مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۴۱.
۴۴۲.
۴۴۳.
۴۴۴.
۴۴۵.
۴۴۶.
۴۴۷.
۴۴۸.
۴۴۹.
۴۵۰.
۴۵۱.
۴۵۲.
۴۵۳.
۴۵۴.
۴۵۵.
۴۵۶.
۴۵۷.
۴۵۸.
۴۵۹.
۴۶۰.
افسردگی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه سندرم شناختی-توجهی با اضطراب وافسردگی با توجه به نقش میانجی گرانه سبک های مقابله با استرس در بیماران سوختگی انجام شد.روش: تعداد170 نفراز بیماران سوختگی مرکز سوانح سوختگی و جراحی ترمیمی رشت ازطریق نمونه گیری تصادفی انتخاب و وارد پژوهش شدند و پرسشنامه های اختلالات روان شناختیSCL-90-R٬ مقیاس سندرم شناختی-توجهیCAS-1، مقیاس مقابله با موقعیت تنش زا CISS (اندلروپارکر1990)٬ را تکمیل کردند. داده ها از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) تحلیل شد. جهت آزمون اثرهای واسطه ای درمدل پیشنهادی از روش بوت استراپ استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد سندرم شناختی-توجهی برعلائم اضطراب و افسردگی بیماران سوختگی تاثیر معنادار و مثبت دارد. همچنین یافته ها نشان دهنده ی تاثیر منفی و معنادار سبک مقابله مساله مدار و تاثیر مثبت و معنادار سبک مقابله هیجان مدار بر علائم اضطراب و افسردگی در بیماران بود. نقش میانجی سبکهای مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار در رابطه بین سندرم شناختی-توجهی و علائم اضطراب و افسردگی بیماران نیز تایید شد. نتیجه گیری: سازه های فراشناختی مانند سندرم شناختی-توجهی و سبک مقابله ای درحیطه توانبخشی و بهزیستی روانی بیماران سوختگی بسیار حائز اهمیت هستند که باید مورد توجه قرار گیرد.
اثربخشی مداخلات رویکرد مثبت گرا بر افسردگی، عزت نفس، امید به زندگی و تصویر بدنی زنان ماستکتومی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:شواهدی پژوهشی در رابطه با اثربخشی رویکرد مثبت گرا بر اختلالاتی چون افسردگی،اضطراب و کاهش هیجانات منفی وجود دارد.این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخلات رویکرد مثبت گرا بر افسردگی،عزت نفس،امید به زندگی و تصویر بدنی زنان ماستکتومی انجام شد.روش:طرح تحقیق مطالعه حاضر از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بوده است که در آن تعداد 30 نفر از زنانی که در بیمارستان تجریش مرکز تحقیقات سرطان تهران تحت عمل ماستکتومی قرار گرفته بودند بصورت در دسترس و بعد از احراز ملاک ورود به پژوهش و اجرای پیش آزمون،انتخاب گردیدند و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند..بعد از اجرای مداخلات مربوط به رویکرد مثبت گرا در شش جلسه به گروه مورد مداخله،پس آزمون اجرا و نتایج جمع آوری شدند و با استفاده از نرم افزارSPSS تحلیل شد.یافته ها:یافته های حاصل از اجرای تحلیل کوواریانس نشان داد که رویکرد مثبت گرا توانست افسردگی در افراد را کاهش دهد و عزت نفس،تصویر بدنی و امید را در آنها افزایش دهد.نتیجه گیری:در نهایت نتیجه گیری:بر اساس یافته های پژوهش میتوان چنین نتیجه گیری کرد که رویکرد مثبت گرا با توجه به فنون و تکنیک های مختص خود میتواند در کار با افراد ماستکتومی شده مفید و مؤثر باشد.
اثربخشی موسیقی درمانی بر بهبود افسردگی، کیفیت زندگی و شادکامی زنان مبتلا به افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر موسیقی درمانی بر افسردگی، کیفیت زندگی و شادکامی زنان مبتلا به افسردگی انجام شد. روش تحقیق این مطالعه شبه آزمایشی و طرح آن پیش آزمون-پس آزمون یک گروهی است. 30 زن مبتلا به افسردگی جزئی و خفیف بر اساس نقطه برش کسب شده در سیاهه افسردگی بک (نمره 10-14) و معیارهای ورود به مطالعه (داشتن حداقل تحصیلات دیپلم، جنسیت مونث، علاقه مندی به موسیقی) به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و گروه آزمایشی مطالعه حاضر را تشکیل دادند. سپس 16 جلسه مداخله موسیقی درمانی بر روی آن ها اجرا شد. ابزار جمع آوری داده ها شامل فرم بلند سیاهه افسردگی بک (BDI)، فرم کوتاه مقیاس کیفیت زندگی (SF-36) و سیاهه شادکامی آکسفورد OHI)) بود که به صورت پیش آزمون-پس آزمون اجرا شد. نرمال بودن داده ها با آزمون کولموگروف- اسمیرنوف بررسی شد و در نهایت داده ها با استفاده از روش تحلیل آماری تی دو نمونه همبسته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که بین داده های به دست آمده از نمرات افسردگی، شادکامی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به افسردگی قبل و پس از موسیقی درمانی تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین تأثیر این مداخله در بهبود کیفیت زندگی بیشتر از شادکامی بود. یافته های تحقیق حاکی از آن است که موسیقی درمانی به عنوان روشی کم هزینه و قابل دسترس می تواند به عنوان راهکاری مناسب برای افزایش سطح شادکامی، بهبود کیفیت زندگی و کاهش افسردگی در زنان مبتلا به افسردگی به کار برده شود.
