مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۲۱ تا ۲٬۳۴۰ مورد از کل ۵۳۷٬۲۲۴ مورد.
Introduction: The research aim was predicting the nurses’ professional ethics based on organizational commitment, work engagement and organizational justice. Material & Methods: In the descriptive study of correlational type, from nurses working in the hospitals of Ahvaz city in 2023-year number of 320 nurses were selected by multi-stage cluster sampling method. Data were collected by questionnaires of professional ethics, organizational commitment, work engagement and organizational justice and analyzed by Pearson's correlation coefficients and multiple regression. Results: The results showed that organizational commitment, work engagement and organizational justice had a positive and significant correlation with nurses' professional ethics (P<0.01). Also, organizational commitment, work engagement and organizational justice could significantly predict 35 percent of the changes in nurses' professional ethics (P<0.001). Conclusion: According to the results of this study, it is necessary to design and implement programs to improve nurses' professional ethics by promoting organizational commitment, work engagement and organizational justice.
مبنای مسئولیت متصدی حمل و نقل در حقوق داخلی و کنوانسیون سی.ام.آر (CMR) با نگرشی بر لایحه تجارت 1398(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فقه مدنی دوره ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۱
59 - 90
حوزههای تخصصی:
در کنوانسیون های بین المللی همچون سی.ام.آر (CMR)1 و قوانین داخلی مانند قانون مدنی و قانون تجارت، مبانی متفاوتی برای مسئولیت متصدی حمل ونقل در نظر گرفته اند و همین امر سبب بروز اختلافاتی شده که قانون گذار در لایحه تجارت 1398 با مشخص نمودن مبنای مسئولیت متصدی حمل به این اختلافات پایان داده است. هدف از این مقاله تعیین مبنای مسئولیت متصدی حمل ونقل با توجه به کنوانسیون سی.ام.آر، قانون مدنی، تجارت و لایحه تجارت 1398 است تا مشخص شود در صورت بروز خسارت، بار اثبات دلیل بر عهده چه کسی است؟ این مقاله با روش تحلیلی-توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای نگاشته شده و نتایج آن نشان می دهد که مبنای مسئولیت متصدی حمل ونقل در لایحه تجارت 1398، از قواعد عمومی قراردادها نشئت گرفته و تعهد متصدی، تعهدی به نتیجه است و صرف عهدشکنی، تقصیر محسوب می گردد و با توجه به ماده 112 آن، قانون گذار «تعهد ایمنی» را به صراحت به عنوان یک تعهد فرعی به آن مبنا اضافه نموده است. همچنین لایحه 1398 در صورت تصویب، برخلاف قوانین مدنی و تجارت، برای قرارداد حمل ونقل ماهیت مستقلی در نظر گرفته و احکام و آثارش را بیان نموده و با وضع ماده 110، با نسخ ضمنی قانون مدنی، قراردادهای حمل ونقلی که به صورت قرارداد اجاره تنظیم می شوند را از شمول قانون مدنی خارج کرده و آن را تحت الشمول مقررات خود قرار داده و در ماده 111 نیز بیان داشته در صورت سکوت لایحه، مقررات معاهدات بین المللی مجری است، و این گونه به صراحت از قانون مدنی عبور نموده و سعی داشته به معاهدات و مقررات بین المللی نظر داشته باشد.
نقش واسطه ای حساسیت اخلاقی در رابطه بین کمال گرایی مثبت و بی صداقتی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۶
111 - 145
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای حساسیت اخلاقی در رابطه بین کمال گرایی مثبت و بی صداقتی تحصیلی دانشجویان دانشگاه یاسوج بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه یاسوج بود که از این جامعه نمونه ای به حجم 365 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند و پرسشنامه های کمال گرایی مثبت Terry Short et al (1995)، حساسیت اخلاقی Narvaez (2001) و بی صداقتی تحصیلی McCabe & Treviño (1996) میان افراد نمونه توزیع گردید. ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام گرفت. یافته ها نشان داد الگوی پیشنهادی از برازش خوبی با داده ها برخوردار است. در خصوص اثرات مستقیم یافته ها نشان دادند کمال گرایی مثبت بر حساسیت اخلاقی اثر مثبت و معنادار و بر بی صداقتی تحصیلی اثر منفی و معنی دار دارد. همچنین حساسیت اخلاقی بر بی صداقتی تحصیلی اثر معنادار نداشت. دیگر یافته ها نشان داد حساسیت اخلاقی در رابطه میان کمال گرایی مثبت و بی صداقتی تحصیلی نقش واسطه ای ندارد؛ لذا پیشنهاد می شود برای افزایش حساسیت اخلاقی و در نتیجه کاهش بی صداقتی تحصیلیِ دانشجویان، پرورش کمال گرایی مثبت آن ها مورد توجه قرار گیرد.
