مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
طرد اجتماعی
گشوده شدن پنجره جمعیتی جوان متولدان دهه های 1360و1370 (نسل پرزائی) به روی جامعه ایران، در شرایط گذار اقتصادی- اجتماعی و در بستر تحولات فرهنگی و سیاسی چند دهه اخیر، به منزله فرصتی طلایی برای استفاده از پتانسیل رشد موجود درجمعیت جوان برای تحقق اهداف توسعه ملی محسوب می شود. متاسفانه، فقدان یا ضعف سیاست اجتماعی هدفمند، برنامه ریزی بلند مدت و اندیشیدن تمهیدات لازم برای نیازهای رشد، حمایت و تامین رفاه آنان در چرخه زندگی از کودکی تا بزرگسالی کارآمد و مستقل، موجب بروز تهدید ات مختلف علیه قشر (نسل) جوان مذکور و نیز جامعه در حال توسعه ایران گردیده است. در چنین شرایطی، سنجش و ارائه تصویری جامع از وضعیت جوانان در ایران در چارچوب رویکرد نوین و حقوق محور طرد و ادغام اجتماعی می تواند توجهات لازم را برانگیزد، شناخت وارزیابی دقیقتری از موقعیت و وضعیت اجتماعی - اقتصادی و مسائل جمعیت جوان به دست دهد و راهگشای سیاستگزاران و نهادهای متولی ساماندهی و مرتبط با امور جوانان باشد. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربی وضعیت جوانان درایران، درقالب مفهوم جهانی طرد اجتماعی و عملیاتی سازی آن، میزان طرد و محرومیت یا "عدم ادغام اجتماعی" جوانان در نظام اجتماعی (کلیت جامعه ) را در دو سطح عینی و ذهنی مورد مطالعه قرار داده است. مفهوم طرد عینی در سه بعد 1- محرومیت مادی، 2- محرومیت از حقوق اجتماعی اساسی و 3- محرومیت از ادغام اجتماعی- فرهنگی عملیاتی شده است. مفهوم طرد ذهنی نیز ناظر بر فاصله بین خواسته ها و انتظارات فرد با وضعیت و شرایط واقعی او می باشد. نتایج این پیمایش توصیفی- تبیینی که در سطح ملی و طی سال های 93-1391، برروی نمونه ای به حجم 4522 نفر از جوانان 15 تا 29 ساله، از 12 استان کشور -که به روش نمونه گیری خوشه ای احتمالی چند مرحله ای انتخاب شده بودند- با استفاده از پرسشنامه (استاندارد و بومی سازی شده ) به انجام رسیده، نشان می دهد قریب نیمی (45 درصد) از پاسخگویانِ جوان، طرد اجتماعی عینی (محرومیت چندگانه و مزمن مادی و غیرمادی) را در مسیر حیات و کلیت زندگی خود، به میزان قابل ملاحظه ای (میانگین 34) تجربه کرده اند. نیز حدود نیمی از آنان، با طرد ذهنی (احساس بیرون افتادگی و محرومیت اجتماعی ) شدید (میانگین 7/68) همسازند. همچنین، تفاوت های موجود بین گروه های مختلف جمعیت جوان، درسطوح و ابعاد طرد اجتماعی، مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفته است .
