مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
ملاصدرا
منبع:
ایمان آذر ۱۳۲۲ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
در این مقاله دیدگاه قاضی عبدالجبار معتزلی در باب مدلول معجزات بر اساس روش شناسی خاص او بررسی می شود. عبدالجبار طریق مشهور متکلمان در دلالت معجزه بر صدق ادعای پیامبر، یعنی تمسک به حکمت الاهی را پیش گرفته، اما طرح این دلالت در قالب دلالت وضعی و پرداختن نظریه ای به نام «مواضعه» کار وی را از سایرین متمایز نموده است. این تلاش وی در جهت نشان دادن معقولیت معجزه بسیار کارآمد به نظر می رسد. هم چنین وی بر خلاف سایر متکلمان مسلمان، دلالت معجزه را گسترده تر از تصدیق ادعای پیامبر دانسته و آن را به وجود خدا و صدق تعالیم پیامبران نیز بسط و توسعه داده است.
عقل و محدودیت قلمرو آن در آثار ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم در تاریخ کلام و فلسفه در فرهنگ اسلامی و غرب این بوده که آیا عقل قادر به پاسخگویی به تمام مسائل و معارف بشری است یا نه؟
ملاصدرا میراثدار حکمت مشاء و اشراق، و عرفان اسلامی، و بنیانگذار حکمت متعالیه عقل را سلاح قدرتمندی برای باز کردن گرههای بسیاری از مجهولات معرفت بشری و الهی می داند. اما از محددیت آن نیز غافل نبوده است. هر چند بیشتر محققان بر این باورند که ملا صدرا عقل و ایمان را مکمل یکدیگر می داند، ولی نگارنده با توجه به آثار وی همچون اسفار ، مفاتیح الغیب، شرح اصول کافی، شواهد الربوبیه، رساله سه اصل و... معتقد است ملاصدرا در مسائل مختلف از جمله نفس، اسماء و صفات خدا، اسرار و رموز جهان هستی، حقایق عالم هستی، معاد جسمانی و... قائل به محدودیت عقل است. در این جستار می کوشیم به این موارد بپردازیم.
بررسی دیدگاه علامه طباطبایی در باب علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرحوم علامه علم را یک امر وجودی می داند و در این جهت با صدرالمتألهین موافق است و می گوید علم عبارت است از حضور شئ برای یک شئ، به این بیان که حصول علم برای عالِم عبارت است از حصول یک امر بالفعل که فعلیت محض است؛ زیرا وجداناً مییابیم که صورت علمی قوة تبدیل شدن به صورت دیگر را ندارد. صورت های حسی و خیالی و عقلی جوهرهای مجرد مثالی و عقلی هستند که در عالم مثال و عقل وجود دارند و نفس با مرتبه مثالی و عقلی خود در آن موجود است. صورت علمی، مجرد از ماده و قوه است و با وجود خارجی خود نزد مدرِک حاضر است. علم حصولی در واقع یک اعتبار عقلی است که از معلوم حضوری به دست آمده است.
اتحاد عاقل و عقل و معقول نیز در نزد علامه به این معنا است که نفس سعة وجودی پیدا می کند و حقیقت عقلی می شود و حقایق عقلی را شهود می کند، نه این که با آن ها متحد شود. این با ملاصدرا فرق دارد. صدرا می گوید: اول صورت معقوله پیدا می شود و این صورت معقوله هم عقل بالفعل و هم معقول بالفعل و هم عاقل بالفعل است. ولی علامه می گوید: اول علم اشراقی به حقیقت عقلی پیدا می شود بعد صورت معقوله؛ یعنی علم حصولی متفرع بر علم حضوری است.