توسعه مدل مفهومی معلم اَمن: یک مطالعۀ داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ضرورت بازاندیشی درباره موضوعِ هویت حرفه ای معلمان و گذار از روی آوردهای حصراندیشانه پیرامون دغدغه یادگیری های حرفه ای معلمان سبب شده است که در سال های اخیر تعدادی از محققان تربیتی بر ضرورت توسعه ایده هایی همچون معلم الهام بخش، معلم مثبت و معلم مشفق، اصرار ورزند. بر این اساس، محققان در این پژوهش با هدف تلاش برای کمک به تعمیق محتوایی پازل تحول زایی حرفه ای در معلمان، توسعه مدلِ مفهومی معلم امن را در اولویت قرار دادند. در این پژوهش، محققان به کمک روش نمونه گیری نظری و از طریقِ مصاحبه ای نیمه ساختاریافته با ۲۹ نفر از معلمان، مشاوران و مدیرانِ مدارس مقطع ابتدایی و دوره اول متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱، داده ها را جمع آوری و در رویکرد نظریه برخاسته از داده ها با استفاده از فرایند سه گانه کدگذاری باز، کدگذاری انتخابی و کدگذاری نظری، پاسخ های مشارکت کنندگان را تحلیل کردند. در این پژوهش، برای بررسی کیفیت نظریه برخاسته از داده ها، از چهار معیار پیشنهادی گوبا و لینکن، استفاده شد. نتایج حاصل از مراحل مختلف کدگذاری شامل ۵۴ مقوله فرعی و ۲۱ مقوله اصلی بود که در قالب عوامل پیشایندی، پدیده محوری، عوامل مداخله گر، عوامل زمینه ای، راهبردها و عوامل پسایندی، نظم یافتند. نتایج این پژوهش نشان داد که مشارکت مندی مسئولانه معلمان در تحول آفرینی حرفه ای، به طرز گریزناپذیری، به تحولی کیفی در معناگرهای حیات تحصیلی یادگیرندگان، منجر خواهد شد. بنابراین، تعقیب نظام مندِ دغدغه دستیابی به فهمیِ بالغانه درباره هویت حرفه ای معلم به کمک پیشنهاداتی نوآورانه مانند ایده معلم امن، به طرز غیرقابل انکاری، فهم مان را از شناساننده های هویت تحصیلی یادگیرندگان، به عنوان شهروندان هزاره سوم میلادی، تعمیق می بخشد.
اثربخشی رویکرد آموزش ترکیبی در تدریس درس فارسی دوم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به ارزیابی اثربخشی رویکرد آموزش ترکیبی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه دوم ابتدایی در درس فارسی در سال تحصیلی 1402-1403 اختصاص دارد. این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بوده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان پایه دوم ابتدایی شهرستان ورامین تشکیل دادند. نمونه آماری شامل دو کلاس به عنوان گروه آزمایش و گواه بود که به صورت تصادفی انتخاب شدند. گروه آزمایش به مدت یک سال تحصیلی تحت آموزش ترکیبی قرار گرفت، درحالی که گروه گواه آموزش های معمول را دریافت نمود. ابزار جمع آوری داده ها، آزمون پیشرفت تحصیلی بود که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون از هر دو گروه اخذ شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری توصیفی و استنباطی (همبستگی پیرسون، تی مستقل و تحلیل کوواریانس) تحلیل شدند. نتایج نشان داد که میانگین نمرات پس آزمون در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه افزایش چشم گیری داشته است. همچنین، آزمون تی مستقل تفاوت معناداری را بین میانگین نمرات پس آزمون دو گروه نشان داد. نتایج تحلیل کوواریانس نیز با کنترل اثر پیش آزمون، تأثیر مثبت و معنادار رویکرد آموزش ترکیبی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان گروه آزمایش را تأیید نمود. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که رویکرد آموزش ترکیبی می تواند به عنوان یک روش مؤثر در بهبود یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه دوم ابتدایی در درس فارسی استفاده شود. این رویکرد با ترکیب روش های آموزشی سنتی و نوین، امکان یادگیری فعال و تعاملی را برای دانش آموزان فراهم آورده و به تقویت درک مفاهیم کمک می نماید.
بدفهمی های رایج از مفاهیم فیزیک عمومی؛ مطالعه موردی دانشجو-معلمان رشته آموزش ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۶
207 - 234
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله شناسایی بدفهمی های دانشجومعلمان رشته آموزش ابتدایی از مفاهیم فیزیک عمومی است. روش پژوهش آمیخته (کیفی-کمی) است؛ ابتدا با تحلیل محتوای سرفصل های آموزش علوم، بدفهمی ها در حوزه فیزیک عمومی شناسایی شد. سپس، برای تأیید بدفهمی ها، از روش کیفی گروه کانونی (6 نفره) استفاده شد. در بخش کمی پژوهش، میزان رواج این بدفهمی ها در بین دانشجومعلمان با استفاده از یک آزمون محقق ساخته مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری بخش کمی، دانشجومعلمان مقطع کارشناسی ورودی سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۳۹۸ در رشته آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان بود. نمونه ای به حجم ۳۴۰ نفر به روش نمونه گیری در دسترس از میان دانشجومعلمان پردیس های تهران، مشهد، اصفهان، اراک، یاسوج و همدان انتخاب شد. نتایج تحقیق نشان داد که تمامی ۲۰ بدفهمی شناسایی شده، در بین دانشجومعلمان وجود دارد که برخی از آن ها رواج بالاتری دارند. همچنین، نتایج نشان می دهد که تعداد و شدت بدفهمی های موجود در میان دانشجومعلمان قابل توجه است و این امر ضرورت بازنگری و اصلاح برنامه های درسی تربیت معلم را برجسته می سازد.
