
فرهنگ و ادبیات عامه
فرهنگ و ادبیات عامه سال 13 فروردین و اردیبهشت 1404 شماره 61 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
با قدرت گرفتن عامل ترک و عرب و سیطره سیاسی و دینی بر ایران، عامه ایرانی با درک خطر فروپاشی هویتی، در کنشی جمعی به تقابل هویتی با قوم غالب برآمدند. اصلی ترین نمود این رویارویی در میدان زبان شکل گرفت و به برساختی از کنش های زبانی انجامید که شاهکار آن شاهنامه بود. در این جستار به کمک نظریه تاریخ ذهنیت ها که با یافتن نشانه های اندیشگانی از میان منابع ادبی و تاریخی و تفسیر آن ها به تبیین روح زمانه و روح ملی در برهه های تاریخی می پردازد، به روش توصیفی تحلیلی، با معرفی نمونه هایی از تلاش های زبانی عامه ایرانی در دوران غزنوی و سلجوقی، نقش عامه و هویت گرایی ایرانیان در حفظ و بقای زبان فارسی، تبیین شده است. از نتایج پژوهش برمی آید در تقابل هویتی میان ایرانیان با قوم غالب که با تعصبات دینی حاکمان و نگاه برتری جویانه اعراب همراه بود، هویت گرایی عامه ایرانی به حفظ زبان به مثابه عامل وحدت بخش ملی در کنار دیگر مؤلفه های هویتی چون فرهنگ، باور و آیین های ایرانی منجر شد. این تلاش در کنش های زبانی متعدد ظاهر شده و درنهایت به پیدایی و رواج شاهنامه، به عنوان مجموعه فرهنگ و هویت ملی، در میدان زبان منجر شد.
ناگفته های داستانِ «ضحاک» به روایت نقالان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از بین همه منابعِ پیش و پس از اسلام که به زندگی و شخصیت ضحاک پرداخته اند، مفصّل ترین و متنوع ترین روایت ها، مربوط به روایت های نقالانِ شاهنامه است. این روایات اگرچه از نظر ساختار و چارچوبِ کُلّی، دنباله رو شاهنامه فردوسی اند، ولی در آن ها، داستان ها و اشاراتی بسیار بدیع و نادر دیده می شود که در منابعِ کهن، به ندرت نمونه هایی از آن را می توان یافت. این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از منابع حماسی، تاریخی و طومارهای نقالی طومارهایِ چاپ شده و برخی دستنویس های نقالی که هنوز به چاپ نرسیده اند صورت پذیرفته است، به ناگفته هایی از داستان ضحاک در روایات نقالان می پردازد و داستان ها و اشاراتی را بازگو می کند که در شاهنامه و ادب پهلوانی، بی پیشینه است. نتیجه پژوهش نشان دهنده آن است که ناگفته های داستانِ ضحاک به روایت نقالان، یا از ابداعات قصه گویان و نقالان اند، یا در برخی اشاراتِ متون کهنی غیر از شاهنامه ریشه دارند که تغییرِ شکل داده و به طومارهای نقالی راه یافته اند، و یا از داستان هایِ شخصیت های حماسی و اسطوره ای الگوبرداری کرده اند.
