مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
دیو
حوزههای تخصصی:
چهره شناسی پهلوانان و قهرمانان در داستان های حماسی و بررسی کارهای آن ها، ما را بیشتر به شناخت باورها، اعتقادات و اتفاقات تاریخی گذشته نزدیک می کند. همچنین، بررسی سرنوشت و منش بعضی از این پهلوانان حماسی می تواند آبشخور بسیاری از اسطوره ها و حماسه ها را به ما بشناساند. رستم یک دست در بین پهلوانان و قهرمانان داستان های شاهنامه کُردی، جایگاه خاصّی را داراست، او موجودی نیمه انسان و نیمه دیو است که رفتار و کردارش در طول داستان ها، تحت تأثیر وجود دوسرشتی اش قرار دارد. دوگانگی سرشتی در این شخصیت، باعث رفتارهای ناهمگون و متضاد در کردار و رفتار او می گردد و دو نیروی خیر و شر، در درون او مدام در جدالی پایان ناپذیرند. این چهرة حماسی در شاهنامة کردی، رابطه تنگاتنگی با چهره های برجستة منظومه های حماسی فارسی دارد که خود قابل توجه و تأمل است. در این مقاله سعی شده است شخصیت و کردارهای رستم یک دست که چهره ای ناشناخته در پهنه حماسه ملی است، معرفی و بررسی و تحلیل شود.
پراکنش غیرتصادفی مکان های جغرافیایی در ایران که در نام آنها «دیو» وجود دارد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اجداد هندیان و ایرانیان به دو گروه از خدایان (اهورا و دیوای اوستایی) اعتقاد داشتند. در ایران دیوها از مقام خدایی به ضد خدایی تنزل مرتبه می یابند و اهوراها در مقام خدایی باقی می مانند و در هند عکس آن اتفاق می افتد. با توجه به سیر بسیار کند تغییر در اعتقادات و نگرش ها، آیا ممکن است قومی که در گذشته اعتقاد به خدایی دیوان داشته، چنان تغییر عقیده داده باشد که هیچ قرینه ای بر خدایی دیوان نتوان یافت؟ شواهدی وجود دارد که نشان می دهد دیوها برای قرن ها توسط اجداد ما پرستش می شده اند. به منظور آشکار کردن یکی از این شواهد به بررسی نام محل های جغرافیایی پرداخته شد. انسان ها برای محل زیست و عوارض طبیعی پیرامونشان نامی بر می گزینند. این نامگذاری ها تصادفی نبوده اند (وجه تسمیه ای داشته اند)، گرچند با گذر زمان وجه تسمیه به دست فراموشی سپرده می شود. «دیو» به صورت پیش وند و یا پسوند در ساختار نام تعدادی از روستاها، شهرها و عوارض طبیعی ایران وجود دارد. از 130 مورد نام جغرافیایی یافت شده که دیو در ساختار آنها حضور دارد، 34 مورد مربوط به دو استان گیلان و مازندران است و 96 مورد دیگر در سایر نقاط کشور پراکنده شده است. این تفاوت از نظر آماری معنادار است یعنی نام های یافت شده به طور غیر تصادفی در دو استان شمالی کشور قرار گرفته اند (2=27.19, df=1, P<0.001). یافته پژوهش حاضر که نشان دهنده حضور بسیار معنی دار و غیر تصادفی واژه «دیو» در نام محل های جغرافیایی مازندران و گیلان است، شایان اهمیت است و بررسی های بیشتری می طلبد.
بررسی بازتاب اعتقاد به استویهاد یا دیو مرگ در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیوها و مخلوقات اهریمنی بخشی جدایی ناپذیر از اساطیر و باورهای ایرانیان باستان را تشکیل می دهند، در واقع پیشینیان ما برای هر کدام از رذیلت ها و پدیده های شر، قائل به دیوی خاص بودند و آشکار شدن هریک از این عناصر شرور و ویران گر را به آن دیوها نسبت می دادند. از جمله پدیده هایی که ایرانیان برای آن دیوی خاص قائل بودند، پدیده مرگ است؛ پدیده ای که آن را به استویهاد یا دیو مرگ منسوب می کردند. این باور هرچند پس از ورود اسلام در نزد ایرانیان کم رنگ گردید، اما بازتاب آن را می توان در برخی از آثار از جمله شاهنامه بخوبی مشاهده کرد؛ آن گونه که برخی از تصاویر و استعاره هایی که فردوسی در شاهنامه برای مفهوم مرگ بکار برده است، تأثیر بسیار او را در این مسأله آشکار می کند. بر همین اساس در این پژوهش قصد داریم تا با مطابقت تصاویر مربوط به مرگ در شاهنامه با آن چه در مورد استویهاد یا دیو مرگ آمده است، بازتاب این اسطوره و این باور را که در قبل از اسلام در دین زرتشتی وجود داشته است، نشان دهیم و به اثبات این نکته بپردازیم که فردوسی در خلق این تصاویر به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه تحت تأثیر باور به این دیو قرار داشته است.
