مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۳۶٬۳۶۱ تا ۱۳۶٬۳۸۰ مورد از کل ۵۲۴٬۶۸۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر، ارائه مدل پیشایندهای شادکامی براساس ویژگی های شخصیتی، خانوادگی و تحصیلی دانش آموزان مورد بررسی قرار گرفت. شرکت کنندگان پژوهش 224 نفر از دانش آموزان دختر و پسر دبیرستان های شهر شیراز بودند که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده پژوهش، شامل مقیاس شادکامی آکسفورد (1991)، مقیاس تجدید نظر شده ی جهت گیری ارتباطی خانواده فیتز پاتریک و ریچی (1994)، پرسشنامه تعامل معلم – دانش آموز ویلز و همکاران (1993) و مقیاس پنج عامل بزرگ شخصیت کاستا و مک کری (1992) بودند. به منظور بررسی مدل پژوهش رگرسیون چندگانه با استفاده از نرم افزار 25 - SPSS استفاده شد. یافته های به دست آمده نشان داد، جهت گیری گفت و شنود (01/0 ≥ P )، روان رنجورخویی (01/0 ≥ P ) و برون گرایی (05/0 ≥ P ) پیش بینی کننده ی معنادار شادکامی هستند ولی سایر ابعاد نتوانستند شادکامی را به صورت معنادار پیش بینی کنند. با توجه به نقش مؤلفه شادکامی در سلامت دانش آموزان می توان بر لزوم آموزش مبتنی بر شادکامی برای بهبود سلامت روانی و اجتماعی دانش آموزان تأکید کرد .
تعیین اثر هیپنوتراپی بر عاطفه مثبت و منفی و خودکارآمدی زنان دارای سابقه شکست عاطفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: عشق یکی از حیرت انگیزترین هیجان هایی است که انسان می تواند تجربه کند و شکست عاطفی یکی از دردآورترین مشکلاتی است که ممکن است در طول یک رابطه عاشقانه برای هر فردی پیش آید. پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی هیپنوتراپی بر عاطفه مثبت و منفی و خودکارآمدی زنان دارای سابقه شکست عاطفی انجام شد. مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه ی آماری، تمامی زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان آمل با سابقه شکست عاطفی در سال ۱۳۹۶ بود. تعداد ۳۰ آزمودنی با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و گواه گمارده شدند. به منظور اجرای پژوهش، از پرسش نامه های آسیب عاطفی راس (۱۹۹۹)، مقیاس عاطفه مثبت و منفی پاناس (۱۹۸۸) و پرسشنامه خودکارآمدی (شوآرتزر و جروسلم، ۱۹۹۵) استفاده شد. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه ۲ ساعته به صورت هفتگی تحت مداخله هیپنوتراپی قرار گرفتند ولی گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. تجزیه وتحلیل یافته های تحقیق با استفاده از آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر و تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS انجام شد. یافته ها: نتایج آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد ۸ جلسه آموزش هیپنوتراپی موجب افزایش معنادار در عاطفه مثبت (۰۰۱/۰p<) و خودکارآمدی (۰۰۱/۰p<) و کاهش معنادار عاطفه منفی (۰۰۱/۰p<) در گروه آزمایش به نسبت گروه گواه گردید که حاکی از تأثیر معنادار هیپنوتراپی بر بهبود افراد با سابقه شکست عاطفی بود. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان از هیپنوتراپی برای بهبود کیفیت زندگی و افزایش امید به آینده در افراد با سابقه شکست عاطفی استفاده کرد.
اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشانگان افسردگی، اضطراب و استرس در بیماران مبتلا به اختلال ملال جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشانگان افسردگی، اضطراب و استرس بر روی بیماران مبتلا به اختلال ملال جنسیتی انجام شده است. روش: تحقیق حاضر از نوع مطالعات نیمه آزمایشی بر اساس طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه آزمایشی می باشد، جامعه آماری مطاله حاضر را کلیه بیماران دارای ملال جنسیتی زن که در نیمه دوم سال 1396 به مرکز انسیتو روان پزشکی شهر تهران مراجعه نموده و بر اساس مدارک پزشکی دارای اختلاال ملال جنسیتی بودند تشکیل می دهد که تعداد 30 نفر از آنها به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل گماشته شدند، و به مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس DASS-42 قبل و پس از مداخله درمانی ذهن آگاهی پاسخ دادند. یافته ها: نتایج تحلیل یافته های حاصل از آزمون کواریانس چند متغیری نشان داد که تفاوت نمرات پس آزمون و پیش آزمون معنی دار می باشد (001/0 P= ) و مداخله درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش میزان اضطراب، افسردگی و استرس بیماران دارای ملال جنسیتی موثر بوده است. نتیجه گیری: یافته های تحقیق نشان داد که درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش نشانگان افسردگی، اضطراب و استرس بیماران مبتلا به ملال جنسیتی موثر بوده و مراکز درمانی می توانند از برنامه های درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی برای کاهش افسردگی بیماران مبتلا به ملال جنسیتی بهره ببرند.
