مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
نقد کهن الگویی
منبع:
علوم ادبی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷
95 - 118
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به شکل نظری به بررسی ابعاد نقد کهن الگویی یا یونگی می پردازد. نقد کهن الگویی تاکنون یافتن ریشه های مشترک و در عین حال ناخودآگاه انسانی، بدون در نظر گرفتن عنصر زمان و مکان در آثار ادبی تعریف می شده است. آنچه از نقد کهن الگویی به ذهن متبادر می شود، دیدگاه سنّتی و روش پیروان سنّتی یونگ است که در ایران این قضیه به دلیل کمبود دسترسی به منابع دست اول یا ترجمه کافی، نمود بیشتری پیدا می کند. تلاش پژوهشگر حاضر، مطالعه نظرات بزرگان روانشناسی تحلیلی و پسایونگی است. با بررسی دیدگاه های منتقدان، ابعاد مختلف رویکرد کهن الگویی مشخص شده و نتیجه گرفته می شود که این رویکرد برخلاف آنچه در کاربرد آن در ادبیّات دیده می شود نسبی، سیال، فردی و وابسته به شرایط است. بنابراین پژوهشگران علاقه مند به نقد کهن الگویی لازم است در ابتدا با معانی دقیق مفاهیم آشنا شوند و پس از آن اقدام به کاربرد این رویکرد در ادبیّات کنند.
سفر قهرمانی کهن الگویی در ملکوت بهرام صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
583 - 610
حوزه های تخصصی:
نقد کهن الگویی از نظریه های مدرن نقد ادبی و مبتنی بر نقد روان شناختی است که براساس آرای یونگ بنا شده است. در این نوع نقد، ضمن مطالعه و بررسی کهن الگوهای یک اثر، چگونگی جذب آن ها توسط ذهن خالق اثر نشان داده می شود. برپایه این مطالعات، سفر قهرمانی برای رسیدن به کمال فردیّت با تکیه بر حضور کهن الگوها در زندگی هر فرد میسر است. هدف پژوهشگر، بررسی رمان ملکوت نوشته بهرام صادقی از منظر نقد کهن الگویی با تکیه بر مبانی فکری کارول.اس.پیرسون و هیو.کی.مار برپایه کهن الگوهای دوازده گانه بیداری قهرمان درون است. پژوهشگر ضمن آشنایی اجمالی با این کهن الگوها، نشان می دهد شخصیت های داستانی نیز با تجلّی این کهن الگوها می توانند در فرایند تفرّد گام نهاده و سفر قهرمانی را پیش گیرند. نتایج این مقاله تحلیلی و توصیفی نشان می دهد در رمان ملکوت شخصیتی ضدقهرمان سفر درونی را طی می کند و این اثر به دلیل رویکرد روان شناسی خود، برپایه نظریات کهن الگویی قابل تحلیل است.
بررسی و تحلیل شخصیت بهرام در هفت پیکر نظامی بر پایه نظریه بیداری قهرمان درون
حوزه های تخصصی:
خانم کارول پیرسون با توجه به نظرات یونگ مبنی بر تأثیر کهن الگوها در سفر تفرد بشری، دوازده کهن الگوی شخصیت را مطرح کرد و این سفر را به شکل سه مرحله سفر قهرمان یعنی: تدارک، سفر و بازگشت توصیف کرد و به این نتیجه رسید که هر انسانی با قرار گرفتن در این سفر و با هدایت و راهنمایی کهن الگوهای دوازده گانه می تواند به خویشتن حقیقی خود دست یابد. یکی از داستان های دل انگیز در ادبیات فارسی داستان سلوک بهرام گور در هفت پیکر نظامی است که کاملاً منطبق با مراحل سه گانه خودشناسی و تفرد در روان شناسی پیرسون است که می تواند به عنوان الگویی برای از بین بردن تضاد زندگی انسان معاصر امروز معرفی شود. در این داستان قهرمان (بهرام) با راهنمایی و تکامل کهن الگوهای معصوم، یتیم، جنگجو و حامی، برای سفر اسطوره ای آماده می شود و با انرژی کهن الگوهای جست وجوگر، عاشق، ویرانگر و آفریننده در آرمان شهر گنبدهای هفت گانه، جهان درونی خود را می کاود و به خویشتن حقیقی دست می یابد و در بازگشت با یاری کهن الگوهای حکمران، ساحر، فرزانه و لوده، قلمرو پادشاهی خود و جهان بیرون را دگرگون می کند و به روشن بینی و رستگاری دست می یابد.
