مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
قضا و قدر
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو در صدد پاسخ به این پرسش است که چگونه می توان نظام احسن را به عنوان یکی از مبانی جهان شناسی اقتصاد اسلامی معرفی کرد. فرضیه ای که مقاله در پی اثبات آن می باشد این است که نظام احسن که در فلسفه و کلام اسلامی مطرح است و با رویکرد قرآنی بیان می شود، می تواند به عنوان یکی از مبانی فلسفی اقتصاد اسلامی اخذ شده و در نظریه پردازی های اقتصاد اسلامی به عنوان یک پیش فرض نقش آفرینی کند. از مهم ترین دستاوردهای مقاله این است که نشان می دهد چگونه آموزه های «قضا و قدر»، «سنت های الهی» و «خیر و شر» که از عناصر اصلی نظام احسن از دیدگاه قرآن کریم هستند، منافاتی با رشد و توسعه نداشته، بلکه تقویت کننده آن هستند. مقاله به لحاظ رویکرد مطالعه تطبیقی است و اقتصاد کلاسیک نیز مطالعه شده است. ازآنجاکه نظام احسن یک مفهوم فلسفی می باشد، نخست برداشت فلسفی از این مفهوم مطرح شده و سپس آثار آن در اقتصاد معرفی شده است؛ به لحاظ تفسیری نیز روش تحلیلی – عقلی اتخاذ شده است. پذیرش نظام احسن به عنوان یک مبنای فلسفی برای اقتصاد اسلامی، ایده جدیدی است که در مطالعات گذشته کمتر به چشم می خورد.
بررسی جایگاه اخبار طینت در میان معارف شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در صدد آنست که ثابت نماید بحث طینت ابعاد مختلفی دارد و تحقیق و بررسی و ارائه تحلیل و توجیه پیرامون اخبار طینت مستلزم آن است که به موضوعات مهم دیگری که پیوند عمیقی با این بحث دارد توجه گردد و تفسیر واضح و روشنی از آنها و ارتباط آنها با اخبار طینت ارائه گردد. در این مقاله پس از تبیین این نکته که این اخبار دارای موضوعات متنوّعی است، به ارتباط آن با مباحثی از جمله: عالم ذر، میثاق، خلقت نوری، سعادت و شقاوت، معاد، قضا و قدر، نفس و انتقال اعمال اشاره می شود.
نسبت طینت، قضا و قدر با اختیار انسان از دیدگاه علامه طباطبایی
حوزه های تخصصی:
این مقاله درپی بررسی سازگاری قضا، قدر و طینت با اختیار انسان از نگاه علامه طباطبایی است. در نگاه ایشان، همه امور دنیوی مسبوق به اموری در قبل (عالم قدر یا خیال و بالاتر در عالم قضا یا عقل) است که رابطه علّی ومعیّت وجودی با امور دنیوی دارد. طینت هر انسان در دنیا نیز همان مراتب علل قبل از دنیای اوست که با او معیت وجودی دارد و انگیزه درونی هر کاری است. ایشان در مورد مسأله فوق براساس تفکیک دید مبتنی بر توحید عددی و غیر عددی، دو جواب ساده و عمیق داده اند. در جواب اول، قضاو قدر و طینت فرد فقط موجب گرایشی در او می شود و اختیار فرد را سلب نمی کند؛ اما در جواب دوم، مسأله جبر و اختیار منحل می گردد. این تفکیک می تواند مبنای حل تعارض ظاهری آیات یا روایات در بیشتر مسائل الهیات باشد.