برنامه درسی زیرزمینی در حوزه قومیت در نظام آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش قصد دارد برنامه درسی زیرزمینی را در حوزه قومیت تبیین و شواهد عملی آنرا از محیط مدارس ایران،ارایه کند. رویکرد حاکم بر پژوهش حاضر ، باتوجه به ماهیت موضوع پژوهش ،کیفی است. ابزارها و روش های گرداوری داده ها در این پژوهش، مصاحبه و مشاهده است .براساس نتایج این تحقیق،وقتی در برنامه های درسی رسمی،قومیت ها از جایگاه مناسبی برخوردار نباشند ودر بسیاری از موارد،تحقیر فرهنگی خرده فرهنگ ها را به دنبال داشته باشد،به عبارتی وقتی اشغال فرهنگی در مدارس اتفاق می افتد،در چنین شرایطی، قومیت به عنوان یکی از زمینه های اصلی شکل گیری برنامه های درسی زیرزمینی به شمار می رود.همچنین براساس تحلیل داده ها،7 مضمون اصلی مربوط به این پژوهش عبارتنداز:ارجحیت زبان مادری بر زبان رسمی،تعصب قومییتی ،مخالفت با محتوای برنامه درسی رسمی،بکارگیری نمادهای قومیتی در مدارس،گسترش موسیقی قومیتی و نمادهای آنها ، تحقیر قومیت های دیگر و گسترش افکار تجزیه طلبانه
علل و زمینه های اعتیاد اینترنتی در بین دانش آموزان: ارائه یک نظریه مبنایی
منبع:
فناوری آموزش و یادگیری سال چهارم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱۴
133 - 168
حوزههای تخصصی:
در چند دهه اخیر جهان شاهد فرصت های بی شمار اینترنت در تمامی ابعاد زندگی بوده است اما، تهدیدات مدرن و متنوعی نیز مانند اعتیاد اینترنتی همگام آن رواج یافته است. هدف اصلی پژوهش حاضر شناخت تجربه دانش آموزان از اعتیاد اینترنتی است. روش پژوهش نیز کیفی و برای تحلیل داده ها از نظریه مبنایی استفاده شده است. از جامعه آماری با 25 دانش آموز دوره متوسطه مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته انجام گرفت. نمونه گیری هدفمند و حجم نمونه بر اساس معیار اشباع نظری بود و برای اعتبار یافته ها در کنار تحلیل و بازبینی مجدد کدها از صاحب نظران بیرون از تحقیق نیز استفاده شد. حاصل یافته ها 55 مفهوم اولیه، 9 درون مایه اصلی و هسته اصلی پژوهش یعنی "اعتیاد اینترنتی به مثابه همدردِ دردساز" بود. مضامین اصلی شناسایی شده شامل «گریز از در خود بودن»، «اختلالات سه گانه (جسمی- جنسی و روانی)»، «مدیریت اتصال»، «اهمال کاری نظاممند»، «واپس زنی نظام مدرسه»، «صمیمیت زدایی» و «تسهیل گر چند بعدی» بودند. در نهایت، مضامین اصلی در قالب مدل پنج گانه اشتراوس و کوربین یعنی علل اصلی، علل زمینه ای، مداخله گر، راهبردها و پیامدها صورت بندی شدند.
مقایسه مشکلات هیجانی - رفتاری و پرخاشگری در دانش آموزان با و بدون اختلال یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: توانایی خواندن و ریاضی در زندگی دانش آموزان نقشی محوری دارد و غفلت از آن می تواند با مشکلات هیجانی-رفتاری همراه شود. با توجه به فراوانی مشکلات سازشی در دانش آموزان با انواع اختلال های یادگیری خاص، پژوهش حاضر با هدف مقایسه مشکلات هیجانی- رفتاری و پرخاشگری در دانش آموزان با و بدون اختلال یادگیری خاص انجام شد. روش: طرح پژوهش توصیفی از نوع تحلیلی- مقطعی بود. جامعه آماری این پژوهش، تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی با و بدون اختلالات یادگیری (ریاضی و خواندن) شهرستان رشت در سال تحصیلی 98-1397 بودند. دانش آموزان دو گروه مبتلا به اختلال نارساخوانی (14 نفر) و حساب نارسایی (16 نفر) به شیوه نمونه گیری در دسترس و دانش آموزان گروه غیرمبتلا (28 نفر) به روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر، پرسشنامه پرخاشگری کودکان دبستانی (شهیم، 1385) و مقیاس درجه بندی والدین کانرز- فرم والدین (1996) بود. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که بین مشکلات هیجانی- رفتاری در گروه های مختلف، تفاوت معنادار وجود دارد (0/01>P،43/72F=). همچنین نتایج نشان داد که از نظر پرخاشگری، تفاوت در گروه های سه گانه معنادار است (0/01>P،10/88F=). با توجه به نتایج آزمون تعقیبی گیمز- هاول، این تفاوت به نفع گروه غیرمبتلا بود؛ اما تفاوتی از نظر سطوح پرخاشگری و مشکلات هیجانی-رفتاری بین دو گروه دانش آموزان با اختلال نارساخوانی و حساب نارسایی مشاهده نشد (0/05P>). نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، دانش آموزان با اختلالات یادگیری خاص مشکلاتی در رفتار هنجاری، تکانشگری، مهارت های بین فردی، و ارتباطی دارند و ممکن است به دلیل همین مشکلات، عملکرد تحصیلی پایینی را تجربه کنند. علاوه بر این چون دانش آموزان با اختلالات یادگیری به طور مداوم شکست را تجربه می کنند، در نتیجه در برابر مشکلات هیجانی- رفتاری، آسیب پذیرتر بوده و مشکلات بیشتری را تجربه می کنند.
