مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
ضحّاک
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دهم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴۰
137 - 156
حوزههای تخصصی:
اساطیر هم از جهت ساختار و هم از جهت درونمایه دارای وجوه و معانی بسیاری هستند. یکی از اسطوره های حاضر در آئین باستان "ضحاک" است که صاحبنظران و منتقدان از دیدگاه های متفاوت آن را مورد بررسی قرار داده اند. نگارنده این مقاله تحلیلی- پژوهشی بر این باور است که می توان این داستان را از رویکرد روان شناسی مطابق با نظریه یونگ مورد بررسی و واکاوی قرار داد و نمادهای دیگر عناصر سازنده این داستان را نیز در کنار آن یافت.
گفتمان کاوی داستان فریدون و ضحاک برپایه تاریخ گرایی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد ادبی واکاوی لایه های معنایی متن برپایه نظریه هایی است که بیشتر، از حوزه های دیگر علوم انسانی گرفته شده است. یکی از تازه ترین نظریه ها در این زمینه تاریخ گرایی نوین است که در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد میلادی، استیون گرینبلَت آن را پایه گذاری کرد. برخلاف تاریخ گرایی سنتی که از تأثیر یک سویه تاریخ بر ادبیات سخن می گوید، تاریخ گرایی نوین به تأثیر متقابل ادبیات و تاریخ بر یکدیگر باور دارد. این پژوهش داستان فریدون و ضحاک را برپایه تاریخ گرایی نوین و با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی، با رویکردی توصیفی تحلیلی بررسی و تحلیل و معنای تازه ای از آن ارائه کرده است. دستاورد پژوهش نشان می دهد که کشمکش گفتمان ایرانی (فریدون و کاوه) با گفتمان انیرانی در این داستان بر سر قدرت است که سرانجام به غلبه گفتمان ایرانی می انجامد. شخصیت های این داستان هریک نماینده گفتمانی در جامعه داستان هستند. در آغاز، گفتمان انیرانی گفتمان مسلّط و در قدرت، و گفتمان ایرانی در حاشیه و خارج از قدرت است؛ اما در پایان داستان، وضعیت دگرگون می شود. پیرنگ داستان حاصل کشمکش گفتمان ایرانی و انیرانی بر سر قدرت است.
مقایسۀ تطبیقی روایت داستانی و تصویری ضحاک در شاهنامۀ ۱۷۲۲م پاکستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۰)
۹۲-۷۸
حوزههای تخصصی:
ضحاک به عنوان یکی از شاخص ترین نمادهای شرّ حضور چشمگیری در ادبیات، فرهنگ و اساطیر ایران دارد و فردوسی نیز در شاهنامه به تفصیل داستان او را روایت کرده است. به سبب همین اهمیت، در اغلب شاهنامه های مصور یک یا چند نگاره داستان ضحاک را به تصویر می کشند. انتظار ما این است که بازنمایی تصویری وقایع مربوط به ضحاک در نسخه ها با روایت داستانی مرتبط با او منطبق باشد، اما به نظر می رسد در برخی موارد چنین نیست. نگارگران در خلق نگاره ها آزادی بیشتری داشته اند و به همین سبب تفاوت هایی میان روایت تصویری با روایت داستانی مشاهده می شود. این امر را می توان متأثر از شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی باورها و تفسیرهای شخصی دانست. این پژوهش نگاره های ضحاک را در یکی از نسخه های نسبتاً متأخر شاهنامه که در پاکستان تولید شده است، با روایت متنی مرتبط مورد مقایسه قرار می دهد. در مجموع شش نگاره در این نسخه به داستان ضحاک مربوط است که مقاطع مختلف این داستان را بازنمایی کرده اند. تلاش بر این است که با مطابقت این نگاره ها و روایتی که فردوسی از ضحاک ارائه می دهد، به این نتیجه دست یابیم که در خلق نگاره ها تا چه اندازه به متن توجه شده است و اگر تفاوتی مشاهده می شود، آن را ناشی از چه می توان دانست. این پژوهش برای نیل به مقصود از روش تطبیقی-تحلیلی و برای گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و مشاهده مستقیم نگاره ها بهره می برد.
