مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
اعتباریات
حوزه های تخصصی:
جریان کلامی فلسفی ضد سینوی که با غزالی آغاز شد و با فخر رازی تکمیل شد، زمینه ای برای خواجه نصیر بود تا از هویت فلسفه اسلامی و کلام شیعی دفاع کند. او با عنایت به مباحث و اشکالات مطرح شده، به تفسیر و شرح آثار و آراء ابن سینا پرداخت و به تقریرهای جدیدی دست یافت که در جای خود با اهمیت بود و پس از او نیز مورد توجه سایر حکما و متکلمان قرار گرفت. خواجه نصیر درباره صدور و خلقت، جایگاه عقل و نفس الامر، علم خدا، نیاز عقل انسان به تعلیم و لزوم متابعت از شرع در کیفیت مبدأ و معاد نکات با اهمیتی مطرح کرد. او براساس اعتبارات فلسفی و حساب ترکیبات، ساختار جدیدی برای صدور کثرت تبیین، و تکثر عالم عقل و جهات متکثر معقولات را اثبات کرد. او عالم عقل را معادل نفس الامر در نظر گرفت و علم خدا به جزئیات را نیز از طریق تکثر عالم عقل و معقولات آن تبیین کرد. خواجه نصیر از منظر حکمت الهی شیعه، عقل انسان را نیازمند مدد دانست و برای عقول بالقوه و غیرمتکامل بشری، هدایت و تعلیم را لازم دانست. او درعین حال معتقد بود که برخی امور خارج از حوزه عقل هستند و تنها به وسیله شرع تبیین می شوند.
نظم هستی و بایستی؛ کتاب تکوین و کتاب تدوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مباحث پیرامون نظم در حکمت اسلا می ذیل دو عنوان و اصطلا ح بارز مطرح شده اند: «کتاب تکوین» و «کتاب تشریع/تدوین». کتاب تکوین، نظم قهری و اجباری حاکم بر عالم را تبیین و توصیف میکند و کتاب تدوین، سلسله قوانینی را شامل میشود که برای نظم بخشیدن به سیر کمال انسان ترسیم شده اند. ویژگی عمده کتاب تدوین اینست که بر اساس مرید و مختار بودن انسان ترسیم شده است و بنابرین مجموعه یی از قوانین و دستورالعملهای پیشنهادیست نه اجباری. در حکمت متعالیه ایندو نظام منطبق بر یکدیگر دانسته شده اند. ملا صدرا خود از ایندو به «امر تکوینی» و «امر تشریعی» تعبیر کرده است. براساس این دیدگاه ملا صدرا میتوان گفت نظم مدنظر وی، حتی در مورد قوانین بشری و اجتماعی، نه از سنخ امور اعتباری بلکه امری واقعی و عینی است. در حکمت متعالیه، بتبعیت از آموزه های دینی، راه درست کمال انسانی نیز راهی ترسیم شده و مشخص دانسته شده است که همانا تبعیت از اصول حاکم بر هستی یا بتعبیر علا مه طباطبایی، تبعیت از فطرت است. این راه و نظام در تمام زمانها و مکانها بین افراد و جوامع مشترک است تا امکان سعادتمندی برای همگان فراهم گردد و زندگی اجتماعی میسر باشد.
هستی اعتباری از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«اعتباریات» مهمترین مفاهیم بکار گرفته شده در حکمت عملی هستند. بکارگیری اصول حکمت متعالیه صدرالمتألهین در راستای شناخت «هستی» اعتباریات، افقهای نوینی پیش روی حکمت عملی معاصر خواهد گشود. این پژوهش بر پایه رویکرد حکمت متعالیه، سعی داشته به این پرسش که «آیا هستی اعتباریات، امری مجعول و ساختگی است یا همچون هستی حقیقی، دارای بهره یی از حقیقت و نفس الامر است؟» پاسخ دهد و آثار روش شناختی آن را بنمایاند. پاسخگویی به این پرسش متکی بر بکارگیری اصل تشکیک و تحلیل آراء صدرالمتألهین در حوزه حُسن و قُبح ذاتی و مدرَکات عقل عملی است. بر این اساس، مقاله حاضر نشان میدهد که 1. هستی اعتباری رقیقه و مرتبه نازله هستی حقیقی است نه امری در مقابل آن، بنابرین اعتباریات دارای بهره یی از نفس الامر هستند، نه صرفاً پدیده هایی مجعول. 2. بهره مندی اعتباریات از هستی نفس الامری مختص به اعتبارات متکی به شرع و عقل است، نه هر نوع اعتباری. 3. ارتقاء هستی اعتباری به رقیقه هستی حقیقی بودن، امکان جریان روشهای برهانی در حوزه حکمت عملی را فراهم می آورد.
