مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۳۶٬۱۴۱ تا ۱۳۶٬۱۶۰ مورد از کل ۵۲۴٬۶۸۵ مورد.
منبع:
مطالعات دانش شناسی سال ششم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۴
139 - 166
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر، با هدف ارزیابی کتابخانه های دیجیتالی دانشگاه علامه طباطبائی و موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان بر مبنای معیارهای ارزیابی زی و چو (2013) انجام شده است. روش شناسی: روش پژوهش توصیفی و پیمایشی بوده، و ساختار کتابخانه دیجیتالی از ده بعد مورد بررسی قرار گرفته است. این معیارها به صورت پرسشنامه محقق ساخته بر اساس معیارهای ارزیابی زی و چو، در طیف لیکرت تنظیم گردیده است. برای گردآوری داده ها، پرسشنامه ها در دو کتابخانه و در دو گروه کاربران و کارکنان توزیع و در مجموع 63 پرسشنامه برگشت داده شدند. همچنین، تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss انجام گردید. یافته ها: یافته های آمار توصیفی نشان داد، که دو کتابخانه دیجیتالی در ابعاد تعامل کاربر و بافت/زمینه در وضعیت متوسط بوده و در ابعاد دیگر در وضعیت خوب قرار دارند. بر اساس یافته های آمار استنباطی، از دیدگاه کاربران و کارکنان، در ابعاد مجموعه، طراحی رابط، بافت، حفاظت و مدیریت تفاوت معناداری وجود ندارد. اما، در ابعاد سازماندهی اطلاعات و خدمات (سطح 01/0)، ابعاد فناوری و تاثیر بر کاربر (سطح 02/0) از نظر کاربران و در بعد تعامل کاربر (سطح 02/0) از نظر کارکنان، تفاوت معناداری میان دو نظام اطلاعاتی به نفع کتابخانه دیجیتال دانشگاه علامه وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد با وجود تفاوت در نوع این دو کتابخانه، تفاوت چندانی در میان ابعاد مورد بررسی ( به غیر مورد ذکر شده در یافته ها) بین آن ها وجود ندارد، اما در برخی ابعاد، تفاوتی کمی بین نظرات پاسخ دهندگان با برتری نسبی و جزئی کتابخانه دیجیتال دانشگاه علامه مشاهده می شود.
شیوه بازنمایی دیداری و شنیداری فضا و زمان در آثار چند رسانه ایِ «رومن اوپالکا»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۰
46 - 53
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: در هنر جدید فضا و زمان از عناصر مهم مورد توجه هنرمندان این عرصه است. یکی از این هنرمندان «رومن اوپالکا» است که از این عناصر در آثار خود استفاده کرده است. در این میان مسئله این پژوهش، نخست طبقه بندی انواع هنر چندرسانه ای و سپس چگونگی بازنمایی دیداری و شنیداریِ فضا و زمان در آثار چندرسانه ایِ رومن اوپالکا است. هدف: هدف این پژوهش، شناسایی مفهوم فضا و زمان در آثار چندرسانه ای رومن اوپالکا به عنوان مورد مطالعه و تبیین تأثیر کیفیات بصری آثار چند رسانه ای این هنرمند است. روش پژوهش: پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی صورت گرفته و گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای است. یافته ها: اوپالکا با فعال کردن حوزه نشانه های نمایه ای چه به صورت دیداری و چه به صورت شنیداری، سعی در تقویت ارتباط هنر با جهان به شیوه ای شبه علمی دارد و آثار را از حوزه صرفاً توهمی بیرون می راند. اوپالکا با معطوف کردن توجه مخاطب و هنر به وجود و آگاهی، بر آن است تا حس بی اعتباری زمان را با ایجاد خوانش های چند وجهی فراهم کند. خوانش زمان در آثار اوپالکا به صورت خطی و غیر خطی است. همچنین فضا و زمان در آثار اوپالکا سیال و پویا و دارای مفاهیمی استعاری نظیر مفهوم مرگ و میرایی است.
خود مردم نگاری و کاربست آن در مطالعات شهری به منظور فهم فرهنگ شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره اول تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳
33-49
حوزههای تخصصی:
خود مردم نگاری روشی نوظهور در مردم نگاری است که در زمره روشهای کیفی و در حیطه پارادایم تفسیر گرایی قرار می گیرد و هدف آن فهم فرهنگی زندگی روزمره از خلال تجربه زیسته محقق است که در قالب نوشتاری داستان گونه به توصیف غنی این تجربه در بستر فرهنگی آن می پردازد. با اینکه این روش در حوزه های مطالعاتی متنوعی در سالهای اخیر بکار گرفته شده است و در حال گسترش به سایر رشته ها است، در حوزه مطالعات شهری بسیار مهجور بوده است. شهرهای امروزی موزاییکی از خرده فرهنگ های متکثر هستند که پژوهشگران این حوزه می توانند با به کارگیری این روش به فهم لایه های عمیق از آنها از خلال تجربه زیسته خود نائل شوند. هدف این مقاله در گام اول، تشریح ویژگی های اصلی این روش و در گام بعدی، برقراری پیوند آن با حوزه مطالعات شهری در راستای فهم فرهنگی بسترهای شهری است. در این راستا ابتدا با بهره مندی از مطالعات کتابخانه ای و تحلیل اسنادی، مبانی فلسفی و روش شناسی خودمرد نگاری معرفی و سپس خود مردم نگاری شهری در محل تلاقی چهار چرخش اصلی(چرخش فرهنگی، چرخش روایی،چرخش فضایی و چرخش خود) در حوزه مطالعات شهری تبیین خواهد شد. تنوع فرهنگی حاکم بر شهرهای ایرانی و ضرورت فهمی عمیق و بومی از ویژگی های ماهوی آن نزد کنشگرانی که آن را به شکل بی واسطه ای تجربه می کنند اهمیت کاربست خودمرم نگاری شهری را در پژوهش های این حوزه دوچندان می کند.