تحلیل شخصیت ها، مفاهیم اساطیری و انواع آن در رمان «سمفونی مردگان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۵
249 - 279
حوزه های تخصصی:
به کار بردن عناصر و مضامین اسطوره ای کهن الگویی، یکی از مفاهیم و مؤلفه های موجود در رمان های فارسی است. در این مقاله کوشش شده است با رویکرد توصیفی تحلیلی، مؤلفه های اسطوره ای در رمان سمفونی مردگان اثر عباس معروفی بررسی شود. کاربرد اسطوره در رمان حاضر ممکن است با قصد قبلی نویسنده و یا با توجّه به کهن الگوهای نخستین بشر، به صورت غیرارادی در رمان آورده شده باشد که نشان گر آگاهی نویسنده از اسطوره ها و نمادهای ایران و جهان، فرهنگ دینی، ملی و قومی است. صرف نظر از درون مایه اصلی رمان که قتل و برادرکشی است و با اسطوره هابیل و قابیل پرورانده شده ، معروفی برای درک رمان خود از اسطوره های مختلفی استفاده کرده است که آن ها را می توان به سه دسته اساطیر شاهنامه ای (سیاوش، ایرج، بیژن و منیژه و...)، حیوانات اساطیری (ققنوس، کلاغ، گرگ، پروانه، ماهی) و مفاهیم اسطوره ای (آفرینش، دوگانه نگری، پالایش، ماندالا، گیاه پیکری و...) تقسیم کرد. نظر به گسترده و وسیع بودن این مفاهیم، در این پژوهش، تنها به مفاهیمی که در پژوهش های دیگر، کمتر به آن ها پرداخته شده است، توجّه می شود.
تحلیل رساله عقل سرخ سهروردی براساس نقد کهن الگویی
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها و نقش آن ها در ادبیات می پردازد. در این مقاله «عقل سرخ »از دیدگاه نقد کهن الگویی بررسی شده و بر اساس کهن الگوهای سفرقهرمان، مرگ و تولد دوباره و پیر خردمند؛ و نمادهای کهن الگویی «نقد کهن الگویی» یکی از رویکرد های نقد ادبی معاصر است که به کشف ماهیت و ویژگی اسطوره ها و همچون: باز ،چاه، صحرا، کوه قاف، گوهرشب افروز، درخت طوبی، سیمرغ و چشمه زندگانی تحلیل شده است. اساس کهن الگویی این داستان بر کهن الگوی پیر خردمند و سفر قهرمان است و بقیه کهن الگوها و نمادها در ارتباط با آن ها معنا یافته اند. کهن الگوها و نقش آن ها در ادبیات می پردازد. در این مقاله «عقل سرخ »از دیدگاه نقد کهن الگویی بررسی شده و بر اساس کهن الگوهای سفرقهرمان، مرگ و تولد دوباره و پیر خردمند؛ و نمادهای کهن الگویی «نقد کهن الگویی» یکی از رویکرد های نقد ادبی معاصر است که به کشف ماهیت و ویژگی اسطوره ها و همچون: باز ،چاه، صحرا، کوه قاف، گوهرشب افروز، درخت طوبی، سیمرغ و چشمه زندگانی تحلیل شده است. اساس کهن الگویی این داستان بر کهن الگوی پیر خردمند و سفر قهرمان است و بقیه کهن الگوها و نمادها در ارتباط با آن ها معنا یافته اند.
مطالعه تطبیقی کهن الگوی سفرِقهرمان در محتوای ادبی و سینمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطورهشناسان برای ریخت شناسی سفرقهرمان الگوهای مختلفی طراحی کرده اند که معتقد به قابلیت انطباق این الگوها بر انواع متون ادبی و نمایشی هستند. سؤالِ این پژوهش میزان انطباق الگوی سفرقهرمان بر دو اثر ادبی و سینمایی است که شباهت های محتوایی زیادی با یکدیگر دارند. هدف، تطبیق حماسه گیلگمش، متعلق به ادبیات اساطیری، و فیلم گوزن ها، مربوط به سینمای موج نو ایران، با الگوی سفرقهرمان جوزف کمبل براساس روش نقد کهن الگویی است. کمبود پژوهش های اسطوره ای در سینمای ایران ضروت این تحقیق را نمایان می کند. برطبق نقد کهن الگویی، سفرقهرمان دارای سه مرحله جدایی، تشرف و بازگشت است که در اثرهای مورد مطالعه نیز همین مراحل شناسایی شده اند. در پایان پژوهش با به دست آوردن شباهت های شناسایی شده مابین الگوی سفرقهرمان و دو اثر مورد مطالعه، فرضیه انطباق این الگو بر تمام متون ادبی و نمایشی اثبات می شود با این تفاوت که اثر سینمایی نسبت به اثر ادبی شباهت های بیشتری با الگوی پیشنهادی کمبل دارد.