هستی شناسی اعتباریات؛ اعتبار بمثابه نحوه هستی انسان در جهان مادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برغم وجود دیدگاههای متفاوت و در مواردی متضاد درباره نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، تقریباً همه پژوهشهایی که در این زمینه صورت گرفته است، در داشتن این پیشفرض مشترک همداستانند که نظریه اعتباریات نظریه یی از اساس معرفت شناختی است؛ نظریه یی که میکوشد به توجیه دسته یی از ادراکات انسان بپردازد که مطابقی در خارج ندارند. این پیشفرض برغم اینکه پیشفرض نادرستی نیست، مبین همه واقعیتهای قابل طرح در باب نظریه اعتباریات هم نیست. مدعای ما در پژوهش حاضر اینست که نظریه اعتباریات بیش از آنکه نظریه یی معرفت شناختی باشد، نظریه یی از اساس هستی شناختی است. با توجه به نحوه طرح نظریه اعتباریات در رساله های الولایه و الانسان، بنظر میرسد اعتبار بمثابه یکی از مشخصه های هستی انسانِ مجردی است که در جهان مادی بسر میبرد؛ مشخصه یی که دسته یی از افعال انسانی را که بنحوی به امور مادی مرتبط هستند، ممکن میسازد.
ارزیابی تفاسیر آرمان شهر در حکمت مدنی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۶
135 - 170
حوزه های تخصصی:
اندیشیدن درباره سامان مطلوب در اجتماع بشری، از نخستین دغدغه های فیلسوفان بوده است. در یونان باستان و جهان اسلامی، نخستین فیلسوفان، نخستین طراحان آرمان شهر بوده اند. تردید درباره امکان تحقق آرمان شهر، مهم ترین چالش آرمان شهرگرایی است. امروزه برخی فیلسوفان و پژوهشگران اندک غربی تلاش کرده اند تا تفسیری واقع گرایانه از آرمان شهر ارائه دهند؛ در حالی که تا پایان قرن نوزدهم، از منظری تخیلی به آن نگریسته می شد. چون برخی از تفسیرهای آرمان شهر در حکمت مدنی اسلامی، دچار کاستی های جدی است، دسته بندی تفاسیر و گزینش تفسیر صحیح درباره آرمان شهر در حکمت مدنی اسلامی ضرورت می یابد. در این مقاله که به روش تفسیری نگارش شده است، تفاسیر آرمان شهر در حکمت مدنی اسلامی، در سه دسته تخیلی، تمثیلی و واقعی تنظیم شده اند. با تکیه بر شواهد آشکار، تفسیر تخیلی و تمثیلی از آرمان شهر در حکمت مدنی اسلامی نادرست است و آرمان شهر حکمای مسلمان از ایستار واقع گرایی برخوردار است. ماهیت حکمت مدنی، ریشه در امور واقعی داشتن آرمان و سازواری نظام مدنی با نظام کیهانی و طبیعی ازجمله مهم ترین مبانی واقع گرایانه بودن آرمان شهر در حکمت مدنی اسلامی است.
بررسی اعتباری بودن علم اصول فقه و تغییر در موضوع آن بر مبنای نظریه اعتباریات علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه و اصول سال پنجاه و سوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۲۴
9 - 24
حوزه های تخصصی:
نظریه اعتباریات از ابتکارات علامه طباطبایی است. وی با طرح این نظریه، تأثیرات بسزایی را در علوم گوناگون به وجود آورده و درهای جدیدی را گشوده است. علم اصول فقه نیز از این نظریه تأثیرات زیادی پذیرفته است. علامه طباطبایی اصول فقه را علمی اعتباری معرفی و تمایز در این علوم را برخلاف علوم حقیقی در غایت و هدف آن دانسته است. همچنین علامه، اصول فقه را علمی می داند که از قواعد تعیین شده نزد عقلا سخن می گوید که این نیز از نتایج نظریه اعتباریات است. هرچند این نظریه مسائل متعددی از اصول فقه را حل کرده ولی اشکالاتی نیز متوجه آن است؛ ازجمله اینکه در اعتباری بودن علم اصول، نحوه نام گذاری علوم، سیره عقلا و اعتبار آن تردید وجود دارد. در مقاله پیش رو با روش تحلیلی توصیفی، این تغییر در موضوع علم اصول فقه، بیان و نقدهایی مطرح شده است.
