مطالب مرتبط با کلیدواژه

تراژدی


۴۱.

جستاری تطبیقی بر داستان های «سیاوش» و «اتللو»

کلیدواژه‌ها: تراژدی سیاوش اتللو شخصیت اخلاق حسادت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۵۶ تعداد دانلود : ۳۳۵
تفاوت نگاه انسان ها به جهان، ضرورت مطالعه در آثار ادبی را دو چندان می کند تا از این رهگذر شناخت انسان و پیوندهای ادبی- فرهنگی ملل میسّر شود. ادبیّات تطبیقی راهی علمی برای این شناخت و تأثیرگذاری است. فردوسی و شکسپیر ستارگان ادبیّات سرزمین خویش و جهان هستند که در خاستگاه اندیشه شرق و غرب آثار بی نظیری خلق کرده اند. اگرچه در بدو امر، داستان سیاوش، روایتی تراژیک همچون اتللو به نظر نمی رسد، لکن، بررسی اثر، انطباق آن با ویژگی های تراژدی را نشان می دهد که نوشتاری دیگر می طلبد. هدف مقاله حاضر که با روش تطبیقی-تحلیلی انجام یافته، بررسی درون مایه داستان سیاوش از شاهنامه فردوسی و اتللو نوشته شکسپیر است که ضمن بررسی مضامین دو اثر و واکاوی داستان ها، وجوه مشترک و بعضاً متفاوت آن ها آشکار گردید. یافته های تحقیق مبیّن این مطلب است که دو شاعر اساس داستان های خود را بر توصیف ویژگی های اخلاقی بنا نهاده اند. در این دو اثر وجود شباهت ها بیش از تفاوت هاست و «حسادت» عامل مشترک وقوع حوادث بوده است. همچنین نتایج حاصله نشان دهنده این نکته مشترک در هر دو تراژدی است که جدال قهرمان و سرنوشت بیش از هر چیز عرصه تجلّی خصایصی انسانی، نظیر صداقت و عاطفه است. با این حال تفاوتی مهم که در این قرائت دریافت گردیده حاکی از آن است که شخصیّت های دو داستان انطباق دقیق با همزاد مشخّص خود در تراژدی دیگر ندارند؛ به گونه ای که شخصیّت سیاوش از برخی جهات منطبق با ویژگی های اخلاقی دِزدمونا و گاهی یادآور ویژگی های اتللوست. 
۴۲.

مقایسه شخصیت پردازی در لیلی و مجنون نظامی با رومئووژولیت و آنتونی و کلئوپاترا اثر شکسپیر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: نظامی شکسپیر داستان تراژدی شخصیت پردازی اندیشه های مشترک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۱۲ تعداد دانلود : ۴۰۹
این تحقیق به مقایسه جنبه های شخصیت پردازی و شباهت های محتوایی لیلی و مجنون نظامی، رومئو و ژولیت و آنتونی و کلئوپاترا شکسپیر می پردازد که البته در اثنای این تطبیق، به دیگر جنبه های ادبی آن ها توجه شده است. حاصل پژوهش این که نظامی شاعر قرن ششم هجری و شکسپیر شاعر و نمایشنامه نویس انگلیس در قرن پانزدهم میلادی، نقاط مشترک حسی و حکمی زیادی در آثارشان مشاهده می شود، نظیر قائل بودن به نیکی ها و جریان داشتن عشق در شریان زندگی بشر و آرزوی داشتن جهانی بهتر به دور از خیانت، استبداد، حسد و کینه ورزی. البته هر یک از این شاعران در زمینه هایی بر دیگری پیشی گرفته اند، اما به هر ترتیب، هر دو شاعر تقریباً در یک افق نزدیک به هم به جهان و انسان های اطراف خود نگریسته و خواهان ترسیم و رسیدن به آرمان شهر یا مدینه فاضله در آثار خود بوده اند.
۴۳.

تحلیل داستان رستم و سهراب در شاهنامه و پویانماییِ کیانوش دالوند بر اساس الگوی اقتباسِ ریچارد کریوولن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شاهنامه تراژدی رستم و سهراب پویانمایی الگوی اقتباس کریوولن کیانوش دالوند

