مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
گذار به دموکراسی
حوزه های تخصصی:
"در چند دهه اخیر بویژه از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شورو ی، دموکراسی جایگاهی برجسته در میان دیگر شیوه های حکومت در جهان یافته و از همین رو مطالعه فرایند گذار از رژیم های اقتدار گرا به نظام های سیاسی مردم سالار، به یکی از مباحث مهم جامعه شناسی سیاسی معاصر تبدیل شده است . جهانی شدن ارزش های دموکراتیک از یک طرف و تجارب ناشی از تحولات سیاسی اجتماعی بسیاری از کشورها برای استقرار یا تحکیم دموکراسی از طرف دیگر ادبیات علمی
گسترده و مناسبی برای تبیین علمی گذار جوامع به دموکراسی تولید کرده است. همچنین در سال های اخیر نقش جنبش های اجتماعی در سپهر سیاسی اجتماعی جوامع افز ایش و دامنه فعالیت این جنبش ها از سطوح ملی به بین المللی گسترش یافته است. با عنایت به این دو موضوع، این مقاله به دنبال ارائه الگویی نظری در تبیین نقش جنبش های اجتماعی بویژه جنبش جوانان در
گذار به دموکراسی در جوامع مختلف بویژه جوامع در حال توسعه می باشد . این الگو با تکیه بر فاز جدید ادبیات علمی گذار و با بهره گیری از نظریات اندیشمندانی چون کلاوس اوفه، هابرس، لاکلائو و موفه به طور همزمان بر عوامل داخلی و بین المللی و عوامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تاکید کرده، از این رهگذر نقش جنبش های اجتماعی را در این فرایند برجسته می نماید.
"
سازمان های منطقه ای و دموکراتیزاسیون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر سازمان های دمکراتیک منطقه ای بر دموکراتیزاسیون است. در این تحقیق سازمان های منطقه ای بدون توجه به زمان و مکان فعالیتشان مورد بررسی قرار می گیرند. اما با توجه به ویژگی دمکراتیک بودن که مورد نظر است عمدتاً بر سه دهه ی اخیر متمرکز می شود. در این تحقیق پس از بررسی فرایند دموکراتیزاسیون و بیان مطالبی درباره ی سازمان های دمکراتیک منطقه ای، به نقش، راهکارها، امکانات و توانایی های این سازمان ها در اثرگذاری بر فرآیند دموکراتیزاسیون پرداخته، توانایی آنها در پیشگیری از پسرفت (سقوط) دمکراتیک بررسی می شود. دو نمونه ی ترکیه و موریتانی نیز در پایان جهت روشن تر شدن این تعامل و کنش و واکنش ها به اختصار بررسی خواهند شد.
نگرش انتقادی از درون به اصلاح طلبی در جمهوری اسلامی ایران؛ درس هایی برای مصالحه#,(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نزدیک به دو دهه پس از انقلاب اسلامی ایران، گروهی از نخبگان، با جهت گیری به سمت دموکراتیزاسیون نظام سیاسی حاکم، تلاش و تکاپوی های نظری و عملی خود را آغاز کردند. این نخبگان و اندیشه ی آنها به نام «اصلاح طلبان» و «اصلاحات» مشهور و سبب تحول مهمی در تاریخ سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی شدند؛ اما تحقق اهداف آنها با چالش مواجه شد. ناکامی در اصلاحات و «گذار به دموکراسی»، نخبگانی را که به نحوی شگرف، قدرت سیاسی را بدست آورده بودند، از دایره ی آن خارج کرد. هدف اصلی این مقاله، نقد و بررسی عملکرد جریان اصلاح طلب در ساختار جمهوری اسلامی ایران، با نگاهی درونی است و در این راستا، از روش و ابزار مصاحبه با برخی از دولتمردان و متفکران اصلاح طلب و یا نزدیک به آنها (نمونه گیری هدفمند)، استفاده شده است. بر این اساس، با توجه به ماهیت موضوع، از نظریات گذار به دموکراسی در چارچوب نظرات نخبه گرایانه ی اودانل[1] و اشمیتر[2] برای تحلیل و تبیین، بهره گرفته و نیز بر مشی تعاملی و مصالحه جویانه، تأکید شده است. بر اساس یافته های پژوهش، اصلاح طلبان نتوانستند انسجام و مشی واقع گرایانه و میانه روی را حفظ نموده و تعامل مناسبی با مخالفان اصلاحات و نیز بدنه ی اجتماعی خود برقرار کنند؛ لذا به دنبال عدم توفیق در اجماع و مصالحه، که در واقع به معنای ناکامی های سیاسی آنها بود، به تدریج اعتماد جامعه را نیز از دست داده و دچار افول اجتماعی شدند. مجموعه ی این حوادث، به خشونت و بی ثباتی سیاسی- اجتماعی، خروج گسترده ی اصلاح طلبان از دایره ی قدرت و نیز بسته شدن بیش از پیش فضای سیاسی و اجتماعی انجامید و روندهای سیاسی دست کم تا سال 1392، به سوی عکس اهداف اصلاح طلبی، جریان یافت.
