مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
روسیه
حوزههای تخصصی:
در میان قدرت های بزرگ، روسیه بیشترین تاریخ روابط سیاسی با ایران را دارد. علل اساسی این روابط در قرن های گذشته قرارگرفتن این کشور در شمال ایران، تجارت و بازرگانی و وجود اشتراک های قومی و فرهنگی برخی از جمهوری های مستقل این کشور با مردم ایران بود. در دوران پهلوی دوم خرید تسلیحاتی و مشارکت در برخی طرح های اقتصادی نیز به این عوامل اضافه شد. در هر دو دوره فضای رقابت و تهدید، بستر روابط دو کشور را شکل می داد. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ویژه از دهه 90 به بعد روابط دو کشور براساس همکاری و نه ترس و تهدید شکل گرفت. با توجه به چرخش در سیاست خارجی دو کشور از تهدید به همکاری، این نوشتار می خواهد تا این روابط و تداوم آن را در چارچوب نظریه واقع گرایی، لیبرالیسم و سازه انگاری بررسی کند. در این نوشتار از روش توصیفی تحلیلی بهره گرفته خواهد شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که از میان نظریه های گفته شده، سازه انگاری بهترین توضیح را درباره علت های بهبود روابط تهران و مسکو پس از دهه 90 بیان می کند.
تداوم نگاه تهدیدآمیز اتحادیه اروپا به روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیر متغیرهای تاریخی و هویتی میان اتحادیه اروپا و روسیه، موقعیت هژمونیک ایالات متحده در نظام بین الملل و رفتارهای دو دهه اخیر دولت روسیه از جمله تدوین راهبرد و رهنامه های ضد غربی، تلاش درجهت تبدیل شدن به یک هژمون منطقه ای، مقابله با راهبردهای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی بر دامنه تردیدهای اتحادیه اروپا علیه روسیه افزوده است. این نوشتار با این تصور که اتحادها در سیاست ها و روابط خود با دولت های دیگر در معرض فشارها و آسیب های امنیتی هستند؛ تدوین سیاست امنیتی را بسته به عوامل گوناگون تاریخی، ساختاری (ساختار نظام بین الملل) و رفتارهای ستیزه جویانه طرف مقابل می داند. با توجه به این موضوع این نوشتار در راستای پاسخ به این مسئله است که چرا اتحادیه اروپا همچنان روسیه را یک تهدید امنیتی برای خود فرض می کند؟ نقطه تمرکز این نوشتار آن است که رفتارهای دو دهه اخیر کشور روسیه، عامل اصلی تداوم نگاه تهدیدآمیز اتحادیه اروپا نسبت به این کشور است. البته از این رهگذر تأثیر عوامل تاریخی و هویتی موجود میان دو بازیگر و همچنین نقش آفرینی آمریکا در افزایش تردیدهای اتحادیه اروپا در همکاری با روسیه نیز مورد توجه قرار گرفته است.
معادلة انرژی در اوراسیا و عمل گرایی روسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آنچه بیش از پیش در عرصة سیاسی روسیه مشهود است، افزایش روزافزون نقش انرژی در سیاست خارجی- امنیتی این کشور در سال های اخیر است. تا آنجا که براساس «راهبرد انرژی فدراسیون روسیه 2020»، انرژی به بزرگ ترین ابزار هدایت سیاست داخلی و خارجی این کشور تبدیل خواهد شد. این نوشتار می خواهد با استفاده از رهیافت نوواقع گرایی تدافعی به این سؤال پاسخ دهد که چرا روسیه سیاست خارجی- امنیتی خود را به انرژی پیوند زده است. می توان گفت که بالارفتن قیمت انرژی و افزایش وابستگی مصرف کنندگان به تولیدکنندگان، همگام با افزایش خطر غرب به ویژه گسترش ناتو به شرق و برنامة سپر دفاع موشکی، این امکان را برای روسیه فراهم کرد تا به پیوند حوزة عمل سیاسی- امنیتی و اقتصادی دست زده و امنیت خود را به امنیت غرب متصل کند.
