مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
عقل فعال
منبع:
حکمت اسراء پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۸
153 - 192
حوزههای تخصصی:
نظریه تجرید یکی از گیج کننده ترین اجزای فلسفه ابن سینا است. آنچه که ابن سینا در عبارات زیادی درباره ظرفیت عقل انسان برای به چنگ اوردن دانش کلی از داده های حس می گوید، به نظر می رسد به وضوح درتضاد با عباراتی قرار دارد که در همان آثار درباره فیضان دانش از عقل فعال، جوهری که بگونه منفصل موجود است، می گوید. وقتی او مدعی است که" ملاحظه ی جزئیات( که در خیال ذخیره شده اند) نفس را آماده می سازد تا امر تجرید شده از عقل فعال بر آن افاضه شود" ، به نظر می رسد او دو مفهوم ناسازگاررا در یک نظریه درهم می آمیزد: یا صور معقول از بالا افاضه می شوند یا آنها از داده های که توسط حواس جمع اوری شده اند، تجرید می شوند اما نه هردو.
نظریه عقل ابن سینا با نظر به تفسیرِ او از نظریه نوس در فلسفه ارسطو(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۷ شماره ۷۵
173 - 199
حوزههای تخصصی:
ارسطو نوس را در تحلیلات ثانوی به عنوان ملکه معرفتی و دانش علمی برهان ناپذیر معرفی می کند. کارکرد این ملکه معرفتی دریافت اصل های دانش و اموری است که همه دانش ها بر آن استوارند. نوس در درباره نفس به عنوان ویژگی انسانی شناخته شده است؛ آن ویژگی در ما که نفس به واسطه آن می شناسد و حکم می کند. نوس از نظر ارسطو واجد تقسیم هایی است: عملی و نظری، منفعل و سازنده. نوس منفعل پیش از ادراک معقولات خود هیچ چیز نیست و پس از به فعلیت رسیدن به صورت تمامی معقولات در می آید؛ اما ویژگی ای که در نوس موجب به فعلیت رسیدن معقولات می شود، همان نوس سازنده است. نوس سازنده ملکه ای نفسانی و درونی است که موجب بالفعل شدن معقولات می گردد. تلقی ابن سینا از عقل تفاوت های جدی ای با ارسطو دارد؛ او عقل را در مقام ذات خود مجرد دانسته، آن را واجد خودآگاهی پیش از درک اشیا می داند. مراتب عقل نزد ابن سینا به جای دو مرتبه به چهار مرتبه: هیولانی، بالملکه، بالفعل و مستفاد ارتقا می یابد. عقل فعال برای ابن سینا امری بیرونی است که با اشراق خود نفس را به فعلیت عقلانی می رساند. رویکرد ابن سینا به عقل با توجه به سنت ارسطویی واجد تفاوت هایی جدی است. وی از طرفی تلقی ارسطو از عقل را می پذیرد و با توجه به آن، لوازمش را پیگیری می کند؛ از سوی دیگر رگه هایی از تفکر نوافلاطونی را در دیدگاه خود وارد کرده و می کوشد آن را با رویکرد اول سازگار کند. این مقالله وجوه تلایم و تنافر تفسیر ابن سینا از نظریه نوس ارسطو را بررسی می کند.
بررسی و نقد کثرت گرایی دینی از دیدگاه ابن سینا و مناسبات آن با آیات و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
23 - 34
حوزههای تخصصی:
هرچند کثرت گرایی دینی از مباحث جدید است و ابن سینا مستقیم به آن نپرداخته است ؛اما این مقاله بر آن است تا بر اساس آرای کلامی وفلسفی ابن سینا مبانی کثرت گرایی دینی را مورد بررسی ونقد قرار دهد. ابن سینا از یک طرف با براهین متقن اثبات می کند تمام ادیان الهی حاصل صعود پیامبرانبه عالم عقول اند، بنابراین به نحوی معتبر وتا حدی از حقیقت بهره مندند.از طرف دیگر وی برای اختلاف مراتب پیامبران استدلال های عقلی متعددی می آورد که بیان گر آن است تمام ادیان در یک سطح نیستند و به یک میزان از حقانیت برخوردار نمی باشند. هم چنین وی بر این باور است که با پیشرفت فکری و سیر تکاملی انسان، ادیان هم متکامل تر میشوند. با لحاظ این سه اصل می توان نتیجه گرفت که کثرت گرایی دینی به معنای یکسان بودن همه ادیان در بهره مندی از حقیقت ونجات بخشی قابل دفاع نیست، اما تفسیری از شمول گرایی از آرای وی استنباط می شود؛ از آنجا که نجات بخشی ادیان رابطه مستقیم با میزان حقانیت آنها دارد، ادیان به هر میزان که حق باشند به همان اندازه نجات بخش خواهند بود.