تاملی بررویکرد اسلام گرایی به دولت از نگاه نظریه دولت مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درک وتببین تئوریک دولت مهم ترین عنصر در اندیشه سیاسی است.بدون درک تئوریک از دولت داشتن نظام دموکراتیک ممکن نیست. باتوجه به این که تئوری های مختلفی درباب دولت وجود دارد سوال اصلی این پژوهش این است که دولت مورد نظر اسلام گرایان درون کدام یک از تئوری های دولت می گنجد یا به کدام یک از آنها نزدیک تر است؟ فرض ما در این پژوهش این است که ایده دولت در اندیشه بنیادگرایی اسلامی با نظریه دولت مطلقه قرابت بیشتری دارد.یه عبارت دیگر در بسیاری از مولفه ها برداشت اسلام گرایان از دولت به مولفه های نظریه دولت مطلقه نزدیک است. برای بررسی این موضوع از روش توصیفی وتحلیلی ومقایسه ای استفاده کرده ایم .در این مقاله مولفه های رویکرد اسلام گرایی به دولت با نظریه دولت مطلقه براساس معیارهایی چون نوع برداشت از حاکمیت، پایه های حاکمیت و مشروعیت، مصلحت دولت،حق الهی حکومت ،مبنا ومحدوده مالکیت ،مفهوم ومحدوده قانون وقانونگذاری، اهداف دولت، قلمرو دولت بررسی گردیده ودرپایان هم نسبت این برداشت ها با دولت مدرن مود بررسی قرار گرفت از این جهت که دولت مدرن مهم ترین قالب دولت دموراتیک بوده است.مفروض اساسی ما دراین پژوهش این است که زمانی که از ایده دولت در نزد اسلام گرایان اسلامی سخن می گوییم، بدین معنا نیست که آنان تئوری منسجم و ساخته و پرداخته ای درباب دولت دارند، بلکه باید از ترکیب دیدگاه های آنها ،ارتباط و نزدیکی آن را با یکی از تئوری های دولت مورد سنجش و مطالعه قرار دهیم.
