مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۴۱.
۶۴۲.
۶۴۳.
۶۴۴.
۶۴۵.
۶۴۶.
۶۴۷.
۶۴۸.
۶۴۹.
۶۵۰.
۶۵۱.
۶۵۲.
۶۵۳.
۶۵۴.
۶۵۵.
۶۵۶.
۶۵۷.
۶۵۸.
۶۵۹.
۶۶۰.
خودکارآمدی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی مداخله شناختی- رفتاری بر کیفیت زندگی و خود کارآمدی پسران 15-10 سال دارای علائم آسم، مراجعه کننده به کلینیک های آسم و آلرژی شهر اهواز بود. برای انتخاب آزمودنی ها از روش نمونه گیری در دسترس استفاده گردید و بر اساس تکمیل پرسشنامه بین المللی شیوع شناسی آسم و آلرژی (ایساک)، وجود علائم آسم در آن ها تأیید گردید. 12 کودک شرکت کننده در پژوهش به طور تصادفی در دو گروه (آزمایش و کنترل) قرار گرفتند. همه ی کودکان شرکت کننده در پژوهش به پرسشنامه کیفیت زندگی و مقیاس خود کارآمدی مرتبط با آسم کودکان و نوجوانان، پاسخ دادند. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت مداخله شناختی- رفتاری قرار گرفت و سپس در مرحله پس آزمون و پیگیری، هر دو گروه به پرسشنامه های پژوهش پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون آماری یومان ویتنی در نرم افزار SPSS نسخه نوزدهم مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که مداخله شناختی- رفتاری به طور معنی داری کیفیت زندگی و خود کارآمدی افراد گروه آزمایش را در مقایسه با گروه کنترل بهبود بخشیده است. اما در مؤلفه علائم آسم کیفیت زندگی، تفاوت معنی داری بین گروه آزمایش و گروه کنترل یافت نشد. یافته ها نشان می دهد که مداخله شناختی- رفتاری می تواند به عنوان یک شیوه روان درمانی انتخابی و مکمل درمان پزشکی برای کودکان دارای علائم آسم در کاهش پیامدهای بیماری سودمند باشد.
نقش هویت، کلیشه های جنسیتی و خودکارآمدی بر مشارکت زنان روستایی در فعالیت های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۶ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴
603 - 619
حوزه های تخصصی:
هدف این مطالعه بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت زنان روستایی در فرایند توسعه (اجتماعی، اقتصادی و سیاسی) در مناطق روستایی شهرستان لیکک، استان کهگیلویه و بویراحمد است. جامعه هدف این مطالعه شامل زنان روستایی فعال 15 تا 64 سال شهرستان لیکک است که براساس جدول کرجسی و مورگان، حجم نمونه 300 نفر تعیین و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده اند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه ای است که روایی صوری آن از سوی گروهی از متخصصان تأیید شد و پایایی آن نیز با انجام مطالعه راهنما و محاسبه ضریب آلفای کرونباخ (73 / 0 تا 94 / 0) به دست آمد. نتایج مطالعه نشان دهنده میانگین بالای مشارکت زنان روستایی مطالعه شده در فعالیت های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در جامعه روستایی است. همچنین، یافته ها نشان داد همبستگی منفی بین مشارکت اقتصادی، مشارکت سیاسی و مشارکت اجتماعی و برخی از متغیرهای کلیدی نظیر کلیشه جنسیتی، هویت کشاورز و هویت خانه داری وجود دارد. نتایج حاصل از تحلیل مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که خودکارآمدی و هویت خانه داری بر نیت مشارکت تأثیر مثبت دارد. علاوه بر این، کلیشه جنسیتی تأثیر منفی بر مشارکت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی داشته است. در مدل نهایی، 85 درصد از واریانس در مشارکت اقتصادی، 77 درصد در مشارکت اجتماعی و 69 درصد در مشارکت سیاسی از سوی متغیرهای مستقل پژوهش تبیین می شود. براساس نتایج به دست آمده ارزش بخشی به فعالیت های زنان خانه دار در جامعه و رسانه ها و ایجاد حقوق مادی و معنوی برای این فعالیت ها پیشنهاد می شود. افزون بر آن، برگزاری گردهمایی زنان خانه دار با زنان فعال و موفق می تواند خودکارآمدی زنان را افزایش دهد.
