مطالب مرتبط با کلیدواژه

تجارب آسیب زا


۱.

نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان، سوگیری های شناختی و طرح واره های منفی در رابطه بین تجارب آسیب زای کودکی و تجارب شبه سایکوتیک(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: تجارب آسیب زا تنظیم هیجان سوگیری شناختی شبه سایکوتیک طرح واره منفی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۵۵ تعداد دانلود : ۵۰۹
زمینه و هدف: تجارب شبه سایکوتیک شکل های غیر بالینی و خفیف اختلال های روان پریشی در نظر گرفته می شوند و با پیامدهای منفی نظیر درماندگی، اختلال های روانی و نارسایی های عملکردی همراه اند. همچنین می توانند منجر به بروز روان پریشی بالینی گردند. ازاین رو پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان، سوگیری های شناختی و طرح واره های منفی در رابطه بین تجارب آسیب زای دوره کودکی و تجارب شبه سایکوتیک انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری آن را کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بیرجند در سال تحصیلی ۹۹-۱۳۹۸ (۵۷۰۰= N) تشکیل داد. حجم نمونه ۴۰۰ نفر بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه آسیب دوران کودکی، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان، مقیاس ارزیابی سوگیری های شناختی داووس، مقیاس کوتاه طرح واره های اصلی و نسخه ۱۶ ماده ای پرسشنامه پیش مرضی استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS و LISREL و به کمک روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد تجارب آسیب زای دوره کودکی بر تنظیم شناختی هیجان، سوگیری های شناختی و طرح واره های منفی اثر دارد (۰۵/۰> p). تنظیم شناختی هیجان، سوگیری های شناختی و طرح واره های منفی بر تجارب شبه سایکوتیک اثر دارند (۰۵/۰> p). به علاوه تنظیم شناختی هیجان، سوگیری های شناختی و طرح واره های منفی میانجی رابطه بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و تجارب شبه سایکوتیک هستند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر از این فرض حمایت می کند که تنظیم شناختی هیجان، سوگیری های شناختی و طرح واره های منفی میانجی رابطه بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و تجارب شبه سایکوتیک هستند.
۲.

نقش میانجی سبک های شناختی مرتبط با نظام فعال سازی رفتاری در رابطه بین تجارب آسیب زای دوره کودکی با نشانگان اختلال دوقطبی در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: اختلال دوقطبی تجارب آسیب زا سبک های شناختی مرتبط با نظام فعال سازی رفتاری سوگیری شناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۱ تعداد دانلود : ۲۲۴
زمینه و هدف: با توجه به شیوع و نرخ عود دوباره اختلال دوقطبی، درک عوامل پیش بین و عوامل آسیب پذیری این بیماری از اهمیت بالایی برخوردار است، ازاین رو پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی سبک های شناختی مرتبط با نظام فعال سازی رفتاری در رابطه بین تجارب آسیب زای دوره کودکی با نشانگان اختلال دوقطبی در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری را کلیه بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی بستری شده در بیمارستان شهید یحیی نژاد بابل تشکیل داد. حجم نمونه ۳۷۹ نفر بود که به روش نمونه گیری در دسترس و در یک بازه زمانی ۱۸ ماهه انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه تجارب آسیب زای کودکی، پرسشنامه افسردگی بک، مقیاس خود گزارشی مانیا و سبک های شناختی مرتبط با نظام فعال سازی رفتاری (خرده مقیاس کمال گرایی/ ارزیابی عملکرد مقیاس نگرش های ناکارآمد، خرده مقیاس خود نکوهشگری مقیاس تجربیات افسردگی و خرده مقیاس خودمختاری مقیاس خودمختاری- اجتماع مداری) استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزارهای SPSS وLISREL و به کمک روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد تجارب آسیب زای دوره کودکی بر سبک های شناختی مرتبط با نظام فعال سازی رفتاری و نشانگان (افسردگی و مانیا) اختلال دوقطبی اثر دارد (۰۵/۰>p). سبک های شناختی مرتبط با نظام فعال سازی رفتاری بر نشانگان (افسردگی و مانیا) اثر دارند (۰۵/۰>p). نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر از این فرض حمایت می کند که سبک های شناختی مرتبط با نظام فعال سازی رفتاری، میانجی رابطه بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و نشانگان (افسردگی و مانیا) اختلال دوقطبی هستند.
۳.