نقد کهن الگویی شهریارنامه براساس نظریه یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
103 - 123
حوزه های تخصصی:
نقد کهن الگویی یکی از روی کردهای مهم نقد آثار ادبی است که به بررسی انواع کهن الگو ها در متون ادبی می پردازد. منظومه شهریارنامه در زمره متون حماسی پهلوانی پس از شاهنامه است که به سرنوشت شهریار فرزند برزو، اختصاص دارد. در پژوهش حاضر پس از مطالعه دقیق شهریارنامه ، به استخراج و تحلیل کهن الگوهای برجسته در آن براساس نظریه یونگ پرداخته شده است. در این منظومه قهرمان برای رسیدن به فردیت باید موانعی را پشت سر گذارد. او در ابتدا با سایه خویش مقابله می کند و قدم در راه سفری دشوار می نهد. در این مسیر، پیری خردمند که راه نمای او برای طی کردن مسیر پرمخاطره است، او را همراهی می کند. نیروهای اهریمنی ازجمله دیوان و اژدها که نمودی از سایه هستند در مسیر سفر او ظاهر می شوند و شهریار به مقابله با آن ها می پرداز د . او هم چنین از مکان های جادویی و محیرالعقول با موفّقیت عبور می کند. معشوقه ای زیبا و فریبنده و نیز زنی جادوگر در این منظومه نمودی از کهن الگوی منفی مادینه روان در قهرمان هستند که شهریار به مقابله با آن ها می پردازد. در این منظومه، سیستان را می توان نماینده خودآگاهی روان دانست که حرکت شهریار از آن جا شروع می شود و او بعد از تجربه کردن فردیت و کمال در سرزمین ناخودآگاهی(هندوستان)، در انتها با پیوستن به خاندان خود به خودآگاهی بازمی گردد و به این ترتیب پایان دایره فردیت را به آغاز آن پیوند می دهد.
تحلیل اسطوره شناختی داستان بهرام و آزاده براساس نظریه میتوس پاییز نورتروپ فرای؛ بستر مطالعاتی سفالینه منقوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از رویکردهای مهم در نقد ادبی معاصر، رویکرد کهن الگویی است. مهم ترین نظریه پرداز نقد کهن الگویی، نورتروپ فرای، بر آن است که کهن الگوهای اسطوره ای، در انواع متون ادبی پدیدار می شوند و در جهان ادبی، چهار میتوس بنیادین که برابر با چهار فصل، در چرخه جهان طبیعت هستند، چهار ژانر اصلی در ادبیات؛ یعنی کمدی (بهار)، رُمانس (تابستان)، تراژدی (پاییز) و طنز (زمستان) را دربرمی گیرند. بنا به نظریه فرای، کانون تراژدی، قهرمانی است که در حیات خود شش مرحله را از معصومیت نخستین تا سقوط فرجامین طی می کند و در نهایت با قربانی شدنش، تعادل و آرامش بر محیط حاکم می شود. پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی تحلیلی به بررسی نقوش کاسه ای مینایی متعلق به دوران ایلخانی پرداخته و این داستان بهرام و آزاده را مطابق روایت شاهنامه فردوسی به تصویر کشیده است. هدف این پژوهش و نتیجه تحلیل این نقوش بر مبنای نقد کهن الگویی نورتروپ فرای نشان می دهد که روایت تصویری مذکور در قالب میتوس پاییز و ژانر تراژدی شکل گرفته است تا پیام سیاسی و اجتماعی ویژه ا ی را در قالب این داستان تصویری و ادبی به مخاطبانش، چه در دوران پیش از اسلام و چه پس از آن منتقل کند.
روایت خرد محور و قدرت محور بازپیوند قهرمان در قصّه های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به خوانش کهن الگویی قصّه های ایرانی و بررسی فرآیند فردیّت و چگونگی رخدادهای شکل دهنده به این فرآیند پرداخته است. پرسش این است که؛ در طی فرآیند فردیّت، روند پیوند قهرمان با آنیما و آنیموس چگونه است؟ با تحلیل محتوای متن قصّه های ایرانی ابتدا نمود کهن الگوها را یافتیم و سپس دو مرحله ای بودن فرآیند فردیّت آشکارشد که دوگونه تحقّق خردمحور و قدرت محور داشت. یافته ها نشان می دهند؛ من (قهرمان) یا بخش آگاه و دیگر اجزای ناخودآگاه روان چون؛ آنیما، آنیموس، پیرخرد و سایه، پیوندهای پیچیده ای دارند. سایه همجنس قهرمان و جزء ناشناخته، سرکوب شده و چالش آفرین روان است. رخدادهای پروسه فردیّت بر بنیاد چالش آفرینی های سایه برای قهرمان رخ می دهد و قصّه ها هم با ساختار دو بخشی و گاه قصّه درقصّه و همانند فرآیند فردیّت هم دو مرحله پیوند و بازپیوند دارند که در جستار پیشِرو به آن پرداختیم. افزون بر آن، دو روایت زنانه و مردانه از روند تحقق فردیّت داریم؛ در روایت خردمحور زنانه؛ قهرمان با راهنمایی و یاریگری پیرخرد و تکیه بر خردورزی بر سایه پیروز می شود و به آنیموس می پیوندد و اغلب پس از شکست سایه، او را می بخشد و می پذیرد. در روایت قدرت محور مردانه؛ قهرمان همچنان از راهنمایی و یاریگری پیرخرد برخوردار است، ولی با تکیه بر قدرت و جنگیدن رویاروی بر سایه غلبه می کند و اغلب سایه را می کُشد و گاه می راند.
