مطالب مرتبط با کلیدواژه

تمایزناپذیری


۱.

تحلیل فلسفی در نظریه عالم هنر آرتور دانتو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فلسفه هنر عالم هنر تمایزناپذیری هنر زیبا شیئ معمولی پایان هنر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۵۶ تعداد دانلود : ۵۷۶
این مقاله به تبیین اهمیت تحلیل فلسفی در رویکرد دانتو برای تعریف هنر می پردازد. فلسفه هنر دانتو در تلاقی سنت فلسفی قاره ای و تحلیلی قرار دارد، ضمن آنکه رویکرد او به فلسفه هنر را می توان پساتحلیلی نیز خواند. دانتو علی رغم ممنوعیت نوویتگنشتاینی ها برای تعریف هنر، تلاش دارد که تعریف کاملی از آن ارائه دهد. در نظریه او با عنوان «عالم هنر» می توان با تکیه بر رویکرد فلسفی گسترده تر مبنی بر همتایان تمایز ناپذیر، الزام حضور فلسفه را در هنر دانستن چیزی عیان ساخت. در نظر دانتو، گسترش تاریخ هنر در حدود سال 1964 هم زمان با عرضه جعبه های صابون بریلوی وارهول به پایان می-رسد. از این بابت می توان نتیجه گرفت که ما دیگر قادر نیستیم به لحاظ ادراکی بین اثر هنری و شیئ روزمره تمایز قائل شویم. بدین ترتیب، آنچه یک اثر هنرى را از یک شیئ معمولى متمایز مى سازد، وجود یک نظریه هنرى است؛ همان طورکه در هر دوره ای از تاریخ، آگاهانه یا ناآگاهانه، در تعیین هنر از غیر هنر، نظریه ای درکار بوده است. اما امروزه، این امر، وجه تازه ای به خود گرفته است، همچنان که هنر فراتر از چارچوب تجربه زیباشناختی رفته و با مسائل سیاسی، فرهنگی، فلسفی و ... درگیر شده است.
۲.

واقعیت ها و مسائل پیش روی نظریه های ادراک حسی(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: ادراک حسی تجربه ادراکی خطای حسی توهم حسی شفافیت تمایزناپذیری پدیداری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۵۵ تعداد دانلود : ۳۱۵
ادراک حسی یکی از مهم ترین انواع حالات ذهنی است، زیرا در شکل گیری بسیاری از باورهای روزمره و اساسی ما، و در نتیجه در معرفت ما درباره جهان و حتی مهم تر اینکه در شکل گیری بسیاری از مفاهیم ما سهیم است. من در این مقاله به تفصیل درباره واقعیت های ادراک حسی که هر نظریه ای باید آنها را لحاظ کند می پردازم؛ واقعیت هایی همچون شفافیت، خطا و توهّم حسی و نیز درباره مسائل ادراک حسی، به ویژه مسائل متافیزیکی و معرفت شناختی، که هر نظریه ای باید به آنها پاسخی درخور دهد بحث می کنم. به نظر می رسد که نظریه های مربوط به ادراک حسی یا تجربه ادراکی بخشی از واقعیت ها و مسائل مربوط به تجربه ادراکی را نادیده انگاشته اند و تنها به برخی از آنها توجه کرده اند. من در این نوشته می کوشم تا نشان دهم که نادیده گرفتن برخی از این واقعیت ها و مسائل از سوی نظریه های ادراک حسی بدان دلیل است که در خود این واقعیت ها و مسائل تنشی وجود دارد و در نتیجه نظریه های مختلف ناگزیرند که برای تبیین دسته ای از این واقعیت ها و مسائل اولویت قائل شوند.