خواطر رحمانی و خواطر شیطانی از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظر ملاصدرا، خاطر به مثابه پیام، دارای سه جزء اصلی است: (1) فرستنده پیام،
(2) محتوای پیام، (3) گیرنده پیام. خاطر رحمانی پیامی است که از جانب فرشته فرستاده میشود و الهام نام دارد و ویژگی آن سوق دهندگی انسان به سوی خیر یعنی به فعلیت رساندن قوا براساس حکم عقل و به طور متعادل است. خاطر شیطانی پیامی است که از جانب شیطان فرستاده میشود، وسوسه نام دارد و انسان را به سوی شر سوق میدهد؛ به این معنی که باعث میشود وی به برخی قوای خود بیشتر بپردازد و آنها را به صورت نامتعادل به فعلیت برساند. انسان با جنبه عالی خود که همان مرتبه عقل اوست با ملائکه ارتباط برقرار کرده، خواطر رحمانی دریافت میکند و با جنبة سافل خود که همان مرتبة وهم اوست با شیاطین ارتباط برقرار کرده و خواطر شیطانی دریافت مینماید. عوامل دریافت خواطر دو دسته اند: (1) عوامل الهی: عامل الهی دریافت خاطر رحمانی توفیق و عامل الهی دریافت خاطر شیطانی خذلان نام دارد؛ (2) عوامل انسانی: مقصود رفتارها و اعمالی است که اگر نیکو بوده و براساس عقل باشد انسان را مستعد پذیرش خواطر رحمانی میکند واگر ناپسند بوده و براساس شهوت و وهم باشد نفس انسانی را آماده پذیرش خواطر شیطانی می نماید.
مقایسه رویکرد شیخ اشراق و ملاصدرا به مساله «تناسخ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنچه در آثار و نوشته های شیخ اشراق و ملاصدرا دیده می شود، حکایت از آن دارد که این دو بیشترین توجه را به مساله «تناسخ» داشته اند و آن را جدی به شمار آورده اند. با وجود تاثیر فراوان سهروردی بر صدرالدین شیرازی، الگو و استخوان بندی اندیشه این دو متفکر در مساله تناسخ یکسان نیست. این دو هم در مبانی تصوری و معناشناسی تناسخ متفاوت اند و هم در مبادی تصدیقی آن. همین امر موجب شده تا در این موضوع رویکردی متفاوت داشته باشند. در نتیجه، یکی همدلانه تر با تناسخیه حرکت کرده و دیگری ایشان را محکوم کرده است.
صدرالمتالهین مباحث نفس و در پی آن «تناسخ» را در حوزه الهیات و به صورت مستقل و یکجا مطرح می کند؛ اما نفس شناسی سهروردی، به ویژه در مقام تعریف، از نظم منطقی بی بهره است
علم الهی از دیدگاه صدر المتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم الهی یکی از پیچیده ترین مباحث الهیات خاص در باب صفات الهی است. ملاصدرا با استفاده از مبانی و اصول ویژه فلسفه خود، از جمله قاعده «بسیط الحقیقه» نظریه نوینی را در باب علم واجب تعالی به ماسوی عرضه داشته است. بر این اساس، خداوند در مرتبه ذات خویش، به جمیع ماسوی علم اجمالی (بسیط) دارد، که در عین حال، کاشف از تفاصیل ماسوی است. وی همچنین بر پایه اصول فلسفی خویش، از ذاتی بودن و ضروری بودن علم الهی دفاع می کند. هر چند در حکمت صدرایی، علم خداوند به ماسوی علمی ذاتی و بسیط است، اما از آنجا که مشاهد و مظاهر و مجاری حق تعالی متعددند، به اعتبار تعدد معلوم و در مقام کثرت، می توان علم حق تعالی را دارای مراتبی دانست که عبارتند از: عنایت، قضا، قدر، قلم، لوح و دفتر وجود