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷۸ تعداد دانلود : ۳۶۵
از داستان رستم و سهراب، به دلیل بهره مندی از عناصر دراماتیک و جذّابیت های داستانی، تاکنون نمایش نامه، اُپرا و فیلم نامه هایی بسیار اقتباس شده است. این داستان از برجسته ترین و تأمل برانگیزترین داستان های شاهنامه است ک ه در آن پدر و پسر به حکم سرنوشت، در ب راب ر یک دیگر قرار می گیرند. یکی از این اقتباس ها، پویانمایی «رستم و سهراب» به کارگردانی کیانوش دالوند در سال ۱۳۹۲ است. ازآن جاکه ساخت پویانمایی در کشور ما ن وپاست و نی از ب ه زیرساخت هایی دارد که به اعتقاد نویسندگانِ این جستار مهم ترین آن فیلم نامه است؛ لذا بر آن شدیم تا فیلم نامه این پویانمایی را با معیارهای کتاب چگونه از هر چیزی فیلم نامه اقتباس کنیم؟ اثر ریچارد کریوولن که مهم ترین مرجع نگارش فیلم نامه های اقتباسی است، مقایسه کنیم تا به هدف این پژوهش که کمک به نگارش اصولی و یافتن لغزش های فیلم نامه های اقتباسی از آثار کهن ادبیات این مرزوبوم است، بر اساس نمونه موردی حاضر دست یابیم. از این منظر با مقایسه اصل داستان در شاهنامه و پویانمایی، این نتیجه به دست آمده است که متن شاهنامه منطبق با الگوی ساختاری- محتوایی کریوولن است؛ ولی فیلم نامه پویانمایی اقتباسی، کم و کاستی هایی دارد که عبارت است از: نپرداختن به تبیین نوع اقتباس، در نظر نگرفتن روح داستان، تغییر ناگهانی پایان داستان بدون فراهم آمدن زمینه های آن از پیش، تغییر درون مایه اثر، عدم معرفی آفریننده داستان. ضمن این که با این دگرگونی، اثر را از ژانر اصلی حماسی-تراژدی خود خارج کرده، باعث ایجاد شبهه نوعی تحریف در داستانی چنین محبوب شده است.
۴۴.

ساختار تراژیک در تراژدی و دیدگاه فریدریش شیلر درباره آن با استناد به ژاندارک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تراژدی حس همدردی ساختار و هنر تراژیک شخصیت متعادل ضرورت خطا مقاومت اخلاقی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۸ تعداد دانلود : ۲۰۰
پژوهش حاضر به بررسی تحلیلی هنر تراژیک در تراژدی اصیل در ادبیات قرن هجدهم آلمان می پردازد. دلایل درخشش تراژدی در کنار دیگر انواع ادبی ادبیات نمایشی، ساختار و محتوای تراژیک آن است. این بحث بر اشارات ارزنده ارسطو در کتاب فن نویسندگی استوار است و شالوده تفکر تراژدی نویسان بزرگی مانند لسینگ و فریدریش شیلر نیز برگرفته از همین نکات است. در این پژوهش، نمایشنامه مشهور ژاندارک اثر شیلر مطالعه می شود تا ساختار و هنر تراژیک از نظر او به طور ملموس و با مثال نشان داده شود. هدف اصلی این پژوهش، معرفی دیدگاه های متفاوت نویسندگان آلمانی به خصوص شیلر درمورد هنر تراژیک و آشنایی با ویژگی های یک تراژدی واقعی از نظر ارسطوست تا به کمک این یافته ها بتوان یک تراژدی واقعی را به درستی تحلیل و تفسیر کرد. تمرکز این مقاله، بر جهان بینی شیلر درمورد ماهیت جسمی و معنوی انسان و نظر او درباره هنر تراژیک است که برای آن، دو شرط اساسی، یعنی ترسیم پیروی انسان از غرایز نفسانی و مقاومت اخلاقی او دربرابر آن ها قائل است.
۴۵.

اهریمن طبیعت و تراژدی کرونا؛ بازخوانی هامارتیا در بوطیقا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: بوطیقا تراژدی شر طبیعی کرونا هامارتیا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۹۵ تعداد دانلود : ۱۷۸
در فهم عامل سوء سرنوشتِ قهرمان تراژدی واژه کلیدی هامارتیا ( ἁμαρτία ) با دریافتهای چندگانهای همراه بوده است. در مقاله حاضر، ضمن مفتوحدانستن امکان بازبینی تفاسیر موجود از این اصطلاح، فاجعه کرونا بهعنوان طغیانی کور و خارج از ضوابطِ جهان منضبط مدرن، به خصیصه وحشی طبیعت بازگردانده میشود؛ درنتیجه این تفسیر منتخب، هامارتیا معادل با توهم تسلط تام بر محیط و تلقی کرنش مداوم طبیعت در برابر خرد انسانی است. این تفسیرِ مبتنی بر جولان بخت و اتفاق در مناسبات حیات انسان، هرچند با فقرات مهمی از اندیشه ارسطو سازگار نیست، با بخشی دیگر از نگرش او، یعنی شناخت واقعنگر و غیرالوهی از طبیعت تناسب دارد. پیداست که در فهم افراطی از این تفسیر، انسان در برابر اهریمن طبیعت یکسره تسلیم بخت و اتفاق خواهد بود؛ اما میتوان با ارجاع دوباره به رئالیسم ترکیبی از تنظیمات عقل و سرکشیهای طبیعت را به رسمیت شناخت.  
۴۶.