موانع شکل گیری جامعة مدنی در روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به نظر بسیاری از ناظران حوزة سیاست، فروپاشی اتحاد شوروی و از میان رفتن حزب کمونیست گامی بلند در مسیر مردم سالار شدن روسیه برآورد می شد. ولی در پی دگرگونی های نخستین دهة پس از تجزیة اتحاد شوروی آشکار شد که این روند با چالش های اساسی رو به رو است. ضعف شدید جامعة مدنی در این کشور همراه با تداوم قدرت متمرکز دولت، جنبه های پیچیدة این دگرگونی را مشخص می کند. پرسش اصلی این نوشتار این است که موانع شکل گیری جامعة مدنی در روسیة پساشوروی چیست؟ برای پاسخ به این پرسش، چند سؤال فرعی هم طرح می شود: جامعة مدنی چیست؟ چه عواملی سبب تضعیف جامعة مدنی در روسیة پساشوروی شده است؟ فرضیة نویسندگان این است که عناصر تضعیف کنندة جامعة مدنی، همان اصلی ترین عناصر تولید نابرابری در روسیة پساشوروی است که به صورت سیستماتیک و در روندی مدیریت شده، جامعة مدنی را تضعیف کرده اند. نویسندگان این نوشتار با روش توصیفی – تحلیلی، بررسی خود را با استفاده از کتاب ها و مقاله های فارسی و انگلیسی در این زمینه، و بهره گیری از منابع اینترنتی انجام داده اند.
الیگارشی دولتی و پایداری فساد اداری در روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بیست و پنج سال گذشته دولت روسیه به شکل بسیار گسترده ای با پدیدة فساد روبه رو بوده است و باوجود تمام تلاش هایی که در راستای مقابله با آن انجام داده، نتوانسته است این پدیده را کنترل کند. در سال 2013 این کشور در میان کشورهای درگیر با این پدیده که توسط سازمان شفافیت بین الملل مورد مطالعه قرار گرفته اند، دارای رتبه 127 از 177 است. در این نوشتار تلاش شده است تا به بررسی نقش الیگارشی دولتی در پایداری فساد اداری در این کشور پرداخته شود. پرسش اصلی این نوشتار آن است که دلیل ناکارامدی برنامه های دولت روسیه در مبارزه با فساد اداری چیست و فرضیه آن، قدرتمندی الیگارشی دولتی را به عنوان مانع مهم اثربخشی برنامه های ضد فساد دولت مطرح می کند. برای بررسی این فرضیه تلاش بر این بوده است تا با ارائة یک مدل تحلیلی، تأثیر قدرتمندی الیگارشی دولتی بر میزان فساد و ناکارامدی برنامه های ضدفساد دولت روسیه بررسی شود.
حضور روسیه در خاورمیانه در دورة پوتین (احیای نفوذ روسیه در کشورهای زیر نفوذ اتحاد شوروی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روی کارآمدن پوتین سبب توجه دوبارة روسیه به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به ویژه کشورهایی (مصر، عراق، سوریه، فلسطین و یمن) که در گذشته حوزة نفوذ اتحاد شوروی بودند، شد. علت توجه جدی روسیه به خاورمیانه در دورة جدید چیست؟ به نظر می رسد که تلاش روسیه برای حضور در این منطقة راهبردی، به دلیل ضرورت هایی مانند احیای نقش روسیه به عنوان یک ابرقدرت قادر به رقابت با آمریکا با هدف حضور دائمی و ایفای نقش تثبیت شده در تحولات منطقه، فروش سلاح و دست افزارهای نظامی به کشورهای منطقه، ترس از گسترش تروریسم و افراطی گری از خاورمیانه و شمال آفریقا به مناطق مسلمان نشین جنوب این کشور درصورت غفلت از این منطقه و درنهایت تجارت کالاها و خدمات با این کشورها بود. به همین دلیل است که روسیه تلاش کرد تا افزون بر گسترش روابط با ترکیه، ایران و عربستان سعودی، در کشورهایی همچون مصر، یمن، عراق، سوریه، فلسطین و اسراییل به عنوان حوزة نفوذ حاضر شود. هدف این نوشتار بررسی سیاست خارجی روسیه در خاورمیانه و شمال آفریقا در دورة پوتین با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی است.
