مطالب
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۱۴۱ مورد.
منبع:
پژوهش در تاریخ سال سوم بهار ۱۳۹۱ شماره ۱ (پیاپی ۶)
69 - 89
حوزههای تخصصی:
با شروع جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط نیروهای بیگانه، آلمانی ها با درک احساسات ضد اشغال مردم ایران درصدد برآمدند تا علاوه بر به خطر انداختن منافع متفقین (روسیه و انگلستان) بتوانند به سیاست "مکانی در زیر آفتاب" امپراتوری آلمان جهت تامین منافع اقتصادی خود گام بردارند. آلمان ها با ایجاد یک شبکه گسترده جاسوسی و تبلیغی شامل ماموران نظامی و عوامل مجرب سیاسی در ایران در پی اهداف خود برآمدند. آن ها قلمروه ایران را به حوضه های مختلفی تقسیم کردند که در این میان ماموریت فارس بر عهده شخصی به نام ویلهلم واسموس گذاشته شد. بی شک وی مشهورترین چهره در دستگاه رهبری تبلیغات ضد متفقین در ایران بود و بخاطر فعالیت هایش به لارنس آلمان شهرت یافت. در این مقاله عملکرد ها و فعالیت های وی را در فارس، اهداف و ابزار و میزان موفقیت و تاثیر گذاریش در تحریک و سازماندهی حرکت های ملی در این منطقه بر ضد نیروهای انگلیس را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
گفت و گو درباره ی رمان سقوط امپراتوری ( چهره ی امریکای کارگری در کتاب روسو)
معرفی و نقد کتاب: ملی شدن صنعت نفت و کسوف امپراتوری انگلستان در خاورمیانه 1954 - 1948
سفارتی منسوب به امپراتوری چین نزد امیر نصر بن احمد سامانی مدخلی بر تاریخ نظامی سامانیان
برهم کنش های فرهنگی زرنکه با ساتراپی های شرقی امپراتوری هخامنشی با استناد به صنعت سفالگری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر دهانه ی غلامان سیستان، یکی از محوّطههای شناخته شده و کلیدی در بخش شرقی امپراتوری هخامنشی به شمار میرود. نمایندگان ساتراپ زرنکه (سیستان) بر پلکانهای شرقی آپادانای تخت جمشید در حال آوردن هدایایی مانند گاو و سپرهای بلند نقش گردیدهاند. علاوه بر این، نمایندگان سایر ساتراپیهای شرقی مانند هندیان، آراخوزیه و گنداریان نیز در حال حمل هدایای خود به بارگاه شاهی هستند. هم اکنون شرقیترین ایالات این امپراتوری ایرانی در خارج از مرزهای کنونی آن و در کشورهای افغانستان، پاکستان و هند واقع شده است. متون کتیبهها و نقش برجستههای هخامنشی، آشکارا بیانگر اهمّیّت ایالتهای شرقی امپراتوری از جمله ساتراپهای هنیدوش، آراخوزیایی و گنداریان است. تکرار اسامی آنها پس از مراکز حکومتی در فهرستهای ایالتی، همچنین عمل جسورانه مسلح بودن آنها در برخی نقوش و اخذ مالیات سنگین از ایالات شرقی جملگی بیانگر اهمّیّت سیاسی این بخش از امپراتوری است.
کاوشهای صورت گرفته در سیستان، پاکستان و افغانستان بسیاری از زوایای گنگ و مبهم تاریخی این ایالات را نمایان ساخت و نشان داد که ساتراپیهای مذکور علاوه بر ارتباطات فرهنگی نزدیک با یکدیگر، در بسیاری از زمینههای تمدّنی و سیاسی بر هم کنشهای فراوانی داشتهاند؛ به گونهای که با مشاهدهی آثار همدوره در محوّطههای باستانی این ساتراپیها، میتوان یگانگی فرهنگی را آشکارا در بین آن ها مشاهده نمود. برای این منظور، محوّطههای باستانی بَلَمبَت، اکرا و چارسَدا در پاکستان که لایههای هخامنشی دارند، با محوّطهی نادعلی (سرخ داغ) در افغانستان و محوّطهی هخامنشی دهانه ی غلامان در سیستان مورد مطالعه قرا گرفتند وسفالینههای آن ها با یکدیگر از نظر تکنیک و ویژگیهای فنّی و شکلی، هدف مقایسه های گونهشناختی قرار گرفت. نتایج حاصل از این مطالعات نشان داد که سیستان در دوره ی هخامنشی بیش از نواحی داخلی ایران، با مناطق شرقی ارتباط و پیوند داشته است.