روشهای بومی کاهش ریسک خشکسالی و چالش های تلفیق آن با دانش نوین
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۳ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۱
307 - 322
حوزههای تخصصی:
رویکرد جدیدی که امروزه در زمینه مدیریت بلایا به ویژه خشکسالی و کاهش آسیب پذیری آن مطرح می باشد، استفاده از تجربیات ساکنان بومی هر منطقه است. جهت تأثیر هر چه بیشتر مدیریت بلایا بهتر است از تجربیات جوامع درگیر با بلایای طبیعی نیز استفاده نمود. این آگاهی ها و تجربیات می توانند با دانش نوین تلفیق شده و اثربخشی آن را افزایش دهند راهبردهای نوینی که در زمینه کاهش آسیب پذیری جوامع محلی از خطرات بلایای طبیعی به وجود آمده، مبتنی بر مشارکت مردم محلی و استفاده از دانش تجربی مردم محلی در کنار دانش نوین است در این میان حجم 34 درصدی جمعیت روستایی از جمعیت کل کشور به علت داشتن توان های محدود، کافی نبودن خدمات لازم و دسترسی کمتر به امکانات زیربنایی، آسیب پذیری زیادی در برابر بلایا دارند که این مسأله باعث شده از گذشته، اقدامات و تجربیاتی توسط خود روستاییان انجام گیرد که در بیشتر موارد نقش مؤثری در کاهش اثرات این بلایا داشته است. لذا می توان با تکیه به دانش بومی در کنار دانش نوین، مدیریت مطلوب تری در راستای کاهش آثار بلایا انجام داد. لذا مقاله حاضر بر آن است که با بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای ، دانش بومی را تعریف کرده ، نقش و اهمیت دانش بومی در کاهش آسیب های محیطی به ویژه خشکسالی، و برخی از تجربیاتی که در این زمینه وجود دارد را مطرح نماید و چالش های تلفیق دانش بومی و نوین را در این زمینه بررسی نماید. کلمات کلیدی: خشکسالی، استراتژی های مقابله، دانش بومی، راهکارهای بومی
تبیین راهبردهای مدیریت بحران در بافت های فرسوده شهری (مطالعه موردی: منطقه19 شهرداری تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایمنی شهرها به ویژه بافت فرسوده و تاریخی در برابر مخاطرات و مدیریت بحران آن یکی از اهداف برنامه ریزی شهری بوده و در این راستا اولین گام، اطلاع از میزان تاب آوری محلات بافت فرسوده و مدیریت آن در برابر مخاطرات است. این پژوهش از لحاظ هدف از نوع کاربردی و از حیث روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است. رویکرد حاکم بر این پژوهش از نوع اسنادی و میدانی است. جهت مدیریت صحیح بحران در منطقه19 شهرداری تهران، با بهره گیری از مدل همپوشانی وزندار در محیط GIS، اقدام به پهنه بندی مناطق آسیب پذیر منطقه گردید. در این مدل از لایه های متعددی شامل تراکم جمعیت، کیفیت ابنیه، نزدیکی به معابر، نزدیکی به فضاهای باز، مراکز درمانی، ایستگاه های آتش نشانی و... در محدوده مورد مطالعه استفاده شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که تنها 18/19 درصد از محدوده مورد مطالعه دارای وضعیت مطلوب تا بسیار مطلوب می باشد. 32/39 درصد از منطقه نیز در وضعیت متوسط از لحاظ آسیب پذیری در مواقع بحرانی قرار دارد. همچنین50/41 درصد از محدوده مورد مطالعه در شرایط نامطلوب تا بسیار نامطلوب قرار دارند. با توجه به اینکه قسمت اعظمی از منطقه19 شهرداری تهران در وضعیت مطلوبیت متوسط تا بسیار نامطلوب قرار دارد، لذا اهمیت و توجه مسئولین شهری را طلب می کند تا با تدابیر و برنامه های پیشگیرانه لازم مانع تخریب بافت های فرسوده و یا حتی مسکونی شوند تا اینکه کمترین میزان خسارت مالی و جانی و مدیریت بحران را در سطح منطقه داشته باشیم.