قضا و قدر و سرنوشت انسان از منظر ابن سینا و فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله دیدگاه ابن سینا و فخر رازی را در مسئله قضا و قدر و جبر و اختیار می کاود. دیدگاه این دو، علی رغم اختلافات اساسی در این مسئله، در برخی بخش ها به هم نزدیک می شود. ابن سینا قضا و قدر را از مراتب علم فعلی الهی تلقی می کند. تعاریف متعدد و دیدگاه های او برخلاف تعاریف رازی منسجم، و حاصل دو رویکرد است که باید از هم تفکیک شود؛ گاه با رویکردی فلسفی و طرح علم الهی قضا و قدر را تبیین می کند و گاه با طرح مسئله کلامی فعل انسانی، مسئله اختیار و جبر را می کاود. وی به رغم اینکه قضا و قدر را علم الهی می داند، از آن جهت که منشأ حتمیت اشیا باشد، مسئله قضا و قدر را مرادف با جبر نمی داند. وی قائل به امر بین الامرین است، و در تبیین اختیار، آن را از قدر می داند و به عنوان جزء العله می پذیرد و از اختیار رقیق شده سخن می گوید. تعاریف فخر رازی در قضا و قدر، مشوش و گاه متناقض است؛ تعریف او گاه مرادف با جبر و گاه مرادف با اختیار است، اما آنچه از غالب تعاریف وی فهمیده می شود، جبر رقیق شده است.
تحلیل فلسفی رابطه قضا و قدر با مسأله استجابت دعا از نظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
113 - 135
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیم عمیق در ادیان توحیدی و اسلامی، فرهنگ دعا و نیایش است. اگر حقیقت دعا و استجابت آن به خوبی تبیین نگردد، ابهاماتی با برخی مباحث کلامی همانند پذیرش نظام قضا و قدر الهی به دنبال خواهد داشت. در پژوهش حاضر با رهیافتی فلسفی-عقلانی بر مساله استجابت دعا در حکمت متعالیه، یکی از ابهامات اساسی یعنی رابطه استجابت دعا و نظام قضا و قدر را مورد بررسی قرار دادیم. در این مقاله سعی نمودیم تا در تحلیل و تبیین مساله استجابت دعا و رابطه آن با نظام قضا و قدر، رویکرد هستی شناسی ملاصدرا به عالم هستی و مراتب سیر وجودی و معرفتی ایشان را نیز لحاظ نماییم. پرسش اساسی این جستار عبارت است از "بر اساس مبانی فکری ملاصدرا چه نسبتی میان نظام قضا و قدر الهی و مساله استجابت دعا برقرار است؟" برخی از نکاتی که در این پژوهش بدان دست یافتیم عبارت است از این که استجابت دعا نه تنها با نظام قضا و قدر الهی در تناقض نبوده بلکه به عنوان بخشی از این نظام، به منزله اسباب و وسایطی است که سبب وصول داعی به مقصد می گردد. لذا هر چند برخی علل و روابط مبهم و ناشناخته ای در تحقق مطلوب و استجابت دعا موجود می باشد، اما دعا و استجابت آن خارج از نظام علی معلولی عالم که در راستای همان قضا و قدر الهی است، نمی باشد و نوعی وحدت میان علت استجابت دعا و قضا وقدر برقرار است.
نقش دوری از مواضع خطر در تأخیر أجل با تأکید بر آیه 154 آل عمران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیری سال دهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۸
7-26
حوزه های تخصصی:
مفسران پیرامون عبارت «لَوْ کُنْتُمْ فی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلی مَضاجِعِهِمْ» دیدگاه های گوناگونی ارائه داده اند. نظر مشهور آن است که بر أساس این آیه، کسانی که در میدان جنگ به قتل می رسند به أجل محتوم خود می میرند. در اینجا این پرسش ایجاد می شود که آیا کشته شدن در جنگ، سرنوشتی غیرقابل پیش گیری برای مقتول است؟ آیا دوری از مواضع خطر در تأخیر أجل نقش دارد؟ یافته های تحقیق در پاسخ به پرسش های مذکور نشان می دهد مفاد آیات 2 أنعام و 39 رعد و روایات ذیل آن مبنی بر تقسیم أجل به محتوم و معلّق، کلید حل مسائل مرتبط با آیه مورد بحث است و بر أساس آن، قتل، لزوماً از نوع أجل محتوم نیست، بلکه در معمول موارد از نوع أجل معلّق است. بنابراین، دوری از میدان جنگ و دیگر مواضع خطر، می تواند در تأخیر أجل مؤثر باشد. با این حال، هر دو نوع أجل، «مقدر» الهی است و بر هر دو «کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْل» صدق می کند. فرض «محتوم» بودن أجل در همه قتل ها، عناصری همچون ارزشمندی ایثار جان در راه خدا، نهی از القای خود در هلاکت، تشریع قصاص و فواید آن، و توصیه به احتیاط را به چالش می کشد و با گستره ای از آموزه های قرآنی ناسازگار می نماید. سایر آیات مرتبط نیز در چارچوب این تحلیل قابل تفسیر است.