گذار به دموکراسی در ایران با تأکید بر نقش نخبگان حاکم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال سوم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱۱
53 - 86
حوزه های تخصصی:
بررسی موضوع گذار به دموکراسی از چشم اندازهای نظری گوناگون از مهم ترین مباحث در جامعه شناسی سیاسی معاصر است. پرسش اصلی این مقاله این است که نقش نخبگان حاکم و میدان سیاسی در گذار به دموکراسی در جمهوری اسلامی ایران چیست؟ به منظور پاسخ به این پرسش این فرضیه را مورد بررسی قرار دادیم که فرآیند گذار موفقیت آمیز به دموکراسی در ایران نه تنها نیازمند نخبگان سیاسی ای است که از حیث انسجام ساختاری و همبستگی ارزشی در مخالفت با گذار از کمترین هماهنگی برخوردار باشند، بلکه نیازمند میدان سیاسی ای است که در آن سطحی از سازمان ها و نهادهای مدنی، سیاسی و اقتصادی متکثر، احزاب و رسانه ها وجود داشته باشد. بنابراین از منظر نقش نخبگان حاکم، با بررسی وضعیت گذار به دموکراسی در جمهوری اسلامی و طرح مباحث وضعیت گذار، ویژگی ها و عوامل آن، کوشیدیم به تبیین رابطه میان ماهیت نخبگان حاکم و میدان سیاسی و گذار به دموکراسی در ایران بپردازیم. مقاله حاضر وضعیت گذار را در ایران متضمن تحکیم نخبگان حاکم می داند و برای رسیدن به این منظور، ضمن بررسی عملکرد نخبگان حاکم در جمهوری اسلامی ایران، به موانع عمده گذار به دموکراسی در ایران اشاره کرده و از دولت ایدئولوژیک، جامعه مدنی ضعیف و ساختار اقتصاد رانتی سخن می گوید.
دموکراسی با زور و چالش های فراروی آن در عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست ترویج دموکراسی در خارج، به ویژه مدل تحمیل آن از طریق زور (دموکراسی با زور) از سوی ایالات متحده آمریکا، همواره بعد از جنگ جهانی دوم در حوزة سیاست خارجی این کشور مطرح شده و در بعضی از کشورها جنبة اجرایی به خود گرفته است. این سیاست، منشأ مجادلات گسترده ای مابین صاحب نظران علوم سیاسی آمریکایی نیز بوده است. اما تحولات یک دهة اخیر در عراق نشان می دهند که این سیاست در این کشور، برخلاف خوش بینی سیاست مداران کاخ سفید، عملاً با شکست مواجه شده است. پرسش اصلی مقالة حاضر این است که موانع فراروی دموکراتیزاسیون در عراق که «مدل دموکراسی با زور» را با چالش های جدی مواجه کرده است، کدام اند؟ فرضیة مقاله بر این است که مؤلفه های چندگانه ای از قبیل تداوم ناامنی و بی ثباتی سیاسی، پایین بودن شاخص های توسعة اقتصادی و اجتماعی، ضعف فرهنگ سیاسی مدنی، حضور برجستة نخبگان و جریانات سیاسی اقتدارگرا در صحنة سیاسی و تعمیق شکاف های قومی و مذهبی همراه با مداخلات خارجی کشورهای منطقه در تشدید این بحران ها، چالش های فراروی دموکراتیزاسیون در عراق بوده و هستند. در این راستا، مقالة حاضر با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی، ضمن اشاره به مجادلات محافل آکادمیک غربی در خصوص سیاست ترویج دموکراسی و مدل دموکراسی سازی با زور، به کنکاش در چالش های فراروی این سیاست در عراق از سال 2003 تا 2016 خواهد پرداخت.
نقد و ارزیابی مقاله :"بازاندیشی نقش ساختار و کارگزار در مطالعه گذارهای دموکراتیک: درس هایی از ایران"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۰ زمستان ۱۳۸۹ شماره ۴
373 - 389
حوزه های تخصصی:
این مقاله با رویکردی تلفیقی که هم عوامل ساختاری و هم عوامل انسانی (کارگزاری) را در بر می گیرد به دنبال بررسی وضعیت گذار دموکراتیک در ایران در دوره اصلاحات است. نویسنده مقاله در این راستا به نقد رویکردهای ساختارگرا و اراده گرا می پردازد و هردوی این رویکردها را تقلیل گرا ارزیابی می کند. این اثر پس از بیان کلیات مقاله به ارزیابی انتقادی آن می پردازد. این مقاله با رویکردی تلفیقی که هم عوامل ساختاری و هم عوامل انسانی (کارگزاری) را در بر می گیرد به دنبال بررسی وضعیت گذار دموکراتیک در ایران در دوره اصلاحات است. نویسنده مقاله در این راستا به نقد رویکردهای ساختارگرا و اراده گرا می پردازد و هردوی این رویکردها را تقلیل گرا ارزیابی می کند. این اثر پس از بیان کلیات مقاله به ارزیابی انتقادی آن می پردازد.