واکاوی شاخص های تأثیرگذار بر مناسبات مرزی شاهنشاهی ساسانی و امپراتوری بیزانس در قرن پنجم میلادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال 224م، با روی کار آمدن اردشیر بابکان به عنوان شهریار جدید ایران، حکومت جدید ساسانیان موجودیت یافت. از همان آغاز، در سیاست خارجی وی، نشانی از سازش و مدارا در مقابل امپراتوری روم مشاهده نمی شد. ریشه این مناسبات خصمانه با همسایه غربی، به زمان اشکانیان بازمی گشت؛ اما اردشیر بابکان با مطرح کردن بازپس گیری مرزهای اجداد خود که اکنون در دست امپراتوری روم بود، ماهیتی ایدئولوژیک به این منازعات داد. این مسئله امکان هرگونه توافق پایدار مرزی را که با رضایت دو طرف باشد، تقریباَ غیرممکن می کرد؛ ازاین رو، مناسبات مرزی دو قدرت را جز در دوره هایی گذرا، می توان پرده ای از جنگ های پی درپی نامید. با وجود این، قرن پنجم میلادی در این پرده، یک استثنا به شمار می رفت که باید آن را قرن آرامش در مناسبات مرزی دو قدرت نامید. پژوهش حاضر بر آن است تا به بررسی شاخص های تأثیرگذار، بر سیاست های مرزی ساسانیان و امپراتوری بیزانس، در قرن پنجم میلادی بپردازد. بر اساس موضوع، روش و انجام کار در این پژوهش، روش توصیفی تحلیلی و بر پایه مطالعات کتابخانه ای است. آنچه در پایان نوشتار می توان از آن نتیجه گرفت این است: آرامشی که در مرزهای دو قدرت برقرار بود معلول اوضاع نابسامان دربار ساسانی، گرفتاری ساسانیان در مرزهای شرقی خود و همچنین گرفتاری بیزانس در مرزهای شمالی خود، به واسطه تهاجم اقوام صحراگرد، بود.
تحول توسعه شهرها در حکمرانی ولایتی ایالتی کرمان از عصر امپراتوری سلجوقی تا آغاز دوره آل مظفر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روابط بین الملل دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۴۴)
279 - 297
تقسیمات سرزمینی(نظام ایالات و ولایات)، از دیرباز، یکی از دغدغه های کهن حکومت گران سرزمین پهناور ایران بوده و حکایت از آن دارد که یکی از میراث های غنی سیاسی و اداری ایرانیان در این موضوع رقم خورده است. در این میان سرزمین کرمان، با توجه به تغییر محدوده سرزمینی، حکومت ها و تشکیلات سیاسی حاکم بر آن در طول تاریخ از مناطق مهم ایران به شمار می رفته است، و همواره به عنوان یکی از مراکز مهم حکومتی مطرح می شد که به مرکزیت این سرزمین نواحی مجاور آن اداره میشده است. موضوع این پژوهش مولفه های تأثیرگذار بر توسعه شهرهای کرمان از عصر سلجوقی تا آغاز دوره آل مظفر است. پرسش مد نظر این مقاله این است که کدام یک از مؤلفه ها (نظیر قومیت، قدرت، اقلیم و جغرافیا) بر نظام اداری، سیاسی و تقسیمات جغرافیایی این سرزمین تأثیر بیشتری دارد؟ این پژوهش بر اساس روش تحقیق تاریخی و مبتنی بر منابع جغرافیا نگاری و تاریخی انجام گرفته است. دستاوردهای این پژوهش عبارتند از: بررسی عوامل گوناگون اجتماعی، جغرافیایی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مؤثر در بالندگی این مناطق از عصر سلجوقی تا آغاز دوره آل مظفر و پی بردن به مهمترین مؤلفه ها در توسعه شهرها و ولایات این سرزمین.
