مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
آتش
حوزه های تخصصی:
با کشف آتش در دوره پارینه سنگی، از آنجا که این پدیده نقش به سزایی در پیشرفت و تداوم زندگی بشری داشت، به تدریج در باورهای دینی ملل باستان، به ویژه مشرق زمین، از جایگاه خاصی برخوردار شد. بدیهی است که ایرانیان باستان نیز از این امر مستثنی نبوده اند. اگرچه تاکنون تحقیقات علمی فراوانی در عرصه ایران شناسی انجام گرفته است، بیشتر این پژوهش ها درباره اقوام و دولت های آریایی بوده و کمتر به اقوام بومی فلات ایران پرداخته اند. درنتیجه، از یک سو، پیشینه بسیار کهن و غنی تمدن های بومی فلات- اگرچه اطلاعات کمی از اوضاع فرهنگی آن ها داریم- و از سوی دیگر، قداست و اهمیتی که اقوام آریایی برای عناصر چهارگانه آب، باد، خاک و به ویژه آتش قائل بوده اند، این پرسش را مطرح می کنند که: «سنت تقدیس آتش و آیین های ویژه آن، خاستگاهی بومی دارد یا آریایی؟»باتوجهبه داده های تاریخی و باستان شناسانه، این پرسش را می توان در قالب این فرضیه که «سنت تقدیس آتش و آیین های مربوط به آنپیشینه بسیار کهنی در فرهنگ بومیان فلات ایران داشته و پس از ورود آریایی ها نیز تبادلات فرهنگی بین بومیان و تازه واردان آریایی انجام گرفته و درنتیجه، از یکدیگر تأثیراتی پذیرفته اند»، مورد بررسی قرار داد. از بررسی و مقایسه جایگاه آتش در آثار و مدارک تاریخی و باستان شناسانه بازمانده از اقوام بومی و تازه واردان آریایی- مثلاً تطبیق جایگاه آتشدان در نقش برجسته های ایلامی و هخامنشی- می توان دریافت که اگرچه آریایی ها پس از ورود خود به ایران، در عرصه سیاسی بر اقوام بومی این سرزمین غالب شدند، ولی در عرصه فرهنگی به دلیل پیشینه غنی فرهنگی بومیان فلات ایران، به تدریج وام دار برخی از آیین ها و سنت های فرهنگی ایشان شدند که از آن میان می توان به «سنت تقدیس آتش» و آیین های ویژه آن اشاره کرد. در این مقاله سعی شده است که درابتدا، براساس داده های تاریخی و باستان شناسانه، «سنت تقدیس آتش» در دوره ایلامی ها تبیین شود. سپس، نتایج به دست آمده با آثار و داده هایی از دوره ماد و هخامنشی مقایسه و تشریح خواهد شد تا چگونگی سیر انتقال «سنت تقدیس آتش» از دوره ایلامی ها- بومیان فلات- به دوره ماد و هخامنشی- آریایی ها- و تحول و تکوین آن نیز تبیین گردد
تخیل ادبی کهن الگوی آتش در داستان سیاوش از منظر گاستون باشلار
حوزه های تخصصی:
آتش در زمان گذشته نقش مهمی در زندگی اقوام هندواروپایی داشت؛ در زمان زرتشت نمود طهارت و پاکی دانسته شد. این عنصر در مزدیسنا نماد زندگی است. قدرت و نیرومندی، درخشندگی و فسادناپذیری، پاکی و پاک کنندگی، از دیگر عواملی است که توجه بشر را به آتش جلب کرد. گاستون باشلار (1884تا 1962م.) معرفت شناس، فیلسوف، منتقد ادبی و از ساختارگرایان آغازین فرانسوی است که درعین حال که به جهان مادی و مسائل روز می اندیشد، به دنیای شعر و شاعری و خیال پردازی شاعرانه نیز می پردازد. تأکید باشلار بر تحلیل های مربوط به تخیل آتش، یادآور دیدگاه های کارل گوستاویونگ است. در باور وی، آتش عنصری است که می تواند به روشی دوگانه اعتبار یابد که ضد یکدیگرند؛ هم مظهر خیر است و هم نمود شر، در بهشت می درخشد و در دوزخ می سوزد، هم راحت است و هم عذاب. باشلار بر این باور است که هر شاعری به یکی از عناصر چهارگانه توجه دارد و برای بازشناسی شاعران اصیل، باید به میزان نزدیکی و دوری ایشان از این عناصر توجه کرد. در حقیقت هدف نقد ادبی گاستون باشلار، تربیت خواننده، برای بهترخواندن اثر و یافتن همگرایی های علم و روان شناسی و تخیل در ادبیات است؛ به این ترتیب، این مقاله با نگاهی به عنصر آتش در داستان سیاوش به تفسیر و تبیین پنداره های آغازین تخیل انسان از نگاه فردوسی می پردازد.