عملکرد سازمان امنیت و همکاری اروپا در مناقشة قره باغ بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سقوط اتحاد شوروی سبب ایجاد خلأ قدرت در موازنه بین نیروهای موجود در قلمروی این امپراتوری و درکل اروپا شد که این جریان سبب بروز جنگ های متعدد شد. رویدادهایی چون جنگ های فروپاشی یوگسلاوی و جنگ قره باغ متأثر از سقوط این کشور بود که سبب نگرانی جامعة بین الملل شد. جنگ قره باغ بین جمهوری های آذربایجان و ارمنستان که از سال های پایانی عمر اتحاد شوروی - درحالی که حاکمیت این کشور هنوز برقرار بود- شروع شده بود، بعد از سقوط آن به اوج خود رسید. این جنگ سبب شد که سازمان امنیت و همکاری به مناقشه وارد شود. بنابراین هدف اصلی نویسندگان پاسخ به این پرسش است که چه عواملی سبب شده است تا سازمان نتواند در حل مناقشه موفق عمل کند؟ بر این اساس فرضیة نوشتار عبارت است از: «انتقال رقابت ابرقدرت ها از سازمان ملل به درون سازمان امنیت، سبب عملکرد نامطلوب سازمان در بحران قره باغ شده است». در این نوشتار نویسندگان از روش توصیفی- تحلیلی براساس نظریة امنیت جمعی استفاده کرده اند. یافته ها نشان می دهد که سازمان در رسیدن به هدف خود شکست خورده و بعد از گذشت بیست سال نتوانسته است تا مناقشه را خاتمه دهد. شکست سازمان سبب تداوم وضعیت «نه صلح، نه جنگ» در قره باغ شده است.
راهبرد متقابل انرژی در روابط روسیه و اتحادیة اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم «امنیت انرژی» در سال های اخیر به یکی از مفاهیم مهم و بحث برانگیز در روابط بین الملل و اقتصاد انرژی تبدیل شده است. ادبیات این مفهوم بیشتر در اروپا توسعه یافته است؛ زیرا کشورهای اروپایی بخش مهم نیازهای انرژی خود را از راه واردات تأمین می کنند. از این جهت روسیه که یکی از مهم ترین تأمین کنندگان انرژی اتحادیة اروپا به شمار می رود، از اهرم انرژی برای نزدیکی بیشتر به اروپا استفاده می کند. در این راستا یکی از هدف های مهم اتحادیة اروپا، کاهش وابستگی به روسیه در زمینة انرژی و یافتن مسیرهای جایگزین است که تاکنون این تلاش های اروپا نتوانسته موفقیت چندانی به همراه داشته باشد. سؤال اصلی که در این نوشتار می توان مطرح کرد این است که روابط روسیه با کشورهای اروپایی با چه فرصت هایی روبه رو است. فرضیة اصلی ما این است که راهبرد انرژی روسیه همواره در این جهت بوده که روسیه را به عنوان یک امپراتوری نفتی که می تواند نقشی ژئوپلیتیک در عرصة انرژی ایفا کند، مطرح کنند و تلاش می کند تا از منابع انرژی روسیه و نیز انحصار خطوط لوله، جهت تأمین منافع خود در منطقة اوراسیا و به ویژه در روابط با اتحادیة اروپا برای وابستگی بیشتر به خود استفاده کند.
تأثیر بحران سال 2014 اوکراین بر روابط روسیه و ایالات متحده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اوکراین در اوت 1991 پس از فروپاشی اتحاد شوروی به استقلال رسید و تا امروز فراز و نشیب های بسیاری را در طول سال های استقلال خود تجربه کرده است. در سال 2014، بار دیگر اوکراین صحنة درگیری های بسیاری بوده است. بسیاری ناظران علت و ریشة این تنش ها را مسائل داخلی و بافت قومیتی این کشور می دانند. برخی دیگر اوکراین را صحنة رویارویی قدرت های فرامنطقه ای مانند ایالات متحدة آمریکا و اتحادیة اروپا با روسیه می دانند. حتی در برخی موارد از این درگیری ها به «جنگ سرد نوین» تعبیر می شود. این نوشتار در تلاش است تا به این سؤال اصلی پاسخ دهد که به صورت کلی، بحران اوکراین چه تأثیری بر روابط ایالات متحده و روسیه دارد؟ فرضیة این نوشتار این است که این بحران ضمن تشدید تنش ها میان دو کشور در کوتاه مدت و میان مدت، تأثیری بنیادین و عمیق بر ماهیت روابط دو کشور نخواهد داشت؛ زیرا ملاحظات ژئوپلیتیکی و همچنین ژئواکونومیک در این منطقه به گونه ای است که قدرت های بزرگ را از درگیری های جدی باز می دارد.