مرزهای ایران صفوی و امپراتوری عثمانی بر اساس نقشه های تاریخی با تأکید بر آناتولی (آسیای صغیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه فرهنگستان دوره ۲۳ مرداد و شهریور ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۱) ویژه نامه مطالعات آسیای صغیر
28 - 51
حوزههای تخصصی:
بازسازی و مطالعه تحول و تطور مرزهای ایران عصر صفوی با امپراتوری عثمانی اهمیت بسیاری در مشخص کردن سابقه چهارصدساله گستره سیاسی ایران دارد. قدرت مهیب عثمانی و ستیزه جویی های میان دو دولت، آناتولی (آسیای صغیر)، آذربایجان و قفقاز را صحنه بیشترین درگیری ها ساخته بود. از همین بابت موضوع اصلی این مقاله تحولات مرزهای غربی ایران با تأکید بر آناتولی (آسیای صغیر) است. از آنجا که برآمدن صفویان با توسعه نقشه نگاری نوین در اروپا هم زمان بود، اکنون نقشه های تاریخی متعددی از ایران و عثمانی در دست است که می توان آنها را مرجعی دست اول برای بررسی جغرافیای تاریخی ایران و سرزمین های پیرامون در آن هنگام دانست. این پژوهش به روش کتابخانه ای و با رویکردی توصیفی- تطبیقی- تحلیلی به معرفی و مطالعه نقشه های تاریخی می پردازد و به این پرسش ها پاسخ می دهد: تحولات مرزی ایران و عثمانی در عصر صفوی چه نمودی در نقشه های تاریخی آن عصر دارد؟ آیا تحولات مرزهای نیمه غربی ایران به ویژه با آناتولی را می توان در نقشه های تاریخی بازسازی کرد؟ براساس یافته ها، نقشه ها با توجه به ماهیت تصویری شان به نحوی شفاف، گویای آن اند که نه تنها سرزمین های همجوار امروز ایران با ترکیه و عراق و در خلیج فارس، غالباً و عموماً تعلق به دولت صفوی داشته اند، بلکه گستره وسیع قفقاز و نواحی شرقی دریاچه وان نیز به استناد نقشه ها بیشتر در قلمروی ایران بوده اند تا عثمانی. هرچند این نواحی بارها صحنه کشاکش و دست به دست شدن بین دو دولت عثمانی و صفویه بوده اند.
نوستالژی امپراتوری در دخترک امریکایی در عربستان سعودی: بررسی ژانر شرح حال نویسی بعد از یازده سپتامبر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
445 - 469
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی مقوله «شرح حال نویسی» در دخترک امریکایی در عربستان صعودی (2012) اثر جین سسون می پردازد. نویسنده با رویکردی پسااستعماری و پساچندفرهنگی و با استفاده از نظریات منتقدانی نظیر ادوارد سعید و سیدونی اسمیت در پی پاسخ به این پرسش بنیادی است که رابطه گفتمان فرهنگی- سیاسی حاکم بر جامعه امریکایی بعد از یازده سپتامبر با ظهور مجدد شرح حال نویسی (به عنوان نوع ادبی مدرنیسمی) چیست؟ بدین منظور دو مقوله هویت و جنسیت در اثر سسون بررسی شده است. چنین استدلال می شود که ترجیح نویسندگانی چون سسون در استفاده از «شرح حال نویسی» در دوران چندفرهنگ-گرایی پسامدرن، که در ظاهر دوران بازتعریف «خود» و رهایی از گفتمان چیره انسان گرایی لیبرال است، ریشه در گفتمان نئوامپریالیسمی و اسلام هراسی حاکم بر جامعه امریکایی بعد از یازده سپتامبر دارد. به دیگر سخن، این آثار با پررنگ کردن تقابل «خود/دیگری»، که لازمه ساختار سلسله مراتبی حاکم بین «شرق/غرب»، «ما/آنها» است، توانسته اند با سیاست های نئوامپریالیسمی اخیر امریکایی همگام شوند و نقش پررنگی در سیاست بین الملل بازی کند.
