مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
شاهنامه
حوزه های تخصصی:
نویسنده این مقاله با اشاره به بهره جویی سعدی از شاهنامه در آوردن نام اساطیر در اشعار و حکایات وی به برخی از این نمونهها اشاره می کند و علاوه بر این به استفاده از فضای حماسی، نام و اوصاف جنگافزارها، استفاده از وزن شاهنامه در داستانها و حکایات منظوم و اوزان حماسی غزل و بیانهای حماسی در اوزان دیگر میپردازد و سپس نثرهای حماسی سعدی را معرفی نموده و در پایان اشارهای به شاهنامهخوانی در گلستان سعدی دارد.
بررسی تطبیقی مفهوم عدالت در شاهنامه (ایران باستان) و آثار افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایران و یونان، دو تمدن کهن، در طول تاریخ همواره با یکدیگر در ارتباط بوده اند. به رغم برخوردهای نظامی که گاه میان آنها درمی گرفته است، تاریخ گویای دادوستدهای فرهنگی آنها نیز بوده است؛ چنان که در دوره ای ایرانیان از اندیشه فلاسفه یونان بهره ها برده اند و در زمانی دیگر یونانیان از فرهنگ ایرانیان تاثیر گرفته اند. بررسی مفهوم عدالت در شاهنامه (ایران باستان) و آثار افلاطون و به ویژه کتاب جمهوری او می تواند روشن کننده بخشی از این دادوستدهای فکری و فرهنگی باشد که در این مقاله به چگونگی آن خواهیم پرداخت. آنچه از بررسی تطبیقی مفهوم عدالت در میان این دو تمدن برمی آید، گویای تأثیرپذیری افلاطون از اندیشه های ایرانیان باستان ـ که انعکاس آن را در شاهنامه می توان دید ـ است. جدای از وجود یک ساختار طبقاتی ایستا در نظریه افلاطون که ظاهراً باید متأثر از نظام طبقاتی ایرانیان باستان بوده باشد، می توان به موارد دیگری چون فضای دموکراتیک یونان که با نظام طبقاتی بیگانه بوده است، نزدیکی برخی از تمثیل ها و آموزه ها و ... اشاره کرد که می تواند اثبات کننده تأثیرپذیری افلاطون از نظریه سیاسی ایران باستان باشد.
دو جای نام ناشناخته در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محققان تا کنون تحقیق چندانی دربارة جای نام های شاهنامه انجام نداده اند. این درحالی است که ضبط برخی از این جای نام ها در دستنویس ها و چاپ های شاهنامه پریشان و بی سامان و گاه نادرست است. زیرا نسخه نویسان شاهنامه تقریباً در همه دوره هااهتمام چندانی برای ضبط صحیح این نام ها از خود نشان نداده و گاه آن ها را از روی اهمال کاری با نام ها یا کلمات مأنوس در روزگار خود جایگزین کرده اند. در این مقاله دربارة دو جای نام «آرچنگ» و «نرآهو/ پی آهو » که در شاهنامه های چاپی و خطی، غلط یا گونه گون ضبط شده، بر اساس نسخه های خطی کهن بحث شده و ضبط صحیح آن مشخص گردیده است. اولی قطعآ بر همان ارچنگان منطقة کلات نادر تطبیق می کند و دومی با تردید باید نام میدانی در مرز زابلستان به توران در افغانستان کنونی باشد.
«کافور فنصور» یا «کافور منثور» پیشنهادی در تصحیح واژه ای در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در داستان«یزدگرد شهریار»شاهنامه از نوعی کافور به نام «کافور منثور» یاد شده است که نسخه های خطی و چاپی در ضبط آن اتفاق نظر ندارند. با توجه به زمینه فرهنگی داستان، نخست به دنبال این نوع کافور در فرهنگ اسلامی و عربی می گردیم، سپس اطلاعاتی را که در فرهنگ های فارسی در این باره آمده بررسی می کنیم و پس از آن با در نظر گرفتن تصحیفات احتمالی این واژه و با آوردن شواهدی از متون طبی، جغرافیایی و ... و با توجه به منابع تحقیقی، شکلی دیگر از این واژه را پیشنهاد می کنیم.