رابطه کمال گرایی و تجارب آسیب زا با رفتارهای خودآسیبی غیرخودکشی: نقش واسطه ای سرسختی روانشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خودآسیبی کمال گرایی اخلاقی تجارب آسیب زا سرسختی روانشناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۱ تعداد دانلود : ۲۵۵
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی مدل ساختاری تبیین رفتارهای خودآسیبی غیرخودکشی بر اساس کمال گرایی و تجارب آسیب زا با نقش واسطه ای سرسختی روانشناختی بود. طرح پژوهش حاضر کاربردی و از نوع پژوهش های همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. از بین کلیه دانشجویان لیسانس دانشگاه های شهر تهران تعداد 529 نفر (411 دختر و 118 پسر) به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. همه آن ها پرسشنامه های خودآسیبی، کمال گرایی اخلاقی، تجارب آسیب زا و سرسختی روانشناختی را تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای SPSSV19 و AMOSV18 استفاده شد. نتایج نشان داد که هر دو متغیر کمال گرایی اخلاقی و تجارب آسیب زا اثرات مستقیم و معنی داری بر سرسختی روانشناختی و رفتارهای خودآسیبی داشته اند. همچنین سرسختی روانشناختی بر رفتارهای خودآسیبی اثر مستقیم و معنی داری داشت. افزون بر آن نتایج نشان داد که دو متغیر کمال گرایی اخلاقی و تجارب آسیب زا بر رفتارهای خودآسیبی اثر غیر مستقیم و معنی داری دارند (01/0>P). در نهایت نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد کمال گرایی اخلاقی و تجارب آسیب زا بر رفتارهای خودآسیبی به واسطه سرسختی اثر معناداری داشته و لذا آگاهی روانشناسان، مشاوران و سایر متخصصان از این مدل جهت بهبود رفتارهای خودآسیبی می تواند کمک کننده باشد.
۴.

مدل علی سبک دلبستگی نایمن و تجارب آسیب زا با میانجیگری ذهن آگاهی بر ذهنی سازی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اضطراب اجتماعی تجارب آسیب زا دلبستگی ناایمن ذهن آگاهی ذهنی سازی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۸ تعداد دانلود : ۱۸۳
مقدمه: ذهنی سازی که به عنوان ظرفیت درک حالات درون روانی خود و دیگران تعریف می شود، می تواند عامل مهمی در اختلال اضطراب اجتماعی باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی مدل علی سبک دلبستگی ناایمن و تجارب آسیب زا با میانجیگری ذهن آگاهی بر ذهنی سازی افرادی با اضطراب اجتماعی است. روش: روش پژوهش کمی-همبستگی و از نوع معادلات ساختاری است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه پیام نور شهر الشتر در سال 1399 بود. 232 نفر دانشجویان که در پرسش نامه اضطراب اجتماعی کانور نمره بالای 40 را بدست آورده بودند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل: پرسش نامه اضطراب اجتماعی کانور، ذهنی سازی دیمی تریویچ، سبک دلبستگی هازن، تجارب آسیب زا محمدخانی و ذهن آگاهی فرایبورگ بود. داده ها به روش معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار AMOS تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که مدل فرضی پژوهش با داده ها برازش مطلوبی دارد. سبک دلبستگی ناایمن و تجارب آسیب زا با ذهنی سازی رابطه منفی معناداری داشتند. ذهن آگاهی توانست در ارتباط بین دلبستگی ناایمن و ذهنی سازی به صورت معناداری میانجی گری کند، اما ذهن آگاهی نقش میانجی معناداری در ارتباط بین تجارب آسیب زا و ذهنی سازی ایفا نکرد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که سبک دلبستگی ناایمن به طور مستقیم و به واسطه ذهن آگاهی به صورت غیرمستقیم بر ذهنی سازی تاثیر دارد و تجارب آسیب زا فقط به صورت مستقیم توانسته بر ذهنی سازی موثر بوده باشد. توجه به این متغیر ها می تواند در زمینه رفع مشکلات ذهنی سازی و ارتقا آن موثر باشند.
۵.

