مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
رضاشاه
حوزههای تخصصی:
هدف: بررسی پیشینه تاریخی طایفه تمرتاش(تیمورتاش) به عنوان خاستگاه و محیط تربیتی، عبدالحسین خان تیمورتاش، یکی از شخصیتهای متنفذ عصر پهلوی اول است. روش/ رویکرد پژوهش: این پژوهش با روش تاریخی و با شیوه توصیفی - تحلیلی و با استفاده از اسناد و مدارک آرشیوی و منابع کتابخانه ای انجام شده است. داده های تاریخی از لابه لای منابع اسنادی از قبیل مصالحه نامه، کتب خطی محلی و اسناد دیوانی استخراج شده است. این داده ها به لحاظ ساختار و کارکرد و محتوا در جهت توصیف و تبیین پیشینه طایفه «تیمورتاش، دمرداش، تمرتاش» و محیط تربیتی«عبدالحسین تیمورتاش» مورد استفاده قرار می گیرند.یافته ها و نتیجه گیری: نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که خاستگاه اولیه طایفه تمرتاش شامات بوده است، که به نواحی شمال خراسان کوچ داده شده اند. تا قبل از فتحعلی شاه قاجار اطلاعاتی، از این طایفه بسیار اندک است و اجداد عبدالحسین خان در قریه نردین، از طرف کارگزار بجنورد، حاکم بوده اند. به علت خارج شدن زود هنگام عبدالحسین خان به جهت تحصیل، از میان طایفه اش؛ اثرات تربیتی ایلی در او ماندگار نشد، تربیت اروپایی در او به ثبات رسید.
«سیاسی شدن خشونت» و سازوکارهای دولت سازی» در» (1299- 1320) عصر پهلوی اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه علوم سیاسی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
131 - 168
حوزههای تخصصی:
«جنگ دولت را ساخت و دولت جنگ را» این متافور یا استعاره معروف چارلز تیلی یکی از تاثیرگذارترین استدلال ها در زمینه جامعه-شناسی کلان تطبیقی است که «جنگ» و »خشونت نظامی» را منشاء و منبع اصلی تغییر و تحول اجتماعی و بویژه فرایند «دولت سازی» معرفی می کند. به اعتقاد تیلی، «خشونت» و اِعمال آن تنها هنگامی در جامعه سیاسی به عنصری موثر، کارآمد و مشروع بدل گردید که «سیاسی» شد، یعنی زمانی که بر پایه سیاست دولت-ملت سازی به مثابه ابزاری در دستان «دولت مطلقه» برای «انباشت و انحصار قدرت»، با هدف حذف و به حاشیه رانی رقبای داخلی و خارجی و اِعمال «کنترل اجتماعی» به خدمت گرفته شد. بر این اساس، پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که جنگ افروزی و سیاسی شدن خشونت (یا کنترل و انحصار انواع خشونت پراکنده و بعضا نامشروع توسط حاکم مطلقه) در ایران عصر رضاشاه چگونه بسترهای لازم را برای شکل گیری دولت مدرن فراهم آورد و چه جایگاه و کارکردی در پروژه دولت سازی پهلوی اول داشت؟ یافته های پژوهش با بهره گیری از رویکرد جامعه شناسی تاریخی «چارلز تیلی» و ایده محوری وی در خصوص هم پیوندی «جنگ و دولت سازی» نشان می دهد که حکومت پهلوی اول با اجرای مکانیسم های چهارگانه «حذف و ادغام» مانند؛ «جنگ-افروزی»، «نهادسازی»، «حفاظت» و «استخراج منابع»، از طریق توسعه و تحکیم اشکال جدیدی از نهادهای دولتی(نظامی، اداری، آموزشی، قضایی و...)، گام های موثری توانست در ایجاد تمرکز گرایی سیاسی و به طور کلی پیشبرد پروژه دولت سازی مدرن بردارد
تکوین و تثبیت دولت مدرن در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال ۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