بررسی جایگاه نگاه هستی شناسانه ملاصدرا در تبیین کیفیت نزول وحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۵۱
109-120
حوزههای تخصصی:
مسئله وحی را می توان با دو رویکرد هستی شناختی و معرفت شناختی بررسی کرد. در این نوشتار به بررسی رویکرد هستی شناختی به وحی و کیفیت نزول آن از دید ملاصدرا پرداخته شده است. یافته تحقیق حاکی از آن است که از دید ملاصدرا وحی ابتدا به صورت حقیقتی عقلی است که در تنزلات بعدی به صورت مثالی و حسی ظاهر می شود. در این مراتب سه گانه، وحی با مراتب نفس نبی همراه است و در حیطه وجودی وی تحقق می یابد. بنابراین در همه مراتبِ نزول وحی، گستره وجودی پیامبر ظرف تحقق حقایق وحیانی است، و نقش جبرئیل بعنوان فرشته حامل وحی و یکی از ظهورات انسان کامل، در تنزّل آن معانی معقول و بسیط به مراتب پایین تر است.
چیستی و کارکردهای عقل قدسی از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۰
61 - 90
حوزههای تخصصی:
عقل قدسی در نظر ابن سینا ، مرتبه ای از عقلانیت است که درآن برترین شکل ارتباط با عالم عقول صورت می پذیرد. انسان زمانی به این مرتبه از عقلانیت نائل می شود که معقولات را بدون سختی ، مرارت و صرف وقت ، تنها با بکارگیری حدس بدست آورد. صاحبان عقول قدسی در نظر ابن سینا برترین انسانها هستند و بالاترین مقام نبوت مخصوص آنهاست. این افراد به عنوان نخستین معلمان بشری معقولات اولی را ادراک کرده و آن را در اختیار سایر انسانها قرار می دهند. بوعلی در مورد نحوه ارتباط این قوه با عقل فعال و فطری یا اکتسابی بودن آن درآثار خویش به صورت متفاوت اظهار نظر می کند البته این وجوه به نوعی قابل جمع هستند. وی برای اثبات مسأله چیستی و کارکردهای عقل قدسی از مبانی فلسفی خود چون مراتب وجودی عقل ، نحوه ادراک صور کلیه و همچنین آیات قرآن کریم مدد می جوید.
عقل فعال و طباع تام در حکمت اشراق و اندیشه شیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۰
211 - 230
حوزههای تخصصی:
عقل فعال در فلسفه اسلامی، عقل دهم از سلسله عقول دهگانه مشائی است که فعلیت عقل بالقوه انسانی در سایه اتحاد یا اتصال به عقل فعال تحقق می یابد. این حقیقت عقلانی در حکمت اشراق نقش وسیعتر و جذابتری را ایفا می کند. این پژوهش بر طبق سنت روش شناسی مطالعات تطبیقی به تحلیل و تطبیق آرائ اشراقی سهروردی و اندیشه شیعی می پردازد. یافته ها: 1- عقل فعال در حکمت اشراق، حقیقت ثابت ولی ذومراتب است که در نخستین تجلی نور اقرب و عقل اول است(هم رتبه با جبرئیل به عنوان فرشته مقرب)؛ سپس در رب النوع انسان و در نهایت به عنوان طباع تام و منِ آسمانی هریک از افراد انسانی به ظهور می رسد. 2- عقل فعال در حکمت شیعی به عنوان «نور محمدی» که باطن نبوت و حقیقت «ولایت» است در حقیقت ائمه دوازده گانه شیعی تجلی می یابد و امام به عنوان «طباع تام» و«رب النوع» مؤمنان در سرّ و جهر در تمام قرون و اعصار در کنار ایشان به عنوان مدبر و مرشد حضور دارد.