دوره های سیاستگذاری فرهنگی روسیه تزاری در ورارود (1917 1864)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سال های نخست ورود روسیة تزاری به ورارود، روزگار اوج قدرت این امپراتوری نبود؛ افزون بر رقبای قدرتمندی چون انگلیس، تحولات رو به گسترش درونی بر تضعیف کنش آن در منطقه می افزود. این مسائل در کنار اختلاف آرای سیاستگذاران روسی با ملی گرایان مسیحی، واکنش مردم منطقه، ضعف فرماندهان منصوب در این بخش و تحولات منطقه ای و جهانی سبب می شد تا آنچه سرانجام باعنوان روسی سازی در بعد فرهنگی در منطقه به اجرا درآمد، ویژگی های خاصی پیدا کند. در این نوشتار باعنوان «دوره های سیاستگذاری فرهنگی روسیة تزاری در فرارود»به این پرسش می پردازیم که سیاست های فرهنگی روسیه در ورارود چند دورة متفاوت را تجربه کرد و علت تغییر در هر مرحله چه بود؟ پاسخ این است که فرماندهان روسی سه دورة متفاوت سیاستگذاری را در منطقه به نمایش گذاشتند که مجموعه ای از عوامل محلی، داخلی و خارجی در هر دوره ای سبب تغییرآن ها می شد.
نقش سازمان همکاری شانگهای در برقراری نظم مبتنی بر موازنه قدرت در آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فروپاشی اتحاد شوروی به استقلال پانزده جمهوری تشکیل دهندة آن به عنوان واحدهای سیاسی مستقل انجامید و آسیای مرکزی با قرارگرفتن در بین کشورهایی همچون روسیه، چین، هند، پاکستان و ایران، به یک «نقطة اتصال ژئوپلیتیک» تبدیل شد. در این شرایط در این منطقه، سازمان همکاری شانگهای میان کشورهای عضو شکل گرفت. برای بررسی نقش این سازمان در عرصة منطقه ای و بین المللی، باید عواملی که رفتار سیاست خارجی روسیه و چین (به عنوان مهم ترین بازیگران سازمان) را در آسیای مرکزی شکل می دهند، از جمله منافع هویتی، تلقی از منابع تهدید و نیز انگیزه های امنیتی و اقتصادی آنها را بررسی کرد. در این نوشتار، فرضیة اصلی این گونه بیان می شود که منافع روسیه برای رسیدن به جایگاه قدرت بزرگ و منافع چین جهت تأمین امنیت اقتصادی درازمدت در آسیای مرکزی، آن ها را به سوی شکل دادن موازنه ای نرم در مقابل ایالات متحده در چارچوب سازمان همکاری شانگهای پیش برده است. سؤال اصلی این است که چگونه این سازمان سبب برقراری موازنة قدرت در آسیای مرکزی شده است؟ نویسندگان این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی، با استفاده از کتاب ها و مقاله های فارسی و انگلیسی و بهره گیری از منابع اینترنتی بررسی خود را انجام داده اند.
جایگاه منابع انرژی دریای خزر در راهبرد آسیای مرکزی و قفقازی اتحادیه اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اتحادیة اروپا به دلیل ذخایر و تولید اندک از یک سو و مصرف بالا از سوی دیگر، به میزان زیادی به واردات نفت خام و گاز طبیعی وابسته است. تسلط روسیه بر منابع و مسیر های تأمین انرژی سبب ناخرسندی اروپا و تلاش این کشور ها برای تنوع بخشی به منابع تأمین انرژی از جمله کشور های بی نیاز از نفت و گاز آسیای مرکزی و قفقاز شده است. سؤال اصلی این نوشتار این است که چه عاملی سبب ارتقای جایگاه منطقة آسیای مرکزی و قفقاز در سیاست های اتحادیة اروپا شده است؟ در پاسخ، این فرضیه مطرح می شود که راهبرد کاهش وابستگی اروپا به نفت و گاز روسیه، سبب ارتقای جایگاه این منطقه در سیاست های اتحادیة اروپا شده است. روش گردآوری اطلاعات، روش کتابخانه ای و اسنادی و همچنین استفاده از منابع اینترنتی است. نتایج مطالعات این نوشتار نشان می دهد که با تنوع خطوط انرژی به وسیلة اروپا، اهمیت و جایگاه کشور های آسیای مرکزی و قفقاز در سیاست خارجی اتحادیة اروپا نه تنها افزایش یافته بلکه سبب نگرانی روسیه شده است؛ زیرا انرژی نقش مهمی را در توسعة اقتصادی روسیه بازی می کند و این کشور به درآمد فروش آن به اروپا نیاز دارد.