بررسی نقش میانجی گرایش به انتقام در رابطه بین مهارگری تلاشگر و رفتارهای ضداجتماعی در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: رفتارهای ضداجتماعی به اعمالی اطلاق می شود که مغایر با هنجارها و قوانین اجتماعی هستند و شامل خشونت، پرخاشگری و تخریب اموال می شوند. این رفتارها در نوجوانان می تواند منجر به مشکلات تحصیلی، اجتماعی و قانونی شود و بر روابط بین فردی آن ها با خانواده و همسالان تأثیر منفی بگذارد؛ بنابراین، هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای گرایش به انتقام در رابطه بین مهارگری تلاشگر با رفتارهای ضداجتماعی در نوجوانان شهر شیراز بود.
روش: جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر شیراز در سال تحصیلی 1402-1401 بود. نمونه پژوهش شامل 567 دانش آموز مقطع متوسطه دوم شهر شیراز بود که به روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه های مهارگری تلاشگر (الیس و رتبارت، 2001)، گرایش به انتقام (فلورس-کاماچو و همکاران، 2022) و رفتارهای ضداجتماعی (بارت و دونلان، 2009) بود که در میان افراد نمونه توزیع گردید. ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از تحلیل مسیر و با کمک نرم افزارهای SPSS-24 و AMOS-24 انجام گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد، الگوی پیشنهادی از برازش خوبی با داده ها برخوردار است. نتایج نشان داد اثر مستقیم مهارگری تلاشگر به گرایش به انتقام (000/0=p، 51/0-=β)، مهارگری تلاشگر به رفتارهای ضداجتماعی (000/0=p، 11/0=β) و گرایش به انتقام به رفتارهای ضداجتماعی (000/0=p، 13/0=β) معنی دار است. دیگر یافته های پژوهش نشان داد گرایش به انتقام در رابطه بین مهارگری تلاشگر و رفتارهای ضداجتماعی (000/0=p ، 40/0-=β) در سطح 01/0 نقش واسطه ای دارد.
نتیجه گیری: بنابراین تقویت مهارگری تلاشگر منجر به کاهش گرایش به انتقام و رفتارهای ضداجتماعی می شود.
پیش بینی امنیت روانی بیماران مبتلا به سرطان گوارش بر اساس بنیان های اخلاقی و رشد پس از آسیب با نقش میانجی باورهای مثبت فرا هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
87 - 101
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین برازش مدل ساختاری رابطه بنیان های اخلاقی و رشد پس از آسیب با امنیت روانی با نقش میانجی باورهای فرا هیجانی در بیماران سرطان گوارش بود. مطالعه از نوع همبستگی و روش معادلات ساختاری بود. جامعه آماری تمامی بیماران مبتلابه سرطان گوارش مراجعه کننده به بیمارستان ولیعصر (عج) و مرکز مهرانه زنجان در سال 1402 بودند. از این جامعه تعداد 100 نفر به روش در دسترس انتخاب شد. ابزار جمع آوری داده های پژوهش پرسشنامه بنیان های اخلاقی هایت و گراهام (2007)، مقیاس رشد پس از آسیب تدسچی و کالهون (1996)، مقیاس امنیت روانی مازلو فرم کوتاه (1952) و پرسشنامه فراشناخت و فرا هیجان مثبت بئر (2011) بود. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزارهای SPSS نسخه 25 و PLS نسخه ۳/۳ تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد که اثر مستقیم باورهای فرا هیجانی بر امنیت روانی در بیماران سرطان گوارش، معنادار است (0/57=P<0/05 ,β). اثر مستقیم رشد پس از آسیب بر باورهای فرا هیجانی در بیماران سرطان گوارش، معنادار است (β=0/42, p<0/05). باورهای فراهیجانی مثبت در رابطه بین رشد پس از آسیب و امنیت روانی در بیماران سرطان گوارش نقش میانجی دارند (β=0/24, p<0/05). همچنین مدل نقش میانجی باورهای فرا هیجانی مثبت در رابطه بین بنیان های اخلاقی و رشد پس از آسیب در بیماران مبتلابه سرطان گوارش از برازش مطلوبی برخوردار است (SRMR=0/08, NFI=0/91). باتوجه به یافته ها می توان مداخلاتی را باهدف بهبود باورهای فراهیجانی مثبت، رشد پس از آسیب و بنیان های اخلاقی برای افزایش امنیت روانی در بیماران مبتلا به سرطان طراحی واجرا نمود.