ارتباط نفس و بدن از دیدگاه ابن میمون و اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
181 - 206
حوزههای تخصصی:
در تفکر یهودی آدمی موجودی مرکّب از نفس و بدن است. موسی بن میمون ضمن تأثیرپذیری از اندیشمندان پیش از خود، خصوصاً ارسطو و ابنسینا، معتقد شد نهتنها انسانها بلکه تمامی مخلوقات عالم مادی- اعم از حیوانات، نباتات، مواد معدنی، افلاک و ستارهها دارای دو بُعد متمایز بوده و از ماده و صورت ترکیبشدهاند؛ اما ازنظر اسپینوزا جدایی و مباینتی بین جسم و روح نیست و این دو، دو جنبه مختلف حقیقتی واحد هستند که باطن آن روح و ظاهر آن جسم است؛ یعنی هر موجودی، مرکب از روح و جسم است. هر دو فیلسوف یهودی، تمایز جوهری نفس و بدن را رد کرده ولی در تبیین رابطه آن دو، ابن میمون معتقد به تأثیر و تأثر متقابل نفس و بدن است؛ درحالیکه اسپینوزا رابطه میان آنها را همانند ارتباط تصورات با ذهن میداند.
اصل های برهان و ملکه نوس تأملی در باب ادراک کلیات نزد ارسطو با نظر به کتاب تحلیلات ثانوی 2.19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
1 - 22
حوزههای تخصصی:
ارسطو پس از سامان یک نظام برهانی در تحلیلات ثانوی، کتاب را با پرسش از مبادی برهان به پایان می برد که سلسله وار به اصل هایی می رسند که نخستین و ضروری اند و نمی توان آنها را دیگر از راه استدلال برهانی شناخت. آنها گزاره هایی هستند که بر محور یک مفهوم کلی استوار شده اند و ضرورتشان از آن روست که محمول از دل خود این مفهوم برآمده است. از این رو، ادراک مبادی برهان روی دیگر ادراک کلی هاست. اما این اصل ها چگونه شناخته می شوند و کدام ملکه شناخت آنها را به ما می شناساند؟ به عبارتی، کل دستگاه برهانی ما بر چه بنیانی استوار است؟ ارسطو مسیر قوام کلی ها در نفس را روایت می کند و بالاترین مرتبه آن را «نوس» می خواند که همان ملکه شناخت اصل ها است. اما پیچیدگی سخن او به تفسیرهای متعارضی از نوس دامن زده است. این مقاله ضمن ترسیم زمینه طرح پرسش از نوس در کتاب تحلیلات ثانوی می کوشد به شرح و نقد این تفاسیر بپردازد تا جایی که روشن می شود اعتبار این تفسیرها با مسئله «نوس پوئتیکوس» یا اصطلاحاً «عقل فعال» گره خورده است و تأمل در روایت ارسطو از عقل فعال زمینه ای فراهم می کند که مشابهت جدی این تفاسیر و نه اختلاف بنیادین آنها برجسته گردد
نسبت عقل فعال و مثل در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا هم به وجود عقل فعال معتقد است و هم به وجود مُثُل افلاطونی. وی در آثار خود به طور مفصل به هر کدام از این دو پرداخته است. پرسشی که مطرح می شود این است که این دو در هستی شناسی ملاصدرا چه نسبتی با هم دارند. به نظر نگارنده با سه دلیل می توان ثابت کرد که با توجه به فلسفه ملاصدرا هر دو یک حقیقت وجودی می باشند. دلیل اول تشابه خصوصیات هستی شناسانه آنها است. دلیل دوم نسبت مشابهی است که ملاصدرا بین عقل فعال و مُثُل با عالم طبیعت و انواع متأصل ترسیم می کند. دلیل سوم نیز تشابه حداقل برخی از دلایلی است که برای اثبات این دو می آورد. ملاصدرا در مبدأ و معاد عبارتی می آورد که همین استنباط را تأیید می کند. یعنی این استنباط که عقل فعال و مُثل یک حقیقت وجودی هستند و تفاوتشان تنها به اعتبار است.