بررسی ارتباط بین ابعاد دینداری و سرمایه روانشناختی (مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دینداری پدیده ای است که از همان ابتدای پیدایش انسان ها در روند تحول جوامع تأثیرگذار بوده است و به موضوعی اساسی و مهم در روند زندگی افراد تبدیل شده است؛ اما از آن جایی که دینداری در سلامت روان انسان تأثیرگذار است مقاله حاضر در نظر دارد، سرمایه روانشناختی دانشجویان و نقش دینداری آنان را در توسعه این مفهوم مورد بررسی قرار دهد. پژوهش حاضر، به روش پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه با حجم نمونه 405 نفر در بین دانشجویان دانشگاه تبریز در تمامی مقاطع تحصیلی در سال 94-93 انجام گرفته و از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی استفاده شده است. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره استفاده شده است. یافته ها نشان داد که بین دینداری و سرمایه روانشناختی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. به بیان دیگر، نتایج بیانگر وجود ارتباط مثبت و معنی دار بین ابعاد متغیر دینداری (مناسکی، تجربی و پیامدی) و ابعاد سرمایه روانشناختی (عزت نفس، خودکارآمدی و کانون کنترل) بود. براساس نتایج تحقیق، میانگین نمره دانشجویان برای سرمایه روانشناختی (31/74%)، متوسط رو به بالا ارزیابی شده است. در این تحقیق بعد خودکارآمدی (94/74%) بیشترین میانگین را در ابعاد سرمایه روانشناختی به خود اختصاص داده است. همچنین براساس نتایج تحقیق، سرمایه روانشناختی بیش از همه از بعد مناسکی (355/0= beta) متغیر دینداری متأثر است. در نهایت نتایج بیانگر آن بود که 17 درصد از واریانس متغیر سرمایه روانشناختی، توسط متغیر دینداری قابل تبیین است.
رابطه ابعاد سرمایه روانشناختی با عملکرد شغلی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ابعاد سرمایه روانشناختی با عملکرد شغلی بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه کارکنان نظامی شرکت کننده در دوره آموزشی عالی رسته ای تشکیل دادند که تعداد 76 نفر از آن ها به طور تصادفی ساده به عنوان اعضای نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های سرمایه روانشناختی لوتانز و پرسشنامه عملکرد شغلی پاترسون بودند. نتایج محاسبه ضرایب همبستگی ساده پیرسون نشان داد بین تمام ابعاد سرمایه روانشناختی با عملکرد شغلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که از میان ابعاد خودکارآمدی، امیدواری، تاب آوری، خوش بینی تنها تاب آوری توانست به طور معناداری عملکرد شغلی را پیش بینی کند. 8/15 درصد از واریانس عملکرد شغلی توسط تاب آوری تبیین شد.
رابطه کمال گرایی و تعهد سازمانی با خودکارآمدی
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی رابطه کمال گرایی و تعهد سازمانی با خودکارآمدی انجام پذیرفت. روش تحقیق از نوع همبستگی بوده و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان کارخانه شیشه قزوین به تعداد 800 نفر بود. از این جامعه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 120 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های کمال گرایی، مقیاس تعهد سازمانی و مقیاس خودکارآمدی گردآوری شدند. تحلیل داده ها با استفاده از ضرایب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیری انجام شد. نتایج نشان داد که ضرایب همبستگی بین دو متغیر کمال گرایی و خودکارآمدی و نیز بین دو متغیر تعهد سازمانی و خودکارآمدی معنی دار بودند. دیگر یافته پژوهش نشان داد که کمال گرایی و تعهد سازمانی به طور معنی داری قابلیت پیش بینی خودکارآمدی را دارا می باشند.
اثربخشی برنامه تقویت ثبات بر ظرفیت نگهداری تلاش و علاقه برای اهداف بلندمدت، استحکام روانی و خودکارآمدی دانش آموزان: مطالعه ای مداخله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ثبات عامل هدایت گر موفقیت است و بدون ثبات، امکان شکوفایی استعداد وجود ندارد. در واقع، ثبات جزء ضروری موفقیت در مدرسه است که بهبود آن می تواند پیشرفت تحصیلی را به همراه آورد. بدین ترتیب، مطالعه حاضر در تلاش است که در قالب یک مطالعه مداخله ای با استفاده از برنامه ثبات به تقویت ظرفیت نگهداری تلاش و علاقه برای اهداف بلند مدت، استحکام روانی، و خودکارآمدی دانش آموزان بپردازد. روش: در این مطالعه شبه تجربی (پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه)، جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان مدارس متوسطه یکم ناحیه یک شهر رشت در نیم سال تحصیلی 98-1397 بود. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 82 دانش آموز (41 دانش آموز دختر و 41 دانش آموز پسر) با سن بین 13 تا 15 سال انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (تعداد=41) و گواه جایدهی (تعداد=41) گردیدند. برنامه توسعه و تقویت ثبات و قالب ذهنی شامل داستان ها، نقشه های انتخاب، راهنمایی هم کلاسی ، ارزیابی خود و خود-آموزش دهی کلامی (پولیرستک، 2017) برای گروه آزمایش در قالب 9 جلسه 90 دقیقه ای (سه روز در هفته) تدوین شده وبه صورت گروهی روی گروه آزمایش اجرا شد. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس کوتاه ثبات (داکورث و کیون، 2009)، پرسشنامه استحکام روانی-18 گویه ای (کلاف و همکاران، 2002) و مقیاس خودکارآمدی عمومی (شوارزر و جروسالم، 1995) بودند. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 24 و با استفاده با روش تحلیل چندمتغیره کوواریانس انجام شد. یافته ها: بر اساس نتایج، برنامه تقویت ثبات منجر به بهبود نگهداری تلاش (0/46 = ηp2)، تداوم علاقه (0/61 = ηp2)، استحکام روانی (0/4646/0 = ηp2) و خودکارآمدی (0/50 = ηp2) در دانش آموزان شد. برنامه بر تداوم علاقه (0/61 = ηp2) بیش از همه موثر بود (0/001>P). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه تاییدکننده کارآمدی برنامه ثبات بر ظرفیت نگهداری تلاش و علاقه برای اهداف بلند مدت، استحکام روانی و خودکارآمدی دانش آموزان بوده است و در نتیجه با توجه به نقش تسهیل گر ثبات در عملکرد تحصیلی دانش آموزان و موفقیت در مدرسه، ضروری است که مداخلاتی به منظور توسعه ثبات در دانش آموزان ارائه شود.
