مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
واجب الوجود
حوزه های تخصصی:
خدا در فلسفه و کلام اسلامی با اسامی مختلفی خوانده می شود و مفاهیم به کاررفته برای اسم خاص خدا در فلسفه، متفاوت از کلام است. شیخ مفید، متکلمی است که از معتزله بهره گرفته و نگاه او به خدا عقلانی و با استفاده از مفهوم دینی است؛ او خدا را «الله» می نامد. خواجه نصیر شخصیت شاخص فلسفه مشاء و صاحب نظر در علم کلام و نگاه او به مسئله خدا نیز بهره گیری از فلسفه و کلام است. او از «صانع»، «خالق»، «باری»، «الله» و نیز «واجب الوجود» برای اسم خدا استفاده کرده است که از حیث مفهومی با هم متفاوت اند. مسئله ما این است که مفهوم خدا نزد شیخ مفید و خواجه تا چه حد کلامی و فلسفی است. در این نوشتار، در دو ساختار محتوایی و روش شناسی، مفهوم سازی خدا نزد شیخ مفید و خواجه، بررسی و در ضمن آن، جایگاه کلام و فلسفه در مفهوم سازی خدا نزد آنها روشن می شود. شیخ مفید، کلام را عقلانی و نه فلسفی می داند و از حیث مفهومی از فلسفه بهره کمی می گیرد. خواجه، کلام را فلسفی می کند و از حیث مفهومی که برای خدا بر می گزیند و در اثبات وجود خدا و بیان صفاتش، نگاه غالب فلسفی دارد.
برهان ابتکاری ابن سینا در اثبات وجود واجب الوجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
57 - 75
حوزه های تخصصی:
مشهور است که ابن سینا برای اثبات وجود واجب الوجود سه برهانِ علیت، حرکت و وجوب و امکان را اقامه کرده است. با اندک تأملی روشن می شود که هیچ کدام از براهین مزبور، برهان ابتکاری ابن سینا نیستند و این سه برهان در آثار ارسطو، کندی و فارابی به وضوح مطرح شده اند؛ لذا برهان ابتکاری ابن سینا در اثبات وجود واجب الوجود، برهانی است که لازمۀ نظام فلسفی اوست؛ یعنی برهان مبتنی بر تحلیل عقلی «وجود»، که می توان آن را «برهان سینوی» یا «برهان ابن سینایی» نامید. ابن سینا با تحلیل عقلیِ وجود، به مثابۀ حقیقت معقول، وجود واجب و صفات و افعال واجب را اثبات می کند. حال آنکه در براهین سه گانۀ یادشده با پیش فرض وجود ممکن، به اثبات واجب پرداخته می شود. در این مقاله با استدلال ها و شواهدی نشان می دهیم که برهان اصلی و ابتکاری ابن سینا بر نظریۀ او دربارۀ وجود مبتنی است. وجود در اندیشۀ ابن سینا حقیقتی متافیزیکی و پیشینی است. تأمل در نظریۀ ابن سینا دربارۀ وجود، روشن می کند که برهان وی از جنس برهان وجودی آنسلم و دکارت نیست و در معرض انتقادات کانت قرار نمی گیرد. با این مبنا، ابن سینا اولین ارائه دهندۀ برهان وجودی است که ضمن تقدم بر فلاسفه ای چون آنسلم، تفاوت بارزی نیز با آنها دارد.
بررسی و نقد دیدگاه حائری یزدی درباره کاربرد معنای صدرایی «امکان» در تبیین برهان صدیقین سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۶ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۵)
17 - 28
حوزه های تخصصی:
«برهان صدیقین»، برهانی است که در آن بدون نیاز به واسطه، ذات واجب الوجود اثبات میشود. این عنوان را نخستین بار ابن سینا برای تقریر جدیدِ برهانی که پیشتر فارابی اقامه کرده بود، برگزید. برهان صدیقین بهترین و موجزترین برهان فلسفی و عقلی برای اثبات وجود خداست. در این برهان از خود «وجود» به «واجب الوجود» استدلال میشود، بگونه یی که هیچیک از افعال الهی از قبیل حرکت، حدوث و ... حد وسط قرار نمیگیرند. حائری یزدی براساس تبیین معنای «امکان» در فلسفه» مشاء و حکمت متعالیه، برای رفع اشکالات مطرح شده درباره این برهان تلاش نموده و با توجه به تحلیل دقیق معنای امکان، معتقد است از طریق آن میتوان واجب الوجود را اثبات کرد؛ بهمین دلیل تمسک به محال بودن دور و تسلسل ضرورتی ندارد. مقاله» حاضر با روش تحلیلی تطبیقی و با توجه به معیارهای معتبر نزد ملاصدرا در صدق برهان صدیقین، به تحلیل و بررسی تقریر حائری یزدی پرداخته و نشان داده که دیدگاه او خالی از اشکال نیست.