جایگاه امپراتوری طرابوزان و امیرنشین قرامان در روابط آق قویونلوها و عثمانی در زمان حسن بیگ آق قویونلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دو امپراتوری طرابوزان و امیر نشین قرامان، در منطقه آناتولی، به لحاظ سیاسی و اقتصادی تأثیر بسزایی در مناسبات و سیاست خارجی حکومت های آق قویونلو و عثمانی داشتند. سیاست توسعه طلبی ارضی و دستیابی به شاه راه های تجارتی مناطق آناتولی، تضاد منافع راهبردی دو حکومت آق قویونلو و عثمانی را آشکار ساخت که سرانجام منجر به پدید آمدن مناسبات خصمانه میان دو طرف شد. سؤال اصلی این پژوهش این است که امپراتوری طرابوزان و امیر نشین قرامان چه نقشی در روابط آق قویونلوها و عثمانی در دوره حسن بیگ آق قویونلو داشتند؟ یافته های این پژوهش، با رویکردی توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر منابع تاریخ نگاری ایرانی و عثمانی، نشان می دهد حسن بیگ برای پیشبرد مقاصد خود در آناتولی و مقابله با سلطان عثمانی، سیاست اتحاد با امیرنشین های محلی آناتولی را برگزید. اما درگیری آق قویونلوها با دیگر دول همجوار و ضعف قدرت نظامی آن دو حکومت محلی، در نهایت به شکست حسن بیگ و الحاق قلمرو طرابوزان و قرامان به حکومت عثمانی منجر گردید.
ارتباط نقشبندیه شبه قاره با نقشبندیه کردستان و پراکندگی آن ها در امپراتوری عثمانی (نیمه نخست سده 19م)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۵
43 - 60
هندوستان از زمان خواجه مؤیدالدین محمد باقی (971 1012 ه.ق) تا بعد از وفات شاه غلام علی عبدالله دهلوی (1240 ه.ق) مرکز طریقت نقشبندیه محسوب می شد. اغلب شیوخ و خلفای نام آور برای کسب سلوک در محضر مرشد کامل عازم این دیار می شدند. از آن سو، بررسی ها نشان می دهد که در کردستان در ابتدای قرن نوزدهم میلادی، طریقت نقشبندیه بر خلاف طریقت قادریه، طریقتی شناخته شده نبود. در نیمه نخست قرن مذکور، مولانا خالد شهرزوری و تعدادی دیگر از کردها عازم هندوستان شدند و مراحل سلوک طریقت نقشبندیه را طی کرده، اجازه ارشاد از مرشد اعظم دریافت نمودند و به موطن خویش بازگشتند. این مقاله با استفاده از روش تحقیق تاریخی با رویکرد توصیفی تحلیلی به بررسی نقش و رابطه مرشد کامل طریقت نقشبندیه مجددیه در هندوستان در شکل گیری این طریقت در کردستان و چگونگی پراکندگی آن در امپراتوری عثمانی می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد که مولانا خالد توانست با جذب بسیاری از بزرگان طریقت قادریه، تعدادی از علمای دینی، فضلا و دولتمردان عثمانی، طریقت نقشبندیه را به جایگاه رفیعی در کردستان و در قلمرو امپراتوری عثمانی برساند. نقش برجسته مولانا خالد و خلفای او در گسترش سریع شبکه طریقت خویش باعث شد که پس از مرگ شاه غلام علی عبدالله دهلوی، مرکزیت طریقت نقشبندیه از هندوستان به عثمانی انتقال یابد و شاخه خالدیه در این طریقت شکل گیرد.