بررسی رابطه بین چشم انداز زمان و درگیری تحصیلی با نقش میانجی خودکارآمدی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه درگیری تحصیلی به دلیل جامعیت در توصیف انگیزه و یادگیری توجه روز افزون پژوهشگران و مربیان را به خود جلب کرده است، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش چشم انداز زمان در درگیری تحصیلی با واسطه گری خودکارآمدی دانشجویان بود. روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه همبستگی در قالب معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش حاضر شامل تمامی دانشجویان کارشناسی دانشگاه یزد (10436 نفر) در سال تحصیلی 1399-1398 بود. شرکت کنندگان شامل 381 دانشجوی کارشناسی (170 دختر و 211 پسر) بودند که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. در این پژوهش از مقیاس چشم انداز زمان، درگیری تحصیلی و خودکارآمدی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار AMOS و در قالب مدل سازی معادلات ساختاری انجام شده است. یافته ها: نتایج نشان داد ابعاد آینده (15/0=β و 05/0>P) و حال جبرگرا (27/0=β و 01/0>P) اثر مستقیم و معناداری بر درگیری تحصیلی دارد. علاوه بر این ابعاد آینده (16/0=β و 01/0>P) و حال لذت گرا (09/0=β و 05/0>P) با واسطه گری خودکارآمدی اثر غیرمستقیم مثبت و حال جبرگرا اثر غیرمستقیم و منفی بر درگیری تحصیلی دارد (20/0=β و 01/0>P). به عبارت دیگر خودکارآمدی در رابطه بین چشم انداز زمان و درگیری تحصیلی دارای نقش میانجی جزئی بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که چشم انداز حال لذت گرا هنگامی که در ارتباط با متغیرهای دیگری مانند خودکارآمدی پایین همراه باشد مضر است اما در صورت همراهی با سطح بالای خودکارآمدی مضر نمی باشد و به واسطه خودکارآمدی، درگیری تحصیلی را افزایش می دهد. همچنین می توان از نتایج این پژوهش جهت افزایش درگیری تحصیلی دانشجویان استفاده کرد.
مقایسه ی حرمت خود، خودکارآمدی و اضطراب اجتماعی دانش آموزان کم توان ذهنی با و بدون تجربه ی تحصیل در مدارس آموزش عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به اهمیت مفاهیم حرمت خود، خودکارآمدی و اضطراب اجتماعی در سازگاری اجتماعی و بهزیستی روان شناختی دانش آموزان کم توان ذهنی، این پژوهش با هدف مقایسه ی حرمت خود، خودکارآمدی و اضطراب اجتماعی دانش آموزان کم توان ذهنی با و بدون تجربه تحصیل در مدارس آموزش عمومی انجام گرفت. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع تحلیل مقطعی بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل تعداد 223 نفر دانش آموز دختر و پسر کم توان ذهنی پایه های اول تا ششم مقطع ابتدایی شهر خرم آباد در سال تحصیلی 96 - 1395 بودند. حجم نمونه ی پژوهش 100 نفر دانش آموز )در دو گروه 50 نفری با و بدون تجربه ی تحصیل در مدارس آموزش عمومی( بود که به روش نمونه گیری هدفمند از جامعه ی آماری ذکر شده، انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس حرمت خود روزنبرگ ) 1965 (، پرسش نامه ی خودکارآمدی عمومی شرر ) 1982 ( و هراس اجتماعی کانور ) 2004 ( استفاده شد. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS 24 و با استفاده از آزمون واریانس چند متغیری و آزمون T مستقل انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که میزان مؤلفه های اضطراب اجتماعی )ترس، اجتناب و فیزیولوژی( دانش آموزان کم توان ذهنی با تجربه تحصیل در مدارس آموزش عمومی بالاتر از دانش آموزان کم توان ذهنی بدون تجربه ی تحصیل در مدارس آموزش عمومی بود ) 001 / P> 0 (. همچنین در متغیرهای حرمت خود و خودکارآمدی بین دانش آموزان کم توان ذهنی با و بدون تجربه ی تحصیل در مدارس آموزش عمومی تفاوت معنادار وجود داشت ) 001 / P> 0 ( و میزان حرمت خود و خودکارآمدی دانش آموزان کم توان ذهنی با تجربه ی تحصیل در مدارس آموزش عمومی پایین تر از دانش آموزان کم توان ذهنی بدون تجربه ی تحصیل در مدارس آموزش عمومی بود. نتیجه گیری: نتایج مطالعه نشان داد که دانش آموزان کم توان ذهنی با تجربه ی تحصیل در مدارس آموزش عمومی حرمت خود و خودکارآمدی پایین تر و همچنین اضطراب اجتماعی بالاتری نسبت به دانش آموزان کم توان ذهنی بدون تجربه ی تحصیل در مدارس آموزش عمومی دارند. بنابراین، باید با طراحی برنامه های غربال گری و آموزشی مناسبی برای والدین و معلمان، به منظور بهبود حرمت خود، خودکارآمدی و کاهش اضطراب اجتماعی دانش آموزان دارای تجربه ی تحصیل در مدارس آموزش عمومی پرداخت.
مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و طرحواره درمانی بر خودکارآمدی و مولفه های آن در معتادین با درمان نگهدارنده متادون، یک مطالعه کارآزمایی بالینی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: درمان اعتیاد یکی از چالش های حوزه مطالعات سلامت روان است که بدون توجه به مولفه های روانشناختی به شکست می انجامد. هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و طرحواره درمانی بر خودکارآمدی معتادین با درمان نگهدارنده متادون بود. روش: مطالعه حاضر از نوع شبه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل تمامی معتادین تحت درمان نگهدارنده متادون در کلینیک های ترک اعتیاد منطقه ۵ تهران طی سال های ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بود. که از این میان ۳ کلینیک و ۵۴ بیمار به صورت هدفمند و براساس معیارهای ورود و خروج به پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایدهی شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه خودکارآمدی شرر (۱۹۸۲) بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرنی به کمک نرم افزار SPSS نسخه ۲۶ تحلیل شدند. یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که طرحواره درمانی خودکارآمدی را به شکل معناداری تحت تاثیر قرار داده است (F(۱/۱۶۷, ۳۲/۶۸۷)=۴۳/۸۸۱, P<۰/۰۰۱). همچنین درمان هیجان مدار نیز خودکارآمدی را در سطح معناداری بهبود بخشیده است (F(۲, ۵۶)=۲۹/۰۴۸, P<۰/۰۰۱). از سوی دیگر نتایج مقایسه این دو درمان با یکدیگر نشان داد که درمان هیجان مدار بر بهبود متغیر خودکارآمدی و مولفه «رویارویی با موانع» در معتادین با درمان نگهدارنده متادون در مرحله پس آزمون اثربخشی بالاتری نسبت به طرحواره درمانی داشته باشد. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی هر دو درمان بر خودکارآمدی و مولفه های مربوط به آن، به درمانگران حوزه اعتیاد به ویژه بیماران تحت درمان با متادون پیشنهاد می شود از روش های درمانی حاضر جهت درمان مراجعین استفاده کنند و در این میان با توجه به اینکه درمان هیجان مدار برتری نسبی نشان داده است از این درمان به ویژه می توان برای بهبود رویارویی با موانع استفاده کرد.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت و درمان فعال سازی رفتاری بر استرس ادراک شده و خودکارآمدی زنان مبتلا به سرطان سینه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۲ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۲ شماره ۱۲۲
۴۲۰-۴۰۹
حوزه های تخصصی:
زمینه: یکی از انواع سرطان های شایع در جهان، سرطان سینه در زنان است که اثرات منفی بسیاری بر وضعیت جسمانی و روانی زنان بر جای می گذارد. مداخلات روانشناختی به دلیل ماهیت روانی سرطان سینه، کانون تمرکز برخی مطالعات بوده اند. به نظر می رسد توجه بیشتر به مداخلات روانشناختی جهت کاهش مشکلات روانی زنان مبتلا به سرطان سینه ضروری است. هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت و درمان فعال سازی رفتاری بر استرس ادراک شده و خودکارآمدی زنان مبتلا به سرطان سینه بود. روش: طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی، از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و پییگیری دو ماهه بود. 45 نفر از زنان مبتلا به سرطان سینه در شهر گرگان در طی سال های 1401-1400 با روش نمونه گیری تصادفی ساده در سه گروه درمان مبتنی بر شفقت، درمان فعال سازی رفتاری و گروه گواه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های استرس ادراک شده (کوهن و همکاران، 1983) و خودکارآمدی (شرر و همکاران، 1982) استفاده شد و شرکت کنندگان در گروه های آزمایش، تحت مداخلات درمان مبتنی بر شفقت (گیلبرت، 2006) و درمان فعال سازی رفتاری (دیمیدچیان و همکاران، 2006) در 8 جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفتند. همچنین داده ها با روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و با کمک نرم افزار Spss19 تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد هر دو درمان مبتنی بر شفقت و فعال سازی رفتاری بر استرس ادراک شده و خودکارآمدی زنان مبتلا به سرطان سینه مؤثر بوده است (0/05 >p). همچنین نتایج نشان داد، درمان فعال سازی رفتاری نسبت به درمان مبتنی بر شفقت اثربخشی بیشتری داشته و در مرحله پیگیری نیز این میزان معناداری پایدار بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت مداخلات مبتنی بر شفقت و فعال سازی رفتاری اثربخشی بالایی در بهبود خودکارآمدی و کاهش استرس ادراک شده داشتند. لذا نتایج این مطالعه می تواند به درمانگران، روانشناسان و سیاست گذاران حوزه سلامت و بهداشت روان کمک کند.