الگوی توسعه فردی معلمان دوره ابتدایی استان البرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف اصلی پژوهش حاضر طراحی و ارائه الگوی توسعه فردی برای معلمان مدارس ابتدایی استان البرز بود. روش: این پژوهش با شیوه کیفی و رویکرد گلیزری با پانزده معلم خبره استان البرز در سال تحصیلی 1404-1403 با استفاده از نمونه گیری هدفمند انجام شد تا جایی که تحلیل ها به اشباع نظری رسید. داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته گردآوری شد. روش تحلیل به صورت کدگذاری بوده که در سه سطح باز (مفهوم)، محوری (مقوله فرعی) و انتخابی (مقوله اصلی) انجام شده است. مفهوم ها و مؤلفه های الگوی توسعه فردی (123مفهوم، 17 مقوله فرعی و 4 مقوله اصلی) از مصاحبه ها مشخص و در قالب الگو تدوین شد.. یافته ها: یافته ها نشان داد که توسعه فردی معلمان دوره ابتدایی شامل چهار مؤلفه کلیدی شامل عوامل اجتماعی؛ عوامل سازمانی؛ عوامل فردی و عوامل اجتماعی بوده است. عوامل اجتماعی؛ شامل مسئولیت پذیری اجتماعی، جوّ و فرهنگ اجتماعی، ارتباط با جامعه؛ عوامل سازمانی شامل رویکرد مدیریتی، هدف گذاری، چشم انداز سازمانی، فراهم کردن امکانات؛ عوامل فردی؛ شامل اخلاق حرفه ای، کنترل درونی، خودکارآمدی، بلوغ فکری، انگیزه پیشرفت و عوامل آموزشی؛ شامل مهارت آموزشی، کار تیمی، طراحی آموزشی، ارزشیابی، پژوهش بوده است. نتیجه گیری: بنا بر یافته های به دست آمده در این پژوهش مدل مفهومی توسعه فردی به منظور بهسازی معلمان مدارس ابتدایی ترسیم شد.
تحلیلی بر جایگاه، فرصت ها و چالش های طراحی آموزشی در محیط یادگیری تلفیقی با تأکید بر جایگاه حرفه ای معلم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه حرفه ای معلم سال ۱۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
27 - 54
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: ورود فناوری های جدید به حوزه آموزش، باعث شکل گیری محیط های جدیدی همچون محیط های یادگیری تلفیقی شده است. در این میان، عنصر طراحی آموزشی در محیط های یادگیری تلفیقی از مؤلفه های مهم و تأثیرگذار محسوب می شود. این مؤلفه مهم و محیط های یادگیری تلفیقی دارای عناصر و بخش هایی هستند که جهت تأثیرگذاری مناسب می بایست تبیین گردد. هدف از پژوهش حاضر، تبیین جایگاه، فرصت ها و چالش های طراحی آموزشی در محیط های یادگیری تلفیقی با تأکید بر جایگاه حرفه ای معلم در عصر حاضر است. روش ها : این پژوهش از نظر هدف از نوع پژوهش کاربردی و از نظر ماهیت داده ها از نوع پژوهش هایی کیفی است که به روش مرور نظام مند و با مدل پریزما انجام شده است. کلمات کلیدی این پژوهش در هفت پایگاه داده خارجی Scopus,Eric,Web of Science,Springer Sciencedirect, Wiley Online Library,Taylor and Francis در تیرماه 1402 بر اساس راهبردهای جستجو مورد بررسی قرار گرفت. براساس معیار های اخلاقی و راهبردها انتخاب، از بین 446 مقالات مرتبط در بین سال های 2013 تا 2023 میلادی، 201 مقاله انتخاب شد که درنهایت پس از عبور از معیارها و غربالگری در نظر گرفته شده و ارزیابی بتن و نرم افزار علم سنجی POP، 24 مقاله جهت تکمیل تحقیق و تحلیل عمیق انتخاب شد. یافته ها: تحلیل پژوهش های انتخاب شده بر اساس معیار های موردنظر حاکی از کاربرد اثربخش طراحی آموزشی در یادگیری تلفیقی برای رسیدن به اهداف آموزشی با تأکید بر نقش و جایگاه حرفه ای معلم بود. همچنین به کارگیری طراحی آموزشی در یادگیری تلفیقی باعث تسهیل یادگیری، درگیری در یادگیری، فعال شدن، یادگیری مادام العمر، علاقه و مسئولیت پذیری فراگیران می گردد. از جمله چالش های اساسی این محیط می توان به کمبود درس افزارهای استاندارد که امکان تعامل فراگیر در ابعاد مختلف را فراهم سازد، کمبود منابع مالی و نبود یک نگاه حمایتی منسجم اشاره کرد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که عنصر طراحی آموزشی یکی از عناصر حیاتی محیط های یادگیری تلفیقی برای معلمان حرفه ای محسوب می شود. همچنین تحلیل پژوهش های انتخاب شده بر اساس معیار های موردنظر، حاکی از کاربرد اثربخش انواع الگوهای طراحی آموزشی در محیط های یادگیری تلفیقی جهت رسیدن به اهداف آموزشی در سطوح مختلف یادگیری دارد. همچنین نوع رویکردی که معلمان در طراحی آموزشی در محیط های یادگیری تلفیقی انتخاب می کنند، در میزان تحقق انواع اهداف یادگیری فراگیران تأثیر دارد