اسطوره «داوری ایزدی» به وسیله آتش در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از ورای قرن ها تمدّن بشری، آنچه امروز از مراسم شگفت داوری ایزدی برای ما به جا مانده است، تنها عبارت «سوگند خوردن» است، درحالی که این رسم در میان اقوام و ادیان در گذشته امری معمول و آخرین محک برای تعین گناهکاری یا بی گناهی متهمان بوده است. با وجود اینکه نمونه های بسیاری از اجرای این مراسم در آثاری چون ویس و رامین، مثنوی، سلامان و ابسال، مخزن الاسرار و... به چشم می خورد، آشناترین نمونه از این نوع داوری در حافظة جمعی ما ایرانیان «گذر سیاووش از آتش» است. دلایل اهمیت و اعتبار اسطوره داوری ایزدی در شاهنامه از موضوعات مورد بحث در این جستار است؛ از این رو، در این مقاله نخست به اجمال، به بیان علل ارزشمندی آتش در باور اقوام و ادیان کهن می پردازیم. پس از آن انواع آزمون های ایزدی عبور از آتش را بر مبنای نمونه های موجود از آن در کتب تاریخی، دینی و ادبی بررسی و طبقه بندی می کنیم و سرانجام ماجرای اسطوره گذر سیاوش از آتش را به عنوان نمونه ای تأثیرگذار و ماندگار از این نوع داوری معرفی می کنیم و به ذکر برتری های آن نسبت به نمونه های مشابه دیگر خواهیم پرداخت.
بررسی بازتاب نمادین آتش در دو داستان مثنوی با رویکرد تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آتش از دیرباز به سبب نقشی که در زندگی انسان داشته است، مورد توجه بوده است. یکی از خویشکاری های نمادین آتش، تطهیر است. آتش با وجود این که سوزاننده است، پاکی و طهارت را نیز به ارمغان می آورد. بنا به باور اساطیری، آتش آوردگاه پاکی و پلیدی است. در این جستار ابتدا به بررسی مفهوم نمادین آتش در اساطیر مختلف پرداخته ایم که گذر از آن (آزمون آتش) عروج به مرحله ای بالاتر را در خود نمادینه کرده است. پس از آن با خوانش اسطوره «گذشتن سیاوش از آتش» در شاهنامه، و ناظر به داستان حضرت ابراهیم (ع) در فرهنگ سامی، با رویکردی تطبیقی آن را با داستان «در آتش افکندن کودک» در مثنوی و نیز حکایت «جواب دهری که عالّم را قدیم گوید» مقایسه کرده ایم و رویکرد مولانا را به خوانش آثار پیشین خود بررسی کرده ایم. این نوشتار در پی آن است که نشان دهد، مولانا از مفاهیم اسطوره ای و نمادین قبل از خود آگاهی داشته و با تخیل شاعرانه خود به بازآفرینی این مضامین در زمان خود پرداخته است.