دگرریختی دیوان در تصاویر چاپ سنگی اسکندرنامه نقالی (74-1273ق./57-1856م.)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۴
41 - 57
حوزههای تخصصی:
با ورود صنعت چاپ به ایران و دسترسی گسترده مردم به کتاب و کتابخوانی، داستان های عامیانه به ویژه آن هایی که افسانه های عجیب و حوادث شگفت در آن دیده می شوند، از رونق خاصی برخوردار می گردند. یکی از محبوب ترین این داستان ها اسکندرنامه نقالی است که در دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی بارها به شیوه چاپ سنگی به طبع رسیده است. این روایت اسلامی شده اسکندر، سرشار از موجوداتی فراطبیعی و افسانه ای است. در خصوص توصیف برخی از این موجودات همچون دیو و غول، می توان از اصطلاح اسطوره شناسی دگرریختی استفاده کرد؛ به این معنی که ظاهر و توانایی های چنین پدیده هایی دستخوش تغییر شده است. هدف از این پژوهش، علاوه بر معرفی یکی از نسخ چاپ سنگی اسکندرنامه نقالی به تاریخ 74-1273ق.، توصیف و تحلیل شش نمونه از این موجودات و مقایسه آن ها با دو اسکندرنامه چاپ سنگی دیگر است. سوالات تحقیق از این قرارند: دیوان اسکندرنامه نقالی از چه ویژگی های منحصر به فردی در ظاهر و توانایی برخوردار هستند؟ وجوه اشتراک و افتراق چنین موجوداتی نسبت به سایر همتایانشان چیست؟ چگونه می توان با توجه به مفهوم اسطوره شناختی دگرریختی به توصیف و طبقه بندی آن ها پرداخت؟ روش این تحقیق توصیفی و تحلیل و شیوه جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای است؛ و تصاویر مورد نظر با روش آیکونوگرافی پانوفسکی مورد تحلیل قرار گرفته است. مقایسه تطبیقی این سه نسخه، نشان از اقتباس تصاویر اسکندرنامه مظفری از نسخه مورد بحث و پیموده شدن مسیری متفاوت در تصویرسازی دیوان در نسخه عصر پهلوی دارد. همچنین، دیوانِ به تصویر کشیده شده در این نسخه سه نوع متفاوت دگرریختی را به شکلِ ناقض (بخشی از پیکره)، کلی و شفابخش به نمایش می گذارند.
یک دیو ناشناخته در ادبیات پهلوی، و هماورد اهورایی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبانشناخت سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
107-123
حوزههای تخصصی:
چکیده املای وخدغجبه عنوان نام یک دیو در بندی از کتاب هشتم دینکرد آمده است. این واژه در رساله گزیده های زادسپرم نیز در هنگام بیان یک صحنه آخرالزّمانی ذکر شده است. در هر دو بار کاربرد آن، ایزد «اهلشونگ» هماورد این دیو ناشناخته است. در متون اوستایی و پهلوی دیوی به عنوان هماورد این ایزدبانو یافت نشد. از این رو، این احتمال به یقین نزدیک تر شد که نام این ایزدبانو به اشتباه در این دو بند ذکر شده است. اکنون با یک معادله دومجهولی روبرو هستیم؛ نه نام دیو معلوم است و نه نام ایزد ستیزگر با آن را می دانیم. تنها سرنخ این است که در آن صحنه آخرالزّمانی از یک آتش یا آتش پیکر سخن به میان آمده است. با تعیین هویّت آتش پیکر، و آنچه از او و دشمنش در آغاز آفرینش صادر شد، مطلب اندکی از ابهام مطلق بیرون آمد. با بررسی چند بند از متن های مختلف سرانجام به این نتیجه رسیدیم که نام این دیو صورت منفی نام هماورد اهورایی آن است. اشتباه در قرائت یک واژه، و جایگزینی مترادف آن قرائت به جای واژه اصلی موجب این ابهام و تناقض شده بود.