تحلیل منظومه مانلی نیمایوشیج بر پایه نقد کهن الگویی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به تحلیل منظومه مانلی نیمایوشیج بر پایه نقد کهن الگویی یونگ می پردازد. نقد کهن الگویی (اسطوره ای)، از رویکردهای نوین در حوزه نقد ادبی معاصر است که با دیدگاه روان شناسانه به اسطوره ها، ماهیت کهن الگوها را کشف می کند و نقش آن ها را در آثار ادبی نشان می دهد. از این رو بحث اسطوره و کهن الگو در ادبیات معاصر(شعر)، به نوعی با بحث روان شناسی (بر پایه نظر یونگ) گره خورده است. در این منظومه، مانلی نمودی از اسطوره قهرمان است که طی یک سفر درون شناختی، با گذر از «من» به «خود»، موفق به «فردیت یابی» می شود، و در سایه این دگرگونی از دیگران ممتاز می گردد؛ همچنین کردار مانلی با مراحلی از الگوی قهرمان شامل کاوش و نوآموزی تطبیق داده می شود. کهن الگوهای مرگ و باززایی، پیر دانا و نماد آب، در ارتباط با اسطوره قهرمان در منظومه مانلی معنا می یابند. یافته های پژوهش نشان می دهد که مانلی شخصیت اصلی منظومه، فردی از طبقه فروتر جامعه است که با تدابیر پیر دانا در این سفر، به شناخت درستی از خویش می رسد و هماهنگ با طبیعت، به دامن جامعه باز می گردد.
تحلیل پیکرگردانی اژدها در ماجراهای گرشاسپ براساس نقد کهن الگویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
259 - 285
حوزه های تخصصی:
نقد کهن الگویی از جمله روی کردهای میان رشته ای در نقد ادبی معاصر است. کارل گوستاو یونگ میراث ادبی و تجربه های مشترک فرهنگ های متفاوت را در ناخودآگاه جمعی می پندارد و دلیل شباهت های فرهنگی میان ملل مختلف را اشتراک در کهن الگوهای مشترک می داند. هدف این گونه نقد، تحلیل و ارزیابی آثار ادبی و روایات کهن، در صورت داشتن ظرفیت اسطوره ای و کهن الگویی است. از جمله اهداف اصلی پیکرگردانی، ارائه نمادها و نشانه هایی است که قصد بازنمایی حالات روانی انسان را دارد و در پی بیان رازهای مبهم هستی در اسطوره ها به وسیله کهن الگوهاست. این پژوهش قصد دارد انواع پیکرگردانی هیولاهایی را که در اصل اژدها هستند، در ماجراهای گرشاسپ مورد تحلیل و ارزیابی قراردهد. در این جستار از میان ضدّقهرمانانی که گرشاسپِ اوستا به عنوان کهن الگوی قهرمان با آن ها مبارزه کرده است، تنها پتیاره های اژدهاگونه ای که به هیأت پری وهیولاهای سهم گین پیکرگردانی شده اند، از دیدگاه نقد یونگی، به شیوه کتاب خانه ای و با روی کرد تحلیلی - توصیفی مورد بررسی قرارگرفته اند و این نتیجه به دست آمده است که این بوده های اهریمنی به رغم تفاوت در پیکره های ظاهری، در اصل پیکرگردانی اژدهای درون و سایه وآنیمای منفی قهرمان هستند.
تحلیل جریان شناسانه مقاله های علمی مرتبط با نقد کهن الگویی در ژانر حماسه (از دهه بیست تا پایان دهه نود شمسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۷
236-181
حوزه های تخصصی:
نقد کهن الگویی از رویکردهایی است که در چند دهه اخیر در نگارش مقالات علمی گسترش چشمگیری یافته است. این نقد در مطالعات ادبی کاربرد بسیار دارد و به نوعی با ادبیات درهم تنیده است. در این مقاله که برگرفته از طرحی پژوهشی است، با نگاهی جریان شناسانه به نقد کهن الگویی در ایران به شکل جریانی مطرح در نقد ادبی به بازشناسی و تحلیل آن در مقالات دانشگاهی مرتبط با ژانر حماسی پرداخته و گفتمان حاکم بر این نقد، مؤلفه های تکرارشونده و سیر تطور این مؤلفه ها در مقالات تحلیل شده است. جامعه آماری شامل پیشینه ای از مقالات و کتاب هایی درحوزه شاهنامه پژوهی است که از ابتدای قرن به تحریر درآمده و نیز مقالات علمی پژوهشی ای که از دهه هفتاد به بعد، با رویکرد نقد کهن الگویی، متون مربوط به ژانر حماسه را واکاوی کرده اند. در این پژوهش، افراد شاخص و اثرگذار در معرفی رویکرد نقد کهن الگویی، گفتمان های حاکم بر آن و سیر تطور تاریخی و موضوعی رویکرد مذکور در ژانر حماسه با روش توصیفی تحلیلی بررسی شده است. از حدود دهه چهل شمسی، مطالعات میان رشته ای با رویکرد نقد کهن الگویی مورد توجه قرار گرفت. در دهه شصت و هفتاد، غالب نویسندگان، به ویژه نویسندگانی که امروز در این عرصه شناخته شده اند، راهی تازه در مطالعات نقد کهن الگویی گشودند. از مشخصات بارز مقالات این دوره، غلبه تحلیل های محتوایی، خوانش های تطبیقی و کشف معناست. در دهه هشتاد و نود، حجم انبوهی از مقالات دانشگاهی تولید شد که گرچه در ساختار نظام مندتر است، آسیب های فراوانی نیز در نگارش و تحلیل های آن ها وجود دارد که به تفصیل در متن مقاله به آن پرداخته شده است.
