مقالات
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، همپایگی در زبان فارسی در دو گونه فارسی نوشتاری رسمی و فارسی محاوره ای غیررسمی بررسی شده تا بسامد وقوع و توزیع هریک از انواع همپایه سازهای زبان فارسی در این دو گونه زبانی تعیین شود. با بررسی آمار به دست آمده و تفاوت کاربرد همپایه ساز در زبان فارسی گفتاری/ محاوره ای و نوشتاری/ رسمی می توان گفت که گونه محاوره ای، تمایل بسیاری هم به ساخت همپایگی ناآشکار و هم به کاربرد ساخت وابستگی در مقابل ساخت پیوستگی یا همپایگی دارد. دستاورد دیگر پژوهش حاضر، قراردادن /bâ/ «با» در دسته همپایه سازهای عطفی زبان فارسی بوده است. نگارندگان آزمون جایگزینی را برای نظریه خود ارائه داده اند؛ یعنی با جایگزینی به جای /bâ/ «با» در ساخت های همپایه و باتوجه به تغییرنکردن چشمگیر معنای ساخت نشان دادند که می توان /bâ/ «با» را همپایه ساز زبان فارسی در نظر گرفت. این نتیجه گیری زبان فارسی را در رده زبان های /bâ/ «با» قرار می دهد که در کنار زبان های دو رده زبانی جهانی از منظر همپایگی هستند.
ارزیابی کاربرد استعاری اسامی حیوانات در زبان ترکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس دیدگاه شناختی لیکاف و جانسون، استعاره مفهومی یکی از مجاری اصلی درک انسان از مفاهیم عالم هستی است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر اسامی حیوانات بر گفتار گویشوران زبان ترکی و ارزیابی معانی ضمنی این واژه ها بوده است. گویشوران زبان ترکی با تشبیه انسان و رفتارهای او، نیز رویدادهای پیرامونی به حیوانات، آنها را در معانی استعاری به کار می برند. در پژوهش حاضر که به صورت میدانی و انجام مصاحبه با 30 گویشور زبان ترکی گویش شهر زنجان انجام گرفت، تعداد 93 واژه گردآوری شده که 22 واژه و معانی استعاری آنها بین کاربران زبان ترکی مشترک بوده است. ابتدا، معانی ضمنی هرکدام از این 22 واژه که دیدگاه فرهنگی گویشوران زبان ترکی را نشان می دهند، استخراج و در جدولی مقابل هرکدام از اسامی حیوانات نوشته شده است. سپس، برای هر واژه با ذکر اشعار یا امثال و حکم از کتاب ها و منابع معتبر زبان ترکی توضیحاتی ارائه گردیده است. همچنین، موضوع جنسیت، فراوانی و درصد این واژه ها بررسی شده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که نام های این حیوانات بر گفتار گویشوران زبان ترکی تأثیر می گذارد به طوری که متناسب با موقعیت های مختلف بافتی، از این نام ها به صورت استعاری بهره می گیرند و در گفتار از آنها استفاده می کنند.
درک تضمنِ مدرج در کودکان 3 تا 7 ساله تک زبانه فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درک تشبیه نیازمند دو مهارت کاربردشناختی مجزا است: درک شباهت موردنظر و استخراج تضمنِ مدرج (مانند «نینا مانند یه خرگوشه» که به طور معمول متضمن «نینا یه خرگوش نیست» است). باوجوداین، مهارت دوم در پژوهش های داخلی تاکنون مطالعه نشده است. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی توانایی کودکان 3 الی 7 ساله و بزرگسالان تک زبانه فارسی زبان در درک تضمنِ مدرج بود. به این منظور، 50 کودک تک زبانه فارسی زبان 3، 4، 5، 6 و 7 ساله به روش نیمه تصادفی انتخاب و با 10 بزرگسال مقایسه شدند. درواقع، عملکرد آزمودنی های پژوهش در آزمایش قضاوت شباهت و در آزمایش دوم که به شکل یک بازی صورت گرفت، بررسی و مقایسه شد. در آزمایش اول، آزمودنی ها باید جمله «x مانند y است» را به عنوان جمله بیان کننده شباهت درک می کردند. در آزمایش دوم، آزمودنی ها با دریافت سرنخ هایی به شکل استعاره (نینا یه خرگوشه) و تشبیه (نینا مانند یه خرگوشه)، باید تصویر متناسب به آن سرنخ (یه خرگوش، یه دختر یا یه دختر خرگوش مانند) را انتخاب می کردند. یافته های پژوهش نشان داد که کودکان 3 ساله قادر به درک تضمنِ مدرجِ «x یک y نیست» بودند، درحالی که کودکان 5 الی 7 ساله، همانند بزرگسالان بیشتر پاسخ های منطقی را انتخاب می کردند. نتایج پژوهش نشان داد که کودکان از همان اوایل کودکی قادر به درک و استخراج تضمنِ مدرج هستند و با افزایش سن، انتخاب معنای تحت اللفظی تشبیه و استعاره کاهش می یابد.
