مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
داستان گویی
حوزههای تخصصی:
هر چند داستان گویی نمایشی در سرزمین ها و زمان های مختلف همواره وجود داشته، در ایران روال رو به رشدی نداشته است. پیش از اسلام، گوسان های پارتی و خنیاگران ساسانی، هنگام داستان گویی از موسیقی، رقص و آواز و احتمالا همراهی چند بازیگر بهره می گرفتند. این نوع داستان گویی در جریان تغییر مذهب ایرانیان از آیین زردشت به اسلام، جوهره خود را حفظ کرد؛ اما برخی ویژگی های خود را از دست داد و بر بازیگری داستان گو اتکا پیدا کرد. در دوره اسلامی به سبب محدودیت هایی که در پی تفسیر آموزه های دینی برای هنرهای تجسمی و نمایشی به وجود آمد، داستان گوییِ نمایشی به روایتی محدود شد که غالبا یک نفره انجام می گرفت و آن را «نقالی» می خواندند. همین محدودیت موجب تقویت بازیگری شد و بر تعزیه تاثیر گذاشت. با عزاداری گسترده و نمایش گرایانه ای که در دوره صفوی آغاز شد و در قرون بعد به نمایش مصائب (تعزیه / شبیه خوانی) منجر گشت، زمینه اجتماعی مساعدی برای نمایش دادن و تجسم بخشیدن داستان های حماسی و مذهبی فراهم آمد و میراث داستان گویی نمایشی نقالان، این تحول را به کمال رسانید.
مقایسه مکالمه، بازی آزاد و داستان گویی به عنوان شیوه ها ی نمونه گیری زبانی در کودکان فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نمونه زبانی خود انگیخته بخش مهمی از پروتکل ارزیابی زبان محسوب می شود. یک نمونه زبانی اطلاعات مفیدی را درباره نحوه برقراری ارتباط توسط کودک فراهم می کند و ارزیابی گفتار در چهارچوب نمونه گیری از گفتار پیوسته فرد انجام می شود. هدف از پژوهش حاضر مقایسه سه روش نمونه گیری زبانی مکالمه، داستان گویی و بازی آزاد، از لحاظ ساختارهای زبانی موجود در نمونه های زبانی فراخوانی شده توسط آنها، به منظور استفاده در ارزیابی های بالینی است. برای این منظور 30 نفر از کودکان پسر 5 ساله فارسی زبان شهر یزد، که از لحاظ رشد گفتار و زبان طبیعی بودند، به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای از بین مهد کودک ها ی فعال سطح شهر انتخاب شدند. با استفاده از سه روش نمونه گیری مکالمه، داستان گویی و بازی آزاد، هر یک به مدت 15 دقیقه، نمونه زبانی آنها فراخوانی شد. سپس نمونه های زبانی آنها روی کاغذ آوانگاری و ساختار ها ی زبانی موجود در آن با استفاده از سه ملاک ارزیابی کیفیت گفتار شامل تعداد گفته، میانگین طول گفته و تنوع واژگانی استخراج شد. در پایان میانگین حاصل از این سه ملاک با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس یک راهه (ANOVA) وابسته با یکدیگر مقایسه شد. یافته ها نشان داد که بین سه روش نمونه گیری از لحاظ تعداد گفته فراخوانی شده تفاوت معنی داری وجود نداشت. داستان گویی نسبت به دو روش دیگر میانگین طول گفته بیشتری فراخوانی می کرد و تنوع واژگانی نمونه زبانی حاصل از روش مکالمه از دو روش دیگر بیشتر بود. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت هنگامی که در ارزیابی های بالینی به نمونه زبانی احتیاج داریم که بیشترین میانگین طول گفته را فراخوانی کند، بهتر است از روش داستان گویی استفاده کنیم، و هنگامی که به بیشترین تنوع واژگانی برای ارزیابی نمونه زبانی کودک نیاز داریم بهتر است از روش مکالمه برای فراخوانی آن استفاده کنیم.
