مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۶۱.
۳۶۲.
۳۶۳.
۳۶۴.
۳۶۵.
۳۶۶.
۳۶۷.
۳۶۸.
۳۶۹.
۳۷۰.
۳۷۱.
۳۷۲.
۳۷۳.
۳۷۴.
۳۷۵.
۳۷۶.
۳۷۷.
۳۷۸.
۳۷۹.
۳۸۰.
ذهن آگاهی
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر ابعاد سخت رویی مادران کودکان مبتلا به سرطان می باشد. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع آزمایشی همراه با پیش آزمون-پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را مادران کودکان مبتلا به سرطان که در اردیبهشت و خرداد 98 در بیمارستان بعثت بستری بودند، تشکیل می دادند. که تعداد 43 نفر برای شرکت در پژوهش اعلام آمادگی کردند. در نهایت با توجه به ملاک های ورود و خروج و افت آزمودنی تعداد 28 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جایابی شدند. سپس برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی به تعداد 8 جلسه بر روی گروه آزمایش اجرا شد و پیش آزمون و پس آزمون بر روی گروه های آزمایش و کنترل با استفاده از پرسشنامه سخت رویی کوباسا انجام گرفت. در نهایت به وسیله نرم افزار اس پی اس اس تحلیل آماری کوواریانس بر روی داده های به دست آمده از پرسشنامه ها انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش حاکی از این مطلب بود که برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی، نمره کل سخت رویی را در مادران کودکان مبتلا به سرطان افزایش داد (F=6.17, P<0/05). هم چنین بر ابعاد چالش و تعهد تاثیر معناداری مشاهده شد ولی بر بعد کنترل تاثیر معناداری یافت نشد. نتیجه گیری: در این پژوهش برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی با هدف قرار دادن سازوکار سخت رویی نمره ابعاد چالش و کنترل را در مادران کودکان مبتلا به سرطان افزایش داد. بنابراین، این برنامه می تواند در طی دوران بستری کودکان در بیمارستان بر روی مادران اجرا شود تا تحمل بیماری فرزندشان برایشان آسان تر شود.
مقایسه ذهن آگاهی و بدتنظیمی هیجانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ، تعیین تفاوت ذهن آگاهی و بدتنظیمی هیجانی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و عادی بود. آزمودنی های پژوهش شامل دو گروه بود که گروه بالینی را 20 فرد مبتلا به GAD تشکیل می دادند که به شیوه نمونه گیری در دسترس از بیماران مراجعه کننده به کلینیک روانپزشکی بزرگمهر و مراکز مشاوره شهر تبریز و گروه کنترل نیز به همان تعداد بعد از همتاسازی از بین همراهان مراجعان مراکز مشاوره انتخاب شدند. آزمودنی ها به مقیاس دشواری های تنظیم هیجانی( DERS )، پرسشنامه نگرانی پن استیت ( PSWQ ) و مقیاس توجه آگاهی هشیارانه ( MAAS ) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس چندمتغیره و تحلیل ممیز استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین گروه بهنجار و گروه اضطراب فراگیر، در تنظیم هیجانی و خرده مقیاس های آن تفاوت معناداری وجود داشت (01/0> p ). همچنین بین گروه بیمار و گروه سالم از نظر میزان ذهن آگاهی تفاوت معنی دار وجود داشت (01/0> p )، تحلیل ممیز نیز نشان داد که ذهن آگاهی پایین و مشکل تنظیم هیجانی به خوبی می توانند عضویت و یا عدم عضویت یک فرد در گروه کنترل و یا گروه اضطراب فراگیر را پیش بینی کنند. به طور کلی ذهن آگاهی و بدتنظیمی هیجانی بعنوان دو عامل فراتشخیصی احتمالا می توانند در پدیدآیی اختلال اضطراب فراگیر نقش داشته باشند. ند.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر درهم آمیختگی افکار در افراد دارای نشانه های وسواسی – اجباری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻣﺘﻌﺪدی ارﺗﺒﺎط ﻣﺜﺒﺖ و معنی دار ﺑﯿﻦ علائم وﺳﻮاس و درهم آﻣﯿﺨﺘﮕﯽ اﻓﮑﺎر را ﮔﺰارش ﻧﻤﻮده و آن را پیش بین قدرتمندی برای علائم وسواس دانسته اند. در تحقیقات قبلی اثربخشی ذهن آگاهی براختلال وسواسی – جبری(OCD) بررسی شده، اما تاثیر این روش بر آمیختگی افکار روشن نیست.بنابراین پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر درهم آمیختگی افکار در افراد دارای نشانه های OCD است.این پژوهش، از نوع طرح آزمایش تک آزمودنی با خط پایه چندگانه بود که تعداد 3 دانشجوی دانشگاه تبریز به شکل هدفمند و داوطلبانه و غربال گری در این طرح شرکت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی درآمیختگی افکار (TFI) در مراحل خط پایه، حین آموزش و پیگیری استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از تحلیل نموداری و ترسیمی و همچنین برای تحلیل نتایج، فرمول درصد بهبودی و اندازه اثر به کار رفت. نتایج نشان داد آموزش ذهن آگاهی، از نظر بالینی تاثیر معنادار در تغییر آمیختگی فکر – عمل، فکر – شی و فکر- رویداد دارد. براساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که آموزش ذهن آگاهی در تغییر آمیختگی افکار افراد دارای نشانه های OCD اثر بخش است.