بررسی انتقادات حکیم خواجویی درباره نظریه وحدت وجود عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۶ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۵)
55 - 68
حوزه های تخصصی:
«وحدت وجود» بعنوان اساس و بنیان عرفان نظری، در طول تاریخ تفکر اسلامی همواره محل بحثهای فراوانی میان اندیشمندان بوده است. ملااسماعیل خواجویی، از متفکران و متکلمان عصر صفویه و دوران بعد از ملاصدراست که به نقادی این نظریه پرداخته و آن را از جهات گوناگون بچالش کشیده است. خواجویی براساس تباین وجودی واجب الوجود با موجودات ممکن، وجود مطلق نبودن واجب الوجود، اقامه نشدن استدلال عقلانی در اثبات وحدت وجود و نارسایی استدلالهای برخی از عارفان و متصوفان در اثبات وحدت وجود، این نظریه را نامقبول و نادرست میداند. اما در پژوهش حاضر بیان شده که انتقادات خواجویی ناشی از مغالطه و خلط میان معانی مختلف اصطلاحات علوم فلسفه و کلام با عرفان نظری است؛ هر چند که در برخی موارد مانند اقامه نشدن استدلال عقلانی از سوی عارفان در اثبات وحدت وجود — انتقاد او صحیح بنظر میرسد.
وحدت مفهومی صفات واجب الوجود نزد ابن سینا و بررسی نقد ملاصدرا بر این نظریه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
بررسی ذات و صفات واجب الوجود از اصلی ترین بحث های الهیات بمعنی الاخص است. به ویژه در جهان اسلام به دلیل تصریحات متون دینی و فرهنگ حاکم، فلاسفه بیشترین اهتمام خود را در راستای حل مسایل این موضوع صرف کرده اند. نحوه ی ارتباط صفات با ذات و با یکدیگر از لحاظ مفهوم و مصداق یکی از این مسایل است. ابن سینا به عنوان یکی از استوانه های فلسفه ی اسلامی در مبحث اتحاد مفهومی صفات واجب الوجود با یکدیگر نظریه ای را طرح کرده که در میان دیگر فلاسفه پذیرفته نشده است. پس از وی ملاصدرا در صدد مخدوش کردن نظریه ی ابن سینا برآمده است و دیگران نیز به تبعیت از وی زبان به انتقاد از ابن سینا گشوده اند. ما در این مقاله سعی در تبیین روشن نظریه ی ابن سینا داریم تا ملاحظه گردد که آیا انتقاد ملاصدرا بر این نظریه صحیح است یا خیر؟
تبیین میزان سازگاری نظام الهیاتی ابن سینا در باب "وجود واجب تعالی”(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نظام الهیاتی ابن سینا، موضوع مربوط به «وجود واجب تعالی» در دو بخش الهیات بالمعنی الاعم و الهیات بالمعنی الاخص بررسی و تبیین شده است. ابن سینا در امور عامه، احکام «موجود بما هو موجود» اعم از واجب و ممکنات را تبیین کرده و در مبحث الهیات بالمعنی الاخص نیز، به صورت مبسوط و مستوفی به اثبات واجب تعالی و بیان صفات و افعال او پرداخته است. در بررسی دیدگاه های شیخ الرئیس در هر دو موضع است که میزان سازگاری و ناسازگاری نظام الهیاتی او قابل رصد، تحلیل و نقد می باشد. نظام الهیاتی سینوی، علی رغم توفیقاتی که در اثباب واجب الوجود و احکام تقسیمی «موجود بما هو موجود» داشته، به دلیل عدم ارتقاء از «وحدت تشکیکی عام» به «وحدت تشکیکی خاص» در تبیین مسائلِ «وجود» و «وحدتِ» واجب تعالی در دو قلمرو «مفهوم» و «حقیقت مصداق» با چالش های جدّی مواجه گردیده است. این مقاله، با رویکرد تحلیلی- انتقادی و با تمرکز بر عناوینی نظیرِ «نحوه وجود واجب تعالی» و رابطه «انیّت و ماهیتِ» او، نشان می دهد که بین اجزاءِ درونی نظام مذکور در محدوده موضوع مقاله ناسازگاری هایی وجود دارد و در نتیجه باید اذعان نمود که در این نظام الهیاتی وفاق و سازگاری صددرصدی مشاهده نمی گردد.
