
مقالات
حوزههای تخصصی:
گذار از نظم دو قطبی در جنگ سرد و طی شدن دوران گذار در نظام بین الملل که همراه با تلاش ایالات متحده آمریکا به منظور پی افکندن نظم تک قطبی بود، اکنون نوید دوران جدیدی را می دهد که در آینده ای نزدیک شرایط نظم جهانی نوینی را ترسیم خواهد کرد. در این شرایط ایران به عنوان یکی از بازیگران کلیدی در غرب آسیا، نیازمند یک طرح راهبردی و جامع در مواجهه با این نظم نوین است. بنابراین با توجه به مجموعه این تحولات و چالش ها و فرصت های پیش روی، این پرسش اساسی مطرح می گردد که راهکار مناسب برای ایران به منظور مواجهه با نظم نوین جهانی باید چه ویژگی هایی داشته و برخوردار از چه عناصری باشد؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که راهکار و طرح راهبردی مناسب برای ایران در مواجهه با نظم نوین جهانی باید یک طرح تعامل گرایِ تعادل گرایِ چندوجهی با امکان استفاده از فرصت ها و ظرفیت های مختلف در شرق و غرب و به ویژه در منطقه خود باشد. به عنوان نمونه در زمینه نظامی و امنیتی با شرق، در زمینه تکنولوژیک با غرب و در زمینه ایجاد بلوک اقتصادی و امنیتی با منطقه تمرکز نماید. اینکه نیاز است تمامی و یا بخشی از راهبردهای پیشنهادی در این مسیر پررنگ تر باشد، بستگی به شرایط وقوع و تحقق نظم مزبور دارد. با این وجود نیاز است تمامی ظرفیت های لازم بر اساس طرح راهبردی پیشنهادی فعال گردد. رویکرد این پژوهش توصیفی – تحلیلی، روش آن کیفی و شیوه گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است.
چشم انداز روابط ایران و چین از منظر توافق 25 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگاه به شرق ایران و ابتکار کمربند و جاده چین به طور مشترک دو کشور را به امضای توافقنامه همکاری جامع 25 ساله در سال 2021 سوق داد. این سند توجه گسترده جامعه بین المللی را به خود جلب کرده است. توافق 25 ساله قطعا برای تعمیق روابط چین و ایران مفید است، اما درنقش آن نباید اغراق شود. روند پر پیچ و خم دستیابی به توافق تا حدی توضیح دهنده تفاوت های برآورد نیاز چین و ایران برای تعمیق روابط دوجانبه است. هدف این مقاله پاسخ به چالش هایی است که روابط چین و ایران با آن مواجه و چگونگی درک عینی رابطه بین دو کشور است. این مقاله بر اساس تجزیه و تحلیل متون واسناد و بررسی میدانی، استدلال می کند که اعتماد متقابل سیاسی اندک بین طرفین، رقابت جزئی محصولات صنعتی، درک متفاوت از وضعیت منطقه ای ایران، تحریم های آمریکا علیه ایران و امور داخلی مربوطه طرفین، در واقع تعمیق روابط ایران و چین را محدود کرده است. اجرای توافقنامه همکاری جامع 25 ساله تا حد زیادی، به معیاری برای سنجش روابط چین و ایران تبدیل شده است، که تاکنون توافق 25 ساله هیچ نتیجه ی شگفت آوری برای روابط چین و ایران به ارمغان نیاورده است.
قطبیت نهانیده؛ تبیین نسبت قطبیت و نظم حوزه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظم جهانی تاثیر بلافصل بر سامان دهی روابط بین الملل دارد. شکل نظم پیش رو یکی از دغدغه های اصلی تمامی مکاتب روابط بین الملل است. محیط بین الملل نیز هم اکنون، شاهد گذر از نظم لیبرال پسا جنگ جهانی دوم به نظم استقرار نیافته ای است. یکی از مهمترین پایه های نظم، که بدون تبیین آن نمی توان از ماهیت و جهت نظم پیش رو، صحبت نمود، موضوع قطبیت است که به نوعی نحوه توزیع قدرت را نمایندگی می کند. سوال اصلی چگونگی بازتوزیع قدرت بین قدرتهای بزرگ و نحوه قطبیت در نظم پیش روی جهانی است. پژوهش حاضر تلاشی نظری در پرداختن به نحوه قطبیت و تأثیر آن بر نظم پیش روی جهانی است و نتایج آن حاکی از آن است که نظم پیش رو نظمی حوزه ای است که در هر حوزه، تعاملات میان بازیگران بر اساس مزیت های نسبی قدرتهای بزرگ در آن حوزه و در قالب قطبیت نهانیده شکل می گیرد. در نظم حوزه ای، مزیت نسبی شامل مجموعه ای از قابلیت های مادی و شناختی قدرت های بزرگ می گردد که در حوزه مورد نظر، عینی شده است. قطبیت نهانیده، روابط قدرتهای بزرگ بایکدیگر و با دیگران را در هر حوزه به تصویر می کشد بنحوی که در آن طیفی از همکاری تا رقابت و حتی تقابل را بصورت ذاتی نهفته داشته باشد. در قطبیت نهانیده همانند سایر انواع قطبیت، رقابت و حتی تقابل درونی است ولی بر خلاف دیگر قطبیت ها، همکاری نیز در تعاملات قطب ها درونی شده و به ترتیبات نظم شکل می دهد.
