مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
کدخدا
حوزههای تخصصی:
مروری بر تاریخچه مدیریت محله و مطالعات موردی تجزیه شرداری محله در شهر تربت حیدریه دو بخش اصلی این مفاله را تشکیل می دهند. در گذشته ظهرها از چندین محله تشکیل می شدند که هر محله از استقلال نسبی و مرزهای کالبدی اجتماعی مشخص برخوردار بود. کدخدایان محلات مسئولیت مدیریت محله را برعهده داشتند و زیر نظر کلانتر و حاکم و شهر و وظایف خود را شامل رسیدگی به امور عمومی و گردآوری مالیات انجام می دادند. همبستگی درونی شدید در محلات، ضعف پیوندهای میان محله ای و منافع حاکمیت شهری در عدم اتحاد مردم سبب شده بود تا شهرهای ایران شاهد ناآرامی ها و درگیری های ناشی از ستیز میان محله ها باشد... بررسی موردی تجربه تربت حیدریه نشان می دهد که با وجود انگیزه شهروندان برای مشارکت در مدیریت محله، عواملی مانند ماهیت تمرکز گرایی نظام برنامه ریزی شهری و شکاف میان مدیران و کارشناسان شهری و مردمان عادی، موفقیت این تجربه ها را با محدودیت مواجه سازد.
کدخدا در دوره قاجاریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوره قاجاریه جامعه ایران دگرگونی های زیادی در عرصه های سیاسی، اجتماعی و اداری از سر گذراند. این تحقیق می کوشد این تغییرات را در حوزه یکی از مناصب شهری یعنی منصب کدخدا از طریق بررسی پیشینه تاریخی و نیز وظایف و کارکردهای آن بررسی کند، زیرا کدخدا به عنوان یکی از صاحبان مناصب اجتماعی ایران و از زیر مجموعه های تشکیلات محلی و اداری تا پایان عصر قاجار حضور مؤثر و پررنگی در زندگی اجتماعی مردم داشته است. منصب کدخدا در این دوره در حوزه های مختلف تعریف شده است که از جمله کدخدایان محلات شهری، اصناف و روستاها بودند آنها وظایف و کارکردهای خاصی در هر یک از این سه حوزه داشتند. مطالعه منابع و اسناد برجای مانده مربوط به این دوره نشان دهنده میزان نفوذ و تأثیر این منصب در زندگی مردم است زیرا نقشی مهم در تنظیم رابطه بین مردم و حکومت داشت و از طریق ایفای نقش خود می توانست مؤثر و مفید و گاه حتی زیان رسان باشد و در راستای بهتر شدن زندگی و یا جهت مخالف آن گام بردارد.
منصب کدخدا در جامعه ی روستایی دوره ی قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ ایران، کدخدا یان به عنوان رؤسای روستاها ، نقش بسیار مهمی در ساختار اداری و تأمین امنیت روستاها ایفا کردند. این موقعیت و عملکرد در دوره ی قاجاریه نیز تداوم و تکامل یافت و به موجب «قانون تشکیل ایالات و ولایات و دستورالعمل حکام» مصوب 14 ذی القعده ی 1325، اداره ی امور روستاها رسماً بر عهده ی کدخدایان گذاشته شد ؛ اما در سال 1354 ه.ش، کدخدا از سیستم اداری ایران حذف و مناصب دیگری همچون «دهبان» و «انجمن ده» جایگزین آن شدند. در این پژوهش ضمن بررسی موقعیت و جایگاه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کدخدا و عملکرد اداری- سیاسی او در جامعه ی روستایی دوره ی قاجار و تداوم و تحول ساختار و عملکرد کدخدا در طول این دوره، به این سؤال پاسخ می دهیم که جنبه های مثبت و منفی نقش کدخدا برای دولت، مالک و روستاییان چه بوده است. در این مقاله از روش توصیفی- تحلیلی و بررسی تاریخی مبتنی بر اسناد و داده های موجود در منابع استفاده می کنیم.