281 - 317
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی تحول و تثبیت دولت مدرن در ایران می پردازد که در درون اندیشه های غربی قرارگرفته و نهادگرایی تاریخی را به عنوان چارچوب نظری به کار می گیرد. مبانی نظری بر ویژگی های متمایز یک دولت مدرن تأکید می کند و آن را از مدل های تاریخی مانند دولت مطلق جدا می کند. این تحقیق بر سیر تاریخی دولت در ایران متمرکز است و بر نیاز به درک دقیقی از رابطه رویدادها و بزنگاه های تاریخی و دولت مدرن تأکید دارد. هدف این پژوهش، کاوش جامع سیر تاریخی ایران در شکل گیری و تثبیت دولت مدرن است؛ بنابراین رویکرد نهاد گرایانه تاریخی به کار گرفته شده است که ارتباط نهادهای سیاسی مانند ارتش، نظام مالیاتی و قوه قضائیه را در دولت سازی تشخیص می دهد. روش تحقیق از تحلیل محتوا برای دیدگاه های متفکران غربی در مورد دولت مدرن و تحقیقات تاریخی استفاده می کند تا فرآیند شکل گیری را در یک بازه زمانی مشخص بررسی کند. یافته ها سیر ایران را از دوران صفویه تا انقلاب مشروطه تا دوران رضاشاه نشان می دهد. مشروطیت به عنوان یک جنبه محوری ظاهر می شود و نشان دهنده گذار به سمت حکومت داری مدرن و رابطه متوازن دولت-ملت است. دوران رضاشاه شاهد ناسیونالیسم و تمرکز اقتصادی است که اساساً پویایی قدرت را تغییر داده است. این کاوش تاریخی، تلاش ایران برای تفکر سیاسی مستقل و مفهوم متحول دولت-ملت را روشن می کند و درنهایت به درک سیاست ها و جهت گیری های معاصر ایران کمک می کند.
مطالعه تطبیقی فرآیند مدرنیزاسیون در ایران و ترکیه: دوره آتاترک و رضاشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۶)
221 - 247
حوزههای تخصصی:
دو کشور همسایه ایران و ترکیه از نظر تاریخی و سیاسی تقریبا در یک دوره ی زمانی یکسان شاهد تحولات قابل توجهی بوده اند. رضاشاه و آتاترک بعد از به قدرت رسیدن و با توجه به شرایط داخلی و خارجی کشورشان درصدد اقدامات اصلاحی خود بر مبنای غربی سازی و به نوعی عرفی سازی برآمدند. وجوه تشابه و تفاوت جامعه ی هر دو کشور و نحوه تعامل و مخالفت نیروها و طبقات مختلف اجتماعی در آن ها سرنوشت دیگرگونه ای را رقم زده است. هر دو رهبر سیاسی قصد داشتند تا در فرآیندی دستوری و آمرانه مردم را به سوی مدرنیزاسیون سوق دهند. مقایسه و مطالعه ی تطبیقی اقدامات مدرنیزاسیون رضاشاه و آتاتورک وجود شباهت های بسیاری را آشکار می کند اما با توجه به این وجوه مشابه از نظر رویکرد نظری، ما شاهد نتیجه و برآبند متفاوتی هستیم. مقاله ی حاضر درصدد مقایسه ی فرآیند مدرنیزاسیون در ایران و ترکیه از منظر نظریه ی مدرنیزاسیون آمرانه یا نوسازی از بالا است. لذا این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش است که؛ چرا با وجود شباهت های فراوان، سرنوشت مدرنیزاسیون در دوران رضاشاه پهلوی متفاوت تر از دوران مصطفی کمال آتاترک بود؟. یافته های این نوشتار حاکی از آن است که تفاوت کارکرد نهاد دین و رابطه ی آن با حکومت در کنار عوامل دیگر، موجبات عدم کامیابی مدرنیزاسیون در دوران رضاشاه پهلوی در مقایسه با مدرنیزاسیون در دوران مصطفی کمال آتاترک بوده است. در این مقاله از روش « تطبیقی- تاریخی» بهره می گیریم.