شرح و نقد روش انی ملاصدرا، در اثبات نظام احسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای اثبات «نظام أحسن»، به عنوان یکی از پاسخ های فلسفه اسلامی به مساله شرور، براهین لمی متعددی در فلسفه اسلامی و غرب مطرح شده است؛ اما ابتکار برهان إنّی نظام أحسن از ملاصدراست. در مقاله حاضر پس از شرح برهان إنّی ملاصدرا، نقدهایی مطرح شده است که در صورت وارد بودن آنها، برهان یاد شده توان اثبات نظام أحسن را نخواهد داشت. مهم ترین نقد شکلی به تقریر ملاصدرا، عدم رعایت ارکان برهان إنی است. در نقد محتوایی نیز به عدم توان تجربه و احساس بشر برای اثبات أحسن بودن تدابیر عالم ماده اشاره شده است؛ افزون بر اینکه ادعای نظام أحسن، فراتر از عالم ماده است. روش محقق لاهیجی، با دقتی که در انتخاب تعابیر داشته ، تایید شده است. تقریر علامه طباطبایی ظاهرا نقدی ندارد؛ اما تقریری که برخی شاگردان وی ارایه کرده اند، نقد شده است
پیامدهای تربیتی نفس از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی دیدگاه فلسفی صدرا درباره نفس و دلالت های تربیتی آن در خصوص بعضی عناصر تعلیم و تربیت (مراحل و اصول) است. این پژوهش از تحقیقات کیفی و با روش توصیفی-تحلیلی با بهره گیری از منابع کتابخانه ای است که ضمن تبیین دیدگاه ملاصدرا درباره نفس و چگونگی حدوث و مراتب آن به تشریح مقوله های مطرح در این حوزه پرداخته و مباحث تعلیم و تربیت مرتبط با بحث حاضر را در یک چارچوب پیشنهادی در قالب مراحل و اصول تربیتی ارایه نموده است. نتایج حاصل با توجه به مراتب نفس، به تقسیم بندی مراحل تعلیم و تربیت انجامیده است. بدیهی است که اصول تعلیم و تربیت بر اساس مبانی فلسفی ملاصدرا درباره نفس در نظر گرفته شده است
جایگاه انسان نزد ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تفکر فلسفی اسلامی، انسان جایگاه ویژه ای دارد. از آنجا که تفکر صدرایی، حاصل یگانگی فلسفه، عرفان-به ویژه اندیشه های ابن عربی-و وحی و روایات معصومین می باشد، به جایگاه انسان در نظام آفرینش از ابعاد مختلف توجه شده است. در اندیشه صدرا، انسان در قوس صعودی هستی و بعد از ایجاد عوالم نباتی و حیوانی پا به عرصه وجود می گذارد و علاوه بر داشتن ویژگی های این عوالم، از مراتب بالاتر هستی نیز بهره مند است. به همین دلیل می توان انسان را خلاصه عوالم وجود نامید. در این صورت، انسان تجلی کلیه اسمای خداوند خوانده می شود و در نتیجه، انسان کامل، مظهر اعلا و اشرف تمام صفات خداوند است
«بدن اخروی» از دیدگاه صدرالمتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث برانگیخته شدن انسان ها در قیامت از مسایلی است که درباره آن سوالات متعددی مطرح می شود؛ از جمله اینکه، آیا معاد، روحانی است یا جسمانی؟ و یا هر دو توامان؟ در صورت قبول معادین، حدوث جسم در آخرت، چگونه است؟ آیا بدن حادث شده، عین بدن دنیوی است یا غیر آن؟ و در صورت عینیت، آیا با خصوصیات مادی محشور خواهد شد یا با تغییرات متناسب با جهان دیگر؟ نوشته حاضر تبیین دقیق و مطابق با عقل و شرع کیفیت حدوث و حشر ابدان اخروی و رد شبهات مطرح شده بر اساس دیدگاه ملاصدرا است.
