شکل دادن به کالبد شهرى بزرگ چون تهران، به نحوى که به یک انسجام قابل قبول و قابل احساس برسد، و جهات مختلف آن، توسط عامه مردم، قابل فهم باشد، یکى از اصلی ترین و مهمترین بخش هاى یک برنامه توسعه کالبدى علمى و منطقى براى این شهر است. اگرچه همه کارشناسان و دست اندرکاران رشته شهرسازى بر این امر اتفاق نظر دارند که تهران شهرى است بدون شکل منسجم، غیر قابل فهم، بدون مرکزیت اصلى و فاقد خوانایى، به نحوى که یک شهروند عادى به سختى قادر است که یک نقشه ذهنى (mental map) درست و قابل درک از کلیت آن براى خود فراهم آورد، چه رسد به تازه واردان به آن؛ اما در نهایت ساکنان شهر، براى تداوم حیات شهرى خود، کم و بیش مجبورند نقشه و الگوواره ذهنى خود از شهرشان را، هرچند ناقص، داشته باشند. توسعه کالبدى و غیر کالبدى تهران سالها بدون برنامه مشخص و به صورت موردى، مقطعى، سلیقه اى و جزیره اى اتفاق افتاده است و اینک با تصویب طرح جامع جدید امید می رود، پس از چند دهه توسعه بی برنامه، که تهران را از نظر کالبدى، به شهرى به شدت پراکنده، نامنسجم و اصطلاحاً، چهل تکه، تبدیل کرده است، ساختار فضایى این شهر به سامان آید. بدین ترتیب، یکى از اقدامات بسیار اصولى صورت گرفته در طرح جامع جدید تهران سعى در شکل دهى به ساختار کلى کالبدى شهر تهران بوده است. در این مقاله هدف بر آن است که با نگاهى انتقادى به فرایند روش شناسى و نیز محصول بدست آمده براى ساختار کالبدى فضایى شهر تهران، به روش متفاوت دیگرى اشاره شود که محصول آن م ىتواند مکمل ساختار و استخوانبندى پیشنهادى طرح جامع باشد