عوامل مؤثر بر گرایش زنان کم توان جسمی به گردشگری (مورد مطالعه: شهر بابلسر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی و توسعه گردشگری دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۸
67 - 86
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: معلولیت یا کم توانی مجموعه ای از اختلالات جسمانی و ذهنی است که فرد را از ادامه زندگی مستقل فردی و اجتماعی بازمی دارد. زنان یا دختران کم توان جسمی معلولیت وناتوانی مضاعفی را تجربه می کنند. آنها بخش قابل توجهی از جامعه معلولان را تشکیل می دهند. موقعیت زندگی آنان پیچیده و سرشار از موانع بازدارنده بازخوردی، اجتماعی و اقتصادی بر سر راه آسایش روانی و اجتماعی است. هدف از انجام بررسی حاضر، شناسایی عوامل موثر بر میزان گرایش زنان کم توان جسمی به سفر و گردشگری است.روش شناسی: این بررسی با رویکرد کمی و روش پیمایش انجام شد. جامعه آماری شامل 781 نفر از زنان معلول شهر بابلسر است و با استفاده از فرمول کوکران 257 نفر به عنوان نمونه آماری با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده، پرسشنامه است که در آن از مقیاس طرد اجتماعی استفاده شده است.یافته ها: یافته ها نشان داد که گرایش زنان کم توان جسمی به سفر در سطح پایین قرار داشته است. زنان در مشارکت اجتماعی، یکپارچگی هنجاری، دسترسی به حقوق اجتماعی و محرومیت مادی، احساس طرد شدیدی را تجربه کردند. تحلیل رگرسیون نشان داد مشارکت اجتماعی و کاهش محرومیت مادی به ترتیب، بیشترین تأثیر را بر گرایش آنان به سفر داشته است. تحلیل های دو متغیره نیز حاکی از وجود تفاوت معنی دار در گرایش به سفر زنان کم توان جسمی برحسب سن، تحصیلات، شغل و علت معلولیت بوده است(p<0/005).نتیجه گیری و پیشنهادات: این مطالعه تصویر متمایزتری از تأثیر طرد اجتماعی بر زنان کم توان جسمی و تاثیر آن بر گرایش به گردشگری و سفر ارائه کرده است. از آنجایی که گردشگری می تواند در تقویت سلامت روان و بازگشت آنها به جامعه تأثیرگذار باشد، فراهم ساختن زمینه برای گردشگری معلولان مورد توجه بیشتری واقع شود.نوآوری و اصالت: این مقاله در حوزه گردشگری معلولان و زنان اولین بار انجام شده است.
اثر طرد اجتماعی بر عزت نفس آشکار و ضمنی حالتی و نقش تعدیل گری عزت نفس صفتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت اجتماعی سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
131 - 145
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی اثر طرد اجتماعی بر عزت نفس آشکار و ضمنی حالتی، و نقش تعدیلگری عزت نفس آشکار و ضمنی صفتی در این رابطه انجام شد. روش: پژوهش از نوع آزمایشی با یک عامل برون آزمودنی دوسطحی (پذیرش/ طرد) بود. شرکت کنندگان 110 نفر (80% زن) با میانگین سن 4/27 سال بودند که به طور داوطلبانه و آنلاین در پاییز 1400 در مطالعه شرکت نمودند. شرکت کنندگان ابتدا به سنجه های عزت نفس آشکار و ضمنی صفتی پاسخ دادند، سپس تحت القای طرد اجتماعی با روش «نوشتن از تجربه گذشته» قرار گرفتند و در نهایت به سنجه های عزت نفس آشکار و ضمنی حالتی پاسخ دادند. برای سنجش عزت نفس آشکار از مقیاس عزت نفس روزنبرگ (1965) و عزت نفس تک سئوالی (دانلان و همکاران، 2015) و برای سنجش عزت نفس ضمنی از آزمون تداعی ضمنی (گرینوالد و فارنام، 2000) و آزمون حرف-نام (کیتایاما و کاراساوا، 1997) استفاده شد. یافته ها: همسو با نظریه عقربه اجتماعی (لیری، 2012)، عزت نفس ضمنی حالتی در گروه طرد پایین تر از گروه پذیرش بود. در مقابل، عزت نفس آشکار حالتی در گروه طرد تفاوتی با گروه پذیرش نداشت. تبیین احتمالی این یافته می تواند فعال شدن مکانیزم های دفاعی آگاهانه برای محافظت از عزت نفس به دنبال طرد اجتماعی باشد. اثر طرد اجتماعی بر عزت نفس ضمنی حالتی توسط هیچ کدام از دو عزت نفس صفتی ضمنی و آشکار تعدیلگری نشد. در مقابل، اثر طرد اجتماعی بر عزت نفس آشکار حالتی، توسط هر دو نوع عزت نفس آشکار و ضمنی صفتی تعدیلگری شد. نتیجه گیری: عزت نفس آشکار حالتیِ کسانی که عزت نفس ضمنی صفتی بالاتر یا عزت نفس آشکار صفتی پایین تر داشتند کمتر در مقابل طرد آسیب پذیر بود. تفاوت عزت نفس آشکار و ضمنی حالتی در اثرپذیری از طرد اجتماعی در سطوح مختلف عزت نفس آشکار و ضمنی صفتی نیازمند بررسی بیشتر به نظر می رسد.