تحلیل افسانه عربی «میمون باهوش» براساس کهن الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افسانه های عامه همچون هر پدیده دیگری، از روان و اندیشه سازندگان آن نشئت گرفته است؛ بنابراین در جای جای افسانه ها می توان نمودهای مختلف ناخودآگاه جمعی اقوام و ملل مختلف را مشاهده کرد. بدین ترتیب الگوهای تکرارشونده در افسانه ها، به مبنایی برای تحلیل و کشف لایه های پنهان متن، تبدیل می شوند. یکی از این الگوهای تکراری، سفر است. جوزف کمپبل با ارائه کهن الگوی سفر قهرمان، اذعان می دارد که قهرمان داستان برای رسیدن به تعالی ابتدا از مکان نخستین خود جدا شده و در ادامه راه از سه مرحله عبور می کند که به ترتیب «عزیمت»، «تشرف» و «بازگشت» نام دارند. افسانه «میمون باهوش» یکی از افسانه های عربی است و هدف از این پژوهش بررسی این داستان براساس کهن الگوی سفر قهرمان است. بنابراین با روش تحقیق استنادی ابتدا به تعریف کهن الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل پرداخته شد. سپس داستان با روش توصیفی تحلیلی از این منظر مورد بررسی قرار گرفت و با این پرسش که چگونه می توان با توجه به این دیدگاه لایه های پیدا و پنهان مفهومی و معنایی افسانه را کاوید و به درک بهتری از نمادها و رمزها و تصویرهای داستان رسید. مشخص شد که در مرحله عزیمت، قهرمان داستان با زیرمجموعه هایی همچون: دعوت به آغاز سفر، امدادهای غیبی و عبور از نخستین آستان، مواجه می شود و از آن ها عبور می کند. مرحله بعد این افسانه، زیرمجموعه هایی همچون: جاده آزمون ها، ملاقات با خدابانو و برکت نهایی را دربر می گیرد و درنهایت مرحله سوم، با زیرمجموعه دستیابی به آزادی در زندگی قابل ردگیری است. همچنین اقتضای داستان موجب نادیده گیری و حذف برخی زیرمجموعه ها شده است. سرانجام باید گفت در این داستان قهرمان در سفر خویش، هفت مرحله تشنگی و جست وجوگری، ظاهر شدن راهنما، خطر (عقاب)، ورود به دنیای جدید، کسب آگاهی، بازگشت و تحول و بهره مندی را پشت سر می گذارد.
رقص قاسم آبادی از دیدگاه کارکردگرایی آلن مریام با تأکید بر کارکرد هم بستگی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیوند فرهنگی و زیستی مردان و زنان گیلان با فعالیت های شالی کاری باعث شده است تا آیین های آن ها نمایانگر الگوهای کاشت، داشت و برداشت باشد. رقص قاسم آبادی یکی از آن آیین های نمایشی است که فرصتی را برای تبادل محتوای مرتبط با جامعه، هماهنگی اقدامات میان اعضای گروه، قدرت ائتلاف و تثبیت ساختارهای گروهی فراهم می کند. به عبارتی علاوه بر نقش افراد در فرایند رقص، نتیجه و تأثیر اجراها در جامعه حائز اهمیت است. از این رو، هدف از پژوهش حاضر پاسخ به اهمیت اجرای رقص قاسم آبادی و کارکرد آن برای ایجاد وحدت است. بر این مبنا از نظریه کارکردگرایی آلن مریام در بستر موسیقی شناسی قومی با تمرکز بر یکی از ده کارکردهای آن، یعنی کارکردِ هم بستگی از وجه موسیقی استفاده شده است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، نظری و از لحاظ ماهیت و روش تحقیق، توصیفی تحلیلی است. شیوه گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای و میدانی با استفاده از روش مردم نگاری در منطقه، مشاهده، مصاحبه، ثبت و ضبط اطلاعات است. یافته های پژوهش نشان می دهند که رقص قاسم آبادی با نمایش مهارت های حرکتی و هنرهای دستی و با استفاده از ابزار در راستای هماهنگی با موسیقی بومی، شرایطی را تولید می کند که یکپارچگی اجتماع به وجود آید تا همه افراد (رقصندگان و تماشاگران) احساسات گوناگون ازجمله حس یک دست بودن اجتماع و موجودیت جامعه را تجربه کنند، زیرا رقص قاسم آبادی چه در فرم رسمی به شکل رویدادها و چه در قالب غیررسمی و خودمانی فرصتی را برای عملکرد تک تک افراد به طور مستقیم در یک جمع فراهم می کند.