الگوی فرآیند کاهش رفتار ضد شهروندی سازمانی با رویکرد تبیین منزلت کارکنان در سازمانهای دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر الگوی فرآیند کاهش رفتار ضد شهروندی سازمانی با رویکرد تبیین منزلت کارکنان در سازمان های دولتی می باشد. روش پژوهش با توجه به هدف آن، کاربردی و از حیث شیوه اجرا، کیفی و با استفاده از روش داده بنیاد می باشد. جامعه آماری شامل اساتید دانشگاهی، خبرگان و متخصصان منابع انسانی و مدیران سازمانهای دولتی استان اردبیل به تعداد 16 نفر که به تعداد 10 نفر از این افراد برای مشارکت در خصوص جوابگویی به سؤالات اعلام آمادگی کردند و مورد مصاحبه قرار گرفتند و به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده شامل مصاحبه نیمه ساختار یافته می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از کدگذاری و روش داده بنیاد و نرم افزار MAXQDA می باشد. براساس یافته های پژوهش شرایط علی از 2 مقوله اصلی و 11 زیرمقوله ها تشکیل شدند مقوله های اصلی شامل عوامل سازمانی و عوامل فردی می باشد. راهبردها با سه مقوله (اقدامات سازمانی، اقدامات منابع انسانی و اقدامات فردی), شرایط زمینه ای (ضعف های مدیریتی، عوامل شغلی، عوامل مرتبط با قوانین و عوامل سیاسی) عوامل مداخله گر (عوامل محیطی- اداری و عوامل خانوادگی) پیامدها (پیامدهای شغلی، پیامدهای فردی و پیامدهای سازمانی) شناسایی و تأیید شدند.
مدلسازی آموزش مدیریت منابع انسانی نسل سوم دانشگاه های علوم پزشکی کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت و چشم انداز آموزش دوره ۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
132 - 158
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مدل سازی آموزش منابع انسانی نسل سوم دانشگاه های علوم پزشکی کشور می باشد. این مطالعه از نظر هدف کاربردی-توسعه ای و از نظر شیوه گردآوری داده ها توصیفی-پیمایشی است. جامعه مشارکت کنندگان بخش کیفی شامل مدیران دانشگاه های علوم پزشکی کشور است که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. در بخش کمی نیز از دیدگاه 384 نفر از کارشناسان دانشگاه های علوم پزشکی کشور استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه محقق ساخته می باشد. برای تحلیل مصاحبه های تخصصی از روش تحلیل مضمون با نرم افزار MaxQDA20 استفاده شد. برای اعتبارسنجی الگو از روش حداقل مربعات جزئی با نرم افزار 3Smart PLS استفاده گردید. نتایج نشان داد حکمرانی، سیاست و قانون گذاری، دین و فرهنگ، عوامل امنیتی و دفاعی بر عوامل اجتماعی و اقتصادی تأثیر دارند. عوامل اجتماعی و اقتصادی نیز بر ساختار، آمادگی و زیرساخت، تعاملات و ارتباطات و پژوهش و فناوری تأثیر می گذارند. این عوامل نیز بر مدیریت اجرایی اثر می گذارد و مدیریت اجرایی بر ویژگی های جسمی، صلاحیت های علمی، عقلی، روانی، رفتاری، معنوی و اخلاقی تأثیر می گذارند. این عوامل نیز بر راهبری و مدیریت آموزشی گذاشته و در نهایت به آموزش منابع انسانی نسل سوم دانشگاه های علوم پزشکی منتهی می شود.
ارائه الگوی عوامل موثر بر استقرار استراتژی های سازمانی با هدف توسعه پایدار ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت و چشم انداز آموزش دوره ۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
206 - 229
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش ارائه الگوی عوامل مؤثر بر استقرار استراتژی های سازمانی با هدف توسعه پایدار ملی می باشد. تحقیق حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر اجرا آمیخته (کیفی-کمی) و با رویکرد داده بنیاد و از نظر ماهیت، از نوع تحقیق های توصیفی- پیمایشی می باشد. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل 12 نفر از خبرگان فعال در حوزه سازمان های مردم نهاد و مدیران این سازمان ها و نمونه گیری با استفاده از روش گلوله برفی و جامعه آماری در بخش کمی شامل 20 نفر و به روش نمونه گیری قضاوتی و هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری پژوهش، مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه می باشد. برای تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی روش داده بنیاد از نرم افزار MAXQDA و در بخش کمی از نرم افزار Expert Choice استفاده شد. نتایج در بخش کیفی نشان داد که مولفه های شناسایی شده در شش دسته شرایط علی، راهبردها، کنش ها، بستر، شرایط مداخله گر و پیامدها دسته بندی شدند و نتایج در بخش کمی نشان داد که پذیرش و حمایت جامعه با امتیاز 117/0 بیشترین تأثیر را بر استقرار خط مشی های سازمان های مردم نهاد دارد. همچنین تعیین اهداف مشخص سازمان های مردم نهاد با امتیاز 116/0 و استفاده از افراد ماهر و باتجربه با امتیاز 107/0 در اولویت های بعدی قرار گرفتند. از میان شاخص های مورد بررسی، کمترین تأثیر مربوط به توانمندسازی نیروی انسانی و مشارکت اعضای جامعه با امتیاز 02/0 بود. این نتایج نشان می دهد که عوامل مرتبط با پذیرش اجتماعی و تعیین اهداف مشخص، نقش محوری در موفقیت خط مشی های سازمان های مردم نهاد دارند.