بر ساختن مدلی برای فهم «طرد/شمولیت» در رژیم سیاستگذاری اجتماعی شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اجتماعی ایران سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
51 - 79
حوزههای تخصصی:
بدون ارجاع به نئولیبرالیسم شهری، جامعه توده ای و دموکراسی شهری در ایران، و اینکه چگونه گروه های بی صدا/کم قدرت از چرخه سیاستگذاری شهری حذف می شوند، نمی توان تصویر معتبری از رژیم سیاستگذاری اجتماعی شهری به دست داد. نگاهی انتقادی به بسترهای سازنده شهر لازم است تا بتوان مکانیسم های طردکننده را رویت پذیر کرد که تاکنون مورد غفلت بوده است. در این مقاله به مدد نظریه زمینه ای، سعی شده مدلی از دل داده های کیفی و کمی گردآوری شده از تجربه زیسته، تحلیل محتوا و تحلیل مضمونی برای گردآوری داده های تاریخی، داده های ثانویه و آمار موجود و محتوای روزنامه ها، برساخته شود تا چگونگی طرد اجتماعی گروه های مختلف را توضیح دهد.
وضعیت ساخت یافته هم پیوند بین بسترهای «جامعه نامتکثر»، «دموکراسی شهری توده ای» و «اقتصاد سیاسی نئولیبرال شهری»، تعیین کننده ترین امر در رژیم سیاستگذاری اجتماعی شهری هستند که عموماً منافع گروه های ذی قدرت را تامین و نیازها و اقتضائات گروه های بی صدا/کم قدرت را نادیده می گیرد و بدین سان نابرابری های اجتماعی-اقتصادی ساخت یافته را بازتولید و تشدید می کند. وجود جامعه مدنی تضعیف شده و همراستایی منافع مدیریت شهری با طبقه ملاک شهری نیز از مهمترین ویژگی های رژیم سیاستگذاری اجتماعی شهری در کلانشهر تهران است.
خشونت جنسیتی: ارائه یک نظریه زمینه ای(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
175-228
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر معطوف به خشونت جنسیتی است. برمبنای فهم عامه خشونت جنسیتی خصوصی و خانوادگی تلقی می شود و عمدتاً با هدف حفظ خانواده و فرهنگ اعمال و توجیه می شود. پژوهش حاضر در نظر دارد تا به میانجی تجربه و درک زنان از خشونت در عرصه های مختلف اجتماعی، به واکاوی اشکال، زمینه ها و پیامدهای خشونت جنسیتی در نزد نمونه ای از زنان شهر سنندج بپردازد. روش: روش پژوهش حاضر، نظریه زمینه ای است و طی آن با 35 نمونه از زنانی مصاحبه انجام شد که از تجربه خشونت در زندگی برخوردار بودند. در انتخاب نمونه ها، از نمونه گیری هدفمند و با حداکثر تنوع بهره گرفته شده است. یافته ها: زنان موردمطالعه خشونت را در عرصه های مختلف اجتماعی تجربه کرده اند و جامعه پذیری جنسیتی، تبعیض نهادی و محرومیت از منابع قدرت، زمینه های خشونت جنسیتی را شکل داده اند. تجربه خشونت برای زنان آمیخته با سلب قدرت، نادیده انگاری، طرد نهادی، ترس فراگیر و بدبینی نسبت به مردان بوده است و تقدیرگرایی و گریز از جامعه به عمومی ترین راهبرد مواجهه با خشونت تبدیل شده است؛ راهبردهایی که پذیرش هویت متعارف، ترس و بدبینی نسبت به مردان و غیاب سیاست زندگی را در پی داشته است. بحث: محرومیت از منابع قدرت، عدم دسترسی به شبکه های اجتماعی حمایتی، تبعیض نهادی، انسداد ارتقای سازمانی بر شکنندگی و آسیب پذیری زنان در عرصه های مختلف دلالت دارد. گستردگی خشونت بیش از هر چیز نشان از وجه نهادی و ساختاری خشونت دارد؛ فلذا نمی توان خشونت جنسیتی را به مسأله فردی تقلیل داد و از تغییر و اصلاح بسترهای نهادی و ساختاری خشونت غفلت کرد.