تبیین ارتباط میان برداشت معمارانه و مؤلفه های فردی کاربر در کالبد فضاهای عمومی (مورد مطالعه: خیابان زند شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معماری فضاهای همگانی، جایگاهی برای یکپارچگی تنوع فرهنگی و حضور جریان های متفاوت اجتماعی است. در این فضاهای جمعی، امکان نوآوری و تکثر آراء هنری وجود دارد و از همین روی، فضاهای جمعی به نشانه ای از سلیقه ی رایج معماری در بستر خود بدل شده اند. این پژوهش درصدد آن است تا با دریافت داده های میدانی و تحلیل جامعه شناختی، روندی تکمیلی برای طراحی فضاهای خدمات همگانی تولید کرده و نگرش عمومی به حوزه ی تخصصی معماری را پایش نماید. در غالب پژوهش ها به نقش معماری بر رفتارهای انسانی پرداخته شده که از آن با نام «روان شناسی محیط» یاد می شود؛ اما نگرش به معماری به عنوان عادت واره و محصولی، که پس از گذشت زمان و حضور کاربر، دچار دگرگونی می شود و می تواند برآمده از رفتارهای جمعی دچار تغییر ماهیت (ادراکی/عینی) شود، موضوعی است که کمتر مورد بحث قرار گرفته است. حال این سؤال مطرح می شود که برداشت و ادراک معمارانه و مؤلفه های مؤثر در فهم فضای عمومی از دیدگاه کاربران از چه الگویی پیروی می کند؟ تدوین الگوی برداشت و ادراک عمومی از معماری، می تواند در زمان طراحی و در تولید روش های طراحی مبتنی بر حضور فعال کاربران، مؤثر واقع گردد. با توجه به مطالعه ی این پژوهش بر روی جامعه ی آماری ۱۲۰۰ نفری و پایش برداشت های افراد از موضوع معماری فضاهای همگانی، می توان گفت هویت های اجتماعی، در فضای ادراکی متفاوتی از موضوع معماری به سر می برند. شاخص های فردی و گروهی، خوانش های مختلفی از مسئله ی معماری دارند که گونه بندی آن ها، از منظر پارامترهای موجود در ساختمان، به الگویی برای طراحی فضاهای عمومی تبدیل می گردد.
سیاست گذاری انتقال تکنولوژی در کشورهای درحال توسعه و جایگاه دولت در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تکنولوژی از مهم ترین عناصر قدرت و ثروت (اقتصاد سیاسی) در جهان امروزی محسوب می شود. سهولت و امکان پذیری انتقال تکنولوژی همواره از دغدغه های دولت ها و فعالان اقتصادی در کشور های جهان بوده است. روش ها و مدل های انتقال تکنولوژی براساس تجارب کشورهای جهان متفاوت است. نگاه کلان و از جانب دولت به موضوع انتقال تکنولوژی نیازمند توجه به حوزه های پارادایمیک و حوزه های اجرایی و مرحله ای است. در این پژوهش با استفاده از روش مطالعه اسنادی عوامل مؤثر در انتقال تکنولوژی در هفت کشور منتخب آلمان، ژاپن، چین، کره جنوبی، امارات متحده عربی، هند، و ترکیه به روش تحلیل محتوای کیفی شناسایی شده است. نمونه گیری به روش غیرتصادفی هدف مند بوده است. داده ها به روش تحلیل محتوای عرفی تحلیل شده اند. سپس با استفاده از مطالعه تطبیقی و روش جبر بولی عوامل شناسایی شده به دو گروه علل لازم و مشارکت کننده تقسیم شده اند. به کمک این عوامل مدل پیش نهادی از انتقال تکنولوژی ارائه شده است که می تواند به منزله بستر سیاست گذاری در حوزه انتقال تکنولوژی در سطح کلان کشور استفاده شود. علاوه بر آن، نقش دولت در انتقال تکنولوژی موردبحث قرار گرفته است و متخصصان و نخبگان کشورها درمقام متولی اصلی انتقال تکنولوژی معرفی شده اند.
استقرار سیاسی ایران و چالش های سیاستگذاری صنعتی کارآمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چهارچوب استقرار سیاسی برای درک تفاوت عملکرد نهادها در بسترهای مختلف در سال های اخیر مورد توجه پژوهش گران و نهادهای سیاست گذاری دنیا قرار گرفته است. این چهارچوب برخلاف تحلیل های مرسوم، که عدم موفقیت نهادها را به توان مندی دولت یا عوامل فرهنگی محدود می کند، معتقد است توزیع قدرت تعیین کننده کارآمدی نهاد است. توزیع قدرت سازمانی گروه های ذی نفع تعیین می کند که این گروه ها بر اساس «منافع» و «توان مندی» خود از سیاست یا نهاد خاص حمایت، در برابر آن مقاومت یا آن را منحرف می کنند. از این رو، با فهم توزیع قدرت سازمانی می توان به دلایل عملکرد نه چندان موفق سیاست یا نهاد در بستر سیاسی خاص پی برد. در این پژوهش با بررسی تحولات استقرار سیاسی ایران سعی شده است تا چالش های به کارگیری نهاد سیاست صنعتی در بستر سیاسی و اقتصادی ایران بررسی شود. دلالت های کلان استقرار سیاسی ایران نشان می دهد که افق کوتاه مدت و توان مندی پایین اجرای دولت، که نتیجه استقرار سیاسی حزبی رقابتی است، کنار بنگاه های اقتصادی صاحب نفوذ خطر تسخیر سیاست صنعتی را بسیار بالا برده است. تعیین اهداف دقیق، مشخص، و محافظه کارانه می تواند امکان موفقیت سیاست صنعتی را تا حدی افزایش دهد. هم چنین حمایت از بنگاه های اقتصادی کاملاً خصوصی، که نفوذ سیاسی کم تری دارند، می تواند راه حل دیگری برای کاهش خطر تسخیر سیاست های حمایتی باشد. در نهایت باید توجه داشت که در استقرار سیاسی فعلی ایران، احتمالا تسخیر سیاست های حمایتی دولت از سوی بنگاه های دولتی و شبه دولتی بسیار زیاد است و از این رو هرگونه سیاست حمایتی باید با توجه به این تله سیاستی تدوین شود.