جایگاه درفش کاویانی در شاهنامة فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درفش کاویانی همواره در کشاکش جنگهای ایران و انیران، جایگاه بسیار حیاتی و والایی داشت. اهمیّت این درفش تا حدّی بود که گاه ادامة نبرد بدون افراختن آن ممکن نبود و ایرانیان حتّی اگر به دندان هم شده، می کوشیدند تا آن را در جنگ افراخته نگه دارند. از دیگر سو، تورانیان نیز به خوبی با جایگاه خطیر آن آشنا بودند و با دیدن حتّی پاره ای از آن، آشکارا فریاد برمی آورند «که نیروی ایران بدو اندر است» و از این رو در پی آن برمی آمدند که با تصاحب درفش پاره، ایرانیان را کاملاً شکست دهند. به راستی درفش کاویانی چه اهمیّتی داشته که حتّی پاره ای از آن، سرنوشت جنگ را دگرگون می کرده است و ایرانی و انیرانی در تصاحب آن به جان می کوشیدند. در این جُستار، نگارنده ضمن بررسی شواهد مختلف در گسترة اساطیر جهان بدین نتیجه رسیده که تواند بود که درفش کاویانی پیوندی با کاوة آهنگر نداشته است و چیزی فراتر از یک درفش صِرف بود و به عنوان توتِم ایرانیان، با گذشته های بسیار دورتری پیوند دارد که انسان های بَدَوی جان خود را در یک شیء خارجی به ودیعه می گذاشتند و بدیهی بود تا زمانی که آن شیءِ خارجی پا برجا بود، آن انسان ها نیز از مرگ بیمی نداشتند، امّا به محض کوچک ترین آسیب بدان شیءِ خارجی، انسان های جان به ودیعت گذاشته در آن نیز می-پنداشتند که شکست و مرگ آنها محتوم است. از همین رو، پیروزی یا شکست ایرانیان در جنگ، در گِرو افراشتگی یا سرنگونی درفش کاویانی بود.
تغییر ساختارهای لغت سازی و اصطلاح یابی از قرن چهارم تا هفتم با تکیه بر شاهنامه (دفتر سوم) و بوستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژه سازی نیاز همیشگی زبان هاست و این نیاز با پیشرفت روزافزون علوم و فنون، بیشتر احساس می شود؛ زیرا به ازای یافته ها و مفاهیم نو باید لغات جدیدی خلق کرد و یا بار معنایی جدیدی به لغات افزود. یکی از امکانات زبان فارسی برای واژه سازی استفاده از ترکیب و اشتقاق بر اساس الگوهای مشخص صرفی است. از منابع مورد اعتماد برای استخراج الگوهای لغت سازی، متون زبان فارسی است؛ متونی که زاده ی اندیشه و ذوق بزرگانی چون فردوسی، نظامی، مولانا، سعدی و دیگران است. جایگاه فردوسی و سعدی در زبان و ادب فارسی بر کسی پوشیده نیست. دو شاعر زباندان بزرگ که فاصله ی ایشان با هم سه قرن است و در این مقاله، ساختارهای ترکیبی مشترک شاهنامه و بوستان را با چند مثال ذکر کرده ایم و سپس از معدودی از تفاوت ها نیز سخن گفته ایم. در مورد اشتقاق به دلیل محدودیت، تنها به بیان نکات حاصل از مقایسه ی این مقوله در دو متن پرداخته ایم. سپس از تفاوت های معنایی و جایگزینی کلمات سخن گفته ایم و در پایان، فراوانی بخشی از ساختارها را با نمودار نشان داده ایم.