مجله تاریخ: ده روزی که جهان را تکان داد (سقوط امپراتوری رم روزی که جهان به حیرت افتاد)
حوزههای تخصصی:
تبیین ساختار اداری - مالی و قوانین حاکم بر آن در امپراتوری عثمانی (در سده 10 ه. ق./16 م.)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سخن تاریخ سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۷
30 - 53
حوزههای تخصصی:
امپراتوری عثمانی در سده 10 ه.ق./16 م. با به کارگیری تقسیمات اداری-مالی متنوع به عنوان یکی از بزرگ ترین و پایدارترین حکومت های اسلامی تبدیل شد. در همین راستا، پژوهش های مختلفی در رابطه با ساختار اداری-مالیامپراتوری عثمانی انجام شده است باوجوداین، پژوهشی به دست نیامد که به ساختار اداری-مالیامپراتوری یادشده با تکیه بر قانون نامه ها بپردازد و جای خالی چنین پژوهشی احساس می شود؛ از این رو، در پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای به ویژه قانون نامه «سلیمانِ قانونی» -که به نیکی تقسیمات اداری-مالی قلمرو عثمانی در قرن دهم را نشان می دهد- به تبیین ساختار اداری-مالی آن در قرن دهم پرداخته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که تقسیم ممالک محروسه به واحدهای اداری نظیر ایالت، سنجاق، قضا و کوی (از اوایل قرن 10 ق)، تمرکززدایی و اداره منظم تر سنجاق ها را در پی داشته است و از رهگذر تقسیم سنجاق ها به «سالیانلی»(اراضی مشمول مالیات سالیانه) و «سالیانسیز»(اراضی دارای مالیات خاص)، جمع آوری مالیات به شکل منطقی و با در نظر گرفتن تفاوت اقلیم صورت گرفته است. همچنین به منظور اداره اراضی و تأمین نیروی نظامی موردنیاز با کم ترین هزینه، سنجاق ها و زمین ها به شیوه مقاطعه و تیمار تقسیم می گشته اند. افزون بر این با ثبت املاک، نفوس و صدور قوانین جدید برای هر سنجاق و قسمت، روابط بین زمین داران و رعایا تحت کنترل باب عالی (مرکز حکومت) قرار می گرفت. در ادامه و از اواخر قرن دهم با گسترش تقسیماتی همچون آرپالیق، اشکینجی و مفروض القلم (نوع خاصی از اراضی با قوانین خاص)، به مالکان این بخش ها اختیارات زیادی داده شده و درنتیجه از اقتدار حکومت مرکزی در ایالت ها کاسته شد.
نشانه هایی از کهولت امپراتوری: نقدی بر کتاب محدودیت های قدرت، پایان دوران برتری جویی و خود بزرگ بینی
اسلام، گفتمان صلح مدارانه یا جنگ طلبانه؟ نگاهی به کتابِ محمد پیامبر صلح در گرماگرم ستیز امپراتوری ها
منبع:
پژوهش در تاریخ سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۷
111 - 128
حوزههای تخصصی:
هُوان کُل/ خوان کل نویسنده کتابِ محمد پیامبر صلح در گرماگرم ستیزِ امپراتوری ها، نگرش غالب در قرآن و سیره عملی پیامبر را صلح و صلح طلبی قلمداد کرده است. تضاد و مقابله این دیدگاه با نظریه هایی که پیش از آن توسط برخی از نویسندگان غربی مطرح شده بود، موجب شد این اثر با بازخوردهای متعدد و گاه متمایزی مواجه شود. بخشی از خوانندگان، نگاهِ جدید نویسنده را تمجید کرده اند. در مقابل برخی نویسنده را فاقدِ نگاهِ علمی دانسته و حتی او را متعصب خوانده اند. این مسئله اهمیت و ضرورت بررسی و نقد این کتاب را دو چندان می کند. در این نوشتار تلاش خواهد شد ضمن بیان چارچوب اصلی کتاب، ادعاهای نویسنده درباره دین اسلام و قرآن ارزیابی شود. با بررسی و نقد محتوای این اثر بر آن هستیم تا به پاسخی منطقی برای این سؤال دست یابیم که: «چرا این کتاب و حتی نویسنده آن با واکنش های گوناگون و در بسیاری موارد متمایز مواجه شده است»؟
رمولوس کبیر و مرگ یزدگرد از منظر تاریخ گرایی نوین: نگاه دو نمایشنامه نویس به سقوط دو امپراتوری باستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ولاً به هنگام برخورد با آثار هنری دارای مضمون تاریخی، یا انتظار تطابق عین به عین آن اثر با تاریخ را داریم، یا اینکه منتظریم به نوعی خوانش هنرمند را از آن دوره تاریخی ببینیم. حالت اول که به هیچ عنوان، آن هم در جهان هنر قابل بازسازی و بازنمایی نیست. شیوه دوم نیز دیگر کارکرد سابق را ندارد. با داشتن شناختی کافی از نویسنده و شرایط گفتمانی و روابط قدرت در دوره زیست او بهتر می توان نوع نگاهش به تاریخ را در اثری تاریخی واکاوی کرد. در این مقاله با روش تطبیقی و تاریخی، دو اثر مرگ یزدگرد نوشته بهرام بیضایی و رمولوس کبیر نوشته فردریش دورنمات از منظر تاریخ گرایی نوین بررسی می شوند تا نشان داده شود که چگونه دو نمایشنامه نویس در دو مکان و زمان متفاوت از تاریخ اثر گرفته اند و بر تاریخ زمانه خود اثر گذاشته اند. این مقایسه تطبیقی نشان می دهد که انتخاب دوره ای خاص از تاریخ برای نوشتن نمایشنامه از طرف نمایشنامه نویس هدفمند بوده است و همچنین پرداختن به یک دوره تاریخی، متأثر از دوره زیست و فرهنگ نمایشنامه نویس است و علت تفاوت جایگاه قدرت و پایان بندی متن ها در همین موضوع نهفته است.