گذار به دموکراسی و فراز و فرود منازعۀ قومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منازعۀ قومی و عوامل مرتبط با آن، یکی از پرسمان های عمدۀ نحله های مختلف علوم اجتماعی، به ویژه در چندین دهۀ اخیر بوده است. هم زمانی تحولات منازعۀ قومی و فرآیند گذار به دموکراسی، به ویژه پس از نیمه دوم قرن بیستم، مطالعات جامعه شناسی سیاسی منازعه قومی را به این مسئله متمرکز ساخته است که گذار به دموکراسی، چه شرایط و بسترهایی را برای تحولات منازعۀ قومی فراهم می کند. مهم تر اینکه گذار به دموکراسی الزاماً با منازعه قومی توأمان است، یا اینکه فرآیند گذار می تواند به واسطه ترویج مذاکرۀ سیاسی در حکومت های دموکراتیک نوین، فرصتی برای پیشگیری از منازعات قومی مهیا کند؟ با توجه به نبود پژوهش های تئوریک در این زمینه، ما در این مقاله با بهره گیری از تحلیل کیفی، به مطالعۀ شرایطی پرداخته ایم که طی آن، گذار به دموکراسی هم بستری برای تعدیل منازعات قومی مهیا می کند و هم منجر به تشدید آن می شود. راهبردهای نهادی ممانعت از منازعۀ قومی، منازعۀ قومی و نشو ونمای رویه های دموکراتیک و رفتارشناسی رژیم های اقتدارگرا در باب تنوع قومی از دیگر موضوعات مورد مداقه ما در این پژوهش بوده است.
«دوره اصلاحات» در ایران: پویایی درونی یک نظام سیاسی هیبریدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
165-207
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر در پی تبیین فراز و فرودهای سیاسی دوره اصلاحات (1376-1384) در ایران است. برای این منظور از تئوری های «رژیم های هیبریدی» (مرکب) برای تحلیل نظام جمهوری اسلامی ایران و پویایی درونی بهره گرفته شده است. این دسته از تئوری ها با نفی دوگانه دموکراسی- دیکتاتوری می کوشند تا ابزار مفهومی لازم برای تحلیل نظام های سیاسی ای را فراهم آورند که در میانه این گروه قرار داشته، مختصاتی منحصربه فرد و متفاوت با این دو گونه دارند. در ادامه مقاله، مختصات نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران با خصوصیات نظام های هیبریدی (مرکب) مدنظر چهار تن از پژوهشگران این حوزه تطبیق داده شده و کوشیده شده است که از این مختصات در تبیین فراز و فرودهای دوران اصلاحات بهره گرفته شود. مواردی چون اهمیت رقابت های سیاسی، پیشینه نهادی و زمینه های زایش رژیم های هیبریدی و در نهایت پیوند این نوع نظام های سیاسی با اقتصاد رانتی از جمله مسائلی است که برای تبیین فراز و فرودهای این دوره تاریخی به کار گرفته شده است. در نهایت نتیجه گرفته شده است که می توان پیشرفت های اولیه اصلاح طلبان و عقب نشینی ها و شکست نهایی آنها را نه حرکتی هرچند شکست خورده در راستای گذار به دموکراسی، که در چارچوب دینامیسیم درونی یک نظام سیاسی هیبریدی تلقی کرد.
