مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۶۱.
۵۶۲.
۵۶۳.
۵۶۴.
۵۶۵.
۵۶۶.
۵۶۷.
۵۶۸.
۵۶۹.
۵۷۰.
۵۷۱.
۵۷۲.
۵۷۳.
۵۷۴.
۵۷۵.
۵۷۶.
۵۷۷.
۵۷۸.
۵۷۹.
۵۸۰.
شاهنامه
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش پژوهنده، پیوند داد و بیداد با شادی و ارتباط آن با آسیب ها در داستان های شاهنامه را مورد بررسی قرار داده و نتیجه می گیرد که در جهان هستی نخستین شادی رسان ایزد یکتاست و انسان، برگزیده و نماینده تمام و کمال مخلوقات، باید صفات ایزد از جمله صفت دادگری را داشته باشد. داد در جایگاه تکوین عدل الهی مربوط به روح و درون است و بنابراین دیدگاه، انسان باید نخست داد را در وجود خود برقرار سازد چرا که همه آفرینش به وسیله نظم و سامانی که انسان به آن می دهد، منظم و به سامان و دور از آسیب، می چرخد و سعادت انسان را در پی دارد، در غیر این صورت تمام قاعده و نظم جهان به هم می خورد و حکومت غم و اهریمن بر شادی پیروز می شود و انواع آسیب ها پراکنده می شود . تحقق داد در یک جامعه که زندگی افراد به هم وابسته است و سود و زیان مشترک دارند، تنها راه تضمین زندگی آرام، رو به پیشرفت، موفق و ایده آل و دور از هرگونه آسیب برای افراد است، چرا که به هر میزان دادگری در جامعه کمتر و بیدادگری بیشتر باشد، جلوه های اهریمنی و ظلم و تجاوز وآسیب و هر چه که شادی و روشنایی ها و جلوه های اهورایی را تهدید می کند بیشتر و در نتیجه شادمانی ها کم و نابود می شود و حکومت غم و اهریمن وآسیب زا، بر حکومت شادی پیروز می شود و سعادت انسان به خطر افگنده می شود مانند جامعه ضحاک.
روایت انتقاد طنزآمیز برادری دارا و اسکندر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسکندر به سبب ویرانی و کشتار و غارت هایش، در منابع قدیم ایرانی ملعون و گجسته خوانده شده اما در منابع متأخر تحتِ تأثیر افسانه ها و خیال پردازی های یونانی، از او به نیکی و بزرگی یاد شده و شخصیتی مثبت یافته است. محققان عمدتاً تردید ندارند که شخصیت اسکندر در شاهنامه منفی است اما وجود دو مسئله را با این شخصیت منفی در تناقض دیده اند: یکی روایت برادری دارا و اسکندر و دیگری نقل مفصّل سرگذشت وی، تا جایی که تصور کرده اند این نقل مفصّل، دلالتی بر مقبولیّت و چهره مثبت یافتن اسکندر است. در مقاله حاضر براساس روش ساختارگرایی نشان داده ایم نسبت برادری دارا و اسکندر نه برای جبران شکست و حفظ غرور ملی، بلکه یک طنز گزنده نسبت به عملکرد ناشایست حاکمانی بوده که با بی تدبیری یا خودفروختگی، راه را برای تجاوز بیگانه هموار می کرده اند. نقل مفصّل داستان اسکندر در شاهنامه نیز به علت سرسلسله سلوکیه بودن اسکندر با دوره حکومت نسبتاً طولانی در تاریخ ایران است و دلالتی بر نگاه مثبت به اسکندر نمی کند چون در ضمن آن مطالبی گنجانده شده که حاوی نوعی اعتراض و انتقاد نسبت به نژاد و تبار اوست و افسانه هایی را نقش بر آب می کند که برای تثبیت اسکندر و جانشینان وی درست شده است. داده های پژوهش به شیوه کتابخانه ای گرد آمده و با روش توصیفی- تحلیلی پردازش شده است.