بررسی تطبیقی اوصاف الهی از منظر «التوحید» شیخ صدوق و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲
43 - 64
حوزه های تخصصی:
این مقاله اوصاف الهی را از منظر شیخ صدوق با مراجعه به کتاب «التوحید» ایشان و صدرالمتألهین مورد بررسی قرار داده است. شیخ صدوق و ملاصدرا از جمله متفکرانی هستند که با رویکردهای متفاوتی به بحث اوصاف الهی به صورت گسترده، پرداخته اند. شیخ صدوق، روایاتی را که در مورد اوصاف الهی از معصومین: مطرح شده است، در کتاب «التوحید» گردآوری و متناسب با نظام فکری خود، گزینش نموده است. ملاصدرا نیز بر اساس مبانی فلسفی خود که متناسب با قرآن و روایات است، مبحث اوصاف الهی را مطرح و ارائه نموده است. اساس بحث اوصاف الهی در نظریات شیخ صدوق و حکمت صدرایی، بر پایه توحید و عینیت ذات و صفات، مبتنی شده است. به این ترتیب، این دو دیدگاه، اوصاف کمالی ذاتی مانند: علم، اراده و قدرت را عین ذات الهی دانسته اند و هر آنچه را که با ذات حق تعالی، ناسازگار است از ساحت مقدسش مبرّا نموده اند. بنابراین با بررسی تطبیقی و نشان دادن نزدیکی نکات مطرح شده در روایات معصومین: و دیدگاه های مؤسس حکمت متعالیه که در اصل، تشریح سخنان معصومین: در قالب نظام فلسفی خود است و همچنین با صرف نظر از اختلاف دیدگاه های شیخ صدوق و ملاصدرا، تبیینی جامع از اوصاف الهی ارائه شده است.
کاوش رویکردشناسانه دیدگاه اندیشمندان فریقین پیرامون تبیین «لا اله الا الله»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۳
221 - 248
حوزه های تخصصی:
تا قرن پنجم هجری برای تقدیر گرفتن خبر «لا» نفی جنس در عبارت «لا اله الا الله»، واژه «موجود» را در نظر می گرفتند، اما بروز اشکالی از سوی متکلمان که این تقدیر را ناسازگار با واقعیت تاریخی قلمداد کردند، باعث سربرآوردن ترکیب های ناهمگونی در حوزه های مختلف علوم اسلامی شد که حتی باعث به وجود آمدن تعارض های تاریخی، عقیدتی شده است. دستیابی به ترکیب صحیح و رهیافت از این دشواره عقیدتی، مهم ترین هدف به سامان رسیدن این پژوهش است. ضرورت این تحقیق را می توان ناکارآمد کردن شبهه ناسازگاری میان تاریخ با فهم مسلمانان از کلمه توحید توصیف کرد. با مراجعه به منابع معتبر فریقین و به شیوه تحلیل انتقادی و مقایسه تطبیقی میان این آرا، به دست آمد که عالمان اهل سنت دست کم شش پاسخ و اندیشمندان شیعه نُه پاسخ برای این اشکال فراهم کرده اند. تصحیح، توسعه و تضییق معانی واژگانی مانند «اله» و «موجود»، و تغییر ترکیب نحوی از رویکردهای ارائه شده است که در مخالفت با قواعد لغوی و نحوی به سر می برند. با چشم پوشی از قواعد نحوی، این پاسخ اهل سنت که «حق» در تقدیر گرفته شود، از سایر رویکردها به درستی نزدیک تر است. همچنین تفسیر «اله» به واجب الوجود از سوی عالمان شیعه، راه را برای اشکال متکلمین مسدود می سازد؛ البته توجه به این نکته که درک مفاهیم فلسفی واجب و ممکن از توان همگان خارج است، این پاسخ را با چالش مواجه می سازد.