اثربخشی آموزش آرام سازی عضلانی بر افسردگی ،اضطراب، و استرس زنان نابارور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: به دلیل تغییر سبک زندگی افراد امروزه میزان نازایی افزایش یافته است. استرس و اضطراب رابطه ی متقابلی با نازایی دارند، استرس زیاد موجب کمتر شدن شانس باروری شده و با توجه به این که ناباروری نیز بسیار استرس زا و ناراحت کننده است، از شانس موفقیت درمان می کاهد. به دلیل فشار روانی بسیاری که نازایی بر فرد به جا می گذارد، شایسته است در صدد کاهش تاثیرات آن مانند استرس، اضطراب، و افسردگی باشیم و شانس موفقیت درمان را بالا ببریم. مواد و روش ها: از میان زنان مراجعه کننده به کلینیک های زنان، زایمان و نازایی افرادی که با توجه به پاسخگویی به پرسشنامه DASS21 دارای افسردگی ، اضطراب، و استرس در حد متوسط تا شدید بودند در نمونه قرار گرفتند و از میان آن ها 30 نفر به طور تصادفی انتخاب و در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. به گروه آزمایش آموزش های لازم داده شد و فایل صوتی آرام سازی عضلانی در اختیار آن ها قرار گرفت و بصورت دو ماه روزی یک مرتبه 30-20 دقیقه ای این تکنیک را انجام دادند. در این مدت گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. پس از دریافت روش درمانی آزمودنی ها مجددا مورد سنجش قرار گرفتند. داده ها از طریق شاخص های استنباطی و با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که مداخله آزمایشی بر هر سه متغیر تاثیر معناداری داشته است (001/0>P)، اما تاثیر مداخله بر اضطراب بیشتر از سایر متغیرها می باشد. نتیجه گیری: می توان روش آرام سازی عضلانی را به عنوان یک روش مؤثر برای کاهش افسردگی، اضطراب، و استرس زنان نابارور به کار گرفت.
بررسی ویژگی های روانسنجی پرسشنامه سبک ادراک نزدیکی خطر در نمونه ای از جامعه ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک ادراک نزدیکی خطر یک سبک شناختی است که باعث ایجاد آسیب پذیری نسبت به اضطراب می شود. این سبک شناختی توسط پرسشنامه سبک ادراک نزدیکی خطر (LMSQ-R) سنجیده می شود. در پژوهش حاضر ساختار عاملی، روایی همگرا و تشخیصی، همسانی درونی و پایایی بازآزمایی ترجمه فارسی این پرسشنامه در نمونه ای از دانشجویان ایرانی به تعداد 343 نفر (152 پسر، 190 دختر) مورد بررسی قرار گرفت. شرکت کنندگان پرسشنامه سبک ادراک نزدیکی خطر (LMSQ-R)، مقیاس هراس اجتماعی کانور (SPIN)، پرسشنامه نگرانی پن (PSWQ) و زیرمقیاس افسردگی مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس (DASS-42) را تکمیل کردند. نتایج تحلیل عاملی تاییدی از مدل دوعاملی این مقیاس شامل ادراک نزدیکی خطر فیزیکی و ادراک نزدیکی خطر اجتماعی حمایت کرد. همچنین نتایج تحلیل همبستگی تفکیکی نشان داد که پرسشنامه سبک ادراک نزدیکی خطر با نشانه های اضطراب فراگیر و اضطراب اجتماعی، اما نه افسردگی مرتبط است، که نشان دهنده روایی همگرا و تشخیصی مناسب این مقیاس است. همسانی درونی و پایایی بازآزمایی پرسشنامه سبک ادراک نزدیکی خطر نیز در حد رضایت بخش مورد تایید قرار گرفت. بنابراین بر اساس نتایج پژوهش حاضر پرسشنامه سبک ادراک نزدیکی خطر برای سنجش اضطراب در نمونه های ایرانی از روایی و پایایی کافی برخوردار است.