نگاه اجمالى به سیماى زن در اساطیر ایرانى
به روانى آب, به گرمی آتش وبه ارزشمندی خاک ایران, فردوسی شاهنامه می سراید. افسانه ها و حماسه ها و تاریخ رفته از یاد را دو باره زنده می کند و در آیینه ای به گسردگی ایران نمایان می سازد. فردوسی چشم ژرفانگر خویش را در ((توس )) خراسان به جهان گشود و با سرودن شاهنامه نور دیده ملت ایران شد و نامی ماندگار در ادبیات حماسی ملل. بیشتر زندگی پر ثمر او در زمان سامانیان و شکوفایی ادبیات پارسی گذشت و دوره شکوه پسیری را با غم از دست دادن فرزند برومند خود , در زمان سلطان غزنوی , محمود , در سخنی و تنگدستی به سرد برد و سر انجام پس از سال رنجی پر شور , شاهنامه را به پایان رسانید و شاهکارهای به یاد گار نهاد و رفت. رفت , اما نمرد که ( تخم سخن ) را پراکنده بود و ( سرو سایه فکنی ) بر افراشته بود. شاهنامه , باز آفرینی نگاشته و بر گزیده است از ( حماسه ) های باستانی و مدارکی تاریخی که با آگاهی های فردوسی از فرهنگ و ادب پارسی و نبوغ و هنر ویژه وی آمیخته گشته است و نه تنها یک منظومه بزرگ حماسی , بلکه سند و کارنامه ء فرهنگی و تاریخی ملت ایران نیز می باشد. در ششاهنامه قهرمانها و شخصیتها نقشهایی گوناگون دارند, گاه جنبه ای ( اسطوره ای )و نمادین و گاه واقعیت تاریخی می یابند. شاهنامه دارای داستانهایی است از قهرمان و پهلوانان , زنان و مردانی که گاه جنبه نمادین و آرمانی دارند و متعلق به دوران اساطیری و پهلوانی می باشند وگاه از واقعیتهای تاریخی , و در همه گونه ء خود بیانگر دیدگاه ( خرد گرایی ) و یاورهای ( بنیادین دینی ) فردوسی , که موجب محبوبیت او در میان ( شعوبیه ) گردید.
تحلیل اسطوره جمشید نقل شده در شاهنامه و تاریخ های اسلامی با رویکرد نقد کهن الگویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمامی مضامین اسطوره ای و جهان بینی اقوام ابتدایی و مفاهیم مذهبی ملت های مختلف را که نشان دهنده نمونه های عام سلوک آدمی است، باید کهن الگو نامید. این مضامین اسطوره ای در جوامع مختلف تکرارشونده و مشترک اند. در اسطوره جمشید که در شاهنامه و برخی دیگر از آثار نویسندگان مسلمان نقل شده است نیز، همچون اسطوره های سراسر جهان، نقش آفرینی کهن الگوها را مشاهده می کنیم. براساس این کهن الگوها می توان اسطوره مدنظر را تحلیل کرد. پژوهش حاضر با رویکرد نقد کهن الگویی و به روش توصیفی تحلیلی و براساس داده های کتابخانه ای تدوین شده است. هدف از این پژوهش، بررسی و تحلیل برخی از مهم ترین کهن الگوهای موجود در اسطوره جمشید، نقل شده در شاهنامه و تطبیق آن با مهم ترین آثار تاریخی نویسندگان مسلمان است که اسطوره جمشید را نقل کرده اند. نتایج به دست آمده حکایت از آن دارد که در شاهنامه و دیگر آثار ذکرشده، نقش آفرینی کهن الگوهایی همچون: کهن الگوی نبرد خیر و شر (کهن الگوی نبرد قهرمان و ضد قهرمان)، کهن الگوی آرمان شهر، کهن الگوی پرواز، کهن الگوی جشن سال نو، کهن الگوی عمر طولانی، کهن الگوی گناه در اثر فریب خوردن از نیروهای اهریمنی، کهن الگوی سایه، کهن الگوی نقاب، کهن الگوی مجازات و... مشاهده می شود. براساس این کهن الگوها، تحلیل اسطوره جمشید امکان پذیر می شود.