ارائه مدل رابطه بین تجارب آسیب زا و اختلال استرس پس از سانحه ساده و پیچیده در زنان و دختران آسیب دیده، با نقش واسطه ای ذهنی سازی و پردازش هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اختلال استرس پس از سانحه ساده و پیچیده ساختار عاملی ذهنی سازی پردازش هیجانی تجارب آسیب زا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۱ تعداد دانلود : ۲۱۷
سازمان جهانی بهداشت اخیراً یازدهمین نسخه تجدیدنظر شده در طبقه بندی بیماری ها را با گنجاندن اختلال استرس پس از سانحه پیچیده (complex PTSD) منتشر کرده است.در این نسخه، اختلال CPTSD به عنوان یک اختلال متشکل از علائم اختلال استرس پس از سانحه ساده (PTSD) و اختلال در سازماندهی خود (DSO) مطرح شد. با وجود تحقیقات رو به رشد در رابطه با بررسی این طبقه تشخیصی، تا به امروز هیچ تحقیقی در مورد نشانه ها و عوامل خطرساز این اختلال در ایران انجام نشده است. پژوهش حاضر به منظور شناسایی نشانه ها و عوامل خطرساز در قالب متغیرهای میانجی (ذهنی سازی و پردازش هیجانی) انجام شد. در این مطالعه از طرح تحقیقی مقطعی-توصیفی و پژوهش همبستگی از نوع مدل یابی با تحلیل مسیر استفاده شد. نمونه گیری با روش هدفمند و از جامعه زنان و دختران آسیب دیده 17 تا 60 ساله صورت گرفت و پرسشنامه بین المللی وقایع آسیب زا، چک لیست تجارب آسیب زا، مقیاس ذهنی سازی و مقیاس پردازش هیجانی توسط آنان تکمیل شد. داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS-26 و AMOS-24 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد ذهنی سازی و پردازش هیجانی در ارتباط بین تجارب آسیب زا و PTSD و CPTSD نقش میانجی گرانه معناداری دارند. در نتیجه، با توجه به نقش ذهنی سازی و پردازش هیجانی در رابطه بین تجارب آسیب زا و اختلال PTSD و CPTSD، آموزش فرایندهای تنظیم هیجان و تقویت مهارتهای ذهنی سازی در پیشگیری از این دو اختلال و بالا بردن سطح سازگاری می تواند مؤثر باشد.
۶.

آزمون مدل عملکرد شناختی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی در رابطه با تجارب آسیب زای دوره کودکی با نقش میانجی بی ثباتی هیجانی و هیجان ابراز شده(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تجارب آسیب زا بی ثباتی هیجانی هیجان ابراز شده عملکرد شناختی اختلال دو قطبی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۱ تعداد دانلود : ۱۲۴
مقدمه: مطالعات نشان می دهد که شدت تغییرات در عملکردهای شناختی در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی به طور مستقیم با بدتر شدن عملکرد کلی و کیفیت زندگی آنان مرتبط است. هدف: پژوهش حاضر با هدف آزمون مدل عملکرد شناختی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی در رابطه با تجارب آسیب زای دوره کودکی با نقش میانجی بی ثباتی هیجانی و هیجان ابراز شده انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی بستری شده در بیمارستان شهید یحیی نژاد بابل در بازه زمانی فروردین ۱۳۹۸ تا پایان شهریور ۱۳۹۹ بود، که تعداد ۳۷۹ نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه ترومای کودکی برنشتاین و فینک (۱۹۹۸)، بی ثباتی هیجانی اولیور و سیمسون (۲۰۰۴)، سطح هیجان ابراز شده هال و همکاران (۲۰۰۷) و توانایی های شناختی نجاتی (۱۳۹۲) استفاده گردید. تحلیل داده ها با روش مدل یابی معادلات ساختاری با نرم افزارهای SPSS نسخه ۲۴ و LISREL نسخه ۸/۸ انجام شد. یافته ها: براساس یافته های تحقیق تجارب آسیب زای دوره کودکی بر بی ثباتی هیجانی (۰/۷۲=β) و هیجان ابراز شده (۰/۶۸=β)، اثر مستقیم و مثبت معنادار و بر روی عملکرد شناختی (۰/۱۰-=β) اثر مستقیم و منفی معنادار دارد (۰/۰۵>P). همچنین تجارب آسیب زای دوره کودکی از طریق متغیر میانجی بی ثباتی هیجانی و هیجان ابراز شده بر روی عملکرد با ضریب مسیر (۰/۴۷-=β) اثر منفی معنی داری دارد (۰/۰۵>P). نتیجه گیری: براساس نتایج بی ثباتی هیجانی و هیجان ابراز شده دارای نقش میانجی در رابطه بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و عملکرد شناختی مبتلایان به اختلال دو قطبی هستند؛ لذا در جهت بهبود عملکرد شناختی افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، متغیرهای ثباتی و هیجان ابزار شده باید مورد توجه قرار گیرد.