شناسایی عوامل علّی مؤثر بر پاسخگویی و بهره وری دانشگاه های غیردولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و مدیریت شهری سال نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳
۱۰۵-۱۲۴
حوزههای تخصصی:
امروزه آموزش و سرمایه گذاری در سرمایه انسانی، سرمایه گذاری بلندمدتی است که بدون آن اقتصاد ناپاپدار خواهد ماند. آموزش عالی، معرف نوعی از سرمایه گذاری در منابع انسانی است که با فراهم کردن و ارتقا بخشیدن دانش، مهارت ها و نگرش ها، به توسعه اقتصادی کمک می کند. تأمین نیروی انسانی کارآمد با افزایش کارایی و بهر ه وری افراد و از سوی دیگر با گسترش مرزهای دانش و فن و پیش بردن فناوری از قبیل مسئولیت پرورش نیروی انسانی و افزایش بهره و کارایی در سطوح بالای تخصصی بر عهده دانشگاه هاست. از این رو دانشگاه در توسعه و رشد اقتصادی نقش زیربنایی دارد؛ زیرا آموزش عالی از طریق ایجاد مهارت و تخصص در افراد و بهبود قوه تشخیص آنان، باعث ارتقای سطح بهره وری نیروی انسانی می شود. در دهه های اخیر، نظام آموزش عالی ایران با معضلات فراوانی مواجه بوده است؛ از این رو پژوهش حاضر، بر آن است که عوامل علّی مؤثر بر پاسخگویی و بهره وری دانشگاه های غیردولتی را شناسایی و اعتباریابی کند. داده های این مطالعه، در بخش کیفی حاصل مصاحبه های نیمه ساختاریافته با ۲۵ نفر از مدیران ارشد و میانی مشغول در واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی استان تهران بود که با روش نمونه گیری نظری انتخاب شدند. در تحلیل داد ه ها، روش مرحله ای و تکنیک های تحلیلی اشتراوس و کوربین (۱۹۹۲) مورد استفاده قرار گرفت. بعد از مشخص شدن مقوله مرکزی (پاسخگویی به ذی نفعان) و استفاده از آن به منظور نزدیک کردن مقوله ها، عبارات و ایده هایی که بیانگر روابط بین مقوله های اصلی و فرعی بودند، در نهایت شش مقوله اصلی به عنوان عوامل علّی مؤثر بر پاسخگویی و بهره وری دانشگاه شناسایی شدند که عبارتند از: ۱- علم گرایی ۲- منابع انسانی ۳- ایجاد انگیزه در دانشگاه ۴- توسعه بر مبنای نیازسنجی ۵- روند یاددهی- یادگیری ۶- ارزیابی کیفیت دانشگاه. به منظور اعتبارسنجی الگوی پاسخگویی به دست آمده از مرحله کیفی، پرسشنامه ای تنظیم و پاسخ ۱۴۶ نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه آزاد اسلامی مستقر در استان تهران دریافت شد. داده های کمّی در قالب تحلیل توصیفی داده ها، تحلیل عاملی مرحله اول و دوم با استفاده از نرم افزار SPSS و Amos۲۳ تجزیه وتحلیل شدند. یافته های پژوهش بر روابط میان مقوله محوری و عوامل علّی مؤثر بر پاسخگویی، حکایت داشتند و نتایج آزمون الگو در مرحله کمّی، کلیت مدل مفهومی را مورد تأیید قرار داد.
الگوی مدیریتی در ژئوتوریسم؛ با تاکید بر مدیریت ژئومورفوسایت های قلمرو بیابانی ایران مورد پژوهی: شهرستان طبس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژئوتوریسم شاخه ای از دانش توریسم با محوریت رفتارشناسی سیستم های سطحی زمین است که کوشش دارد، ارزش های گردشگری و حفاظتی فرم ها و فرایندهای مسلط در یک مکان را شناسایی کند. دست آورد این شاخه علاوه بر پایدارسازی محیط زیست، مبتنی بر احیا و بهره برداری از میراث فرهنگی و رفاه اقتصادی جامعه بومی است. تحقق پذیری این اهداف، موضوعی است که در ساماندهی اقتصادی جامعه گردشگری در چارچوب ژئومورفولوژی کاربردی نقش محوری دارد. به همین دلیل روش های متنوعی برای شناسایی، الویت بندی و ارزیابی ژئومورفوسایت ها در قلمروهای مختلف کوهستانی، ساحلی، کارستیک، بیابانی و... تدوین شده و این روند همچنان در حال تکامل است. در این مطالعه سعی بر آن است در راستای ارزیابی ژئومورفوسایت ها، یک الگوی مدیریتی در ژئوتوریسم را با هدف اجرایی شدن نتایج ارزیابی توانمندی ژئومورفوسایت ها در قلمرو بیابانی شهرستان طبس، تدوین و تعریف شود. یافته های این مطالعه در دو بخش اصلی قرار گرفت: در بخش اول ژئومورفوسایت های بیابانی شهرستان طبس پس از استخراج و تعریف این مناطق، به کمک روش ارائه شده توسط بروشی و همکاران (2007) مورد ارزیابی قرارگرفتند که نتایج آن ژئومورفوسایت های ریگ شتران، رخنمون های سنگی درنجال و کوه های قدیمی کم ارتفاع کلمرد را از بیشترین امتیاز و در اولویت های اصلی برای تدوین الگوی مدیریتی، انتخاب نمود. در بخش دوم ضمن تدوین و تنظیم الگوی مدیریتی در 9 گام اصلی، خصوصیات ژئومورفوسایت های برتر فوق، در چارچوب این الگو مورد بررسی و بازنگری قرار گرفتند و چالش های مدیریت طبیعی، انسانی و امنیتی این ژئومورفوسایت ها به کمک مطالعات دفتری و میدانی شناسایی شدند، تا اقدامات مورد نیاز از طریق تعامل دولت مرکزی و مدیریت محلی برای دست یابی به اهداف ژئوتوریسم را شناسایی و معرفی کند.