مبانی عقلی در تفسیر آیه شریفه «شهدالله»
منبع:
فرهنگ پژوهش پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۷ ویژه فلسفه و کلام
5 - 28
حوزه های تخصصی:
اصولیین غالبا معتقدندکه عقل می تواند بدون کمک گرفتن از کلام دینی، امری را ادراک کند و آن را معادل کلام وحی و دین در نظر بگیرد. اما روشن است که قرآن و فلسفه دو نظام معرفتی متمایز از یکدیگر هستند. در فلسفه سخن از مفاهیمی کاملا عقلی چون واجب بالذات و.. به میان می آید. واجب الوجود بالذات، به معنی موجودی است که هستی او، ناشی از موجود دیگری نیست و از سوی ذاتِ خودِ او، وجود او و وجود همه جهات و صفات او برایش دارای ضرورت است. پس واجب الوجود از جمیع وجوه واجب و واحد است. براساس نتایجی که از این بحث گرفته می شود ثابت می شود بحث از واجب بالذات که بحثی فلسفی است(چون موضوع آن موجود بما هو موجود است و..)، به معنای بحث از خداست. همچنین از راه تطبیق «اوصاف منحصر در فرد الله» به اوصاف واجب بالذات، ثابت می شود تنها مصداق خدای فلسفه، الله ادیان است. پس از اطمینان از قابل مقایسه بودن الله و خدای فلسفه وسیر استدلال ها در این دو حوزه، می توانیم معادلی در فلسفه برای شهادت خداوند برالوهیت و وحدت خود در آیه شهدالله بیابیم. طبق مشهور، برهان صدیقین با این معنا در آیه تطبیق می نماید.در باب براهین اثبات خدا برهانی برتر است که با کمترین واسطه بتواند خدا را اثبات کند و آن برهانی که در اثبات واجب، حد وسطی غیراز خود واجب نداشته باشد، اشرف براهین است. تقریبا همه براهین صدیقین سعی کرده اند «بدون وساطت مخلوق» واجب تعالی را اثبات کنند، اما علامه طباطبایی توانسته است کاری کند که نه تنها هیچ مخلوقی واسطه اثبات خداوند نباشد، بلکه برای ارائه این برهان به هیچ نظریه ای هم نیاز نباشد، و تنها بدیهیات اولیه در آن استفاده شده اند.
پیامدهای نفی سنخیت میان خالق و مخلوق در اندیشۀ قاضی سعید قمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظر قاضی سعید قمی، توحید یعنی نفی هر گونه سنخیّتی میان خداوند و مخلوقات. هدف از نوشتار حاضر، ارائه مهم ترین پیامدهای این تفسیر سلبی از توحید در اندیشه وی و نشان دادن کیفیت ابتناءِ این فروع بر آن اصل است. بر اساس الهیات سلبی قاضی سعید، هیچ مفهومی ایجابی بر مبدأ اول صدق نمی کند و او به هیچ صفتی متصف نمی شود؛ بنابراین: 1 نزاع اصالت وجود یا ماهیت در مورد خداوند جریان پیدا نمی کند، چون خداوند نه از سنخ وجود است و نه از سنخ ماهیت، 2 بین خداوند و مخلوقاتش هیچ گونه رابطه تشکیکی وجود ندارد، 3 خداوند حتی از وجوب وجود نیز فراتر است، بلکه واجب الوجود اسم او و مخلوق اوست، پس تمام مواد ثلاث از او منتفی اند، 4 و 5 و 6 برهان امکان و وجوب، برهان صدیقین و سایر براهین برای اثبات واجب الوجود، و همچنین براهین اثبات یگانگی واجب الوجود، برای اثبات مبدأ اول و یگانگی او کارایی ندارند، 7 ملاک نیازمندی به علت، نه حدوث و نه امکان، بلکه ترکیب است(و لو ترکیب اعتباری)، 8 مقام ذات نمی تواند مورد پرستش باشد، بلکه معبود، همان اسم اعظم(الله) است، 9 قدرت خداوند یعنی انجام فعل بدون نیاز به صفت قدرت و در مرتبه ای فارغ از موادّ ثلاث، 10 علم خداوند نه حصولی است و نه حضوری.