عوامل چند سطحی موثر بر شمولیت اجتماعی زنان در ورزش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۰)
106 - 124
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف شناسایی عوامل چندسطحی موثر بر شمولیت اجتماعی زنان در ورزش انجام گرفت.
روش : این پژوهش از نوع پژوهش های کیفی چندروشی بوده و برای گردآوری داده ها از مصاحبه، تحلیل اسناد ثانویه و مشاهده شرکت کنندگان استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه متخصصین و پژوهشگران ورزش زنان، جامعه شناسان ورزش، روانشناسان ورزش، مربیان با سابقه در حوزه ورزش زنان و کلیه زنانی بود که حداقل یک روز در هفته در فعالیت های ورزشی مشارکت داشتند. با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی با 28 نفر مصاحبه شد. برای تحلیل داده های پژوهش از روش بررسی میکروسکوپی داده ها استفاده شده و داده ها بر اساس مراحل تحلیلی استراوس و کوربین (1998) دسته بندی شدند.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد عوامل گوناگون در سطوح کلان، میانی و خرد بر ایجاد شرایط مناسب برای شمولیت اجتماعی زنان در ورزش تاثیرگذارند؛ علاوه بر این توسعه اجتماعی همه جانبه در سطح جامعه نیز به طور قابل توجهی بر این پویایی ها اثر گذاشته و در نهایت منجر به شمولیت اجتماعی زنان در ورزش می شود.
نتیجه گیری: این نتایج می تواند به سازمان های متولی ورزش در جهت برنامه ریزی صحیح و به کارگیری شیوه های موثر برای شمولیت کلیه زنان در ورزش کمک کرده، گامی موثر در راستای تحقق عدالت اجتماعی در کشور باشد.
اعتیاد، طرد اجتماعی و کارتن خوابی در شهر تهران؛ پژوهشی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
کارتن خوابی پدیده ای است که سابقه زیادی در کشور ما ندارد و در چند سال اخیر توجه عمومی را به خود جلب کرده است. این مطالعه با روش تحقیق کیفی و با استفاده از رویکرد "مسیر بی خانمانی" به جستجوی علل و ریشه های کارتن خوابی در شهر تهران پرداخته است. داده های این تحقیق از مصاحبه های عمیق با سی و دو کارتن خواب مرد شهر تهران بدست آمده و با استفاده از روش تئوری مبنایی مراحل کار تدوین و نتایج تحلیل شده اند. نتایج نشان می دهد سه مساله مهم اعتیاد به مواد مخدر، ناتوانیهای جسمی و روانی و عدم تطابق با محیط پس از مهاجرت از عوامل تسهیل کننده ورود افراد به مسیر بی خانمانی هستند.