بررسی تأثیر احداث ایستگاه مترو بر کارکردهای اجتماعی و ترافیکی خیابان در شهر تهران (مطالعه تطبیقی: ایستگاه های متروی شادمان و قلهک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیایی برنامه ریزی شهری دوره ۸ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
695 - 714
حوزههای تخصصی:
در میان انواع مختلف حمل ونقل عمومی شهری، مترو یکی از سریع ترین و پاک ترین شبکه های حمل ونقلی است. اگرچه در این نوع سیستم از مسیری مجزا از خیابان برای جابه جایی استفاده شده است، مجزابودن مسیر تردد نباید به غفلت از تأثیرات احداث آن بر معابر و محلات اطراف منجر شود؛ از همین رو پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر احداث ایستگاه مترو بر کارکرد اجتماعی و ترافیکی خیابان انجام شده است. شاخص های کارکرد اجتماعی و ترافیکی خیابان در این مقاله با رویکردی جدید و براساس تلفیقی از پیشینه های یافت شده استخراج شده است. روش پژوهش از نوع کمی بوده و گردآوری داده ها با پیمایش مبتنی بر پرسشنامه پس از تأیید روایی و پایایی صورت گرفته است. در این راستا 500 پرسشنامه میان ساکنان محدوده ایستگاه های متروی شادمان و قلهک توزیع شد. این ساکنان در شعاع 500 متری ایستگاه ها سکونت داشتند و پیش از زمان بهره برداری از ایستگاه مترو تا زمان انجام پژوهش در محدوده مورد نظر ساکن بودند. به منظور تحلیل داده ها، از آزمون های میانگین یک جامعه، میانگین دوجامعه و فریدمن با بهره گیری از نرم افزار SPSS استفاده شده است. نتایج نشان می دهد احداث ایستگاه مترو سبب تقویت کارکردهای ترافیکی و اجتماعی خیابان شده، اما تقویت کارکرد ترافیکی بیش از تقویت کارکرد اجتماعی خیابان بوده است. همچنین نتایج نشان می دهد احداث ایستگاه متروی شادمان تأثیر بیشتری بر تقویت کارکرد اجتماعی خیابان آزادی در مقایسه با تقویت کارکرد اجتماعی خیابان شریعتی با احداث ایستگاه متروی قلهک داشته است. مقایسه تأثیر احداث ایستگاه های متروی شادمان و قلهک بر تغییر کارکرد ترافیکی خیابان نیز نشان می دهد ضمن افزایش کارکرد ترافیکی خیابان های آزادی و شریعتی، تفاوت معناداری در تقویت کارکرد ترافیکی خیابان های مورد مطالعه یافت نشد.
مدل سازی الگوی پخش فضایی ویروس کووید-19 در مناطق روستایی و شهری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ظرفیت مدل سازی مکانی در GIS اهمیت فراوانی در درک تفاوت توزیع جغرافیایی بیماری های واگیردار و عفونی و نیز مطالعات اپیدمیولوژیکی و بهداشت جامعه دارد. یکی از این بیماری های واگیردار و عفونی در قرن 21، ویروس کرونا (کووید-19) است که از اواخر دسامبر سال 2019 به صورت شیوع پنومونی از ووهان چین به سراسر جهان در حال گسترش است. از این رو بررسی جغرافیایی این بیماری در جهت کنترل و پیشگیری آن امری ضروری است؛ بنابراین در پژوهش کاربردی و توصیفی- تحلیلی حاضر، با استفاده از آمار فضایی به مدل سازی پخش فضایی اپیدمیولوژی ویروس کرونا درروستاها و شهرهای کشور به صورت توزیع منطقه ای و استانی کشور پرداخته است. جامعه آماری پژوهش حاضر، 31 استان کشور است که داده های مبتلایان به ویروس کرونا در بازه زمانی 3 اسفند 1398 الی 3 فروردین 1399 (21638 نفر) و با استفاده از نرم افزار ArcGIS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. نتایج حاصل از کاربرد شاخص موران درباره توزیع فضایی ویروس کرونا در تاریخ 3 اسفند 98، مقدار z-score برابر 485/1 و الگوی آن از نوع تصادفی بوده اما در تاریخ 3 فروردین 99، مقدار z-score برابر 039/3 و خوشه ای بودن توزیع بیماری را در نواحی کشور نشان می دهد. تحلیل خودهمبستگی فضایی براساس فاصله نشان می دهد که در فاصله 8/383 کیلومتری از استان قم ، ضریب موران برابر 136627/0 و مثبت است؛ اما در فاصله 6/762 کیلومتری از استان قم، ضریب موران برابر 040246/0- و منفی بدست آمده و بیانگر این است که از این فاصله به بعد، تعداد مبتلایان به کرونا کاهش یافته است. همچنین تحلیل لکه های داغ در خصوص تعداد مبتلایان به ویروس کرونا نشان داد که استان های (قم، تهران، گلستان، سمنان، اصفهان، مازندران و البرز) به عنوان مناطق با جمعیت روستایی و شهری بالا، در خوشه های داغ و استان های (بوشهر، ایلام و کرمانشاه) به عنوان مناطق با جمعیت روستایی و شهری کمتر، در خوشه های سرد قرار دارند. نتایج حاصل از تحقیق بیانگر آن است که مهمترین عامل جغرافیایی انتشار ویروس کرونا در کشور، فاصله و مجاورت مکانی استان های درگیر با این بیماری بوده و از الگوی پخش فضایی سازش پذیر تبعیت می کند.