انتقالِ مفهوم جاودانگی از آتش به فرزند در عباراتی چون «اجاق کور» و «اجاق خانه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان ها همواره تصوّرات ذهنی خود را با نمادهایی عینی تعیّن بخشیده ند. از جمله این تصوّرات، آرمان جاودانگی است. بشر در تمام ادوارِ تاریخ برای فرار از مرگ، جاودانگی و بی مرگی را در ذهن خود پرورده است و این اندیشه (جاودانگی) را با عناصر طبیعت نشان داده است. یکی از این عناصر طبیعت که برای انسان نشان و رمز مفهوم جاودانگی بوده است، آتش است. این تصوّر از آتش به مرور زمان در فرایند جا به جایی به فرزند و تداوم نسلها انتقال پیدا کرده و نمود این تصوّر در زبان و بعضی از عبارات زبانی ماندگار شده است. عناوینی که اکنون برای اشاره به فرزند در زبان وجود دارد، همان عناوینی است که در گذشته به آتش اطلاق می شده است: از جمله عبارات زبانیِ «اجاق کور»، «اجاق خانه» و جمله دعاییِ «اجاق خانه ات خاموش مباد!». در این نوشتار نخست به بررسی یکی از مهم ترین نمادپردازی های آتش در تصوّراتِ گذشتگان که حاوی مفهوم جاودانگی بوده است، خواهیم پرداخت. در ادامه نشانه های زبانی که نمودارِ پیوندِ مفهوم جاودانگی و تداومِ هستی بینِ آتش و فرزند است، مورد بررسی قرار می گیرد.
سیر آتش از اسطوره تا عرفان (ریشه های اسطوره ای نمادهای مربوط به آتش در عرفان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آتش به دلیل وابستگی زندگی بشر بدان، در اساطیر اغلب ملل، دارای قداست و اهمیت ویژه است. قداست آتش در اساطیر از نقش های الهی و مینوی که بدان داده شده تا آزمون، راهنمایی، پالایندگی و واسطگی زمین و آسمان را در بر می گیرد؛ علاوه بر این، در اساطیر برخی ملل، یکی از خویشکاری های آتش، مجازات بدکاران است. آتش در ادیان کارکردهایی مشابه اساطیر دارد، اما این کارکردها از حیث ماهوی و چیستی، متفاوت است. در عرفان نیز شاهد برخی کارکردهای آتش هستیم که گمان می رود با اساطیر در پیوند باشد. این پژوهش برای یافتن ارتباط کارکردهای آتش در اساطیر و عرفان، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و شیوة جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای شکل گرفته است. نگارندگان پس از بررسی و تطبیق کارکردهای آتش در اساطیر، ادیان و عرفان به این نتیجه رسیده اند که کارکردهای آتش در عرفان که برای تبیین معرفت، عشق، آفرینش و پلیدی به کار رفته است، از جهاتی با اساطیر و از جهاتی نیز با ادیان پیوند دارد. کارکردهای معرفت، عشق و پاک کنندگی، مستقیم یا غیرمستقیم تحت تأثیر اسطوره ها بوده است و کارکرد پلیدی با توجه به اینکه مطابق باورهای اسلامی، ابلیس از آتش خلق شده، نشأت گرفته از دین اسلام است.
بررسی کهن الگوها در حوزه تمدنی هلیل رود بر پایه نظریه یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران دوره جدید بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۷ (پیاپی ۱۲۷)
83 - 104
حوزه های تخصصی:
براساس نظر یونگ، کهن الگوها محتویات ناخودآگاه جمعی هستند که از گذشته به ما به ارث رسیده اند. کهن الگو یک ایده انتزاعی و باستانی و ویژگی بارز مشترک بین گروهی از امور، اشیاء و موجودات است. یونگ به آن صور بدوی و اولیه گفته است که طرح و الگوی کلی و باستانی رفتارها و پندارهای ما را به وجود می آورد. این صُوَر جهانی که میراث نیاکان انسان هاست، همه زمانی و همه مکانی هستند، یعنی در همه زمان ها و در همه جا به یک شکل عمل می کنند و پدیدار می شوند.هدف اصلی این نوشتار، بررسی کهن الگوها در باورهای عامیانه حوزه تمدن هلیل رود است و در یک مطالعه میان رشته ای، براساس نظریه یونگ و با استفاده از منابع در دسترس به دنبال پاسخِ این پرسش است که کهن الگوهای شاخص در فرهنگ حوزه هلیل رود کدامند و موجد چه باورهایی شده اند؟ ابزار گردآوری اطلاعات در این مقاله، مطالعات کتابخانه ای و بررسی میدانی از طریق مشاهده عینی است. به نظر می رسد که اساس شکل گیری کهن الگوها، نقش ارزشی آن ها در زندگی مردم حوزه هلیل رود باشد که موجد آداب و رسوم خاصی در منطقه شده اند. برجسته ترین نمادها و کهن الگوهایی که باعث شکل گیری باورهای عامیانه در حوزه تمدنی هلیل رود شده است، کهن الگوهای جمعی و فردی، آتش، درخت تباری، پیر دانا و مانا هستند.