هنر صنعت سفال در مَثل های مازندرانی (مطالعه موردی: بررسی کوزه در ضرب المثل های مازندرانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشینه هنر صنعت سفال گری در مازندران به هزاره هشتم پیش از میلاد می رسد و سطح گستردگی و پراکندگی این فن را می توان در جای جای این استان مشاهده کرد. کوزه یکی از بایسته ترین فراورده های سفالی است که بیشتر با هدف رفع نیاز های ضروری زندگیِ روزمره تولید و تکثیر می شود. یکی از راه های مطالعه فرهنگ جوامع، بررسی ادبیات عامه (فولکوریک) به ویژه ادبیات شفاهی آن جامعه، خاصه مطالعه ضرب المثل هاست. جستار حاضر که با روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از امکانات کتابخانه ای نوشته شده است، می کوشد تا به بررسی کارکرد «کوزه» (کلا، پیلک یا پلیکا و گمی در زبان مازندرانی) در ضرب المثل های مازندرانی و نوع مواجهه مردم این استان با آن فراورده سفالین از منظر هنری ادبی بپردازد. نتایج این جستار نشان می دهد که وجود ضرب المثل های ساخته شده از کوزه های سفالی، با لهجه های مختلف (از شرق تا غرب استان مازندران) نشان گر حضور و وفور این محصول هنری و کاربردی در سراسر استان است. همچنین بررسی مَثل های مازندرانی که عمدتاً موجز و دولختی اند، نشان می دهد که آفرینندگان امثال علاقه ای به ذکر جنس و نوع خاک و همچنین به تکنیک ساخت و پرداخت (طرح ها، تصویرها، رنگ ها، نقش ها و لعاب ها) کوزه ها ندارند و به جای آن، تأکید و تمرکز را خود برای تولید مفاهیم، بیشتر بر محور هم نشینیِ کوزه با دیگر عناصر (غالباً مایعات و غلات) که در دل آن ریخته می شده، نهاده اند .
تحلیل آرکه تایپی قصه «ملک ابراهیم و دختران پاشاه مصر»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصه های پریان به عنوان بخش بزرگی از ادبیات روایی و شفاهی عامه، سرشار از رمز و رازهای نمادین هستند. کشف این رمز و رازها ما را به جهان بزرگ درون انسان، هدایت می کند. این مقاله بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی، نقش ها، نشانه ها و رویدادهای نمادینِ قصه پریانِ «ملک ابراهیم و دختران پادشاه مصر» از قصه های عامه لرستان را به شیوه تحلیل آرکه تایپی یونگ، بررسی کند. ساختار کلی در ابتدای قصه، به تسلط وجه نرینه و غیبت عنصر مادینه اشاره دارد و درنهایت چگونگی ظهور مادینه غایب در پایان قصه را نشان می دهد. چهار عملکرد روانی انسان، یعنی تفکر، احساس، دریافت حسی و شهود در قالب شخصیت های این قصه نمایان می شوند. این قصه چون دیگر قصه های پریان، بازتابی از آرکه تایپ های درونی است. مرگ شاه و جانشینی پسر کوچک، ضرورت نو شدن مداوم خویش را از طریق تماس با جریان رویدادهای روانی در ضمیر ناخودآگاه، انعکاس می دهد. آنیما نیز نقش پلی را دارد که به قصد تمامیت روان، به سوی لایه های عمیق تر ناخودآگاه و خود راه می یابد. نتیجه این پژوهش نشان می دهد نقش ها، رویدادها و چهره ها در قصه پریان «ملک ابراهیم و دختران پادشاه مصر» به شکلی نمادین، نیاز ما را برای نیل به ضمیر برتر یا خویشتنی والاتر آشکار می کنند؛ امری که با آگاهی از نیروهای ناخودآگاه و آرکه تایپ ها میسر می شود.
