مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۴۱.
۵۴۲.
۵۴۳.
۵۴۴.
۵۴۵.
۵۴۶.
۵۴۷.
۵۴۸.
۵۴۹.
۵۵۰.
۵۵۱.
۵۵۲.
۵۵۳.
۵۵۴.
۵۵۵.
۵۵۶.
۵۵۷.
۵۵۸.
۵۵۹.
۵۶۰.
شاهنامه
حوزه های تخصصی:
یگانگی و دوگانگی در شاهنامه و آیین مزدیسنا
حوزه های تخصصی:
بررسی آغاز بندی 10 منظومه ی حماسی
حوزه های تخصصی:
آز و نیاز در شاهنامه و آیین مزدیسنا
حوزه های تخصصی:
بررسی نمونه هایی از خاموشی زنان در ادب پارسی
حوزه های تخصصی:
ریخت شناسى قص هى ضحاک در شاهنامه و راوانا در رامایانا (جدال خیر و شر)
حوزه های تخصصی:
مقایسه تطبیقی داستان فریدون در شاهنامه با داستان های قرآن
حوزه های تخصصی:
شخصیت پردازی در داستان فرود
حوزه های تخصصی:
در فایل اصل مقاله موجود می باشد
«اخلاق زناشویی» در شاهنامه فردوسی و بررسی ریشه های آن در متون کهن
حوزه های تخصصی:
در این مقاله که به موضوع «اخلاق زناشویی در شاهنامه ی فردوسی و متون پیش از آن» پرداخته شده، کوشش گردیده است با آوردن شواهدی از اوستا، متون میانه و نیز شاهنامه و نقل قول برخی صاحب نظران در این باره، میزان تأکید این متون بر مقولات اخلاقی نظیر سازگاری، راست منشی، مهرورزی، نیک رفتاری، وفاداری، تعهّد، رعایت احترم متقابل، پاکدامنی، پرهیزگاری، بی ریایی و ... در زندگی زناشویی، مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد.
قیام بهرام چوبین در شاهنامه ی فردوسی
حوزه های تخصصی:
در نوشتار حاضر سعی شده است، گزارشی مختصر از قیام بهرام چوبین در شاهنامه داده شود و دیدگاه فردوسی درباره ی چگونگی این قیام مطرح گردد. علاوه بر استفاده از شاهنامه ی فردوسی، نگاهی اجمالی به سایر منابع شده و مقایسه ای بین آن ها صورت گرفته است؛ و در این مقایسه نگاه خاص و منحصر به فرد فردوسی در قیام بهرام چوبین بررسی می گردد، زیرا فردوسی در بخش تاریخی شاهنامه با رسیدن به این داستان، دوباره روحیه ای حماسی به آن تنیده و توصیفات او از بهرام چوبین، یادآور قهرمانان بخش حماسی به خصوص رستم است. به همین سبب برخی گزارش ها و دیدگاه های او با سایر موّرخین درباره ی این داستان متفاوت است.
فرایند فردیّت سیاوش
حوزه های تخصصی:
«فرایند فردیّت» یکی از اصطلاحات یونگ و به معنی طی مراحل و مراتب رشد برای تحقق «خویشتن» است. سیاوش یکی از ره یافتگانی است که برای تحققّ خویشتن خویش و رهایی جامعه و انسان از تباهی، از نثار جان خویش در راه اهدافش دریغ نورزید. او در چارچوب یک تقابل جهانی، بر تناقض درون غلبه می یابد. مقاله ی حاضر شرح فرایند فردیّت یافتگی سیاوش و بازنمود سیر کمالی او از زادن تا مرگ است. این سیر برای طالبان سلامت نفس از چنان اهمیتی برخوردار است که از تاریخ به فرا تاریخ افکنده می شود و به اسطوره یی ماندگار تبدیل می گردد تا همه ی آدمیان، فارغ از قید زمان و مکان، به او تأسی جویند. سیاوش مثل یوسف قرآن، زیباست. این زیبایی نه تنها در ظاهر او که در باطنش نیز وجود دارد و جسم او مثل روحش پاک است. به همین دلیل حیطه ی زندگیش را به «ماورا» گسترش می دهد. «سفر» می کند تا جهان تاریک ناخودآگاهی را بشناسد و آن را زیر فرمان خود درآورد. در این سفر با «آنیمای» خود برخورد می کند و بخش عاطفی وجود خویش را آشکار می سازد. وقتی فرایند خودشناسی و خودسازی سیاوش به اوج می رسد، برای آن که ارجمندی خود را حفظ کند، «شهادت» به سراغش می آید و جاودانه اش می کند. در این پژوهش اطلاعات به روش کتابخانه یی گرد آمده و با روش تحلیلی، توصیف شده است. متن داستان سیاوش از مجموعه ی دبیر سیاقی انتخاب شده و شماره های داخل پرانتزها به این متن ارجاع می دهد.