جلوه های تمثیلی عشق تراژیک در شاهنامه

کلیدواژه‌ها: تراژدی تمثیل عشق حماسه شاهنامه فردوسی فرای

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۶۱ تعداد دانلود : ۳۱۴
بیان تمثیلی از مفهوم عشق گویای آن است که انسان برای رسیدن به معشوق علاوه بر اراده خود با موانع بیرونی مواجه است که اجازه تصمیم گیری بر اساس خواسته ها و امیال خود را نمی دهد. به همین دلیل است که نتیجه داستان عاشقانه هرچه باشد، باز احساس ترحم و ترس که نماد اصلی تراژدی هستند را در مخاطب ایجاد می کند. در ادبیات فارسی، شاهنامه فردوسی به عنوان مهمترین بیان تمثیلی از عشق تراژیک، در همه داستان های عاشقانه خود، تعلیم ایثار، وفاداری و از خودگذشتگی عاشق به نفع هویت ملی را برای مخاطب به تصویر می کشد. بر این اساس هدف مقاله حاضر آن است که جلوه های تمثیلی عشق و دلدادگی که به پایان تراژیک در در شاهنامه ختم می شود را، بررسی نماید. یافته های مقاله که با استفاده از منابع کتابخانه ای، روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و در چارچوب نظریه نورتروپ فرای به دست آمده، گویای آن است که اکثر قهرمانان تمثیلی و اسطوره ای شاهنامه، به هنگام تصمیم گیری میان دوگانه عشق به معشوق یا دوستی هویت ملی، هدفی ورای عشق مجازی و عرفانی دارند، و آن از خودگذشتگی به نفع دیگری است که با روح حماسی حاکم بر این کتاب همخوانی دارد. به همین دلیل در اکثر داستان های عاشقانه شاهنامه تعلیم عشق و عاشقی، به گونه ای است که در صورت عدم همخوانی با روحیه حماسی حاکم بر این کتاب، به نتایج تراژیک ختم       می شود که احساس ترحم، دوستی، محبت و از خودگذشتگی به نفع دیگری که می تواند ملیت، حقیقت و یا واقعیت باشد را در مخاطب ایجاد می کند.
۴۷.

کرونا و زایش تراژدی؛ بایسته هایی برای سیاست ورزی ایرانی به منظور برون شد از بحران کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کرونا تراژدی اروس مساله مرگ سرنوشت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۷ تعداد دانلود : ۱۵۸
پیدایی بیماری فاجعه بار کرونا ضمن به هم ریختن سبک زندگی و مدل حکومت مداری، جان انسان های بی شماری را گرفته است. این ویروس نامرئی با ایجاد اختلال در سبک زندگی و به حاشیه راندن شادی، نشاط و سرزندگی ناشی از سبک زندگی مدرن بار دیگر واقعیت عریان و غمبار زندگی یعنی مساله مرگ را بیشتر از گذشته فرا روی انسان ها نهاده و به زایش تراژدی نیز یاری رسانده است. اکنون انسان دوره پساکرونا با بحران معنا مواجه شده و به عبارتی از امید، نشاط و سرزندگی دوران پیشاکرونا به طرز محسوسی فاصله گرفته است و به این می اندیشد که آیا اراده انسانی، خود باعث زایش چنین تراژدی دردناکی شده است یا این که نیرویی مافوق طبیعی در رقم زدن چنین مصیبتی موثر بوده است. نوشتار پیش رو  به شیوه توصیفی و تحلیلی و با هدف نمایش جلوه های مخرب کرونا ویروس در بافتار سیاسی، اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی- مذهبی جامعه ایرانی با محوریت عملکرد دوسویه کارگزاران سیاسی و شهروندان، برآن است تا با تاکید بر عشق در وجوه مادی و معنوی اش و ترویج آن به عنوان مبنای نظام سیاستگذاری ایران به عنوان راهکار اساسی در برون شد از بحران کرونا، می توان از اثرات دردناک و فاجعه بار این ویروس مخرب به نحو چشمگیری کاست و حس امید به زندگی را در قالب آفرینش گری هنری، جهت تزکین روان رنج کشیده جامعه بیدار ساخت.
۴۸.