بررسی و تحلیل رویکرد ذهن گرایی در معرفت شناسی توماس آکوئیناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگرچه ذهن گرایی و همچنین انسان مداری را می توان از جمله شاخصه های بارز رهاورد رنسانس و فلسفة غرب پس از آن، به شمار آورد، در همین راستا شاید بتوان این رویکرد را در افکار کسانی همچون سنت توماس که متقدم بر رنه دکارت فرانسوی و برونوی ایتالیایی بوده اند، نیز یافت. وی که در فرایند حصول معرفت، تابع نظریة تجرید و انتزاع ارسطو است، پیرو موضع ارسطو در این باب، جایگاه عقل فعال و منفعل را درون نفس انسانی می داند و قائل به حلول آن در نفس است. آکوئیناس نظریة اشراقی شناخت را نمی پذیرد و اساساً معرفت را امری بشری می داند. ذهن گرایی که همانا تأکید بر سهم فاعل شناسا در حصول شناخت است؛ را می توان در اندیشة این متکلم و فیلسوف مسیحی قرن سیزدهم، که خود آغازگر دوره غلبة تفکر عقلی در قرون وسطی است، مشاهده نمود. بدین ترتیب مدعای این خامه خیلی دور از واقعیت نیست که نظام کوژیتوی دکارتی و ای بسا ایدئالیسم استعلایی کانت هم، از این لحاظ وامدار آکوئیناس بوده باشد.
نقد و بررسی اتصال و یا اتحاد نفس و عقل فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فلسفه اسلامی عقل فعال در نظام علّی و معلولی، علت فاعلی و غایی برای نفس قلمداد شده است و نفس در ادامه سیر تکاملی خود با آن متحد می گردد. آنچه در این مقاله مورد نقد و بررسی قرار می گیرد، اتحاد و یا اتصال نفس انسان در حرکت تکاملی خود با عقل فعال است و این نقد از دو طریق انجام می شود: 1. نقد مبانی پذیرش عقل فعال همچون عقول عشره و نظام طولی فلسفه مشاء؛ 2. نقد اتحاد و یا اتصال دو وجود با یکدیگر بعد از فهم دقیق معانی اتحاد و اثبات این نکته که تنها معنای صحیح برای اتحاد، رسیدن نفس انسان به درجه وجودی عقل فعال و یا اتحاد با افاضات عقل فعال است.
بررسی انتقادی نظریه مه بانگ از منظر فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۴
135 - 147
حوزههای تخصصی:
افزایش شواهد موید نظریه مه بانگ نه تنها منجر به مرگ و کنار راندن نظریات رقیب مانند حالت پایدار گردید، بلکه بار دیگر جدال قدیمی میان فلاسفه و متکلمین بر سر حدوث و قدم عالم از سر گرفته شد. ولی این بار حامیان متکلم نظریه مه بانگ مسلح به قوانین فیزیک کوانتوم و نظریه نسبیت هستند. لذا ما نیز در این مقاله قصد داریم یافته های جدید اخترفیزیک دانان را با عقاید فلاسفه اسلامی نقد و بررسی کنیم؛ آن چه که در این مقاله به آن پرداخته ایم نقد و بررسی مباحث فلسفی مطرح شده از طریق یافته های اخترفیزیک دانان است که خلاصه آن به شرح زیر است: 1- تحلیل یافته های منجمین و نظریات اخترفیزیک دانان پیرامون کیهان نخستین 2- بررسی اعتبار علمی نظریات مربوط به مه بانگ و امکان سنجی آن 3- تبیین نگرش مشائی به مه بانگ در قالب نظریه عقل فعال و علل اربعه 4- تبیین حرکت جوهری ملاصدرا از منظر مه بانگ 5- باصرف نظر از اصطلاحات فنی کیهان شناسان اصل نظریه مه بانگ قابل تقلیل به همان نظریه حدوث است که در پایان با عنایت به متد فلاسفه که همان برهان لمی است به نظر می رسد که دلایل خلقت مستمر، حدوث زمانی عالم و ازلیت عوالم مدبر جهان مادی مستحکم تر از یافته های غیرمستقیم و استقرائی اخترفیزیک دانان است. کلید واژه ها: انبساط عالم، ثابت هابل، امواج ریزموجCMB، عقل فعال، علل اربعه، حرکت جوهری.