داستان های اقلیمی رهیافتی برای شناخت معماری خانه های منطقه بر پایه نظریه منطقه گرایی انتقادی (مطالعه موردی: شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۹
288 - 307
حوزههای تخصصی:
امروزه یکی از دغدغه های معماری در شهر تهران شکل گیری خانه هایی فاقد هویت منطقه ای، یکسان سازی محیط کالبدی و از بین رفتن هویت معماری و سیمای ظاهری خانه ها است. این در حالی ست که مفهوم سکونت و خانه در ایران با فرهنگ و اقلیم هر منطقه گره خورده است و این امر در داستان ها و به طور خاص ادبیات اقلیمی و شناخت نگاه نویسندگان که برگرفته از لایه های زندگی افراد است قابل مطالعه و بررسی می باشد. مسئله ای که اینجا قابل طرح است بازشناسی نقش داستان های اقلیمی در آگاهی از عناصر و ویژگی های معماری در گذشته است. روش تحقیق این پژوهش تفسیرگرایی با روش مطالعات تطبیقی و رویکرد پژوهش از نوع کیفی است. نوع پژوهش به لحاظ هدف بنیادی، و با توجه به اینکه خروجی آن قرار است از نوع روش باشد پس به لحاظ نوع نتایج تبیینی و به لحاظ شیوه تحلیل نقد ادبی است. شیوه گردآوری داده ها کتابخانه ای و از آنجایی که بنیاد این پژوهش بهره گیری از ادبیات اقلیمی ست، لذا از نقد ادبی و تحلیل محتوا استفاده گردید. یافته های پژوهش حاکی از این است که از طریق اصول منطقه گرایی انتقادی می توان با ویژگی های داستان های اقلیمی آشنا شد. کاربست روش نقد معنایی با رویکرد های روایت شناسی، لغوی(صورتگرایانه)، فنی، نشانه شناسی ساختاری، اجتماعی و زیبایی شناسی در شناخت معماری خانه های قدیمی از طریق داستان های اقلیمی مؤثر است. اهداف پژوهش 1.بررسی ویژگی های معماری خانه های قدیم تهران براساس داستان های اقلیمی. 2.تبیین کاربرد نظریه منطقه گرایی انتقادی در بازشناسی معماری خانه های قدیم تهران. سؤالات پژوهش 1.چگونه می توان از داستان های اقلیمی در بازشناسی ویژگی های معماری خانه های قدیمی تهران استفاده کرد؟ 2.نظریه منطقه گرایی انتقادی چه کابردی در شناخت معماری خانه های قدیمی تهران دارد؟
بی تفاوتی؛ کنشی اعتراضی
حوزههای تخصصی:
جامعه ایران دچار انفعال و بی تفاوتی نیست. انفعال، اشاره به وضعیتی دارد که جامعه درباره سرنوشت و تحولات جاری، هیچ عکس العملی نشان ندهد؛ در حالی که جامعه ایران بسیار فعال است. در همان دوره ای که انفعال و بی تفاوتی شکل می گیرد، به همان میزان، تمایل برای کسب منافع فردی، فردگرایی و بی توجهی به منافع جمعی تقویت می شود؛ به نوعی حاصل این انفعال، لیبرالیزه شدن روابط اجتماعی است. اساسا آن تفکری که تلاش می کند وضعیت ما را در رابطه با کشورهای توسعه یافته عادی نشان دهد، دارای خطاهای روش شناسی و نظری است. رابطه بین افراد و گروه های اجتماعی متقابل و دیالکتیکی است و اگر گروه هایی منفعل شوند، در مقابل گروه هایی فعال می شوند و از طریق این تعامل جامعه مسیر خود را پیدا می کند و به پیش می رود؛ بنابراین جامعه را نمی توان موجودی میرا و ایستا دانست؛ جامعه موجود پویایی است که دائما برای بقا و بهبود وضعیت تلاش می کند.