تحلیل تطبیقی افسانه مضمون ارسطو در داستان منظوم جمشید شاه نامه و نمایشنامه اودیپوس شهریار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: افسانه مضمون اودیپوس بوطیقا تراژدی جمشید شاهنامه فردوسی موتوس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۵۲ تعداد دانلود : ۲۴۲
موتوس (mythos) یا افسانه مضمون تراژیک از نگاه ارسطو اجزایی دارد که در این مقاله با ابزار اسنادپژوهی مبتنی بر روش تحلیل محتوا بررسی و مؤلفه های آن در داستان جمشید و نمایش نامه اودیپوس شهریار تحلیل و تطبیق شده است. مهم ترین نتایج: اجزای سه گانه موتوس داستان – دگرگونی، بازشناخت و کاتاستروفی – از نوع وصفی یعنی متکی بر وصف سیرت قهرمان است و در نمایش نامه در دو نوع مختلط – مبتنی بر وجود دگرگونی و بازشناخت – و دردانگیز – بر مبنای نوع کاتاستروفی – می باشد. پیچیدگی موتوس که مبتنی بر وحدت کردار و رابطه آن با دگرگونی و بازشناخت است، در داستان موتوسی ساده – به دلیل گسستگی کردارها و فقدان بازشناخت – و در نمایش نامه موتوسی مرکب – متکی بر وحدت کردار با تسلسل کردارهای تابع به همراه دگرگونی و بازشناخت – دارد. داستان چون بر مبنای قبل از خود و پیش گفتاری برای بعد از خود یعنی سلطنت ضحّاک است، موتوس تام ندارد ولی نمایش نامه تام است. داستان به عکس نمایش نامه چون حماسه است و روایت می شود، از جهت مخاطب محوری مطابق بوطیقا که نمایشی بودن را شرط موتوس می داند نمی باشد. هر دو اثر شروط اعجاب موتوس را دارند که بر اساس آن حوادث نباید قابل پیش بینی و غیرمنطقی باشد. مطابق بوطیقا فرجام هر دو اثر به شیوه عالی یعنی نتیجه حوادث خود است. افسانه مرجع آن دو که مطابق بوطیقا درباره طبقه بالای اجتماعی است، بکر نمی باشد ولی چون خوب تألیف یافته اند سرمشق آثار بعدی شده اند. در کل، نمایش نامه نسبت به داستان مطابقت بیشتری با بوطیقا دارد.
۴۹.

بررسی مفهوم تراوئراشپیل از نظر والتر بنیامین در نمایشنامه های مرگ یزدگرد اثر بهرام بیضایی و خواب در فنجان خالی اثر نغمه ثمینی

کلیدواژه‌ها: تراوئراشپیل تراژدی والتر بنیامین مرگ یزدگرد خواب در فنجان خالی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۵ تعداد دانلود : ۱۷۱
در این پژوهش برای دستیابی به تعریفی دیگر از تراژدی، مفهوم تراوئراشپیل از منظر والتر بنیامین به خوانش درمی آید. تراوئراشپیل به معنای نمایش غم و اندوه با پایانی تراژیک است اصطلاحی آلمانی که برای درام های دوره باروک انتخاب شده است. درام های تراوئراشپیل، برخلاف تراژدی یونانی، از اسطوره و انسان های خدای گونه سخن نمی گویند و به مضامین و رویدادهای تاریخی – سیاسی توجه نشان می دهند. والتر بنیامین مؤلفه های تراوئراشپیل را در شش دسته پیوند زمان گذشته و حال، بازنمایی پلات درونی، عمل طراحی شده، قهرمان تراژیک، اشیاء و سرنوشت، ترسیم خشونت قرار می دهد. روش پژوهش به صورت جمع آوری داده ها و از طریق مطالعه کتابخانه ای است و با روش توصیفی تحلیلی به بررسی مؤلفه های تراوئراشپیل در دو نمایشنامه مرگ یزدگرد اثر بهرام بیضایی و خواب در فنجان خالی اثر نغمه ثمینی می پردازد. این دو اثر در دو بازه زمانی متفاوت به نگارش درآمده اند و علاوه بر بازتاب دادن روایت تاریخی در بطن خود، دارای دسیسه چینی شخصیت ها، تلاقی لحظات گذشته با زمان حال و تکرار تاریخ در پلات درونی هستند. به نوعی این دو اثر بیشترین انطباق را با مؤلفه های تراوئراشپیل دارند. با بررسی های صورت گرفته می توان به خوانشی دیگر از تراژدی دست یافت چراکه تراوئراشپیل تنیده شده با تاریخ و بازتاب دهنده مصائب انسان است و تا زمانی که قدرتمندان و حاکمان بر جهان سلطه دارند درام های تراوئراشپیل می توانند به حیات خود ادامه دهند.
۵۰.