تأثیر داستان گویی از طریق چندرسانه ای آموزشی بر پیشرفت تحصیلی و نگرش به درس علوم در دانش آموزان ابتدایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر آموزش مفاهیم در قالب داستان از طریق چندرسانه ای آموزشی بر پیشرفت تحصیلی و نگرش به درس علوم در دانش آموزان است. روش انجام پژوهش، نیمه آزمایشی و طرح آن به صورت، پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری در این پژوهش، 432 نفر از دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی شهرستان فراهان در سال تحصیلی 96-1395 بودند. حجم نمونه 34 نفر (17 نفر گروه کنترل و 17 نفر گروه آزمایش) بود که به صورت نمونه گیری در دسترس برگزیده شدند. جهت گردآوری داده ها از آزمون محقق ساخته پیشرفت تحصیلی و پرسش نامه نگرش به درس علوم استفاده شد. از گروه های آزمایش و کنترل، آزمون پیشرفت تحصیلی با موضوع زیستگاه و آزمون نگرش به درس گرفته شد، سپس متغیر مستقل که شیوه داستان گویی در چندرسانه ای آموزشی بود توسط پژوهشگر بر روی گروه آزمایش اجرا گردید و چندرسانه ای ارایه شده به گروه کنترل از نفوذ عامل داستان محفوظ نگه داشته شد. سپس، مجدداً از دو گروه آزمایش و کنترل، آزمون پیشرفت تحصیلی و نگرش گرفته شد. بعد از جمع آوری داده ها، از شاخص های توصیفی و در بخش آمار استنباطی از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج به دست آمده از پژوهش بیانگر آن است که شیوه داستان گویی در چندرسانه ای بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تأثیر معناداری نداشت؛ ولی، در نگرش آنها تأثیر مثبتی داشته است.
تأثیر آموزش مهارت های حل مسئله به روش داستان گویی بر سطوح مختلف پرخاشگری دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پرخاشگری در دوره کودکی و نوجوانی عامل خطری برای ابتلا به سو مصرف مواد، بزهکاری، و خشونت در بزرگسالی است. از آن جا که یکی از عوامل سبب شناسی پرخاشگری در این دوره، فقدان مهارت حل مسئله است، بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت حل مسئله از طریق داستان بر پرخاشگری دانش آموزان و همچنین مقایسه این روش با روش معمول آموزش مهارت حل مسئله با کمک راهبردهای ارائه شده توسط دی زوریلا انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر، شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری نیز شامل تمامی دانش آموزان پسر مقطع پنجم و ششم دبستان در شهر تهران در سال تحصیلی 93-94 بوده است. نمونه مطالعه، 36 دانش آموز پرخاشگر از جامعه مذکور بودند که به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه، جایدهی شدند. گروه های آزمایش طی 10 جلسه یک ساعته، تحت آموزش قرار گرفتند و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس یک متغیره و چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: یافته های حاصل از این پژوهش بیانگر آن است که اثربخشی هر دو روش بر میزان پرخاشگری آزمودنی ها معنادار بوده است، اما آموزش مهارت حل مسئله از طریق داستان بر کاهش میزان پرخاشگری (0/001 P < ، 8/78 F = ) پرخاشگری فیزیکی (0/001> P )، و خصومت (0/001> P ) آزمودنی ها نسبت به روش دیگر، مؤثرتر بوده است. همچنین بین میزان خشم در بین سه گروه، تفاوت معناداری یافت نشد. نتیجه گیری: بنا بر یافته های پژوهش حاضر می توان این گونه نتیجه گیری کرد که داستان ها به دلیل جذابیت محتوایی و بار هیجانی به راحتی به یاد آورده شده و توجه آزمودنی ها را به خود جلب می کنند و باعث می شوند که جلسات درمان، جذابیت بیشتری برای کودک داشته باشد. از سویی دیگر، داستان ها قادر به آموزش بازسازی شناختی و به چالش کشیدن افکار خودآیند کودک هستند که در نتیجه باعث تسریع فرایند یادگیری و به کارگیری مهارت های آموخته شده می شوند.
تأثیر قصه های قرآن بر عزّت نفس دانشجویان(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
اخلاق دوره جدید سال پنجم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۱۹ (پیاپی ۴۱)
65 - 83
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با موضوع تأثیر قصه های قرآن بر عزّت نفس دانشجویان تدوین شده است. جامعهٔ پژوهش شامل تمام دانشجویان دانشگاه پیام نور واحد دیوان دره (استان کردستان) است که در سال تحصیلی 92-93 مشغول به تحصیل بوده اند. این پ ژوه ش، آزمای شی از نوع پی ش آزمون پس آزمون با گروه کنترل اس ت. حجم نمونه، ابتدا70 نفر از دانشجویان براساس نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شد، سپس بر اساس نمرات پرسش نامه، 40 نفر از این افراد که در پرسش نامهٔ عزّت نفس، پایین ترین نمرات را گرفتند، انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 9 جلسه تحت تأثیر متغیر مستقل داستان ها و قصه های قرآن قرار گرفتند؛ امّا گروه کنترل تحت تأثیر هیچ گونه مداخله ای قرار نگرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسش ن امه58 سؤالی عزّت نفس کوپر استف اده ش د. یافته ها نشان داد که میانگین نمرات عزّت نفس در پس آزمون گروه آزمایش به طور معناداری از میانگین نمرات پس آزمون گروه کنترل بالاتر است.نتیجه گیری می شود که قصه های قرآنموجب افزایش عزّت نفس دانشجویان می شوند.