بررسی نقش زنان عشایر در حفظ و احیاء منابع طبیعی (مطالعه موردی: شهرستان چرام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال یازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۴)
157-177
حوزههای تخصصی:
محیط زیست و حفاظت از آن امروزه به یکی از دغدغه های اصلی در کشورهای مختلف تبدیل شده است. گروهها، اقشار و جوامع مختلف متناسب با شرایط زندگی خود در این زمینه دخیل اند. زنان عشایر نیز به دلیل مشارکت و جایگاه آن ها در امور مختلف می توانند بسیار تأثیرگذار باشند. بنابراین در پژوهش حاضر به بررسی نقش زنان عشایر در حفاظت و احیاء منابع طبیعی پرداخته شد. پژوهش از نوع کاربردی و روش آن توصیفی- تحلیلی مبتنی بر پیمایش است. جامعه آماری زنان عشایر شهرستان چرام است. حجم نمونه 368 نفر محاسبه گردید. نتایج بیانگر آن است که به لحاظ ویژگیهای فردی: میزان همبستگی معکوس بین سن و حفظ و احیاء منابع طبیعی برابر 445/0-، بین تحصیلات، درآمد، تأهل با حفظ و احیاء منابع طبیعی به ترتیب برابر 615/0، 766/0 و 318/0 است. همچنین بررسی ابعاد مختلف مشارکت زنان در حفظ منابع طبیعی نشان داد که میانگین بعد محیطی 07/3، اقتصادی 17/3، اجتماعی 1/3 و مدیریتی 08/3 به دست آمده است. در کل نتایج آزمون T تک نمونه ای برای مجموع میزان مشارکت زنان عشایر در فعالیت های حفظ و احیاء منابع طبیعی، 14 /3 به دست آمد و ملاحظه میشود که بالاتر از میانگین مورد نظر است.
رابطه کیفیت ارتباط والد- فرزندی با خودکنترلی دانش آموزان با واسطه گری ارتباط مبتنی بر حل مسئله؛ ارائه یک الگوی علّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش با هدف تعیین نقش واسطه ای ارتباط مبتنی بر حل مسئله در رابطه کیفیت ارتباط والد فرزندی با خودکنترلی دانش آموزان انجام شد. جامعه آماری پژوهش را تمام دانش آموزان دختر دبیرستانی در سال تحصیلی 95 96 شهرستان کرمانشاه دربرگرفت. 240 نفر از دانش آموزان با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند و داده ها به روش تحلیل مسیر مورد آزمون قرار گرفت. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه های ارتباط والد فرزند بارنس، اولسون (1982)، خودکنترلی هامفرید، (1982) و ارتباط مبنی بر حل مسئله توسط مک کوبین، تامپسون و مک کوبین، (1996) جمع آوری شد. به منظور تجزیه و تحلیل یافته های تحقیق از روشهای آمار توصیفی و آمار استنباطی برای طراحی یک الگوی مناسب از تحلیل مسیر پیش بینی خودکنترلی در دانش آموزان استفاده شده است. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که ارتباط مبنی بر حل مسئله در رابطه با ارتباط والد فرزندی و خودکنترلی نقش واسطه ای را ایفا می کند. نتایج پژوهش مؤید این است که کیفیت ارتباط والد فرزندی به صورت مستقیم و غیرمستقیم با واسطه گری ارتباط مبنی بر حل مسئله بر خودکنترلی تأثیر دارد؛ لذا می توان با تقویت تبادلات باز و صریح بین والدین و فرزندان مهارت کنترل و مدیریت رفتارها و هیجانات را در دانش آموزان ارتقا بخشید.
بررسی جایگاه حجاب در حقوق بشر از دیدگاه نظریه جهانشمولی و نسبی گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاهی ژرف به آنچه جهان غرب پیرامون عدم تکریم به دیگر ادیان در دهه های گذشته داشته است و بویژه محدودیتها و موانعی که در باب حجاب زنان مسلمان اتخاذ کرده است اهمیت وافر آشنایی با قوانین حقوق بشری را در این زمینه دوچندان می کند. تردیدی نیست که این کشورها با تنویر افکار عمومی از طریق رسانه ها سعی در مشروع سازی این اعمال خلاف حقوق بشری خود دارند. در عصر حاضر رعایت حجاب در برخی کشورها به صورت تدوین قوانین، مشروعیت یافته و در مقابل در برخی دیگر از کشورها، سیاست دولتها در پیشبرد زوال لزوم رعایت پوشش در اجتماع است و حتی در برخی کشورهای غربی، سیاست منع حجاب و مجازات افراد محجبه مشاهده می شود که سعی در گسترش این سیاست و بین المللی کردن آن به عنوان یکی از موازین حقوق بشری دارند. نمونه آشکار اعمال این گونه سیاست ها را می توان در کشور فرانسه شاهد بود که با تصویب قانون منع استفاده از علایم مذهبی عملاً منع استفاده از حجاب اسلامی را هدفگذاری کرده است. از این رو تحقیق حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که آیا می توان به بهانه رعایت موازین حقوق بشری ابتدایی ترین حقوق بخشی از جامعه که همانا پایبندی به پوشش مذهبی شان است را از آنها سلب کرد؟ استفاده از پوشش و بحث حجاب را می توان از زوایای متعددی در حقوق بشر مورد مطالعه و کنکاش قرار داد، اما این تحقیق در صدد است این موضوع را از زاویه دو دیدگاه جهانشمولی و نسبی گرایی بررسی و به تحلیل برخی پرونده ها در سطح بین الملل بپردازد.