اجرای قانون کشف حجاب در شهر قم (بررسی اسنادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات اسنادی انقلاب اسلامی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹
186 - 210
حوزههای تخصصی:
حجاب در تاریخ معاصر ایران با ورود فرهنگ و اندیشه های غربی و دخالت سلبی حکومت ها ابعاد پیچیده ای پیدا کرده است. مسلماً هرگونه بررسی و چاره اندیشی در مورد آن نیازمند بررسی ریشه ای شکل مواجهه عمومی با رفع و کشف حجاب و البته مطالعه سیاست های حکومت ها در قبال آن مسئله می باشد. شهر قم به عنوان یک شهر مذهبی با تمرکز روحانیت در آن، می تواند مورد مطالعاتی مناسبی در این زمینه محسوب شود. در این تحقیق با روشی توصیفی تحلیلی، طی تحقیقی کتابخانه ای و با بهره مندی از اسناد و مدارک آرشیوی موجود در آنها به بررسی و البته تحلیل موضوع پرداخته و در کنار آن تلاش شده با استفاده از خاطرات افراد آگاهِ معاصرِ رویداد(تاریخ شفاهی) بر جنبه استنادی و اقناعی کار افزوده شود. نتایج و یافته های تحقیق را می توان این گونه بیان کرد که سیاست ها و روش های حکومت رضاشاه در زمینه اجرای قانون کشف حجاب در قم، به دو بُعد تبلیغاتی و اجرایی قابل تقسیم بندی است. ابعاد تبلیغاتی معمولاً در قالب مراسم و جشن های کشف حجاب، که بیشتر رویه ای فرمایشی و نمایشی داشت، دنبال می شد و جنبه اجرایی آن که به مرور نسبت به جنبه اول، پررنگ تر، جدی تر و خشن تر شد؛ شامل ممانعت از حضور و برخوردهای تند با بانوان محجّبه در مدارس، ادارات، معابر و اجتماعات عمومی بود. روش تقابل مردم و علما نیز در برابر قانون کشف حجاب عموماً، بیشتر روشی تدافعی بود نه تهاجمی.
واکاوی انتقادی دیدگاه دکتر عبدالهادی حائری درباره شخصیت و رویکرد سیاسی شیخ عبدالکریم حائری(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
بازتأسیس حوزه ی علمیه ی قم توسط آیت الله شیخ عبدالکریم حائری موجب شهرت و اهمیت بیشتر این فقیه گردید. بر این اساس، در طول یکصدسال گذشته، شخصیت، اندیشه و مواضع سیاسی ایشان محور برخی گزارش ها، تحلیل ها و واکاوی های تاریخی بوده است. در همین زمینه، دکتر عبدالهادی حائری (نواده ی شیخ عبدالکریم و تاریخ پژوه) در یکی از آثار خود، به مناسبت، مطالبی را در خصوص آیت الله حائری بیان کرده است. از این مباحث، می توان یک ادعا و یک القا درباره شیخ عبدالکریم به دست آورد: (1) ادعای شخصیت ذاتاً غیر سیاسی؛ (2) القای ریاست طلبی. نوشتار حاضر با روش تاریخی (توصیفی و تحلیلی) به ارزیابی دو مطلب مذکور پرداخته است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که اولاً، فاصله گیری ظاهری مؤسس حوزه قم از سیاست و عدم تقابل ایشان با رضاشاه، به معنای غیر سیاسی بودن شخصیت وی نیست، بلکه به شناخت ایشان نسبت به محیط سیاسی ایران آن عصر بازمی گشت و ریشه در دو مطلب داشت: (الف) سلطه انگلیس بر کشور؛ (ب) حفظ حوزه علمی تازه تأسیس قم؛ ثانیاً، وجود گزارش های متعدد و موثق که بیانگر ریاست گریزی، زهد و تواضع شیخ عبدالکریم حائری است، القای دکتر حائری را به وضوح به چالش می کشد.
نظریه «وابستگی» در تاریخ روابط خارجی ایران (مطالعه موردی از کودتای 1299 تا سقوط رضاشاه)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تاریخ عصر پهلوی دوره گذار ایران از عصر نیمه استعماری به دوران نو استعماری و وابستگی به قدرت های امپریالیستی است. پژوهش حاضر با بررسی روابط خارجی ایران در دوره پهلوی اول، آن را بر مبنای نظریه «وابستگی» مطالعه و بررسی کرده است. رضاشاه در حلقه رقابت دو قدرت برتر آن دوره (یعنی روس و انگلیس) عملاً به کارگزاری وابسته و فاقد اراده تبدیل شد. وی در چارچوب این رقابت مجری سیاست های استعمارگرانی بود که منافع خود را در وابستگی حکومت ایران به آنان جست وجو می کردند. پژوهش حاضر بر اساس روش «وابستگی» به دنبال بررسی مسئله اصلی پژوهش، یعنی کارکرد روابط خارجی ایران در دوران پهلوی اول بوده است. بر اساس یافته های این پژوهش، عشق و شیفتگی رضاشاه به فرهنگ و تمدن غربی، وی را به تقلید کورکورانه از آن و تلاش برای اجرای آن فرهنگ نامتجانس در جامعه اسلامی ایران سوق داد. در همین حال، ترس و نگرانی وی نسبت به توطئه غربیان علیه حکومت خود، او را به اطاعت بیشتر از بیگانگان واداشت که همین ایران را در مدار پیچیده وابستگی در ابعاد گوناگون گرفتار ساخت.