مدل علی سبک دلبستگی نایمن و تجارب آسیب زا با میانجیگری ذهن آگاهی بر ذهنی سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ذهنی سازی که به عنوان ظرفیت درک حالات درون روانی خود و دیگران تعریف می شود، می تواند عامل مهمی در اختلال اضطراب اجتماعی باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی مدل علی سبک دلبستگی ناایمن و تجارب آسیب زا با میانجیگری ذهن آگاهی بر ذهنی سازی افرادی با اضطراب اجتماعی است. روش: روش پژوهش کمی-همبستگی و از نوع معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه پیام نور شهر الشتر در سال 1399 بود. 232 نفر دانشجویان که در پرسش نامه اضطراب اجتماعی کانور نمره بالای 40 را بدست آورده بودند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل: پرسش نامه اضطراب اجتماعی کانور، ذهنی سازی دیمی تریویچ، سبک دلبستگی هازن، تجارب آسیب زا محمدخانی و ذهن آگاهی فرایبورگ بود. داده ها به روش معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار AMOS تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که مدل فرضی پژوهش با داده ها برازش مطلوبی دارد. سبک دلبستگی ناایمن و تجارب آسیب زا با ذهنی سازی رابطه منفی معناداری داشتند. ذهن آگاهی توانست در ارتباط بین دلبستگی ناایمن و ذهنی سازی به صورت معناداری میانجی گری کند، اما ذهن آگاهی نقش میانجی معناداری در ارتباط بین تجارب آسیب زا و ذهنی سازی ایفا نکرد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که سبک دلبستگی ناایمن به طور مستقیم و به واسطه ذهن آگاهی به صورت غیرمستقیم بر ذهنی سازی تاثیر دارد و تجارب آسیب زا فقط به صورت مستقیم توانسته بر ذهنی سازی موثر بوده باشد. توجه به این متغیر ها می تواند در زمینه رفع مشکلات ذهنی سازی و ارتقا آن موثر باشند.
نقش ذهن آگاهی بر خوداستعلایی و بهزیستی فضیلت گرا با میانجی گری معنا در زندگی در تمرین کنندگان یوگا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان از دیرباز در پی یافتن معنا در زندگی بوده است که از میان روش های مختلف، تمرینات معنوی یکی از راههای رسیدن به معنا است. ذهن آگاهی یکی از همان تمرینات معنوی است. همچنین، خوداستعلایی و پرورش فضایل نیز همیشه از اهداف عالیه بشر بوده است. این پژوهش با هدف بررسی نقش ذهن آگاهی بر خوداستعلایی، معنا در زندگی و بهزیستی فضیلت گرا و ارائه مدل نهایی از روابط میان متغیرها انجام شد. در این پژوهش، تعداد 305 نفر از تمرین کنندگان فعال یوگا شامل 247 نفر زن و 58 نفر مرد شرکت کردند و نمونه گیری به صورت دردسترس انجام شد. شرکت کنندگان به پرسشنامه بهزیستی فضیلت گرا، مقیاس ذهن آگاهی، مقیاس خوداستعلایی و پرسشنامه معنا در زندگی پاسخ دادند. نتایج ارزیابی داده ها ازطریق مدل سازی معادلات ساختاری دلالت بر برازش مدل مفهومی پژوهش داشت و نشان داد ذهن آگاهی به صورت مستقیم بر معنا در زندگی، خوداستعلایی و بهزیستی فضیلت گرا تأثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین، در این مدل، ذهن آگاهی ازطریق نقش میانجی گر معنا در زندگی، اثر علّی مثبت و معناداری بر خوداستعلایی و بهزیستی فضیلت گرا داشت و میزان درخور توجهی از تغییرات آنها را تبیین کرد. درنهایت، یافته های این پژوهش بستری را برای شناخت بیشتر همبسته های حضور معنا در زندگی فراهم می کند و می تواند زمینه ساز شناخت بیشتر پژوهشگران از مؤلفه های مرتبط با معنا در زندگی باشد.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر سبک زندگی، مدیریت خشم و شفقت به خود در دانشجویان دانشگاه تهران غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو در علوم تربیتی سال چهارم تابستان ۱۴۰۱شماره ۲
145 - 154