تحلیل شاخصه های هوش معنوی در مثنوی مولوی با تأکید بر نظریه رابرت ایمونز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۶
133 - 149
حوزههای تخصصی:
هوش معنوی زمینه تمام آن چیزهایی است که ما به آن ها اعتقاد و باور داریم. توجه به معنویت، امروزه در رشته های متنوعی از قبیل روان شناسی، در حال پیشرفت است؛ اما در این میان، اهمیت موضوع زمانی آشکار می شود که بدانیم مصادیق و مباحث مربوط به هوش معنوی بسیار پیش تر از آنکه در علوم روان شناسی نوین مطرح شود، در ادبیات عرفانی ما به فراوانی مطرح شده است . این تحقیق قصد دارد اشعار مولانا را این بار از نگاهی متفاوت و با توجه به شاخصه های هوش معنوی نظریه رابرت ایمونز بررسی کند. رابرت ایمونز یکی از محققانی است که نظریه خود را در رابطه با هوش معنوی ارائه کرده و آن را در رابطه مستقیم با هوش دینی و معنوی نشان داده است. ایمونز ایمان، صلح ، نوع دوستی و کاربرد صحیح آن در زندگی و سازگاری با ناملایمات دنیای واقعی را از دغدغه های هوش معنوی معرفی کرده است. لذا این پژوهش تلاش دارد به این سؤال پاسخ دهد که مهم ترین شاخصه های هوش معنوی در مثنوی مولوی با تأکید بر نظریه رابرت ایمونز چه می باشد؟ نتایج نشان می دهد که توجه به همدلی، نوع دوستی، عشق، ایثار، مدارا و تساهل و تسامح از ویژگی های مشترکی است که به عنوان مولفه های بارز هوش معنوی در ادبیات عرفانی و اندیشه مولانا مطرح شده است.
زندگی بر مدار مرگ (پیامدهای اخلاقی مرگ پویایی و زندگی خواهی در اسرارنامه عطار نیشابوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۷
171 - 197
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین خواهش های آدمی، تمنایِ زیستن است. اما مرگ، این خواهش را پیاپی تهدید می کند. مسئله این است که آدمی چگونه می تواند میان این دو، سازواری ایجاد کند و این چالش، چه پیامدهای اخلاقی و روانی را به همراه خواهد داشت. در رویارویی با این درگیریِ روانی و فلسفی، انسان ها دو دسته اند: عده ای به انکار فرصت زندگی، و برخی به دریافت آن، گرایش می یابند. عطار نیشابوری با اتکا به مرگ پویایی، دو واقعیت انکارناپذیرِ زندگی و مرگ را می پذیرد. اندیشیدن به این دو پهنه، آدمی را به خصلت هایی چون کمال طلبی، تربیت نفس، آگاهانه زیستن، وابسته نبودن و دلبسته نشدن، ارزشمند دانستن فرصت زندگی، بهره مندی از زندگی به قدر ضرورت و کفایت، توجه به ارزش های اخلاقی و تحقق رفتارهای فرجام اندیشانه آراسته خواهد کرد. تصویر انسانِ مرگ پویایِ زندگی خواه از زندگی، در ایماژ هایی چون زندان، گُلخن، کشتزار و کاروان سرا بروز می یابد. این تصاویر نشان می دهد آدمی دریافته که زندگیِ دنیایی، ابزار است؛ بنابراین اراده خویش را به کارکرد خویش در هستی معطوف می سازد تا زندگیِ اخلاقی را تجربه کند.
نمود ایدئولوژی در لایه های بلاغی و زبانی شعر آیینی معاصر در سه دهه اخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
153 - 174
حوزههای تخصصی:
شعر آیینی در دهه های اخیر قلمروهای معنایی، تصویری و ساختاری جدیدی را تجربه کرده است. این گونه شعری به منزله یک متن ایدئولوژیک، ظرفیت تحقیق و بررسی از این حیث را داراست. پیوند معنادار عناصر شعری با یکدیگر را می توان با واکاوی در اجزای زبانی و بلاغی شعر یافت. برخی از متون بافتی ایدئولوژیک دارند و آرمان های اجتماعی مذهبی یا فرهنگی گروه خاصی را در خود نهفته دارند. یکی از راه های پی بردن به این باورهای و آرمان های جمعی، تحلیل عناصر زبانی و بلاغی شعر برمبنای اعتقادات و نگرش های نویسندگان و شاعران است. این تحقیق که به روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه انجام شده است، به این مسئله می اندیشد که ایدئولوژی خاص شعر آیینی را چگونه می توان با کالبدشکافی زبانی و بلاغی ردیابی کرد؟ به تعبیری دیگر کدام گزاره های بلاغی و زبانی بیشتر توانسته اند محمل القای اندیشه و نمایش ایدئولوژی خاصی باشند؟ بررسی ها نشان می دهد از نظرگاه زبانی به ترتیب واژگان نشان دار، تأکیدها و تکرارها، وجهیت افعال و بیشترین رابطه را با کلیت متن ایجاد کرده و باعث آفرینش و هدایت حوزه اندیشگانی شعر شده اند. ازحیث بلاغت نیز استعاره و تلمیح به شکل معناداری توانسته اند چندین برابر دیگر سازه های بلاغی، مواضع ایدئولوژیکی شاعران را نشان دهند.