مراحل قضا و قدر از منظر صدرالمتألهین و رابطه آن با علم الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حقیقت قضا و قدر از دیرباز کانون ارائه دیدگاه ها و مباحث مختلف در میان متفکران فلسفه و کلام بوده است. صدرالمتألهین از جمله فیلسوفانی است که حقیقت قضا و قدر را تبیین کرده است. او با طرحی بدیع و متفاوت با دیگر حکما، معتقد است قضا حقایق علمی و عقلی تمام موجودات است که لازمه ذات حق تعالی است و جزء صقع ربوبی به شمار می آید. صدرالمتألهین بر این باور است که علم عنایی خداوند که حقیقت بسیط اجمالی است، با طی مراحل ام الکتاب، لوح محفوظ و لوح محو و اثبات به تقدیرات عینی در عالم ماده تبدیل می شود. صدرالمتألهین با استفاده از مضامین دینی، موطن هفت آسمان قرآن را لوح محو و اثبات می داند که تقدیرهای علمی به وجود مثالی در آن رقم می خورد. در این مقاله ضمن بیان مراحل قضا و قدر، نسبت قضا و قدر با هفت آسمان قرآن تبیین شده است.
عدم قطعیتِ سرنوشت انسان در منابعِ نقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۶۰
93-102
حوزه های تخصصی:
طبقِ برخی آیات و روایات، سرنوشتِ لایتغیر درباره انسان منتفی است وآنچه بنامهایِ قضا و قدر و ... مطرح میشود سرنوشتِ غیر قطعی است. خداوند همگام با زندگی انسان سرنوشت ها را قطعیت می بخشد. به تعبیر دیگر اینگونه نیست که خداوند از ازل سرنوشتِ همه چیز را بطور قطعی تعیین کرده باشد و فارغ از همه امور گشته و تنها کارِ او در رابطه با این عالم ، تطبیق حوادث روز مرّه با مکتوب قطعیِ پیشین باشد. تدبیر و ربوبیّت الهی همگام با لحظه لحظه زندگیِ انسان ها جاریست و از ذات لایتناهی و یدِ باسطه او هر آن گمانِ فیض و تفضّلی جدید می رود. این یافته با روش نقلی قابل اثبات است به عنوان مثال آموزه تقدیر در شب قدر، دوام ربوبیت الهی، مراحلِ شکل گیریِ افعال الهی از مرحله علم تا مرحله امضا، نفیِ قضا و قدر محتوم در برخی احادیث و اقتضایِ لطف الهی ادله این یافته هستند.
تطور مسئله قضا و قدر در عصر حضور (عصر رسالت و ائمه (علیهم السلام))
منبع:
کلام حکمت سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵
23 - 42
حوزه های تخصصی:
مسئله قضا و قدر از دیرباز یکی از مسائل پیچیده و مناقشه برانگیز بوده است. بهترین راه تبیین و برون رفت از این مناقشه بررسی تطوری آن است. مقاله حاضر سیر تاریخی مسئله قضا و قدر را در زمان حضور یعنی، عصر پیامبر (ص) و عصر ائمه (ع) بررسی می کند. در زمان پیامبر (ص) و امام علی (ع) با تبیین و توضیح مسئله قضا و قدر، انسان های کم توان را از ورود به آن نهی می کردند، اما در زمان ائمه (ع) به ویژه بعد از امام صادق (ع) با تعریف و تبیین اصل اختیار، ورود به مباحث مرتبط با قضا و قدر مانند علم الهی، مراتب قضا و قدر و مسئله بداء به صورت گسترده تری پیگیری شد. در عصر غیبت نیز دو رویکرد اختیارگرایانه و جبرگرایانه از آموزه قضا و قدر در کلام اسلامی پدید آمد. اصل اختیار مسئله اجماعی امامیه است و فقط تقریر آنها از مکتب امر بین امرین متفاوت بوده است.