نامه باستان در بوته نقد (نقد چند بیت از نامه باستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نامه باستان، کامل ترین شرح شاهنامه فردوسی است که میر جلال الدین کزّازی کوشیده است، ضمن پرداختن به مسائلی مانند واژه شناسی، ریشه شناسی، اسطوره شناسی، سبک شناسی و زیبایی شناسی، معنای بیت های مبهم را نیز بازنماید. از دیگرسو، این اثر یک متن ویراسته نیز هست؛ به این ترتیب که کزازی کوشیده است، بر پایه برنوشت های خالقی مطلق، مسکو، ژول مول، کلاله خاور، دبیر سیاقی و جوینی، به تصحیحی قیاسی دست یازد و بیتها را هرچه فردوسی وارتر برگزیند. البته گاه هم پیش آمده که کزّازی، همه برنوشت های یادشده را کنار گذاشته و خود بنا بر توجیهاتی، واژه ای را به متن افزوده است. از آنجا که این اثر در دوره های کارشناسی ارشد و حتی دکتری برخی از دانشگاه ها تدریس می شود و یا به عنوان منبعی کمکی، دستمایه دانشجویان تحصیلات تکمیلی قرار می گیرد، نگارندگان برآنند تا در این جستار، برخی از کاستی های این اثر سترگ را بازنمایند و گره از فروبستگی های برخی از بیت های مبهم بازگشایند تا برای شاهنامه پژوهان بیشتر قابل استفاده باشد.
بررسی تطبیقی اهریمنان خشکی در شاهنامه فردوسی و حماسه رامایانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دو ملت ایران و هند سابقه مشترک قومی و نژادی دارند و در طول زمان از یکدیگر بسیار تأثیر پذیرفته اند. این اشتراکات و تأثیرپذیری ها در آثار ادبی دو ملت نیز بازتاب یافته است. پژوهش پیش رو با فرض وجود مضامینی مشترک میان شاهنامه فردوسی و حماسه رامایانا، به مقایسه تطبیقی دو شخصیت منفی کلیدی شاهنامه، ضحاک و افراسیاب، با راوانا، شخصیت منفی حماسه رامایانا، پرداخته است. نتایج این پژوهش حاکی از وجود اهریمنان خشکی و کم آبی در این دو حماسه است؛ علاوه بر آن، کارکردهای مشابهی که میان این شخصیت ها دیده می شود، از ماهیت یکسان، اما تحول یافته اساطیر موجود در شاهنامه و رامایانا حکایت می کند.
تبیین کهن الگوی «سفر قهرمان» بر اساس آرای یونگ و کمبل در هفت خوان رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جوزف کمبل مبتنی بر آرای کارل گوستاو یونگ با طرح کهن الگوی سفر قهرمان، عرصه ای جدید در نقد کهن الگویی، پدید آورد. آرای کمبل درباره این کهن الگو، قابلیت های فراوانی برای تجزیه و تحلیل تطبیقی و زیبایی شناسی آثار داستانی، به ویژه حماسه های کهنی که در آنها پهلوان مراحلی چندگانه را برای رسیدن به هدفی مقدس و انسانی پشت سر می گذارد، دارد. هفت خوان رستم را در شاهنامه نیز می توان مبتنی بر آرای کمبل بررسی کرد. در این هفت خوان، رستمِ قهرمان با اجابت ندای فراخوان زال برای نجات سرداران ایران، پای در سفری به غایت دشوار می نهد و با گذر از مراحلی هفت گانه، ضمن توفیق در مأموریت خود و کسب مواهب مادّی، به نوعی خودشناسی و کمال معنوی نائل می شود که این امر، خویشکاری اصلی قهرمان مطابق با آرای کمبل درباره کهن الگوی «سفر قهرمان» است.