تشریح جایگاه آتش در میان جامعه کُرد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
در فرهنگ مردم ایران زمین همواره آتش تقدس داشته و گرامی و عزیز شمرده شده است. از زمان باستان تا قبل از اسلام و نیز تا زمان کنونی، این عنصر در میان کردها مورد احترام بوده است. جامعه اهل حق (یارستان) نیز از مردمان کردزبانی هستند که در گذشته در مناطق بیشتری از ایران بوده امّا امروزه بیشتر آنها در غرب شهرستان اسلام آبادغرب (از توابع استان کرمانشاه) و در شهرستان دالاهو و بخش گهواره و نیز در شهرستان صحنه زندگی می کنند. قربانی کردن، چهارشنبه سوری، جشن سده، اسفند سوزاندن و خاکستر آتش از مواردی است که بر جایگاه رفیع آتش در میان کردها دلالت دارد. توجه به زایایی آتش و تقدس آن در کنار استفاده از اسفند به جهت تبرک و حتی بهره گیری از خاکستر در جهت بیان عزا، از دیگر موارد استفاده از آتش در میان جامعه اهل حق (یارستان) است. مقاله حاضر می کوشد با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به بررسی جایگاه آتش در میان مردمان مناطق مختلف کرمانشاه بپردازند.
بررسی شکل هندسی اجزای جسم از نگاه ذیمقراطیس و پیروانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره بساطت و ترکّب جسم ، در فلسفه -که عهده دار شناخت واقعیات است - دو قول مطرح شده یکی قول به بساطت که جسم را تنها صورت جسمیّه می داند و ترکب آن از ماده و صورت و نیز ترکب از اجزاء صغار را منکر می شود. و دیگر قول به ترکّب که صاحبان این قول به دو دسته تقسیم می شوند: یکی آنان که جسم را از ماده و صورت (یعنی صورت جسمیه) مرکب می دانند. و دیگر کسانی که به ترکب آن از اجزاء صِغار معتقدند. گروه اخیر برای هر کدام از اجزاء سازنده عناصر و نیز برای هر کدام از اجزاء سازنده افلاک شِکلی را تعیین کرده اند که این مقاله دو شکل از آن ها را بحث کرده است. توضیح این که عناصر بسیط چهارتا هستند و افلاک در نظر آنان شکل مشترک دارد، پس شکل هایی که برای اجزاء عناصر و افلاک وجود دارند مجموعاً پنج شکل اند. در این مقاله به تبیین دو شکل (شکل اجزاء نار و شکل اجزاء ارض) عنایت شده است. در بیان هر یک از این دو شکل - که در تحریر اقلیدس شکل شانزدهم و هفدهم مقاله سیزدهم واقع شده اند - به نحوه ساخت شکل توجه شده و پس از ذکر مفروضات مسئله ، طریقه ساخت بیان شده و آنگاه بر صحت طریقه ساخت ، دلیل اقامه شده است.
عملکرد توپخانه صحرایی نزاجا در هشت سال دفاع مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم و فنون نظامی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۴۳
157 - 184
حوزه های تخصصی:
نقش مهم و حیاتی توپخانه در پیروزی جنگ های مختلف بر هیچ کس پوشیده نیست به طوری که فرماندهان یگان های عمل کننده توانایی خود را برای انجام مأموریت با توجه به عامل اصلی توان رزمی و قدرت آتش موردسنجش قرار می دهند. این قدرت آتش در میدان نبرد به وسیله توپخانه صحرایی به دست می آید. هدف این پژوهش تبیین چگونگی عملکرد توپخانه صحرایی نزاجا در هشت سال دفاع مقدس می باشد. نوع پژوهش کاربردی و روش اجرای آن تاریخی با رویکرد تحلیلی- توصیفی نگاشته شده و تلاش دارد عملکرد توپخانه صحرایی نزاجا در هشت سال دفاع مقدس مشروح بیان نماید. جامعه آماری پژوهش شامل تعداد 14 نفر از کارکنان رسته توپخانه صحرایی نزاجا که از افراد شاخص و برجسته حال حاضر بوده و در عملیات های مختلف هشت سال دفاع مقدس حضورداشته می باشد. جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه با صاحب نظران و مطالعه منابع موجود صورت پذیرفته است. نتایج پژوهش نشان داد که در بیشتر عملیات ها نقش توپخانه ارتش یک نقش تعیین کننده و سرنوشت ساز بود و یگان های توپخانه صحرایی نزاجا مأموریت خود را در هشت سال دفاع مقدس در پشتیبانی از یگان های مانوری به خوبی به انجام رسانیده اند و در تمام عملیات هایی که ارتش یا سپاه پاسداران جداگانه و یا به صورت مشترک انجام داده اند حضور فعال و تعیین کننده ای و اثرگذار داشته اند.