آسیب شناسی وضعیت زن و خانواده در روسیه معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار تأثیرات نوگرایی بر زنان و نهاد خانواده در روسیة امروز بررسی می شود. مقایسة خانواده مدرن و خانوادة سنتی در جامعة روسیه و چگونگی ورود نوگرایی به روسیه و همچنین شکل نفوذ و تأثیرگذاری آن بر زنان به شناخت بهتر وضعیت کنونی زنان در روسیه کمک می کند. نوگرایی بر جامعة روسیه به صورت کلی و بر خانواده به صورت ویژه تأثیرات مثبت و منفی فراوانی گذاشته است. دریافت آگاهانة نکات مثبت و مقابله با پیامدهای منفی نوگرایی بدون اطلاع کامل به ابعاد این موضوع امکان پذیر نیست. در این نوشتار تلاش شده است که تحلیلی جامع از پیامدهای مثبت و منفی نوگرایی بر زنان و خانواده های روس ارائه شده و راهکارهایی برای مقابله با پیامدهای احتمالی منفی این پدیده ارائه شود.
تغییر رویکرد پوتین در سیاست خارجی نوین روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با روی کارآمدن دوباره پوتین در روسیه فرصت دیگری فراهم شد تا این کشور هم زمان هم از غرب دوری کند و هم از منافع همگرایی با آن در عرصه سیاست خارجی و معادلات منطقه ای و فرامنطقه ای بهره لازم را ببرد. رویکرد واگرایی و استقلال روسیه در نقاط مورد اختلاف با غرب، سطح نفوذ این کشور را در عرصه بین المللی افزایش می دهد. پرسش اصلی نوشتار این است که آیا سیاست خارجی روسیه در دوره جدید ریاست جمهوری پوتین، تداوم سیاست های گذشته او است؟ و یا اینکه او سیاست تداوم و تغییر را به کار گرفته است؟ با روشی توصیفی تحلیلی می توان گفت که سیاست خارجی روسیه در رویکردها، دچار چرخشی متفاوت از گذشته شده است و سیاست خارجی این کشور که پیش از این با مبنایی اوراسیاگرا، اما با تعادلی غرب محور شناخته می شد به یک باره با مبنایی «آتلانتیک گرا» (غرب گرا) و تعادلی شرق محور اجرایی شد که مبانی نظری این نوشتار بر آن استوار شده است. فرضیه نوشتار این است که با توجه به فضای بین المللی جدید، به کارگرفتن رویکرد عمل گرایانه از سوی پوتین در سیاست خارجی نوین روسیه را باید تلفیقی از اصول گذشته و رویکردهای جدید دانست.
پایداری یا ناپایداری گذار روسیه به مردم سالاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجربه دو خیزش انقلابی روسیه در قرن بیستم که از یک سو نظم اقتصادی- اجتماعی نوینی را ایجاد کرده است و از سوی دیگر، بسترهای چرخش نظام سیاسی از پادشاهی به یک جمهوری مردم سالار و سپس دولت شورویایی و سرانجام جمهوری برپایه ریاست جمهوری را در آخرین دهه قرن بیستم آماده کرده است، جنبش های مردم سالارخواه شناخته می شود. در این پیوند، فروپاشی اتحاد شوروی و بروز نظم نوین، به عنوان جهشی به سوی مردم سالاری شناخته شده است. بنابراین، با وجود بسترسازی های گوناگون برای گذار به سوی مردم سالاری در یک قرن گذشته، هنوز روسیه در نوسان بین مردم سالاری و اقتدارگرایی قرار دارد. پرسش اصلی این است که چرا فرآیند دموکراتیک سازی در روسیه ناکام بوده است. فرضیه اصلی نوشتار بر تقابل ادراک نخبگان و توده ها از مفهوم مردم سالاری، فرهنگ سیاسی روسیه، ضعف جامعه مدنی، اقتصاد سیاسی دولتی، پیشینه امنیتی نخبگان سیاسی و سیاست های پوتین بنا شده است.