نقد کهن الگویی منظومه عامیانه «طالب و زهره»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات، به ویژه ادبیات عامه، بستری مناسب برای ظهور انگاره های کهن الگویی به شمار می رود، زیرا قریب به اتفاق افسانه ها و داستان های عامه تا حد زیادی در فعالیت های ناخودآگاه جمعی انسان ریشه دارد. نقد کهن الگویی، رویکردی تلفیقی و میان رشته ای است که نشان دهنده چگونگی حضور ناخودآگاه جمعی یونگی در آثار ادبی است. درواقع، بشر از دیرباز تاکنون به وجود و نقش اسطوره و کهن الگو، معتقد بوده که این امر موجب شده کهن الگوها در پستوی ضمیر ناخودآگاه جای گیرند؛ از این رو آثار شکل گرفته در این حوزه، یکی از مناسب ترین تجلی گاه های کهن الگوها محسوب می شوند. همسو با این اصل، منظومه طالب و زهره، یکی از قصه های بومی برخاسته از فرهنگ عامه مازندران است که بن مایه های آن، دارای عمق تاریخی و اساطیری است. در بین مردم عامه مازندران، برخی این منظومه غنایی را سرگذشت طالب آملی، شاعر بلندآوازه سبک هندی، دانسته اند. با توجه به اشتراکاتی که میان این منظومه و کهن الگوها مشاهده می شود، در این پژوهش به بررسی آن براساس نقد کهن الگویی به روش تحلیل کمّی و کیفی و براساس آرای کارل گوستاو یونگ پرداخته شده و ضمن آوردن تعاریفی نسبتاً گویا و جامع از کهن الگوها و نمادهای کهن الگویی، میزان و چگونگی بهره گیری شاعر از کهن الگوهایی چون آنیما، نقاب، سایه، سفر و آب سنجیده شده است.
حضور ایزدبانوی ناهید در داستان های ایرانی مشابه با داستان چینیِ Ye Xian (براساس رویکرد تاریخی و جغرافیایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«Ye Xian»، نام قهرمان یکی از شاخص ترین داستان های چینی است که داستان حول محور جدال نامادری و دخترش با وی می چرخد. دریافت لباس آبی به همراه کفش زرین برای شرکت در جشنواره توسط نیروی متافیزیکی که به ازدواج «Ye Xian» با پادشاه منجر می شود، مهم ترین تشابه با داستان «سیندرلا» است. علاوه بر اشتراکات پیشین، توانایی «Ye Xian» در ارتباط با البسه/پوشاک و وجود نیروی متافیزیکی در استخوان های مخلوقی (ماهی یا گاو) با نمونه هایی از داستان های ایرانی تشابه دارد. داستان «بی بی سه شنبه زرتشتیان» امتداد منطقی نمونه های متنوع همین داستان با اسامی مشابه یا نامشابه همچون «ماه پیشانی» در نواحی مختلف ایران است. بُعد زنانه و اسامی قهرمانان داستان، اهمیت پارچه و پوشاک، وجود انواع نمادهای آب و ایزدبانوی ناهید، گره گشایی توسط نیروی جادویی از وجوه مشترک همه داستان هاست.
تطابق ادوار و وقایع تاریخی با جغرافیای زیارتگاه ها و بقاع متبرک ایران به شکل گیری داستان های مشابه در سیستان، شهر ری و خراسان منجر شده است. علاوه بر رنگ آبی می توان گاو و ماهی را به عنوان دیگر نمادهای آب و ایزدبانوی ناهید برشمرد. «پارس بانو» یکی از سلسله داستان های «پیر-ان زرتشتی» است و مشابه با داستان مقبره «بی بی شهربانو» در شهرری است که به پیوند داستان ها و نمادهای اسلامی و پیشااسلامی منجر شده است. چراکه پارس بانو و شهربانو، بیوه امام حسین(ع) را خواهر اعلام می کند. اسامی قهرمانان، «شهربانو/فاطمه/بی بی» است که در اصل به یک شخصیت اشاره دارد. نقوش پارچه های ابریشمِ مکشوفه از مقبره بی بی شهربانو، سردیس های گاوسان ساسانی در معبد ناهید بیشاپور به همراه ایوان موزاییکی اش ارائه دهنده اطلاعات تصویری و نمادین در ارتباط با این داستان هاست.