بررسی تطبیقی تراژدی ارسطو و آثار نقاشی کاراوادجو بر مبنای نظریه کاتارسیس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقاشی کاراوادجو ارسطو تراژدی کاتارسیس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۶ تعداد دانلود : ۱۹۶
بیان مسئله: زمینه تاریک، نورپردازی، پیکره هایی با اندازه واقعی و نمایش اوج احساسات در پرتره ها و به عبارتی تئاتر کاملاً واقع گرایانه در آثار کاراوادجو، ما را بر آن می دارد تصور کنیم در آثار وی در مواجهه با روایت یک تراژدی قرار گرفته ایم که می تواند در مخاطب منجر به کاتارسیس گردد چراکه باید اذعان داشت روان پالایی فقط در نمایشنامه نویسی شکل نگرفته است، بلکه اثرات آن را در دیگر هنرها اعم از نقاشی، موسیقی و نیز پیکره سازی می توان مشاهده کرد. مسئله اصلی در مقاله حاضر این است که چگونه یک اثر نقاشی می تواند تراژدی را در ذهن مخاطب متبادر سازد و به تبع آن تأثیرات روان پالایی یا کاتارسیس داشته باشد؟ هدف پژوهش: این مقاله در پی آن است تا تطبیقی میان تراژدی ارسطو و آثار نقاشی کاراوادجو بر اساس نظریه کاتارسیس (روان پالایی) انجام دهد. روش پژوهش: روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی بوده و جمع آوری اطلاعات با استناد به منابع کتابخانه ای و بررسی آثار نقاشی در منابع موجود انجام پذیرفته است. برای این منظور و تطبیق آثار نقاشی کاراواجو، تعداد پنج اثر به صورت تصادفی انتخاب و بر اساس رویکرد پژوهش مورد تجزیه، تحلیل و تطبیق قرار گرفته اند. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این پژوهش بر این مقوله تأکید داشت که در آثار کاراوادجو با یک تئاتر کاملاً واقع گرایانه از تضادها شامل: نور و تاریکی، پیری و جوانی، زندگی و مرگ، قدرت و ضعف به صورت همزمان سر و کار داریم، وی صحنه را با نمایشی خارق العاده از طریق حضور این چهره ها و شدت احساسات آنها طراحی می کند. لذا با توجه به تعریف ارسطو از تراژدی و تطبیق آن با آثار کاراوادجو، آثار وی دارای فرم تراژیک است و موجب کاتارسیس و روان پالایی در مخاطب می شود.
۵۱.

سویه های اجتماعی طنز دراماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: طنز تراژدی طنز دراماتیک سویه های اجتماعی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۷ تعداد دانلود : ۱۹۹
قدمت طنز در غرب، به آغاز فعالیت های نمایشی یونان باستان و سپس روم باستان باز می گردد و در شرق، در نزد شاعران بزرگی همچون رودکی، سنایی، انوری، سعدی، حافظ، مولوی و دیگر شاعران به فراوانی قابل مشاهده است. نکته مهم در این متون، پذیرش آنها به عنوان نوعی بیان ادبی، به قصد اصلاح امور است و صرفاً تفنن و تسلط بر ادبیات، مورد نظر نیست. پیشرفت ادبیات، مدیون توجه به متن جامعه است. سیر و روند نظریه های ادبی نیز نشان می دهد، طنز زبان «کردار و کنش» است. این نوع نگاه به طنز، مخاطب و جامعه را آماده کنش و تغییر رفتار می کند و طنز را کنشی دیالکتیک وار در متن جامعه می داند، که بر رفتار مخاطب تأثیر می گذارد و او را آماده پذیرش تغییر می کند. براساس این معیار، بسیاری از مطالب خنده دار طنز نیستند؛ چرا که ما را به کنش و تغییر وانمی دارند و هیچ گونه وضعیت دراماتیک و سویه اجتماعی در آن ها مشاهده نمی شود.در این مقاله تلاش شده است، سویه های اجتماعی طنز دراماتیک، به روش اسنادی بررسی شود. نتایج تحقیق نشان می دهد، امروزه ترکیب طنز با تراژدی، با حوصله بشر سازگارتر است و انسان ها با آن بیشتر به تغییر و تفکر و آرامش می رسند. با این ملاحظات، طنزِ کسی قوی تر است که تراژدی را خوب می فهمد و کسی طنز را خوب می فهمد که تا مرز تراژدی رفته و برگشته است.
۵۲.

نقد اسطورهای داستان رستم و سهراب بر اساس نظریات نورتروپ فرای(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نبرد رستم و سهراب نورتروپ فرای نقد اسطورهای تراژدی شاهنامه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۸ تعداد دانلود : ۱۷۸
از رویکردهای مهم در مطالعات اسطوره شناختی متون ادبی، نظریات نورتروپ فرای در این خصوص است. پژوهش حاضر داستان رستم و سهراب در متن شاهنامه را با الگوی پیشنهادی فرای و با روش توصیفی-تحلیلی، بررسی می کند. گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است. مطابق بررسی ها، حضور عناصری مانند اسطوره زوال، مرگ فاجعه آمیز، قربانی کردن و انزوای قهرمان، داستان را با میتوس پاییز و تراژدی انزوا در نظریه فرای قرین می نماید. پس از برشماری مراحل ششگانه تراژدی در الگوی فرای، انطباق آن با سیر وقایع این داستان بررسی گردید. نهایتاً چنین نتیجه گرفته شد که بر اساس الگوی تراژدی انزوا، قهرمان اسطوره ای یعنی رستم به سبب انزوای منتج از وجه خودآگاهی-اش، مرتکب عملی می شود که تجربه ای فردی برایش به همراه دارد. همچنین طبق نظر فرای درباره نقش اسطوره در انعکاس دوره اجتماعی مؤلف، نتیجه شد که شکل گیری اسطوره رستم و سهراب می-تواند بازتابی از دیدگاه فردوسی به اوضاع اجتماعی معاصرش باشد.
۵۳.