تقابل سازه انگارانه آمریکا و روسیه در اوکراین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رقابت های پنهان و آشکار آمریکا و روسیه در سال های پس از جنگ سرد همچنان تداوم یافته است. کشورهای جداشده از اتحاد شوروی از کانون های رقابت راهبردی دو کشور در قبال یکدیگر هستند. از یک سو آمریکا افزایش نفوذ و سیطره بر این جمهوری ها را در چارچوب هدف های کلان خود مبنی بر ورود به حیات خلوت روسیه از راه گسترش ناتو به منطقه و کاهش نفوذ روسیه در منطقه می داند؛ اما از دیگر سو این راهبرد آمریکا منافع سیاسی و اقتصادی روسیه را در منطقه مورد تهدید قرار داده است. همین مسئله سبب شده است تا روسیه تلاش کند تا با ایجاد منطقه حائل، مانع گسترش حضور آمریکا در منطقه شود. اوکراین در میان این جمهوری ها بیش از هر کشور دیگری در مدار توجه و منافع آمریکا و روسیه قرار داشته است. تقابل دو قدرت یاد شده در اوکراین و چرایی آن، مسئله اصلی است که نوشتار پیش رو تلاش می کند تا در چارچوب سازه انگاری بدان بپردازد. در پاسخ به چرایی این موضوع، فرضیه این است که تقابل آمریکا و روسیه در اوکراین از یک سو به دلیل موقعیت منحصر به فرد اوکراین به عنوان کشوری با ویژگی های بین المللی و از دیگر سو، نتیجه تداوم رقابت دو قدرت در سطح بین المللی است.
رهیافت های متعارض در سیاست خارجی روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیاست خارجی روسیه در ارتباط با مسایل مختلف به صورت معمول با پیچیدگی، ابهام و تعارض همراه بوده است. این واقعیت دست کم در تاریخ روابط ایران و روسیه به شکل قابل ملاحظه ای محسوس بوده است، تا جایی که برای شهروندان و نخبگان ایرانی، چهره روسیه را به عنوان شریکی غیرقابل اعتماد به تصویر کشیده است. باتوجه به اهمیت این موضوع، این نوشتار درپی پاسخگویی به این پرسش محوری است که سرمنشأ پیچیدگی ها و تعارض های موجود در سیاست خارجی روسیه کجا است؟ فرضیه نوشتار این است که تعارض در سیاست خارجی روسیه نتیجه وجود جریان های متعارض فکری و فرهنگی در جامعه روسیه است؛ تعارض هایی که در سطح احزاب و گروه های سیاسی متعارض و شبکه های حامی رقیب ظاهر شده و به بازتولید رهیافت های متعارض در عرصه سیاست خارجی روسیه انجامیده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که سیاست خارجی روسیه در کشاکش این رهیافت های متعارض قرار دارد: رهیافت های غرب گرایی لیبرال، ابرقدرت گرایی موازنه خواه و ملی گرایی در شکل های مختلف قوم گرایی روسی، پان اسلاویسم، هژمون گرایی منطقه ای و نواستعمارگرایی. این نوشتار از رهیافت سازه انگاری بهره می برد که در چارچوب آن سیاست خارجی، هم پیوند با روندهای داخلی، نتیجه تعارض و تعامل بین نیروهای مختلف و برداشت های گوناگون آن ها تفسیر می شود.