مدل یابی تنیدگی والدگری مادران کودکان اُتیسم براساس بهشیاری و فراوالدگری با میانجی گری خودکارآمدی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
اهداف: شناسایی عوامل مرتبط با سلامت روانی و کیفیت کلی زندگی والدین، به ویژه مادران کودکان اُتیسم از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تنیدگی والدگری بر اساس بهشیاری و فراوالدگری با نقش میانجی گر خودکارآمدی والدینی مادران کودکان مبتلا به اُتیسم انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع همبستگی مبتنی با روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل همه مادران دارای کودک 2 تا 14 سال مبتلا به اختلال اُتیسم مراجعه کننده به کلینیک های درمانی شهر تهران در سال 1400 بودند که 250 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به پرسش نامه های تنیدگی والدگری، بهشیاری، فراوالدگری و خودکارآمدی والدینی پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با روش مدل یابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار AMOS نسخه 24 انجام شد. یافته ها: ضریب مسیر کل بین بهشیاری (0/671-=P<0/01, β )، فراوالدگری (0/256-=P<0/01, β) و خودکارآمدی والدینی ( β=-0/352 ,P<0/01) با تنیدگی والدگری منفی و معنادار بود. همچنین ضریب مسیر غیرمستقیم بین بهشیاری و فراوالدگری با تنیدگی والدگری به ترتیب (0/153 -=P<0/01, β) و (0/116-=P<0/01, β) منفی و در سطح 0/01 معنادار بود. همچنین مجموع مجذور همبستگی های چندگانه (R2) برای متغیر تنیدگی والدگری برابر با 0/63 حاصل شد. نتیجه گیری: بهشیاری و فراوالدگری به صورت مستقیم و هم با میانجی گری خودکارآمدی والدینی، تنیدگی والدگری را در مادران کودکان مبتلا به اُتیسم پیش بینی می کند؛ بنابراین به منظور توسعه آزمایشات برای کاهش یا جلوگیری از سطوح بالای تنیدگی والدگری ضرورت دارد از یافته های حاصل برای ارتقای بهزیستی والدین و بهبود روابط والد فرزندی بهره گرفته شود.
نقش واسطه ای دلبستگی شغلی در رابطه بین خودکارآمدی و اثربخشی معلمان تربیت بدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از اجرای این پژوهش، بررسی نقش واسطه ای دلبستگی شغلی بر رابطه بین خودکارآمدی و اثربخشی معلمان تربیت بدنی شهرستان ممسنی بود. روش پژوهش توصیفی همبستگی با تاکید بر معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه معلمان تربیت بدنی شهرستان ممسنی شامل 53 نفر بودند و با استفاده از حجم نمونه کرجسی – مورگان تعداد 48 نفر با روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب و مطالعه قرار گرفتند. برای گردآوری اطلاعات تحقیق از سه پرسشنامه دلبستگی شغلی شافلی(۲۰۱۵)، اثربخشی معلمان توسلی نوقابی (1390) و خودکارآمدی معلم چانن – موران و هوی (2001) استفاده شد. روایی ابزارها به صورت صوری و با استفاده از نظر صاحبنظران مورد تایید قرار گرفت و پایایی ابزارها نیز با استفاده از محاسبه ضریب آلفای کرونباخ برای سه پرسشنامه به ترتیب 829/0 ، 903/0 و 824/0 تعیین شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر استفاده از شاخصهای امار توصیفی مانند میانگین و انحراف استادندارد از آزمون های تحلیل همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر برای بررسی فرضیات پژوهش استفاده شد. نتایج آزمون تحلیل همبستگی پیرسون نشان داده است که بین متغیرهای خودکارآمدی معلم، دلبستگی شغلی و اثربخشی معلمان رابطه معناداری وجود داشت. در نهایت؛ نتایج آزمون تحلیل مسیر نشان داد که دلبستگی شغلی بر رابطه بین خودکارآمدی و اثربخشی معلمان تربیت بدنی شهرستان ممسنی نقش واسطه ای دارد.