بازیابی خاطرات از حافظه سرگذشتی و ارتباط آن با حل مسئله در افراد افسرده و مضطرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی عملکرد حافظه سرگذشتی و ارتباط آن با مسئله گشایی ناکارآمد در افراد افسرده و مضطرب صورت گرفت. بدین منظور45 نفر نمونه( 15 فرد افسرده، 15 فرد مضطرب و15فرد سالم) از بین مراجعه کنندگان به مرکز مشاوره دانشگاه پیام نور انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها ، پس از تکمیل پرسشنامه افسردگی و اضطراب بک، از آزمون حافظه شرح حال (سرگذشتی) وآزمون حل مسئله وسیله-غایت استفاده شد. جهت تحلیل داده های پژوهش، تحلیل واریانس یک متغیره برای مقایسه بیش کلی گرایی ومسئله گشایی در 3 گروه افسرده، مضطرب وسالم وآزمون توکی برای مقایسه دو به دو به کار برده شد. برای محاسبه ضریب های همبستگی بین بیش کلی گرایی وکارایی مسئله گشایی، روش همبستگی پیرسون به کار رفت. نتایج پژوهش نشان داد که بیش کلی گرایی در حافظه سرگذشتی افراد افسرده بیشتر از افراد مضطرب و سالم است. افراد افسرده در حل مسائل راه حل های ناکارآمدی را نسبت به افراد مضطرب و سالم به کار می گیرند و بین بیش کلی گرایی در حافظه سرگذشتی و مسئله گشایی ناکارآمد در افراد افسرده رابطه معنادار وجود دارد. بنابراین طبق مدل ویلیامز افراد افسرده به دلیل خلق منفی و سوگیری در پردازش اطلاعات نه تنها در بازیابی خاطرات سرگذشتی به طور اختصاصی دچار مشکل می شوند بلکه این مشکل در بازیابی، حل مسائل و مشکلات آنها را نیز تحت تاثیر قرار می دهد و باعث می شود که راه حل های کمتر موثری را تولید کنند.
رابطه علّی ذهن آگاهی با سرگردانی ذهنی با میانجیگری تنظیم التزام راهبردی، اضطراب، افسردگی و حافظه فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سرگردانی ذهنی پدیده فراگیر و متداولی در شناخت بشری است که نقش آن در حیطه های مرتبط با ذهن انکارناپذیر می باشد. مطالعه حاضر قصد دارد به بررسی رابطه علّی ذهن آگاهی با سرگردانی ذهنی با میانجیگری تنظیم التزام راهبردی، اضطراب، افسردگی و حافظه فعال در بین دانشجویان بپردازد. از این رو، 434 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه شهیدچمران اهواز به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند و مقیاس هشیاری به توجه ذهن آگاهانه، مقیاس تنظیم التزام راهبردی، نسخه کوتاه مقیاس حالتی پرسشنامه اضطراب حالتی-خصلتی اسپیلبرگر، مقیاس افسردگی اضطراب استرس، پرسشنامه حافظه فعال و مقیاس سرگردانی ذهنی عامدانه/خود به خودی در اختیار آنان قرار گرفت. داده های گردآوری شده با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS (ویراست 21) و به کارگیری روش تحلیل مدلیابی معادلات ساختاری آزمون شدند. به منظور کسب شاخص های برازش مناسب برای الگوی پیشنهادی از روش دسته بندی ماده ها در مورد متغیر ذهن آگاهی استفاده شد. در نهایت، بر اساس مقادیر برخی شاخص ها (برای مثال، 06/0 RMSEA = و 98/0GFI =) مدل از برازش خوبی برخوردار بود. همچنین، تمام مسیرهای مدل به جز دو مسیر اضطراب به حافظه فعال و اضطراب به سرگردانی ذهنی معنی دار بودند. در مجموع، نتایج این پژوهش نشان داد که ذهن آگاهی نقش مهمی در پیش بینی سرگردانی ذهنی دارد که این اثر را از طریق مکانیزم هایی از جمله خودتنظیمی، خلق، و حافظه فعال انتقال می دهد.