کنش شناسی دیوان با تحلیل جنبه های شخصیت پردازی آنان در قصه های عامیانه ایرانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
دیو موجودی اسطوره ای – افسانه ای در قصه های عامیانه ایرانی است که در باورهای اساطیری ریشه دارد و پرورش یافته اندیشه و خیال عامه است. دیوها روزگاری در شمار خدایان هند و ایرانی بوده اند، اما رفته رفته در باور ایرانیان تنزل یافته اند. جنبه دوگانه برخورد با دیو در ناخودآگاه جمعی مردم تأثیر داشته و شخصیت دیو را در افسانه ها و باورهای مردمی دوگانه یا چندگانه ساخته است. از این روی ریشه دوگانگی یا چندگانگی شخصیت دیوان را باید در باورهای اساطیری مختلف، جنسیت و نوع آنها جست. این پژوهش شخصیت و کنش دیو را از جنبه های مختلف در مجموعه چهار جلدی قصه های ایرانی به شیوه توصیفی - تحلیلی کاویده است. یافته ها نشان می دهد، دیوها با ویژگی های مختلفی در قصه ها ظاهر می شوند و شخصیت آنان همواره ثابت نیست و در قصه های ایرانی کارکردهای متفاوتی دارند که این کارکردها به ترتیب بسامد عبارتند از: مخرب، سازنده، منفعل و متغییر. چهره دیوان در قصه های ایرانی بازتابی از باورهای جمعی و اعتقادات اسطوره ای ایرانی هستند. عشق دیو وآدمی زاد نیز بن مایه ای برجسته در این قصه هاست که کامیابی و وصل با نیروی خیر و ناکامی با نیروی شر فراهم خواهد شد. سرنوشت و سرانجام دیوها نیز متناسب با چهره ها و کنش های آن ها در قصه های مورد مطالعه است.
اسطوره زدایی در کوش نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۴۵)
113 - 128
حوزههای تخصصی:
یکی از برترین و مهم ترین بنیادهای اسطوره حماسه است که بر ستیز و تقابل ناسازها استوار شده است. اسطوره در ذاتِ خود، مینوی و آن جهانی است؛ اما حماسه مانند زاده اسطوره رویکردی زمینی و این جهانی دارد. درحقیقت فرایند این جهانی شدنِ نمادهای اسطوره ایْ ساز و کارِ داستان های حماسی را پدید می آورد؛ به گونه ای که رویارویی خدایان و ضدّخدایان که در سرشت حماسی است، اندک اندک به رویارویی تبارها یا پهلوانان بزرگ و آیینی با نیروهای زیانبار و ضدّقهرمانان می انجامد. بیشترِ منظومه های حماسی پارسی زیرساختی اساطیری دارد و در آنها ردّپای آشکار شخصیت ها و بن مایه های اساطیری را می توان یافت. در این منظومه ها، کوش نامه ایرانشان بن ابی الخیر که در ابتدای قرن ششم هجری سروده شده است، یک استثناست؛ زیرا برخلافِ دیگر حماسه های پارسی می کوشد از پیکره حماسه اسطوره زدایی کند. در این مقاله سه روشِ اسطوره زدایی از حماسه در منظومه کوش نامه معرفی شده است که عبارت است از: 1) خردپذیرکردنِ روایت ها و رخدادهای اساطیری؛ 2) ذکر شخصیت های دینی و تاریخی در کنارِ شخصیت های اساطیری؛ 3) نبود برخی بن مایه های اساطیری و پهلوانیِ رایج در حماسه های اسطوره ای. نگارندگان در این جستار برآن اند تا با بهره گیری از حماسه پژوهیِ تطبیقی، داستان ها و بن مایه های اساطیری ای را که در کوش نامه اسطوره زدایی شده است، در قیاس با دیگر منظومه های حماسی نشان دهند.
تبیین و تحلیل بن مایه های اساطیری در قصه «درخت زندگی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی دقیق و سنجیده قصه ها می تواند درک درستی از باورها، اندیشه ها، شیوه زندگی، توتم ها، اسطوره ها و کهن الگوهای یک قوم در اختیار پژوهشگر بگذارد. یکی از این قصه ها که تاکنون در هیچ منبع مکتوبی ثبت نشده قصه «درخت زندگی» است که در منطقه کوهمره سرخی فارس رایج است. این قصه به گونه ای با بن مایه های اساطیری درآمیخته است که تعیین مرز دقیق میان قصه و اسطوره در آن بسیار دشوار است. هدف نگارنده، بررسی این بن مایه ها در قصه «درخت زندگی» است. برای انجام این کار، نخست به شیوه میدانی، قصه از راویان متعدد ثبت و ضبط شده و سپس به شیوه توصیفی تحلیلی به بررسی بن مایه های اساطیری پرداخته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که چند بن مایه اصلی، محورهای اساسی قصه را تشکیل می دهند: 1. قهرمان قصه، عوامل زایش گاو، دختر، ابرهای باران زا را از چنگ نیروهای شر دیوان نجات می دهد و طراوت و سرسبزی را به جهان بازمی گرداند. 2. قهرمان و همراهانش از شش خان برای بازگشت به خانه می گذرند. 3. قهرمان قصه به سوی درخت زندگی درخت انار که در مرکز و محور عالم قرار دارد حرکت می کند و پس از زندانی کردن نگهبان درخت، از میوه درخت می چیند. 4. درخت انار و درخت انجیر به منزله نمادهای باروری در قصه مطرح می شوند. اسطوره باروری و تلاش قهرمان برای رسیدن به میوه بارورکننده، یکی از محورهای اصلی داستان است. 5. ایزد سروش با عنوان «سروشی غیبی» در نقش هدایتگر و راهنمای قهرمان قصه ظاهر می شود.