بررسی رابطه طرد اجتماعی و بزهکاری در میان دانشجویان دختر دانشگاه یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۴ پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۲
265 - 286
طرد اجتماعی، فرایندی است که طی آن روابط بین افراد و جامعه ای که در آن زندگی می کنند نقض و سست می شود و در نتیجه ، فرد در معرض انواع مخاطرات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قرار می گیرد. از آنجا که فعالیت جوانان در عرصه های اجتماعی منوط به پذیرش آنها از سوی سایر افراد و گروه های اجتماعی است، این طرد شدگی خود می تواند زمینه را برای بزهکاری آنان فراهم کند.
در پیمایش حاضر رابطیه طرد اجتماعی و بزهکاری با نمونه ای 100 نفری و به روش نمونه گیری تصادفی ساده از دانشجویان دختر دانشگاه یزد بررسی شده است. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه است. نتایج نشان می دهند که رابطیه معنا داری میان متغیرهای محل سکونت و وضعیت تأهل در احساس طرد شدگی و بزهکاری وجود ندارد. اما میان طرد شدگی و میزان درآمد خانواده و نوع شغل پدر و بزهکاری رابطیه معنا داری مشاهده می شود. همچنین هر چه احساس طرد شدگی بیشتر می شود بر میزان بزهکاری افزوده می شود. تحلیل رگرسیونی نیز نشان می دهد که 5/14 درصد از متغیر وابسته (بزهکاری) توسط طرد شدگی اجتماعی تبیین می شود.
بررسی عوامل مؤثر بر طرد اجتماعی معلولان: مطالعه موردی معلولان جسمی و حرکتی تحت پوشش بهزیستی شهرستان ری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۶ پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲
327 - 352
پژوهش حاضر در پی فهم وضعیت طرد اجتماعی و سنجش عوامل و متغیرهای مؤثر بر آن بر حسب شاخص های طرد اجتماعی است. سؤالات اصلی تحقیق عبارتند از: چگونه معلولان جسمی و حرکتی در چرخیه زندگی به گونه ای نظام مند از جریان اصلی اجتماع طرد و به حاشیه رانده می شوند؟ و چه عواملی به طرد معلولان جسمی و حرکتی از عرصه های اجتماعی انجامیده است؟ هدف کلی این پژوهش شناخت عوامل مؤثر بر طرد اجتماعی معلولان است. نظریه پردازان این حوزه استدلال می کنند معلولیت گونه ای از سرکوب و طرد اجتماعی است؛ معلولان نابرابری قابل ملاحظه ای را در همیه ابعاد زندگی اجتماعی تجربه می کنند و این طرد متأثر از عوامل اجتماعی است. در این تحقیق که از دو روش کمی (پیمایش) و کیفی (مصاحبه) استفاده شده، ابعاد اصلی طرد اجتماعی سنجش شده و توزیع آن در 369 نفر از نمونیه تحقیق به دست آمده است. همچنین با استفاده از روش کیفی کوشش شده است درک عمیق تری از تجربیه زیستیه معلولان جسمی و حرکتی در مورد طرد، فرایندها و علل آن به دست آید. بدین منظور، با نمونه ای متشکل از 31 نفر از معلولان جسمی و حرکتی، به گونه ای هدفمند، مصاحبه به عمل آمده است. یافته ها نشان می دهند که طرد معلولان از اجتماع با نگرش منفی جامعه، عدم تناسب امکانات فیزیکی، نهادهای حمایتی، حمایت های درون گروهی، عدم اعتماد اجتماعی و احساس محرومیت اجتماعی رابطیه معناداری دارد؛ بنابراین با توجه به حجم گستردیه فقر، بی سوادی، بیکاری و همچنین فقر روابط و مشارکت های اجتماعی و شرمساری در بین معلولان، باید با فاکتورهای اجتماعی مورد اشاره با احتیاط بیشتری برخورد کرد.