بازنمایی اسطورۀ ضحاک در ادبیات انتقادی عثمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مضامین اسطوره ای یکی از مؤلفه های فرهنگ باستانی ایران است که از رهگذر ادبیات منظوم و منثور، به فرهنگ های پیرامونی راه یافته است. این تأثیرگذاری گاه تا دوره معاصر دوام یافته که نمایشنامه نگاری عثمانی در سده سیزدهم/ نوزدهم یکی از جلوه های آن است. شمس الدین سامی فراشری، ادیب و اندیشه ور منتقدی بود که با الهام از اسطوره ضحاک و در قالب نمایشنامه «کاوه»، به نقد نظام سیاسی عثمانی برخاست. نمایشنامه یادشده در آستانه انقلاب مشروطه ایران به فارسی ترجمه شد و «ضحاک» نام گرفت. در پژوهش حاضر بررسی محتوای این نمایشنامه و ترجمه فارسی آن به مثابه یک متن ادبی مدنظر قرار دارد و کوشش می شود با الهام از نوتاریخ گرایی به عنوان یک رهیافت روش شناسی متناسب، پیوند بازآرایی محتوایی اسطوره کاوه با کارکرد انتقادی آن در دو بافتار سیاسی- فرهنگی متمایز ایران و عثمانی تبیین شود. بررسی زمینه تاریخی نگارش کاوه در عثمانی و ترجمه آن در ایران از هم نوایی سپهر گفتمانی هر دو محیط سیاسی با این درون مایه اسطوره ای حکایت دارد؛ در هر دو بستر، خودکامگی آماج نقد بوده و مؤلف و مترجم برای این منظور درون مایه اسطوره یادشده را مناسب یافته اند. البته وجه تمایزی نیز می توان تشخیص داد؛ سامی روایت خود را بر بازآرایی چهره کاوه متمرکز کرده، حال آنکه مترجم در واکنش به استبداد قاجاری، خوانش متفاوتی از اسطوره مذکور بر محور شخصیت ضحاک عرضه نموده است. مترجم نمایشنامه را با نام ضحاک عرضه کرده تا نشان دهد این دو بستر به رغم اشتراکات فرهنگی و تجربه های تاریخی مشابه تفاوت های آشکار و در نتیجه مسیر متفاوتی در پیش دارند. بُعد دیگر نمایشنامه ناظر بر تجلی مسئله عدالت و مصائب اجتماعی است که در روایت زندگی کاوه بازتاب یافته و با واقعیت های زندگی روزمره ایرانِ این روزگار همخوانی دارد.