بررسی تأثیر رقابت روسیه و آمریکا بر روند همگرایی و واگرایی منطقه ای آسیای مرکزی (سال های 2001 تا 2008)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فروپاشی اتحاد شوروی تأثیرهای پیش بینی نشده ای را بر اوضاع سیاسی جهان برجای گذاشت؛ به ویژه بر آسیای مرکزی از جمله فعال شدن قدرت های منطقه ای و جهانی که تا آن زمان به دلیل حضور مؤثر اتحاد شوروی نمی توانستند نقش اساسی دراین منطقه بازی کنند. با این شرایط زمینه برای حضور قدرت هایی چون آمریکا و روسیه (قدرت های مداخله گر نظام بین الملل) برای نفوذ هرچه بیشتر در آسیای مرکزی فراهم شد. پس از 11 سپتامبر 2001، ایالات متحده آمریکا با پیروی از راهبرد اقدام پیشگیرانه بر محور مبارزه علیه تروریسم و تحدید تسلیحات کشتار جمعی، زمینه را برای نفوذ مستقیم در منطقه آسیای مرکزی فراهم کرد؛ از سوی دیگر روسیه که نگران به خطر افتادن موقعیت نسبی خود در منطقه بود؛ پس از دوره ای کوتاه به همکاری با آمریکا در قالب مبارزه با تروریسم، به مقابله با یک جانبه گرایی آن در حوزه نفوذ سنتی خود پرداخت. بنابراین، نگارندگان به دنبال آنند که آثار رقابت روسیه و آمریکا را بعد از 11 سپتامبر 2001 بر روند همگرایی و واگرایی منطقه ای آسیای مرکزی با بهره گیری از نظریه کانتوری و اشپیگل بررسی کنند. بر این اساس فرضیه نوشتار آن است که رقابت دوقدرت در منطقه، گرایش کشورهای منطقه به یکی از دوقدرت را با هدف برطرف کردن مشکلات سبب شده و زمینه همگرایی منطقه ای در قالب «نومنطقه گرایی» را فراهم کرده است.
راهبرد روسیه در بحران سوریه (2014- 2011)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روسیه به عنوان یک بازیگر مهم فرامنطقه ای و احیاشده در صحنه جهانی راهبرد متفاوتی از غرب و کشورهای عربی در قبال بحران سوریه در پیش گرفته که بر مبنای دفاع سرسختانه دیپلماتیک و کمک های نظامی از رژیم اسد است. حال این پرسش اساسی و محوری مطرح می شود که چرا روسیه راهبرد متفاوتی از غرب و کشورهای عربی در قبال بحران سوریه در پیش گرفته است و چه عواملی بر به کارگرفتن این راهبرد تأثیرگذار بوده اند؟ یافته های این نوشتار بر این اساس است که تقابل روسیه و غرب در بحران سوریه بر سر نظم و هنجارهای جهانی است که منافع منطقه ای و جهانی روسیه را در طول این بحران تحت تأثیر قرار داده است. همچنین ساختار سیاسی و درک نخبگان روسی از این بحران که تهدیدها و فشارهای نظام مند در بحران سوریه را بر سیاست خارجی روسیه تبدیل و ترجمه می کنند به عنوان متغیرهای میانجی سبب راهبرد متفاوت روسیه از غرب در طول بحران سوریه شده است. روش پژوهش در این نوشتار توصیفی- تحلیلی بر پایه روش کیفی و روش گردآوری داده ها منابع کتابخانه ای و اینترنتی است.
روسیه و آسیای مرکزی: زمینه سازی برای جامعه بین الملل منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با فروپاشی اتحاد شوروی، جمهوری های آسیای مرکزی به استقلال رسیدند. بعد از استقلال این کشورها، روسیه نسبت به سرنوشت آن ها توجه زیادی نداشت و این مسئله سبب شد تا سایر قدرت ها درپی گسترش نفوذ خود در کشورهای آسیای مرکزی برآیند؛ اما چندی نگذشت که روسیه نگاه به شرق را در دستور کار خود قرار داد و تلاش کرد تا با ایجاد همگرایی گسترده منطقه ای، مانع حضور سایر قدرت ها در کشورهای هم جوار خود شود. پرسش اصلی این نوشتار، این است که چرا روسیه و کشورهای آسیای مرکزی ظرفیت تشکیل جامعه بین الملل منطقه ای را دارند؟ در پاسخ می توان این فرضیه را طرح کرد که روسیه و کشورهای آسیای مرکزی با توجه به روابط تاریخی و فرهنگی (گمین شافتی) و همچنین روابط کارکردی (گزل شافتی) ظرفیت لازم را برای تشکیل جامعه بین الملل منطقه ای دارند. همان گونه که از پرسش و فرضیه پیدا است، رهیافت نظری این نوشتار، مکتب انگلیسی روابط بین الملل به ویژه قرائت باری بوزان است. روابط تاریخی و فرهنگی در قالب سرگذشت تاریخی مشترک، مهاجرت متقابل و رواج زبان روسی و روابط کارکردی در قالب مناسبات اقتصادی و نظم سازی بررسی می شود. در این نوشتار، با استفاده از روش توصیفی و تکیه بر منابع کتابخانه ای و اینترنتی، فرضیه ارزیابی می شود.