زمینه گرایی از رویکردهای پست مدرن در طراحی از جمله در معماری منظر و فضاهای عمومی و شهری به شمار می رود؛ به طوری که فضا بدون بافت اطرافش بی ارزش تلقی می شود. در بین معتقدان به زمینه گرایی، در این که کدام بخش زمینه پررنگ تر و برجسته تر است، اختلاف نظر وجود دارد و معماران هر کدام مطابق برداشت متفاوتشان از زمینه گرایی طرح هایشان را متبلور می سازند. در این بین، عده ای تاریخ سایت، عده ای مردم وفرهنگ حاکم بر بستر طرح، و گروهی کالبد و همجواری ها را مهم می دانند. به بیان دیگر در زمینه گرایی به جزیی بیشتر بها داده می شود که به نوعی سهمی در زنده نگه داشتن خاطره جمعی داشته باشد و این در معماری منظر به واسطه حضور چندوجهی اش در زندگی فردی و جمعی مخاطب،ارزش بیشتری پیدا می کند.
در پروژه های«آلن پروو»، مفهوم زمینه گرایی فراتر از عوامل کالبدی زمینه، شکل می گیرد. او زمینه را به مثابه رویداد تاریخی می پندارد که وجوه اجتماعی و فرهنگی زندگی نیز بر آن تأثیر گذاشته و در کالبد نمود پیدا می کند. به بیان دیگر، زمینه در کار او به صورت ترکیبی از عوامل کالبدی، تاریخی و اجتماعی ظاهر می شود.
این نوشتار بر آن است که با تحلیل رویکردهای آلن پروو، نظریه زمینه گرایی وی را از ورای مقایسه تطبیقی در طراحی دو پارک کورنو و سد تیمز که به ترتیب اولین و آخرین پروژه های طراحی شده وی هستند را مورد نقد و بررسی قرار دهد.