تراژدی و امر شر در دو نمایشنامه ادیپ شهریار و مکبث(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: امر شر تراژدی ادیپوس شهریار مکبث

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۱ تعداد دانلود : ۱۶۵
پیوند میان تراژدی و امر شر به گونه ای است که می توان پیدایش تراژدی را منوط به وقوع امر شر دانست. بر همین بنیاد، امر شر در مقاله حاضر یکی از سازه های اصلی شکل گیری تراژدی فرض شده است، به این معنا که بین امر شر، بویژه شرور اخلاقی و تراژدی نوعی پیوند و رابطه دوسویه، انداموار و دیالکتیکی برقرار است و بدون وجود نیروی شر، اساساً تراژدی پدید نمی آید. در پژوهش حاضر، دو نمایشنامه  ادیپوس شهریار و مکبث از دو دوره متفاوتِ تاریخ ادبیات نمایشی یعنی قرن پنجم پیش از میلاد در یونان باستان و عصر رنسانس یا الیزابتن در انگلستان انتخاب شده اند تا نسبت امر شر را با این تراژدی ها بررسی نماییم. پرسش اصلی این مقاله ماهیت و چگونگی سازوکار امر شر در هر یک از آثار فوق و نحوه سامان گرفتن تراژدی از نیروی شر است. روش پژوهش تحلیلی و توصیفی است و با بررسی نوع شر در هر تراژدی و تحلیل آن در برساختن درام این نتیجه حاصل گشت که در یونان باستان امر شر، مفهومی متکی به جهان اساطیری، خدایان و مرتبط با مفهوم تقدیر و سرنوشت بوده است. حال آن که در عصر الیزابتن، انگاره های دینی مسیحیت، شر را متوجه انسان و ماهیت ذاتی او کرده است. 
۵۴.

بازتاب اندیشه هگل در تراژدی آنتیگونه سوفوکل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آنتیگونه تراژدی تقدیر تاریخی سوفوکل وجدان معذب

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۱ تعداد دانلود : ۱۸۱
هگل در کتاب پدیدارشناسی روح و در فلسفه هنرهای زیبا خود، به مسئله تراژدی و چگونگی شکل گیری آن می پردازد. اکثر پژوهندگان غربی مدعی هستند که از زمان ارسطو تاکنون هیچ یک از اندیشمندان اروپایی نتوانسته اند تراژدی و کمدی را آن طورکه هگل تبیین کرد مورد تحلیل قرار دهند و تاکنون همواره نکته گیری های ژرفش، اندیشمندان پس از او را به تأمل واداشته است. نمونه تراژدی یونانی در نظر هگل، آنتیگونه سوفوکلس است. هگل در اثر معروف خود فلسفه هنرهای زیبا به شرح و بسط تراژدی آنتیگونه می پردازد. در طول تاریخ فلسفه در حوزه های مختلف رابطه هنر و فلسفه به وضوح مشاهده می شود. اگرچه هگل متن کاملی در مورد زیبایی شناسی منتشر نکرد تا با علم منطق مقایسه کند، این به این معنا نیست، که او هنر و زیبایی را در مرز نظام فلسفی خود پایین آورده، در واقع نظریه زیبایی شناسی هگل از قلب نظام فلسفی اش ناشی می شود، و تنها می تواند دور نمایی از آن سیستم شناخته شود. بر این اساس ما در این اوراق در پی آنیم که بسته به بضاعت خویش، لحظه های بی زمان فراز و فرود تراژدی را، به تحریر کشیده و رخداد «وجدان معذب (آگاهی معذب)» هگلی را شرح داده، «برخورد تراژیک» را مصور کرده و دقیقه ای بازاندیشی کنیم.
۵۵.