رابطه سمت شکایات جسمانی و علائم افسردگی با دست برتری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این تحقیق با هدف بررسی رابطه سمت شکایات جسمانی و علایم افسردگی در افراد راست دست و چپ دست انجام شده است. جامعه ونمونه آماری: دراین تحقیق علی مقایسه ای 120 دانشجوی دختر با میانگین سنی 25 سال و 5 ماه انتخاب شدند که ازاین تعداد 60 نفرراست دست و 60 نفرچپ دست بوده اند. افراد چپ دست به شیوه دردسترس وافراد راست دست به صورت تصادفی ازهمان کلاس هایی که نمونه های چپ دست برگزیده شده بودند انتخاب گردیدند. دانشجویان راست دست وچپ دست به دوگروه افسرده وغیرافسرده تقسیم گردیدند. ابزار اندازه گیری: برای گردآوری اطلاعات ازپرسشنامه افسردگی بک، پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-28)، پرسشنامه دست برتری ادینبورگ وفرم ارزیابی شکایات جسمانی محقق ساخته بهره گرفته شد. برای تحلیل داده ها از روش رگرسیون لجستیک دوجمله ای استفاده گردید. یافته ها: یافته ها نشان دادند که نمره نشانه های جسمانی افراد راست دست وچپ دست به طورمعنی داری با شکایات جسمانی طرف چپ بدن رابطه دارند. همچنین این تحقیق نشان داد که تفاوت معنی داری بین نمره افسردگی ونمره نشانه های جسمانی افراد راست دست وافراد چپ دست وجود ندارد. بحث ونتیجه گیری: باتوجه به شیوع بالای شکایات جسمانی درطرف چپ بدن دردانشجویان راست دست وچپ دست افسرده می توان وجود این شکایات درسمت چپ بدن را به عنوان علامت افسردگی درنظرگرفت.
تأثیر بازی درمانی با رویکرد شناختی رفتاری بر تنظیم هیجان و اضطراب و افسردگی کودکان دیابت نوع یک
حوزههای تخصصی:
پیش زمینه و هدف: بازی درمانی تأثیری مثبت بر تنظیم شناختی هیجان، کاهش اضطراب و افسردگی کودکان دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر بازی درمانی با رویکرد شناختی رفتاری بر تنظیم هیجان و اضطراب و افسردگی کودکان دیابت نوع یک انجام شده است.
مواد و روش کار: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه آزمایشی و گواه است. جامعه آماری مطالعه حاضر، کلیه کودکان دیابتی نوع یک 9 تا 11 سال شهرستان ساری سال 96-95 می باشد. از بین جامعه آماری، 18 در مرحله پیش آزمون به تعداد 18 نفر پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی و پرسشنامه اضطراب بک (BID) و پرسشنامه افسردگی بک) داده شد تا تکمیل نمایند، پس از جمع آوری پرسشنامه ها از بین کسانی که در پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان نمره بالا و اضطراب و افسردگی نمره پایین کسب کرده اند، به طور تصادفی به دو گروه آزمایشی و گواه (هر کدام 9 نفر) قرار گرفتند. سپس برای کودکان دیابتی گروه آزمایشی به مدت دو ماه، هشت جلسه آموزش بازی درمانی مبتنی بر شناختی رفتاری برگزار شد. اما به گروه گواه، آموزش خاصی داده نشد. سرانجام در پایان آموزش، دو گروه در یک جلسه به پس آزمون پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی و پرسشنامه اضطراب بک (BID) و پرسشنامه افسردگی بک پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش آماری کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان دادند, بازی درمانی به شیوه شناختی- رفتاری موجب افزایش تنظیم شناختی هیجان و کاهش اضطراب و افسردگی کودکان مبتلا به دیابت نوع یک شده است.
بحث و نتیجه گیری: مطابق با یافته های این پژوهش بازی درمانی مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری تأثیر مثبت بر کاهش اضطراب و افسردگی در کودکان دارد. همچنین، بازی درمانی با رویکرد شناخی رفتاری راهبرد مفیدی برای کاهش اضطراب و افسردگی در کودکان و نوجوانان می باشد.
مقايسه تأثیر درمان ديدگاه زمانی و درمان شناختي- رفتاري (CBT) بر کاهش افسردگی در جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه (PTSD)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، مقايسه تأثیر ديدگاه زمانی و درمان شناختي- رفتاري (Cognitive Behavioral Therapy یا CBT) بر کاهش افسردگی در جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه (Posttraumatic stress disorder یا PTSD) بود.
مواد و روش ها: این تحقیق به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون انجام گردید. از میان جانبازان مبتلا به PTSD که به مراکز درمانی شهر تهران مراجعه کرده بودند، 45 نفر که نشانه های اختلال را داشتند، به شیوه هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه CBT، درمان دیدگاه زمانی و گروه شاهد قرار گرفتند (15 نفر در هر گروه). برای جمع آوری داده ها، از مقیاس افسردگی Beck (Beck Depression Scale یا BDI) استفاده شد و سپس با استفاده از آزمون تحلیل واریانس دو عاملی با یک عامل مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: تفاوت معنی داری بین دو گروه آزمایشی CBT و دیدگاه زمانی در زمینه تأثیر بر کاهش نمرات افسردگی در جانبازانی که این دو درمان را تجربه کرده بودند، وجود نداشت (942/0 = P). از طرف دیگر، هر دو مداخله آزمایشی CBT (001/0 = P) و دیدگاه زمانی (001/0 > P) تأثیر معنی داری را بر کاهش نمرات افسردگی در جانبازان نشان داد. هرچند که اثربخشی گروه دیدگاه زمانی بیشتر بود، اما به لحاظ آماری تفاوتی با گروه CBT مشاهده نشد.