مرور برخی از اسکلت های انسانی مکشوفه در ایران،اطلاعات استخراجی از واکاوی آنها
ایران یکی قدیمی ترین کشورهای دنیاست که در آن اقوام متعددی با فرهنگ ها و آداب و رسوم مختلف زندگی می کردند. در کاوشهای باستان شناسی معمولا اشیاء یا اسکلت های انسانی به دست می آید که مطالعه و بررسی آنها اطلاعات ارزشمندی از پیشینه این سرزمین باستانی به دست می دهد. در این پژوهش از روش تحلیل محتوی کیفی به بررسی واکاوی های انجام شده روی تعدادی از اسکلتهای انسانی مکشوفه در حفاری های باستان شناسی های ایران استفاده شده است. اسکلت هایی که در این پژوهش مطرح شده اند از تپه گیان نهاوند، تپه سیلوه پیرانشهر، منطقه گتوند، شهر سوخته زابل، کوریجان کبودرآهنگ، گورستان عصر آهن مسجد کبود تبریز کشف شده اند. بررسی های این اسکلتها از اطلاعاتی از آیین های تدفینی، الگوهای مهاجرت، الگوهای تغذیه ای و ساختار جامعه شناختی عصر زیسته صاحبان این استخوانها پرده برداری می کند.
مطالعه دگرگونی های فرهنگی و تغییرات مکان گزینی استقرارهای ادوار مس وسنگ تا عصر قاجار دشت کبودرآهنگ، استان همدان (مبتنی بر دو فصل بررسی باستان شناختی)
حوزههای تخصصی:
استقرارهای جوامع انسانی، همواره در طول زمان دچار دگرگونی های فرهنگی و تغییرات مختلف در مکان گزینی خود بوده اند. ازجمله دلایل این دگرش، تحول در راهبردهای معیشتی در نتیجه تغییرات اقلیمی، دگرگشت در سازمان اجتماعی در پی تغییرات تولید، فناوری و... بوده است. در این بین، مهم ترین عامل را باید معیشت و به نوعی جبر وابسته به جغرافیای زیستی (زیست بوم) در تأمین نیازهای اولیه، در ساختار الگوی استقرارهای انسانی قلمداد کرد؛ بنابراین چارچوب های اقتصادی، اجتماعی و محیطی، مکمل یکدیگر برای تحلیل چراییِ ایجاد تغییرات یا عدم آن در الگوهای زیستی انسان ها در طول حیات تاریخی آن ها به شمار می آیند. دشت کبودرآهنگ، از دشت های شمالی استان همدان و از مهم ترین کریدور ها و راه های ارتباطی بین فرهنگ های فلات مرکزی، شمال غرب و زاگرس مرکزی در طی ادوار مختلف بوده است. این دشت در تابستان 1386، تحت عنوان: «بررسی و شناسایی باستان شناختی بخش گل تپه و مرکزی شهرستان کبودرآهنگ»، به صورت فشرده (پیمایشی) با گردآوری مواد فرهنگی از سطح محوطه ها، طی دو فصل بررسی و مطالعه گردیده است. برآیند مطالعات میدانی، دربردارنده 140 محوطه از ادوار مختلف مس وسنگ تا اسلامی متأخر است که نشان از دگرگونی و تغییرات زیست محیطی و فرهنگی در الگوهای استقراری از دوره مس وسنگ تا عصر قاجار دارد. از موضوعات اصلی که در علم باستان شناسی بدان پرداخته می شود، مسأله بررسی تغییرات مکان گزینی محوطه های باستانی و درنهایت، تلاش برای تحلیل تغییر و تحولات الگوهای استقراری و دلایل آن در طول زمان است. در این راستا و برای بررسی فرآیند دگرگشت های الگوهای استقراری، انگاره هایی مبنی بر تأثیر عواملی مانند: «فضا»، «زمان» و «مکان» در روند این تغییرات ارائه شده است. با این وصف، پرسش اصلی این پژوهش چنین طرح می شود که، عوامل تأثیرگذار در دگرگونی و تغییرات فرهنگی استقرارهای دشت کبودرآهنگ از دوره مس وسنگ تا عصر قاجار چه بوده است؟ روش اتخاذشده در پژوهش حاضر، بهره برداری از راهبردهای نظریه «کنت وات»، مبتنی بر تحلیل های GIS با رویکرد تاریخی-تحلیلی خواهد بود. نتایج مطالعه استقرارهای دشت کبودرآهنگ از دوره مس وسنگ تا عصر قاجار، نشان از تغییر در راهبردهای سازشی گروه های انسانی حاضر در آن، براساس الگوهای معیشتی در مکان گزینی با تأسی از جغرافیای منطقه مورد مطالعه در نیازهای جوامع انسانی دارد.