نمادهای کهن الگوی یونگ درگره گشایی داستان شاهزاده و کمپیرزن (شاهزاده ای که پادشاهی حقیقی به او روی نمود)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها تصاویرازلی مشترک درحافظه و ضمیر ناخودآگاه انسان هستند که در هر عصری بانمودهای رایج آن دوره خود را نشان می دهند و بازشناسی تحولات و دگرگونی های آنها می تواند نگاه ما را در مورد جریانهای عمیق فرهنگی، اخلاقی و مذهبی در دورههای تاریخی افزایش دهد. یونگ در آثار خود از کهن الگوهای متعددی نام م یبرد و هر یک از آنها را به تنهایی و در پیوند کلی با هم در شمار پرمعناترین تجلیات روان جمعی به شمار می آوردﺑﺎ ﭘیﺪایﺶ ﻧﻈﺮیﻪﻫﺎى روانﺷﻨﺎﺧﺘی، ارﺗﺒﺎط ﭼﻨﺪﺳﻮیﻪ ﺑیﻦ ﻋﻠﻮم ﻣﺨﺘﻠﻒ ﭘﺪیﺪ آﻣﺪه اﺳﺖ؛ از ﺟﻤﻠﻪ ارﺗﺒﺎط ﺑیﻨﺎرﺷﺘﻪ اى ادﺑیﺎت و روان ﺷﻨﺎﺳی. ایﻦ اﺗﻔﺎق ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺗﺎ ادﺑی ﺎت ﻣﺤﻤﻠ ی ﺑﺮاى ﻧﮕﺮش و ﺗﺤﻠیﻠی روزآﻣ ﺪ، کﺎرآﻣ ﺪ و ﺧﻮاﻧﺸ ی ﻣﺘﻔ ﺎوت ﺗﻠﻘ ی ﺷ ﻮد. ادﺑی ﺎت ﺑ ﻪ ﻣ ﺪد ﻧﻈﺮی ﻪ ﻫ ﺎى روان ﺷﻨﺎﺳی، ﺧﻮد را ﻣﻠﻤﻮس ﺗﺮﻋﻤﻞ ﮔﺮاﺗﺮ ﻋﺮﺿﻪ ﻧﻤﻮده اﺳﺖ و ﺑﺮ ﺟﺬاﺑیﺖ ﺧ ﻮد در ﻣﺘ ﻮن ادﺑ ی، ﺑﻪویﮋه در ﻣﺘﻮن ﻋﺮﻓﺎﻧی اﻓﺰوده اﺳﺖ. از ﺟﻤﻠه ایﻦ ﻧﻈﺮیﺎت، ﻧﻈﺮیه ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺷﺨﺼیﺖ و اﺑﻌﺎد ذﻫ ﻦ و ﻓﺮایﻨﺪﺗﻔﺮّد یﻮﻧﮓ اﺳﺖ. ﻣﻮﺿﻮع ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، به بررسی نظریه کهن الگوی یونگ اثر کارل گوستاو یونگ روانشناس شهیر سویسی ﺑﺎ در ﻣﺜﻨﻮى اﺳﺖ. ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﺸﺎن ﻣی دﻫﺪ ک ﻪ ارتباط مستقیمی بین علم روانشناسی و علوم ادبی برقرارست. ﻣﻮﻟﻮى در ایﻦ ﺣکﺎیاﺖ، مثنویﺑﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﻣی آﻣﻮزد ک ﻪ ﻻزﻣ ه رﺳیﺪن ﺑﻪ ﺗﻮازن، ﺗﻌﺎدل ﺷﺨﺼیﺖ و رﺳیﺪن ﺑﻪﺗﻔﺮّد، ﺗﻌﺎﻣﻞ یکﭙﺎرﭼه ﺗﻤﺎم اﺑﻌﺎد ﺷﺨﺼیﺖ رواﻧی ﻓﺮد اﺳﺖ.