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر سبک زندگی، مدیریت خشم و شفقت به خود در دانشجویان دانشگاه تهران غرب بود. پژوهش حاضر، از جمله طرح های نیمه آزمایشی، به صورت پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود . جامعه آماری در پژوهش حاضر، شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تهران غرب بودند. در این پژوهش نیز تعداد 30 نفر از دانشجویان را که تمام ملاک های ورود را داشته باشند، به صورت تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شد. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه سبک زندگی والکر و همکاران (1987)، شدت خشم نسلون (2000)، خودشفقت ورزی نف (2003) و خلاصه پروتکل آموزش ذهن آگاهی بود. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده، به دو روش توصیفی و استنباطی از طریق نرم افزار SPSS21 انجام شد. در این تحقیق از آمار توصیفی برای محاسبه میانگین و انحراف معیار متغیرهای تحقیق و نشان دادن فراوانی و نمودارهای مربوط به آن استفاده شد و از آمار استنباطی به منظور بررسی فرضیه های تحقیق استفاده گردید. قبل از آزمودن فرضیه ها، مفروضه نرمال بودن توزیع داده ها از طریق آزمون کولموگروف-اسمیرنف انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده های آمار استنباطی از تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش ذهن آگاهی بر سبک زندگی، مدیریت خشم و شفقت به خود در دانشجویان دانشگاه تهران غرب اثربخش است. با توجه به شدت اثر، آموزش ذهن آگاهی بر سبک زندگی تاثیر بیشتری نسبت به مدیریت خشم و شفقت به خود دانشجویان دارد.
اضطراب بیماری در پرستاران بیمارستان : پیش بین های ذهن آگاهی و انعطاف پذیری روان شناختی در دوران کووید -۱۹
منبع:
پژوهش های کاربردی در مشاوره سال چهارم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۴
113 - 130
حوزه های تخصصی:
با توجه به شیوع کووید-19، اضطراب بیماری به ویژه در بین پرستاران افزایش یافته است. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی اضطراب بیماری از طریق ذهن آگاهی و انعطاف پذیری روان شناختی در دوران کووید-19 انجام شد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل پرستاران بیمارستان های مختص کووید-19 در سال 1399 بودند. از بین 450 نفر از پرستاران واجد شرایط 250 پرستار به عنوان نمونه با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه ها شامل مقیاس اضطراب بیماری کرونا، پرسشنامه ذهن آگاهی و پرسشنامه پذیرش و عمل ویرایش 2 به صورت انلاین پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شد. نتایج نشان داد که بین اضطراب بیماری کرونا با ذهن آگاهی و انعطاف پذیری روانشناختی رابطه منفی و معنی داری وجود دارد. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که ذهن آگاهی و انعطاف پذیری روانشناختی می توانند به طور معناداری21 درصد از تغییرات اضطراب بیماری پرستاران را پیش بینی کنند. بنابراین، پیشنهاد می شود برنامه ریزی های لازم در جهت کاهش اضطراب بیماری کرونا در پرستاران در شرایط همه گیری انجام شود.
مقایسه ذهن آگاهی و سلامت عمومی در افراد نظامی با و بدون اختلال وزوز گوش(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
تعالی مشاوره و روان درمانی دوره دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
29 - 40
حوزه های تخصصی:
هدف : اختلال وزوز گوش در افراد نظامی شایع است و به همین دلیل پژوهش حاضر با هدف مقایسه ذهن آگاهی و سلامت عمومی در افراد نظامی با و بدون اختلال وزوز گوش انجام شد.
روش : این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا علی- مقایسه ای بود. جامعه پژوهش نظامیان مرد مراجعه کننده به بیمارستان خانواده ارتش و دانشجویان دانشگاه افسری امام علی (ع) در سال های 1400-1399 بودند. حجم نمونه 50 نفر در نظر گرفته شد که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه مساوی (25 نفر با اختلال وزوز گوش و 25 بدون آن) جایگزین شدند. گروه ها به پرسشنامه های ذهن آگاهی (بائر و همکاران، 2006) و سلامت عمومی (گلدبرگ و هیلیر، 1979) پاسخ دادند و داده ها با روش های خی دو و تی مستقل در نرم افزار SPSS-21 تحلیل شدند.