پژوهشی بر جغرافیای تاریخی نام جای های کوستِ نیمروز ساسانی ازمنظرِ منابع تاریخی و شواهد باستان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تهاجمات اقوام بیگانه از جهاتِ مختلف در دوره ساسانی سبب تقسیم کشور به چهار ناحیه شد تا امپراتوری ساسانی بتواند از قلمرو خویش به بهترین شکل دفاع نماید. در جُستار حاضر می کوشیم تا به بازشناسی و معرفی نام جای ها (شهرهای) مهم کوستِ نیمروز (جنوب، جنوب شرق) قلمرو ایرانشهر ساسانی در منابع تاریخی دستِ اول دوره ساسانی (متون پهلوی، اثر مُهر و...) و منابع جغرافیایی مورخان اسلامی قرون اولیه و میانی اسلامی بپردازیم. رساله شهرستان های ایرانشهر و جغرافیای موسی خورنی جزء مهم ترین منابع تاریخی هستند که علاوه بر آثار گوناگون دینی و اداری و سنگ نبشته های شاهان ساسانی (کعبه زرتشت)، جامع ترین آگاهی ها برای بررسی استان و شهرهای دوره ساسانی در اختیار پژوهشگران قرار می دهند. رساله شهرستان های ایرانشهر جزئیاتی درباره استان و شهرها ارائه نمی دهد اما تقسیم بندی کامل ایرانشهر به چهار کوست و ذکر شهرها و منطقه های هر کوست را به خوبی بیان کرده است. در میان دو منبع فوق شاهنامه حماسه ملی ایرانیان علاوه بر صحبت از سرگذشت ایران از دوره اساطیری تا تاریخی، احتمالاً بتوان از آن به عنوان یک منبع تاریخی قابل اعتماد یاد کرد؛ بنابراین در بخش ساسانی شاهنامه فهرستی از نام جای های ساسانی را می توان مشاهده و قابل انطباق دانست. هدف از پژوهش حاضر بررسی تطبیقی جای نام ها کوست نیمروز در منابع اشاره شده و ارزیابی شواهد نوشتاری با یافته های باستان شناسی می باشد. روشی که اتخاذ شده روشی توصیفی- تطبیقی و مبتنی بر مطالعاتِ کتابخانه ای و یافته های باستان شناختی است. نتایج پژوهش نشان داد که ساختِ شهرهای بیشمار به دست پادشاهان به ویژه در کوست نیمروز، به منظور تحقق اهداف نظامی، امنیتی و یا بعضاً اقتصادی بود. از سویی دیگر اکثر جای نام های اشاره شده در متون پهلوی دوره ساسانی در دوره اسلامی به همان نام خویش پایدار باقی مانده است. همچنین با بررسی و مقایسه سه متن پیش رو مشخص شد که تناقضاتی میان سه منبعِ مورد مطالعه شده در بیان جهات جغرافیایی شهرهای کوستِ نیمروز وجود دارد.
پرسش از انحطاط نظام سیاسی-اجتماعی ایران باستان در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فردوسی با تکیه بر مفهوم خرد در اندیشه ایرانی شاهنامه را نگاشته است. پژوهشهای متعددی از لحاظ مفهومی و از دیدگاه هایی چون جامعه شناسی، روانشناسی و اسطوره شناسی درباره شاهنامه انجام گرفته است. آنچه تاکنون بدان توجه چندانی نشده، مواجهه فردوسی با چرایی انحطاط نظام سیاسی-اجتماعی ایران باستان است. فردوسی در آغاز و پایان کتاب خود بدین موضوع اشاره کرده است و دغدغه خود از سرودن شاهنامه را یافتن پاسخی برای این پرسش میداند. درحالی که مفهوم انحطاط در تاریخنگاری سنتی ایران غایب بود و فیلسوفان و اهل دیانت نیز پاسخی برای پرسش فردوسی نداشتند، اعتقاد به قضا و قدر تنها پاسخ ممکن بود. برغم تکیه فردوسی بر تقدیر در شاهنامه، این پژوهش سعی بر آن دارد تا با رویکردی از منظر فلسفه تاریخ و تکیه بر چگونگی رخداد فهم از دیدگاه هرمنوتیکی، اهمیت فهم فردوسی از مفهوم انحطاط را برجسته کرده و نشان دهد فردوسی در بستر اندیشه ایرانی، بدنبال پاسخی به جز تقدیر در مورد انحطاط تمدن ایران باستان بود و به چرایی زوال نظام سیاسی-اجتماعی ایرانیان می اندیشید.
نقش عنصر «فضا سازی» در خلق محتوای حماسی در «هفت خان رستم» از شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۳۰)
47 - 64
حوزه های تخصصی:
در عرصه داستان نویسی معاصر، تحلیل آثار برمبنای عناصر داستان به منظورِ تعیین نوع ادبی اثر، شناخت و نقد متن و سنجش قدرت و هدف داستان پرداز بسیار رواج یافته است. اگر یکی از رموز جاودانه شدن شاهنامه ، قدرت فردوسی در داستان پردازی قلمداد شود، بررسی عناصر داستان در داستان های این منظومه، به منظور شناخت بیشترِ ویژگی های نوع ادبی حماسی ضروری به نظر می رسد. در این پژوهش براساس داستان «هفت خان رستم» شاهنامه ، تأثیر یکی از مهم ترین عناصر سازنده داستان یعنی عنصر «فضاسازی» در انتقال فضای حاکم بر اثر و خلق محتوای حماسی و القای روح حماسی به مخاطب تبیین می شود. فردوسی در ماجرای «هفت خان رستم»، با بهره گیری از بن مایه تکرار شونده گذر پهلوان از هفت / چند خان در حماسه و اسطوره و با تکیه بر عنصر «خرق عادت» در قالب عوامل انسانی، عناصر طبیعی و امور جادویی، دلاوری های جهان پهلوان حماسه ملّی ایران را در مواجهه با بلایا به نمایش گذاشته و فضا و محتوایی متناسب با روح حماسی داستان خلق کرده است. وی در این داستان، به تأثیر عنصر بلاغی «تشبیه» در «فضاسازی» داستان و «اغراق» - جزء جدایی ناپذیر حماسه - در ایجاد محتوای حماسی نیز توجه داشته و از این عناصر در راستای رسیدن به هدفش به خوبی بهره برده است .