بیان غیر صریح در شاهنامه فردوسی مبتنی بر نظریه ی معنا شناسی کاترین کربرات
حوزه های تخصصی:
کاترین کربرات، زبان شناس مشهور فرانسوی، در یکی از آثار ارزشمند خود با عنوان «بیان غیر صریح »، بحثی را در مورد ارتباطات کلامی مطرح می کند که سرآغاز مطالعات بعدی در زمینه معنا شناسی، زبان شناسی و به ویژه علم ارتباطات قرار می گیرد.از نظر وی، امکان ایجاد بیان صریح بسیار کمتر است و اغلب ارتباطات کلامی روزمره ما صریح نیست و اصولاً ما بیشتر با بیان خود، نیات باطنی و اراده پنهانی خود را به طور غیر صریح در گزاره می گنجانیم.بنابراین، همواره در گزاره، حضور ناگفته ها بر گفته ها می چربد و حجم و وسعت آن ها نسبت به گفته ها یا بیان صریح در گزاره بسیار گسترده تر است.بیان چنین گزاره هایی مخاطب را وادار می کند تا در باره کم و کیف آن ها فکر گند و به رمز گشایی بپردازد. هدف از این پژوهش، بررسی بیان غیر صریح در شاهنامه فردوسی بر اساس نظریه معناشناسی کربرات و تجزیه و تحلیل این نوع بیان در این شاهکار بزرگ حماسی است.نتایج به دست آمده نشان دهنده آن است که: در شاهنامه فردوسی به وفور از بیان غیر صریح به شیوه ای زیبا و رسا و منطبق با اصول و قواعد معناشناسی زبان استفاده شده و فردوسی در به کارگیری زبان و عوامل فرا زبانی، بسیار موفق بوده است.
نگرشی بر دیپلماسی زنان در شاهنامه با بازخوانی دو داستان از دو زن سیاست پیشه به نام های سیندخت و گردیه
حوزه های تخصصی:
آن چه همواره در شاهنامه مورد مطالعه قرار گرفته و می گیرد، شکوه شاهان، دلاوری پهلوانان و در مجموع عناصر سترگی است که به تناسب نوع ادبی حماسه در آن جای داردامادراین اثر ورجاوند و در کنار عناصر مهم و اصلی، جزئیاتی وجود دارد که ضمن ایجاد یک کل منسجم در نوع خود، شاهکاری بی نظیر و یا کم نظیر به شمار می آیند. یکی از این جزییات که با آداب خاص خود به نمایش گذاشته شده روابط سیاسی و دیپلماتیکی است که این دو زن: سیندخت وگردیه ، با بر عهده گرفتن و به انجام رساندن آنها گام های بلندی در جهت حفظ هویت ایرانی و نشان دادن قدرت زنان در عرصه های سیاسی برداشته اند. در این مقاله سعی شده ضمن بازخوانی این دو داستان، چگونگی تأثیر گذاری سیاسی این زنان قهرمان بر روند داستان ها ی خود در شاهنامه، بررسی گردد.