بررسی استنادات قرآنی ملاصدرا در مراتب علم خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۶۱
۸۷-۱۰۴
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا در اسفار، مراتب چهارگانه ای را برای علم خداوند در نظر می گیرد. مسئله این مقاله بررسی استنادات قرآنی ملاصدرا و هماهنگی برداشتهای وی با ظواهر آیات و دیدگاه های غالب در تفاسیر شیعی است. از آنجا که مراتب علم الهی در حکمت متعالیه با مراتب وجود پیوند خورده و حقیقت علم عین حقیقتِ وجود، بسیط و دارای مراتب حقیقی است؛ بر این اساس با روشی تحلیلی و استنادی مروری بر اقسام علم الهی، چگونگی علم الهی به ماسوا و مراتب و عوالم وجود در نظام آفرینش از نظر ملاصدرا خواهیم داشت. یافته های تحقیق نشان می دهد که ملاصدرا کوشیده تا حد امکان آیات قرآن را با استفاده از ضوابط عقلی و نوآوری های حکمی خود تفسیر کند.
سیر بیان روایات توحیدی تا پایان قرن اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از میان مباحث کلامی بعد از مسأله جانشینی و خلافت، بحث از توحید و مباحث آن میان مسلمانان از نمود بیشتری برخوردار است. به طوری که در قرن اول هجری اهتمام ائمه شیعه به این مسأله قابل توجه است. امام علی(ع) به دلیل فراهم بودنِ شرایط سیاسی و اجتماعی در دوران خودش و نیز همراهی فوق العاده ایشان در کنار پیامبر(ص) نسبت به سایر امامان در قرن اول دارای روایات توحیدی بیشتری می باشد که به لحاظ محتوا می توان گفت ایشان بنای اعتقادی شیعه را بنیان کرده است. با توجه به بررسی های انجام شده می توان گفت که سیر بیان روایات توحیدی در قرن اول با پرداختن به موضوعاتی همچون تفسیر آیات توحیدی و تبیین مباحثی مانند اثبات الصانع، نفی الرؤ یه و الجسم و الصور ه ، قضا و قدر، علم و قدرت الاهی همراه بوده است.
راه های حل تعارض بین رضا و عدم رضا در موارد تعلق قضاء الهی به كفر و معصیت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در نگاه توحیدی، همۀ کارها حتی افعال اختیاری انسان، متعلق قضا و قدر الهی است. از سوی دیگر، با توجه به کامل مطلق بودن خدا و احسن بودن نظامش، لازم است که همواره راضی به قضای الهی باشیم. حال وظیفۀ انسان در موارد کفر و عصیان چیست؟ رضا یا عدم رضا؟ اندیشمندان اسلامی از دیرزمان پاسخ های متعددی به این مسئله داده اند که مهم ترین آنها بدین قرار است: 1. صاحب رساله قشیریه با تخصیص؛ 2. برخی عرفا با تفکیک بین قضا و مقضی؛ 3. میرداماد با تفکیک بالذات از بالعرض؛ 4. ملاصدرا با تدقیق در معنای قضاء و لازمۀ آن؛ 5. ربانی گلپایگانی با تفکیک قضاء تکوینی از قضاء تشریعی؛ 6. شهید مطهری با تفکیک کار منسوب به خدا از کار منسوب به بنده؛ 7. راه حل دیگر، توجه به ملاک رضایت و عدم رضایت؛ یعنی حسن و قبح عمل است که به نظر نگارنده ریشۀ حل مشکل است. در این نوشتار، با طرح و بررسی پاسخ های مذکور به روش توصیفی تحلیلی درصدد حل این معمای اخلاقی هستیم.