بررسی تأثیر شاهنامه در امثال فارسی بر پایه امثال و حکم دهخدا*(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامة فردوسی به دلیل ویژگی های منحصر به فردی چون اشتمال بر تاریخ و فرهنگ دیرینه و پرافتخار ایران زمین، توجه همة طبقات مردم ایران از جمله عوام را به خود جلب کرده است. یکی از نمودهای توجه عوام به شاهنامه را می توان در امثال رایج در بین آن ها مشاهده کرد. مصراع ها، ابیات و مضامینی از شاهنامه که به عنوان مَثَل بر سر زبان ها افتاده یا مثل هایی که حول داستان ها، شخصیت ها، سراینده و خود واژة شاهنامه شکل گرفته است، از نفوذ گسترده و عمیق شاهنامه در «حکمت توده» حکایت دارد. هدف این مقاله بررسی نقش و سهم فردوسی و شاهنامه در مثل های فارسی موجود در امثال و حکم دهخدا و کندوکاو در این مثل-هاست. برای این منظور با دو رویکرد اثرمحور و مثل محور به بررسی امثال مأخوذ از شاهنامه پرداخته و این امثال را از لحاظ گونه شناسی و موضوعی مورد بررسی قرار داده ایم. در پایان نیز به بررسی دلایل فراوانی امثال و حکم مأخوذ از شاهنامه و تفکیک مثل ها و ارسال المثل های شاهنامه پرداخته ایم.
معنی بر ره رمز (تأویل و تفسیر اسطوره ها و رویکرد مطهّر بن طاهر مقدسی به اساطیر ایرانی در کتاب آفرینش و تاریخ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جستار حاضر در دو بخش تنظیم شده است: بخش نخست نگاهی مختصر به تاریخ تأویل و تفسیر اساطیر است و بخش دوم، به مسأله تأویل و تفسیر اساطیر ایرانی در کتاب آفرینش و تاریخ اثر مطهر بن طاهر مقدسی اختصاص یافته است. با پیدایش علوم و ظهور ادیان تک خدایی، اساطیر رو به زوال رفتند. دانشمندان آن ها را دروغ نامیدند و دین ورزان کفر و شرک. نخستین هجوم ها به اساطیر در قالب تأویل آن ها صورت گرفت. تأویل اساطیر هم از سوی مخالفان اساطیر به عنوان نخستین مرحله برای نابود کردن آن ها و هم از سوی باورمندان به اسطوره ها برای تطبیق دادن آن ها با باورهای علمی و نظام های عقیدتی جدید صورت گرفته است. در بخش نخست این جستار، به تأویل، تاریخچه، شیوه ها و اسباب کلّی آن پرداخته شده است. نهضت فرهنگی شعوبیه، با هدف احیای فرهنگ ایرانی در قرن چهارم به اوج خود رسید. از جمله فعالیت های شعوبی گردآوری و تنظیم تاریخ ملّی ایران بود که بعضاً شامل اساطیر، موجودات و کردارهای شگفت بود؛ عده ای از شعوبیه برای جلوگیری از ردّ و انکار آن ها از سوی معاندان به تأویل و تفسیر اساطیر و خوارق عادات پرداختند. مقدسی مؤلّف کتاب آفرینش و تاریخ (البدأ و التاریخ) نخستین کسی است که با هدف حفظ و گسترش فرهنگ ایرانی به شیوه ای خاص دست به تأویل اساطیر برده است. در بخش دوم این جستار، ضمن اشاره به زمینه های فرهنگی و اجتماعی مساعد برای تأویل در قرن چهارم، به بررسی نوع و شیوه تأویل-گری های مقدسی از اساطیر ایرانی پرداخته شده است.