بررسی تعداد عناصر بسیط در حکمت مشاء و حکمت اشراقی سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه غالب در مورد تعداد عناصر بسیط اولیه (اسطقسات) در طبیعیات قدیم، متعلق به مشائیان است که تعداد آنها را چهار عدد دانسته اند. ایشان سه دلیل در اثبات نظریه خود بیان کرده اند که عبارت اند از: 1. استدلال از طریق جایگاه طبیعی اجسام و میل طبیعی آنها بر اساس کیفیت های سنگینی و سبکی؛ 2. استدلال از طریق کیفیت های ملموس اصلیِ مشترک میان اجسام(گرمی، سردی، خشکی و تری)؛ 3. استدلال از طریق ترکیب و تحلیل. ایشان سپس مصادیق عناصر اربعه(خاک، آب، هوا و آتش) را به نحو استقرایی تعیین کرده اند. ابوریحان بیرونی و سهروردی با این نظریه مخالفت کرده و آتش را عنصر مستقلی به شمار نیاورده اند و آن را همان هوای داغ دانسته اند. سهروردی با تغییر ملاک تقسیم بندی اجسام بسیط اولیه، آنها را بر اساس کیفیت های مبصر و میزان عبور نور از آنها دسته بندی کرده و تعداد عناصر را سه عدد(حاجز، مقتصد و لطیف) دانسته است. در این مقاله دلایل مشائیان و اشکالات سهروردی در مورد عناصر اربعه مورد نقد و بررسی قرارگرفته و نشان داده شده است که دلیل مخالفت سهروردی با عنصر دانستن آتش در طبیعیات و تغییر ملاک تقسیم بندی عناصر بسیط اولیه توسط وی، از نظام خاص الهیاتی وی ناشی شده است و او درنهایت، نظام طبیعیاتی کامل و مستقلی بر اساس نظریات خود بنا نکرده است.
مطالعه و بازخوانی اسطوره آتش و سیاوش در نگاره های دیواری پنجکنت سمرقند
شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، در میان میراث گران بهای ادبیات فارسی جایگاهی ویژه و مختص به خود دارد که در طول سالهای متمادی همواره مورد توجه سلاطین و حکام بوده است و داستان های آن، بیش از هر اثر ادبی دیگر در ایران به تصویر درآمده است. محتوای این داستانها، روح جوان مردی و غیرت ملّی و دینی ایرانیان را مورد ستایش قرار می دهد در میان داستان ها و روایات بسیارِ شاهنامه، داستان سیاوش، به دلیل دارا بودن ارزش های حماسی، پهلوانی و اخلاقی، مورد توجه ویژه قرار گرفته است. نگارگران و نقاشان ایرانی همواره درصدد به تصویرکشیدن محتوا و تاویل عارفانه از این داستان بوده و آنرا با تکنیک های متفاوت در مکاتب مختلف مصور کرده اند. برای همین جهت آشکار شدن معانی مستتر در این تصاویر باید به کمک نشانه ها دست به تاویل و تفسیر زد تا به زوایای پنهان این نگاره ها پی برد. این داستان همواره مورد توجه هنرمندان نقاش بوده و در آثار مختلف هنری به تصویر درآمده است. حاکمان سغد نیز این داستان را مورد توجه قرار داده و آنرا به تصویر کشیده اند. نقاشی دیواری زیبایی که روایت اتش و سیاوش را به بینندگان خود عرضه میکند بر روی کاخ های سغد نقش بسته است. این پژوهش درصدد مطالعه و بررسی رابطه بین فرم و محتوای این نقاشی زیبا می باشد. روش گردآوری داده ها در این مقاله، مطالعات کتابخانه ای بوده و روش پژوهش بصورت توصیفی و تحلیلی است. سؤالات این پژوهش این است : 1- در ساختار و ترکیب بندی تزئینات نقاشی های دیواری سغدیا از کدام عناصر و کیفیات بصری(دانش فنی) استفاده شده است و فنون ارتباط بصری مرتبط با نگاره سیاوش چگونه است؟ 2- رابطه معنایی بین فرم و محتوای اسطوره آتش در نگاره سیاوش کدام است؟ اهداف پژوهش: 1- بررسی ساختار بصری و تجسمی نقاشی دیواری نگاره سیاوش 2- تحلیل رابطه بین فرم و محتوای اسطوره آتش در نگاره سیاوش