مطلق به مثابه اندیشه خوداندیش: تأملی انتقادی بر تفسیر هگل از فعلیت محض نزد ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
161 - 189
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین منازعات تفسیری حول فلسفه هگل، تأکید بر وجه مدرن یا کلاسیک اندیشه اوست؛ از یک سو برخی با تأکید بر وامداری هگل به کانت، پروژه او را تکمیل پروژه استعلایی کانت قلمداد می کنند و از سویی برخی دیگر، او را متافیزیکدانی می دانند که در بستر اندیشه های افلاطون و ارسطو، اندیشه های نوین خویش را بیان می کند؛ این مقاله با تمرکز بر تفسیر هگل از مفهوم ارسطویی خدا همچون اندیشه خوداندیش نشان می دهد که چگونه او از یک سو در تبیین یکی از کلیدی ترین مفاهیم فلسفه خویش یعنی ایده مطلق، وامدار ارسطو است، و از سوی دیگر چگونه با تصرف خود در این مفهوم، راه را برای تفسیری مدرن از آن می گشاید. به گونه ای که از یک سو با طرح وحدت میان شناسنده و متعلق شناخت، به عنوان ضابطه اندیشه خوداندیش، دوگانگی خودادراکی کانت با جهان مرتفع می شود و از سوی دیگر با نفی فعلیت طبیعت بی واسطه، همچنان ضابطه کانتی تعین بخشی مفهومی به جهان را حفظ می شود.
رویکرد وحدت گرایانه ملاصدرا به نظریه اتحاد عاقل و معقول بر مبنای بساطت نفس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۱
105 - 128
حوزههای تخصصی:
نظریه اتحاد عاقل و معقول جایگاهی ویژه در حکمت متعالیه دارد. برخی از فلاسفه مانند ابن سینا آن را انکار کرده اند؛ لیکن ملاصدرا در موضع قبول آن است. این اختلاف نظر به دلیل اختلاف در مبانی این دو فیلسوف است؛ چنان که می توان گفت این نظریه فقط بر اساس مبانی حکمت متعالیه قابل تصور است. مفاد این نظریه بر اساس دیدگاه های رایج، اتحاد نفس با صور علمیه خود است. مبانی و نظریات ویژه ملاصدرا درباره ماهیت نفس و نیز در معرفت شناسی، امکان ارائه تفسیری خاص را از این قاعده فراهم می کند. نظر رایج درباره فرایند ادراک، تأثر از جهان خارج و صعودی بودن معرفت است، اما ساحتی از معرفت به نحو نزولی وجود دارد. بر مبنای بساطت نفس، هر شیئی در جهان خارج، اصل و حقیقتی در باطن یا مرتبه عقلانی انسان دارد. در صورت ظهور این بساطت، تمام آنچه به عنوان ادراکات عقلی، خیالی و حسی به نفس نسبت داده می شود، ظهور آن اصل در مراتب مادون، از جمله خیال و حس است. ملاصدرا در نظریه اتحاد عالم و معلوم به این ساحت از معرفت نظر دارد، که بهترین تعبیر برای آن، با توجه به وحدت ظاهر و مظهر، وحدت علم و عالم و معلوم است
استکمال نفس پس از مرگ از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیخ الرئیس ابن سینا، ازجمله فیلسوفان مسلمانی است که با تکیه بر مبانی فلسفی خود، به مسئله چیستی نفس، چگونگی بقای آن و استکمال نفس، توجه ویژه ای نشان داده است. پژوهش حاضر با پرسش از این که بوعلی سینا، چه رویکردی نسبت به مسئله استکمال نفس پس از مرگ دارد، مبانی فلسفی و موضع او در این موضوع را مورد بررسی قرار داده است. تبیین نسبت نفس و استکمال، در ضمن پرداختن به مسئله امکان استکمال در حیات پسین و جایگاه عقل فعال، مسیری است که برای تصویر استکمال نفس پس از مرگ جستجو شده است. حاصل آن که اگرچه جناب شیخ، به صراحت در این خصوص سخنی به میان نمی آورد، اما با عطف نظر به آراء او، چنین برداشتی امکان پذیر است و نفس شناسی استکمال محور بوعلی ظرفیت آن را دارد که استکمال نفس را به عوالم پسین تعمیم دهد. از منظر شیخ، نفس ناطقه مفارق از بدن، به حکم این که موجودی مجرد است و هر موجود مجرد عین آگاهی و ادراک است، برخوردار از مشاهده و ادراک امور عالم ملکوت بوده و این مشاهده به معنای اعم، فعل نفس ناطقه به شمار می رود. این فعل همواره انجام می شود و دوام آن مستلزم دوام استکمال نفس خواهد بود؛ هرچند به نظر می رسد، استکمالی که شیخ از آن سخن می راند، از حد تغییر و تبدل عرضی فراتر نمی رود.