معرفت به مثابهٴ وجود: نظریهٴ معرفت ملاصدرا Knowledge as a Mode of Being: Mulla Sadra’s Theory of Knowledge
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا (2-1571ق، 1640 م.) صاحب نظریهٴ معرفت منحصر به فردی است، چرا که برخلاف معرفت شناسی مدرن که از هستیشناسی جدا شده، نظریهٴ ملاصدرا بخشی از نظام هستیشناسی او است و نمیتوان آن را به تنهایی مورد بحث قرار داد. به جای معرفت شناسی یا هستیشناسی محض، صدرا به نظریه ای در باب «هستی- معرفت شناسی» پرداخته است که در آن «حقیقت، صدق» و «وجود» دو روی یک سکه اند. به همین دلیل، این مقاله با توضیح دو آموزهٴ هستیشناختی وی آغاز میشود: «اصالت وجود» و «تشکیک وجود»، دو آموزه ای که هر دو به «وجود»، که سنگ بنای نظام فکری صدرا است، میپردازند. پس از آن، تعریف هستیشناسانه صدرا از معرفت مورد بررسی قرار میگیرد. بنا بر این تعریف ، دانش حالتی از وجود (غیر مادی) است و با «حضور» دارای این همانی است. سپس گزارش صدرا از متعلَّق واقعی معرفت توضیح داده خواهد شد. به گفته وی «وجود ذهنی»، که توسط نفس در مواجهه با اشیاء خارجی ایجاد میشود، متعلَّق حقیقی معرفت است. در گام بعد، رابطهٴ میان متعلَّق شناخت و فاعل شناسنده مورد بحث قرار میگیرد، رابطه ای که از نظر صدرا «این همانی» است. نقش معرفت به عنوان عامل تغییر و تکامل جوهر نفس، نکته ای است که در ادامه به آن میپردازیم. این نقش با استفاده از «حرکت جوهری»، از دیگر آموزه های هستیشناختی در نظام صدرا، توضیح داده خواهد شد. در نهایت دو نکتهٴ انتقادی در باب معرفت شناسی صدرا مورد بررسی قرار خواهند گرفت: مسألهٴ تناظر و نظریهٴ صدق. استدلال خواهد شد که نظر صدرا دربارهٴ مسألهٴ تناظر خالی از ابهام نیست و در نتیجه، نظریهٴ معرفت او نمیتواند معرفت تجربی را به عنوان نمونه ای از معرفت واقعی به حساب آورد.
بررسی تطبیقی نظریه تشکیک ملاصدرا و نظریه تمثیل آکوییناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل معناشناختی اوصاف الاهی همواره مورد توجه متکلمان، فلاسفه و عرفا بوده و نظریات مختلفی در این باب بیان شده است. محدودیت¬های زبان بشری از یک طرف، و وجود نامتناهی خداوند از طرف دیگر، سبب شده است که دست یافتن به تبیینی معقول از اوصاف الاهی دشوار گردد. ملاصدرا با استفاده از اشتراک معنوی و تشکیک در وجود، میکوشد به گونه ای در باب اوصاف الاهی سخن بگوید که هم تعالی خداوند حفظ گردد و هم شناخت و اتصاف ذات باری تعالی به اوصاف ایجابی، ممکن شود. توماس نیز با نفی اشتراک لفظی محض و اشتراک معنوی متواطی و طرح نظریه¬ی تمثیل، خود را از افتادن در دام تشبیه و تنزیه می¬رهاند. در این مقاله، به بررسی و مقایسه¬ی این دو دیدگاه پرداخته میشود.
بررسی رویکرد انتقادی فیض کاشانی به «قیامت» در نظام فلسفی صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مساله قیامت و تحلیل فلسفی آن در نظام صدرایی منطبق بر مراتب وجودی، در دستگاه اندیشه شاگرد برجسته ملاصدرا، فیض کاشانی، مورد نقد و واکاوی مجدد قرار می گیرد، طوری که تغییر نگرش فیض در مساله عقل که منجر به ارایه رویکردی معتدل از او در ارتباط عقل و شرع می شود، تحول نظریه وی در مورد قیامت را در ادوار مختلف زندگانی اش به دنبال دارد و بررسی آثار متقدم او در جوانی و آثار متاخرش در کهنسالی، سیر تغییر رویکرد فیض در موضوع قیامت و مراتب آن را به وضوح نشان می دهد، به طوری که از نگاهی وجود مدارانه و منطبق بر مراتب وجودی انسان تا رهیافتی زمانمند درباره «قیامت» تغییر می کند.