آتش هندواروپایی، ایرانی باستان و تش لُری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیشینه اقوام کنونی ایرانی به عصر مشترک دوران هند و اروپایی و آریایی باز می گردد که اجداد آنان چندین هزار سال پیش از میلاد در ناحیه ای حوالی پونت و کاسپی و سپس حوالی قزاقستان (فرهنگ آندرونوو) با هم می زیستند و با وجود جدایی این اقوام از یکدیگر، در طی این چندین هزاره و برخورد با فرهنگ های دیگر هنوز می توان به میراث مشترک اقوام منشعب از آنان پی برد. هدف از این مقاله بررسی تقدس آتش در میان قوم لر است که یکی از اصیل ترین اقوام ایرانی شمرده می شوند و هنوز پس از سپری شدن چندین هزاره، آدابی را می یابیم که بازمانده دوران تاریخی ایران باستان، به ویژه باورهای دینی در ایران باستان است که خود ریشه در دوران اَریه ای و هندواروپایی دارد؛ از این رو، تقدّس آتش را در باورهای کهن دوران هندواروپایی، آریایی و ایرانی باستان بررسی کردیم و آن را با تقدس آتش در میان اقوام لر تطبیق دادیم تا به ریشه باور آتش در میان اقوام لر پی ببریم. بدین سان، آگاهی یافتیم که در میان اقوام لر، آیین های آتش در خانواده و طایفه تا حد زیادی دنباله آیین های آتش بازتاب یافته در متون ایرانی باستان، دوران هندوایرانی و هندواروپایی است.
بررسی شبیه سازی آتش با استفاده از مدل فارسایت (مطالعه موردی: ییلاق قصرداغ، شهرستان مشگین شهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۵
169-188
حوزه های تخصصی:
آتش سوزی به عنوان یکی از مخاطرات طبیعی، مشکلی جدی در بسیاری از اکوسیستم های جنگلی و مرتعی جهان است. در مراتع نیمه استپی استان اردبیل نیز آتش سوزی ها با شدت زیاد منجر به آثار گسترده بر این اکوسیستم ها می شود. این آتش سوزی ها نتیجه ترکیب شرایط آب و هوایی، مواد سوختنی خشک و توپوگرافی است. آتش سوزی ییلاق قصرداغ شهرستان مشگین شهر در مرداد 1394 نمونه ای از آتش سوزی رخ داده است. در این مطالعه شرایط آب و هوایی، مواد سوختنی و توپوگرافی که اثر زیادی بر آتش دارد، به دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. داده رفتار و گسترش آتش شامل محیط نهایی آتش مشاهده شده و زمان رسیدن جبهه آتش به مرز شمالی محیط آتش (نقطه اطفای حریق) جمع آوری شده در طول این حادثه با نتایج شبیه سازی آتش با مدل فارسایت مقایسه شد. میانگین مقادیر صحت شبیه سازی برای منطقه سوخته شده، با استفاده از ضریب سورنسون و نیز کاپا 0.84 می باشد. بیش برآورد شبیه سازی به ویژه در مناطق جناحی گسترش آتش مورد انتظار و مشاهد شد، زیرا فعالیت های اطفای حریق که از گسترش آتش در این مناطق جلوگیری کرده، به دلیل نبود اطلاعات دقیق در این زمینه، در این مدل بررسی نشده است. هدف اصلی این پژوهش بررسی دقیق رفتار آتش سوزی اخیر به منظور یادگیری از آن و کاستن امکان بروز اشتباهات احتمالی یا جلوگیری از عملیات خطرناک اطفای حریق در شرایط مشابه است. علاوه بر این، نکته مهم آموختن و آمادگی تیم های اطفای حریق است که با رفتار ناگهانی و شدت زیاد آتش تحت شرایط سخت آتش تهدید نشوند.
