جایگاه باغ های تاریخی و ارزش آنها از لحاظ منظر فرهنگی و نقشی که در بازگویی فرهنگ و تمدن یک جامعه دارند، موجب شده تا حفظ و احیای این مکان ها اهمیتی دوچندان پیدا کند. بدین ترتیب در کشورهایی با تمدن منظرین و پیشینه باغسازی طولانی، بخش مهمی از فعالیت های حفاظتی و مرمتی به حفظ و باززنده سازی محوطه ها و باغ های تاریخی مربوط می شود. از سوی دیگر اهمیت این موضوع موجب شده تا رویکردهای متفاوت و گاه متضاد در مرمت و بازآفرینی این میراث فرهنگی شکل گیرد و منشورها و بیانیه های مختلفی در خصوص احیای این محوطه ها در کنار سایت های تاریخی دیگر بیان شود.
در بسیاری از رویکردهای احیای باغ های تاریخی توجه به انسان به عنوان عنصری زنده در بازسازی و احیای آنها مطرح شده است. از آنجا که باغ های تاریخی بخشی از منظر فرهنگی و در واقع دست آورد فرهنگی هر جامعه محسوب می شوند و با توجه به لایه های تاریخی و فرهنگی نهفته در این باغ ها، تنها حفظ و مرمت کالبد و عناصر فیزیکی کافی نیست، بلکه انتقال این ارزش های فرهنگی مستلزم حضور انسان در فضا و درک آن است. از این رو تلاش می شود تا با تکیه بر ابعاد مختلف تاریخ، فرهنگ، محیط و شهر با ایجاد عملکردها و فعالیت های مختلف، مخاطب و زندگی امروزی شهری به این مکان های تاریخی افزوده شود. به این ترتیب با این رویکرد نو، نگاهی جدید به بازآفرینی باغ ها رخ داده و آن تبدیل باغ های تاریخی به فضاهای جمعی است. بنابراین با ایجاد فعالیت های انسانی و فرهنگی علاوه بر حفظ و انتقال ارزش های فرهنگی این باغ ها می توان آنها را به فضاهای جمعی زنده و پویای شهری تبدیل کرد. در این نوشتار تلاش می شود با بررسی مرمت و احیای باغ بابر در شهر کابل، رویکرد و نحوه برخورد «محمد شهیر» را به عنوان یک معمار منظر در بازآفرینی این باغ تاریخی به چالش کشید.