افول و سقوط امپراتوری ساسانی (آخرین و جامع ترین تحقیق درباره ی علل سقوط ساسانیان و تسل اعراب بر ایران)
حوزههای تخصصی:
گیبون، محمد (ص) و اسلام: مروری بر فصل پنجاهم کتابِ تاریخ زوال و انحطاط امپراتوری روم از ادوارد گیبون (1737 – 1794م)
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۵ مهر و آبان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۲۰۸)
25 - 66
حوزههای تخصصی:
زمانی که جنبش روشنگری اروپا در قرن هیجدهم بالا گرفت، شماری از مورخان و علاقه مندان مطالعات حوزه شرق، در مقابل تعصبات قرون وسطایی کلیسا بپاخواسته و موضع متعادل تری نسبت به اسلام در پیش گرفتند. آنان کوشیدند با مراجعه به منابع عربی و بکار گیری روش های علمی، خود را از بند تعصبات هزار ساله اروپا خلاصی بخشند. نتیجه این حرکت، نگارش آثاری در باره اسلام و حضرت محمد (ص) شد که نگاه واقع بینانه تری به تحولات دوره آن حضرت و بعد از آن داشت. و اما از سوی دیگر، نویسندگان عصر روشنگری، انتقاداتی به مسیحیت داشتند که پاره ای از آنها بر بخشی از مسائل ایمانی دین اسلام نیز بکار گرفته می شد. با این حال و در مجموع، این تحول، حاوی یافته های جدیدی بود که ارزش مرور کردن دارد. در مقاله، فصل پنجاهم کتاب تاریخ زوال و انحطاط امپراطوری روم را که در ترجمه فارسی این کتاب (تهران، 1349 نیامده، مرور خواهیم کرد.
امپراتوری استعماری بریتانیا و رویارویی نظامی ایران و انگلیس در آبراه خلیج فارس و بندر بوشهر در دوره قاجار ( 1273 ه.ق/1856 .م)
سیاستهای استعماری بریتانیا که از آغاز قرن هفدهم میلادی و با سلطه این کشور بر شبه قاره هند آغاز شد، منجر به یکی از بزرگترین فجایع تاریخ بشری شد که بمدت سه قرن و نیم آسیا، آفریقا، خاورمیانه و آسیای دور را با معضلات و مشکلات فراوانی همراه ساخت. در ایران و بویژه کرانه های شمالی خلیج فارس، استعمار غرب از دوران صفویه شروع شد و در دوره قاجار به اوج خود رسید. رویارویی مردم ایران با استعمار انگلیس به دو قرن پیش باز میگردد. بندر بوشهر که بیشترین مرز دریایی با خلیج فارس را دارد و از سال۱۱۷۶ه. ق/ ۱۷۶۳. م در دوره زندیه مورد توجه دولتمردان انگلیس در هند قرار گرفت، چهار بار مورد هجوم نیروهای انگلیس قرار گرفت که هر بار با مقاومت دلیرانه مردم این سامان مواجه شد. در نوشتار حاضر تلاش گردیده روند شکل گیری و حضور استعمارگران انگلیسی در کرانه های شمالی خلیج فارس و بوشهر و مسئله جدایی هرات از ایران و هجوم دوم نیروهای نظامی انگلیس به خلیج فارس و بوشهر و مقابله مردم این منطقه با اشغالگران مورد بررسی قرار گیرد.