فلسفه؛ زیستن در مرزها یا پناه بردن به کلیتِ مفاهیم؟ (مسئله اعتباریات و نسبت آن با فلسفه اولی)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۵
161 - 187
حوزه های تخصصی:
یادداشت حاضر در نظر دارد که به سخنرانی آقای دکتر طالب زاده در اسفند 99 با موضوع «ایدئالیسم و رئالیسم از منظر علامه طباطبایی» در انجمن حکمت و فلسفه ایران واحد قم بپردازد. موضوعی که ایشان سال ها به بحث و تبادل نظر پیرامون آن پرداختند. چه بسا بهتر این بود که به صورت موردی و بند به بند به این درس گفتار پرداخته می شد، اما به دلیل اینکه این سخنرانی در حکمِ مقاله ای منتشر شده با ارجاعات و توضیحات کافی نیست، تلاش کردم مباحث اصلی را از آن استخراج و فی الجمله برخی از مطالب کلیدی را روشن کنم. محور این نوشته بحث اعتباریات در فلسفه اسلامی و نسبت آن با فلسفه اولی است و اگر توجهی به گفته های فلاسفه غرب شد، به دلیل خارج شدن از موضوع اصلی نوشته، استطراداً و به طور خلاصه بحث شد و تفصیل آن نیازمند نوشته ای دیگر است. از خوانندگان محترم درخواست می شود، پیش از مطالعه این نوشته، سخنرانی دکتر طالب زاده را در سیمافکر ببینند
تحلیل و بررسی مبانی در بکارگیری قواعد عقلی در استنباط فقهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استناد به قواعد عقلی در استنباط فقهی، مورد مناقشه بسیاری از حکیمان و فقیهان متأخّر واقع شده و عمدتاً با اشکال خلط میان حقایق و اعتباریات، به استدلال های عقلی مجتهدان در آثار فقهی و اصولی مناقشاتی وارد کرده اند. با استقراء در این خصوص به سه دیدگاه مهم دست می یابیم: منع کلّی استفاده از قواعد عقلی در استنباط فقهی، عدم منع از استناد به قواعد عقلی، و قول به تفصیل میان قواعد عقلی. اتّخاذ مبنا در این مسأله، مبتنی بر تحلیل دو بحث صغروی و کبروی است؛ بحث صغروی از این که آیا گزاره های اصولی و فقهی، حقیقی است یا اعتباری؟ و در فرض اعتباری بودن، بحث کبروی پیرامون این که آیا استناد به قواعد عقلی در اعتباریّات صحیح است یا خیر؟ در این نوشتار، با هدف تمرکز بر جایگاه قواعد عقلی در استنباط فقهی، به دفاع از اصولیان عقل گرا برآمده و ضمن تحلیل مبانی و ادلّه در دو بحث صغروی و کبروی، به اشکال خلط حقایق و اعتباریّات پاسخ داده و درصدد اثبات این فرضیه بر می آئیم که در راستای استنباط احکام فقهی، بر اساس پشتوانه حقیقی ای که اعتباریّات شرعی دارند می توانیم از قواعد علوم حقیقی و عقلی استفاده کنیم و در این راستا، ضابطه و نظریّه تفصیلی جدیدی را برای استناد به قواعد عقلی در استنباط احکام شرعی بیان خواهیم کرد.
تحلیل چگونگی تأثیرپذیری اعتبار قراردادی از واقعیت تأملی بر نوع ارتباط اعتبار و واقعیت تجربی - اجتماعی در حقوق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حقوق، ماهیتی اعتباری دارد؛ ماهیتی که از واقعیت تجربی و اجتماعی قابل تفکیک است. با این حال، در صورتی می توان به دوگانه اعتبار و واقعیت قائل بود که امر اعتباری را، مستقل از واقعیت بدانیم و آن دو را، دو ساحت متفاوت بنگریم. قرارداد نیز امری اعتباری است. آیا اصرار بر تفکیک آن از واقعیت ضرورت دارد؟ چه آثاری بر این استقلال مترتب است؟ اگر نتیجه استقلال قرارداد از واقعیت، استعلای اعتبار قراردادی بر واقعیت باشد، آیا بالضروره قرارداد عادلانه ای را نتیجه خواهد داد؟ چالش های تبعیت محض اعتبار قراردادی از واقعیت چیست؟ آیا در این صورت می توان رأی حقوق و به طور خاص قرارداد، کارکردی تحول گرا و تکاملی قائل بود؟ به نظر می رسد، در صورتی می توان اصل حاکمیت اراده را در کنار اصل انصاف و یا اصل نفی عسر و حرج داشت که رویکرد استعلایی و تبعیت محض را نفی کنیم و تنها بر تأثیرپذیری اعتبار قراردادی از واقعیت تأکید کنیم.