اتحاد نفس با عقل فعال از دیدگاه صدرالمتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیلسوفان پیش از ملاصدرا جملگی معقتد بودند که نفس در ذات خود همانند عقول مجرد از ماده است، اما برخلاف عقول، تعلق به بدن داشته، افعال خود را با اضافه تدبیری بدن از طریق آن انجام می دهد و از همین طریق استکمال می یابد. ایشان بر همین اساس، معتقد بودند تعاریف ارائه شده برای نفس، ناظر به اضافه نفسیت، یعنی تعلق آن به بدن است و حقیقت نفس را نمی نمایاند.
اما ملاصدرا به مدد اصول فلسفی خاص خود، همچون اصالت وجود، حرکت جوهری نفس و تشکیک در وجود، دیدگاهی نوین ارائه کرده است که به مثابه سنگ بنای علم النفس حکمت متعالیه است. وی با نفی دیدگاه فلاسفه پیشین در باب حقیقت نفس که رابطه نفس مجرد با بدن مادی، را امری عارضی و خارج از ذات نفس می دانستند، بر این اعتقاد رفت که حیثیت تعلقی نفس به بدن -که تعبیر نفس نیز اشاره به همین جهت دارد- داخل در ذات نفس است، یعنی نحوه وجود نفس، به گونه ای است که تعلق به بدن دارد.
او با دو استدلال، اولا نشان می دهد که اگر آن گونه که فلاسفه پیشین معتقد بودند، نفس در ذات خود، مجرد از ماده باشد، محال است به بدن مادی تعلق بگیرد. ثانیا اگر نفس مجرد عقلی باشد، محال است از ترکیب یک امر مجرد از ماده با بدن مادی، نوع طبیعی واحدی به نام انسان محقق شود.
ملاصدرا به دنبال اثبات ذاتیت تعلق به بدن برای نفس، سایر مسائل نفس شناسی را بر اساس این مساله حل می کند، یعنی نفس را در حدوثش جسمانی می داند، تفسیری متفاوت از رابطه نفس و بدن سبب مرگ طبیعی ارائه و استدلال های جدیدی برای ابطال تناسخ اقامه می کند
مقایسه دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا در مساله حدود و قلمرو عقل در شناخت حق تعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عقل به مثابه یکی از ابزارهای شناخت و معرفت انسانی جایگاه رفیعی بین فلاسفه و اندیشمندان دارد، اما در عرفان بسیاری از عارفان، عقل را حجاب شناخت و معرفت می دانند، موضوع اصلی در عرفان نظری ابن عربی و نگرش عرفانی ملاصدرا، شناخت اسما، صفات و افعال حق تعالی است. ابن عربی در عین احترام به جایگاه عقل، عقل نظری را در معرفت به حق عاجز و ناتوان می شمارد و معتقد است عقل در شناخت حق تعالی دو مقام و مرتبه دارد: یکی مقام ادراک و دیگری مقام قبول و پذیرش، عقل را در مقام ادراک و شناخت ذات حق و بعضی از مراتب تعینات و تجلیات حق، ناتوان معرفی می کند. اما عقل را در مقام پذیرش و قبول، قادر به شناخت حق می داند و برای آن محدودیتی قائل نیست. ملاصدرا نیز برای عقل در شناخت حق و اسما و صفاتش حد و مرزی قائل است و معرفت حقیقی را از راه شهود قلبی و فراتر از استدلال عقلی می داند. وجه مشترک ملاصدرا و ابن عربی در این است که هر دو معتقدند، راه های حسی و عقلی برای رسیدن به همه جنبه های عالم واقع، ناقص و ناتمام هستند، اما همین ابزارهای شناخت یعنی حس و عقل و خیال را مظهری از مظاهر حق می دانند که انسان باید حد و حدود هر یک را بداند و هیچ کدام را ملاک قضاوت نهایی در مورد ناشناخت ها قرار ندهد. در این مقاله ابتدا نظر ابن عربی و سپس دیدگاه ملاصدرا طرح و به دنبال آن وجوه اشتراک و افتراق آنها در مورد عقل بررسی می شود.