بررسی و نقد بن مایه اساطیری دیو در منظومه ویس و رامین و داستان گنبد پنجم هفت پیکر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره ها، به عنوان زیرساخت و پشتیبان فرهنگ در متون غنایی فارسی، نقش مهمی در بازنمایی خویش کاری شخصیت های روایی داشته است. در همین راستا، در روایت های اساطیری آفرینش، دیو و اهریمن با نقش نابودگری خود، در زیرساخت داستان سبب پس زدن شخصیت های اهورایی شده است. اگر از این زاویه به موضوع بنگریم، بن مایه دیو باعث غنای داستانی در هر دو منظومه ویس و رامین و داستان گنبد پنجم هفت پیکر است و هر دو شاعر با تقابل نیروهای اهریمنی و اهورایی، شوق دوگانه خیر و شرّ را در ژرف ساخت روایت برجسته کرده اند. در هر دو منظومه، روایت گر می کوشد با گفتار و رفتار شخصیت ها، اخلاق و حکمت را رنگ و نمای پیروزمندانه بزند، اما پردازش و پرورش نقش دیو در ژرف ساخت دو منظومه، یکسان نیست. مقاله حاضر، با روش تحلیلی و توصیفی، می کوشد خویش کاری بن مایه اساطیری دیو، در ظاهر و بطن روایت این دو داستان را بررسی و تعیین کند. در زیرساخت اسطوره ای منظومه ویس و رامین که نبرد میان اهریمن و اهورامزداست، اخلاق و حکمت اهورایی که «شاه موبد» نماد آن است، در برابر عشقِ ویس و رامین شکست می خورد، درحالی که در هفت پیکر نظامی، خرد اشراقی (اهورایی) و روح قدسی بر اهریمن نفس چیره می گردد. باید یادآوری کرد که نوع نگرش شاعر و فضای اندیشگانی پیشامتن، به ویژه اندیشه زرتشتی، زروانی و مانوی حاکم بر این دو منظومه، سبب تفاوت هایی در تصویرپردازی ها و روایت گری های داستان ها شده است.
مضامین افسانه های شفاهی تیپ 467 (تحلیلی بر مضامین تیپ 467 با تمرکز بر افسانه «تنبلو»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال هشتم آذر و دی ۱۳۹۹ شماره ۳۵
133-158
حوزههای تخصصی:
دزدیده شدن دختری به دست دیو، زندانی شدن او در مکانی مانند باغ یا قصر و تقاضای آمیزش جنسی دیو از دختر، از مضامین اصلی افسانه های شفاهی تیپ 467 (مطابق فهرست جهانی آرنه- تامسون) نظیر افسانه تنبلو است که به اشکال مختلف در مناطق متفاوت ایران روایت شده است. خون دختر پس از چکیدن در آب به گل تبدیل می شود؛ اعتقاد به این مضمون (روییدن گیاه از خون یا اندام انسان) از دیرباز در بین اقوام مختلف رواج داشته و بن مایه اساطیری آن را می توان در داستان کیومرث در بندهش و روییدن گیاه ریباس از نطفه او یافت. دیو که در این دسته از افسانه ها همواره از دختر تقاضای آمیزش جنسی دارد، نماد انسانی است که به واسطه خصوصیات اخلاقی ناپسند از جامعه طرد شده و اکنون می خواهد با درآمیختن با همنوع خویش دوباره به جامعه بازگردد. اما دختر از پذیرش درخواست دیو سر باز می زند و با رسیدن قهرمان شیشه عمر دیو پیدا شده و قهرمان دیو را از میان بر می دارد. در این پژوهش سعی شده است با نگاهی همه جانبه به این مضامین و تحلیل آنها از دیدگاه های مختلف، چرایی رفتار دیو مشخص شود. شیوه تحقیق در این مقاله تحلیلی-توصیفی است.