تطبیق آراء علامه طباطبایی و علامه مصباح یزدی درباره منشاء الزام و ارزش اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های اخلاقی سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
103-114
حوزه های تخصصی:
عموم فیلسوفان اخلاق مسلمان، به اقتضای اطلاق و دوام شریعت اسلام و حجیت ابدی سیره و سنت حضرات معصومین (علیهم السلام) و نیز به اقتضای استدلال عقلی و ثبات فطرت انسانی و علی رغم تفاوت در روشِ تبیین، قائل به اطلاق ملاکات برای ارزش ها و هنجارهای اخلاقی شده اند. دو فیلسوف بزرگ اخلاق شیعی در دوره معاصر یعنی علامه طباطبایی و علامه مصباح یزدی در تبیین به ظاهر متفاوت از واقع گروی اخلاقی و اطلاق ملاکات اخلاقی، نظریه پردازی نموده اند؛ مقاله حاضر در پی اثبات این نکته است که این دو تبیین، مآلا به تبیین واحدی قابل ارجاع است. علامه طباطبائی (در تفسیر رایج از نظریه ایشان) ضروریات اخلاقی را از باب اعتباریات دانسته و ضرورت حقیقی و تکوینی بین عمل قوه فعاله و اثر عینی آن را ، مجازا (به معنای وحدت در معنا و تفاوت در مصداق) به ضرورت ذهنی و نفسانیِ حاصل از تصور غایت ذهنی تسری داده است اما علامه مصباح از باب ضرورت بالقیاس الی الغیر، به ضرورت الزامات اخلاقی رسیده است. می توان با اعتباری و ذهنی دانستن ضرورت بالقیاس و ارجاع آن به ضرورت بالغیر، این دو نظریه را، تعابیری متفاوت از یک حقیقت دانست. تحقیق پیش رو، به تبیین این مهم پرداخته است.
نظریه ای درباره مشاهده ناپذیرها بر اساس دیدگاه های علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۱ شماره ۸۹
95 - 125
حوزه های تخصصی:
درباره چیستی مشاهده ناپذیرها مناقشه ای پردامنه بین واقع گرایان و ناواقع گرایان علمی در گرفته است. این مقاله گفت وگویی را میان فلسفه علم و فلسفه اسلامی می گشاید و بر اساس دیدگاه هایی فلسفی از علامه طباطبایی (1281-1360) درباره مشاهده ناپذیرها نظریه پردازی می کند. این دیدگاه ها شامل «اصالت وجود»، «علم حصولی و خطاپذیری آن» و «اعتباریات»اند. مقاله حاضر مفاهیم توصیف گر مشاهده ناپذیرها را تحلیل و چنین استدلال می کند که آنها نه مفاهیم ماهوی اند، نه مفاهیم منطقی/ فلسفی و نه از اعتباریات عملی اند؛ با این حال مشاهده ناپذیرها از جنبه ای به ماهیت و از جنبه ای دیگر به اعتباریات عملی شباهت دارند؛ همچنین استدلال می شود هویت مشاهده ناپذیر وجودی دارد و توصیف های نظری درباره آن می توانند واقع نما باشند. در عین حال اعتبارهایی در ساختن مدل های نظری درباره مشاهده ناپذیرها استخدام می شوند و به این دلیل معرفت علمی خطاپذیرست. درمجموع نظریه ای که در این مقاله توسعه می یابد از وجهی واقع گرایانه است و از وجهی بر عناصر اعتباری در ساخت علم تأکید دارد.