نتیجه ی این تحقیق نشان می دهد که در جامعه ی روستایی عهد قاجار، کدخدا به عنوان رئیس ده، بالاترین مقام اجرایی حاضر در روستا بود و ارتباط مقامات دولتی و مالکان غایب با روستاییان و بالعکس بیشتر به واسطه ی او انجام می شد. کدخدا با توجه به شرایط زمانه، میزان قدرت و نفوذ مالک و مقامات بالادستی دیگر، مطیع یا سرکش بودن افراد زیردست، میزان نفوذ و اعتبار در بین مردم و ویژگی های اخلاقی و شخصیتی خود، گاه به عنوان نماینده ای چاپلوس برای حکومت ظاهر می شد و با گرفتن مالیات های گوناگون از رعایا، باعث بدبختی آن ها می شد و گاه به صورت زبان گویای افراد زیردست خویش دربرابر ظلم و ستم مقامات دولتی دیگر درمی آمد و با رسیدگی به مشکلات مردم، برای رفاه و آسایش آنان اقدام می کرد.
جایگاه و ساختار منصب کدخدا در مدیریت روستایی ایران از مشروطه تا پایان حکومت پهلوی اول ( 1285 تا 1320ش/۱۹۰۶ تا ۱۹۴۱م)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پی اقداماتی که از دوره مشروطه در راستای گسترش دایره نفوذ حکومت در اقصا نقاط کشور صورت گرفت، تغییراتی در ابعاد مختلف مدیریت روستایی از جمله منصب کدخدایی و ساختار و کارکردهای آن ایجاد گردید. هدف مقاله حاضر بررسی منبع اقتدار این منصب، جایگاه و ساختار آن در مدیریت جامعه روستایی، کارکردها و همچنین حقوق آن از برقرای مشروطه تا پایان حکومت پهلوی اول می باشد. در این پژوهش از نظریه ماکس وبر در باب سلطه استفاده شده است. طبق این نظریه سلطه یا براساس سنت استوار است و قدرت ناشی از ساختار سنتی است و یا مبتنی بر قانون است. سوال های پژوهشی این مقاله نیز عبارتند از اینکه آیا اقتدار کدخدا در دوره مورد بحث، متاثر از سنت بوده یا قانون، و اینکه آیا کدخدا در این دوره نمایندگی مالک و دولت را در روستاها برعهده داشته است یا نمایندگی روستائیان را در برابر دولت و مالک. روش تحقیق در این مقاله توصیفی– تحلیلی و روش گردآوری داده ها کتابخانه ای– اسنادی می باشد. نتایج تحقیق نشان می دهد که منشاء اقتدار کدخدا در این دوره با هیچ یک از دو نوع نظریه سنتی یا قانونی سلطه بصورت کامل قابل تبیین نیست و اقتدار وی ترکیبی از هر دو نوع منبع اقتدار، یعنی سنت و قانون بوده است. همچنین کدخدا در این دوره بیشتر نمایندگی مالک و دولت را در میان روستائیان ایفا می کرده است.
تحلیل کیفی بُعد اجتماعی مدیریت متمرکز روستایی، از مشروطه تا اصلاحات ارضی: مطالعه روستاهای حاشیه زاینده رود در بخش گرکن جنوبی شهرستان مبارکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیش از نیم قرن متمرکزشدن و یک پارچگی اداره امور روستاها، از دوران مشروطه تا اصلاحات ارضی، می گذرد. هدف مطالعه حاضر، شناخت نحوه سامان بخشی امور روستا در دوره گسترش نظام مالکیت زمین، از مشروطیت تا انجام برنامه اصلاحات ارضی، است. روش این پژوهش کیفی است و با استفاده از تحلیل موضوعی داده های حاصل از اسناد و مصاحبه ها تجزیه و تحلیل شده است. جامعه آماری این تحقیق روستاهای بخش گرکن جنوبی شهرستان مبارکه است. به منظور گردآوری اطلاعات، با پنجاه نفر از مطلعان کلیدی درباب مدیریت روستا مصاحبه شد. یافته ها نشان می دهد که مالکیت زمین با لغو تیول داری گسترش و رسمیت یافت که پیامد آن شکل گیری تمرکز مدیریت بر امور روستا بوده است. از یافته های مهم این تحقیق شناخت مدیریت متمرکز روستا با عاملیت مالک در اداره امور روستا در حوزه های مدیریت آب، سامان بخشی نظم، انضباط و امنیت در روستا، مدیریت ارتباطات، مدیریت عوامل تولیدی و نیز حمایت مالک از روستاییان، به ویژه در ساخت راه ها و مدرسه ها و مکان های عمومی است. از دیگر یافته های این تحقیق این است که مالک کدخدا را در فرآیندی پیچیده انتخاب می کرد، تأیید دولت و پذیرش روستاییان از دیگر شروط کدخدایی بود. نتیجه این تحقیق نشان می دهد که مصالحه گری، کلیت نگری، حمایت گری، تجربه گرایی، دخالت دولت در کمترین میزان، و فقدان بوروکراسی مهم ترین تعیین کننده های اجتماعی دوره تمرکز مدیریت روستا در حدفاصل زمانی مشروطه تا انجام برنامه اصلاحات ارضی بوده اند.