تأثیر و تأثر دیالکتیکی تعریف و برهان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۱ شماره ۹۱
71 - 88
حوزه های تخصصی:
تأثیر و تأثر متقابل و دیالکتیکی، از آثار و خواص «تعریف شیء» و «برهان بر وجود آن» است؛ یعنی با تعریف درست یک شیء ما می توانیم به حد وسطی دست یافته و بر اساس آن، برهانی را بر وجود آن شیء اقامه کنیم؛ و به عکس با بدست آوردن برهانی بر وجود آن شیء، می توان به استناد آن، به مصادیق وجود آن شیء احاطه یافته و با آن احاطه علمی، تعریف جدیدی برای حقیقت آن شیء استخراج کنیم؛ این تأثیر و تأثر متقابل و دیالکتیکی، ممکن است چندین مرتبه همچنان ادامه یابد و هر یک از تعریف و برهان به استناد دیگری به لحاظ دقت به رتبه بالاتری ارتقاء یابد؛ در مقاله حاضر ما این تأثیر و تأثر متقابل را در مورد تعریف خداوند و برهان بر وجود او نشان می دهیم
رابطه ذات و صفات الهی ازنظر خواجه نصیرالدین طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۱
۴۴-۲۹
یکی از مسائل مهم و چالشی در باب صفات الهی، مسئله رابطه وجودی ذات و صفات الهی و کیفیت اتصاف ذات به صفات کمال است. خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب تجریدالاعتقاد از نظریه «عینیت ذات و صفات کمالی خداوند» دفاع کرده و آن را بر ویژگی واجب الوجود بودن خدا استوار ساخته است. اینک این پرسش مطرح است که چگونه می توان فقط با اتکا بر وجوب وجود، نظریه عینیت صفات و ذات الهی را مدلَّل کرد. فرضیه مقاله حاضر با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی، آن است که خواجه، مفهوم «وجوب وجود» را عنوانی شامل برای برخی از مبانی وجودشناختی و الهیاتی خود قرار داده تا نظریه عینیت را مدلل کند. عمده مبانی وجودشناختی او در این مبحث، عبارت است از اشتراک مفهوم، اصالت و تشکیک وجود. همچنین بهره گیری او از برخی اصول الهیاتی مانند «عینیت وجوب ذاتی با وجود حق تعالی» «وحدت واجب بالذات» «بساطت حقیقت واجب بالذات» و «استغنای واجب بالذات» که برای استدلال کامل تر نظریه عینیت، مدد می رساند.
بررسی ادله و تأثیر اصالت وجود در مسئله ماهیت واجب الوجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۰
193 - 217
حوزه های تخصصی:
از دیرباز مسئله ماهیت واجب تعالی در میان کلمات فلاسفه و متکلمان به چشم می خورد. عمده متکلمان مثبت ماهیت و فلاسفه منکر آن بوده اند. هر دو گروه ادله متعددی برای اثبات مدعای خویش اقامه کرده اند که بعضی از ادله بر مبانی خاصی مبتنی است. بررسی این ادله نشان می دهد تفسیر و تبیین حقیقت وجود واجبی و ماهیت نقش مهمی در رسیدن به نتیجه در این مسئله می تواند داشته باشد. همچنین، توجه به لوازم ماهیت نیز می تواند در نتیجه بحث مؤثر باشد. درصورتی که ماهیت را تماماً به وجود وابسته بدانیم یا محدودیت را لازمه ماهیت بیان کنیم، استحاله ماهیت برای واجب تعالی ثابت است؛ اما اگر در هر دو مسئله خدشه شود، نمی توان ماهیت را از واجب نفی کرد. در این نوشتار ادعای اول ثابت و ادعای دوم ناتمام دانسته شده است. البته ادله اثبات ضرورت ماهیت برای واجب تعالی نیز ناتمام بوده و لذا، با توجه به اینکه ماهیت در اصل حقیقتش به وجود وابسته است و به هیچ وجه نمی تواند مقدم بر وجود باشد، ماهیت برای واجب تعالی ممتنع است.
مقام بساطت، نقطه عطف حکمت متعالیه و عرفان ابن عربی در مواجهه با بحث صفات الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: دو نظریه عینیت صفات با ذات از سوی صدرالدین و نفی صفات از ذات از جانب ابن عربی، دو رهیافت موازی و مطرح درباره نسبت صفات الهی با ذات اند. امام خمینی در آثار فلسفی و عرفانی دو تلقی را صائب می داند و به تبیین هر یک می پردازد. هدف تحقیق پیش رو، مقایسه نسبت دو نظریه با هم و جستجوی ریشه اختلاف آنها با ملاحظات ترمینولوژیک و آنتولوژیک بود. روش: این تحقیقِ کیفی به روش تحلیلی- توصیفی انجام شده است. یافته ها: دو نظریه به یک نسبت، درست و هماهنگ با قواعد و مفروضات نظام فکری خود بوده، از نظر کاربرد وحدت تشکیکی در زبان برهان و وحدت شخصی در بیان تجارب عرفانی، هر دو رهیافت مقبول امام خمینی می باشند. نتایج: در مکتب وحدت تشکیکی، واجب الوجود، بسیط الحقیقه و حقیقت ساری در تمام مراتب امکانی و متحد با صفات کمالی آنهاست و در مکتب وحدت شخصی، مقام بسیط، صادر اول و مشیت است که ساری در مراتب امکانی و متحد با صفات کمالی آنهاست. حقایق مندمج در واجب الوجود، «مفاتیح غیب» یا «جواهر اسما» و متباین با صفات امکانی و همچون ذات الهی، در پرده غیب و خارج از دسترس معرفت بشراست.