وجودشناسی اجتماعی علامه طباطبایی بر اساس اعتباریات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
131 - 159
حوزه های تخصصی:
وجودشناسی اجتماعی، حوزه ای ذیل متافیزیک کاربردی است که به بررسی ماهیت و ویژگی های هستی شناختی اجتماع می پردازد. پرسش اصلی وجودشناسی اجتماعی این است که جهان اجتماعی چگونه ساخته شده است که خود شامل دو پرسش است: اجزاء تشکیل دهنده جهان اجتماعی چیست؟ و چه عاملی آن را برپا داشته است؟ طباطبایی در مبحث «اعتباریات» و به ویژه «اعتباریات بعد از اجتماع» نظریاتی دارد که به نظر رابطه محکمی با موضوع دارد. در این مقاله کوشیده ام پاسخ های بالقوه او را به این پرسش از اصطلاح شناسی و ساختار مفهومی تفکر او استخراج کنم. در این راستا، نخست به تلخیص دیدگاه طباطبایی در باب شکل گیری مقولات اجتماعی، و سپس به مقایسه آراء وی با نظریه های موجود پرداختم. به نظر می رسد که علامه اجزاء تشکیل دهنده اجتماع را اجزایی غیر اجتماعی شامل اعتبارات و حالات ذهنی اعضای جامعه، نظیر روان شناخت گرایی می داند و عامل برپایی مقولات اجتماعی را یک عامل در مقیاس جامعه (توافق دو استخدام و بیشتر) تلقی می کند که لزوماً «توافق» یا «قرارداد» نیست.
واکاوی مفاد «باید عمومی» و پیامدهای آن در نظریه اعتباریات علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۷
49 - 72
حوزه های تخصصی:
اعتبار وجوب باید یکی از مصادیق اعتباریات عملی مطرح شده در نظریه اعتباریات علامه طباطبایی است. علامه معتقد است هیچ فعلى از انسان بدون اعتبار یک باید عمومی صادر نمى شود. در مقابل، بزرگانی بر این باورند که اعتباری دانستن باید، موجب تسرّی نسبیت به حوزه های فقه و اخلاق می شود، لذا یا به انکار چنین بایدی ملتزم شدند و یا با برگرداندن آن به معقولات ثانوی مشکل بایدِ مسائل فقهی و اخلاقی را حل کردند. اما مفاد بایدِ عمومی چیست و آیا منجر به نسبی گرایی می شود؟ این تحقیق به شیوه تحلیلی و نقادانه نشان داده است که مفاد باید عمومی از نگاه علامه غیر از آن چیزی است که منتقدانش برداشت کرد ه ا ند. ماهیت و کارکرد باید اعتباری با بایدهای فقهی و اخلاقی متفاوت است و شبهات مطروح شده، ناشی از خلط بین این دو مطلب می باشد. اعتبار باید عمومی هیچ گاه منجر به نسبیت نمی شود و اصولاً خاستگاه و جایگاه این باید به گونه ای است که نسبت به ارزشی و غیر ارزشی بودن افعال خنثی است.
بررسی راه کارهای نهفته در نظریه اعتباریات علامه طباطبایی به منظور دستیابی به صلح و زندگی مسالمت آمیز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صلح پایدار همواره خواستگاه ملتها بوده اما همیشه اینگونه نبوده که حکومت ها اهتمامی بر خواسته ملت ها داشته باشند بلکه برای تحقق اهداف خود، جنگ را بر صلح اولویت بخشیده اند. پرسش این است که چگونه میتوان زمینه های صلح پایدار را فراهم نمود؟ ایده هایی از سوی برخی متفکران ارائه شده، اما به نظر می رسد علامه با اعتباری دانستن فرهنگ، تمدن، اخلاق و دین که میتوان گفت از عوامل اصلی شکل گیری نهادهای اجتماعی و سیاسی هر جامعه هستند، توانسته یک ایده پیشگیرانه و کاربردی در دفع جنگ و تحقق صلح ارائه نماید. ابتکار علامه در اعتباریات، یک ابتکار فلسفی است. با این نگاه می توان نقش اعتباریات را در تقویت اشتراکات و عبور از افتراقات تبیین کرد. علامه چندان وارد ساختارهای حکومتی نمی شود، اما نظر ایشان در اداره نهادهای اجتماعی وسیاسی، با رویکرد صلح پایدار بسیار موثر است. ایشان اعتباریات را نوعی احساسات تلقی نموده که برحسب منافع فردی وجمعی اعتبار شده است. این اعتباریات ثبات ندارند بلکه انسان با توجه به تغییر زمان، نوع نیازهای جدید مفاهیم تازه ای را اعتبار نموده است. موضع منحصر به فرد در نظریه ایشان اعتباری دانستن زبان دین است. نظر به وسعت جمعیت دینداران و نقش دین در مسائل اجتماعی وسیاسی از یکسو و وجود اختلافات در ادیان از طرف دیگر، به نظر میرسد اعتباری دانستن زبان دین، میتواند نقش بنیادی در وحدت ادیان ایفا نماید. تاکید علامه بر این است که دین اعتبار انسان نیست بلکه برای پیوند انسان با ورای عالم طبیعت، به زبان اعتباری بیان شده تا قابل فهم باشد. دراین مقاله چگونگی فراهم شدن زمینه های صلح پایدار براساس دیدگاه علامه مورد بررسی قرار می گیرد. شماره ی مقاله: ۱۳