ملاصدرا و عبدالجبار معتزلی در کاربرد اخلاقی عقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آراء ملاصدرا و قاضی عبدالجبار معتزلی نسبت به کارکردهای عقل در اخلاق از جهاتی با هم قابل مقایسه است. به طور کلی می توان سه جهت اشتراک و سه جهت افتراق در اندیشه های ایشان در این زمینه به دست آورد. جهات اشتراک این است که اولا هر دو قائل به تلازم معرفت و فضیلت هستند، ثانیا مسوولیت اخلاقی را مبتنی بر عقل دانسته اند، ثالثا قائل به وجوه و اعتبارات در باب ارزش های اخلاقی هستند. جهات افتراق هم از این قرار است که اولا معنای عقل از دیدگاه آنان متفاوت است، به این بیان که عقل از نظر ملاصدرا قوه ای از نفس است ولی در اندیشه عبدالجبار، علوم یا بدیهیاتی است که آدمی از پیش آنها را واجد است. ثانیا به لحاظ وجودشناختی، کاربرد عقل در اخلاق در اندیشه ملاصدرا به جهت برخورداری از مبانی فلسفه ملاصدرا نظیر اصالت وجود و حرکت جوهری، به اخلاق متعالیه منجر می شود اما در اندیشه قاضی عبدالجبار به جهت فقدان این مبانی، گرایش به انسان گرایی دارد. ثالثا شهود عقلانی در دیدگاه این دو اندیشمند متفاوت است.
علت مرگ از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرگ سه قسم است: مرگ اخترامی؛ ارادی؛ مرگ. در علت مرگ اخترامی و ارادی اختلافی وجود ندارد؛ علت مرگ اخترامی، عدم قابلیت بدن برای تداوم تعلق نفس به آن است. علت مرگ ارادی، تزکیة نفس و ریشه کن کردن هواهای نفسانی و قطع تعلق نفس به بدن به ارادة سالک است. آنچه مسئلة اصلی این تحقیق را در
بر می گیرد، بحث از علت مرگ طبیعی است. در پاسخ به علت مرگ طبیعی، سه رویکرد در فلسفة اسلامی وجود دارد. الف. رویکرد ابن سینا و اطبا که به علت مادی و قابلی مرگ می پردازند و تبیین فیزیولوژیک از مرگ ارائه می دهند؛ ب. رویکرد کلامی که به علل غایی بالعرض مرگ می پردازند؛ ج. رویکرد وجودی ملاصدرا که از غایت ذاتی و سبب حقیقی مرگ بحث می کند و از این راه ضرورت مرگ را برای همة آحاد بشری اثبات می کند. از نظر ملاصدرا علت مرگ طبیعی، استکمال نفس است. این دیدگاه از حیث نظام وارگی و بدیع بودن، شایان توجه و تحقیق است؛ در این مقاله به تبیین، تحلیل و بیان وجوه تمایز نظریات موجود و کاستی های هر یک پرداخته می شود.
مقایسه دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا در مورد تجرد خیال و ارتباط آن با معاد جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم مورد اختلاف ابن سینا و ملاصدرا در علم النفس، مبحث تجرد خیال است. گرچه ابن سینا در بعضی از آثار خود مانند المباحثات با تردید و تحیر، تجرد خیال را مطرح نموده است، ولی با توجه به مبانی او، که عقل را فقط مدرِک کلیات می داند و هر نوع ادراک جزئی را به قوای جسمانی نسبت می دهد، نمی تواند به تجرد خیال معتقد باشد، لذا در کتاب النجاه تصریح می کند که ادراک خیالی، ادراکی مادی و جسمانی است، نه مجرد. و در کتاب النفس شفاء سه دلیل بر جسمانی بودن خیال اقامه می کند. اما صدرالمتالهین به تجرد خیال معتقد بوده و در آثار متعدد فلسفی خود، به ویژه اسفار، علاوه بر پاسخ دادن به ادله منکرین تجرد خیال، ادله متعددی را در اثبات تجرد خیال اقامه نموده است. وی در کتاب الشواهد الربوبیه با استفاده از تجرد خیال به اثبات عقلانی معاد جسمانی می پردازد و ادعا می کند تاکنون کسی برهان عقلی قاطعی بر این مساله اقامه نکرده است؛ و حتی شیخ الرئیس ابوعلی سینا با همه نبوغ فلسفی-اش، نتوانسته برهان عقلی بر اثبات معاد جسمانی اقامه کند، لذا آن را تعبداً پذیرفته است. بنابراین، ملاصدرا اثبات تجرد قوه خیال و براساس آن اثبات فلسفی معاد جسمانی را از ابتکارات فلسفی خود می داند. هدف این نوشتار، اولاً مقایسه دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا در مبحث تجرد خیال و بررسی استدلالات مربوطه و ثانیاً ارزیابی استدلالات ملاصدرا بر اثبات فلسفی معاد جسمانی از راه تجرد خیال است. در این مقاله نشان داده خواهد شد که در صحت و درستی برخی استدلالات ملاصدرا تردید وجود دارد.