نتيجه گيري: با توجه به نتایج به دست آمده، می توان گفت که درمان دیدگاه زمانی در کاهش افسردگی جانبازان مبتلا به PTSD نسبت به رویکرد CBT اثربخشی بهتری دارد و ثبات و پایداری درمان دیدگاه زمانی بیشتر می باشد و می توان از آن به عنوان درمان کوتاه مدت برای مداخله روان شناختی جانبازان استفاده کرد.
نقش طرحواره های هیجانی در پیش بینی اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به سرطان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: افسردگی و اضطراب تأثیر زیادی بر میزان عملکرد، کیفیت زندگی، مدت بستری و نتیجه درمانی بیماران مبتلا به سرطان دارد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش طرحواره های هیجانی در پیش بینی اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به سرطان انجام شد.
مواد و روش ها: این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی بود. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 250 بیمار مبتلا به سرطان بستری در بخش آنکولوژی بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) شهر تهران به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس طرحواره های هیجانی Leahy ( Leahy Emotional Schema Scale یا LESS)، مقیاس اضطراب Beck (Beck Anxiety Inventory یا BAI) و نسخه دوم مقیاس افسردگی Beck ( Beck Depression Inventory یا BDI-II) جمع آوری گردید و با استفاده از روش آماری همبستگی Pearson و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: رابطه معنی داری بین تمام زیرمقیاس های طرحواره های هیجانی با افسردگی و اضطراب مشاهده شد (05/0 > P). از بین طرحواره های هیجانی، راهبردهای غیر قابل کنترل بودن، ارزش های والا، گناه، خودآگاهی و تلاش منطقی، توانایی پیش بینی افسردگی بیماران مبتلا به سرطان را داشت که در مجموع، 38 درصد از واریانس و تغییرپذیری افسردگی توسط این متغیرها تبیین گردید. همچنین، راهبردهای غیر قابل کنترل بودن، سرزنش، تلاش منطقی و گناه در پیش بینی اضطراب بیماران مبتلا به سرطان نقش داشت و 24 درصد از واریانس و تغییرپذیری اضطراب توسط این متغیرها تبیین شد.
نتيجه گيري: طرحواره های هیجانی نقش مهمی در پیش بینی میزان افسردگی و اضطراب بیماران مبتلا به سرطان دارد. بنابراین، طراحی مداخلات روان شناختی در این زمینه توأم با شناسایی و تعدیل طرحواره های هیجانی منفی، می تواند منجر به کاهش افسردگی و اضطراب در این بیماران گردد.
بررسی نیم رخ روان شناختی افراد مبتلا به چاقی مراجعه کننده برای جراحی های چاقی در شهر اصفهان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه به دليل تغيير در شيوه زندگي و الگوي تغذيه اي، شيوع چاقي افزايش آشکاری داشته است. بسیاری از افراد در اثر شکست در تمام روش های کاهش وزن، در آخرین مرحله به سراغ جراحی چاقی می روند و به علت عدم توجه به عوامل روان شناختی، دوباره با شکست مواجه می شوند. مطالعه حاضر با هدف بررسی نیم رخ روان شناختی افراد مبتلا به چاقی مراجعه کننده برای جراحی های چاقی انجام گردید.
مواد و روش ها: این مطالعه از نوع پیمایشی بود که به روش توصیفی در سال 92-1391 انجام گرفت. جامعه پژوهش شامل مبتلایان به چاقی با نمایه توده بدنی (Body Mass Index یا BMI) بیشتر از 30 کیلوگرم بر مترمربع بود. نمونه ها به روش نمونه گیری در دسترس (115 نفر) انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مقیاس استاندارد سنجش اضطراب و افسردگی (Hospital Anxiety and Depression Scale یا HADS)، پرسش نامه ویژگی های شخصیتی پنج عاملی NEO (NEO Five-Factor Inventory یا NEO-FFI)، پرسش نامه 36 سؤالی سنجش کیفیت زندگی (36-Short form یا 36-SF) و پرسش نامه مکانیزم مقابله ای (Coping Operations Preference Enquiry یا COPE) جمع آوری گردید. میانگین نمرات زنان و مردان با استفاده از آزمون Independent t در نرم افزار SPSS مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.