شناسایی عوامل زمینه ای اثرگذار بر توسعه کارآفرینی زنان روستایی در شهرستان آبادان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به شناسایی عوامل زمینه ای اثرگذار بر توسعه کارآفرینی زنان روستایی از دیدگاه اعضا صندوق های اعتباری خرد زنان روستایی در شهرستان آبادان پرداخته است. این مطالعه کاربردی بوده و به رو ش پیمایش توصیفی بر روی نمونه 100 نفری از اعضای صندوق های اعتباری خرد زنان روستایی آبادان انجام شده است . به منظور گردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته تهیه و طی سه مرحله با اعمال نظرات متخصصان موضوعی، روایی آن تأیید گردید. به منظور تعیین پایایی ابزار تحقیق نیز ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شد که مقدار آن 83/0 به دست آمد. بر اساس یافته های پژوهش، 37 متغیر به عنوان عوامل زمینه ای اثرگذار بر اقدامات کارآفرینانه اعضاء صندوق های اعتباری خرد زنان روستایی شناسایی شد، که با بررسی وضعیت این متغیر ها در شرایط حال حاضر زنان روستایی، این نتیجه حاصل شد که هیچ یک از متغیر های شناسایی شده در وضعیت مطلوبی قرار ندارند. به طوری که بالاترین امتیاز، 80/2، مربوط به اقدامات انجام شده در حوزه بسترسازی در جامعه و آماده سازی خانواده ها و جامعه جهت تشویق زنان به تولید و اشتغال بود. افزون بر این، نمونه موردمطالعه در اولویت بندی وضعیت مطلوب متغیر های زمینه ای اثرگذار، ایجاد و توسعه مراکز رشد کارآفرینی در مناطق روستایی، ارائه کمک های مالی در قالب سوبسید و دسترسی آسان کارآفرینان به اطلاعات موردنیاز، دانش و فناوری ها را سه اولویت نخست خود برشمردند. همچنین بر اساس نتایج آزمون تحلیل عاملی نیز متغیر های زمینه ای اثرگذار بر توسعه کارآفرینی زنان روستایی در پنج دسته عوامل زیرساختی نهادی، آموزشی، فنی، فرهنگی و اجتماعی دسته بندی شدند که درمجموع، این عوامل حدود 67 درصد از واریانس کل متغیر ها را تبیین می نمودند.
ساختارهای مدیریتی جهت تحقق سیاست های کلی محیط زیست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست های راهبردی و کلان سال هشتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۱
510 - 534
حوزههای تخصصی:
در راستای سیاست های کلی محیط زیست، برای سیاستگذاری و ایجاد ساختارهای مدیریتی مناسب جهت حفاظت و پاسداشت زیستگاه های طبیعی (بخشی از منابع طبیعی تجدیدپذیر) و مسایل محیط زیستی (آلودگی ها)، ضروری است تا ضمن بررسی تاریخچه ساختار اداری و حقوقی نهادهای کنونی متولی طبیعت و محیط زیست، به کمیت و کیفیت مسؤولیت آنها بیشتر دقت شود. این مقاله با روش بررسی توصیفی-تحلیلی، به دنبال آن است تا با واکاوی روند تاریخی، شرایط جاری و همچنین دیگر مدل های ساختارهای کنونی، الگوی مناسبی برای این نهادهای متولی پیشنهاد دهد. با توجه به تجربیات ساختارهای کنونی چه داخلی و چه خارجی، این پژوهش، دو ساختار مدیریتی جداگانه برای امور منابع طبیعی و مسائل محیط زیستی پیشنهاد می دهد که اولی به عنوان «وزارت زیستگاه ها» زیر نظر قوه مجریه، و دومی به عنوان «سازمان پایش محیط زیست» زیر نظر قوه مقننه است. نتایج پژوهش، با آشکارسازی تغییرات از گذشته تا به اکنون، می تواند یک منبع یاریگر برای ساختاربندی نهادی و حقوقی در جهت سیاست گذاری در افق توسعه پایا باشد. امید است ساختارهای مدیریتی پیشنهادی این پژوهش، راهگشایی برای تغییر نگرش و رویکرد اجرایی به موضوعات مرتبط با طبیعت و مسائل محیط زیستی باشند.