مقایسه سطح انگیزشی و صلاحیت حرفه ای دانشجویان دوره های کارشناسی پیوسته دانشگاه فرهنگیان با مهارت آموزان ماده 28(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت و چشم انداز آموزش دوره ۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
316 - 337
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه سطح انگیزشی و صلاحیت حرفه ای دانشجویان دوره های کارشناسی پیوسته دانشگاه فرهنگیان با مهارت آموزان ماده 28 می باشد. پژوهش حاضر کاربردی و توصیفی از نوع پیمایشی - علّی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان با حجم 94500 نفر و مهارت آموزان ماده 28 با حجم 23000 نفر می باشد که حجم نمونه آماری با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای 340 نفر انتخاب گردید. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های استاندارد تعیین صلاحیت حرفه ای معلمان ملائی نژاد (1391) و تعیین سطح انگیزش مازلو (1943) استفاده گردید. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t مستقل با نرم افزار SPSS26 و تحلیل سلسله مراتبی با نرم افزار Expert Choice انجام گرفت. نتایج نشان داد از لحاظ ابعاد صلاحیت حرفه ای، بعد صلاحیت نگرشی در بین مهارت آموزان بیشتر از دانشجو معلمان است. هم چنین از لحاظ سطح انگیزش ابعاد احساس امنیت، احساس استقلال وخودشکوفایی در مهارت آموزان بیشتر از دانشجو معلمان است. یافته دیگر این که مؤلفه های صلاحیت حرفه ای از نظر اهمیت به ترتیب 1- صلاحیت شناختی،2- صلاحیت مهارتی و 3- صلاحیت نگرشی و ابعاد سطح انگیزش از نظر اهمیت به ترتیب 1- احساس امنیت 2- احترام 3- استقلال،4- خودشکوفایی و 5- تعلق اجتماعی تعیین گردید. بنابراین می توان گفت که بررسی سطح انگیزشی و صلاحیت حرفه ای معلمان، یکی از گام های مؤثر در ارتقای سطح نظام آموزشی محسوب می گردد که نتایج آن می تواند در جهت بهبود و پیشبرد اهداف عالی نظام تعلیم و تربیت مورد استفاده قرار گیرد.
شناسایی و دسته بندی ذهنیت اعضای هیات علمی به شکست کارآفرینی در دانشگاه با کاربرد روش شناسی کیو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت نوآوری و راهبردهای عملیاتی سال ۶ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
344 - 365
حوزههای تخصصی:
هدف: در دنیا تنها %۲۰ از کسب وکارهای نو بنیان بیش از سه سال ادامه داشته اند و ما بقی محکوم به شکست بوده اند. هدف از انجام این پژوهش شناسایی و دسته بندی ذهنیت اعضای هیات علمی به شکست کارآفرینی در دانشگاه بین استاد-دانشجو است. روش شناسی پژوهش: چارچوب فلسفی این پژوهش از نوع پارادایم تفسیری-اثبات گرایی است و از لحاظ جهت گیری در دسته پژوهش های کاربردی قرار می گیرد. برای شناسایی ذهنیت از روش شناسی کیو استفاده شده است. ابتدا ادبیات و پیشینه پژوهش مرور و سپس، بر اساس اسناد و مدارک و مصاحبه و پرسش نامه از 12 خبره (متخصصان و خبرگان دانشگاهی) عبارت کیو شکل گرفته است. سپس در مرحله بعد از اعضای هیات علمی دانشگاه خواسته شده است که عبارات کیو را بر محورهای تنظیم شده موافق و مخالف و ممتنع در قالب طیف شش گزینه ای (6+ تا 6-) دسته بندی کنند؛ سپس با استفاده از روش تحلیل عاملی در نرم افراز SPSS داده ها تجزیه وتحلیل شده و در قالب الگوهای مختلف ذهنی دسته بندی شده اند. پایایی آزمون از طریق آزمون مجدد و روایی آزمون با توجه به مصاحبه و اعمال نظرات خبرگان مورد تائید قرارگرفته است. یافته ها : سه الگوی ذهنی شناسایی شد که به ترتیب اهمیت عبارتند از رویکرد و الگوی ذهنی اول: بازاریابی و استراتژی، رویکرد و الگوی ذهنی سوم: عملکرد و کار تیمی و رویکرد و الگوی ذهنی دوم: مالی و اقتصادی. الگوی اول بر این نظر است که عوامل بازاریابی و عوامل مرتبط با استراتژی های مدیریتی و سازمانی موجب شکست کارآفرینی در دانشگاه می شود. الگوی دوم بر این نظر است که عوامل مالی و شرایط اقتصادی و نبود تسهیلات و حمایت های مربوطه از طرف اصناف و دانشگاه و عدم حمایت مالی استادان دانشگاهی و یا وضعیت نامناسب اقتصادی و مسایل مالی دانشجویی موجب شکست کارآفرینان دانشگاهی استاد-دانشجویی می شود. الگوی سوم بر این نظر است که عوامل عملکردی و تیمی و عدم حضور استاد و یا عدم حضور دانشجویان و عدم پای کار بودن استاد و دانشجو و ناهماهنگی های مربوطه بین اعضای تیم موجب شکست های کارآفرینی در دانشگاه و بین اساتید و دانشجویان که ایجاد کارآفرینی کرده اند، می شود. اصالت/ارزش افزوده علمی: با فهم ذهنیات مختلف و اهمیت این ذهنیات می توان در کاهش ریسک شکست کارآفرینی گامی موثر برداشت. ذهنیات مختلف و عامل های مختلف به ترتیب اهمیت در این پژوهش آورده شده است.