بررسی وضعیت موقوفات زنان در دوره رضاشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وقف به عنوان یک پدیده اجتماعی از دوره باستان رواج داشته و با ورود اسلام به ایران، بخصوص از زمان رسمیت یافتن مذهب تشیع در دوره صفویه و با حمایت پادشاهان این سلسله، بر میزان و تنوع آن افزوده است و تا زمان روی کار آمدن رضاشاه، زنان و مردان زیادی با نیات عمدتا مذهبی و خداپسندانه، بخشی از اموال و دارایی خود را وقف می نمودند. اما در اثر سیاست های ضددینی رضاشاه که تصویب قانون موقوفات در سال 1313ش از جمله آنها بود، تغییراتی در وضعیت موقوفات، ازجمله موقوفات زنان به وجود آمد. پژوهش حاضر درصدد است با روش تحلیل محتوا و با تکیه بر اطلاعات موجود در وقفنامه های زنان دوره رضاشاه، طبقات اجتماعی زنان واقف، نیات آنها از وقف، میزان و تنوع موقوفات، مصارف و کارکردهای آن و تأثیر سیاست های رضاشاه بر وضعیت موقوفات زنان را مورد بررسی قرار دهد. نتایج تحقیق نشان می دهد در دوره رضاشاه، زنان از طبقات مختلف اجتماعی و با نیات عمدتا مذهبی، بخشی از اموال و دارایی خودشان بخصوص زمین مزروعی و ملک مسکونی و تجاری را با کارکرد عمدتا مذهبی و عزاداری ائمه وقف می کردند اما در اثر سیاست های ضددینی رضاشاه، از میران موقوفات زنان به شدت کاسته شد.
تعامل مجلس پانزدهم و حزب دموکرات قوام السلطنه در دوره فترت قدرت مطلقه رضاشاه و پیشادیکتاتوری محمدرضاشاه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
مجلس از مهم ترین ارکان مردم سالاری در هر کشوری، در سراسر دنیا به شمار می آید که به عنوان رویه ای برای افزایش مشارکت مردم در تعیین سرنوشتشان، عمل می کند . با شکل گیری انقلاب مشروطیت در ایران، تشکیل پارلمان یا همان مجلس شورای ملی رقم خورد. اما قدرت گیری رضاخان پایان رویای مشروطه بود و جانشین او نیز راه پدر را ادامه داد . با این حال در اوایل دوره حکومت محمدرضاشاه جایگاه مجلس تا حدودی بهبود یافت .در پژوهش پیش رو با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ایی ، اسناد تاریخی، روزنامه ها ، در پی پاسخ به این پرسش هست که عملکرد مجلس شورای ملی( پانزدهم ) در دوره فترت بین قدرت مطلقه رضا شاه و دیکتاتوری محمدرضا شاه چگونه بوده است و مجلس مذکور از این وضعیت ویژه چه بهره ای برد؟ و نقش حزب دموکرات قوام در این فرایند که نوعی فضای باز سیاسی به وجود آمده بود، چه نقش آفرینی کرد؟ یافته های پژوهش آن است که فقدان استبداد رضا شاه و جوانی و کم تجربگی شاه جوان باعث شد فضایی نسبتا آزاد برای فعالیت احزاب مختلف از جمله حزب دموکرات فراهم آید. از آن جمله این که برای اولین بار در تاریخ ایران پس از مشروطه درهای دولت و مجلس به روی چهره های جدید و جوانتر گشوده شد و بسیاری از شخصیتهای با سابقه و قدیمی از دولت طرد شدند و بالعکس نیروهای جدید با عضویت در احزاب وارد کابینه شده و نهایتا موفق شدند بر کرسی های مجلس بنشینند . همچنین اقدامات قوام باعث شد تا مجلس پانزدهم توافق نامه قوام – سادچیکف درباره تشکیل شرکت مختلط نفت ایران و شوروری را رد کند .