شناسایی و اولویت بندی عوامل حیاتی موفقیت پیاده سازی هوش تجاری مرتبط با عوامل انسانی با استفاده از فن DEMATEL(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عوامل های مختلفی در پیاده سازی موفق سیستم هوش تجاری نقش بازی می کنند. این در حالی است که اغلب عوامل های فناورانه و ابزارگونه هوش تجاری موردتوجه پژوهشگران، مدیران و سرمایه گذاران بوده است. در پژوهش حاضر با بهره گیری از رویکرد مدیریتی هوش تجاری، عوامل های حیاتی موفقیت پیاده سازی هوش تجاری مرتبط به عوامل انسانی با استفاده از ادبیات و نظرات خبرگان شناسایی و رتبه بندی شدند. به این منظور برای گردآوری داده ها از رویکرد مرور ادبیات تم محور کرسول استفاده شد که از تعداد 121 منبع به عنوان جامعه آماری، تعداد 33 منبع با استفاده از معیارهایی خروج معالعه انتخاب گردید. به این ترتیب خوشه ها و عوامل انسانی اثرگذار بر موفقیت هوش تجاری استخراج شدند و مبنایی برای تدوین پرسش نامه مبتنی بر مقایسه های زوجی قرار گرفت. با بهره گیری از نظرات ده خبره حوزه هوش تجاری برای تجریه و تحلیل داده ها از فن دیمتل که به بهترین وجه روابط تأثیرگذاری و تأثیرپذیری را نشان می دهد، استفاده شد. روایی محتوا پرسش نامه از راه خبرگان حوزه کسب و کار هوش تجاری و قابلیت اعتماد پرسش نامه نیز به کمک روش آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. نتایج نشان داد که از بین چهار خوشه عوامل مرتبط با اعضای گروه، عوامل مرتبط با مدیر پروژه، عوامل مرتبط با پذیرش و همکاری کاربران و عوامل مرتبط به سازمان به تریتب عوامل مرتبط به سازمان و عوامل مرتبط به مدیر طرح از عوامل علی اثرگذار بر دیگر عوامل هستند.
اثربخشی بازی درمانی خلاقیت محور بر عزت نفس، خلاقیت و کمرویی دانش آموزان کمروی مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۲
137 - 159
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی بازی درمانی خلاقیت محور بر عزت نفس، خلاقیت و کمرویی دانش آموزان کمروی مقطع ابتداییبود. طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی بوده و براساس طرح های پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل استوار بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر مرند تشکیل داده بودند. در فرآیند انتخاب نمونه ی آماری، از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. با توجه به مداخله ای بودن تحقیق حاضر، تعداد 30 دانش آموز به عنوان نمونه ی تحقیق انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار داده شدند. برای گردآوری داده های تحقیق، از پرسشنامه های کمرویی رافی، خلاقیت تورانس و عزت نفس کوپراسمیت استفاده شد. با استفاده از روش تجزیه و تحلیل آماری تحلیل کواریانس، نتایج نشان داد که بازی درمانی خلاقیت محور بر عزت نفس و خلاقیت دانش آموزان مقطع ابتدایی تأثیر معنی داری دارد. همچنین، براساس نتایج حاصله، بازی درمانی خلاقیت محور توانست میزان کمرویی دانش آموزان کمرو را با استفاده از بازی به طور معنی داری کاهش دهد (05/0>P). بر این اساس، بازی درمانی خلاقیت محور می تواند نقش مهمی در افزایش خلاقیت و عزت نفس و کاهش میزان کمرویی کودکان إیفا نموده و در مداخلات مربوط به کمرویی کودکان مورد استفاده قرار گیرد.
رابطه ویژگی های شخصیتی مادر و عوامل تنش زای دوران بارداری با اختلال اضطرابی کودکان
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی مادر و عوامل تنش زای دوران بارداری با اختلال اضطرابی کودکان است. این پژوهش از نوع توصیفی-کاربردی است. جامعه آماری این تحقیق کلیه کودکان به همراه مادران مراجعه کننده به روانشناسان دارای مجوز مشهد مقدس بود. ضمن بررسی ملاک های ورود به پژوهش، تعداد 53 کودک با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت گردآوری اطلاعات و داده های مورد نیاز به منظور بررسی فرضیات تحقیق از پرسشنامه های اضطراب کودکان اسپنس (فرم والدین)، اضطراب بارداری وندنبرگ (فرم کوتاه) و پرسشنامه شخصیتی نئو استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب رگرسیون و ضریب همبستگی و با استفاده از نرم افزار SPSS -21 مورد تحلیل قرار گرفت. یافته های بدست آمده از تحلیل داده ها نشان دهنده معنادار بودن مدل رگرسیونی پیش بینی اضطراب کودکان بر اساس عوامل تنش زای بارداری و ویژگی های شخصیتی N ، A و O مادران بود. این یافته ها بیانگر توجه به شرایط روانی مادران در دوران بارداری، به دلیل تأثیر این شرایط بر عملکرد روانی فرزندان آن ها در سال های بعد، می باشد.