تحلیل نشانه شناسی «مار» در شعر«من آن روز می گفتم...» سیمین بهبهانی با تأکید بر نظریه مایکل ریفاتر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هر شعر فاخری یک ایده مسلّط دارد که بر سراسر اثر سایه افکنده است. شاعر این ایده را در لابه لای فرم و ساختار، یک جمله و یا یک واژه پنهان می کند. بعد با هنرمندی برخی واژه ها را نشان دار می کند تا مخاطب از طریق آنها ایده مسلّط را شناسایی نماید. آیا سیمین بهبهانی در شعرمن آن روز... از این کارکردِ هنری بهره برده است؟ به نظر می رسد؛ برای رسیدن به پاسخ مناسب، بهره مندی از نظریه نشانه شناسی مایکل ریفاتر بیش از هر نظریه ای مناسب است. با توجّه به این سنخیّت، مقاله حاضر بر مبنای نظریه نشانه شناسی این اندیشمند و با روش توصیفی- تحلیلی شعر سیمین را بررسی نموده است. پس از بررسیِ عناصر غیر دستوری نتایج بیانگر آن است که انباشت هایی با معنا بنِ مار، ضحّاک و ترس با بسامد بالادر شعر حضور دارند. پس از بررسی منظومه های توصیفی با رویکرد خوشه های استعاری و با هسته های جامعه سنتی، خوی اهریمنی و جامعه شبه مدرن هیپوگرام های شعر مشخص شد که مهم ترین آنها عبارت بودند از: مار نماد خوی اهریمنی انسان هاست و در نظام های مرد سالار، بیشتر در وجود جنس مذکّر تجلّی می یابد. هم چنین مقایسه انباشت ها، منظومه های توصیفی و هیپوگرام ها با رویکرد بینامتنیّت، ماتریس ساختاری زیر را در ذهن نویسندگان ایجاد کرد: خوی اهریمنی نظامِ مرد سالار در جوامع سنتی از طریق بازی های فولکلوریک، ستم پذیری را به دختران القا می کند. در جامعه شبه مدرن آموزشِ ستم پذیری با روش های مدرن ادامه می یابد. تا وقتی که این خوی اهریمنی در ذهنیت جامعه وجود داشته باشد، ترس زنان ادامه دارد.
مفاهیم نمادین و پندارهای اساطیری رویات ضحاک بر بنیاد اندیشه ایران شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
615 - 636
حوزههای تخصصی:
با منی کرد جمشید که بازتابی ایرانی از کهن الگوی شورش آغازین در برابر جهان آفرین بی همتاست، سامان هستی درهم ریخته، دچار آشوبی ویرانگر می شود. مونولوگ شکاکانه قهرمان که در کارکردهایش نقشی بسنده به خود قائل است، شوند آشکا رگی شر در جهان هستی می گردد. بنابر روایت شاهنامه، نماد شر، شخصیتی دیوسان به نام ضحاک است که هستی و سامان نیاکانی آن را آشفته ساخته و بدان حالتی هاویه گون، تاریک و مرگ بار می بخشد. در این فرآیند شیطانی، پدر را می کشد، آدمیان را می بلعد، مغزها را می کوبد، ایستارها و آیین ها را گمراه می کند و تمام کوشش خود را به کار می برد تا هستیِ مزدا آفریده را از زندگی تهی ساخته و رنج، بیماری و مرگ را بر آن چیره سازد. سرانجام نیروی دیوانه وار اهریمنی روح او را به سحر و فسون رام خود ساخته و اراده اش را بر او برمی گمارد. از آن روی که همه این کارکرد ها به زبان رمزی و استعاره گون بیان شده، پژوهش گر بر آن است تا با رویکردی کهن الگویی و روشی تطبیقی، مفاهیم نمادین و پنداره های اساطیری این روایت، هم چون پیدایش شر، پدر و پدرکشی، فریب، مار، کتف، مغزخواری و... را در بستر فرهنگ ایران شهری که در آیین مهری، جهان بینی زرتشتی و دیگر هنجارها و سنت های دینی ایرانی تجلی یافته مورد بررسی قرار دهد و دریافت های نوینی را ارائه نماید. پژوهش گر در این مقاله به روش کتابخانه ای و پژوهشی از منابع لازم بهره برده و مطالب را بررسی کرده است.اهداف پژوهش:بررسی مفاهیم نمادین و پندارهای اساطیری روایات ضحاک بر بنیاد اندیشه ایران شهری.بررسی و تأویل ژرف ساخت های هنری ادبیات با بازخوانی شاهنامه براساس تحلیل اساطیری.سؤالات پژوهش:مفاهیم نمادین و پندارهای اساطیری روایات ضحاک بر بنیاد اندیشه ایران شهری چگونه است؟اسطوره ها چگونه می توانند منبع الهام هنر و ادبیات شده و ذهن ما را به دریافت های نوینی از آن ها رهنمون سازند؟