بررسی تطبیقی مفهوم ماورایی «دیو» در شاهنامه فردوسی و حدیقه سنایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه و حدیقه به عنوان دو اثر مهم ادبی در دو موضوع متفاوت حماسی و عرفانی، واجد وجوه شباهت بسیاری اند. یکی از وجوه شباهت این دو، مفاهیم ماورایی دیو است که در هر دو اثر، به کار رفته است و باعث می شود که این دو اثر از وجهی، قرابت خاصی پیدا کنند. بن مایه ها و مضامین ماورایی و اندیشه های فراواقعی ریشه های آن را می توان در باورهای اساطیری، اعتقادات دینی و سنت های فکری زمانه و حتی اندیشه های عرفانی جستجو کرد. نمودهای عینی دیو بر پایه باورهای اساطیری است که گاه در خدمت نمادپردازی فردوسی قرار گرفته است. واژه دیو پیش از اسلام در فرهنگ ایرانی رایج بود و پس از ورود اسلام تغییر کرد و جای خود را به جن داد. در این پژوهش که به شیوه توصیفی – تحلیلی و با روش کتابخانه ای است؛ مفهوم فرا طبیعی دیو در شاهنامه به عنوان مهم ترین اثر حماسی و حدیقه الحقیقه به عنوان مقدّم ترین اثر رسمی عرفانی با ذکر شواهد و قرائن و مقایسه بسامد آن ها، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. این جستار نشان می دهد که در شاهنامه، دیو جایگاه پیشین خود را از دست داده است و از اقتدار دیوان و تأثیری که در هستی داشته اند به شدت کاسته شده است و به جایگاه فروتری نزدیک شده اند. در حالی که سنایی به صبغه های عرفانی آن تأکید می نماید؛ گاه آن را در معنای جن و گاه در معنای اهریمنِ درون به کار می گیرد؛ در مواردی نیز با معنای ابلیس، یکسان می پندارد و گاه با بهره برداری استعاری از آن پای تأویل و تفسیر را به این مفهوم باز می کند.
بررسی مقایسه ای گناه دیو و تحوّل او در اسطوره های ایران باستان و تعزیه های شست بستن دیو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال نوزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
239 - 267
حوزههای تخصصی:
دیو در ادیان باستانی و ادبیات اسطوره ای ایران مصداق بدی و شر بود. تجلی این بدی در آیین زرتشتی در قالب صفات رذیله و در تاریخ باستان به عنوان افراد منحرف یا دشمن تصویر می شد. در دوران اسلامی و در ادبیات سامی نیز همانندهایی برای این مفهوم و نماد وجود دارد. غول، شیطان و جن، امتدادی از دیو باستانی است. در داستان تعزیه شست بستن، با همین نماد برخورد داریم. تجلّی آز، خشم یا ایشمه و اَژَدهاک در دیو تعزیه شست بستن، عناصر ایرانی این مفهوم را تشکیل می دهند و روند تحولی دیو در تعامل با انبیاء سامی و نهایتاً تحول شخصیتی دیو به دست امام علی حاکی از پذیرش و شکل و رنگ یافتن این اسطوره در قالب حقایق اسلامی است. این پژوهش سعی دارد با بررسی متن شش اثر تعزیه ای که در آن سخن از گناه دیو و تحوّل اوست، میزان تطبیق آن را با ماهیت دیو در ادبیات باستانی نشان دهد.
بررسی تطبیقی نگاره دیو در مکاتب نگارگری دوران ایلخانی و تیموری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال سوم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۱۱
62 - 75
حوزههای تخصصی:
در هنر نگارگری، نگارگران تمامی مکاتب ذهنیتی کامل و فعال درباره نبرد کیهانی میان آفرینش اهریمنی و آفرینش ایزدی داشتند. در این میان دیو که نماد اهریمن و دشمن است با چهره های حیوانی با شاخ ودم و عریان، با سلاح های بدوی و دیگر موارد نشان داده شده است. نگارگران با نمایش این ویژگی ها به نوعی به برتری آفرینش ایزدی در مقابل آفرینش اهریمنی اشاره کرده اند. هدف اصلی پژوهش، بررسی نقش دیو در نگاره های دوره ایلخانی و تیموری (هرات وشیراز) و تفاوت طراحی نگاره های آن است . سؤالات اصلی پژوهش عبارتند از؛1- ویژگی ها و شاخصه های شکلی دیو در نگاره های دوره ایلخانی و تیموری چیست؟2: تفاوت چهره دیوان در نگاره های دوره ایلخانی و تیموری چگونه قابل تبیین است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد، دیو در نگاره های این دوران با توجه به وجه حیوانی آن ترسیم و با ویژگی های حیوانی در کالبد آدمی نقش شده است. از سویی دیگر تفاوت در تصویر نقش آن در این مکاتب ابتدا برگرفته از وجه استعاری شاهنامه و سپس تلقی شخصی نگارگر و خوانش او از متن، سلیقه هنری دوران او و مکتبی که در آن رشد کرده و یا اقتضای شرایط اجتماعی و فرهنگی او است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی و براساس مطالعات کتابخانه ای انجام شده است.