واکنش مردم گیلان در برابر قانون اتحاد لباس و کشف حجاب با تمرکز بر دوره پهلوی اول و اوایل پهلوی دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
117 - 132
حوزههای تخصصی:
تغییر لباس و برداشتن حجاب از سر زنان ایرانی یکی از مهم ترین و چالش برانگیزترین اقدامات فرهنگی و اجتماعی در دوره پهلوی اول به شمار می رود که با هدف نوسازی جامعه ایرانی و تحقق الگوی توسعه غربی انجام گرفت. عدم تناسب قانون کشف حجاب با اقتضائات و ارزش های ملی و دینی جامعه ایرانی و تحمیل آن از سوی دولت به مردم، مخالفت های گسترده ای از گروه های مختلف اجتماعی را به دنبال داشت. مطالعه این بخش از تاریخ معاصر ایران تصویر روشنی از سیاست های فرهنگی دوره پهلوی و چگونگی مواجهه جامعه ایرانی با آن را ارائه می کند. در این پژوهش، با اتخاذ رویکرد توصیفی-تحلیلی و با استفاده از اسناد کشف حجاب در دوره پهلوی، چگونگی مواجهه مردم گیلان با قانون کشف حجاب بررسی می شود. یافته های این پژوهش ضمن رد نتایج پژوهش های قبلی مبنی بر عدم مقاومت چشمگیر مردم گیلان در برابر قانون کشف حجاب نشان می دهد زمینه و بستر لازم برای پذیرش کشف حجاب در گیلان همچون دیگر مناطق ایران فراهم نبوده و مردم گیلان در برابر این اقدام ناهمساز با فرهنگ و هویت جامعه ایرانی از خود مقاومت نشان داده اند. اگرچه این دست اقدامات و اصلاحات اجتماعی پهلوی مورد پذیرش بخشی از طبقات اجتماعی به ویژه روشنفکران و طبقات اشراف قرار گرفت؛ اما به دلیل شرایط فرهنگی و ساختارهای اجتماعی حاکم بر جامعه ایرانی، با مقاومت بخش قابل توجهی از مردم و علما روبرو شد و عملاً به شکست انجامید.
بررسی نقش کدخداهای ایلات در اسکان عشایر فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ایران بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
107 - 131
حوزههای تخصصی:
اسکان عشایر یکی از تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مهم در تاریخ معاصر ایران است. ایلات و عشایر در طول تاریخ ایران همواره به عنوان یکی از وزنه های قدرت بر سرنوشت ایران تاثیر گذارده اند. استان فارس نیز یکی از سکونتگاه های مهم ایلات و عشایر در طول تاریخ بوده است. در دوره پهلوی اول هنگامی که دولت تصمیم به اسکان ایلات و عشایر گرفت، با انتصاب فردی با عنوان کدخدا سعی در اجرای قوانین مذکور در اجتماع ایلی نمود. در این راستا پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این دو پرسش است که علل انتخاب و انتصاب کدخدا در امر اسکان چه بود؟ و همچنین کدخدا چه وظایفی در اسکان ایلات و عشایرفارس برعهده داشت؟ بر اساس یافته های پژوهش به واسطه آنکه هیچ کس جز اعضای ایلات و طوایف از آنها شناخت کافی نداشتند، انتخاب فردی از اعضای طوایف و تیره ها به عنوان کدخدا بهترین راه برای پیشبرد امور بود. این منصب به واسطه ای میان حکومت و اعضای ایلات تبدیل شده و وظیفه اجرای قوانین و مقررات و منویات دولت در ایلات را برعهده گرفت. فعالیت هایی نظیر جمع آوری اعضای طوایف، ساماندهی و نظم بخشیدن به آنها، الزام به ترک سیاه چادر و ساخت ساختمان و خانه در محل های در نظر گرفته شده برای اسکان، الزام خانواده های اسکان یافته به انجام زراعت و کشاورزی، معرفی مشمولین سربازی و غیره از مواردی بود که کدخدا وظیفه انجام و پیگری آن را در میان ایل برعهده داشت.پژوهش حاضر به روش تاریخی و مبتنی بر رویکرد توصیفی و تحلیلی بوده و روش گردآوری اطلاعات نیز کتابخانه ای و مبتنی بر اسناد است.