بررسی چند معنایی فعل «بستن» بر اساس طرحواره های تصویری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر کوششی است برای تحلیل چندمعنایی فعل «بستن» با بهره گیری از ابزار نظری مطرح در معنی شناسی شناختی. معانی فعل «بستن» به روش کتابخانه ای از فرهنگ های سخن، دهخدا، فرهنگ فارسی صدری افشار، فرهنگ فارسی گفتاری و البته، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی گردآوری و با هم مقایسه شد. در پژوهش حاضر، از روش تحلیل کیفی برای توصیف معانی و تعیین چگونگی ارتباط معانی یادشده استفاده شده است. به این منظور، ابزار نظریِ طرحواره های تصویری در چارچوب معنی شناسی شناختی و به طور خاص، مدل پیشنهادی جانسون و شرح و بسط آن از سوی ایوانز و گرین و ایوانز به کار گرفته شده است. تحلیل معانی طرحواره ای فعل «بستن» نشان می دهد که از میان 24 معنی، 11 مورد طرحواره نیرو داریم که به طور خاص ایجاد مانع با ماهیتی فیزیکی یا انتزاعی را نشان می دهند و 18 مورد طرحواره پیوند با ماهیت فیزیکی یا انتزاعی در تحقق معنایی فعل «بستن» داریم. در یک مورد نیز، افزون بر طرحواره پیوند، امکان قائل شدن به طرحواره انشعاب وجود داشت. این در حالی است که ملاحظات ریشه شناختی نشان می دهند فعل «بستن» از یک ریشه واحد مشتق شده و به صورت کنونی خود درآمده است و آن، band در فارسی باستان و اوستایی و bandh در سنسکریت بوده است. این امر وجود طرحواره های متفاوت غیرمرتبط را مجاز نمی دارد. علت آن است که باتوجه به زمینه سازی طرحواره های تصویری برای تشکیل معانی به دلیل ماهیت پیش مفهومی آنها، در صورت نبود ارتباط بین عناصر پیش مفهومی، ارتباط میان معانی از دست می رود. در پژوهش حاضر استدلال می شود که طرحواره های متداعی با معانی، ارتباط میان معانی فعل «بستن» را چگونه نشان می دهند.
از خطاها تا چیرگی: بررسی تأثیرات همدرس تصحیحی بر مهارت های نوشتاری زبان دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برقراری ارتباط مؤثر در دنیای امروز، چه مجازی و چه غیرمجازی، مستلزم داشتن چیرگی بر مهارت های نوشتاری است. گسترش چنین مهارت هایی نیازمند آموزش مداوم و بازخورد سازنده است. پژوهش های بسیاری تأثیر بازخورد مدرس بر زبان آموزان را بررسی کرده است. تاکنون، اثربخشی تکنیک همدرس تصحیحی، به عنوان شکلی از بازخورد اصلاحی، بر کاهش خطاهای نوشتاری فارسی آموزان غیرایرانی به طور گسترده بررسی نشده است. برای رفع این کاستی، پژوهش حاضر اثربخشی این تکنیک را بر مهارت های نوشتاری 47 فارسی آموز مرد و زن از ملیت های مختلف بررسی کرده است. شرکت کنندگان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند غیرتصادفی انتخاب و به دو گروه شامل چهار کلاس جداگانه تقسیم شدند. پیش از اجرای تکنیک همدرس تصحیحی، برای هر دو گروه یک پیش آزمون اجرا شد. در گروه آزمایش، شش جلسه تکنیک همدرس تصحیحی اجرا شد و پس از آن، پس آزمون انجام گرفت. با واکاوی خطاهای نوشتاری شرکت کنندگان مشاهده شد که علی رغم برخی محدودیت ها، تکنیک همدرس تصحیحی در تقویت مهارت نوشتاری فارسی آموزان غیرایرانی گروه آزمایش تأثیر مثبت داشته و خطاهای نوشتاری آنها را کاهش داده است. علاوه براین، یافته های پژوهش حاضر نشان دادند که همدرس تصحیحی بر عملکرد نوشتاری فارسی آموزان غیرهم زبان و نیز زبان آموزان قوی تر تأثیر بیشتری دارد.