ریشه شناسی تأملات هنرشناختی فارابی با رجوع به آراء افلاطون، ارسطو و فلوطین
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال اول بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
37 - 66
حوزههای تخصصی:
این پژوهش تلاش می کند با روش تحلیلی - مقایسه ای به تشریح نظریه هنری فارابی، در پیوند با اسلاف فلسفی او - مشخصاً افلاطون و ارسطو و فلوطین - بپردازد. به عنوان نتیجه می توان گفت فارابی مباحث فلسفی - هنرشناختی خود را در مسیری مطرح کرده که پیش تر از سوی افلاطون و ارسطو پیموده شده و به مدد فلوطین در قامتی تازه تر آراسته گردیده است. اما توان اندیشه ورزی فارابی و تجزیه و تحلیلی که به خصوص از فرآیند فعّالیت قوّه متخیّله در ضبط و ابداعِ تصاویر ارائه داده و نیز نشانه هایی که از کلمات قرآنی در آثار خود نمایان ساخته، شخصیت فکری مستقل او را به مخاطب کلامش یادآوری می کند. او در ترسیم منشأ نبوغ انسانی و ارزش صناعت هنری و تفسیر پدیده ای به نام زیبایی، ما را به خالق این جهان ارجاع می دهد و فلسفه اش را با دیانت می آمیزد. همچنان که هنر و زیبایی را در مسیر سعادت اخروی انسان می خواهد و البته در مقام یک فیلسوف، به پرسش هایی از قبیل منشأ اثر هنری توجه داشته و پاسخ هایی موشکافانه و درخور تأمّل را ارائه می دهد. پاسخی که البته از پی توجّه به میراث توحیدی - قرآنی، عاری از نوآوری هم نبوده و توانسته است با در نظر گرفتن عقل فعّال - یا همان فرشته وحی و الهام - به عنوان واسطه فیض، نوع کامل تری از محاکات را تقریر نماید. در بحث از غایت هنر نیز رأی فارابی با نگاه توحیدی قرآن همراه شده و از اسلاف فکری خود تمایز یافته است.
نقش مبادی عالیه در خودآگاهی: بررسی مقایسه ای دیدگاه ابن سینا و دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن سینا و دکارت، خودآگاهی را ادراکی بی واسطه و حاصل نوعی درون نگری می دانند؛ اما با تأمل در تمایزی که ابن سینا بین دو مرتبه از خودآگاهی (مرتبه اول و مرتبه دوم) در فلسفه اش قائل شده است و خودآگاهی مرتبه دوم را کار عقل و پدیده ای بالقوه می داند، و با توجه به این اصل فلسفی ابن سینا که هر بالقوه ای برای رسیدن به فعلیت، به عاملی فعلیت بخش احتیاج دارد، می توان به این نتیجه رسید که در فلسفه ابن سینا عقل انسانی بدون اشراق عقل فعال نمی تواند به این نوع از خودآگاهی برسد. لذا عقل انسانی حتی در آگاهی از ادراک بی واسطه به ذات خویش، نیازمند اشراق عقل فعال است. اما دکارت از اساس منکر تأثیر مبادی عالی در خودآگاهی است. همین تفاوت به ظاهر کم اهمیت، نتایج بسیار متفاوتی را در فلسفه این دو فیلسوف به دنبال دارد.