رویکرد حکمت صدرایی به مشیت الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مشیت بعنوان اولین تجلی ذات حق، فارغ از زمان و مکان، پنجره بروز و ظهور سایر مخلوقات از منشأ هستی است. در اندیشه حکمت متعالیه مشیت الهی ذیل مباحثی مانند قدرت، علم و اراده خداوند مطرح میشود. اما این صفات با ذات حق، تنها در مفهوم مغایرت دارند و بحسب مصداق و وجود عین ذات خداوند هستند. ملاصدرا در توجیه عینیت ذات و صفات، بر این مبنا استدلال میکند که خداوند بسیط الحقیقه و صرف الوجود است و بهمین دلیل نمیتوان به غیریت و تعدد وجودی صفات با یکدیگر و با ذات حق رأی داد. قدرت خداوند قرین اراده و مشیت ازلی اوست و بهمین دلیل است که فعل بدون تراخی از ذات حق صادر میگردد. بنابرین فعل فاعل قادر برخلاف نظر متکلمان که آن را به صحت فعل و ترک معنا کرده اند همراه با مشیت است؛ مدار قادریت اینست که مشیت سبب صدور یا ترک فعل باشد. از طرفی، عنایت خداوند همان علم تفصیلی حق تعالی به ذات خود و نظام خیر است که موجب پیدایش فعل میگردد. مشیت الهی بهمراه عنایت او سبب تحقق خارجی فعل مورد رضایت خداوند است. تحقق عینی موجودات مطابق خصوصیاتی است که در علم و مشیت ازلی خداوند مقدر شده است. این همان قضا و قدر و آخرین مرتبه علم الهی است که بدنبال مشیت ازلی که شامل عنایت، علم، علیت و رضایت ذات حق است ظهور می یابد. تمام ممکنات، از جمله اختیار انسان، مشمول این مشیت و قضا و قدر الهی خواهد بود.
مسئله جبر و اختیار و راه حل ابتکاری ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله قضا و قدر الهی و رابطه آن با افعال انسان، از دیرباز ذهن اندیشمندان مسلمان را بخود مشغول داشته است. عمومیت انکار ناپذیر قضا و قدر خداوند و سازگاری یا ناسازگاری آن با اختیار انسان، سبب پیدایش مسئله جبر و اختیار و بروز سه دیدگاه عمده کلامی و اعتقادی جبر، تفویض و امر بین الامرین شده است. این نوشتار با تبیین مسئله جبر و اختیار و ردّ دیدگاه جبریون و مفوضه، بر اساس آموزه های مکتب تشیع و حقانیت نظریه حد وسط امر بین الامرین، در پی اثبات سازگاری قضا و قدر الهی با اختیار انسان و تفسیر بدیع ملاصدرا درباره آن است.
مطالعه تطبیقی احادیث باب بداء در اصول کافی با قرآن کریم
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
177 - 204
حوزه های تخصصی:
یکی از عالی ترین مفاهیم قرآنی که از سوی معصومان نیز مورد تأیید قرار گرفته، مسئله «بداء» است. اگرچه «بداء» به معنای امکان تغییر مقدرات غیر حتمی خداوند بر اساس افعال اختیاری انسان و پاره ای حوادث و وقایع و شرایط ویژه، در میان عموم علمای متأخر شیعه پذیرفته شده؛ امّا این مسئله در میان عالمان متقدم، از نظر مفهوم و ماهیّت آن، با اختلاف هایی همراه بوده است. کلینی از جمله کسانی است که نظر او با نظر مشهور فعلی عالمان شیعه، کاملاً هماهنگ می باشد. در این نوشتار، مستندات قرآنی باب بداء از کتاب کافی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در ضمن آن، به تبیین درست این مسئله و به ویژه عدم تنافی این مسئله با علم علی الاطلاق خداوند، بر اساس روایات موجود در این کتاب، راستی آزمایی خواهد شد. کلینی؛ «بداء» را به معنای مشهور آن، با استناد به آیات مختلف از قرآن ، پذیرفته و آن را جزء اعتقادات ضروری شیعه، بر شمرده است. طبق روایات کافی، همه پیامبران الهی در طول تاریخ، امت خود را به این باور فراخوانده اند. همچنین این مسئله تنها در دایره قضای غیر محتوم خداوند، معنا پیدا می کند و علم الهی، هم قضای پیشین و هم قضای تغییر یافته در این پدیده را در بر دارد. بر این اساس، باور به مسئله بداء، هرگز به منزله اعتقاد به جهل و یا نقص پروردگار متعال نمی باشد.