مدل یابی نقش میانجی احساس تنهایی در رابطه بین سبک های دل بستگی با وابستگی شبکه های اجتماعی مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال نوزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۷۶
65 - 84
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر مدل یابی نقش میانجی احساس تنهایی در رابطه بین سبک های دل بستگی با وابستگی به شبکه های اجتماعی مجازی بود. در این مطالعه توصیفی- همبستگی، جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر مدارس دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 1399-1398 بودند، که به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی 425 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار استفاده شده در این تحقیق، پرسش نامه اعتیاد شبکه های اجتماعی مجازی (ASNQ) خواجه احمدی، پولادی و بحرینی (1395)، سبک های دل بستگی بزرگسالان (AAS) کولینز و رید (1990) و احساس تنهایی (ULS-8) وائو و یائو (2008) بودند. ارزیابی مدل پیشنهادی با روش معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 24 صورت گرفت. نتایج نشان داد که بین سبک دل بستگی ایمن با وابستگی به شبکه های اجتماعی رابطه منفی و معنادار وجود دارد (0/01>P). بین سبک های دل بستگی دوسوگرا، اجتنابی و احساس تنهایی با وابستگی به شبکه های اجتماعی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (0/01>P). براساس یافته هایاین پژوهش، مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار بود (0/059= RMSEA و 0/920=GFI و 0/940=IFI و 6/632=x2 و 0/05>P-value). به طورکلی نتایج نشان داد تمام مسیرهای مستقیم معنادار شدند (0/050>P). همچنین مسیرهای غیرمستقیم سبک های دل بستگی نیز از طریق احساس تنهایی با وابستگی به شبکه های اجتماعی مجازی معنادار بود. مدل ارزیابی شده از برازندگی مطلوبی برخوردار است و گام مهمی در جهت شناخت عوامل مؤثر بر وابستگی به شبکه های اجتماعی مجازی دانش آموزان است و می تواند به عنوان الگویی مناسب برای تدوین و طراحی برنامه های پیشگیری از وابستگی به شبکه های اجتماعی مجازی مفید باشد.
بررسی رابطه سبک رهبری با اثربخشی مدارس با تاکید بر نقش فرهنگ سازمانی یادگیرنده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال اول تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
69 - 80
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش سبک های رهبری و فرهنگ سازمان یادگیرنده بر اثربخشی مدارس بوده است. روش تحقیق، توصیفی از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری پژوهش کلیه ی مدیران دبیرستان های دخترانه ی شهر تبریز در سال تحصیلی 99-98 به تعداد 300 نفر بوده که از این تعداد 175 مدیر به روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه ی سبک رهبری باس و اولیور(2013)، پرسشنامه اثربخشی هوی و میسکل(2013) و پرسشنامه فرهنگ سازمان یادگیرنده (2014) یانگ استفاده شد. با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی نتایج نشان داد که هر گونه تغییر در سبک رهبری تحول گرا و تبادلی همراه با تغییر در فرهنگ سازمان یادگیرنده خواهد بود و هرگونه افزایش در فرهنگ سازمان یادگیرنده همراه با افزایش در میزان اثربخشی مدارس خواهد بود. بیشترین ضریب همبستگی بین فرهنگ سازمان یادگیرنده و اثر بخشی و کمترین ضریب همبستگی بین دو متغیر سبک رهبری عدم مداخله و فرهنگ سازمان یادگیرنده دیده شد. همچنین رابطه ی بین سبک های تحولی و تبادلی با فرهنگ سازمان یادگیرنده و اثربخشی مدارس، معنا دار دیده شد. در عین حال بین دو متغیر سبک عدم مداخله و اثربخشی مدارس رابطه ی معنی داری دیده نشد. همچنین نقش میانجی فرهنگ سازمان یادگیرنده در رابطه ی بین سبک های رهبری و اثربخشی مدارس در مدل تایید شد.