هدیه دادن و رسوم آن نزد ایرانیان با تکیه بر شاهنامه و تاریخ بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۳۹۹شماره ۸۵
167 - 204
حوزه های تخصصی:
ت اریخ ایران باستان سرشار از رسومی است که در گذر تاریخ به فراموشی سپرده یا به نوعی دچار تغییراتی شده است. در فرهنگ ایرانی، هدیه دادن و هدیه گرفتن اهمیت زیادی دارد و تاکنون نیز این رسم با وجود تغییراتی، ادامه یافته است. تاریخ بیهقی به عنوان کتابی که اوضاع دربار ایران را روایت می کند و شاهنامه که روایت گر تاریخ ملی ایران است، منابعی هستند که می توان بسیاری از رسوم گذشته ایران را در آن جست وجو کرد. رسم هدیه دادن که در ایران به دلایل مختلفی از جمله مسایل سیاسی و اقتصادی انجام می شده است، پس از اسلام نیز مورد حمایت خلفا قرار گرفت و تثبیت شد و ادامه یافت. از این رو، در دربار غزنویان نیز به شکل های مختلفی شاهد اهدای هدایای ذی قیمت در مناسبت های مختلفی هستیم. در این پژوهش رسم هدیه دادن در دو کتاب تاریخ بیهقی و شاهنامه فردوسی مورد بررسی قرار گرفته و مواردی چون: انواع هدیه، مناسبت هدیه دادن و اقلام هدیه مشخص شده است. براساس یافته های پژوهش در تاریخ بیهقی، هدیه دادن بیشتر جنبه تشریفاتی و سیاسی دارد و در شاهنامه دلایل حماسی است که بیشتر جلب نظر می کند. در هر دو کتاب، خلعت دادن بیشترین بسامد را دارد، اما توصیف جزئیات هدایا و ذکر اقلام آن در تاریخ بیهقی بیشتر جلوه می کند و در شاهنامه کلی تر است .
نگاهی به بازتاب بنیان های کیش آناهیتا در داستان بیژن و منیژه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
این جستار به بررسی بنیان های کیش آناهیتا در داستان بیژن و منیژه می پردازد. بنیان های کیش آناهیتا همانند: حیات و زایندگی، تقدس و برکت، سلطه و قدرت و... . در داستان بیژن و منیژه که رشته ای باریک و نامرئی از اسطوره و داستان را داراست، دیده می شود. آناهیتا (ایزد بانوی آب) در سراسر ایران کهن، فرشته پاکی و طهارت است. آناهیتا در اسطوره آفرینش زرتشت و فرزند وعده داده شده زرتشت نقش آفرینی کرده است و نماد عفت و پاک دامنی زنانه است. قدرت و تسلط دارد و فاعل و کنشگر است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که در داستان بیژن و منیژه، نقش منیژه بازنمایی عملکردهای آناهیتاست. او عاشق و دل باخته است. روحیه زنانه اش در داستان جریان دارد، ناجی بیژن است، آب و غذا به بیژن می رساند و موجب رهایی بیژن گشته است. هبوط بیژن در چاه موجب وصال او می گردد؛ زیرا بیژن باید مرارت و سختی ببیند تا شایسته وصال منیژه شود. از همین روی، ویژگی های ایزد بانوی آناهیتا در او جلوه گر است.