بررسی بسامد مکرر در روایت های زادن زال در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت و روایت پردازی جدا از پیشینه کهن آن، در دهه های اخیر با نظریه های کسانی مانند ژنت، تودوروف و بارت قلمروهای جدیدی را در تحلیل متون گشوده است. ژنت معتقد است نسبت میان زمان متن و زمان داستان وضعیت های گونه گونی را فراهم می آورد که بسامد مکرر یکی از زیرشاخه های آن است. بسامد مکرر نقل چندین باره حادثه ای است که یک بار اتفاق افتاده است. زادن زال، طرد از سوی پدر و پرورش یافتن نزد سیمرغ پس از روایت فردوسی نُه بار دیگر از زبان سام، زال و اسفندیار تکرار می شود اما به شکل ها و نیات مختلف. این موضوع بر پایه زمان روایت تحلیل شده، در کنار آن، جهت تبیین دقیق تر، مباحثی نظیر سطوح روایی و موثق یا ناموثق بودن راوی نیز طرح و بررسی شده است. فردوسی به عنوان راوی تاریخی در روایت گذشته نگر خود به شکل های مختلف مداخله می کند. سپس راویانی که خود شخصیت های روایت هستند، آن روایت را با حذف یا اضافه هایی هدفمند تکرار می کنند که در این میان جدا از روایت سام و زال، روایت اسفندیار تفاوتی بنیادی با بقیه دارد.
تحلیل ریخت شناسی داستان سیاوش بر اساس نظریه ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی، بزرگ ترین اثر حماسی ادب فارسی، با داشتن داستان هایی با ویژگی های مدرن و امروزی، راه را بر نظریه های ادبی متاخر برای آزمون، مقایسه و تطبیق باز کرده است. روش ولادیمیر پراپ روسی یکی از بهترین شیوه های تحلیل و طبقه بندی ریخت شناسی داستان ها و قصه های اساطیری و حماسی شاهنامه به جهت ماهیت خاص آن ها است. نوشته حاضر با بهره گرفتن از شیوه پراپ، که کارش را بر پایه کنش شخصیت ها نهاده است، به تحلیل داستان سیاوش می-پردازد. تطبیق داستان سیاوش با نظریه پراپ، فرضیه علمی و اساسی این تحقیق است. در این بررسی نشان می دهیم که این روایت با مقداری جابجایی در کنش های اشخاص قصه، کاملا با خویشکاری های ارائه شده توسط پراپ هماهنگ است. بیست و پنج خویشکاری اصلی و فرعی موجود در این داستان، نشان دهنده و گواه این مدعاست. کنش ها بین پنج شخصیت اصلی تقسیم شده است و کنش «مصیبت»، «فریب کاری» و «عمل قهرمان»، عناصر جدایی ناپذیر و تکرار شونده داستان هستند. روند داستان، عبور از آرامش به اوج فاجعه با سه حرکت است و سه حرکت موجود در داستان با وجود مضمون و ظاهری متفاوت، دارای ساختاری واحد هستند.
تحلیل میتوس های روایی لشکرکشی کیکاوس به مازندران در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت های شاهنامه به ویژه در قسمت پهلوانی دارای ساختاری مشابه است که از اصلی اسطوره ای در شیوه ی روایت پیروی می کند. شخصیت ها، کنش ها و ترتیب وقایع در این روایات به طور فراوانی همساز و همگام با بخش های روایت آن ها است. در این مقاله کوشش شد خوانشی نو با تکیه بر کهن الگوها و نمادهای نظریّه ی یونگ و تلفیق آن با نظرِ نورتروپ فرای درباره ی میتوس های شکل دهنده ی اثر ادبی، در بافت روایت منظومِ ""حمله ی کیکاوس به مازندران"" در شاهنامه ی فردوسی ارائه شود. به همین سبب نمادهای اسطوره ای این حکایت بررسی و مفاهیم آن به استناد بیان شد، سپس نقش این نمادها در پیرفتِ بخش های مختلف حکایت در ارتباط با میتوس های فرای بیان شد. در پایان روشن شد روایت مذکور داری سه بخش ساختاری است که بیانگرِ میتوس های تابستان، زمستان و بهار در نظریه ی نورتروپ فرای است و نمادها و کهن الگوهای هر بخش در خدمت ساختار میتوس همان بخش هستند. چنین رویکردی در دیگر روایت های شاهنامه هم چون حمله ی کیکاوس به هاماوران هم به روشنی قابل مشاهده است.