آسیب شناسی رویکردهای آموزشی در سازمان های دولتی با بهره گیری از روش تحلیل لایه ای علت ها (CLA)(مقاله علمی وزارت علوم)
نتایج مطالعات گوناگون در سازمان های دولتی مختلف نشان می دهد که در حال حاضر، روش ها و سبک های آموزش کارکنان با کاستی ها و چالش های گوناگونی روبه روست و اثربخشی آموزش ها، مطابق انتظارات ذینفعان نیست. ازاین رو، به نظر می رسد رویکردهای متداول برای مطالعه و آسیب شناسی آموزش های سازمانی بسنده نباشد و این موضوع، نیازمند نگاهی جامع نگرانه تر و ژرف کاوانه تر است. این پژوهش، در پاسخ به این نیاز شکل گرفته و هدف از آن ارائه رویکردی نوینی برای آسیب شناسی آموزش کارکنان در سازمان های دولتی و ارائه راهکارهای بدیل در این زمینه بوده است. بدین منظور از روش تحلیل لایه ای علت ها که مبتنی بر تحلیل موضوعات در سطوح مختلف و بدیل یابی برای آینده آن هاست، استفاده شده است. شیوه گردآوری و تجزیه وتحلیل داده ها مبتنی بر فرایندی کیفی و خبره محور (مرور ادبیات، مصاحبه نیمه ساختاریافته و پنل خبرگان) است. بر این اساس، علل ناکارآمدی روش ها و رویکردهای آموزشی در سازمان های دولتی، در چهار سطح لیتانی، ساختاری، گفتمان/جهان بینی و استعاره/اسطوره شناسایی شده و مبتنی بر آن، در هر سطح، بدیل هایی که می توانند سناریوهای متفاوتی پیش روی آموزش کارکنان بگشایند، طرح شده است. نتایج این پژوهش بر توسعه رویکردهای آموزشی مبتنی بر داستان گویی که ریشه در ادبیات، دین، هنر و پیش زمینه های تاریخی و ذهنی ایرانیان دارد، تأکید می کند. بر این اساس، بهره گیری از سبک های یادگیری مبتنی بر موردکاوی، روایت گری، کارگاه های مشارکتی و گفتمان های نوین در حوزه توسعه سرمایه انسانی، بستری پویا برای بهبود رویکردهای آموزشی در این سازمان ها فراهم می کند.
تحلیل ساختاری بازی تعاملی رایانه ای «قصه بیستون» از منظر سطوح نه گانه روایت گری «ماری لوره رایان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۸
41 - 68
حوزههای تخصصی:
در چند دهه اخیر، بازی های رایانه ای به دلیل ماهیت تعاملی شان بیشتر از سایر پلتفرم های دیجیتال، مخاطب را با خود درگیر کرده اند. توجه به بُعد سرگرمی و در نتیجه، فقدان روایت گری در اکثر این بازی ها باعث شده موضوع آموزش سبک زندگی به کودکان و نوجوانان مغفول واقع شود. این مقاله با تمرکز بر ضرورت روایت گری در جهت فرهنگ سازی و همچنین آموزش قشر کودک و نوجوان، بازی بومی «قصه بیستون» را از منظر روایت شناسیِ ماری لوره رایان- نظریه پرداز معاصر در حوزه بازی های رایانه ای- مورد واکاوی قرار داده است. پرسش اصلی پژوهش، چیستیِ نقش قصه و روایت در فرهنگ سازی و جهت دهی بازی های رایانه ای تعاملیِ حوزه کودک و نوجوان است. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی است و با هدف توسعه ای- کاربردی، به معنای الگوبرداری روایت گری در بازی های تعاملی رایانه ای انجام شده است. بر این مبنا، برای پاسخ دادن به پرسش هایی پیرامون ماهیت روایت در این بازی، به جمع آوری اطلاعات درباره مسئله روایت در بازی های رایانه ای توجه شده و سطوح نه گانه روایت گری در بازی رایانه ای قصه بیستون تحلیل شده است تا نقش مخاطب را به عنوان کنشگر روایت و هدایتگر بازی با استفاده از پی رنگ ها بررسی کند. نتایج پژوهش بیانگر این است که با وجود مزیت های بسیار پلتفرم های تعاملی در حوزه کودکان و نوجوانان، پژوهشگران معدودی از قابلیت های مهم و مزایای استفاده از این رسانه در جهت آموزش ارزش های فرهنگی اطلاع دارند. تحلیل این بازی نشان می دهد روایت در مرحله پایانی و سرنوشت نهایی بازی، با توجه به انتخاب های مخاطب در طول مسیر بازی صورت می گیرد و به این ترتیب، مخاطب، نقش کنشگر روایت و هدایتگر بازی را بر عهده دارد.