ملاحظاتی درباره ی ضبط و شرح برخی از بیت های شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۵)
61 - 86
حوزه های تخصصی:
شاهنامه ی فردوسی، آمیزه ای رازناک است که هرچه بیشتر در آن تأمّل کنیم و ژرف نگرانه تر بنگریم، بیشتر متوجّه ظرایف زبانی و معانی تودرتوی آن می شویم. این اثر سترگ، متن آسان نمای دیریابی است که با وجود شرح های متعدد و مقاله های مستقل در تبیین برخی ابهام های آن، هنوز کم نیستند بیت هایی که در ضبط آن ها تردید است و بیت هایی که توضیح شارحان درباره ی برخی از آن ها پذیرفتنی نمی نماید. در این جستار نگارندگان با واکاوی برخی از بیت های شاهنامه ی ویراسته ی جلال خالقی مطلق، به عنوانِ تازه ترین و بهترین چاپ شاهنامه دریافتند که در برخی از موارد، نارسایی ها و ابهام هایی در شرح ابیات دیده می شود که یا از توجّه ناکافی به بافت متن ناشی شده یا ابهام و نارسایی شرح، ناشی از ضبط نادرست بیت است. ازاین رو، در بخش نخست مقاله کوشش شده که با بررسی انتقادی ضبط چند بیت، نویسش موجّه تری پیشنهاد شود. در بخش دوّم مقاله، بعد از نقد شرح های ارائه شده درباره ی برخی از بیت ها، کوشش شده که با توسّل به منابع درون متنی و برون متنی، معنای شایسته تری ارائه گردد.
سال های سرودن شاهنامه و ستایش محمود غزنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰۷
43 - 68
حوزه های تخصصی:
فردوسی از سال 370 ه.ق سرودن شاهنامه را آغاز کرد و تا سال 384 ه.ق، تدوین نخست خود را به پایان برد. سپس همزمان با قدرت گرفتن محمود غزنوی در سال 387 ه.ق، به تدوین دوم شاهنامه مشغول شد و آن را تا سال 400 ه.ق به اتمام رساند. او در تدوین دوم، در ابتدا و انتهای برخی از داستان ها به سن و سال خود اشاره می کند و محمود غزنوی را می ستاید. پژوهشگران اشاره های شاعر به سن و سالش و همچنین ستایش محمود را به سال های پایانی سرودن شاهنامه نسبت می دهند. برخی سال 394 ه.ق را سالی می دانند که فردوسی تصمیم نهایی خود را برای اهدای کتاب به محمود غزنوی گرفته و تا سال 400 یا 401 ه.ق و یا سال ها بعد از آن، محمود را مدح گفته و شاهنامه را به دربار فرستاده است و برای آن دلایلی چون فتح هندوستان یا بخشش خراج را ذکر می کنند. از این رو این پرسش مطرح می شود که فردوسی در چه سالی، چه داستانی را به نظم درآورده و در چه سالی محمود غزنوی را مدح گفته است و این دو موضوع چه ارتباطی با یکدیگر دارد؟ در این مقاله که به روش تحلیلی-اسنادی نوشته شده است، کوشش شده تا تاریخ سرودن داستان های تدوین دوم همراه با ستایش محمود غزنوی مشخص شود. در پایان می توان دید که ستایش محمود به پیش از سال 400 ه.ق بازمی گردد و نباید آن را به سال های بعد نسبت داد.
بررسی و تصحیح دو نویسش از شاهنامه فردوسی («ندید و» یا «ندیدو»؛ «برسان شیر» یا «بسطام شیر»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰۷
69 - 85
حوزه های تخصصی:
تصحیح بی چندوچونِ شاهنامه و رساندنِ این متن، در همه جوانب، به آنچه دقیقاً سروده فردوسی است، با امکاناتِ کنونی کاری دشوار و حتی غیرممکن می نماید. با وجود این، مصحِّحان شاهنامه در دهه های اخیر کوشیده اند با تکیه انتقادی بر دستنویس های این کتاب و استفاده از روش / روش های علمی، این متن را به اصلِ سروده شاعر نزدیک کنند.باوجوداین، پژوهش در متنِ شاهنامه، به هیچ روی، به پایان نرسیده و دقّت در همه جوانبِ این کتاب زمینه پژوهشی پرکاری برای پژوهشگران این حوزه از مطالعات ایرانی به وجود آورده است. اکنون که متنی انتقادی از شاهنامه فراهم آمده که می توان آن را متنِ «فعلاً» نهایی این کتاب دانست، دقّت و درنگ در نویسش ها و نسخه بدل های آن می تواند نویسش هایی را که نیازمندِ بازنگری اند، به ریختی نهایی و پذیرفتنی برساند. بر همین اساس، در این جستار، نویسشِ «ندید و» در بیتِ «به گلشهر گفت آنک خرّم بهشت/ ندید و نداند که دهقان چه کشت» از داستان سیاوش و نویسش «برسان شیر» در بیتِ «شه غرچگان بود برسان شیر / کجا پشت فیل آوریدی به زیر» از داستان جنگ بزرگ کیخسرو بررسی شده اند. سپس، علاوه بر نقدِ نظریاتِ پیشین درباره این نویسش ها، با دقّت در رسم الخطِ شاهنامه، شیوه داستان سرایی فردوسی، منطق داستان و با کمکِ دستنویس های شاهنامه صورت های «ندیدو» و «بسطام شیر» به جای دو نویسشِ مذکور پیشنهاد شده است.