نقد کهن الگویی «نمایشنامه 6» از هفت نمایش کوتاه اسماعیل خلج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی متون ادبی از چشم انداز نظریات کارل گوستاویونگ، از جمله رویکردهای نقد روان شناسی است. یونگ شخصیت را یک واحد می داند که از سیستم های مختلف روانی فراهم آمده است. این سیستم های به ظاهر جدا، در اصل به هم وابسته اند و بر هم تاثیر متقابل دارند. تجلیات ناخودآگاه، کهن الگو نامیده می شود؛ تصاویری جهان شمول، با ریشه های عمیق تاریخی که به حوزه ی ناخودآگاه جمعی تعلق دارند و مظاهر آنها به صورت های گوناگون، در رویا انعکاس می یابد. براساس این رویکرد، توجه به اسطوره ها و نمادهای موجود در متن، از جمله ابزارهای شناخت دنیای متن و نشان دهنده ی پیوند میان ادبیات و روان کاوی است که چشم اندازی درخشان در برابر تحقیقات و پژوهش های میان رشته ای گشوده است. اسماعیل خلج، از دید کمیت و کیفیت آثار، نمایش نامه نویس نامدار ایران در حوزه ی «درام قهوه خانه ای» است. «نمایش نامه شماره6» از هفت نمایش کوتاه او، از جمله آثار مستعد خوانش با رویکرد نقد کهن الگویی است. پژوهش از نوع تحلیل محتواست که با بهره گیری از اسناد و منابع کتابخانه ای از طریق گردآوری منابع و یادداشت برداری، انجام شده است. هدف پژوهش، بررسی متن یادشده از دید کهن الگوهایی است که در سیر روایت، به کارگرفته شده است. نتیجه ی پژوهش، نشانگر حضور اغلب کهن الگوها در نمایشنامه است. این کهن الگوها بسیار محکم و نظام مند به کارگرفته شده اند؛ به گونه ای که می توان گفت دانش نویسنده از دیدگاه های یونگ، در پیش فرض هایی که روایت بر اساس آن پدید آمده، تاثیرگذار بوده است.
نقد کهن الگویی الهی نامه عطّار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد حاضر قرائتی اسطوره ای و یونگی از الهی نامه عطّار است. حوزه مطالعه در این پژوهش، داستان اصلی الهی نامه است و حکایت های فرعی را شامل نمی شود. مسأله پژوهش نیز بررسی شخصیّت ها، موقعیّت ها و نمادهای کهن الگویی است.
فرضیه مقاله حاضر این است که پیرنگ مرکزی داستان الهی نامه مطابق موقعیّت کهن الگویی طلب، و سفر است که در بسیاری از آثار داستانی می توان آنها را مشاهده کرد. اما آنچه متن را بیشتر به سمت داستانی کهن الگویی می کشاند، حضور نمادهای کهن الگویی چون جام جم، انگشتری سلیمان، آب حیات و کیمیاست که بر آرکی تایپی بودن داستان صحه می گذارد. شخصیت «پادشاه» و «پسران» و «دختر شاه پریان» نیز از منظر روانشناسی ناخودآگاه یونگ قابل مطالعه اند. «دختر شاه پریان» یا پری نمادی از آنیمای درونی قهرمان است و «پادشاه» قهرمانی است که راه دشوار طلب و سفر را در پیش دارد. عطار طلب «جادو» را راهی برای یافتن شیطان نفس و یا «سایه» می داند و ظرفی که حاوی معجون جاودانگی «آب حیات» است. «حلقه» ای که مهری بر خود دارد نماد قدرت است. نشانه استیلای روحانی یا مادی است. «کیمیاگری» رمزی برای دستیابی به فرایند فردیت است، کیمیاگری همچون مجرایی به سوی نوزایی است که در آن عارف توفیق تبدیل احوال و تصفیه و پاکسازی خود را می یابد.