تحلیل جایگاه دیو در مرزبان نامه از منظر آموزه های دین زرتشت و اسلام و باورهای عامیانه
حوزههای تخصصی:
در بین متون کهن ادبیات فارسی، شواهدی از رسوخ و نفوذ اساطیر کهن ملل می توان یافت که حاکی از تأثر نویسنده یا شاعر اثر از آن اساطیر است. آنگاه که اقوال نویسنده در متن از دیدگاه اسطوره شناختی مورد بررسی قرار می گیرد؛ کم کم این تأثیرپذیری ها خود را نشان می دهند زیرا فردی که از نظرگاه علم الأساطیر به مطالعه متون – کلاسیک و معاصر- بپردازد، در صورت وجود تأثر صاحب اثر از یک کهن الگو یا عنصر اسطوره ای، متوجه این عامل در اثر خواهد شد. در داستان دیو گاوپای و دانای دینی – که در باب چهارم مرزبان نامه ثبت شده- نیز همین عناصر دیده می شود. وجود شخصیتی منفی به نام دیو- که خود از زمان تغییرات دین زرتشتی در بین ایرانیان، جایگاه والایش را از دست داده و بر اساس آموزه های زرتشت، دارای جایگاه پست و منفور شده، از یک سو و گاو پای بودن آن از سوی دیگر، نیز خبر دادن متن مرزبان نامه از استیلایی که دیوان ابتدا بر محیط داشته اند و همچنین، گرد آمدن تمامی آنان به فرمان دیوگاوپای، همگی عناصری هستند که از دیدگاه علم الأساطیر و خوانش متون کهن و اعتقادات دین اسلام و زرتشت و نیز باورهای عامیانه ، قابل ردیابی می باشد. لذا در این پژوهش بر آن بوده ایم تا تاثیر اساطیر و معتقدات ایرانیان زرتشتی و مسلمان دراین متن را تببین کنیم .
مطالعه تطبیقی نگاره های کتاب سعادت و کتاب البُلهان ابومعشر بلخی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ بهار ۱۳۹۶ شماره ۱
15 - 29
حوزههای تخصصی:
کتاب مطالع السعاده یا سعادتنسخه ای بسیار نفیس است که در دوران سلاطین ترک عثمانی نوشته و تصویرسازی شده است. این اثر به سفارش سلطان مراد سوم تهیه شده است. این کتاب شامل توضیحات و توصیفاتی از دوازده علایم صورفلکی به همراه مینیاتورها و نقاشی های بسیار عالی است. کتاب البلهان ابومعشر بلخی را می توان از سرچشمه های اصلی کتاب سعادت دانست. کتاب البلهان را برخی به کتاب عجایب ترجمه کرده اند، اما در واقع نوعی کتاب فالنامه و شامل بخش هایی همچون فال انبیا، فال مقبول و اختلاج است. در این کتاب برای کنترل تأثیر طلسم ها و مکان های سحرانگیز به انواع دیوها، اجنه، فرشتگان، پیامبران و جداول طلسمات پرداخته شده است. تصاویر کتاب سعادت در بسیاری از نگاره ها قابل تطبیق و مقایسه با کتاب البلهان ابومعشر بلخی است. هدف این مقاله، بررسی میزان تأثیرپذیری نگاره های کتاب سعادت از تصویرسازی کتاب البلهان است که با روش توصیفی- تطبیقی انجام شده است. نگاره های کتاب سعادت به لحاظ قدرت تصویرگری، طراحی، کادربندی، خلوص رنگ، رنگ پردازی و دقت در جزییات بسیار قوی تر از نمونه الگوی خود است، هر چند نگارگر در ترکیب بندی ها سعی کرده است تا به تصاویر کتاب البلهان نزدیک و وفادار بماند. واژگان کلیدی
سیر تحول دیونگاری در نگارگری ایرانی با تأکید بر شاهنامه نگاری از دوره ایلخانی تا پایان دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۴
105 - 125
دیوان به عنوان موجوداتی اهریمنی در بسیاری از داستان های شاهنامه نقش آفرینی می کنند. بر همین اساس تحلیل دیونگاری ها درگذر زمان می تواند موجبات شناخت شرایط فرهنگی هنری دوره های تاریخی مختلف و مکاتب نگارگری را فراهم آورد. این مقاله باهدف شناخت سیر تاریخی و تحلیلی مفهوم و نقش دیو در ادبیات و شاهنامه و پیرو آن در شاهنامه نگاری در پی پاسخ به این سؤالات است: 1. در یک سیر تاریخی، نگاره دیو در شاهنامه نگاری ها در تقابل با نقش آن در ادبیات دچار چه تحولاتی شده است؟ 2. ویژگی های فرمی و بصری نقش مایه دیو در نگاره های شاهنامه چیست؟ روش تحقیق ، توصیفی و تحلیلی بوده و روش جمع آوری داده ها، کتابخانه ای است. نتایج پژوهش نشان می دهد دیونگاری، با تکرار سنت های بصری نگارگران دارای هویت خاص گردید. صفات ظاهری چون شکل دست وپا، نحوه ی پوشش دیو، نوع زیورآلات و به کارگیری ترکیبات نیمه انسانی نیمه حیوانی در شکل جمجمه و سیمای دیو به صورت اشتراکاتی تکرارشونده درآمده و درگذر زمان ویژگی های دیوان را در نگاره های شاهنامه تا حدی به هم نزدیک کرده است. از سویی نگارگران در کنار پایبندی به خصوصیات دیوان در متن شاهنامه و همین طور روایات شفاهی موجود، در مواردی سنت نگارگری و خلاقیت هنری را مقدم تر دانسته اند. همچنین صفات منفی چون خشونت و پلیدی دیو با بهره گیری از اجزاء حیوانات درنده مانند شیر یا گربه سانان و سگ سانان ایجادشده اند و به کارگیری ویژگی های انسانی در دیوان را می توان در جهت القاء صفات مثبت دیوان، مانند معلم، موسیقیدان بودن و فرماندهی دانست.
شخصیّت شناسی کاووس در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زندگی کاووس کیانی در شاهنامه با داستان هایی چون داستان زاده شدن رستم، جنگ مازندران و هفت خوان رستم، داستان رستم و سهراب، و داستان سیاووش گره خورده ؛ و در میان ده هزار بیت به صورت پررنگ و کم رنگ ترسیم شده است. جستجوی دقیق در این ابیات موجب می شود که خصوصیّات و بازتاب های شخصیّتیکاووس بخوبی نمایانشود. مسلّماً با دسته بندی و ارزیابیاین ویژگی ها، آسان تر می توان به لایه های درونی شخصیّت وی نفوذ کرد. آنچه کاووس را با سایر پادشاهان شاهنامه متفاوت ساخته، جلوه های متضاد شخصیّتی وی است: از سویی اهورایی صفت، دارای فرّه ایزدی، و اهل کاوش و نیایش، و از دیگر سو اهریمنی خو، خودکامه، جنگ طلب و کم خرد است. برخی از صفت های نسبت داده شده به کاووس تنها صفت وی نیست و اغلب شاهان شاهنامه این ویژگی ها را دارند در حالی که برخی از صفات، مخصوص کاووس شاه است. اشاره مختصر به هر دو دسته صفات برای روشن تر شدن ابعاد شخصیّتی کاووس در شاهنامه ضروری است و این صفات را می توان به دو دسته عام و خاص تقسیم کرد. به علاوه برخی از این صفات مثبت و اهورایی و برخی منفی و اهریمنی است. از اینرو نیز می توان صفات کاووس را با کمی اغماض، به دو دسته مثبت و منفی تقسیم کرد. در این پژوهش، ابتدا صفات مثبت شخصیّت کاووس، سپس صفات منفی وی مورد ارزیابی قرار می گیرد. در پایان، در جدولی جداگانه به عام و خاص بودن این صفات مثبت و منفی اشاره می شود.
بررسی تأثیر نیاکان در منظومه های پهلوانی پس از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مضامینی که در بیشتر منظومه های پهلوانی پس از شاهنامه دیده می شود، حضور قهرمانان و پهلوانان دور ه های گذشته وتأثیر آنها در داستان است. بررسی منظومه های پهلوانی پس از شاهنامه فردوسی نشان می دهد که نیاکان و درگذشتگان- که اغلب قهرمانان و پهلوانان دوره های گذشته هستند- به سه گونه در این منظومه ها حضور یافته و تأثیرات بنیادینی در سیر داستان ایجاد کرده اند: 1- نخست اینکه در بیشتر منظومه های پهلوانی، دخمه ها، قلعه ها و گاه مناره ای وجود دارد که قهرمان دورهگذشته پندنامه و گنجی در آن به جای گذاشته است؛ اغلب پهلوان/ پادشاه دورهگذشته به وسیله آن پندنامه با قهرمان داستان ارتباط برقرار می کند و اندیشه او را تحت تأثیر قرار می دهد.2- گاه نیز قهرمان دورهگذشته به خواب قهرمان داستان می آید و با راهنمایی های خود، او را به راهی می خواند و یا اینکه از کاری بازمی دارد. 3- وجود جنگ ابزارهای پهلوانان دوره گذشته در دست قهرمان داستان. گفتنی دیگر اینکه قهرمانان مزبور با دیوان و جادوگران ارتباط دارند و اغلب این قهرمانان برای حفاظت از گنجی که پنهان کرده اند، از دیوان و جادوان مدد گرفته اند. در این جستار کوشش شده است با بررسی منظومه های پهلوانی پس از شاهنامه فردوسی، حضور نیاکان و چگونگی تأثیر آنها در جریان داستان ها بررسی شود.