ویژگی ها و عملکرد فرمانروای آرمانی در اندیشه فارابی و فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۱۰
1-23
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین مسأله ها در بررسی اندیشه سیاسی در متون فلسفی و ادبی این است که چه کسی با چه ویژگی هایی و چگونه باید حکومت کند. پاسخ به این پرسش بخش مهمّی از آثار فلسفی و ادبی قدیم را که در حوزه اندیشه سیاسی مهم اند، در بر می گیرد. در این مقاله نیز ابتدا به بررسی ویژگی ها و عملکرد رئیس اوّل در مدینه فاضله فارابی پرداخته ایم و سپس ویژگی ها و عملکرد شاه آرمانی در شاهنامه فردوسی را بررسی کرده ایم و در نهایت تفاوت ها و شباهت های این دو را نشان داده ایم. فارابی و فردوسی هر دو با درک بحران های سیاسی زمانه خویش، فرمانروایی آرمانی مدّ نظر خود را، یکی به زبان فلسفه سیاسی و دیگری در قالب حماسه ملّی ایران، توصیف کرده اند که توصیف های آن ها در بیشتر موارد مشترک و نشان دهنده آرمان شاهی ایرانی در قرن چهارم هجری است.
تحلیل جامعه شناسی بدن در شاهنامه با تکیه بر پیکرینگی خاندان سام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۹)
143 - 167
حوزه های تخصصی:
بدن دارای ابعاد اجتماعی و فرهنگی است و ساختارهای اجتماعی در آن تجسد یافته است. پیکرینگی قهرمانان اسطوره در تاریخ اساطیری، نمایانگر جنبه های اجتماعی و طبقاتی بدن در دوره پیشاتاریخی است. در این جستار بنیادی- نظری، با بهره گیری از روش تحلیل محتوا و با استفاده از شیوه سندکاوی و منابع کتابخانه ای، بدن اسطوره ای در شاهنامه ، با مطالعه موردی بدن خاندان سام، از منظر جامعه شناسی تحلیل شده و این نتایج به دست آمده است: 1- طبقه ارتشتاران، عمدتاً دارای بدن غیرآیینی هستند و بدن اجتماعی آنان در قالب بدن فرزندانشان تداوم می یابد. 2- بدن در خاندان سام، جنبه طبقاتی دارد و از دو مسیر عرفان گرایی و ظهور بدن بیرونی، به امورِ جامعه و جمعیت ها می پردازد. جلوه بیرونی و مادی بدن اجتماعی این خاندان، با مشارکت سام در مناسبات قدرت در پایان دوره فریدون آغاز می شود و 3- سه گانه سام، زال و رستم نمود برجسته ای در مناسبات اجتماعی و فرهنگی ایرانیان داشته اند و براساس سلوک بدنی آنان می توان آنان را در زمره اسطوره قهرمانان رستگاری دسته بندی کرد.
بررسی رابطه رکن صحنه و جهان بینی تراژیک در شکواییه های فردوسی بر اساس نظریه دراماتیستی کنت برک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فردوسی در کتاب سترگ خویش در مواضعی از افکار و اندیشه های خود پرده برداشته است. یکی از مهم ترین مواضعی که در آن مقام حکیم طوس از عقاید شخصی خود سخن گفته است، ابیاتی است که عموماً پس از یک واقعه ناگوار یا مرگ یکی از شخصیت های شاهنامه ا آمده و در آن فردوسی در مذمت جهان و بی مهری روزگار داد سخن داده است. در این مواضع که در این پژوهش از آن با نام شکواییه ها یاد می شود، فردوسی بر اساس نظریه دراماتیستی برک برای برقراری ارتباط بر رکن صحنه تأکید دارد. تأکید بر صحنه در ارتباطات انسانی ناشی از نوعی جبرگرایی فلسفی است که عوامل محیطی را در ایجاد تغییر دخیل می داند و اختیار انسان را محدود می شمارد. از جمله عوامل پدید آمدن چنین جهان بینی ای در شکواییه های فردوسی و تکرار آن با بسامد بالا در شاهنامه، یکی تأثیر خود شاهنامه یعنی داستان زوال شکوه و عظمت هر دوره اساطیری، حماسی و تاریخی ایران و مرگ محتوم شاهان و پهلوانان ایرانی است و دیگر شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دوره حیات شاعر است که جریان های مدنی متفاوتی از دل آن پدید آمده است . این همه زمینه مشترکی است که میان فردوسی و مخاطبان او وجود دارد و فردوسی با تأکید بر این زمینه مشترک اثر خود را پدید آورده است. پژوهش حاضر نشان می دهد که چه عواملی زمینه مشترک میان فردوسی و مخاطبان او را پدید آورده است و این زمینه مشترک در برقراری یک ارتباط موفق میان اثر فردوسی و مخاطبان آن که ایرانیان هستند چه تأثیری داشته است.
