مقالات
حوزه های تخصصی:
در این جستار به بررسی چگونگی فرایند ارجاع در چارچوب نطریه ای می پردازیم که هم ملاحظات منطقی و هم عوامل گفتمانی را در مرجع گزینی لحاظ می کند. نظریه بازنمایی گفتمان با اتکاء به جعبه هایی که ساخت های بازنمایی گفتمان نام دارند و با وارد کردن عوامل گفتمانی در هر ساخت به خوبی از عهده توصیف وتبیین مسئله ارجاع در جملاتی که در آن ها ارجاع مرجع دار به گروه اسمی نامعین (نکره) میباشدبرآمده است. از مهم ترین دست آوردهای نظریه مذکور به دست دادن شیوه ای برای نشان دادن ارجاع مرجع دار به گروه اسمی نامعین است؛ به این صورت که گروه اسمی نامعین به سان کمیت نمایی عمل می کند که می تواند مرجع دار را در سیطره خود درآورده و به آن ارجاع داشته باشد. در حقیقت نظریه مذکور تصویری عینی از چگونگی عملکرد ذهن در تعیین مرجع ارائه کرده و موانع بر سر عملکرد صحیح ارجاع را برمی شمرد. از موانع مذکور می توان به نفی و وجود مرجع در جعبه های بالاتر اشاره داشت. از این رو ، برآنیم ضمن معرفی نظریه بازنمایی گفتمان، به چگونگی بازنمایی معنایی برخی جملات زبان فارسی بر اساس فرایند ارجاع در قالب ساخت های بازنمایی گفتمان پرداخته و توانایی نظریه مذکور را محک زنیم.
بعد تعاملی کلام در روایت«جوان مشت زن» سعدی: تحلیل نشانه – معنایی یک گفتمان روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جُستار حاضر تحقیقی ست مبتنی بر روش کیفی - توصیفی که به تحلیل گفتمان روایی، پویایی و بعد تعاملی کلام در روایت «جوان مشت زن» از باب سوم گلستان سعدی می پردازد. مقاله در چارچوبی نشانه - معنایی و با بهره جستن از الگوی شعیری (1381) و تلفیق آن با طرح واره ی روایت شناسی لباو (1967) تحلیل موضوع را فراروی خود می نهد و ضمن تشریح برش ها و زنجیره های پیکره ی روایی انتخابی، به تبیین ابعاد کلامی شکل دهنده ی این روایت در چارچوب مورد نظر می پردازد. مقاله چنین نتیجه می گیرد که گفتمان روایی جاری در متن انتخابی از گلستان سعدی، گفته ای ست مشابه سازی شده با واقعیت که در آن فرآیند پویای تولید معنا از یک سو، نتیجه ی تعامل کنش گزاران و کنش پذیران درون روایت در توالی رخدادهاست و از دیگرسو نیز حاصل تعامل سعدی و خواننده یا شنونده ی روایتیعنی همان گفته پرداز و گفته خوان (راوی و مروی) می باشد که در تناوبی از اتصال و انفصال گفتمانی به وقوع می پیوندد و به این قرار است که سعدی با به کاربست قالب های تعاملی ویژه ا ی، توانسته دست به تولید و آفرینشی پویا، جهت مند و هدف دار در حوزه ی زبان بزند که با گذر از کارکردهای تعاملی در ایجاد معنای نخستین و دست یابی به کارکردهای معنایی برون زبانی، به شاکله بندی نظام های ویژه ای از گفتمان روایی منتج می گردد.
تبیینی شناختی بر استعاره های شباهت بنیاد در یازده جزء پایانی قرآن مجید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش معنی شناختی حاضر با هدف ارائه تبیینی شناختی بر زیر گروهی از استعاره های بدیع با عنوان استعاره های «شباهت بنیاد» در 11 جزء پایانی قرآن مجید به شکل توصیفی-تحلیلی انجام شده است. حوزه های مبدأ و مقصد استعاره ها اساس تبیین شناختی بوده اند. استعاره های مستخرج، در تحقیق حاضر در 3 حوزه «زندگی اجتماعی»، «طبیعت»، و «ذهن» و در دو دسته شباهت «ظاهری» و «غیرظاهری» طبقه بندی شده اند. در شباهت درک شده «ظاهری»، «انگاره ها» مبنای تشکیل استعاره ها، و در شباهت درک شده «غیرظاهری»، «طرحواره های رفتارها و ویژگی های مبدأ» سازنده استعاره به شمار می آید. بر این اساس، مقوله های سطح پایه مشتمل بر «اجسام»، «کنش ها» و «روابط» به عنوان «مبدأ» مفهوم سازی استعاره ها تحلیل گردیده اند. پرسش های اصلی پژوهش عبارتند از: 1- مهمترین حوزه های مبدأ در شکل گیری استعاره های مورد بررسی کدامند و با چه بسامدی در پیکره مورد بررسی به کار رفته اند؟ 2- تبیین شناختی کاربرد این گونه از استعاره ها چیست؟ نتایج تحقیق نمایانگر 27 مورد شباهت درک شده ظاهری و 10 مورد شباهت طرحواره ای غیرظاهری است که بسامد بالاتر عناصر برگرفته از حوزه طبیعت (24 مورد) در طبقه بندی مفاهیم مبدأ، نسبت به زندگی اجتماعی و ذهن را نشان می دهد و به نوبه خود بیانگر تأثیر محیط زندگی طبیعی اعراب در مفهوم سازی استعاری است.
