در طول دهه های گذشته، علاوه بر نقدهای بسیاری که پژوهش گران فمینیستی از مفهوم سازی های سنتی علوم اجتماعی و پژوهش های کمی و چیره گی فراگیر آن، مخصوصا در حوزه خشونت خانوادگی به عمل آورده اند، در سال های اخیر نیز، تلاش هایی در جهت ترکیب و تلفیق روش های کمی و کیفی، به وسیله هر یک از هواداران آن ها صورت گرفته، که این تلاش ها از دهه 1990 به عنوان سومین الگوی روش شناختی و نیز به عنوان پژوهشی مستقل در نوع خود مطرح شده است.
نوشتار پیش رو، دو هدف عمده را پیگیری می کند؛ اول، معرفی دو ره یافت عمده فمینیستی (با روی کردی کیفی) و خشونت خانوادگی (با روی کردی کمی)، برای مطالعه خشونت علیه زنان در خانواده و نیز بررسی نقاط ضعف و قوت روش شناختی آن ها؛ دوم بررسی روش شناختی برخی پژوهش های انجام گرفته در این خصوص و تاکید بر لزوم استفاده از روی کرد ترکیبی در مطالعه خشونت علیه زنان در خانواده، به منظور فهم درست زندگی و تجربه زنان به طور اخص و سایر مطالعات این حوزه به صورت اعم.