پژوهشی در قلمروی جغرافیایی کیانیان و شاهنامه
حوزه های تخصصی:
یشت نوزدهم اوستا ، زامیاد یشت ، که به کیان یشت نیز شهرت دارد مهم ترین سند در پژوهش های قوم شناسی و مقوله « بنیاد جغرافیایی تاریخ ایران » محسوب می شود . براساس این یشت آغاز شهریاری کیانیان ( کیقباد ، کیکاووس ، کیخسرو ، کی لهراسب ، کی گشتاسب ) و حکومت موفق آنان با کنار رودخانه هایی که به هیرمند منتهی می شود و دریاچه ی کیانسیه ( هامون ) را در سیستان تشکیل می دهند ، پیوند دارد . قراین دیگری نظیر حضور زرتشت در دوره کی گشتاسب در ایران خاوری ( در بلخ ) و قرابت زبان گاثه های اوستا با لهجه شمال شرقی و نیز استقرار شاهان کیانی از جمله کیکاووس و کی لهراسب در بلخ بنا بر روایات مورخان دوره اسلامی و شاهنامه فردوسی، همچنین ساخت بناهایی نظیر گنگ دژ در توران زمین توسط سیاوش و نیز بنای آتشکده کرکویه در سیستان توسط کیخسرو شواهدی در تاَیید این عقیده است که محیط استعمال واژه « کی » ، یعنی قلمرو حکومت کیانیان از دورترین نقاط شمال شرقی تا جنوب شرقی در سیستان بوده است .
بررسی مفهوم انقلاب در داستان ضحاک با نظریه ی گلدمن
حوزه های تخصصی:
ایران کشوری کهن و متمدن بوده است و با کمی دقت در متون حماسی آن که بن مایه های فکری کهن دارند و اسطوره ها را در خود جای داده اند می توانیم ردپای بسیاری از پدیده های اجتماعی را که در جوامع کهن – نه فقط جوامع مدرن- هم وجود داشته اند بیابیم و از این طریق ادعا کنیم که با جامعه روبرو بوده ایم. به ویژه جامعه ای که هویت در آن شکل گرفته بوده و احساسات ملی مردمانش از آن حمایت می کرده است. ادبیات تولید شده در یک جامعه به بهترین شکل، نوع اند یشه ای را که برخاسته از اوضاع اجتماعی یک جامعه است می نمایاند. از جمله ی مهم ترین پدیده ها ی اجتماعی موجود، پدیده ی اجتماعی انقلاب – به مفهوم مدرن آن نه شورش و قیام- است که در داستان پادشاهی ضحاک رخ نشان می دهد. از آنجا که داستان ضحاک و کاوه اسطوره ای است پس با رویارویی با پدیده ها ی اجتماعی در متون ادبی موجود می توانیم نتیجه بگیریم که حداقل در اند یشه ی ایرانی – از آنجا که اساطیر آنقدر کهن هستند که نمی توان برای آن داده ی اجتماعی یافت- که خاستگاه اساطیر است این مفاهیم وجود داشتهاند.در این جستار هدف بر این است که با بررسی داستان ضحاک و قیام کاوه بر اساس ساختارگرایی تکوینی گلدمن بتوانیم ثابت کنیم که پدیده ی اجتماعی انقلاب در ایران باستان وجود داشته است و این بسیار کهن تر از زمانی است که انقلاب ها ی اجتماعی به ثبت رسیده است.