رابطه سوگیری شناختی، حساسیت اضطرابی و باورهای مادر با اضطراب کودک: نقش واسطه ای راهبردهای کنارآمدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اضطراب کودکان اختلالی شایع بوده و از عوامل متعدد درون فردی و بین فردی، تأثیر می پذیرد. بر اساس مطالعات انجام شده به نظر می رسد مؤلفه های فکر، احساس، و رفتار والد و کودک، تأثیر متفاوتی بر اضطراب کودکان دارند. هدف از انجام این این پژوهش تعیین رابطه سوگیری شناختی، حساسیت اضطرابی، و باورهای مادر با اضطراب کودک با نقش واسطه ای راهبردهای کنارآمدن کودکان بود. روش: روش این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این مطالعه شامل تمامی دانش آموزان پایه پنجم و ششم مدارس غیردولتی (۱۱- ۱۲ سال) شهر تبریز در سال تحصیلی ۹ ۳ -۹۴ بودند که نمونه ای به تعداد ۲۷۹ دانش آموز (۱۵۰ دختر، ۱۲۹ پسر) به همراه مادران آنها از مدارس ناحیه ۳ آموزش و پرورش به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های حساسیت اضطرابی (تسائو و همکاران، ۲۰۰۶)، خطای شناختی (کوین و همکاران، ۲۰۱۱)، راهبردهای کنارآمدن (هرناندز، ۲۰۰۸) ، اضطراب (مارچ و همکاران، ۱۹۹۷) و پرسشنامه باورهای والدین درباره اضطراب (چوربیتا، ۲۰۱۰) استفاده شد. برای تحلیل داده های به دست آمده از روش همبستگی و تحلیل مسیر استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد حساسیت اضطرابی، باورهای مادر و راهبردهای کنارآمدن، به صورت مستقیم بر اضطراب کودکان تأثیر دارند. همچنین نتایج این مطالعه حاکی از آن بود که حساسیت اضطرابی، سوگیری شناختی، و باورهای مادر از طریق راهبردهای کنارآمدن، بر اضطراب کودک تأثیر غیرمستقیم دارند (۰5/۰= p ). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که متغیرهای راهبردهای کنارآمدن در رابطه حساسیت اضطرابی، سوگیری شناختی کودک، و باورهای مادر با اضطراب کودک، نقش مهمی دارند؛ بنابراین آموزش های شناختی به مادر و کودک و در نتیجه بهبود راهبردهای کنار آمدن کودک، می تواند در کاهش اضطراب کودک بسیار مؤثر باشد.
فراتحلیل اثربخشی مداخلات درمانی – آموزشی بر بهبود اختلال یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره هفتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۲۴)
264-277
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: متخصصان و پژوهشگران حیطه اختلالات یادگیری خاص، روش های درمانی مختلفی را در پژوهش های آزمایشی یا نیمه آزمایشی برای کمک به افراد با این اختلال و همچنین رفع مشکلات آموزشی و تحصیلی آنها، طراحی و به کار برده اند. مطالعه حاضر با استفاده از الگوی پژوهشی فراتحلیل، به دنبال مشخص ساختن این موضوع است که اثربخشی مداخلات درمانی-آموزشی تا چه میزان می تواند در بهبود اختلال یادگیری خاص اثرگذار باشد. روش: در این فراتحلیل، جامعه آماری شامل آن دسته از پژوهش های در دسترس مرتبط با مداخلات درمانی-آموزشی اختلال یادگیری خاص در داخل کشور بوده است که بین سال های 1380 تا 1393 منتشر شده اند. جهت دستیابی به پژوهش های مورد نظر، پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، پایگاه نشریات ایران (مگ ایران)، و سایت علوم انسانی مورد جستجو قرار گرفتند. به منظور انتخاب پژوهش های اولیه از کلیدواژه های اختلال یادگیری خاص، ناتوانی یادگیری، اختلال ریاضی، اختلال خواندن، اختلال نوشتن، اختلال دیکته، نارسانویسی، نارساخوانی، روش دیویس، روش فرنالد، کپارت، مداخلات آموزشی، و مداخلات روان شناختی استفاده شد. جهت تعیین میزان اندازه اثر مداخلات درمانی-آموزشی، با استفاده از نمونه گیری در دسترس، 33 اندازه اثر از 24 پژوهش که از لحاظ روش شناختی مورد قبول بودند، انتخاب شده و فراتحلیل روی آنها انجام شد. ابزار پژوهش چک لیست فراتحلیل بود. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد میزان اندازه اثر مداخلات درمانی-آموزشی بر بهبود اختلال یادگیری خاص، 75/0 است که با توجه به جدول کوهن در حد بالایی قرار دارد. همچنین نتایج نشان داد که روش درمانی فرنالد با اندازه اثر 32/2 نسبت به دو روش دیگر (تمرین و تکرار، و چندرسانه ای) که به ترتیب دارای اندازه های اثر ترکیبی با مدل تصادفی 87/0 و 32/1 بودند، دارای اندازه اثر بیشتری است. نتیجه گیری: اندازه اثر به دست آمده، مؤثر بودن استفاده از مداخلات درمانی-آموزشی در بهبود اختلال یادگیری خاص دانش آموزان را نشان داد. همچنین با توجه به نتایج این پژوهش مبنی بر بالا بودن اندازه اثر روش چندحسی فرنالد، می توان نتیجه گرفت که در طراحی بسته های درمانی ویژه دانش آموزان با اختلالات یادگیری خاص، بهتر است روش های درمانی چندحسی که ابعاد مختلف مشکلات این کودکان را مورد توجه قرار می دهد، در الویت درمان قرار گیرد.