یافته ها : یافته ها نشان داد که گروه ها از نظر متغیرهای جمعیت شناختی تأهل و سن تفاوت معناداری نداشتند (05/0P>). گروه ها از نظر نمره کل ذهن آگاهی و مولفه های مشاهده، توصیف و عمل با آگاهی تفاوت معناداری داشتند (05/0˂P)، اما از نظر مولفه های عدم قضاوت گری و عدم واکنشگری تفاوت معناداری نداشتند (05/0P>). همچنین، گروه ها از نظر نمره کل سلامت عمومی و مولفه های علائم جسمانی، افسردگی و بدکارکردی اجتماعی تفاوت معناداری داشتند (05/0˂P)، اما از نظر مولفه اضطراب و بی خوابی تفاوت معناداری نداشتند (05/0P>).
نتیجه گیری : نتایج حاکی از وضعیت نامناسب تر نظامیان با اختلال وزوز گوش در مقایسه با نظامیان بدون آن از نظر ذهن آگاهی و سلامت عمومی بود. بنابراین، برنامه ریزی برای بهبود ویژگی های روانشناختی آنها جهت استفاده از روش های درمانی مناسب ضروری است.
اثربخشی رویکرد گروه درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودکارآمدی تحصیلی، انگیزش پیشرفت و راهبردهای مقابله با استرس در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
27 - 36
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودکارآمدی تحصیلی، انگیزش پیشرفت و راهبردهای مقابله با استرس در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر سرپل ذهاب انجام شد. مطالعه حاضر پژوهشی نیمه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود که در سال 1398 در شهرستان سرپل ذهاب انجام شد. روش نمونه گیری خوشه ای و تعداد نمونه ها در دو گروه مداخله و کنترل 40 نفر بود (هر گروه 20 نفر). گروه مداخله در طول هشت جلسه60 تا 90 دقیقه ای، آموزش های گروه درمانی مبتنی بر حضور ذهن دریافت کردند. داده های مربوط به دانش آموزان در دو مقطع زمانی قبل و بلافاصله بعد از مداخله با استفاده از پرسشنامه های استاندارد انگیزش پیشرفت، خودکارآمدی تحصیلی مورگان-جینکز و راهبردهای مقابله با استرس جمع آوری شد. داده ها با آزمون های آماری t مستقل، t زوجی و آزمون کای دو و با استفاده نرم افزار SPSS 16 و سطح معنی داری 5٪ مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج این مطالعه نشان داد که گروه درمانی مبتنی بر حضور ذهن، موجب بهبود معنادار نمرات خودکارآمدی تحصیلی، انگیزش پیشرفت و راهبردهای مقابله با استرس در دانش آموزان گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل گردید (0/001 > P ). به نظر می رسد مداخله گروه درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی با افزایش مهارت های ذهنی دانش آموزان منجر به بهبود خودکارآمدی تحصیلی، انگیزش پیشرفت و راهبردهای مقابله با استرس گردید.
نقش واسطه ای مهارت های اجتماعی در رابطه بین ذهن آگاهی و پرخاشگری دانش آموزان پسر متوسطه دوم ناحیه دو شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تبیین نقش واسطه ای مهارت های اجتماعی در رابطه بین ذهن آگاهی و پرخاشگری دانش آموزان بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر متوسطه دوم ناحیه 2 شهر شیراز که تعداد آنها بالغ بر 8115 نفر بوده است. برای تعیین حجم نمونه تعداد 360 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای تک مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل سه پرسشنامه پرخاشگری باس و پری، مهارت های اجتماعی ماتسون و ذهن آگاهی بائر بود که ضریب پایایی پرسشنامه ها به روش آلفای کرونباخ به ترتیب 91/0 ، 86/0 و 89/0 بدست آمد که نشان از پایایی مطلوب ابزار است. به منظور تحلیل داده ها از در سطح آمار توصیفی از میانگین و انحراف معیار و در سطح آمار استنباطی از آزمون معنی داری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون ساده، تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان و همچنین رگرسیون سلسله مراتبی به شیوه بارون - کنی استفاده شد نتایج نشان داد که بین ذهن آگاهی قادر به پیش بینی معکوس پرخاشگری است. ذهن آگاهی قادر به پیش بینی مهارت اجتماعی می باشد. مهارت های اجتماعی نقش واسطه ای معناداری در رابطه بین متغیرهای ذهن آگاهی و پرخاشگری ایفا می کند.