نمود کهن الگوها در افسانه های مردم ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۱ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۶
35 - 68
حوزه های تخصصی:
نشان های ناخودآگاه جمعی به شکل بازنمودهای کهن الگویی در آثار ادبی و از جمله اسطوره، قصّه و افسانه پدیدارمی شود. پرسش این است که چگونه می توان بازنمودهای کهن الگویی را در این متون جستجوکرد. در اینجا به روش یا راهکاری ضابطه مند برای جستجو در متن نیازداریم که مناسب این موضوع باشد. برای چنین روشی، نخست باید شناخت روشنی از ماهیت کهن الگوها داشته باشیم، سپس با الهام از ریخت شناسی قصّه، خویشکاری های کهن الگو در شخصیت های قصّه شناسایی شود. پس از شناخت بازنمودهای کهن الگویی با تحلیل پیشینه اساطیری و نمادگرایانه آن ها، بازنمودهای برجسته کهن الگویی آشکارمی شوند. برای مطالعه موردی و معرفی این روش، بازنمود کهن الگوی پیرخرد در 97 قصه از افسانه های مردم ایران جستجوشد. ابتدا خویشکاری های یاریگری، راهنمایی و بخشندگی بازنمود کهن الگوی پیرخرد را در متن جستجو کردیم. یافته ها نشان می دهند که؛ این خویشکاری ها در شخصیت های قصّه با فراوانی؛ سیمرغ 41، اسب 30، دیو 9، پری 4، آهو 2، پیرزن 2، شیر 2، سگ 2، پرنده پیر 1، پرنده طلایی 1، عقاب 1، کلاغ 1، مار 1، مرغ سخنگو 1، مرغ شکر 1 و مورچه 2 مورد دیده می شوند. حال، می توان به تحلیل این موضوع پرداخت که کدام شخصیت ها می توانند بازنمود کهن الگوی پیرخرد باشند. پاسخ، آن که؛ شخصیت هایی که در کلّ قصّه، صرفاً خویشکاری یاریگری، راهنمایی (رازآموزی) و بخشندگی دارند و همراه عنصر جادویی فراخواننده یاریگر دیده می شوند. بنابراین، از میان بازنمودهای کهن الگویی پیرخرد، بیشترین بسامد نمونه ها از آنِ سیمرغ، اسب، دیو و پری است که هم از ارزش های اساطیری و نمادگرایانه برخوردارند و هم با عنصر جادویی همراه هستند و می توان گفت در نتیجه؛ این شخصیت ها نمود کهن الگوی پیرخرد هستند.
نقد کهن الگویی عناصر کیهانی در مصور سازی فالنامه دوره صفوی مرتبط با سرنوشت انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
29 - 42
حوزه های تخصصی:
از دیرباز، حرکت اجرام آسمانی و آنچه که در آسمان اتفاق می افتاد برای آدمی حیرت آور و سوال برانگیز بود و ذهن جستجوگر او همواره در پی پاسخی روشن برای کشف ارتباط بین سرنوشت خود با رخدادهای آسمان بوده است، تا آنجاکه وقایع مهم تاریخی خود را با رخدادهای آسمان مرتبط دانسته است. توجه به این موضوع در اغلب ادیان و اسطوره های ثبت شده بشر نیز دیده می شود و همین ارتباط در تاریخ بعد از اسلام سبب به وجود آمدن یکی از زمینه های مهم فعالیت های علمی مسلمانان شد و کتاب های بسیاری در زمینه نجوم به نگارش درآمد. نقش عناصر کیهانی در آثاری هنری از جمله نگارگری یادآور اهمیت توجه به تغییرات اجرام آسمانی است که انسان باور به تاثیر و نقش آن ها در سرنوشت خود داشته است. تحقیق حاضر در جستجوی پاسخ به پرسش هایی است که ارتباط بین سرنوشت انسان و تغییرات آسمان را با معنایی جدید روشن سازد. بنابراین با بررسی چند نگاره از فالنامه فارسی توپکاپی به دنبال دلایل اعتقاد به ارتباط بین سرنوشت انسان و تغییرات و وقایع آسمان است و به این سوال پاسخ می دهد که مفاهیم و معنای نقوش کیهانی به کار رفته در این نگاره ها چه بوده است و چه عواملی در پیدایش و تولد عناصر کیهانی و باور به تاثیرشان بر سرنوشت انسان نقش داشته است. هدف از انجام این پژوهش بررسی عناصر نجومی و کشف علت باور پیدایش آن ها در ارتباط با سرنوشت انسان است که در مسیر رسیدن به این هدف نظریه های فلاسفه با رویکرد کهن الگویی مورد استفاده قرار گرفته است. روش تحقیق حاضر توصیفی تحلیلی می باشد و روش گردآوری مطالب اسنادی و کتابخانه ای از طریق فیش برداری و تصویرخوانی است. همچنین داده ها از روش تجزیه و تحلیل کیفی بررسی شده است. با توجه به نتایج تحقیق می توان به این باور دست یافت که عناصر شکل گرفته کیهانی بر اساس مفهوم و تاثیرات مشهود و مشخص در سرنوشت نسل های بشر پدیدار شده اند و به واسطه اهمیت و تکرار آن در طول قرن های متمادی، نسل به نسل توسط ناخودآگاه جمعی به ارث رسیده اند و در نهایت به دست هنرمندان برای انتقال مفهومی مطابق با کهن الگوی تاثیرگذار در سرنوشت انسان ها بازآفرینی شده و به صورت نگاره ها درآمده است. شناسایی و تحلیل رموز و عناصر بکار گرفته شده در نگاره های تحقیق حاضر شاهدان زنده این نظریه می باشند.