کوتاه شدگی واکه ای در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله ی حاضر به بررسی فرایند کوتاه شدگی واکه ای در زبان فارسی پرداخته ایم. در مراحل پژوهش، نخست با بررسی کامل فرهنگ یک جلدی معین و بیش از یک صد هزار بیت شعر از دیوان شاعران بزرگ پارسی سرا، واژه هایی را که دست خوش فرایند کوتاه شدگی واکه ای قرار گرفته بودند، به عنوان داده های تحقیق، گردآوری نمودیم. سپس، با تحلیل داده ها، قواعد واجی ناظر بر کوتاه شدن هر یک از سه واکه ی کشیده ی \A, i, u\ به واکه های کوتاه متناظر آن ها؛ یعنی [a, e, o] در ساختمان واژه های زبان فارسی را ارائه و حوزه ی عملکرد و بسامد رخداد هریک را مشخص کردیم. در ادامه، ضمن شناسایی همخوان هایی که بافت آوایی لازم برای کوتاه شدن هریک از واکه های کشیده را فراهم می نمودند، دریافتیم که کوتاه شدن واکه به نوع همخوان پس از واکه بستگی ندارد، بلکه آنچه بیش از هر چیز تعیین کننده است، وزن هجا و تعداد موراهای موجود در میانه ی آن است. به طورکلی، نتایج این پژوهش نشان داد که در زبان فارسی هجای متوسط دو مورایی هجای بهینه است و این زبان تمایل دارد که با به کارگیری انواع فرایندهای آوایی که یکی از مهم ترین آن ها کوتاه شدگی واکه ای است به ساخت هجای متوسط دو مورایی در هر هجا نزدیک شود.
یک دیو ناشناخته در ادبیات پهلوی، و هماورد اهورایی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده املای وخدغجبه عنوان نام یک دیو در بندی از کتاب هشتم دینکرد آمده است. این واژه در رساله گزیده های زادسپرم نیز در هنگام بیان یک صحنه آخرالزّمانی ذکر شده است. در هر دو بار کاربرد آن، ایزد «اهلشونگ» هماورد این دیو ناشناخته است. در متون اوستایی و پهلوی دیوی به عنوان هماورد این ایزدبانو یافت نشد. از این رو، این احتمال به یقین نزدیک تر شد که نام این ایزدبانو به اشتباه در این دو بند ذکر شده است. اکنون با یک معادله دومجهولی روبرو هستیم؛ نه نام دیو معلوم است و نه نام ایزد ستیزگر با آن را می دانیم. تنها سرنخ این است که در آن صحنه آخرالزّمانی از یک آتش یا آتش پیکر سخن به میان آمده است. با تعیین هویّت آتش پیکر، و آنچه از او و دشمنش در آغاز آفرینش صادر شد، مطلب اندکی از ابهام مطلق بیرون آمد. با بررسی چند بند از متن های مختلف سرانجام به این نتیجه رسیدیم که نام این دیو صورت منفی نام هماورد اهورایی آن است. اشتباه در قرائت یک واژه، و جایگزینی مترادف آن قرائت به جای واژه اصلی موجب این ابهام و تناقض شده بود.
محمد طرزی افشار و ویژگی های زبانی او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده محمد طرزی افشار شاعر عهد شاه عباس دوم و شاه صفی از ایل افشار است که متاسفانه، تاکنون چون مرواریدی مکنون در صدف خمول و گمنامی مانده است. زبان او در آثارش ویژگی خاصی دارد که در آثار شاعران دیگر کمتر دیده شده است. این پژوهش بر آن است تا به طریق تحلیلی اشعار طرزی را بررسی کند و نشان دهد تغییراتی که طرزی در آن روزگاران در مورد واژگان انجام داده، امروزه تحت عنوان هنجارگریزی مطرح می گردد. در اینگونه فراهنجاری، شاعر، واژگان و ترکیبات جدیدی را ابداع می کند که در زمان وی کاربرد نداشته است. نتایج تحقیق نشان می دهد طرزی از اسم عام مصدر جعلی ساخته و از ترکیب اسم خاص و نشانه مصدری «یدن» نیز در ساختن فعل های تازه بهره برده است. دو اسم مترادف (معطوف ومعطوفٌ علیه) نیز، که به صورت مصدر جعلی درآید، از کلام طرزی، طرز دیگر می سازد. وی تنها از کلمات مفرد مصدر جعلی نمی سازد بلکه در این خصوص از واژگان مرکب یا عبارت هم استفاده می کند و به این ترتیب، واژگانی نو ابداع می نماید. از مضاف و مضاف الیه هم واژه می پردازد. ساخت مصدر جعلی از حرف و ضمیر در اشعار طرزی دیده می شود و این نکته شامل حروف عربی هم می شود.