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی نوجوان محور بر تاب آوری وخردمندی در دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهرستان ابرکوه
منبع:
سواد تربیتی معلم دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱
59 - 72
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ،بررسی اثربخشی ذهن آگاهی نوجوان محور بر تاب آوری و خردمندی دانش آموزان دختر شهرستان ابرکوه و پژوهش از نوع مداخله نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون، پیگیری باگروه کنترل بود. جامعه آماری همه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهرستان ابرکوه، درسال تحصیلی 1398-1397و مشارکت کنندگان درپژوهش شامل 30 نفرازدانش آموزان بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند.این افراد بر اساس تقسیم تصادفی در دو گروه مداخله و گروه کنترل به تعداد مساوی قرار گرفتند و برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز از مقیاس تاب آوری کانر – دیویدسون و پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر وهمکاران ( 1982) استفاده شد. این ابزار ابتدا برای هر دو گروه به عنوان پیش آزمون ،اجرا شدند .سپس آموزش ذهن آگاهی به عنوان متغیر مستقل پژوهش در 10جلسه 60دقیقه ای،برای گروه آزمایش اجراشد.گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. پس از پایان آموزش،بار دیگر دو ابزار پژوهش برای هر دو گروه مداخله و کنترل ،به عنوان پس آزمون ،اجرا شد. داده ها با روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر ،تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که پس از انجام مداخلات بین دو گروه آزمایش و کنترل از لحاظ متغیرهای تاب آوری و خودکارآمدی تفاوت معناداری وجود دارد. پژوهش حاضر گویای اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر تاب آوری وخودکارآمدی می باشد. پیشنهاد می شود که این روش از طریق برگزاری دوره ها و کارگاه های آموزشی به دانش آموزان آموزش داده شود.
مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و بازی درمانی شناختی-رفتاری بر ادراک زمان کودکان مبتلا به نقص توجه- بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۵)
200 - 219
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش تعیین اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و بازی درمانی شناختی رفتاری بر ادراک زمان کودکان مبتلا به نقص توجه- بیش فعالی بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و گروه گواه با پیگیری دو ماهه بود و جامعه اماری شامل کلیه افراد مراجعه کننده به کلینیک توانبخشی شایان در سال 99-1398 بود. تعداد 59 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و بصورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه قرار گرفتند. شرکت کنندگان با پرسشنامه فرم کوتاه و تجدید نظر شده مقیاس درجه بندی کانرز (1960) و آزمون بازتولید زمان نظری، میرلو و اسدزاده (1390) مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه آزمایش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی جکسون (2018) و گروه آزمایشی بازی درمانی شناختی-رفتاری جعفری و همکاران (2002) در دوازده جلسه و هفته ای دوبار مورد درمان قرار گرفتند. داده ها با استفاده از واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین میانگین نمرات ادراک زمان کوتاه (0/001=F=4/01, P) در دو گروه آزمایشی تفاوت معنی داری وجود دارد و تفاوت در گروه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در پس آزمون نسبت به مرحله پیش آزمون و در مقایسه با بازی درمانی شناختی رفتاری بطور معناداری بیشتر است و نیز بین میانگین نمرات ادراک زمان بلند (0/001=F=13/45, P) در دو گروه آزمایشی تفاوت معنی داری وجود دارد و تفاوت در گروه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در پس آزمون نسبت به مرحله پیش آزمون و در مقایسه با بازی درمانی شناختی رفتاری بیشتر است و بهبود نمرات بیشتری در آزمودنی ها دیده می شود و این تفاوت از نظر آماری نیز معنادار بوده است (0/01=P). نتیجه گیری: با توجه به تاثیر معنی دار شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و بازی درمانی شناختی رفتاری بر ادراک زمان کودکان مبتلا به نقص توجه- بیش فعالی، پیشنهاد می شود از این دو روش در جهت افزایش سلامت این کودکان بهره برده شود.
اثربخشی بسته درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد، ذهن آگاهی و طرحواره درمانی بر روابط بین فردی در زنان و مردان مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۸)
215 - 234
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش تعیین اثربخشی بسته درمانی تلفیقی مبتنی بر پذیرش و تعهد، ذهن آگاهی و طرحواره درمانی بر روابط بین فردی زنان و مردان مبتلا به اختلال وسواس-جبری بود. روش: این پژوهش به روش آزمایشی و با طرح پیش آزمون–پس آزمون با یک گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری (سه ماهه) صورت گرفت. با توجه به ملاک های ورود کلیه مراجعینِ زن و مردِ کلینیک نیکتا با تشخیص اختلال وسواس فکری-عملی، در شرایط پیش آزمون به پرسشنامه مهارت های ارتباطی بین فردی (ماتسون و همکاران، 1995) پاسخ داده و آنهایی که یک انحراف استاندارد پایین تر (زیر نمره 62) در این پرسشنامه کسب کردند، به تعداد 77 نفر غربال شده و از بین آنها تعداد 30 نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب و در 2 گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. سپس گروه آزمایش تحت بیست جلسه 120 دقیقه ای و هفته ای دو جلسه بسته درمانی تلفیقی محقق ساخته قرار گرفتند. در پایان دوره درمان مجددا در مرحله پس آزمون از هر دو گروه خواسته شد تا به پرسشنامه پژوهش پاسخ دهند. دادهها با استفاده از واریانس اندازه های مکرر تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان دهنده بسته درمانی تلفیقی بر روابط بین فردی در گروه آزمایش (12/30 = F، 001/0 ˂ P) موثر بود و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار بود (001/0 > p). نتیجه گیری: براساس نتایج حاصل از این پژوهش، با توجه به اینکه افراد با آگاهی از پذیرش و تعهد نسبت به آموزش های دریافتی و تقویت توجه آگاهی در کنار بهره گیری از آموزش های طرحواره درمانی، به طور مؤثری در بهبود روابط بین فردی عمل کردند، تلفیق این سه رویکرد در پیشبرد اهداف درمانی در درمان افراد مبتلا به اختلال وسواس مؤثر خواهد بود.