تحلیل و تفسیر تصویرگری و رمزپردازی دوزخ از اسطوره تا عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصویرگری و رمزپردازی، ابزارهایی است که زبان اسطوره همچنین زبان نمادین عرفان برای بیان آموزه های بنیادین خویش برمی گزینند؛ مفهوم دوزخ نیز یکی از موضوع های جهان شمولی است که اسطوره و عرفان به آن پرداخته اند. تصاویر هولناکی که از این مکان اهریمنی و ظلمانی در اساطیر ارائه شده، بیانگر عمق اندیشه و جهان نگری انسان در اعصار کهن بوده، نمایانگر نیازهای عمیق دینی و اخلاقی بشر است. دوزخ، این وادی آتشین و جایگاه ابدی دگردیسی های هراسناک روان، در اغلب متون با کلماتی مربوط به ماده توصیف شده است. آتش دوزخ، بدکاران را کیفر می دهد و از بعدی دیگر، گذرگاهی است برای عروج نفس و نفس در سیر تکاملی اش با گذری نمادین از دوزخ آتشین، به کمال می رسد. همچنین از دیدگاه عرفانی معنی تمثیلی دوزخ اشاره ای است به مراتب بعد و غفلت از تجلیات حق و محجوب بودن به حجاب های نفسانی. اگر آتش دوزخ درونی خاموش شود در آرامشی بهشت گون مسیر کمال درنوردیده می شود. نگاهی بر سیر بینش انسان به مفهوم دوزخ و آموزه هایش، از جهان اسطوره تا عرصه عرفان، سبب گستردگی دید و درک عمیق تر ابعاد مختلف ماجرا می شود.
رمزپردازی افسانه ققنوس«در گذاری از اسطوره به عرفان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بسیاری از اسطوره ها و نمادپردازی ها ، نکات مشترکی می توان یافت که ریشه در ناخودآگاه مشترک جمعی بشر دارد و از نزدیکی باورهای فره نگی و مع نوی جهانیان حکایت می کند. اسطوره جهان شمول ققنوس نیز از جمله اساطیری است که اگرچه دگردیسی های فراوان یافته است - اسطوره کوتزال کواتل را می توان صورت دگردیسی یافته ای از اسطوره ققنوس دانست - ولی می توان نکات مشترک و بویژه بن مایه مرگ و رستاخیز را در تمامی چهره های نموده شده از این پرنده خورشیدی، تشخیص داد. این حقیقت که مرگ، گذاری به نوع برتری از هستی و عالی ترین راه برای دست یابی به نوزایی است، در این اسطوره نموده شده است؛ مضمونی که در سیری صعودی به عرصه عرفان راه یافته، به صورت رستاخیز روحانی و ولادت ثانوی جلوه گر شده است و بدین سبب ققنوس، این پرنده افسانه ای، جنبه ای غیر عینی و چهره ای قدسی یافته است. ققنوس رمز روحی تعالی یافته است که به ساحت ورای مرگ گام می نهد. در مقاله حاضر، که به روش کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی-توصیفی انجام شده، با نگاه به اساطیر برخی ملل، جایگاه اسطوره ای، عرفانی ققنوس، پرنده آتش، تبیین گردیده است.
