تحلیل مولفه های «شخصیت مفهومی» در شمسِ مولانا و زرتشتِ نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۹
362 - 396
حوزه های تخصصی:
نقش شارحان و مفسرین در تفهیم، ساختارمندی، تاویل، دسته بندی و در نهایت، پویایی و کاربردی نمودن داده-های فکری فلاسفه، جایگاهی ثانوی و گاهی همطراز با خود اندیشمندان را داراست؛ در این میان، ژیل دولوز، فیلسوف و متفکر فرانسوی با بازخوانی و تحلیل نظام اندیشگانی نیچه ودیگران، موفق به خلق و زایش نظریه های نوینی در حوزه ی تفکر شده است. او نظریه ی شخصیت مفهومی را از تطبیق نظام روایی افلاطون، دکارت، نیچه و چند نویسنده ی دیگر ابداع کرد و معتقد بود که شخصیتی چون زرتشت، بواسطه ی برخورداری از مولفه ها و مشخصه هایی، شخصیت مفهومی برساخته ی نیچه است. از سویی، می توان در تحلیل داده ها و مشخصه هایی که دولوز در تبیین شخصیت مفهومی بیان می دارد، شمسِ مولانا را نیز دارای این ظرفیت و قابلیت دانست و در نگاهی تطبیقی، این دو را در یک خویشاوندی مشترک تحلیل کرد. لذا این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی، و با بهره گیری از بن مایه ی نظری دولوز، به تحلیل این دو شخصیت در چهارچوب نظریه ی شخصیت مفهومی پرداخته است و در نهایت به این نتیجه خواهد رسید که هم شمسِ مولانا و هم زرتشتِ نیچه از یک آبشخور فکری و در چهاچوب شخصیت مفهومی خلق شده اند و هر دو برخاسته از اصل بدلیت، نقاب و امر فراتاریخی بوده و دارای مشخصه های تاثری، نسبتی و پویایی در این ساخت فلسفی و روایی هستند.