تحلیل زبان شناختی سوره مزّمّل؛ نگاهی نقشگرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو تلاشی است در راستای تحلیل آیات سوره مزّمّل بر اساس نظریه نقشگرای نظام مند هلیدی. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی ساز و کار های مربوط به بازنمایی مقولات وجه نمایی، یافتن انواع نقش های گفتاری به کار رفته در متن این سوره، مشخص ساختن انواع فرایند های به کاررفته و در پایان، یافتن انواع ساخت های آغازگری است. نتایج پژوهش حاکی از این است که بر اساس فرانقش بینافردی، وجه غالب در اکثر بند های این سوره وجه خبری است و این نتیجه مبیّن این نکته است که بیشتر آیات جنبه واقع گرایانه و توصیف حقایق دارند و همچنین، خداوند می خواهد با استفاده بیشتر از این وجه، قطعیّت سخن خود را برساند و نوعی حسّ اطمینان در مخاطب ایجاد کند. همچنین، زمانِ حال، زمان غالب در متن سوره مزبور است و ازآنجا که زمان حال زمانی است که دامنه آن وسیع و درواقع شامل همه زمان ها نیز می تواند باشد، گوینده در متن این سوره بیشتر افعالی با زمان حال را به کار برده است. بررسی قطبیّت بند ها حاکی از درصد بالای قطبیتِ مثبت نسبت به قطبیت منفی است و این غالب بودن قطبیت مثبت درکنار غالب بودن وجه خبری، قطعیت سخن گوینده را بیشتر می کند. به علاوه، بر اساس فرانقش بازنمودی، فرایند مادی بیشترین بسامد را در متن سوره دارد. فراوانی بالای فرایند مادی به دلیل عینی بودن کلام در متن سوره است؛ هرچه سخن عینی تر باشد، متن تأثیرگذار تر است. بر اساس فرانقش متنی، ساخت آغازگر بیشتر بند ها بی نشان است و این غالب بودن نشان می دهد که گوینده در تلاش است تا از همان سازوکار متداول در زبان روزمره، در ساخت اطلاعی بهره بگیرد.
مصدر فارسی چه ماهیتی دارد و چگونه فرافکن می شود؟ تبیینی در چارچوب صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیرامون مصدر و ساخت نحوی اش اتفاق نظر وجود ندارد؛ برخی آن را اسم و دیگران فعل می دانند. دسته سومی نیز بنابه رفتار اسم فعل گونه آن، مصدر را ذیل مقولات مشکّک یا مقوله پذیر در بافت، تلقی می کنند. در پژوهش حاضر برآن بودیم تا بدون نیاز به نگرش سوم، پیشنهادی برای سلسله مراتب فرافکنی مصدر در چارچوب صرف توزیعی ارائه کنیم؛ به نحوی که نه تنها منطبق بر ویژگی های دوگانه اسم فعل گونه اش باشد، بلکه نشان دهد چگونه مصدر فارسی در مقام صفت نیز می تواند ایفای نقش کند. در نیل به این هدف، ساخت نحوی و ویژگی های مصدر فارسی بررسی شدند که این ویژگی ها، افزون بر موارد پیش گفته در سایر مطالعات، از این قرار بودند: مصدر فارسی با مصدر زبان هایی نظیر انگلیسی متفاوت است و از جنبه هایی به اسم مصدر میل می کند، گرچه رفتار آن مطلقاً بر اسم مصدر نیز منطبق نیست. بنابراین، ماهیت مصدر فارسی با هر دو مقوله مصدر و اسم مصدر انگلیسی تفاوت دارد و به تبع، اشتقاق شان یکسان نخواهد بود؛ پرسشواژه در ساخت مصدری به کار می رود؛ مصدر (منفی) می تواند به هیچ واژه مجوز حضور بدهد؛ همچنین، مصدر می تواند نه به عنوان اسم و نه به عنوان فعل، بلکه در مقام صفت به کار رود. بدین ترتیب، پیشنهادی برای سلسله مراتب فرافکنی مصدر ارائه شد و جایگاه ادغام وند مصدری نیز بررسی شد. شواهد نشان دادند که برخلاف فرض های محتمل اولیه، هیچ کدام از هسته های اسم کوچک، زمان و فعل کوچک محل درج وند مصدری فارسی نیستند. درنهایت، اتخاذ رویکرد صرف توزیعی اجازه داد رابطه میان فعل خودایستا و صورت متناظر مصدری اش در قالب فرایندهای نحوی مشترکی منعکس شود.