بررسی تطبیقی عنصر آتش در اساطیر ایران و ویتنام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۲
211 - 238
حوزه های تخصصی:
آتش یکی از عناصر مهم و پر رمز و راز هستی است که می توان گفت تمدن بشری از زمان کشف آن آغاز گردید. بازتاب اندیشه بشر در زمینه چگونگی کشف آتش و میزان اهمیت و جایگاهش در میان اسطوره های به جامانده از اقوام مختلف قابل مشاهده است. ارزش و جایگاه مهم آتش در اسطوره های ایران و ویتنام و شباهت برخی آیین های دو کشور در تقدیس و ستایش آن نشان می دهد که وجوه فرهنگی مشترکی بین دو ملت وجود دارد. هدف از این پژوهش با روش توصیفی تطبیقی، شناخت بیشتر و بهتر اسطوره های دو کشور ایران و ویتنام به ویژه آتش است و تلاش شده است تا از طریق واکاوی اسطوره های دو کشور، روایت های مربوط به عنصر آتش بررسی شود. نتایج پژوهش با توجه به دسته بندی و تطبیق اسطوره های کشف آتش، ایزدان، کارکردها و آیین ها، شباهت هایی فرهنگی را میان دو کشور نشان می دهد، چنان که جشن رقص آتش در ویتنام مشابه چهارشنبه سوری و جشن آذرگان در ایران است؛ همچنین در اساطیر دو کشور آتش نماد پیروزی بر دشمن و دوزخ مجازات گناهکاران بیان شده است. تفاوت روایت های اسطوره ای ایران و ویتنام بیشتر در زمینه چگونگی کشف آتش و ایزدان است که در پژوهش حاضر به آن ها اشاره شده است .
دو مضمون آب و آتش در همنوایی شبانه ارکستر چوب ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۱۸ بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱
167 - 183
حوزه های تخصصی:
آتش در آثار منظوم مولانا
حوزه های تخصصی:
آتش در شعر مولانا در قالب های تلمیح، تمثیل، استعاره، نماد، مجاز و غیره حضور یافته است. آتش گاهی «می سازد» و گاهی «می سوزاند»؛ انسان را «می آزماید و می گدازد و می نوازد». آتش را با دو بعد الهی و شیطانی آن در عرفان اسلامی می بینیم. آتش در اندیشه های مولانا در مصداق آتش حق و تجلیّات وی، آتش انبیا، آتش مشکلات سیر و سلوک، آتش عشق، آتش طبایع درون، آتش هواهای نفسانی، آتش جهان مادی و علایق آن، آتش جهنم، آتش عناصر و غیره به چشم می خورد. مولانا نه تنها آثار آتش عنصری را از قبیل: «گرمابخشی، سوزندگی، سازندگی، بالاروندگی، گسترش یابندگی، نوردهی، پاک کنندگی»؛ برای همه ی آتش های معنوی نیز صادق می داند بلکه در آتش های معنوی این صفات را حقیقی تر می داند. آتش %89/2 ابیات دیوان شمس و %78/1 ابیات مثنوی معنوی را در برمی گیرد. مولانا از مترادفات واژه ی آتش بهره برده است امّا در مفاهیم استعاری، کنایی و نمادین و می توان گفت تشبیهی، مترادفات آتش را قوی و کارا نمی دانست لذا کمتر از آن استفاده کرده است. در مثنوی به «نار شهوت، نار حرص، نار حسد» برمی خوریم امّا در دیوان او این کاربرد بسیار اندک است. در «آتش می»، «آتش و خورشید»، «آتش و خون»، آتش تجلی رنگ ها است. در مقاله ی حاضر به کارکردهای آتش در آثار منظوم مولانا پرداخته شده است.
«آتش» در شعر عطار با محوریت «تمثیل»
حوزه های تخصصی:
تمثیل در ادبیات عرفانی نقش بسزایی دارد. تمثیل های عرفانی، تنها در گروهی از واژه ها یا ترکیبات ظاهر نمی شوند بلکه گاهی تمثیل در یک واژه به کار می رود از قبیل آب، آتش، باد، خاک، دریا، کوه و غیره. در این حالت پیوند تمثیل و نماد، ناگسستنی است. استعاره ها کارکرد تمثیلی می یابند. کنایات، مجازها و تشبیهات نیز از این آمیختگی، بیرون نیستند. ادبیات عرفانی به دلیل سر و کار داشتن با عموم مردم و به خاطر بافت غیر تخصّصی و بی تکلّف خود، به دلیل استفاده از زبانی ساده و همه کس فهم و به خاطر ساده کردن حقیقت های سخت و دشوار فهم، اغلب از «تمثیل» که سنّت رایج در فرهنگ و زبان مردم است، برای مجاب کردن مخاطب استفاده می کند. بررسی کارکرد تمثیلی «آتش»، به روش کتابخانه ای – اسنادی با رویکرد تحلیلی، و گاهی توصیفی، بر عهده این مقاله است.