پیش بینی رشد پس از آسیب براساس بهزیستی روانشناختی و ذهن آگاهی در شرایط کرونا در پرستاران زن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵ (پیاپی ۹) مجموعه مقالات کووید- ۱۹
162 - 175
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش بهزیستی روانشناختی و ذهن آگاهی در پیش بینی رشد پس از آسیب زنان پرستار در شرایط کرونا انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل زنان پرستار ساکن شهریار که تجربه کار در بیمارستان ها در شرایط کرونا را داشتند. از میان آن ها، 211 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شرکت کنندگان با پرسشنامه رشد پس از آسیب تدسچی و کالون (1996)، پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف (2002)، مقیاس ذهن آگاهی براون و رایان (2003) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از رگرسیون چندگانه به روش همزمان بوسیله نرم افزار SPSS نسخه 23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان می دهد که بهزیستی روانی و ذهن آگاهی توان پیش بینی رشد پس از آسیب در زنان پرستار را دارد. بین بهزیستی روانی با رشد پس از آسیب و بین ذهن آگاهی با رشد پس از آسیب در زنان پرستار رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد (05/0=α ، 001/0=P). نتیجه گیری: پیشنهاد می شود برای کمک به ارتقاء رشد پس از آسیب در زنان پرستار از تکنیک های برای افزایش بهزیستی روانی و ذهن آگاهی در پرستاران زن استفاده کرد.
رابطه ذهن آگاهی و امنیت اجتماعی: نقش واسطه ای خودفریبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین نقش واسطه ای خودفریبی در ارتباط بین ذهن آگاهی و امنیت اجتماعی بود. پژوهش از نوع همبستگی بود و شرکت کنندگان 300 نفر از دانشجویان (160 دختر و 140 پسر) دوره کارشناسی دانشگاه شیراز بودند که به شیوه نمونه برداری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و به مقیاس ذهن آگاهی (دروتمن، گالوب، اوگانیسان و رید، 2018)، پرسشنامه خودفریبی (سیرونت، هررو، ویلامورال و رودریگز، 2019) و مقیاس امنیت اجتماعی (گیلبرت، مک اوان، بلوی، میلز و گیل، 2009) پاسخ دادند. به منظور تحلیل مدل پژوهش از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان دهنده رابطه منفی و معنادار ذهن آگاهی و خودفریبی، رابطه منفی و معنادار خودفریبی و امنیت اجتماعی و رابطه مثبت و معنادار ذهن آگاهی و امنیت اجتماعی بود. هم چنین خودفریبی در ارتباط بین ذهن آگاهی و امنیت اجتماعی نقش واسطه گری داشت. درمجموع یافته های این پژوهش نشان می دهد که بهبود ذهن آگاهی دانشجویان و کاهش خودفریبی آنان می تواند باعث افزایش امنیت اجتماعی در آنان می شود.
رابطه ذهن آگاهی و نگرش مذهبی با بخشش: نقش واسطه ای انعطاف پذیری شناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
133-149
حوزه های تخصصی:
بخشش، فرآیند گذشتن از خطای دیگران است که با انگیزه آرامش درونی، یا بهبود روابط با فرد خاطی، یا با هدف انجام رفتاری ارزشی صورت می گیرد. بخشش دارای پیامدهایی مانند رهایی از احساس منفی نسبت به فرد خطاکار، غلبه بر رنجش، پرهیز از عصبانیت، دوری، جدایی و انتقام نسبت به فرد خطاکار است. هدف این پژوهش، تعیین رابطه ذهن آگاهی و نگرش مذهبی، به واسطه گری انعطاف پذیری شناختی با بخشش بود. بدین منظور، نمونه ای متشکل از 203 دانشجوی مشغول به تحصیل دانشگاه علم و صنعت ایران، در سال تحصیلی 97-96، به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و علاوه بر متغیرهای دموگرافیک، به مقیاس بخشش هارتلند (HFS) و پرسش نامه های ذهن آگاهی فرایبورگ و همکاران- فرم کوتاه (FMI-SF)، نگرش مذهبی گلریز و براهنی و انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (CFI) پاسخ دادند. تحلیل داده ها، با استفاده از همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که نگرش مذهبی و ذهن آگاهی، قادرند به واسطه انعطاف پذیری شناختی، تغییرات بخشش را پیش بینی کنند. همچنین، بین نگرش مذهبی و ذهن آگاهی با بخشش، رابطه مثبت وجود دارد. بنابراین، انعطاف پذیری شناختی بین نگرش مذهبی و ذهن آگاهی با بخشش نقش میانجی را ایفا می کند.