معرفی و نقد کتاب روش شناسی علم اقتصاد اسلامی با رویکرد واقعیت نهادی(مقاله علمی وزارت علوم)
کتاب روش شناسی علم اقتصاد اسلامی با رویکرد واقعیت نهادی به عنوان کتاب درسی مقطع کارشناسی ارشد و دکتری رشتۀ اقتصاد اسلامی تدوین شده است. نویسندۀ کتاب تلاش کرده با استفاده از مفهوم نهاد، میان احکام شریعت به عنوان اموری اعتباری با واقعیت های اقتصادی ارتباط برقرار کند و نتیجه بگیرد که چون اعتباریات در جوامع اسلامی با سایر جوامع متفاوت است، واقعیت های اجتماعی و اقتصادی مورد مطالعه در علوم اجتماعی و اقتصادی در جوامع اسلامی نیز متفاوت است و درنتیجه، علم اقتصاد اسلامی نیازمند روش شناخت متفاوتی از علم اقتصاد متعارف است. نویسنده فهرستی از نهادهای برگرفته از احکام شریعت و نحوۀ اثرگذاری آن بر واقعیت های اجتماعی را مطرح می کند. اشکال اصلی کتاب در دورشدن از مباحث روش شناسی علم است و تقریباً هیچ بحثی دربارۀ ارزیابی نظریات اقتصاد اسلامی یا ملاک علمی بودن این نظریات مطرح نشده است. بخش زیادی از کتاب به ذکر معرفت های درجۀ یک اقتصاد اسلامی و تفاوت آن ها با اقتصاد نئوکلاسیک پرداخته است. نویسنده از برخی مفاهیم نهادگرایی استفاده کرده است بدون اینکه رابطۀ مبانی و مفروضات و ارزش های این مکتب را با اقتصاد اسلامی روشن ساخته باشد. همچنین در نقد مبانی اقتصاد نئوکلاسیک بر سایر مکاتب اقتصادی از جمله مکتب تاریخی آلمان و اقتصاد رفتاری و نهادگرا تکیه شده است درحالی که انتظار می رفت نویسنده از منظر اقتصاد اسلامی به نقد مکتب نئوکلاسیک بپردازد. پیشنهاد می شود عبارت «روش شناسی» از عنوان کتاب حذف شود و در چاپ بعدی اصلاحات اساسی در محتوای کتاب صورت گیرد.
تفسیر حکمت اسلامی از رابطه معنا، انسان و جامعه در نظریه اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
رابطه معنا با انسان و جامعه از مهم ترین دغدغه های فلسفه و علوم اجتماعی به شمار می رود؛ زیرا امروزه منطق علوم اجتماعی فارغ از رویکرد کلاسیک (اثباتی)، نوعی گرایش به سوی نظریه های کلان اجتماعی را نشان می دهد که علاوه بر اینکه نمایانگر فلسفی شدن جامعه شناسی است، کارکرد آن نیز معقول کردن جهان اجتماعی یا به تعبیری معنادارکردن رابطه انسان و جامعه است. بدین وصف سوژگی با وجود ظرفیتی که در علوم اجتماعی به طور عام داشته و افق های مهمی را در سنت های نظری پدیدار کرده است، اما با اکتفا به عقل جزئی و تجربی در میانه دوآلیته فلسفه غرب قرار گرفته و بالمآل در سیر تطور نظریه های اجتماعی نتیجه ای جز تصلب بی روح معنا و تزلزل سطحی معنا در رابطه با انسان و جامعه به دنبال نداشته است. بر این مبنا انسانی که به کمک سوژگی خود، جهان را استعلایی می نگریست، در بستر عواملی مانند سنت، فرهنگ، گفتمان، اساطیر و... چنان از معنا زدوده شد که گویی زاده این عوامل است و اینها نه تنها به فعل او بلکه به خود او نیز معنا می دهند، اما حکمت اسلامی از سقف عقلانیت موجود با اتصال به وجود فراتر رفته و این معناداری در رابطه انسان و جامعه را در دیالکتیک تاریخ معنوی و تاریخ تجربی و در سیر علل طولی و وسائط الهی تبیین می کند. از این حیث معانی از سویی به دلیل اعدادی به کمک اراده و اختیار درصورت افعال اعتباری انسان و از سوی دیگر به دلیل فاعلی به واسطه مشیت الهی درصورت قوه ناطقه (فطرت الهی) تحقق می یابد؛ بنابراین براساس عوالم سه گانه معانی، امر و خلق در انسان معانی عقلی و فطری به تفصیل در معانی مثالی تنزل می یابد و پس از آن به ادراک حسی پیوند می خورد و این ادراک جزئی وهمی لحظه به لحظه به معنایابی انسان در جامعه در قالب اعتبارات اجتماعی منجر می شود.