تأملی بر وضعیت موقوفات و چالش های نهاد اوقاف خمسه (زنجان) در دوره رضاشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرهنگ وقف از دیرباز اهمیت بالایی در میان طبقات مختلف ایرانی داشته، اما اراضی و املاک وقفی برخی مواقع مورد سوء استفاده و سودجویی گروه های مختلف قرار گرفته است. در ولایت خمسه (زنجان) تا اواخر دوره قاجاریه میزان وقف و وضعیت موقوفات مشخص نبود. در عصر مشروطه با تأسیس وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه، موضوع بررسی و نظارت بر موقوفات آغاز شد، اما در مناطق مختلف از جمله خمسه، اعتراضاتی از سوی موقوفه داران صورت گرفت. این رویه در دوره رضا شاه نیز استمرار یافت. سؤال اساسی پژوهش حاضر این است که با توجه به وضعیت موقوفات منطقه خمسه، نهاد اوقاف خمسه با چه چالش ها و تنگناهایی روبرو شد؟ بر اساس یافته های اولیه، بخشی از موقوفات زنجان در عصر قاجار با سوء استفاده مواجه شد. در دوره رضا شاه، با ریاست اعتضاد رازانی ، روند بررسی پرونده ها آغاز شد. اداره با وجود فراز و نشیب های نخستین و برخی کاستی ها نظیر کمبود منابع مالی و انسانی ، با پشتیبانی وزارتخانه و ممارست مأموران، تاحدودی به وضعیت موقوفات سامان داد و تعدادی از پرونده های مهم را به پایان رساند. با این حال، اقدامات دولت در جایگاه نهاد وقف و کارکردهای آن ایجاد تزلزل نمود. این اقدامات گرچه در اصلاح برخی فرایندها و سامان دهی به امور مرتبط با اوقاف، موثر واقع شد ولی در حقیقت، تولیت بخش زیادی از املاک وقفی با عناوین مجهول التولیه یا به بهانه عدم تمکین متولیان، در اختیار دولت قرار گرفت؛ اقدامی که در تعارض با نیات واقفان بود. پژوهش حاضر ضمن بهره گیری از منابع کتابخانه ای و مقاله ها، با تکیه بر اسناد سازمان های مختلف و خاندان ها، با روش تاریخی و رویکرد توصیفی-تبیینی به موضوع پرداخته است.
سیاست متحد الشکل کردن لباس و هویت رسمی جدید ایرانی در جامعه عرب خوزستان (عصر پهلوی اول)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیاست متحدالشکل کردن لباس ایرانیان به عنوان یکی از ارکان نمادین برساختن هویت جدید ایرانی در سرتاسر دوره پهلوی اول دنبال شد. اجرای این سیاست در مناطق مختلف کشور و در قبال اقوام مختلف، رویه های خاصی را ایجاب می کرد. جامعه ی عرب خوزستان یکی از حوزه های قومی بود که در معرض این سیاست قرار گرفت. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که این سیاست در جامعه عرب خوزستان با کدام تدابیر و شیوه های عملی دنبال شد و چه واکنش هایی را از سوی این جامعه ی قومی در پی داشت؟ تحقیق حاضر با روش تاریخی و استفاده از منابع دست اول مانند اسناد و نشریات صورت گرفته است. یافته های تحقیق حکایت از آن دارد که کارگزاران حکومت درزمینه ی اجرا و پیشبرد اقدامات خود به دو روش متوسل شدند؛ نخست استفاده از سازمان آموزش رسمی و دستگاه های اداری و دوم جلب نظر شیوخ و نخبگان جامعه ی موردنظر. آن ها بنا به ملاحظات و موقعیت اجتماعی و منافع مادی با این سیاست همراهی هایی نشان دادند. درواقع کارگزاران می دانستند که بدون جلب نظر و همراهی این شیوخ نمی توانند برنامه های موردنظر خود را در منطقه پیاده سازند. به علاوه نتایج این تحقیق نشان می دهد که جامعه عرب خوزستان علاوه بر روش های نافرمانی جمعی، با تن دادن به مهاجرت به کشور همسایه عراق، در قبال این سیاست از خود واکنش نشان دادند. بدین ترتیب نتایج تحقیق این مهم را آشکار ساخت که سیاست متحدالشکل کردن لباس مردم عرب خوزستان نه تنها به پیشبرد سیاست هویت جدید و رسمی یاری نرساند، بلکه آن را با چالش تازه ای نیز روبرو ساخت.