نقش سرمایه فرهنگی در تقویت اعتماد اجتماعی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست های راهبردی و کلان سال هشتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ویژه
74 - 88
حوزههای تخصصی:
در این مقاله نقش سرمایه فرهنگی در تقویت اعتماد اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است. اعتماد اجتماعی یکی از مهم ترین مؤلفه های توسعه اجتماعی و گسترش مدرنیته بوده و یکی از جنبه های مهم روابط اجتماعی است. سرمایه فرهنگی که شاخصی از توسعه فرهنگی است، با شاخص ترکیبی؛ تمایلات و گرایشات روانی فرد نسبت به استفاده از کالاهای فرهنگی، میزان استفاده از کالاهای فرهنگی بطور عینی و مدارک و مدارج علمی و فرهنگی فرد، می تواند بر اعتماد اجتماعی تأثیر گذار باشد. رویکرد پژوهش، توصیفی- علی و به روش پیمایشی و به لحاظ زمانی، بصورت مقطعی انجام یافته است. جامعه آماری ش امل زنان و مردان بالای 18 سال می باشد که حجم نمونه بر اساس آن به تعداد 380 نفر انتخاب شده است. یافته های تحقیق نشان داد همبستگی نسبتاً بالایی بین سرمایه فرهنگی و اعتماده اجتماعی قابل مشاهده است و این همبستگی از نظر آماری نیز معنی دار است. همین طور نتایج تحلیل رگرسیونی نشان داد که متغیرهای سرمایه فرهنگی، درآمد و تحصیلات خود فرد و والدین فرد پاسخگو، در مجموع 64 درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کنند، لیکن سهم متغیر اصلی تحقیق یعنی سرمایه فرهنگی در این تبیین 33 درصد است.
بررسی جایگاه انسان اقتصادی در اقتصاد متعارف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدل سازی اقتصادی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۵۱)
81 - 106
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر سعی در معرفی و تأمل روی مفهوم مهم انسان اقتصادی در اقتصاد نئو کلاسیک دارد و زوایای مختلف آن را معرفی و نقد می کند. پژوهش حاضر به دنبال بررسی و نقد مفهوم انسان اقتصادی و برخی تعارضات آن با اقتصاد اسلامی است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که نگاه نئوکلاس یکی ب ه ان سان ب ا مب انی ارزشی و واقعیت های جوامع مختلف سازگار و منطبق نیست. بررسی مبانی فلسفی فردگرایی و لذت گرایی در مکتب لیبرالیسم علاوه بر این که با مبانی اقتصاد اسلامی سازگار نیست و توسط اندیشمندان مسلمان نقد شده است، مورد انتقاد دانشمندان غربی نیز می باشد. لذا هدف از پژوهش حاضر، تأمل و تعمق بیشتر روی این مفهوم کلیدی است که در متون درسی ما به سرعت از روی آن عبور می شود و نفع شخصی و حداکثر کردن سود جزو اصول مسلّم دانش اقتصاد متعارف به دانش پژوهان معرفی می شود. مفاهیمی مثل لذت گرایی، فردگرایی و نفع شخصی تعریف و نقد شده اند.
شناسایی مسئولیت بیمه گر در فرآیند کیفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: بسیاری از حوادث زیان بار به جهت توأم شدن با صدمه بدنی در محاکم کیفری مطرح می شوند و توجه به وضعیت طرفین دعوای زیان، مصلحت بیمه گر و دستگاه قضا ایجاب می نماید تا تدارک زیان با کمترین زمان و هزینه صورت گیرد. سابقه رویه قضایی نشان می دهد که گاه به جهاتی همچون فوت متهم، عدم وقوع بزه و ... مرجع کیفری پرونده را مختومه نموده و طرفین حادثه برای دریافت خسارات خود به طرح دعوای حقوقی ارشاد می شوند. مطالعه حاضر به منظور تبیین رویکرد جدید مقنن در جبران سریع تر و کم هزینه تر صدمات بدنی انجام می شود تا با بررسی تأثیر تبصره (1) ماده 85 قانون آیین دادرسی کیفری بر بیمه گر، نظریه جبران خسارات بدنی ناشی از یک حادثه در ضمن یک دادرسی به جهت جلوگیری از تکرار دعاوی و تحمیل هزینه بر طرفین پرونده، بیمه گر و دستگاه قضا تقویت گردد. روش شناسی: روش مورد استفاده در این پژوهش شیوه توصیفی – تحلیلی است و تصمیمات موجود در رویه قضایی نیز به عنوان مستندات مطالعه مورد استفاده قرار خواهد گرفت. یافته ها: در کنار برخی معایب تفسیر موسع تبصره (1) ماده 85 قانون آیین دادرسی کیفری، تحلیل نتایج اقتصادی و اجتماعی مقرره مزبور، لزوم رسیدگی واحد به تبعات ناشی از یک حادثه را اقتضا می کند و رویه جدید محاکم کیفری نیز به این سمت و سو گرایش دارد. نتیجه گیری: قلمروی تبصره (1) ماده 85 قانون آیین دادرسی کیفری علاوه بر بیت المال، به صندوق تأمین خسارات بدنی و بیمه گر نیز قابل تسری است؛ همچنین با تحت شمول قرار دادن صدمات مقصر و غیر مقصر حادثه در تبصره مزبور، شایسته است تا زمینه لازم جهت رسیدگی به جبران خسارات بدنی ناشی از حادثه در ضمن یک دادرسی فراهم آید. طبقه بندی موضوعی: K4, K10, K13