بررسی تطبیقی نگاره دیو در مکاتب نگارگری ایران از دوره ایلخانی تا پایان دوره قاجار
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۳ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۶
18 - 40
حوزههای تخصصی:
ادبیات ایران بدلیل داشتن سویه فرهنگی غنی و نفوذ در سایر هنرها از جمله نقاشی، یکی از شاخص ترین زمینه های ادبیات تطبیقی بشمار می رود. ادبیات تطبیقی از دو جهت می تواند ارتباط شعر و نقاشی را بررسی کند: نخست اینکه چگونه مفهومی یکسان در هنر نوشتاری و هنر دیداری نمود پیدا می کند و دوم آنکه این هنر نوشتاری یا شعر چگونه در هنر دیداری یا نقاشی تأثیر می گذارد. شاهنامه فردوسی یکی از اسطوره متن های فرهنگی است که از بستر نشانه ای نخستین خود خارج می شود و در حوزه های گوناگون معرفتی و هنری حضور می یابد و آنها را متأثر می سازد. یکی از موضوعات مهم در نگارگری ایران، نبرد میان دیو و آدمی است. هدف اصلی نوشتارحاضر، بررسی فرمی و شکلی دیو در نگاره های مکاتب دوره ایلخانی تا پایان قاجار و چرایی تفاوت در ترسیم آنان بر اساس نظریه پل ریکور Paul Ricour است. سؤالات اصلی این پژوهش عبارتند از: 1) ویژگی ها و شاخصه های شکلی نگاره دیو در مکاتب دوره ایلخانی تا پایان قاجار چیست؟ 2) تفاوت نگاره دیوان در مکاتب دوره ایلخانی تا پایان قاجار چگونه قابل تبیین است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که نقش دیو در نگاره های این دوران با ویژگی های حیوانی در کالبد آدمی نقش شده است. از سویی دیگر، تفاوت در تصویر نقش آن در این مکاتب ابتدا برگرفته از وجه استعاری شاهنامه و سپس تلقی شخصی نگارگر و خوانش او از متن، سلیقه هنری دوران او و مکتبی که در آن رشد کرده و یا اقتضای شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و عرفانی او می باشد. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی و بر اساس مطالعات کتابخانه ای به سرانجام رسیده است.
دیو در فرهنگ ایران زمین با تکیه بر خراسان جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
دیوواژه ای است ابهام آمیز در بودن یا نبودن، در شکل ظاهر و شمای ذهنی و نقش آفرینی مثبت یا منفی که در فرهنگ فارسی تعابیر گوناگونی برای آن بیان شده است. تقابل نیروهای خیر و شر، تقسیم جهان به دو پهنه نور و تاریکی و عقیده به ستیز دائمی میان پدیده های اهورایی و اهریمنی، باوری رایج در میان تمام اقوام و ملت هاست؛ پیکاری که تا جهان برپاست، ادامه دارد و پیروزی نهایی در آن با جبهه نور است. رد پای چنین باوری را در اسطوره ها، ادیان و حتی تفکرات دنیای جدید نیز می توان دید. در فرهنگ عامه و متون ادبی اعم از آثار منظوم و منثور ایران این موجود، با کارکردهای گوناگون مجال بروز و ظهور و نقش آفرین پیدا کرده است. مقاله ی حاضر با هدف جستجوی جایگاه دیو و کارکردهای آن در فرهنگ ایران با تأکید بر بازنمودهای این واژه در فرهنگ خراسان جنوبی تدوین شده است. بررسی های این نوشتار نشانگر شباهت های نگرشی مردم خراسان جنوبی با سایر نقاط ایران زمین است. این مقاله هم چنین نشان می دهد که مردم این خطه توانسته اند در پرتو تدبیر، تعلل و مدارا دیوها را به خدمت گرفته و از آثار منفی و آسیب های آن ها مصون بمانند.