مدل یابی ساختاری انطباق پذیری مسیر شغلی براساس خوش بینی و رسالت مسیر شغلی با نقش واسطه ای خودکارآمدی و تنظیم هیجانی در معلمان مدارس با نیازهای ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۴)
149 - 174
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مدل یابی ساختاری انطباق پذیری مسیر شغلی براساس خوش بینی و رسالت مسیر شغلی با نقش واسطه ای خودکارآمدی و تنظیم هیجانی در معلمان مدارس با نیازهای ویژه صورت پذیرفت. پژوهش حاضر جز تحقیقات توصیفی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه معلمان مدارس ویژه در استان کردستان در سال 1401 بودند که بر اساس قاعده «کلاین» برای نمونه گیری در معادلات ساختاری، 213 نفر به روش در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس انطباق پذیری مسیر شغلی (CAAS)، مقیاس خوش بینی مسیر شغلی (CFI)، پرسشنامه رسالت مسیر شغلی (CVQ)، مقیاس خودکارآمدی عمومی شرر و مقیاس تنظیم هیجانی (ERS) استفاده شد. داده ها با استفاده از معادلات ساختاری با نرم افزار Amos-22 تجزیه وتحلیل شدند. یافته های این پژوهش حاکی از آن بود مدل انطباق پذیری مسیر شغلی براساس خوش بینی و رسالت مسیر شغلی با نقش واسطه ای خودکارآمدی و تنظیم هیجانی در معلمان مدارس با نیازهای ویژه دارای برازش مطلوبی می باشد. ضرایب استاندارد و غیر استاندارد مسیر مستقیم مدل فرضی از خوش بینی (54/0= β؛ 57/7 t= )، رسالت مسیر شغلی (47/0= β؛ 44/6t= )، خودکارآمدی(51/0= β؛ 08/7= t)، و تنظیم هیجانی(48/0= β؛52/6 = t) به انطباق پذیری مسیر شغلی معنی دار شده است (01/0 >p). همچنین نتایج آزمون سوبل نشان داد خوش بینی و رسالت مسیر شغلی با نقش واسطه خودکارآمدی و تنظیم هیجانی اثر غیرمستقیم معناداری بر انطباق پذیری مسیر شغلی دارند. بنابراین وجود رابطه غیرمستقیم بین متغیرهای پژوهش تأیید می شود (05/0>p) .
تأثیر هوش موفق در عملکرد خلاقانه با نقش میانجی خودکارآمدی معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سازمان های آموزشی به ویژه مدارس کشورمان در شرایط متغیر و متحول امروزی برای مقابله با مسائل و مشکلات عدیده ای که با آن روبه رو هستند، نیاز مبرمی به مدیران و معلمانی دارند که خلاق و به روز باشند و این خلاقیت را در عملکرد شغلی شان نشان دهند؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر هوش موفق در عملکرد خلاقانه با نقش میانجی خودکارآمدی معلمان انجام شده است. روش پژوهش کمی، توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه پژوهش، معلمان ناحیه چهار شیراز به تعداد 1890 نفر بودند که از این جامعه با روش نمونه گیری تصادفی ساده و بر مبنای جدول مورگان نمونه ای به حجم 318 نفر انتخاب شد. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه های هوش موفق گریگورنکو و همکاران (2002)، خودکارآمدی ریگز و نایت (1994) و عملکرد خلاقانه الدهام و کامینگز (1996) استفاده شد. برای تعیین پایایی و روایی ابزارها، از تکنیک های آلفای کرانباخ و تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. نتایج بیانگر پایایی و روایی مطلوب ابزار بود. تجزیه وتحلیل داده ها با کمک تکنیک های توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (تحلیل عاملی و مسیر تأییدی) و با استفاده از نرم افزارهای Spss و Lisrel انجام شد. نتایج تحلیل نشان دهنده آن بود که هوش موفق دارای اثر مستقیم، مثبت و معنادار در سطح 05/0 بر عملکرد خلاقانه و خودکارآمدی معلمان بود؛ خودکارآمدی دارای اثر مستقیم، مثبت و معنادار در سطح 05/0 بر عملکرد خلاقانه بود؛ همچنین هوش موفق با نقش میانجی خودکارآمدی اثر غیرمستقیم، مثبت و معنادار بر عملکرد خلاقانه معلمان دارد.
اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر استرس ادراک شده، خلق منفی، خودکارآمدی و ادراک درد در بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۴۵)
129 - 146
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از این مطالعه بررسی اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر استرس ادراک شده، خلق منفی، خودکارآمدی و ادراک درد در بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید بود . روش: پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید مراجعه کننده به بیمارستان شریعتی تهران بود. از این جامعه، نمونه ای به حجم 40 نفر (20 زن و 20 مرد) هدفمندانه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (10 مرد و 10 زن) و گروه کنترل (10 مرد و 10 زن) گمارده شدند. گروه آزمایش تحت برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در طول 8 جلسه به مدت 2 ماه، هفته ای یک جلسه 2 ساعته و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. همچنین گروه های آزمایش و کنترل، مقیاس استرس ادراک شده کوهن و همکاران (1983)، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس لوی بوند و لوی بوند (1995)، مقیاس خودکارآمدی شرر و همکاران (1982) و پرسشنامه درد مک گیل ملزاک (1975) را در مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در مرحله پس آزمون، درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی باعث افزایش معنی دار (001/0 p < ) خودکارآمدی و کاهش معنی دار (001/0 p < ) استرس ادراک شده، خلق منفی و ادراک درد در بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید شد . نتیجه گیری: کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند در افزایش خودکارآمدی و کاهش استرس ادراک شده، خلق منفی و ادراک درد در این بیماران مؤثر واقع شود.