دولت اقتدارگرا و گذار به دمکراسی در چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به دنبال بررسی گذار به دموکراسی در چین بعد از اصلاحات موفق اقتصادی دهه 1980 می باشد. بسیاری از تئوریسین های مدرنیزاسیون طرفدار پیش شرط اقتصادی در گذار به دموکراسی باور داشتند توسعه اقتصادی پیش شرط دمکراتیزاسیون می تواند باشد ولی در چین با وجود موفقیت های اقتصادی و اجتماعی گذار به دموکراسی بر مبنای مدل مورد نظر آنها رخ نداده است. اینکه چه عواملی باعث شده است که تئوری مدرنیزاسیون در گذار به دموکراسی با پیش شرط اقتصادی در چین تحقق پیدا نکند، بایستی در موقعیت دولت و جامعه جستجو کرد. روش تحقیق این مقاله مطالعه موردی با بررسی موقعیت و نقش نهادهای سنتی و لنینستی در گذار به دموکراسی با توجه به فراهم شدن پیش شرط های اقتصادی و اجتماعی گذار به دموکراسی می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که با وجود برخی پیشرفت ها در دمکراتیزاسیون مانند انتخابات محلی توسط مردم بعد از اصلاحات دهه 1980م، میراث نهادی سنتی چین باستان (فرهنگ کنفوسیوس) مبتنی بر نظم سلسله مراتبی بورکراتیک، شایسته سالاری و جامعه هماهنگ، نهادسازی لینینستی بعد از انقلاب مائو مبتنی بر انحصار قدرت در اختیار حزب کمونیسم و ضرورت توسعه اقتصادی، رفاه عمومی و ثبات سیاسی به عنوان اولویت مردم زمینه تضعیف جامعه نسبت به دولت اقتدارگرا در چین شده و امکان گذار به دموکراسی در چین از پائین را با وجود تغییر ساختارهای اقتصادی و اجتماعی تضعیف کرده است.
توسعه سیاسی و موانع گذار به دموکراسی در چین (2021-1978)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال هفتم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۸
59 - 94
حوزه های تخصصی:
نظریه پردازان نوسازی معتقدند بین توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرایند گذار به دموکراسی ارتباط مستقیم وجود دارد. طبق نظریه های نوسازی، توسعه اقتصادی و صنعتی شدن منجر به گذار به دموکراسی می شود. محققین نقطه عزیمت توسعه اقتصادی چین را سال 1978 می دانند. این کشور سال های متوالی دارای رشد اقتصادی بیش از 10درصد بوده است. این امر باعث شده که محققان از آن با عنوان معجزه چین نام ببرند اما این کشور طبق نظریه مدرنیزاسیون، گذار به دموکراسی را طی نکرده و به یک استثنا تبدیل شده است. هدف این مقاله بررسی اجمالی مدل توسعه سیاسی چینی و تبیین عدم گذار به دموکراسی در این کشور است. پرسش پژوهش این است که چه موانعی باعث عدم گذار به دموکراسی در چین از سال 1978تا 2021 شده است؟ فرضیه پژوهش که تلاش می شود با متدولوژی تحلیلی و تبیینی به اثبات برسد عبارت است از: عوامل مختلفی باعث عدم گذار دموکراسی در چین شده است اما مهمترین آنها هماهنگی و انسجام بین طبقه حاکم (حزب کمونیست چین، دولت و ارتش)، ضعف جامعه مدنی، چندپاره گی و وابسته بودن طبقه متوسط، بافت و ارزش های جامعه چینی و ترس از بهم ریختگی و بی ثباتی اجتماعی و سیاسی در پرجمعیت ترین کشور جهان نزد اکثر گروه ها، طبقات مختلف جامعه و بعضی از کشورهای جهان می باشد. مجموعه این عوامل باعث حمایت از سیستم اقتدارگرا و عدم تمایل آنها برای ورودی به فرایند گذار به دموکراسی در فاصله زمانی 1978تا2021 شده است.