تعامل میان ساخت واژه و نحو در زبان علم: مطالعه موردی فرایند انضمام اسم و ساخت گروه های نحوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط بین دو حوزه زبانی ساخت واژه و نحو یکی از موضوعات مناقشه برانگیز میان زبان شناسان بوده است. هدف از پژوهش حاضر نیز، واکاوی ارتباط و بازنمایی تعامل میان این دو حوزه ساختاری زبان است. به همین منظور، به بررسی دو فرایند زایا در واژه سازی زبان علم پرداخته ایم که یکی از آنها محصول حوزه ساخت واژه است، اما می توان زیرساختی نحوی برای آن قائل بود. دیگری، موجودیتی نحوی دارد، اما رفتارهایی ساخت واژی از خود نشان می دهد. این دو فرایند به ترتیب فرایند انضمام اسم و ساخت گروه نحوی هستند. در پژوهش حاضر، 500 واژه از دفتر اول فرهنگ واژه های مصوب فرهنگستان زبان و ادب و 500 واژه از دفتر شانزدهم به طور تصادفی انتخاب شده ودو فرایند یادشده در آنها بررسی شد. چارچوب نظری پژوهش حاضررویکرد تعاملی به مطالعه زبان بوده است. ولیکن، در بررسی دقیق دو فرایند اصطلاح سازی ذکرشده از برخی ابزارهای پژوهشی رویکردهای نظری دیگر، نظیر طرحواره های ساختاری در رویکرد ساخت واژه ساختاری نیز بهره گرفته ایم. بررسی های صورت گرفته نشان داد که تعریف نام های مرکب انضمامی در دفتر واژه های مصوب فرهنگستان مؤید وجود زیرساختی نحوی در این نام ها است. از سوی دیگر، ازدست دادن نشانه های نحوی در برخی گروه های نحوی نیز، بیانگر واژگانی شدگی آنها است. تنوع طرحواره های ساختاری در فرایند انضمام اسم بیشتر از گروه های نحوی و درمقابل، زایایی گروه های نحوی از زایایی نام های مرکب انضمامی بیشتر است. همچنین، به طورکلی بهره گیری از فرایند ساخت گروه های نحوی در بازه زمانی 10ساله، سیر افزایشی داشته است.
مهارت درخواست شفاف سازی و پاسخ به آن در کودکان کم شنوای دارای کاشت حلزون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
راهبرد اصلاح مکالمه یکی از مهم ترین مهارت های کاربردشناختی است که درخواست برای شفاف سازی و پاسخ به درخواست شفاف سازی را شامل می شود. در این مطالعه توصیفی تحلیلی از نوع مقطعی، مهارت اصلاح مکالمه در 15 کودک دارای کاشت حلزون با 15 کودک شنوای همتا شده ازنظر سن زبانی (با استفاده از آزمون رشد زبان) مقایسه شد. مهارت های درخواست شفاف سازی و پاسخ به درخواست شفاف سازیِ آزمودنی ها در تعامل دوتایی کودکان دارای کاشت حلزون با کودکان شنوای ناآشنا ارزیابی شد. به این منظور، مکالمه های کودکان پیاده سازی و کدگذاری شد و داده های به دست آمده بر اساس متغیرهای مطالعه شده با آزمون آماری یو من ویتنی تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشانگر تفاوت معنادار بین میانگین تعداد دفعات درخواست شفاف سازی در گروه کودکان دارای کاشت حلزون و کودکان شنوای همتا از نظر سن زبانی بود (05/ 0 >p)، ولی میانگین تعداد راهبردهای پاسخ به درخواست شفاف سازی کودکان دارای کاشت حلزون در مقایسه با کودکان شنوا تفاوت آماری معناداری نداشت. همچنین، کودکان دارای کاشت حلزون از مهارت درخواست شفاف سازی، بیشتر از کودکان شنوای همتاشده با سن زبانی استفاده کردند و این نکته می تواند نشانگر آن باشد که رسش مهارت درخواست شفاف سازی نیاز به زمان طولانی تری دارد و احتمالاً کودکان شنوا باتوجه به سن تقویمی شان، هنوز در این مهارت به رشد کافی نرسیده بودند. امکان دیگر می تواند این باشد که کودکان شنوای طبیعی، به رغم داشتن سن زبانی همسان با کودکان دارای کاشت حلزون، باز هم به دلیل برخورداری از شنوایی طبیعی، دسترسی بیشتر و مطلوب تری به اطلاعات شنیداری داشته و به همین جهت، به اندازه کودکان دارای کاشت حلزون نیازی به درخواست شفاف سازی نداشته اند.