اثر بخشی آموزش کارکردهای اجرایی بر اضطراب، خودکارآمدی و خود تنظیمی دانشجویان ورزشکار شرکت-کننده در المپیاد ورزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۹
81 - 91
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر بررسی اثربخشی آموزش کارکردهای اجرایی بر اضطراب، خودکارآمدی و خودتنظیمی نخبه ورزشکار شرکت کننده در المپیاد ورزشی بود. روش تحقیق نیمه آزمایشی با طرح آزمون پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری تحقیق پسر نخبه ورزشکار و به صورت در دسترس 34 نفر (17 نفر در گروه آزمایش و 17 نفر در گروه کنترل) انتخاب شدند و به عنوان نمونه در تحقیق مشارکت کردند. پرسشنامه های اضطراب بک و همکاران (1988)، خودکارآمدی عمومی شرر (1982) و خودتنظیمی SRI-25قبل و بعد از جلسات آموزشی به وسیله جامعه ی هدف تکمیل گردید. جلسات مداخله ای آموزش کارکردهای اجرایی به مدت 15 جلسه برای گروه آزمایش اجرا گردید. نتیجه تحلیل کوواریانس تک متغیره نشان داد که آموزش کارکردهای اجرایی بر کاهش اضطراب (056/7=F، 05/0P<) و افزایش خودکارآمدی ( 248/26=F، 05/0P<) و همچنین افزایش خودتنظیمی (705/37=F، 05/0P<) ورزشکار شرکت کننده در المیپاد ورزشی در گروه آزمایش موثر بوده است. میتوان نتیجه گیری کرد که آموزش کارکردهای اجرایی باعث کاهش اضطراب، افزایش خودکارآمدی و خودتنظیمی دانشجویان ورزشکار شرکت کننده در المپیاد ورزشی گردید.
اثربخشی آموزش برنامه تاب آوری بر خودکارآمدی والدگری مادران کودکان ناشنوا: یک پژوهش مورد منفرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش برنامه تاب آوری بر خودکارآمدی والدگری مادران کودکان ناشنوا در شهر اصفهان انجام شد. این پژوهش، یک مطالعه شبه آزمایشی از نوع مورد- منفرد و با طرح خط پایه، مداخله و پیگیری بود. جامعه آماری شامل مادران کودکان ناشنوا می شد. در این پژوهش سه مادر شرکت داشتند که با روش نمونه گیری در دسترس از یکی از آموزشگاه های خمینی شهر انتخاب شدند. ابتدا سه بار مقیاس خودکارآمدی والدگری با فاصله زمانی دو روز در میان به عنوان خط پایه اجرا شد که نشانگر ثبات نسبی در نمرات بود. سپس آموزش برنامه تاب آوری در 10 جلسه اجرا شد. شرکت کنندگان بعد از هر جلسه با مقیاس ذکر شده مورد ارزیابی قرار گرفتند و سه هفته بعد، همان مقیاس سه بار با فاصله زمانی دو روز در میان به عنوان مرحله پیگیری اجرا شد. داده های استخراج شده با روش تحلیل دیداری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که آموزش برنامه تاب آوری تاثیر مثبت و معناداری بر خودکارآمدی والدگری مادران کودکان ناشنوا داشت. اندازه اثر و درصد داده های همپوش و غیرهمپوش برای خودکارآمدی والدگری برای کل شرکت کنندگان محاسبه شد. علاوه بر این، تاثیر قابل توجه مداخله در وضعیت پیگیری مشهود بود. بر اساس یافته ها، آموزش برنامه تاب آوری باعث بهبود خودکارآمدی والدگری مادران کودکان ناشنوا شد. بنابراین، پیشنهاد می گردد که از این برنامه برای بهبود خودکارآمدی والدگری مادران کودکان ناشنوا استفاده شود.