موانع بازپیوند اجتماعی کولی های محله هرندی تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
195 - 216
کولی های محلیه هرندی تهران (دروازه غار سابق) از جمله گروه های مهاجر به این محله هستند که پس از تخریب منطقیه خاک سفید در سال 1379 در آن سکنی گزیده اند. سبک زندگیِ مصرفی کولی ها، اقتصاد مبتنی بر هادوری با عاملیت زنان و کودکان، سکونت در فرسوده ترین و در عین حال جرم خیزترین بخش محله، شرایطی فراهم آورده است تا این گروه با طرد شدید اجتماعی از سوی دیگر اهالی محله مواجه شوند. این در حالی است که کولی ها نیز به عنوان یک گروه اجتماعی در محله ساکن اند و بخشی از هویت محله در آینده از طریق آنها، به ویژه فرزندانشان شکل می گیرد. این پژوهش با هدف ب ازشناسی وضعیت کولی های ساکن در محلیه هرندی و فهم زمینه های طرد اجتماعی آنها انجام شده است. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش کیفی بوده و از تحلیل موضوعی داده ها بهره گرفته شده است. بدین منظور از طریق نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی با 20 نفر از کولی های ساکن در محله و 10 نفر از اهالی غیرکولی مصاحبه نیمه ساختاریافته شده است، که با این تعداد مصاحبه، اشباع اطلاعاتی حاصل شد. نتایج این تحقیق نشان می دهد، مجموعه ای از عوامل در سطح فرهنگی، فردی و ساختاری در ایجاد شرایط کولی های محله اثرگذارند که از ورود کولی ها به حوزیه آموزش، اشتغال و قدرت یابی برای تغییر شرایط و ایجاد پیوند اجتماعی جلوگیری می کنند. بنابراین تقلیل علت طرد اجتماعی کولی ها به موضوع عاملیت فردی و بی توجهی به عوامل ساختاری، خطایی راهبردی در رفع طرد اجتماعی کولی های محلیه هرندی است.
فرهنگ انگ زنی و روایت های سوء مصرف کنندگان مواد مخدر از پذیرش تدریجی انگِ معتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
111 - 140
انگاریه معتاد نه پدیده ای طبیعی است و نه واقعیتی عریان که در همیه جوامع و فرهنگ ها، معنا و مضمون یکسانی داشته باشد، بلکه برچسب یا انگی است که جامعه به میانجی سازوکار هایی پیچیده به افراد کج رو می زند. قصد اصلی این جستار تأملی انتقادی در شیوه های برساختِ اجتماعیِ انگاریه معتاد است؛ اینکه چگونه برخی افراد به میانجی سازوکار هایی پیچیده در جامعه، انگ معتاد می خورند و به تدریج دلالت ها و پیامدهای این خودانگاریه جدید را در حیات فردی و اجتماعی شان می پذیرند. این پژوهش برای مطالعیه کیفی نحویه شکل گیری فرهنگِ انگ زنی به تحلیل تجربی سازوکار های شکل گیری انگ معتاد درون خرده فرهنگِ سوء مصرف کنندگانِ مواد مخدر پرداخته و این کار را با تحلیل روایت های سوءمصرف کنندگان مواد مخدر از پذیرش انگ معتاد انجام داده است. در این پژوهش کیفی، نمونه ها از میان معتادان مرد در کمپ های ترک اعتیاد سنندج به شیویه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. روش انجام کار تحلیل روایت است و محتوای روایت های مصاحبه شوندگان با استفاده از تکنیک تحلیل تماتیک تفسیر شده است. نتایج بیانگر آن است که سازوکار هایی چون «واگرایی فرد و جامعه»، «خودخوارانگاری»، «احساس بیگانگی»، «طرد اجتماعی»، «احساس ناامنی و تنهایی» و «دوگانگی احساسی» عمده ترین سازوکار های ذی مدخل در شکل گیری فرهنگ انگ زنی و پذیرش انگ معتاد از جانب سوء مصرف کنندگان مواد مخدر هستند. به بیانِ دیگر، طرد فرد از جامعه و هجرت او به سوی خرده فرهنگ سوء مصرف کنندگان مواد مخدر به احساس خودخوارانگاری و تهی شدن شخصیت از انگاره ها و معانی قبلی می انجامد و لذا آمادگی فرد برای پذیرش خودانگاریه جدید بیشتر می شود. بنابراین فرهنگ انگ زنی در حدِ فاصل گسست از فرهنگ مسلط تا گرویدن به خرده فرهنگی معارض شکل می گیرد.