شکل گیری ارتباطات انسانی در ساحتی فرامادی(مقاله پژوهشی حوزه)
حکمت متعالیه این ظرفیت را دارد که علوم انسانی هر یک به نوعی از آن بهره گیرند. ارتباطات نیز به عنوان یکی از رشته های علوم انسانی، می تواند برخی گزاره های خود را با استفاده از حکمت متعالیه غنا بخشد. پرسش اصلی تحقیق حاضر آن است که از منظر حکمت متعالیه، در ارتباطات میان انسان ها چه رخ می دهد؟ برای نیل به پاسخ از روش دلالت پژوهی نظام مند استفاده شده است؛ بدین نحو که ابتدا ارتباطات در قالب سه بخش «ادراک معنا»، «انتقال پیام» و «دریافت معنا» صورت بندی شده است و سپس دلالت های حکمت متعالیه در هر بخش مورد مطالعه قرار گرفته است. بنا بر یافته های تحقیق، غالب ارتباط گران برای ادراک یک معنای حقیقی جزئی یا کلی، نیازمند عقل فعال هستند و غالب مخاطبان نیز برای دریافت معنای حقیقی مقصود ارتباط گر، به عقل فعال وابسته هستند. عقل فعال به موجود مجردی اطلاق می شود که در طول اراده الهی، خلق و تدبیر جهان مادی (نقش هستی شناختی) و نیز افاضه علوم (نقش معرفت شناختی) را بر عهده دارد. هر چقدر طرفین ارتباط، ظرفیت دریافت فیض بیشتری از عقل فعال را داشته باشند، ارتباط کامل تری بین دو انسان شکل می گیرد. بنابراین، در صورت رخ دادن شکست در ارتباطات، در کنار بررسی عوامل مادی، باید احتمال عدم ارتباط مخاطب با عقل فعال را نیز در نظر داشت ...
بررسی تأثیر مبانی نفس شناسی صدرالمتألهین بر وحی شناسی وی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صدرالمتألهین شیرازی نظام حکمت متعالیه و بتبع آن، نفس شناسی خود را بر پایه مبانی و اصولی استوار کرده که پیش از او به آنها بعنوان مبانی زیربنایی یک اندیشه فلسفی کمتر توجه شده است. حرکت جوهری نفس از ماده تا ملکوت، تشکیک وجود و ذومراتب بودن نفس، جایگاه عالم خیال و نیز اتحاد نفس با عقل فعال از زمره این اصول اساسی در نفس شناسی صدرایی بشمار میروند. در این نوشتار، به بررسی جایگاه اصول و مبانی علم النفس ملاصدرا و تأثیر بنیادین آن در شناخت وحی و تبیین فرایند آن پرداخته شده است. از جمله نتایج این اصول و مبانی میتوان به کلامی بودن وحی، غیرشخصی بودن آن، خطاناپذیری، همراستایی وحی با عقل و انقطاع ناپذیری آن اشاره نمود.
عقل بسیط انسانی در نگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار با بررسی معانی «عقل بسیط» در نگاه ملاصدرا، معنای خاص آن در رابطه با نفس انسانی آشکار میگردد. وحدت و بساطت از جمله ویژگیهای عقل بسیط انسانی نزد ملاصدرا است و حصول اجمالی صور معقول نزد عقل بسیط، وصف خاصی است که آن را از سایر مراتب ادراکی متمایز میسازد. عقل بسیط انسانی، عنوانیست که برای مرتبه «عقل مستفاد» وضع شده است تا اولاً ویژگیهای خاص این مرتبه یعنی بساطت و وحدت را روشن سازد، ثانیاً هماهنگی وجودی عقل مستفاد با «عقل فعال» را که مبدا افاضه صور معقول است و عقل مستفاد با آن اتحاد پیدا میکند، برجسته سازد. ملاصدرا از اصطلاح عقل بسیط در تبیین فرآیند نزول وحی نیز استفاده میکند و نزول قرآن را حاصل اتحاد عقل بسیط نفس انسانی با عقل فعال یا «روح القدس» میداند. با این اتحاد، «قلم الهی» یا همان عقل فعال، صور معقول را در لوح نفس ناطقه نبی نقش میکند.