یافته ها: میانگین نمره اضطراب و افسردگی مشارکت کنندگان در سطح متوسطی قرار داشت. در میان ویژگی های شخصیتی، بعد دلپذیری بالاترین میانگین و مسؤولیت پذیری پایین ترین میانگین را به خود اختصاص داد. بالاترین میانگین سبک های مقابله ای با استرس مربوط به حل مسأله و مسأله مداری و پایین ترین میانگین مربوط به پذیرش بود. میانگین نمره کیفیت زندگی شرکت کنندگان در سطح متوسطی بود. تفاوت معنی داری بین میانگین نمره اضطراب زنان و مردان مشاهده شد و سبک مقابله ای اجتنابی در زنان بیشتر و کیفیت زندگی در مردان بیشتر بود.
نتيجه گيري: افراد مراجعه کننده برای جراحی های چاقی، دارای درجاتی از اضطراب و افسردگی هستند و از سبک های حل مسأله برای مقابله با استرس ها استفاده می کنند. همچنین، ابعاد شخصیتی ناسازگار دارند و از کیفیت زندگی متوسطی برخوردار می باشند. این ویژگی ها می تواند بر روند درمان و برگشت پذیری نتایج جراحی تأثیرگذار باشد.
تاثیر آموزش شناختی گروهی بر افسردگی، اضطراب و استرس ادراک شده دانشجویان دانشگاه فرهنگیان همدان
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش شناختی گروهی بر کاهش افسردگی، اضطراب و استرس ادراک شده دانشجویان دانشگاه فرهنگیان همدان بود. روش: این پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و آزمایش که جامعه ی آماری آن کلیه دانشجویان دانشگاه فرهنگیان همدان بود، انجام شد. روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای بود. در این پژوهش ابتدا از بین 2 دانشگاه فرهنگیان، به طور تصادفی یک دانشگاه انتخاب و یک رشته در این واحد به صورت تصادفی انتخاب گردید، که شامل 300 نفر از دانشجویان بود. با استفاده از جدول کرجسی و مورگان 169 نفر از دانشجویان به طور تصادفی انتخاب گردیدند سپس مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس DASS اجرا شد. 85 نفر از دانشجویان دارای افسردگی، اضطراب و استرس ادراک شده بودند که از این میان 30 نفر به صورت تصادفی انتخاب و به دو گروه 15 نفری که شامل گروه آزمایش و گروه کنترل بود تقسیم شدند. گروه آزمایش تحت 12 جلسه آموزش شناختی گروهی قرار گرفت . یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کواریانس نشان داد که پس از تعدیل نمرات پیش آزمون بین میانگین نمرات دو گروه در پس آزمون F (3,23 ) = 208/321 , P < 0/01 تفاوت معناداری وجود داشت. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که آموزش شناختی گروهی بر افسردگی، اضطراب و استرس ادراک شده دانشجویان موثر است .
اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر حافظه سرگذشتی نمونه های غیر بالینی افراد افسرده
حوزههای تخصصی:
یکی از مشکلات شناختی ای که افراد افسرده با آن مواجهه هستند و باعث تداوم و عود نشانه های افسردگی است، بیش کلی گرایی خاطرات سرگذشتی است. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهبود این متغیر شناختی بود. روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. نمونه مورد نظر شامل 10نفر در گروه آزمایش و 8 نفر در گروه کنترل بود که گروه آزمایش به مدت 8 جلسه ی 2ساعته تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به صورت گروهی قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه افسردگی بک و آزمون حافظه سرگذشتی بود. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس حاکی از افزایش نمره اختصاصی حافظه سرگذشتی و کاهش زمان واکنش به حافظه سرگذشتی در گروه آزمایش بود. با توجه به یافته های پژوهش حاضر و ارائه تبیین های نظری و پژوهشی مرتبط با نتایج گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد به عنوان یک روش درمانی اثر بخش در زمینه حافظه سرگذشتی افراد افسرده توصیه می گردد.
اثربخشی آموزش مهارتهای حل مسله به شکل گروهی بر کاهش میزان افسردگی و کاهش میزان قربانی شدن دانش آموزان قربانی قلدری
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش اثر آموزش مهارتهای حل مسله به شیوه ی گروهی بر کاهش میزان افسردگی دانش آموزان قربانی قلدری مورد بررسی قرار گرفته است. شرکت کنندگان در مدرسه و از جانب همسالان مورد قلدری قرار گرفته بودند و بر اساس پرسشنامه ی افسردگی بک، دارای خوی افسرده نیز بوده اند. هدف از انجام این پژوهش این است که با آموزش مهارتهای حل مسله ، دانش آموزان قربانی قلدری بتوانند مهارتهایی را به کار بگیرند که کمتر قربانی قلدری شده و در نتیجه ی آن کمتر افسرده شوند. این آموزش به مدت هشت هفته و هر هفته به مدت دو ساعت انجام شد و در پایان دانش آموزان مجدداً با پرسشنامه افسردگی بک مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج نشان داد آموزش مهارتهای حل مسله به شکل گروهی بر کاهش میزان افسردگی و کاهش میزان قربانی شدن دانش آموزان قربانی قلدری مؤثر بود.