بررسی جایگاه اداری منصبِ کلانتری در کرمان دوره قاجاریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلانتری از مناصب مهم حکومتیِ کرمان عصر قاجاریه بود، که موقعیت ممتازی در تشکیلات اداری ایالت داشت. مهمترین کارکرد کلانتر در این دوره گردآوری مالیات و تأمین نظم و امنیت و نظارت بر ارزاق شهری بود. در این مقاله برآنیم تا به این پرسش ها بپردازیم شرایط کسب مقام کلانتری در دوره قاجاریه چه بود؟ دگرگونی ساختار قدرت این منصب در دوره قاجاریه چگونه بود؟ ضمن بررسی کارکردهای منصب کلانتری نقش کلانترها را بر تغییرات سیاسی و اجتماعی جامعه شهری کرمان را نیز بررسی کنیم. برای پاسخ به پرسش ها به روش تحلیلی و توصیفی و بر پایه منابع کتابخانه ای و نشریات عصر قاجاریه جایگاه اداری کلانتر در کرمان بررسی شد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مقام کلانتری به وسیله حاکم تعیین و بین طوایف معروف و حکومتگر کرمانی دست به دست می شد. ساختار قدرت کلانتری به سبب عدم لیاقت کلانترها در انجام وظایف شان یا حمایت از آشوب های سیاسی و رقابت های خاندانی برای کسب این مقام و ورود نهادهای جدید تنزل یافت. کلانترها با اتخاذ شیوه های عجولانه و خودسرانه در جمع آوری مالیات و نرخ بندی کالاهای اساسی فقر مردم را فراهم نمودند. عملکرد نامعقول برخی از آنها در برابر فرقه نوظهور شیخیه و مخالفانشان مسبب آشوب های شهری شد.