امکان و معناداری ارتباط عاشقانه انسان با امر متعالی از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
13 - 32
حوزه های تخصصی:
عشق الهی یکی از صورتهای مهم ارتباط انسان با خداست که با وجود کاربرد گسترده در سنتهای الهیاتی و عرفانی، تصور واحدی در مورد آن وجود ندارد. تبیین این ارتباط، در ساختار تصورات غیرانسانوار از خداوند، همچون واجب الوجود ابن سینا ابهام بیشتری می یابد. ابن سینا واجب الوجود را با مفاهیم و اوصافی کاملاً مابعدالطبیعی، معرفی می کند که متعالی محض و عاری از اوصاف احساسی و شخصیت انسانی است. از طرفی دیگر، اوج ارتباط انسان با خداوند را عشق به او می انگارد و واجب الوجود را عاشق و معشوق می نامد. مقاله حاضر به تبیین معناداری و تحقق پذیری این عشق می پردازد. بوعلی گرچه با ارائه تعریف عام عشق به «گرایش به خیر»، دایره معنایی وسیعی برای آن ایجاد کرده است؛ اما در نهایت عشق انسان به خیر مطلق، از مفهوم شخصی خارج می گردد و متأثر از انگاره «تشبّه» که ریشه در نظریات افلوطین دارد، صرفاً به نوعی «تحول باطنی» معنا می شود. این معنا دربرگیرنده کمال معرفتی و تعقل کلیات از یک سو و تعالیِ عملی و اخلاقی از سوی دیگر است. به نظر می رسد تحقق عشق متعالی، به معنای حقیقی و تحت اللفظی با واجب الوجود سینوی غیرممکن است، از این رو ابن سینا در کاربرد عشق نسبت به خداوند، با حذف ابعاد دیالکتیکیِ آن و وارد ساختن معانی دیگر، وارد «هست و نیستِ» استعاری می شود و این تعبیر را در معنایی مجازی استفاده می کند.
انتساب صفت عقل به خداوند از منظر ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
121 - 140
حوزه های تخصصی:
انتساب صفات، به الله از مباحث مهم کلام و فلسفه است که نقش مهمی را در معرفت الله ایفا می کند. در بخش الهیات به معنای اخص شکل جدی تری به خود گرفته است. در انتساب برخی صفات به خداوند شکی وجود ندارد؛ اما به دلیل برخی مسائل مانند توقیفی بودن اسماء الهی انتساب صفاتی به حضرت حق مورد اشکال و اختلاف واقع شده است. یکی از آن صفات، صفت عقل است که این مقاله درصدد است تا نظر ابن سینا را درباره انتساب این صفت به الله مورد بررسی قرار دهد. با ملاحظه در نظرات شیخ، متوجه می شویم وی این انتساب را صحیح می داند. هرچند با بحث از ریشه لغت این صفت، بخشی از ابعاد موضوع روشن می شود. در این جستار به روش تحقیق کتابخانه ای بیان می شود که برای جواز عقلی این انتساب شیخ الرئیس از دو طریق عام و یک طریق خاص آن را اثبات می کند؛ بدین صورت که نزد وی واجب الوجود همان الله و علّت برای تمام موجودات است و چون واجب الوجود مستلزم تمام کمالات وجودی و علّت واجد تمام کمالات معلول خود است، پس چنین انتسابی بنابر دو طریق وجوبِ وجود و علیت صحیح است. دیگر اینکه نزد ابن سینا تجرد و تعقل تلازم دارند و چون خدا نزد وی مجرد محسوب می شود، می توان نتیجه گرفت وی خداوند را عاقل می داند. البته باید توجه داشت که اثبات صفت عقل برای الله مبتنی بر توقیفی نبودن اسماء و صفات است.