روابط ساختاری ابعادِ کارکرد خانواده با نستوهی خانواده در دانشجویان متأهل: با تمرکز بر نقشِ میانجی خودکارآمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارکرد خانواده با میانجی گری خودکارآمدی، می تواند به ارتقاء و بهبود نستوهی خانواده در دانشجویان متأهل منجر شود؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی روابط ساختاری ابعادِ کارکرد خانواده با نستوهی خانواده در دانشجویان متأهل با تمرکز بر نقشِ میانجی خودکارآمدی انجام قرار گرفت. پژوهش حاضر کمی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری دربرگیرنده همه دانشجویان متأهل دانشگاه های شهر سنندج در سال تحصیلی 1397 بودند که تعداد 500 نفر (212 مرد و 288 زن) با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از سه سنجه معتبر نستوهی خانواده ((McCubbin, Thompson & McCubbin, 1986، کارکرد خانواده ( (Epstein, Baldwin, & Bishop,1983 و خودکارآمدی عمومی (Jerusalem & Schwarzer, 1992(استفاده شد. داده ها با به کارگیری نرم افزارهای SPSS و AMOS تحلیل شدند. برآیندهای پژوهش نشان داد که مدل فرضی داد ه ها برازش کمابیش مطلوبی دارد و کارکرد خانواده بر نستوهی خانواده اثر مثبت و مستقیم داشت (05/0p<). همچنین کارکرد خانواده با میانجی گری خودکارآمدی اثر غیرمستقیم و معنی داری بر نستوهی خانواده دارد (05/0p<). یافته های این پژوهش در کنار حمایت از مدل فرضی برای نستوهی خانواده، الگوی درخوری برای تاثیر خودکارآمدی همچون متغیر میانجی در رابطه ی بین کارکرد خانواده و نستوهی خانواده در دانشجویان متأهل ارائه می دهد. بر این اساس، ابعاد کارکرد خانواده با میانجی خودکارآمدی، به ارتقاء و بهبود نستوهی خانواده در دانشجویان متأهل سطح شهر سسندج منجر شده است.
تأثیر میزان بازی در آموزش بر مهارت های اجتماعی و خودکارآمدی کودکان پیش دبستانی منطقه چهار شهر تهران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر میزان بازی در آموزش بر مهارت های اجتماعی و خودکارآمدی کودکان پیش دبستانی منطقه چهار شهر تهران از دیدگاه مربیان آنها به روش توصیفی از نوع پیمایشی انجام شد. روش: جامعه آماری شامل کلیه مربیان پیش دبستانی منطقه چهار شهر تهران که در سال تحصیلی 1400 مشغول به خدمت بودند، که در مجموع 650 نفر بودند که 242 نفر طبق جدول کرجسی و مورگان به روش طبقه ای نسبی و تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه محقق ساخته شامل 55 گویه استفاده شد. روایی پرسشنامه مذکور نیز توسط افراد صاحب نظر (10 نفر) تایید شد و پایایی آن نیز پس از اجرای آزمایشی بین 30 نفر از آزمودنی ها به وسیله آلفای کرونباخ، با ضریب 871/0محاسبه و تایید شد و در نهایت داده ها به روش توصیفی و استنباطی از طریق نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد؛ از نظر مربیان پیش دبستانی منطقه چهار شهر تهران تکنیک های بازی در آموزش(بازی با سفال، بازی های عروسکی، قصه گویی و کشیدن نقاشی) به میزان زیادی بر مهارت های اجتماعی و خودکارآمدی کودکان تأثیر دارد. نتیجه گیری: همچنین بیشترین میزان میانگین در بین مولفه های تاثیر تکنیک های بازی در آموزش با (95/3) به مولفه تاثیر بازی با سفال و کمترین میزان آن نیز با (76/3) به مولفه تاثیر کشیدن نقاشی اختصاص دارد.
اثربخشی طرح واره درمانی با درمان شناختی رفتاری بر خودکارآمدی و کیفیت زندگی در زنان مبتلا به ام اس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
554 - 570
حوزه های تخصصی:
هدف: بر اساس افراد مبتلا به ام اس از کیفیت زندگی و خودکارآمدی پایینی برخوردار هستند. بنابراین، مطالعه ای حاضر با هدف بررسی خودکارآمدی و کیفیت زندگی در زنان مبتلا به ام اس انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع هدف کاربردی و از لحاظ روش شناسی، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) شهر کرمانشاه طی سال 99-1398 بود که به مرکز آموزشی-درمانی امام رضا (ع) مراجعه نموده بودند. به روش نمونه گیری دردسترس و هدفمند، تعداد 45 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (درمان طرحواره ای=گروه آزمایش اول درمان شناختی رفتاری و گروه آزمایش دوم و گروه کنترل) گمارده شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1996) و پرسشنامه خودکارآمدی شرر و مادوکس (1982) بود. پس از تعیین و جای گزینی تصادفی گروه های آزمایش و گواه (2 گروه آزمایش و گروه گواه)، مداخلات درمانی (یعنی درمان طرح واره ای و درمان شناختی رفتاری) هر کدام به صورت دو جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 5/1 ساعته (90 دقیقه ای) بر روی گروه های آزمایش اعمال شد و یک هفته پس از اتمام جلسات درمان، از گروه-های آزمایش و گواه پس آزمون به عمل آمد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 25 انجام شد. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس نشان داد که طرحواره درمانی و درمان شناختی-رفتاری بر کیفیت زندگی (49/219 = F، 001/0 P =) و خودکارآمدی (929/21 = F، 001/0 P =) نمونه آماری پژوهش تأثیر معناداری داشت. همچنین، معناداری آزمون تعقیبی بنفرونی حاکی از پایداری تأثیرات هر دو درمان بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به سیاست گذاران سلامت پیشنهاد می شود اقدامات و برنامه های درمانی شناختی-رفتاری جهت بهبود کیفیت زندگی و خودکارآمدی زنان مبتلا به ام اس صورت گیرد.