خَبط و اختلال در ویراست رساله جبر و اختیار
حوزه های تخصصی:
رساله «جبر و قدر» یا «جبر و اختیار» نگاشته خواجه نصیرالدّین طوسی (د: 672 ه .ق.) جُستاری است با رویکردی خردگرایانه به مسأله مختار بودن یا نبودن انسانها که از مآثِر و مَواریث ارزشمند فلسفی _ کلامی شیعه قلمداد می شود. این رساله مختصر تاکنون چند مرتبه در قالب های گوناگون به طبع رسیده است که در نوشتار حاضر به معرّفی آنها پرداخته می شود. آخرین ویراست عرضه شده از این رساله که بر بنیاد چاپ سنگی آن و تصحیح مرحوم مدرّس رضوی فراهم آمده است به تازگی از سوی نشر مجمع ذخائر اسلامی انتشار یافته. معرّفی و بررسی و نقد این ویراست موضوع اصلی مقاله پیش رو قرار گرفته است. در یک ارزیابی کلّی، این ویراست، تصحیحی نااستوار و نامنقّح از متن اثر و طبعی نامطبوع و نامقبول از آن است که بر اشکالات چندگانه و چندگونه ای مشتمل است.
حادثه منا و قضا و قدر الهی (نقد توجیه وهابیت)(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
میقات حج دوره ۲۴ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۱ (پیاپی ۹۳)
97 - 116
حوزه های تخصصی:
مسئله قضا و قدر، از دیرباز مورد توجه و تأمل اندیشمندان مسلمان؛ اعم از اهل سنت و شیعه بوده است. متفکران جهان اسلام با الهام از آیات قرآن و احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام)، رابطه خالقیت و ربوبیت خدای متعال با نظام هستی و افعال انسان را به گونه ای تفسیر و تبیین کرده اند که موجب اسناد شرور و نواقص و افعال قبیح به حق تعالی نشود. از نظر آنان، تعلّق علم و مشیت و قضا و قدر الهی به همه مخلوقات و پدیدها و از جمله افعال انسان، به هیچ وجه مستلزم نفی اختیار بشر و نظام اسباب و مسببات و نقش فاعل های ممکن نیست؛ بلکه به اعتقاد آنان، قدرت و اختیار انسان در طول فاعلیت و مشیت و قضا و قدر الهی است. با مراجعه به دیدگاه وهابیت در باب قضا و قدر، معلوم می شود که آنان نیز با پذیرش عمومیت قضا و قدر الهی و تأکید وجوب ایمان به آن، قضا و قدر الهی را منافی اختیار انسان نمی دانند و با توجه به این دیدگاه و مبنا، معلوم نیست چرا در حادثه منا می خواهند با تمسک به قضا و قدر، از خود سلب قدرت و اختیار و مسئولیت کنند.
مقایسه شخصیت های قصه های عامیانه ایرانی و داستان های هانس کریستین اندرسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۱۶ زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴
5 - 20
حوزه های تخصصی:
نویسندگان این مقاله برانند تا تیپ های به کار رفته در قصه های عامیان? شفاهی ایرانی و داستان های هانس کریستین اندرسن را با یکدیگر مقایسه کنند. برای توضیح بهتر این موضوع در این داستان ها به مسائلی همچون، اخلاق، اراده شخصیت ها در برابر قضا و قدر الهی و سیمای شخصیت های زن نیز پرداخته می شود. مقاله پیش رو به نتایج زیر می رسد: اول، هم محتوا و هم شخصیت های داستان های هانس کریستین اندرسن بیشتر از داستان های ایرانی اخلاق مدارند. دوم، شخصیت های اندرسن بسیار بیشتر از تیپ های قصه های ایرانی با مسئل? مرگ روبرویند. سوم، چهر? منفی زن در داستان های ایرانی به مراتب نمود بیشتری دارد. چهارم، در داستان های اندرسن، خواننده افزون بر انسان، حیوان و عناصر طبیعی، واداشته می شود تا با طیف وسیعی از اشیاء نیز همزادپنداری کند. بر خلاف داستان های ایرانی که تاریخ دقیقی برای خلق آنان ذکر نشده است، اندرسن داستان های شفاهی مردم سرزمین خود را در قرن نوزده و زمانی مقارن با گسترش مکتب رمانتیسم به رشته تحریر درآورده؛ مسئله ای که در ایجاد این تفاوت ها بی تأثیر نبوده است.