تحلیل نسبت قدرت دولت و جامعه با گذار به دموکراسی؛ مطالعه موردی جنبش مشروطیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه علوم سیاسی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
74 - 41
حوزه های تخصصی:
نظریه های گذار به دموکراسی در دهه های گذشته توسعه سیاسی و اقتصادی را حرکتی می دانند که با روشنگری آغاز شده سپس ناگزیر به پیشرفت و آزادی خواهد انجامید. نظریه های متأخر و به طور ویژه سنت توسعه پژوهی دارون عجم اوغلو و جیمز ای. رابینسون با تأکید بر سیاست، اقتصاد و تاریخ؛ نشان داده اند که در گذار به دموکراسی امر جبری وجود ندارد بلکه تعادلی کاملاً بی ثبات است که باید مرتباً از آن حفاظت شود. سؤال پژوهش این است: رابطه قدرت دولت و جامعه در دوره مشروطه چگونه بوده است و نسبت آن با گذار به دموکراسی چیست؟ پاسخ موقت به این پرسش چنین است: جنبش مشروطه باعث کاهش قدرت شاه شد و مقدمات پیشرفت جامعه و نهاد های میانی به عنوان یکی از پایه های گذار به دموکراسی فراهم آمد. تحت انقیاد قفس هنجار ها و تضعیف ظرفیت دولت به عنوان پایه دیگر گذار به دموکراسی، قدرتمند شدن هم زمان جامعه و دولت و برآمدن لویاتان مقید به عنوان نقطه بهینه گذار به دموکراسی رخ نداد و ایران از دالان آزادی به بیرون پرتاب شد. روش این پژوهش، جامعه شناسی تاریخی - تبیینی است و داده های آن از طریق مطالعات کتابخانه ای - اسنادی گردآوری شده است و در چارچوب نظریه عجم اوغلو و رابینسون بررسی و تحلیل شده اند.
آسیب شناسی گذار به دموکراسی در مصر، در سال های 1950 تا 2020(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست غیردموکراتیک، حضور پایدار نیروهای نظامی در عرصه سیاسی و اقتصادی، نهادینگی آموزه های اقتدارگرایی، نبود پیوند بین اندیشه های ایدئولوژیکی و راهبردی و کاربرد نمادین دموکراسی در تاریخ سیاسی مصر، سیاست ورزی را به امتیاز انحصاری حاکمیت و نیروهای نظامی تبدیل کرد. این شیوه حکمرانی با دگرستیزی و تلاش برای محدودیت سیاست، ضمن تلقی جنبش های دموکراسی خواه به مثابه تخلیه انرژی های فرسوده کنش های جمعی، به بازدارنده ای در گذار به دموکراسی تبدیل شد. برگرفته از نوع ساخت قدرت و رفتارهای کارگردانان اصلی بازی سیاست از یک سو و چرخه پایدار اقتدارگرایی پوپولیستی، شبه دموکراسی و نواقتدارگرایی از سوی دیگر، ناکامی تجربه دموکراتیک مصر و شکنندگی گذار به سوی دموکراسی به مثابه پیروزی ساختار بر کارگزار انگاشته می شود. این پرسش مطرح است که چرا گذار به دموکراسی در مصر ناکام بوده است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که سیاست ورزی و حکمرانی در مصر مبتنی بر لیبرالیسم غیردموکراتیک است؛ این گونه که با وجود ظهور آموزه های شبه لیبرالی در دوره های مختلف، هرگز زیست سیاسی دموکراتیک در مصر نهادینه نشد. با الهام از منطق جامعه شناسی تاریخی و نظریه گذار به دموکراسی، فرضیه را با روش تحلیلی و تاریخی به آزمون می گذاریم. یافته های پژوهش نشان می دهد چرخه اقتدارگرایی پوپولیستی، شبه اقتدارگرایی، شبه دموکراسی و نواقتدارگرایی در مصر، نشان می دهد فراغت از آموزه های دموکراتیک، نهادینگی عادت واره های اقتدارگرا و نبود فرهنگ دموکراتیک در زیست سیاسی مصر سبب ناکامی جنبش های دموکراسی خواه خواهد شد.