حضور زنان در اسکندرنامه با توجه به نامه ها و روایت ها
حوزه های تخصصی:
بزرگترین منظومه ی حماسی قوم ایرانی مجموعه ای از داستان، اسطوره و تاریخ است که در آن همه ی اجزا به هم پیوند خورده اند، به گونه ای که نادیده گرفتن یک جزء به دیگر اجزا آسیب می رساند و فردوسی سراینده ی حکیمی است که با شکوه تمام آفریدگار این پیوستگی و زیبایی است. یکی از بخش های این اثر عظیم، داستان اسکندر است که از نگاه تاریخی با حمله به ایران، امپراتوری بزرگ هخامنشیان را در هم شکست و بزرگ ترین گناه تاریخ حکومت خود را مرتکب شد، اما در شاهنامه ی فردوسی جلوه های دیگرگونه ای از کردار او نموده شده است که از برجسته ترین آنها می توان به منش او در برابر زنان اشاره کرد. این نوشته بر آن است تا با خوانشی زنانه ،اسکندر تاریخ را در کنار اسکندر شاهنامه بنشاند و به تحلیل چنین رفتارهایی از یک جنگجوی بزرگ ،به روایت یک اثر حماسی بزرگتر ، بپردازد.
تأملی بر «سخن » در شاهنامه ی فردوسی
حوزه های تخصصی:
موضوع مقاله ی حاضر بررسی «سخن» در شاهنامه ی فردوسی است. به کارگیری واژه ی سخن در مفاهیم مختلف و با بسامدی بالا، یادآور اهمیّت «گفتن» به مثابه یکی از اضلاع مثلث «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» در شاهنامه است. زیرا فردوسی کاخ بلند نظم خویش را بر شالوده ی این مثلث بنیاد نهاد تا تصویری روشن از زندگی شایسته و بایسته ی آدمی، در سایه این سه مقوله ی بنیادین زندگی،تصویر نماید. فردوسی بیش از دو هزار بار از واژه ی سخن به صورت های بسیط، مشتق و مرکب، در معانی حقیقی و مجازی و همراه با ملایمات و ملازمات آن، در جای جای شاهنامه، استفاده کرده است. نگارنده کوشیده است، پس از بررسی تمامی موارد استعمال آن، نگاه فردوسی را به این «دال» که فصل ممیّز انسان از حیوان است، با تحلیل و توصیف مدلول هایش، نشان دهد تا تبیین جایگاه آن، در اندیشه ی پر دامنه ی و جهان بینی حکیم توس، امکان پذیر گردد. اگر چه پژوهش هایی مشابه می تواند نقش و جایگاه هر واژه را در ساختار اثر سترگ این حکیم فرزانه نشان دهد، بی گمان واژه ی سخن برای بررسی هایی از این دست اهمیت بیش تری دارد.زیرا سخن نه تنها یگانه ابزار بیان اواست؛ بلکه با تمام شئون و مراتب آگاهی و خرد و دانش و بینش او پیوندی ناگسستنی دارد.گذشته از این بررسی «سخن» در کلام فردوسی نحوه ی کاربرد این واژه ی کلیدی را آشکار می سازد و بدین ترتیب اولاً افق فکری فردوسی را به نمایش می گذارد و ثانیاً نشان می دهد که چه گونه شخصیت های شاهنامه، با سخن گفتن، پرده از رازهای درون خویش برمی گیرند و در نزد مخاطب محبوب یا مطرود می شوند.
بررسی تطبیقی - تحلیلی اسطوره زال و رودابه با اسطوره های ایرانی و مصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در لایه پنهانی اسطوره زال و رودابه، مانند اساطیر هم سان مصری و ایرانی آن، بیانی نمادین نهفته است. زال و سیمرغ، معادل خورشیدند و نماد خدا- قهرمان غول آسا. رودابه مظهر ایزدان مرتبط با آب و ماه و نماد ناخودآگاهی و بی تمایزی اولیه است. هر سه شخصیت، مانند نمونه های ازلی شان جاودانه می شوند. اسطوره زال و رودابه سرشار از دوگانگی هایی است که میل به اتحاد و تعالی دارند و برای نمونه، می توان از استحاله شخصیتی زال برای گریز از دوگانگی و بدل شدن به نیرویی اهورایی با زیستن در جوار سیمرغ- خدا؛ و میل رودابه که یین، منفعل و مونث است برای پیوستن به زال که یانگ و فعّال و مذکّراست، نام برد. در این مقاله اسطوره زال و رودابه با اسطوره های کهن تر ایرانی و مصری که به جهات گوناگون، ارتباط ساختاری و مفهومی دارند تطبیق داده شده است تا با اشراف بر وجه تمثیلی این اسطوره های همسان، تحلیلی کهن الگویی و نمادین از آن ارائه شود.