«آغاز» و معنی ناشناخته آن در شاهنامه و متون دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر واژه آغاز را با معنی ناشناخته آن در بیتی از شاهنامه فردوسی بررسی می کند. آغاز احتمالاً گونه دیگر آغار از مصدر آغاریدن/ آغشتن «تر کردن» است. این واژه در متون فارسی دیگری نیز به کار رفته است که در این تحقیق شواهدی از آن ذکر می شود.
چین در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایران به عنوان کشوری که بر سرزمین های زیاد و مردمان بسیار از فرهنگ های مختلف سلطه داشته و با آنها تعامل داشته است، همواره مورد توجه بوده است. درحقیقت، جایگاه ایران در تاریخ جهان و سهم آن در تاریخ نوع بشر تنها می تواند در پرتو بررسی تماس و تعاملات با قدرت های بزرگ همسایه آن شناخته شود. از جمله این فرهنگ ها، فرهنگ و تمدن چین است. ایران در روزگار پیش از اسلام، به مناسبت های مختلف و از راه های گوناگون با فرهنگ و تمدن چین تماس داشته است و از دوره ای مشخص، سفرایی از ایران به طور مرتب به چین سفر می کردند. این روابط گسترده، جنبه های مختلفی از فرهنگ و تمدن ایران را تحت تاثیر خود قرار داد و شعر فارسی، تجلی گاه این تاثیرات است. شاهنامه فردوسی یکی از منابع مهم برای درک روابط بین ایران باستان و چین و تاثیر این روابط است اما به رغم افزونی مناسبات فرهنگی و اقتصادی و سیاسی ایران با چین در قرون نخستین اسلامی، آگاهی های فردوسی از چین و موقعیت جغرافیایی اش و جلوه های گوناگون فرهنگ و تمدن این کشور ناصحیح است. در حقیقت، فردوسی به مانند صاحبان ماخذ و منابع اطلاعاتی خود و همعصران خویش، از چین اطلاعات دقیقی به ما نمی دهد. اگر شاهنامه را به دو بخش اساطیری و تاریخی تقسیم کنیم، سخت است در آن تمایزی میان چین به عنوان یک کشور تاریخی و سرزمین اساطیری قائل شویم زیرا فردوسی به ندرت بین ترکستان شرقی، چین و شرق دور تمایز قائل شده است. به همین دلیل، پژوهش حاضر بر آن است تا ابتدا جایگاه جغرافیایی چین و ماچین را در شاهنامه فردوسی معلوم نماید و سپس مشخص کند که چین اساطیری و تاریخی در شاهنامه فردوسی چه تفاوت ها و شباهت هایی با یکدیگر داشته اند.
تعبیرپذیری واژه سخن در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیوه به کارگیری زبان در شاهنامه فردوسی همچون آثار دیگر بزرگان ادب فارسی، شیوه ای خلّاقانه و در عین حال منحصر به فرد است. نمونه ای از این خلّاقیت هنگام استفاده از واژه سخن روی می نماید. فردوسی بدون مقید ماندن به کاربرد های متداول این واژه در روزگار وی، قابلیت خاص واژه یاد شده را دریافته است و در درون منظومه هنری خود ظرفیت تعبیریِ بسیار فراخی بدان بخشیده است. هدف پژوهش حاضر آن است تا به منظور تبیین این ویژگی از سروده فردوسی، با استفاده از روش توصیفی– تحلیلی سی و شش تعبیر برای واژه سخن ارائه دهد و توجه خوانندگان را به گستره مفهومیِ یکی از واژه های حماسه ملی ایران و بازشناسی ظرفیت های آن معطوف سازد. برجسته سازیِ جایگاه واژه سخن در نظام زبانی فرزانه توس که امکان تعبیرپذیری متن را فراهم می آورد و نیز بازنمایی سبک شخصی وی در به کارگیری این واژه که گاه دریافت مفهوم آن را بر عهده مخاطب می نهد و گاه شخصاً به تعبیر آن می پردازد، از اهداف دیگر شکل گیری این پژوهش است.