تأثیر داستان گویی دیجیتال بر بهبود مهارت حل مسئله اجتماعی دانش آموزان ابتدایی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف این مطالعه، اثربخشی آموزش مفاهیم مطالعات اجتماعی به روش داستان گویی دیجیتال بر مهارت حل مسئله اجتماعی دانش آموزان ابتدایی مازندران بود. روش: روش پژوهش به صورت شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان ابتدایی استان مازندران و حجم نمونه در این پژوهش ۸۰ نفر از دانش آموزان پایه سوم بودند. مشارکت کنندگان به تعداد ۳۹ نفر در گروه کنترل و ۴۱ نفر در گروه آزمایش انتخاب شدند که گروه آزمایش مفاهیم و مهارت های اجتماعی را در ۱۳ جلسه همراه با داستان گویی دیجیتال تجربه کردند. ۱۳ داستان دیجیتال برای مهارت های مهم و کلیدی درس مطالعات اجتماعی پایه سوم ابتدایی مبتنی بر یک چارچوب مدون پداگوژیک/فنی توسط دانشجو-کارورزان دانشگاه فرهنگیان مازندران طراحی و در کلاس های درس ارائه شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه حل مسئله اجتماعی استفاده شد که داده ها با تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نشان داد میانگین نمرات حل مسئله اجتماعی گروه آزمایش به طور معناداری بالاتر از گروه کنترل بوده است (۰۰۱/۰>P)، همچنین دختران گروه آزمایش نسبت به پسران، عملکرد بهتری در حل مسئله اجتماعی پس از تجربه جلسات داستان گویی دیجیتال نشان دادند. نتایج: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گیری کرد که داستان گویی دیجیتال با توجه به ظرفیت ها و محبوبیت آن میان کودکان، نسل دیجیتال می تواند ابزاری مؤثر در محیط های یادگیری، جهت تسهیل مهارت های حل مسئله اجتماعی کودکان باشد.
اثربخشی فعالیت های هنری (نمایش، شعرخوانی و داستان گویی) در یادگیری مفاهیم کسر درس ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۶ زمستان ۱۴۰۳شماره ۴
246 - 260
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر اثربخشی فعالیت های نمایشی، شعرخوانی و داستان گویی در یادگیری مفاهیم کسر درس ریاضی دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی است. روش انجام آن نیمه آزمایشی با سه گروه آزمایش و یک گروه گواه همراه با طرح پیش آزمون و پس آزمون است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه چهارم شهرستان کرج در سال تحصیلی 1403-1402 است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای از بین 4 ناحیه شهرستان کرج، 2 ناحیه و از هر ناحیه 2 مدرسه و از بین کلاس های پایه چهارم هر مدرسه، یک کلاس به صورت تصادفی با حجم نمونه 120 نفر انتخاب و در چهارگروه (سه گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگذاری شدند. ابزار جمع آوری داده ها آزمون محقق ساخته درس کسر ریاضی بود که روایی آن توسط متخصصان و پایایی آن با فرمول کودرریچاردسون 82/0 به دست آمد. داده های بدست آمده با استفاده از آمار توصیفی(میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی(آزمون کلوموگروف اسمیرنف و تحلیل کوواریانس یک راهه) تحلیل شد و با استفاده از آزمون تعقیبیLSD اثربخشی مداخلات بر مولفه های پژوهش با بهره گیری از نرم افزار SPSS-26 مورد مقایسه قرار گرفت. یافته ها نشان داد میانگین پس آزمون نسبت به پیش آزمون در گروه فعالیت های نمایشی، شعر خوانی و داستان گویی افزایش یافته است و میانگین نمرات پس آزمون مفهوم کسر به طور معناداری در گروه آزمایش بیشتر از گروه کنترل(001/0>p، 290/58=f) است.