جایگاه «کدخدایان» روستای ارمنی- مسیحیِ زَرنه در عصر پهلوی با تکیه بر اسنادِ آرشیو آستان قدس رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با تأسیس حکومت پهلوی در سال 1304خورشیدی، کشور ایران تا حدود زیادی از کارکردهای سنتی مناصب دولتی و پیشامدرن خود جدا شد و شکلی شبه مدرن به خود گرفت. یکی از این مناصب که ارتباط منظم و گسترده ای با حکومت یافت، کدخدا بود. با اینکه اقتدار کدخدا گسترده شد، اما در عمل گرفتار دیوانسالاری اداری گشت که مسئولیتش نظارت همه جانبه بر امور روستاییان و گزارش های دقیق و جزئیِ سالانه به حکومت بود. این نوشته بر آن است تا کارکردها و مسئولیت های کدخدا را از لابلای اسناد خاچیک طهماسیان؛ کدخدای روستای زَرنه اصفهان در محدوده سال های 1309تا 1348، مشخص کند؛ وظایفی که پیش از آن در تاریخ نگاری مناصب ایران دوره پهلوی، پوشیده مانده و گستردگی و جدید بودنِ این نظارت ها را از سوی کدخدای روستا نشان می دهد. این مقاله براساس روش تحقیق تاریخی و بر پایه منابع اسنادی نوشته شده است
تبیین عملکرد کدخدایان در مدیریت بحران های طبیعی روستاهای استان اصفهان در دوره پهلوی 1304-1357ش/1978-1925م(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ایران بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۰)
241 - 260
حوزههای تخصصی:
پیش از انجام اصلاحات ارضی سال 1341ش/1962م، در مدیریت روستایی، کدخدا پس از مالک نقش محوری داشت. هر چند نهاد کدخدایی یک ساختار کهن در جامعه روستایی داشت، اما از دوره پهلوی و تشکیل دولت مدرن در ایران، همزمان با تلاش روزافزون دولت با هدف نفوذ در جامعه روستایی، تغییراتی در وظایف، ساختار و کارکرد منصب کدخدا ایجاد شد. هدف این مقاله، تبیین کارکرد منصب کدخدا با رویکرد مدیریت بحران های طبیعی در روستاهای استان اصفهان دوره پهلوی است. سوال اصلی تحقیق، این است که کنش کدخدا در رویارویی با بحران های طبیعی در روستاهای استان اصفهان دوره پهلوی چگونه بود؟ مطالعه به روش توصیفی و تحلیلی و مبتنی بر گردآوری اطلاعات منابع کتابخانه ای و اسنادی است. یافته های تحقیق، نشان می دهد، کدخداها در سراسر دوره پهلوی، عملکرد فعال، مؤثر و مثبتی در جهت مدیریت بحران های طبیعی نداشتند. ضمن اینکه عواملی چون، نداشتن آگاهی علمی، تخصص، تسلیم پذیری در برابر بحران های طبیعی، نداشتن قدرت تصمیم گیری و ابتکار عمل به دلیل نظام اداری متمرکز، چالش های موثر بر عملکرد کدخداها بود.
نقش کدخدا در تحولات اجتماعی سیاسی دوره مشروطه تا اصلاحات ارضی (مورد مطالعه: طایفه بَکِش از ایل مَمَسنی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش سیاسی سال هجدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
219 - 248
حوزههای تخصصی:
ورود ایل ممسنی به فضای جغرافیایی شولستان در اواخر دوره صفویه، مرزبندی های اجتماعی و سیاسی طوایف در چارچوب قلمروهای جغرافیایی مجزا را به همراه داشت. بر این اساس، طوایف چهارگانه ایل ممسنی و متعاقباً «تُرک تباران قشقایی ماهور میلاتی» مبتنی بر کارویژه های جغرافیای طبیعی و انسانی خود، به معادلات سیاسی فضا در روابط درون طایفه ای و برون طایفه ای شکل دادند. در این رهگذر، طوایف پنج گانه ممسنی در درون قلمرو خود، تیره های متعددی را خلق کردند. بر این اساس، سؤال اصلی پژوهش این است که کدخداهای قلمرو جغرافیایی طایفه بَکِش چه نقشی در تحولات اجتماعی و سیاسی ایل ممسنی طی دوره مشروطه تا اصلاحات ارضی داشته اند؟ پژوهش حاضر از نوع بنیادی و رویکرد محققان به روش توصیفی تحلیلی است. برآیند مطالعات صورت گرفته و نتایج پژوهش نشان داد، نقش کدخداهای قلمرو جغرافیایی طایفه بَکِش مبتنی بر بهره گیری از عناصر سه گانه «وراثت»، «مالکیت» و «قدرت» در راستای «مدیریت قلمرو»، «قلمروداری» و «قلمروگستری» در تحولات اجتماعی و سیاسی ایل ممسنی بوده است.
دیدگاهی انسان شناختی و تاریخی به پیدایش، تداوم و افول فرهنگ مدیریت کدخدایی در روستاهای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تداوم و تغییر اجتماعی سال دوم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
111 - 128
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: این مطالعه به بررسی پیدایش، تداوم و افول فرهنگ مدیریت کدخدایی در روستاهای ایران از نگاه انسان شناختی می پردازد. تاریخ اجتماعی ایران نشان می دهد نظام کدخدایی در طول تاریخ بوده، اما از سال 1340 سیاست های حاکمیتی جدید، مایل به تغییرات در سطح ملّی و خواستار تغییر در نظام و مدیریت کدخدا و حذف آن بوده است.