بازکاوی حقوقی داستان سیاوش در شاهنامه در پرتو سنجه های دادرسی دادگرانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه نه تنها یک اثر سترگ ادبی است، بلکه بخش بزرگی از فرهنگ و هویّت ایرانیان به شمار می آید. تحلیل و تفسیر این اثر با رویکردهای میان رشته ای و با بهره گیری از دانش های گونه گون، خاصّه علوم جنایی، می تواند منجر به نوزایی آن شود و شناختی دوچندان و ریشه ای را از زوایای مختلف برای خوانندگان ایجاد کند. هستی شناسیِ حقوقی جهانِ شاهنامه ما را با مفاهیم و نهادهای حقوقی و شبه حقوقی ایران قدیم آشنا می سازد و این آشنایی، در اصل خوانش و دریافتی از تاریخ حقوق ایران محسوب می شود. از این رو، با واکاوی داستان سیاوش در این جستار بر آن شده ایم که چگونگی انجام دادرسی کیفری را در شاهنامه بررسی کنیم و فرآیند رسیدگی به اتهام سیاوش را از دریچه ارکان دادرسی منصفانه وارَسیم؛ تا میزان نزدیکی آن دادخواهی را با یک دادرسی دادگرانه بسنجیم و نیز، زوایای مختصری از شیوه رسیدگی کیفری در ایران قدیم را آشکار سازیم. بر این اساس، داستان را با تکیه بر بررسی «اصل برائت»، «یگانگی نهاد تعقیب و تحقیق» و «آزمون وَر» سنجیده ایم و زوایای باریک بینانه ی آن ها را با چگونگی دادرسی سیاوش تطبیق داده و تفسیر کرده ایم.
بررسی زاویه دید و کانون روایی در داستان سیاوش
حوزه های تخصصی:
زاویه دید شگرد و شیوه ای است که نویسنده از طریق آن، رویدادها و ماجراهای داستان را روایت می کند. زاویه دید، به عنوان یکی از عناصر اصلی داستان بر احساسات و ادراکات خواننده و نیز دیگر اجزای ساختاریِ داستان؛ نظیر شخصیت پردازی، گسترش و تکوین پیرنگ، سبک و صحنه پردازی، تأثیر بسزایی دارد. در تحقیق حاضر که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، انواع زاویه دید و نقاط متعدد کانون روایت در داستان سیاوش بررسی شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد: فردوسی در مقام راوی دانای کل، توانسته در عین حفظ انسجام ساختاری روایت، به اقتضای حال و هوای داستان و شخصّیت ها، از زوایای دید سوم شخص، ذهنی و درونی، نمایشی و عینی استفاده کند و نیز انواع تک گویی های درونی و بیرونی را از نظرگاه اول شخص به کار گیرد و بدین سان از توصیفِ صرف و یکنواختیِ داستان اجتناب ورزد. این تنوع و چندگانگی، موجب شده کانون های روایی و نقاط دید در داستان سیاوش متغیر و متعدد باشد. از یک سو، به دلیل سیطره راوی دانای کل بر داستان، کانون های روایی، عمدتاً، با زاویه دید سوم شخص مرتبط است و از سوی دیگر، استفاده توأمان از کانون دید بیرونی و درونی و کاربرد گونه های کانونی مرتبط با جایگاه راوی، موارد مرتبط با زاویه دید اول شخص برجسته شده است.