اقتباس مفهومی و نگارشی از شاهنامه در ادبیّات کودک و نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه عملکردهای فرهنگی سبب شده است که قلمرو ادبیّات کودک و نوجوان به سوی متون کهن ادبی کشیده شود. در این میان شاهنامه ی فردوسی، شاهکار کلاسیک زبان فارسی به عنوان پرکاربردترین متن ادبی کهن، وارد محدوده ی ادبیّات رسمی کودکان و نوجوانان ایران شده است. در این مقاله ضمن معرّفی انواع اقتباس مفهومی و نگارشی از شاهنامه در ادبیّات کودک و نوجوان، چگونگی کاربردهای آن نیز بررسی شده است. این تحقیق نشان می دهد که بخش قابل ملاحظه ای از اقتباس های محتوایی در ادبیّات کودک و نوجوان، از نوع اقتباس بسته است و بازآفرینی، تلخیص، بازنگری و گزیده نویسی در انواع اقتباس محتوایی از شاهنامه، کاربرد کم تری دارد. در انواع اقتباس نگارشی از شاهنامه نیز پنج نوع، اقتباس معرّفی شده است که در این شیوه، بهترین و ساده ترین کاربرد، اقتباس از نظم به نثر است.
جنبه خیر و شر و جاندارانگاری آب در شاهنامه
حوزه های تخصصی:
جنبه خیر و شر در ایران باستان تقریباًدر تمام پدیدهها وجود دارد. آب این عنصر حیاتبخش در عین حال میتواند ویرانگر نیز باشد؛گاهی جنبه درمان دارد وگاهی تبدیل به آب مرگ میگردد. این دوسویگی و دوگانگی در شاهنامه، چون اکثر اسطورههای ایران باستان نمودار گشته است. اسطوره آب حیات و داستان چشمه سو از بارزترین نمونههای دوسویگی نماد آب در شاهنامه است. از طرفی در این مبحث،آنمیسم یا جاندارپنداری آب بیان شده است که نمونههای آن در شاهنامه و به خصوص داستان یزدگرد دیده میشود.
تحلیل کهن الگویی داستان رستم و اسفندیار
حوزه های تخصصی:
یکی از رویکردهای مهم نقد و بررسی آثار ادبی، نقد کهن الگویی یا اسطوره شناختی است که آن خود یکی از متفرعات نقد روان شناسی ژرفانگر به شمار می آید. این نوع رویکرد که بر پایة اندیشة روان پزشک سوئیسی، کارل گوستاو یونگ تکوین یافته، به بررسی و تحلیل عناصر ساختاری اسطوره که در روان ناخودآگاه جمعی حضور دارند، می پردازد. در نظر یونگ این عناصر نوعی تجربة همگانی است که به گونه ای در همة نسل ها تکرار می شود، و از راه قرار گرفتن در ناخودآگاه جمعی وارد سازمان روانی فرد می شود. کهنالگوهای یونگ در هر یک از داستانهای شاهنامه قابل بررسی است. در پژوهش حاضر برآنیم تا داستان رستم و اسفندیار را به عنوان پیکرة دادههای پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی مورد مطالعه قرار دهیم. در این تحقیق نشان می دهیم که لازمه خودیابی و یکپارچگی شخصیت این است که فرد مراحل دشوار سفر را بگذراند، سختی ها را تحمل کند، و بیاموزد که به راستی روزی بر چالش های جدی جهان حتی به همان شکل مبالغه آمیزی که تصویر ترس های اوست چیره خواهد شد و همین امر موجب غنای شخصیت او می گردد. این داستان هشدار می دهد که اگر کسی نتواند خود را به فردی مسئول در عالی ترین سطح بدل سازد، باید در انتظار پیامدهای مخرب و ویرانگری باشد. برآیند نهایی پژوهش آن است که هر یک از کهنالگوهای یادشده، تجلیات متعدد روان واحدی تلقی میگردند.