رابطه تنظیم هیجانی با نشانگان افسردگی و اضطراب در دانشجویان: نقش واسطه ای ذهن آگاهی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: افسردگی و اضطراب از مهمترین اولویت های بهداشتی در دنیای امروز هستند. هدف از این پژوهش بررسی رابطه تنظیم هیجانی با افسردگی و اضطراب: نقش واسطه ای ذهن آگاهی بود. روش بررسی: طرح مطالعه حاضر توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود که از میان همه دانشجویان دختر و پسر دانشگاه در شهرستان مهدیشهر تعداد 350 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از همه شرکت کنندگان خواسته شد پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و همکاران، پرسشنامه پنج وجهی ذهن آگاهی بائر و همکاران و مقیاس افسردگی و اضطراب بک را تکمیل کنند. یافته ها: برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون، معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار AMOS استفاده شد. نتایج معادلات ساختاری نشان داد مسیر مستقیم معناداری از تنظیم هیجانی بر افسردگی و اضطراب برقرار می باشد که به ترتیب با ضریب مسیر 53/0 و 63/0 درصد گزارش شده است. همچنین مسیر غیر مستقیم معناداری نیز از تنظیم هیجانی بر افسردگی و اضطراب به واسطه ذهن آگاهی با ضریب مسیر 14/0 درصد برقرار می باشد. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که تنظیم هیجانی در دانشجویان دانشگاه با افسردگی و اضطراب رابطه دارد این در حالی است که ذهن آگاهی میانجی این رابطه می باشد. بنابراین آموزش ذهن آگاهی و آموزش مهارت ها تنظیم هیجانی برای توسعه و ترویج سلامت روانشناختی دانشجویان پیشنهاد می گردد.
اثربخشی کیفیتِ زندگی درمانی(QOLT) در تغییر سطح تاب آوری تحصیلی و خود-تمایزیافتگی دانش آموزان دختر افسرده مقطع متوسطه دوم شهر خرم آباد در سال تحصیلی 96-1395
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تعیین میزان اثربخشی کیفیتِ زندگی درمانی( QOLT ) در تغییر سطح تاب آوری تحصیلی و خود-تمایزیافتگی دانش آموزان دختر افسرده شهر خرم آباد بود. این پژوهش به ص ورت ش به تجرب ی ب ود ک ه در آن از ط رح پ یش آزم ون - پ س آزم ون ب ا گ روه کنت رل اس تفاده ش د. نمون ه پ ژوهش 40 آزم ودنی ب ود ک ه از می ان دان ش آم وزان دخت ر دبیرس تانی دارای افسردگی ش هر خرم آباد انتخ اب و ب ه ص ورت تص ادفی در گ روه ه ای آزم ایش(کیفیتِ زندگی درمانی QOLT ) و گواه گمارده ش دند. در مرحله مداخله گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 2 ساعته تحت کیفیتِ زندگی درمانی QOLT قرار گرفتند. در طی این مدت گروه کنترل هیچ نوع مداخله ای دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تجدید نظر شده خود تمایزیافتگی ( DSI-R ) اسکورون و اسمیت(2003) و پرسش نامه تاب آوری تحصیلی ساموئل(2004) در مراحل پیش آزمون و پس آزمون برای دو گروه آزمایشی و گواه استفاده شد. داده های پژوهش با روش تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل شدند. تحلیل داده ها به کمک نرم افزار( SPSS.21 ) انجام گرفت. نتایج تحلیل کوواریانس تفاوت معنی داری بین دو گروه نشان داد. یافته ها حاکی از آن بود که کیفیتِ زندگی درمانی در افزایش خود-تمایزیافگی و تاب آوری تحصیلی اثربخش است.