شاهنامه انسجام بخش ایرانیان در عهد صفویان
حوزه های تخصصی:
شاهان صفوی، نه تنها با شعر و ادب مخالفتی نداشتند؛ بلکه خود از مشوّقان و حامیان شاعران بودند. سند این ادعا، شاهنامه حکیم فردوسی است که در این دوره نیز، همچنان ارزش تاریخی خود را حفظ کرده بود. در این تحقیق کوشیده ایم تا با استفاده از شیوه تحلیل و توصیف و با تکیه بر مطالعه منابع کتابخانه ای، به این پرسش پاسخ دهیم که چرا و به چه دلایلی، شاهنامه در نزد شاهان صفوی اهمیت داشته است؟ بر این اساس، یافته های پژوهش حاکی از آن است که شخص شاه اسماعیل اول، این اثر ارجمند را در کنار مذهب شیعه، به عنوان دومین عامل انسجام بخش اقوام ایرانی در نظر گرفت؛ چرا که شاه اسماعیل اول و جانشینانش، اولاً خود را ایرانی؛ از نسل پادشاهان ایران باستان و جانشینان آنان می دانستند و شاهنامه را سند هویتی خویش قرار داده بودند؛ ثانیاً از نقش تاریخی شاهنامه در حفظ کیان ایران در طول تاریخ، در کنار مذهب شیعه، در نزد ایرانیان شیعه مذهب آگاه بودند؛ ثالثاً در جنگ با عثمانی ها و ازبک ها، اشعار شاهنامه را به عنوان عامل روحیه بخش سربازان ایران به کار می بردند. از این رو، در نشر و گسترش شاهنامه کوشیدند و آن را گرامی داشتند.
تحلیل نقش های زبانی در اسطوره زال بر اساس نظریه ارتباطی یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فردوسی در بهین نامه باستان، در پیکره داستان های مدون از اسطوره ها سخن رانده است. در بسیاری موارد، رمز و تمثیل نیز چشم نوازانه در مفهوم اساطیری گنجانده شده است. داستان زال از پررمز و رازترین آنهاست که بیانی متفاوت برای ابلاغ پند و پیام های فرهنگی دارد. این پژوهش، ضمن تحلیل نقش های زبانی و عناصر ارتباطی، یعنی زبان، پیام، مخاطب و فرستنده، بر اساس الگوی ارتباط کلامی یاکوبسن، به بازکاوی رمزها و نمادها می پردازد. بر این اساس، تمرکز بر نقش فرازبانی است. میزان تأثیر نقش های زبانی بر خوانندگان و بسامد هر کدام از آنها، شناسایی رمزها و تمثیل های گنجانده شده در داستان زال، درک و دریافت مفاهیم انتزاعی که به صورت غیرمستقیم بیان شده است، از اهداف پژوهش است. نتایج بررسی نشان می دهد نقش های زبانی، ابزاری کارآمد برای درک معانی ثانویه و تأویل زبان نمادین اسطوره است و نیز، معیاری برای طبقه بندی آثار تمثیلی و نمادین در بستر حماسه به شمار می رود. همچنین، شیوه مناسب برای پی بردن به میزان تأثیرگذاری پیام های رمزی، ترغیبی و ... بر خوانندگان. در پایان باید اذعان داشت زیبایی شناسی داستان های حماسی و اسطوره ای در سایه نظریه مذکور بیش از پیش هویدا می شود.
شفق اهورایی اهریمنی اسفندیار تحلیل داستان رستم و اسفندیار در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ بین خصلت های اهورایی و اهریمنی و دو بنی بودن قهرمانان خیر و شر در داستان های مختلف شاهنامه همواره مورد نظر پژوهندگان بوده است. اما آنچه مایه شگفتی است این است که این بار این دوگانگی بیشتر در سوابق و گفتار و کردار یک قهرمان تجلی یافته است، بطوریکه نمی شود او را اهورایی مطلق نامید و نه او را اهریمنی و دوزخی و بدرگ مطلق قلمداد کرد بلکه نوعی کشاکش و ستیز در گفتار و کردار یک پرسوناژ به نام اسفندیار در این داستان به چشم می خورد. در این جستار طولی سعی وافر پژوهنده با روش توصیفی و تحلیلی و تفسیری و کتابخانه ای بر آن بوده است که آیا او سمبل راستی و اهورایی است؟ یا او نماد اهریمنی است؟ در هیچ کدام از این مواضع نمی شود به ضرس قاطع نظر داد این داستان به سبک رآلیستی از یک واقعه ی تاریخی حماسی قبل از تاریخ نوشته شده است که قهرمان آن به طور ناآگاهانه ای در یک تلقی غلط به دین باوری زمانه خود دال بر پیرو راستین پیامبر (زرتشت) بودن پدرش گشتاسب دچار و گرفتار شده است در نتیجه درخواست های چند لایه رستم با او حاصلی مطلوب در برقراری صلح ندارند بجز جنگ نا خواسته و این موضع اسفندیار تا اواخر داستان دال بر اصرار بر صلح رستم و ابرام بر جنگ اسفندیار تا برقراری جنگ ادامه دارد. ویژگی های اسفندیار هم در سیاهه نمودن کارهایی که کرده است و در رجز خوانی ها خود او به آنها اشاره می کند که آن اعمال در طول داستان توسط پشوتن و سیمرغ و زال و رستم هم تأیید می شوند. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی – تحلیلی است.