مقایسه پریشانی روا شناختی، ذهن آگاهی و خودکار آمدی تحصیلی در دانش آموزان تیزهوش و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه پریشانی روانشناختی (استرس، افسردگی، اضطراب)، ذهن آگاهی و خودکارآمدی تحصیلی در بین دانش آموزان دختر تیزهوش و عادی بود. طرح پژوهش توصیفی و از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شهر اردبیل در سال تحصیلی 99-98 بودند. 200 دانش آموز (100 نفر دانش آموز تیزهوش- 100 نفر دانش آموز عادی) به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های پریشانی روان شناختی لویندا (DASS-21)، پرسشنامه ذهن آگاهی بروان و ریان (MASS) و پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی جینکز و مورگان (ASEQ)، جمع آوری و از طریق آزمون تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) تحلیل شد. نتایج نشان داد بین دو گروه در متغیر های پریشانی روان شناختی، ذهن آگاهی و خودکارآمدی تحصیلی تفاوت معنا داری وجود دارد (01>P). ذهن آگاهی و خود کارآمدی تحصیلی دانش آموزان تیزهوش به طور معناداری از دانش آموزان عادی بیشتر بود و پریشانی روان شناختی دانش آموزان تیزهوش به طور معناداری از دانش آموزان عادی کمتر بود (01/0>P). بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان بیان کرد که متغیر هوش نقش مهمی را در ذهن آگاهی، خود کارآمدی تحصیلی و پریشانی روان شناختی دارد.
مقایسه اثربخشی روش های آموزش ذهن آگاهی و هوش هیجانی بر تنیدگی شغلی، تعارض کار - خانواده و رواندرستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ بهار (فروردین) ۱۴۰۱ شماره ۱۰۹
۲۰۶-۱۸۷
حوزه های تخصصی:
زمینه: بررسی پیشینه نشان می دهد که آموزش ذهن آگاهی و هوش هیجانی بر تنیدگی شغلی، تعارض کار - خانواده و رواندرستی مؤثر بوده است، اما هنوز مشخص نیست که کدام یک از این مداخلات در طول زمان اثربخشی بیشتر و پایدارتری را دارند. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی روش های آموزش ذهن آگاهی و هوش هیجانی بر تنیدگی شغلی، تعارض کار - خانواده و رواندرستی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کابردی و از نظر ماهیت از نوع طرح شبه آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون و یک مرحله پیگیری سه ماهه بود. جامعه مورد مطالعه، کارکنان شرکت سازه گستر سایپا بودند و نمونه های آماری شامل 90 نفر از کارکنان بود که به روش دردسترس انتخاب و به روش تصادفی در گروه های آزمایش (آموزش ذهن آگاهی و هوش هیجانی) و گواه قرار گرفتند. ابزارهای سنجش شامل؛ پرسشنامه تنیدگی شغلی موسسه سلامت و ایمنی انگلستان (1993)، پرسشنامه تعارض کار - خانواده کارلسون و همکاران (2000) و پرسشنامه رواندرستی ریف (1989) بود. یکی از گروه های آزمایش مداخله ذهن آگاهی مبتنی بر مدل کابات - زین (2015) و گروه دیگر آزمایش، بسته آموزش هوش هیجانی مبتنی بر مدل سالوی و همکاران (2016) را هر کدام در هشت جلسه 60 دقیقه ای دریافت کردند. گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس آمیخته انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش توانش ذهن آگاهی و هوش هیجانی بر تنیدگی شغلی، تعارض کار خانواده رواندرستی کارکنان مؤثر بوده است (0/05>P). آموزش ذهن آگاهی در مقایسه با آموزش هوش هیجانی، تأثیر بیشتری بر تنیدگی شغلی و رواندرستی کارکنان داشته است (0/05 >P). نتیجه گیری: به نظر می رسد روش آموزش ذهن آگاهی و هوش هیجانی می تواند به عنوان یک امر پیشگیرانه و بهبودگر در حیطه سلامت روانی افراد جامعه مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودمهارگری و رفتارهای پرخطر در نوجوانان دارای اختلال کمبود توجه / فزون کنشی همراه با اختلال رفتارهنجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۰
۴۰۰-۳۸۳
حوزه های تخصصی:
زمینه: مطالعات متعددی به بررسی اثربخشی مداخله مبتنی برذهن آگاهی در افراد مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی پرداختند. اما پژوهشی که به اثربخشی مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی در افراد مبتلا به اختلال کمبود توجه / فزون کنشی همراه با اختلال رفتار هنجاری پرداخته باشد مغفول مانده است. هدف: این پژوهش با هدف اثربخشی مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودمهارگری و رفتارهای پرخطر در نوجوانان دارای اختلال کمبود توجه / فزون کنشی همراه با اختلال رفتار هنجاری صورت گرفت. روش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری شامل نوجوانان پسر 13 تا 18 سال دارای اختلال کمبود توجه / فزون کنشی همراه با اختلال رفتار هنجاری مراجعه کننده به مرکز اورژانس اجتماعی شیراز در سال 1398 بودند، با روش نمونه گیری در دسترس 26 نفر بر اساس معیارهای ورود انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. گروه آزمایش مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی (زیلوفسکا، 2012) را طی دو ماه و نیم در 10 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه خود مهارگری تانجنی (تانجی و بائومیسر، 2004) و پرسشنامه خطرپذیری نوجوانان ایرانی (زاده محمدی، احمدآبادی، حیدری، 1390) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر از نوع طرح های آمیخته با نرم افزار SPSS (نسخه 26) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد، تفاوت در دو گروه آزمایش و گواه از لحاظ نمره پس آزمون و پیگیری در متغیرخودمهارگری و رفتارهای پرخطر معنادار است (0/05 p<). نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، آموزش و به کارگیری تکنیک های مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند در بهبود خودمهارگری و کاهش رفتارهای پرخطر در نوجوانان دارای اختلال کم توجهی / بیش فعالی همراه با رفتارهنجاری مؤثر باشد.
اثربخشی آموزش توانش های مبتنی بر روانشناسی مثبت نگر برخودکارآمدی و ذهن آگاهی در ورزش بیماران روانی مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۱ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۱ شماره ۱۱۰
۴۱۸-۴۰۱
حوزه های تخصصی:
زمینه: اختلال های روان پزشکی نوعی بیماری است که افراد از مشکلات عاطفی و احساسی رنج برده و تمامی جنبه های زندگی فرد را در برمی گیرد. پژوهش های زیادی به بررسی اثربخشی درمان های شناختی ورفتاری ونسل سوم بر بهبود عملکرد بیماران روانی پرداخته است، اما مسئله اصلی این است که درمان های نوین ازجمله توانش های مبتنی بر روانشناسی مثبت نگر برخودکارآمدی و ذهن آگاهی این بیماران تأثیردارد؟ هدف: این پژوهش با هدف کلی، بررسی اثربخشی توانش های روانشناسی مثبت نگر بر خودکارآمدی درکنارآمدن بامشکلات و ذهن آگاهی درورزش بیماران روانی مزمن انجام گرفت. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری را کلیه بیماران روانی مزمن مرد مقیم مرکز شبانه روزی بیماران روانی روزبه در شهر زاهدان در سال 1399 تشکیل دادند. 30 نفر از بیماران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) وگواه (15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش برنامه ی آموزشی روانشناسی مثبت نگر (کوئیلیام، 2003) را در هشت جلسه 90 دقیقه ای (هرهفته دوجلسه) دریافت کرد. و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. ابزار اندازه گیری مورد استفاده در پژوهش، پرسشنامه خودکارآمدی در کنارآمدن با مشکلات چسنی (2003) و پرسشنامه ذهن آگاهی در ورزش (زینوت، 2012) بود. تجزیه وتحلیل اطلاعات بدست آمده از اجرای پرسشنامه ها در دو بخش توصیفی و استنباطی با استفاده از آزمون (کواریانس چندمتغیری و تک متغیری) انجام پذیرفت. یافته ها: نتایج تحقیق کنونی نشان داد آموزش توانش های مبتنی بر روانشناسی مثبت نگر بطور معناداری منجر به افزایش "خودکارآمدی در کنارآمدن با مشکلات"و"ذهن آگاهی در ورزش" بیماران روانی مزمن شده است (0/001 p<). نتیجه گیری: باتوجه به اثر مثبت این مداخله برخودکارآمدی در کنارآمدن با مشکلات و ذهن آگاهی در ورزش، برروی بیماران روانی مزمن می توان تحقیقات گسترده تری روی سایر گروه ها با بیماری های مزمن، و مقایسه آن با نتایج پژوهش هایی از این دست انجام گیرد.