مسئله وجود مجموع و فیلسوفان مسلمان (با تکیه بر آرای ابن سینا و ملاصدرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم مجموع، به عنوان گروهی از اشیایی که هیچ گونه ترکیب حقیقی میان آنها محقق نیست و از اجتماع آنان نیز هیئت و وضعی جدید حاصل نمی شود، یکی از عناصر بنیادین بخشی از مسائل فلسفی را تشکیل می دهد. به همین سبب نحوه وجود مجموع می تواند تاثیر مستقیمی بر مباحث مختلف فلسفی بگذارد. در این میان، گروهی از فیلسوفان مسلمان برای مجموع، وجودی حقیقی در نظر می گیرند و در مقابل عده ای نیز وجود مجموع را امری اعتباری محسوب می کنند. اکثر حکمای مسلمان عدد را موجودی حقیقی می پندارند که بر اشیای خارجی عارض می گردد. پذیرش این نظریه از مجرای باور به وجود حقیقی مجموع می گذرد. از طرفی دیگر بخشی از برهان های ابطال تسلسل همچون برهان مبتنی بر مجموع و برهان وسط و طرف نیز وجود حقیقی مجموع را به عنوان یکی از مقدمات مستور خود پذیرفته اند. در این مقاله پس از ایضاح صورت مسئله دیدگاه مخالفان وجود حقیقی مجموع با نظر به استدلال های آنان بررسی می گردد. در مرحله بعد با معرفی پارادوکس راسل ارتباط آن را با بحث نحوه وجود مجموع روشن ساخته، نشان می دهیم که پذیرش وجود حقیقی برای مجموع نتایج مسئله برانگیزی دارد که سبب می شود به کارگیری اصطلاحاتی همچون «مجموع موجودات عالم» نادرست گردد.
مقایسه دیدگاه توماس آکوئینی و ملاصدرا در باب حدوث یا قدم عالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر نحوه نگرش دو متفکر اسلام و مسیحیت یعنی توماس آکوئینی و ملاصدرای شیرازی را نسبت به مسئله حدوث و قدم عالم بررسی می کند. توماس آکوئینی با دو اندیشه متفاوت روبروست: یکی قدم عالم که مبتنی بر نظریه ارسطو و پیروان اوست؛ و دیگری حدوث زمانی عالم که برگرفته از متون مقدس مسیحی است. وی دلایل مطرح شده بر اثبات قدم زمانی عالم را قانع کننده نمی داند و مورد نقد قرار می دهد. آکوئینی اگرچه حدوث زمانی عالم را می پذیرد ولی تنها نگاه تعبدی به آن دارد و در پایان، مسئله حدوث و قدم عالم را جدلی الطرفین می داند. در مقابل، صدرالدین شیرازی ضمن پذیرش حدوث زمانی عالم، نقطه آغازی برای آن قائل نمی شود و آن را از دریچه بدیع حرکت جوهری اثبات می کند؛ بنابراین با رویکردی عقلانی جدای از تعبد در جایگاهی رفیع نسبت به توماس آکوئینی قرار می گیرد.