بررسی ساختار و کارکرد تشکیلات اداره املاک اختصاصی غرب (1304- 1320)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات اسنادی انقلاب اسلامی سال ۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۲
272 - 322
حوزههای تخصصی:
رضاشاه از سال های نخست وزیری اقدام به خرید املاک و مستغلاتی در نواحی مختلف کشور و ازجمله کرمانشاهان کرد. باوجودی که از کمّ و کیف دقیق املاک و مستغلات وی در دوران نخست وزیری اطلاع دقیقی در دست نیست، اما املاک وی به اندازه ای توسعه کمّی یافته بود که بلافاصله پس از تغییر سلطنت تشکیلاتی برای اداره آن در ذیل دفتر مخصوص محاسبات شاهنشاهی تأسیس شد و دو شعبه از آن با عنوان املاک اختصاصی ساحلی با مرکزیت ساری و املاک غرب شاهانه با مرکزیت هارون آباد دائر گردید. ابهام و مسئله این پژوهش تبیین ساختار و کارکرد تشکیلات و چگونگی اداره این املاک است؟ تلاش بر آن است با روشی توصیفی- تحلیلی و با استفاده از اسناد آرشیوی بدان پاسخ داده شود. نتایج پژوهش نشان می دهد اداره املاک اختصاصی و اداره ها و مؤسسه های وابسته به آن دارای تشکیلاتی هدفمند و با برنامه ازپیش تعیین شده بود که به صورت هماهنگ و با هدف توسعه کمّی و کیفی املاک تحت قلمرو فعّالیّت داشتند.
نقد و ارزیابی مدل توسعه اقتصادی در دوره رضاشاه؛ با تأکید بر نظریه دولت توسعه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال ۱۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۰
191 - 228
حوزههای تخصصی:
در ارتباط با توسعه اقتصادی در دولت پهلوی اول، دو دیدگاه وجود دارد. برخی آن را تحولی اساسی می دانند. در حالی بسیاری از پژوهشگران معتقدند که در دولت رضاشاه تحولی عمیق در حوزه اقتصاد و صنعت به وجود نیامد. هرچند در ظاهر شکلی از نوسازی اقتصادی رخ نمود. در این میان، یکی از نظریاتی که می تواند دگرگونی های اقتصادی در آن دوره را مورد ارزیابی قرار دهد، نظریه دولت توسعه گراست که این مقاله تلاش می کند با استعانت ممکن از مفروضات این نظریه، آن را در ارتباط با فعالیت های صنعتی و اقتصادی دوره رضاشاه به آزمون بگذارد. بر این اساس سؤالی که این پژوهش درصد پاسخ گویی به آن برآمده این است که تحولات اقتصادی در دوران رضاشاه چه نسبتی با نظریه دولت توسعه گرا داشته است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد اگرچه، به ظاهر برخی از عناصر این نظریه از جمله بوروکراسی کارآمد، ضعف جامعه مدنی، تأسیس ارتش دائمی و برخی نخبگان توسعه گرا بر رویکردهای سیاسی و اقتصادی آن دوره منطبق است، اما در حقیقت فقدان نهاد برنامه ریز توسعه، عدم همکاری دولت با طبقات اجتماعی، محیط نامساعد بین المللی، حذف نخبگان توسعه گرا و جایگزینی آن ها با نخبگان غیر توسعه گرا در کنار بی اعتنایی رضاشاه به برخی اقدام لازم برای توسعه مانند اصلاحات ارضی که به مثابه زیرساخت تحقق توسعه محسوب می شود مبین آن است که نسبتی حقیقی بین این نظریه و تحول اقتصادی در آن دوره، وجود ندارد. روش این مقاله کیفی و اطلاعات لازم از منابع اصیل مانند خاطرات گردآوری شده است.