جایگاه عرف در منظومه دانش حکمت اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
«عرف» ازجمله عناصر اثرگذار بر رفتار فردی و اجتماعی آدمیان است و انسان ها اغلب آگاهانه یا ناآگاهانه رفتار خویش را بر پایه آن قرار می دهند. بررسی عرف در مطالعات فقهی سهم بسزایی دارد، اما امروزه به ندرت جایگاه عرف در منظومه دانش حکمت اسلامی بررسی می شود. این مقاله می کوشد با روش «توصیف و تفسیر» از منظری فلسفی به عرف نظر بیندازد. چارچوب مفهومی این تحقیق براساس دیدگاه نصیرالدین طوسی در تعیین جایگاه عرف در مقایسه با حکمت عملی و شریعت الهی استوار است. ایشان برای اشاره به عرف، از واژگان «آداب و رسوم» بهره می گیرد. نتیجه این تحقیق بیانگر آن است که عرف، هم در مطالعات منطقی و هم از زاویه حکمت عملی مسائل مهمی را بازتولید می کند. برخلاف دانش فقه که عرف را از منظری انفعالی و صرفاً شرایط حجیت آن را بررسی می نماید، نگاه فلسفی به عرف فعالانه و کنشگرانه است و ضوابط و شرایط تحولات آن را نیز می کاود. اهمیت مطالعه فلسفی عرف در شرایط کنونی که شیوه های رفتاری جوامع به سرعت در حال تحول شتابان و انتقال به جوامع دیگر است، افزون تر می شود.
گونه شناسی تحلیلی انتقادی دیدگاه ها در تفسیر فقره «کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُم» (انعام/ 108) و بررسی مراد از آن در پرتو نظریه اعتباریات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خداوند متعال که خیر و کمال محض است و بندگان را به اطاعت خود فراخوانده و از معصیت بازداشته در فقره «کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ» از آیه ۱۰۸ سوره انعام، تزیین اعمال همه امت ها (اعم از مؤمن، کافر و مشرک) را به خود نسبت داده است، اینکه این تزیین به چه معناست و از چه روی به خداوند نسبت داده شده چالشی است که مفسران در تفسیر این فقره با آن مواجه بوده اند. پژوهش حاضر که با روش توصیفی-تحلیلی سامان یافته دیدگاه های مفسران در تفسیر این فقره را به پنج گونه تقسیم کرده که به نظر می رسد چهار گونه اول یعنی دیدگاه های «ظاهرگرا» «تأویل گرا» «تخصیص گرا» و «فردگرا» قابل پذیرش نبوده و هر کدام به دلایلی رد می شوند؛ در این میان تنها دیدگاهی که آن را ناظر به «ارزش های اجتماعی» امت ها می داند، قابل پذیرش است. ارزش های اجتماعی از نوع اعتباریات اجتماعی متغیر به شمار می روند، بنابراین ممکن است در هر جامعه ای نسبت به جامعه دیگر متفاوت باشند، اما چون خداوند بشر را به گونه ای خلق کرده که وقتی جامعه انسانی تشکیل می شود ارزش هایی در آن اعتبار می شوند، خداوند این ارزش ها را به خود نسبت داده است. ولی این به معنای منتسب ساختن گمراهی و شرک (و به طور کلی ضدّ ارزش ها) به خداوند نیست، زیرا ارزش قلمداد شدن این موارد حاصل ادراک حقیقی نادرست است که به خود انسان ها منتسب است، آنچه به خداوند انتساب می یابد ادراکات اعتباری است که بر آن ادراک حقیقی نادرست مترتب شده است.