سایه سنگین کهن الگوی سایه بر سر شعر پست مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوی سایه یکی از عوامل ایجاد احساسات ناخوشایند در افراد است. این کهن الگو به صورت یک الگوی غالب در شعر پست مدرن مشاهده می شود، پژوهش حاضر این ویژگی را که سبب ایجاد فضاسازی تاریک و ابراز احساسات ناخوشایند در کنار مطرح کردن ناهنجاری های اجتماعی و سیاسی از طرف شاعران در شعر معاصر شده است، به عنوان شاخصه سبکی در شعر پست مدرن مطرح کرد و برای اثبات این ادعا، ده مجموعه از آثار هفت شاعر پست مدرن را با روش توصیفی- تحلیلی مورد راستی آزمایی قرار داد. نتیجه این پژوهش نشان داد سایه سنگین کهن الگوی سایه به صورت ناخودآگاه چنان بر ذهن و روح این شاعران گسترده شده که وجوه مثبت دیگر کهن الگوها را کمرنگ کرده است و در نتیجه باعث بازتاب ترس ها، ناکامی ها، سرخوردگی ها و نمودهای بیرونی چون قتل، خیانت، تجاوز، اعتراض و... در آثار اینگونه شاعران شده است و توانسته شعر را به سمت فضاسازی های تاریک، پرتنش، دارای تصاویر شوکه کننده و سرشار از احساسات پوچ گرایانه، همراه با مرگ اندیشی ای ممتد سوق دهد.
بررسی روان کاوانه داستان فرود سیاوش از دیدگاه نظریه یونگ
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۴
89 - 123
حوزه های تخصصی:
نقد روان کاوانه یکی از روش های مهم و کارآمد برای درک و تحلیل لایه های پنهان متون ادبی و هنری است که برای رسیدن به مفاهیم عمیق تر و تحلیل ذهن ها کاربرد دارد. این نوع نقد با تکیه و تأکید بر اصول و قوانین روان کاوی، ساحت گسترده ای از امیال، آرزوها، کنش ها و ناکامی های جاری در زندگی بشری را نشان می دهد. در این پژوهش می خواهیم، داستان فرود سیاوش را بر مبنای این نظریه بسنجیم. در این راستا، کهن الگوهای آنیما، آنیموس، سایه، نقاب، فرایند فردانیت و همچنین برای رسیدن به نتیجه مطلوبتر، نمادها نیز از این دیدگاه تفسیر و تبیین شده اند. روش این پژوهش تحلیلی توصیفی و بر مبنای نقد کهنالگویی یونگ است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که کهنالگوهای پیر فرزانه، مادر فرزانه، سایه، نقاب و آنیما در این داستانها کاربرد دارد و کهنالگوی سایه بسامد زیادی دارد؛ همچنین کهنالگوهای به کار رفته در داستان، بیانگر تلاش قهرمان در طی کردن مسیر فردانیت است. تلاشی که به هدف نمی رسد و قهرمان داستان در طی کردن این مسیر ناکام می ماند.
انعکاس خشم، خشونت و مرگ، نتیجه غلبه کهن الگوی سایه در شعر پست مدرن فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر پست مدرن را به واسطهٔ ویژگی بی پرده گویی و ساختارشکنی موضوعات کلامی، می توان مرجعی مناسب برای مطالعات کهن الگویی در نظر گرفت. مقالهٔ حاضر با توجه به کثرت بسامد واژه ها، ترکیبات، و عباراتی پیرامون خشم، خشونت و مرگ در شعر پست مدرن فارسی، در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که دلیل تمایل اغراق آمیز شاعران پست مدرن به بیان خشم و خشونت در شعر چیست؟ در این راستا، تصاویر «خشم و خشونت اجتماعی»، «خشم و خشونت فردی» و «تصاویر مرتبط با مرگ» در آثار تعدادی از شاعران پست مدرن، با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با در نظر گرفتن رویکرد میان رشته ای، بین ادبیات و دو حوزهٔ نقد اجتماعی و نقد روان شناختی مورد بررسی قرار داده شده است. نتیجه نشان داد، کثرت بازتاب «خشونت نسبت به زنان»، «فساد اخلاقی»، «جنگ» و ناهنجاری هایی از قبیل «مصرف مواد مخدر» در بخش خشونت های اجتماعی، «خودکشی» و «مازوخیسم» در بخش خشونت های فردی، بیشتر برخاسته از اندیشهٔ فراگیر «مرگ اندیشی» است. «مرگ اندیشی» که یکی از نشانه های غلبهٔ کهن الگوی سایه در ناخودآگاه بشر است، در شعر پست مدرن، به یک اندیشهٔ جاری و به تبع آن به یکی از ویژگی های اصلی این جریان شعری تبدیل شده است. شاعران پست مدرن سعی نموده اند برای نشان دادن تاریکی و خشم درونی نهفته در اجتماع، از تصاویر منزجزکننده و وحشت زا، که مرتبط با «مرگ» است، بهره ببرند و روند شعر خود را به سوی تاریکی و وحشت پیش ببرند؛ تاجایی که می توان ادعا کرد، از میان شاعران معاصر، آن هایی که در ناخودآگاه خویش، مغلوب کهن الگوی سایه بودند، به شعر پست مدرن روی آورده اند.