اکوسیستم حکمرانیِ هوش مصنوعی در آموزش: رویکردی داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمرانی و توسعه دوره ۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
99 - 121
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر شناسایی مولفه های اکوسیستم حکمرانی هوش مصنوعی در آموزش است که با استفاده از رویکرد کیفی و روش گراندد تئوری(داده بنیاد) انجام شد. ابزار مورداستفاده، مصاحبه نیمه ساختار یافته بود و مشارکت کنندگان پژوهش، متخصصان، مجربان آموزشی، صاحب نظران، اعضای هیئت علمی حوزه های علوم تربیتی و علوم کامپیوتر بودند که از بین آن ها 18 نفر به عنوان نمونه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. تحلیل داده ها با روش کدگذاری سه مرحله ای باز و محوری و انتخابی انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد که اجزای اکوسیستم حکمرانیِ هوش مصنوعی در آموزش مشتمل بر: نهادهای دولتی(50.39%)، که از زیرمولفه های مانند: سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی؛ شورای عالی آموزش و پرورش؛ وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات؛ شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ شورای عالی فضای مجازی؛ پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش؛ معاونت های آموزشی وزارت آموزش و پرورش؛ معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری؛ سازمان های نظارتی؛ نهادهای تنظیم مقررات و حقوقی تشکیل شده است. سپس ذی نفعان نظام تعلیم وتربیت (20.14%)؛ که از مواردی چون: مدیران مدارس؛ معلمان؛ دانش آموزان؛ والدین و جامعه محلی تشکیل شده است. سپس نهادهای غیردولتی (15.87%) که از زیرمولفه هایی مانند: توسعه دهندگان نرم افزار؛ شرکت های نوآور؛ سازمان های غیردولتی؛ نهادهای تحقیقاتی؛ شرکت های فناوری؛ شرکت های تولید محتوا و مؤسسات مالی و سرمایه گذاران تشکیل شده است و در نهایت صاحب نظران نظام تعلیم وتربیت (13.66%) از موارد چون: پژوهشگران؛ طراحان برنامه های آموزشی؛ مشاوران آموزشی و متخصصان داده تشکیل شده است.
Analyzing Van Life as a Child-Centered Tourism Model in Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study investigates the developmental outcomes of Van Life as an emerging form of child-centered tourism in Iran. Van Life, defined as short-term, vehicle-based travel involving family participation and nature immersion, offers educational and emotional benefits for children. Despite its growing global appeal, this model remains largely unexamined in the Iranian context. Using a qualitative, exploratory-descriptive design, the study collected data from 15 families and 25 children aged 6–12 years who had engaged in Van Life-style travel. Data were gathered through semi-structured interviews, participant observation, and children’s drawings and were analyzed thematically. The findings indicate that Van Life positively contributes to children’s development in four domains: emotional (increased self-confidence and emotional regulation), cognitive (hands-on problem-solving and nature-based learning), social (strengthened family bonds and cultural openness), and environmental (awareness of sustainability and responsible behavior). Nonetheless, key barriers were identified, including inadequate infrastructure, cultural conservatism, and limited parental preparedness to support experiential learning during the travel. The study concludes that Van Life holds potential as a sustainable, inclusive, and educational tourism model for families in Iran. To address these limitations, this study recommends promoting environmental education, expanding support services, and designing policies that recognize the developmental value of child-centered tourism experiences.