روش و داده ها: روش مقاله حاضر برای بررسی پیدایش، تداوم و پایان یافتن نقش کدخدایان در جامعه روستایی ایران، روش توصیفی-تحلیلی بوده و از شواهد تاریخی و منابع اسنادی و کتابخانه ای برای این منظور استفاده گردیده است.
یافته ها: تحلیل فرهنگ کدخدایی در نظام اجتماعی روستایی ایران، ما را به این واقعیت اجتماعی می رساند که این نظام یک پدیده ملّی بوده که حالت موروثی نیز یافته بود. یافته ها، جایگاه و اهمیت کدخدایان در ساختار مدیریت روستایی ایران و همچنین منابع قدرت مدیریتی آنان را بررسی و چگونگی افول و حذف نظام کدخدایی را تحلیل می کند.
بحث و نتیجه گیری: با تضعیف قدرت مالکان بعد از قانون اصلاحات ارضی، بازوی اصلی اقتصادی کدخدایان نیز قطع و با انتقال وظایف اجرایی و قانونی آن ها به انجمن ده و سپاهیان، واژه کدخدا از ادبیات روستا حذف و دهبان جایگزین گردید.
پیام اصلی: در طول تاریخ، جامعه روستایی ایران، به مرور، قدرتی خاص در وجود کدخدایان مجسّم و متمرکز ساخته بود. هرچند حدود اختیارات آن ها از یک دوره به دوره دیگر متغیر بود. رویکرد انسان شناختی و تاریخی به این واقعیت های اجتماعی، می تواند به فهم بهتر تاریخ اجتماعی گذشته و نیز تغییرات اجتماعی دوران معاصر جامعه ایران کمک نماید.
بررسی و تحلیل نقش خوانین و کدخدایان محلی در تأسیس و گسترش مدارس نوین چهارمحال و بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی تاریخی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
۳۵۱-۳۱۷
حوزههای تخصصی:
تا اواسط دوران قاجار نظام آموزشی بیشتر با رویکرد سنتی منطبق بود و پس از آن با تأسیس دارالفنون، تشکیل انجمن معارف و توجه روشنفکران به مسئله آموزش و پرورش گام های بنیادین در این زمینه برداشته شد. با برقراری آموزش نوین در جامعه ایران، در زمینه تعلیم و تربیت تحول اساسی رخ داد و طی آن مدارس به سبک جدید در مناطق گوناگون احداث شد. در منطقه چهارمحال و بختیاری به علت بافت غالب عشایری و روستایی، پیاده سازی آموزش نوین توسط حکومت با چالش جدی مواجه بود. بر این اساس خوانین و کدخدایان محلی به عنوان کنشگران و اثرگذاران در سطح جامعه بختیاری با تکیه بر جایگاه اجتماعی سیاسی خود در عرصه آموزش ورود مؤثری داشتند. این پژوهش مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر اسناد، تاریخ شفاهی و مطالعات کتابخانه ای به این پرسش خواهد پرداخت که خوانین و کدخدایان محلی در تأسیس مدارس نوین در منطقه چهارمحال و بختیاری چه نقشی داشتند و در این مسیر با چه چالش هایی مواجه شدند. دستاوردهای حاصل از پژوهش نشان می دهد که خوانین بختیاری تحت تأثیر جامعه ضمن آن که فرزندان خود را به تحصیل عالیه سوق می دادند، در جهت افزایش سطح سواد به تأسیس مدارس حتی با هزینه شخصی مبادرت ورزیدند. کدخدایان محلی نیز که واسطه حکومت و مردم بودند نیز در زمینه احداث، بازسازی و تأمین هزینه های مدارس نقش تأثیرگذاری داشتند و موجبات رشد و گسترش آموزش عالی را فراهم کردند.