تأسی پسر از پدر (رستم و زال در شاهنامه ی فردوسی) از نگاه نقد کهن الگویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد کهن الگویی بنابر آن چه که کارل گوستاو یونگ، روان شناس سوئیسی مطرح می کند و تکیّه ی اصلی تمامی مباحث خود قرارمی دهد، با تکیّه بر ناخودآگاه جمعی مطرح می شود. وی چند کهن الگو از جمله؛ پیر خرد، خود، آنیما و آنیموس، سایه با ذکر مصادیقی در ارتباط با انواع آن معرّفی می کند. در فرهنگ اساطیری ما، شاهنامه ی فردوسی شاخص ترین اثر مکتوب برای معرّفی اساطیر و کنکاش در جنبه های گوناگون ایشان بنابر آرای صاحب نظران در تمامی علوم به شمارمی رود. این نوشتار به میزان و دلایل تأثیرگذاری زال بر رستم و هم چنین در مقابل، تأثیرپذیری رستم از پدر، با توجّه به خاستگاه اسطوره ای ایشان در تاریخ اساطیری ادبیات فارسی بر مبنای شاهنامه ی فردوسی، از نگرش نقد کهن الگویی می پردازد. خواهیم دید که کهن الگو های سفر قهرمان، پیر خرد، سایه و خود، بیش از سایر صورت های مثالی در پدر و پسر مؤثّر بوده اند. در این زمینه، به خصوص هیچ پیشینه ای وجود ندارد.
مقایسه موسیقی شعر در گشتاسب نامه دقیقی و فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موسیقی شعر،ضرباهنگ اصلی ذات شعر است که درک زیبایی شعر را امکان پذیر می سازد. این مساله در شاهکارهای ادبی نشان از سبک خاص خالق اثر دارد که مورد توجه صاحب نظران و ادیبان قرار گرفته است. در این مقاله به منظور درک ظرافت های موسیقایی در شعر دو حماسه سرای بزرگ، بخش هایی از گشتاسب نامه سروده شده توسط دقیقی و بخشی از شاهنامه فردوسی، از نظر موسیقی شعر مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفته است. منظور از موسیقی در این نوشتار پژوهشی معنای وسیع آن، یعنی فرم و ساخت است. برای بررسی دقیق تر موضوع، هر دو اثر از چهار منظر کلی یعنی: 1.موسیقی بیرونی یا عروض،2.موسیقی کناری یا قافیه و ردیف،3.موسیقی درونی یا آرایه های بیانی، بدیعی و ساختارهای زبانی4.موسیقی معنوی یا همان ساختارهای داستان پردازی و تصویرگری، بررسی شده اند. با ارائه آمارهای دقیق و تحلیل آن ها، به نظر می رسد ابیات فردوسی در هر چهار جنبه از انسجام، تنوع، گستردگی و ارزش ادبی بالاتری برخوردار است و از نظر قافیه و ردیف متنوع تر، موسیقایی تر و هنری تر از ابیات دقیقی است. در آرایه های ادبی، دقیقی بیشتر به ظاهر کلام و صنایع لفظی نظر دارد و فردوسی به عمق کلام، ارتباط های معنایی و آرایه های بیانی توجه کرده است. از حیث داستان پردازی، سخن دقیقی در قیاس با سخن فردوسی، مستقیم تر، مبهم تر و قدیمی تر است؛ اما فردوسی با روایتی واقعی تر، چند بعدی، مفصل تر و با ظرافت ادبی، جذابیت بیشتری ایجاد کرده است.روش تحقیق در این مقاله توصیفی تحلیلی خواهد بود.