Cultural Marketing through Food: a Case of Traditional Dish Names and Culinary Heritage in Guilan Province, Northern Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Cultural marketing is considered one of the most effective strategies for introducing and strengthening local identities in the context of globalization. Among various cultural elements, food holds a distinctive position as both a part of tangible culture and an element of intangible heritage. It can convey the values, narratives, and lifestyles of a region in an accessible and experiential way. This study examines the role of traditional culinary practices and local dish names in the cultural marketing of Guilan Province, Northern Iran. A mixed-method approach (qualitative and quantitative) was used. In the qualitative phase, data were collected through semi-structured interviews with 24 participants, including local chefs, cultural heritage experts, and organizers of culinary tourism tours. Thematic Content Analysis was applied to interpret the interviews. In the quantitative phase, a researcher-designed questionnaire was administered to 306 incoming tourists who had experienced local food in the province. Their responses were analyzed statistically. The findings indicate that Guilan's traditional foods reflect the region’s climate, history, language, rituals, and indigenous beliefs. Through the diversity of ingredients, unique cooking methods, and culturally rooted names, these foods have strong cultural appeal. Statistical analysis also revealed significant and positive relationships between tourists’ demographic, psychological, and motivational characteristics and their willingness to consume local foods and engage in culinary tourism Additionally, factors such as the diversity of dish names and preparation styles, the hospitality culture, health-related aspects of local food, and promotional activities were found to significantly influence demand and enhance the culinary tourism experience. Overall, the study emphasizes that the deliberate integration of food culture into tourism policies—especially by leveraging its symbolic and narrative dimensions—can strengthen destination branding and contribute to the sustainable economic and cultural development of local communities.
ارائه الگوی ویژگی های سندروم دانینگ-کروگر باهدف ارزیابی سرخوردگی های حرفه ای حسابرسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش ارائه الگوی ویژگی های سندروم دانینگ-کروگر باهدف ارزیابی سرخوردگی های حرفه ای حسابرسان می باشد. روش شناسی این مطالعه ترکیبی است به طوریکه در بخش کیفی از طریق غربالگری سیستماتیک، نسبت به شناسایی محورهای اصلی و مضمونی علل سرخوردگی حرفه ای حسابرسان براساس الگوی سندروم دانینگ-کروگر اقدام می شود. سپس طی دو مرحله تحلیل دلفی تلاش می شود تا پایایی ابعاد شناسایی شده مورد بررسی قرار گیرد. در نهایت در بخش کمی از طریق دو تحلیل فازی دیمتل و رتبه بندی تفسیری، به دنبال ارزیابی پدیده سرخوردگی حرفه ای حسابرسان می باشد.نتایج مطالعه در بخش کیفی از وجود سه محور اصلی و 22 مضمون به عنوان الگوی ویژگی های سندروم دانینگ-کروگر انتخاب شدند. سپس در بخش کمی ابتدا مشخص شد، علل شغلی مهمترین محور سندروم دانینگ-کروگر است که محرک اصلی سرخوردگی های حرفه ای حسابرسان تلقی می شود. همچنین مشخص گردید، سبک رهبری و مدیریتی آمرانه در نقش شریک حسابرسی، مضمون مؤثری در بروز سرخوردگی حرفه ای در حسابرسان براساس الگوی سندروم دانینگ-کروگر تلقی می شود.نتیجه این مطالعه بیان کننده ی این مسئله است که علل شغلی به عنوان یک فرآیند سرخوردگی در مشاغل پر استرس بیشترین اثرگذاری را دارد، زیرا محرک هایی که باعث می شود تا حرفه حسابرسی از طریق فشار شغلی حسابرسان را دچار فرسایش نمایند، معمولاً گسترده و غالباً غیرقابل کنترل می باشند.
افزایش شفافیت و عدالت مالیاتی از طریق ترکیب فناوری های بلاک چین و هوش مصنوعی در نظام مالیاتی هوشمند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی بودجه و مالیه سال ۶ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
11 - 32
حوزههای تخصصی:
نظام های مالیاتی سنتی با چالش هایی مانند فرار مالیاتی، عدم شفافیت و ناکارایی در فرآیندهای وصول مواجه بوده اند. این پژوهش با ارائه یک چارچوب نوآورانه به نام TAF (ترکیب فناوری های بلاک چین و هوش مصنوعی)، راهکاری برای تحول دیجیتال نظام مالیاتی ایران ارائه میدهد. در این مطالعه، با تحلیل تجربیات موفق جهانی (مانند استونی و سنگاپور) و مطالعات موردی داخلی (طرح صورتحساب الکترونیکی)، اثربخشی فناوری های نوین در افزایش شفافیت و عدالت مالیاتی بررسی شده است. چارچوب پیشنهادی در سه لایه فنی (ثبت غیرمتمرکز تراکنش ها با بلاک چین، تشخیص ناهنجاری ها با الگوریتم های هوش مصنوعی، و پلتفرم کاربردی برای مودیان) و یک لایه حاکمیتی طراحی گردید. یافته ها نشان میدهد که پیاده سازی این مدل می تواند تا ۳۵٪ فرار مالیاتی را طی سه سال کاهش دهد و زمان پردازش اظهارنامه ها را تا ۷۰٪ کاهش دهد. همچنین مطالعه موردی در استان تهران نشان داد که درآمد مالیاتی ۱۸٪ افزایش خواهد یافت. این نتایج نشان میدهد که ترکیب فناوری های نوین، نه تنها یک ضرورت فنی، بلکه گامی اساسی به سوی تحقق عدالت مالیاتی و ارتقاء حکمرانی دیجیتال در ایران است.