قرابت های مضمونی خسرو و شیرین و رومئو و ژولیت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نظامی شکسپیر تراژدی عشق خسرو شیرین رومئو ژولیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۴ تعداد دانلود : ۱۳۱
در سپهر ادبیات جهان کم تر اثر عاشقانه ای را می توان یافت که یارای هماوردی با منظومه عاشقانه «خسرو و شیرین» نظامی گنجوی را داشته باشد. شاید تنها اثری را که می توان با این شاهکار ادبی قیاس کرد، داستان عاشقانه تراژیک «رومئو و ژولیت»، س روده ویلیام شکسپیر ، شاعر و نمایشنامه نویس بی مثال ادبیات انگلیس باشد که سرشار از ظرایف و دقایق ادبی و غنایی است. این نوشتار بر آن است تا با خوانشی مقایسه ای، به بررسی محتوا و نحوه پردازش شخصیت های دو داستان مذکور بپردازد و شباهت های موجود در آن را آشکار سازد تا از این طریق پرتوی تازه بر زوایای مغفول مانده این دو اثر گران سنگ و جاوید بیفکند.
۵۶.

مقایسه داستان فریدون با نمایشنامه «لیرشاه »(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شاهنامه شکسپیر فریدون لیرشاه عناصر داستانی تراژدی حماسه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۳ تعداد دانلود : ۱۱۶
در مقاله حاضر داستان فریدون و لیرشاه  با توجه به عناصر داستانی هر یک، مورد بررسی قرار گرفته است. منطق آشکاری که مقایسه این دو داستان را توجیه می کند تصمیم مشترکی است که دو پادشاه برای سرزمین خود می گیرند. در پی این تصمیم جدال ها و رویدادهایی رخ می دهد که فرجام هر یک از شخصیت های داستان را، که نکته قابل توجه و با اهمیت دو داستان است، نمایان می سازد. این بررسی مستقل از جنبه های حماسی، اساطیری، تاریخی و دیدگاه تأثیرپذیری و تأثیرگذاری ادبیات ملل از یک دیگر است. رویکرد ما در مقایسه دو داستان بر اساس طرح، شخصیت ها، رویدادها و نکات برجسته آنهاست.
۵۷.

مرگ خود خواسته تراژیک در تراژدی سوفوکل و شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: خودکشی سوفوکل فردوسی شاهنامه تراژدی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۹ تعداد دانلود : ۱۳۵
انسان ها تنها زمانب دست به خودکشی می زنند که احساس کنند زندگی دیگر ارزش ادامه دادن ندارد. در آنگاه که انگیزه مردن قوی تر از غریزه صیانت ذات گردد، انسان چنین می پندارد که دیگر هیچ راهی در برابرش وجود ندارد و از هر سو توسط نومیدی محاصره شده است. در این صورت تمامی چیزهایی که زمانی ارزش های زندگیش بودند، بهای مادّی و معنوی خود را از دست می دهند.امروزه افسردگی و ناراحتی های روحی، اعتیاد، شکست در عشق و یا شکست در شغل و حرفه و همچنین اختلالات شخصیتی از دلایل اصلی خودکشی محسوب می شود.گروهی نیز از روی اعتراض به وضعیت موجود دست به انتحار می زنند. اما در میان آثار ادبی اروپایی به ویژه در یونان و روم باستان، تعداد خودکشی ها بسیار بالا است، و اغلب انگیزه هایی به کلی متفاوت از دنیای امروز دارند. در مجموعه ادب پارسی، تعداد کسانی که خودکشی کرده اند به تعداد انگشتان یک دست نمی رسد. مقاله حاضر مقایسه ای میان مرگ دو قهرمان و دو مرگ قهرمانی است. از یک سو آژاکس، سردار یونانی در نمایشنامه ای از سوفوکل و دیگری بهرام پسر گودرز، در شاهنامه فردوسی
۵۸.

داستان رستم و سهراب در بررسی تطبیقی با تراژدی ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ارسطو بوطیقا تراژدی تئاتر ارسطویی شاهنامه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۰ تعداد دانلود : ۱۳۳
ادبیات نمایشی در کنار ادبیات روایی و حماسی، از شاخه های اصلی ادبیات محسوب می شود که از زمان ارسطو تا قرن هجدهم میلادی به دو ژانر اصلی تراژدی و کمدی تقسیم شد. داستان رستم و سهراب است که نمونه ای از داستان های حماسی و پهلوانی ایران است، شاخصه های تئاتری ارسطویی را در خود جای داده است. این داستان بر پی رنگی استوار است که شالوده آن نمایش اراده شخصیت اصلی برای یافتن پدر در مناقشه ای دراماتیک است. هدف فردوسی تزکیه احساس است که با برانگیختن حس همدردی در مخاطب، ایجاد می شود. این مقاله با استناد به مبانی تئاتر ارسطویی برگرفته از کتاب «بوطیقا»، به بررسی عناصر نمایشی در داستان رستم و سهراب می پردازد تا دیدگاه ارسطو در مورد ادبیات نمایشی مشخص گردد، آنگاه خواننده برداشتی جامع راجع به خصوصیات این نوع تئاتر و تأثیر آن در داستان مذکور پیدا کند.
۵۹.