کرونا و داغ ننگ: روایت بهبودیافتگان بیماری از تجربه طرد اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
367 - 398
شیوع ویروس کووید 19، توأم با پیامدهایی چون تمایزگذاری و فاصله اجتماعی در میان افراد جامعه بوده و فجایع روحی-روانی بسیاری را برای جامعه به میراث گذاشته که تا سال ها شاهد اثرات ناخوشایند آن بر جسم و روان افراد خواهیم بود. هدف از پژوهش حاضر، روایت بهبودیافتگان مبتلا به بیماری کرونا از تجربه ی طرد اجتماعی است. این پژوهش با بهره مندی از افکار و آراء گافمن و تعداد دیگری از نظریه پردازان حوزه ی جامعه شناسی، داده های خود را به میانجی رویکرد کیفی و استفاده از روش تحلیل روایتِ مضمونی و انجام مصاحبه با 16 نفر (11 مرد و 5 زن) از بهبودیافتگان بیماری به دست آورده است. نمونه ها به صورت هدف مند انتخاب شده اند. یافته های به دست آمده از تجزیه و تحلیل مفاهیم، نشان دهنده ی 11 تِم اصلی شامل: اختلالات روحی-روانی، گسست روابط اجتماعی، فروکاست منزلت اجتماعیِ افراد، دگردیسی میدان دین و گزاره های دینی، تضعیف اعتماد اجتماعی، کاهش ارزش های اخلاقی-انسانی، شکل گیری هویت پنهان، بیکارشدن، رونق بازارِ دلالیِ کالاهای بهداشتی، ترس از روایت بیماری، تبعیض در دریافت خدمات درمانی؛ 22 مفهوم محوری و 59 مقوله ی عُمده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که تجربه ی طرد اجتماعی از جانب بیماران مبتلا به ویروس کووید 19، با پیامدهای مخربی چون از دست دادن پایگاه اجتماعی، انزواطلبی، اخراج از حلقه های گروهی و تشدید ترس و اضطراب درونی و در نهایت، رشد تنش و التهاب اجتماعی در سطح گسترده را به همراه دارد. از طرفی نیز وضعیت پیش آمده سبب سوءاستفاده برخی سودجویان و دامن زدن به بحران موجود به میانجی احتکار کالاهای بهداشتی-درمانی و متعاقباً گران فروشیِ این اجناس می شود. در نهایت یافته ها حاکی از نوعی خشونت نمادین در قبال مبتلاشدگان به کرونا و واپس زدن آنها از حلقه های گروهی و اجتماعی است.
تحلیل و ارزیابی ابعاد و کیفیت سازوکارهای ادغام اجتماعی معلولان در قوانین حمایتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
185 - 202
در چرخش پارادایمی صورت گرفته در ادبیات حمایت اجتماعی، معلولان از افرادی وابسته و نیازمند کمک به افرادی مستعد و باظرفیت تبدیل شده اند که به واسطیه مکانیسم طرد در معرض انزوا و محرومیت اجتماعی قرار گرفته اند. لذا، به جای مقوله حمایت گری و کمک به معلولان، معمولاً به دولت ها توصیه می شود تا در قالب سیاست ادغام اجتماعی شرایط را جهت دسترسی ایشان به فرصت های اجتماعی و مشارکت در عرصه های مختلف جامعه فراهم کنند. در این راستا و با توجه به جمعیت قابل توجه معلولان در سطح جامعه ارزیابی سیاست ها و قوانین حمایتی از منظر ادغام اجتماعی به مثابه یک مسئله اجتماعی مورد توجه پژوهش حاضر قرار گرفته است. روش پژوهش تحلیل اسنادی و جامعه آماری آن قانون جامع حمایت از حقوق معلولان (مصوب 1383) و قانون حمایت حقوق معلولان (مصوب 1396) است. بر حسب یافته های پژوهش در قانون حمایت از حقوق معلولان تقریباً تمام ابعاد و مؤلفه های ادغام اجتماعی در زمینه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و فضایی مورد توجه قرار گرفته اند. این در حالی است که در قانون جامع حمایت از حقوق معلولان بیشتر ابعاد اقتصادی، فرهنگی و فضایی مورد توجه قرار گرفته بودند. با این حال، از نظر کیفیت ادغام اجتماعی تفاوت چندانی میان سطح و سقف مشارکت تعیین شده در هر دو قانون مشاهده نمی شود. زیرا، از زاویه دید نردبان مشارکت آرنشتاین هر دو قانون در سطح مشارکت جزئی قرار می گیرند.