مقایسه حافظه سرگذشتی خاص و بیش کلی گرا در زنان افسرده، مضطرب و سالم
حوزههای تخصصی:
مقدمه: حافظه سرگذشتی که حافظه شخصی و تجارب زندگی فرد است، تحت تأثیر حالت های هیجانی منفی قرار می گیرد و بازیابی خاطرات سرگذشتی را به طور اختصاصی دچار مشکل می کند . هدف: هدف پژوهش مقایسه حافظه سرگذشتی خاص و بیش کلی گرا در زنان افسرده، مضطرب و سالم بود. روش : روش پژوهش پس رویدادی از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل زنان مبتلا به افسردگی، اضطراب و بهنجار بود. بدین منظور 30 زن افسرده و 30 زن مضطرب که در سال 1393 به مراکز مشاوره روانشناختی شهر اصفهان مراجعه کرده بودند، با تشخیص روانپزشک و روانشناس به پژوهشگر ارجاع داده شدند؛ همچنین 30 زن سالم که سابقه هیچ گونه اختلال روانپزشکی نداشتند، انتخاب شدند. سپس آزمون بازیابی خاطرات سرگذشتی ( AMT ) بر روی نمونه اجرا گردید. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس چند متغیره ( MANOVA ) نشان داد که بیش کلی گرایی و کم اختصاصی سازی در زنان افسرده بیش تر از گروه مضطرب و سالم است ولی بین زنان مضطرب و سالم تفاوتی دیده نشد (005/0> (P . همچنین میزان یادآوری خاطرات خاص در پاسخ به محرک واژه های مثبت در گروه افسرده به طور معناداری کمتر از دو گروه دیگر بود (002/0> (P . نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که میزان یادآوری خاطرات سرگذشتی بیش کلی گرا در زنان افسرده نسبت به دو گروه مضطرب و سالم بیشتر است. بنابراین کلی گویی حافظه از ویژگی های خلق افسرده است . در حالی که بین یادآوری خاطرات سرگذشتی بیش کلی گرا در افراد مضطرب و سالم تفاوت معناداری مشاهده نشد که نشان دهنده مرتبط نبودن حافظه سرگذشتی بیش کلی گرا و اضطراب است.
بررسی رابطه تیپ شخصیتی D و ابعاد آن با افسردگی در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهرستان شاهین شهر
حوزههای تخصصی:
مقدمه: افسردگی یکی از شایع ترین و ناتوان کننده ترین مشکلات نوجوانان است. پژوهش ها نشان داده اند که عوامل شخصیتی می توانند تغییرات خلقی را در طول زمان پیش بینی کنند و برخی تیپ های شخصیتی نسبت به ابتلا به اختلالات روانی از سایر تیپ ها مستعدتر هستند . هدف: هدف از این پژوهش، بررسی رابطه میان تیپ شخصیتی D و ابعاد آن با افسردگی در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم بود. روش: پژوهش حاضر یک پژوهش توصیفی از نوع مقطعی است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهرستان شاهین شهر در سال 96-95 بود که از بین آن ها 126 نفر از طریق نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار : ابزار پژوهش پرسشنامه تیپ شخصیتی D دنولت با دو بعد عواطف منفی ( NA ) و بازداری اجتماعی ( SI ) و پرسشنامه افسردگی بک- II بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه روش گام به گام با استفاده از نرم افزار SPSS-23 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین تیپ شخصیتی D و هریک از ابعاد آن ( NA و SI ) با افسردگی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (001/0> P ). هم چنین، نتایج تحلیل رگرسیون مشخص کرد که از میان مؤلفه های تیپ شخصیتی D ، عواطف منفی می تواند افسردگی را به طور معناداری پیش بینی نماید (001/0> P ) . نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر و اهمیت دوره نوجوانی، لازم است راهبردهایی مؤثر و متناسب با ویژگی های شخصیتی افراد جهت کاهش عواطف منفی و تقویت روابط اجتماعی سالم در محیط های خانوادگی، اجتماعی و آموزشی آنان در نظر گرفته شود.
رابطه عدم تحمل بلاتکلیفی و باورهای فراشناختی با نگرانی در افراد مبتلا به نشانه های افسردگی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه عدم تحمل بلاتکلیفی و باورهای فراشناختی با نگرانی در افراد مبتلا به نشانه های افسردگی بود. روش : روش پژوهش از حیث هدف کاربردی و از لحاظ روش اجرا از نوع توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه افراد مبتلا به اختلال افسردگی مراجعه کننده به کلینیک های روانپزشکی شهر تبریز بودند. نمونه پژوهش شامل 60 بیمار مبتلا به اختلال افسردگی می باشد که از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش، پرسش نامه باورهای فراشناخت ولز، پرسش نامه عدم تحمل بلاتکلیفی داگاس و مقیاس نگرانی ایالت پنسیلوانیا استفاده شد . یافته ها: داد ها با استفاده از تحلیل رگرسیون چندگانه مورد تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که بین عدم تحمل بلاتکلیفی و باورهای فراشناختی با نگرانی در افراد مبتلا به افسردگی همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که سازه های عدم تحمل بلاتکلیفی و باورهای فراشناختی توانستند 45% از تغییرات نگرانی را تبیین کنند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش همسو با نتایج تحقیقات پیشین، نشان می دهد که در نظر گرفتن عدم تحمل بلاتکلیفی و باورهای فراشناختی در برنامه های آموزشی و مداخلات روان شناختی، می تواند در پیشگیری از اختلالات هیجانی، کاهش و درمان آن ها موثر باشد.