بررسی مسأله جبر و اختیار در آثار تعلیمی مولوی کرد
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۴ تابستان ۱۳۹۱ شماره ۱۲
137 - 158
حوزه های تخصصی:
سید عبدالرحیم مولوی(1882- 1806 م) یکی از بزرگ ترین عالمان و عارفان کرد در سده نوزدهم میلادی است. او نه فقط عالم و عارف، بلکه شاعری چیره دست و توانا است که به زبآن های فارسی، عربی، کردی سورانی و اورامی شعر می سرود. آثاری که از او به جای مانده گویای آن است که مولوی کرد نه تنها در تفسیر و حدیث و شعر و کتابت از مقام والایی برخوردار است، بلکه به حق می توان او را یکی از متکلمان برجسته به شمار آورد. سه اثرِ تعلیمیِ: فوائح (= به فارسی)، الفضیله(= به عربی) و عقیده مرضیه(= به کردی سورانی) در قالب نظم، دقیق ترین و لطیف ترین مباحث کلامی را تشریح و تبیین کرده است.
نگارنده در این مقاله، قصد دارد به یکی از جنجالی ترین مبحث از مباحث علم کلام، از منظر مولوی بپردازد. در باره جبر و اختیار پژوهش های فراوانی شده است و از دیدگاه های گوناگون به آن نظر شده است؛ اما به نظر می رسد نگاه مولوی با نگاه دیگران تفاوت هایی داشته باشد. از این رو نتیجه ای که از این پژوهش که به روش تحلیلی انجام شده، گرفته می شود این است که با توجه به تعریف قضا و قدر از نظر مولوی و پرداختی که به مسأله داده است، انسان در انجام افعالی که منجر به ثواب و عقاب باشد کاملاً مختار است.
بازشناسی هویّت یک رساله کلامی: إنقاذُ البَشَر مِنَ الجَبرِ و القَدَر
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۲ مهر و آبان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۱۹۰)
177 - 214
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی رساله ای کلامی می پردازد که به غلط به شَریف مرتضی (د: 436 ه .ق/ 1044 م) دانشمند امامی، نسبت داده شده است. رساله مزبور پرسش از فاعلیّت انسان را در نسبت با تقدیر الهی و جبر به بحث می گذارد و از دیدگاههایی دفاع می کند که تا اندازه زیادی مشابه نظرگاههای شناخته شده سیّد مرتضی است. با این وصف، رساله، خصائصی نیز دارد
که با کُلّیّت دستگاه کلامی شریف مرتضی ناسازگار است. افزون بر این، پرسشها و ملاحظاتی سبک شناختی و کتاب شناختی نیز در باب این رساله قابل طرح است که در مجموع، دلیل موجّهی بر ضدّ اَصالت و صحّت انتساب اثر به شریف مرتضی بشمار می آید. با این همه، و با وجود اینکه رساله یادشده بارها در جهان اسلام به چاپ رسیده است، هیچ کس متذکّر این انتساب غلط نشده است. این رساله، به معنای دقیق کلمه، تصویر غلطی از بسیاری از دیدگاههای شریف مرتضی ارائه می کند و گاه، ارکان اصلی نظام کلامی او را متزلزل می نماید. نویسنده رساله، مفاهیم اخلاقی را، پیش از استدلالهای عقلی، بر بنیاد احکام و نصوص دینی بنا می نهد، همو بر اَخبار آحاد اعتماد می کند، مرجعیّت اصحاب پیامبر [ص] را می پذیرد، و اسماء و صفات خداوند را از وحی برمی گیرد. چُنین دیدگاههایی، که آشکارا برخِلاف نظرگاههای سیّد مرتضی است، روی هم رفته، تا حدّ زیادی به نظریّات غیر امامیان نزدیک تر است و به آسانی می تواند متعلّق به نویسنده ای معتزلی باشد.