اقدام به خودکشی در نظام معنایی زنان شهر شیراز: یک مطالعه ی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
219 - 243
هدف از انجام پژوهش حاضر مطالعه زمینه، دلایل و پیامدهای اقدام به خودکشی در نظام معنایی زنان در شهر شیراز بوده است. به این منظور از رویکرد کیفی و روش نظریه ی زمینه ای استفاده شده است. مشارکت کنندگان این پژوهش 14 نفر از زنانی بودند که سابقه ی اقدام به خودکشی داشته اند. داده ها از طریق مصاحبه ی عمیق جمع آوری شدند و برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل مقایسه ای مداوم سه مرحله ای استراس و کوربین استفاده شده است. یافته های به دست آمده شامل 6 مقوله ی (خشونت، خانواده ی نابسامان، خرده فرهنگ مصرف مواد، انزوای اجتماعی، فقر و تعارضات زناشویی) است. پس از ترکیب و تلفیق مقولات، «طرد زنان در بستر فقر قابلیتی» به عنوان مقوله ی هسته و پدیده ی مرکزی پژوهش شناسایی گردید. پیامدهای اقدام به خودکشی شامل پیامدهای جسمی، روانی و اجتماعی بوده است که در بیشتر این زنان منفی گزارش شده است. تلاش در جهت بهبود و ارتقای وضعیت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی زنان در جامعه، می تواند در پیشگیری از مسائلی چون اقدام به خودکشی مؤثر باشد.
تأثیر برچسب اجتماعی بر نگرش مثبت به مصرف مواد؛ میانجیگری نقش طرد اجتماعی و احساس نیاز به مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
203 - 233
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مطالعه تبیین نگرش مثبت به اعتیاد از طریق مدل مکانیزمی مبتنی بر متغیرهایی چون برچسب، طرد و احساس نیاز به مصرف مواد بود. از منظر روش شناسی، این مطالعه کمی از نوع پیمایش تبیینی بود. جامعه آماری کلیه زنان تحت درمان در مراکز درمانی ترک اعتیاد استان گلستان در سال ۱۴۰۰ بودند که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد ۱۸۷ پرسشنامه معتبر جمع آوری گردید. آزمون مدل تحقیق با تکیه بر مدل معادلات ساختاری (Amos26) انجام شد.نتایج فرایندی فرضیات نشان داد که برچسب اجتماعی به طور مستقیم منجر به افزایش طرد اجتماعی می شود، سپس طرد اجتماعی بر احساس نیاز به مصرف مواد تأثیر معناداری دارد. در ادامه، احساس نیاز به مصرف مواد تأثیر قوی بر نگرش مثبت به مواد مخدر دارد. درکل متغیرهای مذکور ۶۹/۰ درصد تغییرات نگرش مثبت به مواد مخدر را توضیح می دهند. بنابراین نگرش مثبت به اعتیاد تابعی است از احساس نیاز به مصرف مواد که خود تابعی است از طرد و برچسب اجتماعی.