سجال شعری به سبک تراژدی در شعر یحیی سماوی و محمد مهدی جواهری(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: یحیی سماوی سجال شعری تراژدی مقاومت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۰ تعداد دانلود : ۸۹
شکی نیست که کشور عراق در دوران معاصر تاریخی بر فراز و نشیب داشته است، از سال 2003م که از سوی آمریکا و هم پیمانانش مورد حمله و اشغال قرار گرفت، حکومت ظالمانه صدام به پایان رسید، و مردم عراق بعد از سال ها تحریم، ستم، و بیچارگی وارو دورانی جدید گشتند که مظاهرش اشغال استعمارگری جدید آمریکا بود. شعرای عراقی به صدای فریاد و ستمدیدگان گوش فرادادند، و واکنش های مختلفی جهت مقاومت و پایداری ابراز کردند. یحیی سماوی یکی از شعرای عراقی که توانسته است، و در اشعارش نقش مثبتی در راستای بیداری مردم و رجال سیاست عراق از غفلت و سستی در قبال اشغالگر و چپاول های آن بازی کند. یحیی سماوی در قصاید مختلف سجال ها و چالش های شعری به وجود آورد، که طرف این سجا ل ها هم آمریکائی ها بودند و هم بعضی از سیاستمداران خائن و منفعت طلب، شاعر با سبک خاصی توانسته است مصائب و بدبختی های کشورش را به عنوان تراژدی دردناک ارائه نماید. اما سجال های شعری جواهری که تقریباً نصف قرنی از نظر زمانی با سماوی سابق تر بوده است، کاملاً از لحاظ سبک و شیوه طرح مختلف بوده است، اگرچه در هدف مشترک بوده اند. جواهری سجال هایش قرن بیستمی است، اما سماوی شعرش منحصر به زمان خویش است.
۶۰.

بررسی و نقد نظریه دیوید هیوم درباره منشاء لذتِ تراژیک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دیوید هیوم تراژدی زیبایی شناسی لذت تراژیک نظریه تبدیل

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۷ تعداد دانلود : ۲۲۲
آنچه درمورد تراژدی برای هیوم تامل برانگیز است ذات متناقض نمای «لذت تراژیک» است. هیوم می پرسد چرا ما از دیدن تراژدی نمایشی سرشار از رنج و محنت لذت می بریم؟ از منظر هیوم این لذت منطقی نیست. هیوم تلاش می کند در مقاله ی درباره تراژدی به واسطه ی نظریه ی «تبدیل» این تناقض را توضیح دهد. بر طبق این نظریه، تألم تراژیک، مغلوب انفعال ناظر بر زیبایی (حظ استتیک) شده، در نتیجه آنچه در وهله ی اول دهشتناک است به واسطه ی بیان زیبایی شناختی به منشأیی برای لذت تبدیل می شود. بنابراین دیدگاه هیوم به تراژدی و راه حلی که او برای توجیه ذات متناقض نمای تراژدی ارائه می دهد تحت تأثیر رویکرد سوبژکتیو و روان شناختی او به مفهوم ذوق و زیبایی است. هیوم معتقد است که هر امر دهشتناکی می تواند به واسطه ی بیانی زیبایی شناختی به منشایی برای لذت تبدیل شود. ما در این مقاله ضمن شرح نظریه هیوم نشان خواهیم داد که نمی توان آنچه لذت تراژیک خوانده می شود را صرفا به نظریه ی «تبدیل» و مقوله ی «بیان زیبا» تقلیل داد. چرا که بنابر دیدگاه خود هیوم یک انفعال قوی تر نمی تواند به دست یک انفعال ضعیف تر مغلوب شود، چه برسد به اینکه بخواهد دگردیسی پیدا کند. ایده ی هیوم تراژدی را صرفا به ارزش های «ایدیوسینرکراتیک» (بیان هنری) آن تقلیل می دهد. فرضیه ی ما این است که عناصر به مراتب عمیق تری در شکل دهی به لذت تراژیک دخیل هستند. ما با تاکید بر آرای فیلسوفان دیگری همچون ارسطو و نیچه نشان خواهیم داد که لذت تراژیک می تواند نتیجه ی نوعی تعرف تراژیک (بازشناخت) و تزکیه ی اخلاقی (کاتارسیس) باشد. به دیگر سخن فرضیه ی ما این است که تبدل رنج به لذت در تراژدی نه مقوله ای صرفا روان شناختی، بلکه در وهله ی اول امری معرفتی و هستی شناسانه است. همچنین مثالِ تراژدی نشان می دهد که زیبایی آن چنان که هیوم و بعدها کانت می پنداشتند قابل تقلیل به صرف قوه ی حکم ذوقی نیست. چرا که در این صورت، بنا بر قاعده، ما نمی بایستی از تراژدی لذت ببریم.