توسعه موضوعی فلسفه نزد علامه طباطبایی و تکوّن نظریه اعتباریات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
5 - 27
حوزه های تخصصی:
تفاوت موضوع فلسفه نزد فیلسوفان به نحو قابل تأملی بر طرح و ارائه نظریات و نوآوری های علمی و درنتیجه گستره و کارکرد فلسفه اثرگذار است. نگاشته حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به این پرسش پاسخ می دهد که چگونه علامه طباطبایی با توسعه موضوعی فلسفه، زمینه طرح نظریه اعتباریات در فلسفه را فراهم نمود؟ رهیافت به دست آمده نشان می دهد علامه طباطبایی با توسعه موضوعی فلسفه، زمینه ارائه نظریه اعتباریات در این دانش را مهیا می کند. با توجه به گستره موضوعی فلسفه نزد علامه، می توان فلسفه را بر دو قسم دانست که موضوع یکی عام تر از دیگری است: 1. «فلسفه الهی» که موضوع آن وجود عام یا «موجود بما هو موجود» است. 2. فلسفه در معنایی عام تر که موضوع آن «مطلق واقعیت» است و تمام واقعیات اعم از «وجود عام» و «وجودات خاص» و نیز «حقایق» و «اعتباریات» را شامل می شود. مفاهیم اعتباری اگرچه خود نمایانگر امر عینی و واقعی نیستند، به واسطه پیوند با موضوع فلسفه های عمومی یعنی واقعیت، سهمی از حقیقت پیدا می کنند. این امر، زمینه تحلیل هستی شناختی اعتباریات را در فلسفه با موضوع مطلق واقعیت فراهم می آورد.
نظام سازی قرآن بنیان؛ چیستی، چرایی و چگونگی
حوزه های تخصصی:
نظام سازی در زبان عرف و بعضاً اهل علم، مشترک معنوی برای چهار مصداق نظام شناسی (در ساحت تکوین)، نظام یابی (در ساحت تشریع)، نظام سازی (در ساحت اعتباریات) و نظام گذاری (در ساحت عینی) است. هرچند به طور خاص، نظام سازی ناظر به اعتبارات و قراردادهای اجتماعی است که در هر خرده نظام وضع می شود، اما نگارنده معتقد است نظام سازی بالمعنی الاعم جامع هر چهار ساحت بوده و قرآن مجید نیز به عنوان منبع معرفت شناسی دینی در ساحات چهارگانه قرار دارد. بر این اساس هر ساحت به حسب آن ساحت است. اگر فرایند نظام سازی مورد غفلت بوده یا ابتناء بر معارف قرآنی نداشته باشد فرایند حل مسائل و چالش های نظام مبتنی بر واقع گرایی و ایده آل گرایی توحیدی صورت نخواهد پذیرفت. بنابراین خرده نظام های مختلف اجتماعی، حلّال مسائل کاذب یا غیراولویت دار، تحمیلی و جهت گیری شده به سوی ایده آل های غیراسلامی خواهند بود. این انحراف از منابع متقن دینی، از یک طرف عامل عدم توفیق نظام اسلامی در تحقق اهداف مادی و معنوی خود و در نتیجه تشکیک نخبگان نظام و عامه مردم در هویت انقلابی نظام اسلامی است و از طرف دیگر منجر به استقرار خرده نظام های اجتماعی غیردینی و زمینه ساز استبداد (هرچند صغیر) و استکبار (هرچند بخشی) و تشکیل حکمرانی سکولار (هرچند به طور نرم و خزنده اما تئوریزه شده) می شود. فرایند نظام سازی، اعتبارسازی در قالب حرکت از مبادی به سوی مسائل (علم اجمالی به مبانی در شناسایی و اولویت دهی به مسائل) و حرکت از مسائل به همراه مسائل به سوی منابع (جهت بازخوانی) و اصطیاد یا اصلاح (بازتعریف) مبادی (علم تفصیلی به مبادی) و در نهایت حرکت از مبادی (تفصیلاً) به سوی مسائل جهت تعریف، تشریح، احساس و حل مسائل است؛ هرچند باید توجه داشت در این حرکت مبتنی بر اجمال و تفصیل، انعطاف درون زای در اصلاح گری، تدرّج در تحوّل و جریانی بودن، جزء متمم نظام سازی تلقی می شود.