امنیت انرژی ایران پس از جنگ اوکراین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهم ترین موضوع در خصوص جنگ اوکراین باتوجه به جایگاه مهم روسیه در بخش انرژی و اوکراین در ترانزیت، تأثیر این رخداد بر روی انرژی و قیمت آن است. این موضوع موجب افزایش قیمت حامل های انرژی و نگرانی کشورهای مصرف کننده در زمینه تأمین انرژی شد. کشور ایران نیز باتوجه به دارا بودن ذخایر غنی نفت و گاز، به ویژه پس از جنگ اوکراین موردتوجه کشورهای مصرف کننده انرژی قرار گرفته است. در همین راستا در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و بهره گیری از چهارچوب نظری امنیت انرژی تلاش شده است که به این سؤال پاسخ داده شود که تأثیر جنگ اوکراین بر امنیت انرژی ایران چگونه خواهد بود؟ فرضیه اصلی پژوهش این است که جنگ اوکراین به لحاظ امنیت انرژی فرصت هایی از منظر ژئوپلیتیک مانند تقویت نقش ترانزیتی ایران و چالش هایی به لحاظ سیاسی و اقتصادی مانند دو قطبی شدن بیشتر فضای بین المللی و پیداشدن رقبا در زمینه صادرات انرژی را برای ایران به دنبال داشته است. یافته های پژوهش نشان دهنده این موضوع است که با توجه به تاثیر منفی جنگ اوکراین بر روند انتقال انرژی روسیه به اروپا و ضرورت تنوع بخشی اروپا به منابع انرژی خود، ایران فرصت یافته است تا جایگاه خود در زمینه صادرات انرژی در منطقه و در جهان را بهبود ببخشد.
رژیم منع اشاعه و بازی سه سطحی برجام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در 18 اردیبهشت 1397 رئیس جمهور ایالات متحده، با بیان ناتوانی برجام در حفاظت از منافع امنیت ملی این کشور به مشارکت ایالات متحده در این توافق کمتر از سه سال پس از امضا شدن آن پایان داد و مدعی شد که این توافق ناقص بوده و نتوانسته به اهداف خود دست یابد. دولت جمهوری خواه ایالات متحده با اتخاذ سیاست «فشار حداکثری» ادعا کرد دنبال یک توافق همه جانبه است که به دیگر فعالیت های ایران ازجمله برنامه موشکی نیز بپردازد و شروط نامعقولی برای مذاکره مطرح کرد. ایران در پاسخ از یک سال بعد شروع به کاهش تدریجی تعهدات خود مطابق برجام کرد و باتوجه به شروط دولت آمریکا حاضر به مذاکره برای توافقی جدید نشد. با روی کار آمدن دولت جدید در آمریکا و اعلام قصد آن برای بازگشت به توافق اولیه، مذاکرات برای احیای برجام شکل گرفت که البته به نتیجه نرسیده است. بنابراین پرسش این است که چرا پس از خروج آمریکا ، دولت جدید این کشور برای احیای برجام مذاکره میکند؟ فرضیه این است که آمریکا طی یک فرایند یادگیری به دنبال بهره گیری از رژیم بین المللی منع اشاعه برای کمک به سیاست «تغییر رژیم» و تضعیف قدرت ایران در منطقه، بازتنظیم نقش خود در غرب آسیا و جلوگیری از افزایش نفوذ رقبای جهانی خود شامل چین و روسیه در منطقه است. در این پژوهش با اتخاذ نظریه بازی به عنوان چارچوب نظری و طرح یک مدل سه سطحی مجموعه ای از ارزش ها، مفروضات و ادراکات در سیاست داخلی آمریکا در رابطه با موضوع هسته ای ایران شناسایی شد که نشان می دهد ایالات متحده در بازی برجام اهدافی فراتر از حفظ رژیم منع اشاعه دنبال می کند.
آینده نبرد ترکیبی محور مقاومت اسلامی و اسرائیل در چشم انداز 2030(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نبرد محور مقاومت و اسرائیل به عنوان یکی از منازعات دیرپا در منطقه غرب آسیا در سال های اخیر به واسطه تحول فناوری نظامی پیچیده تر شده است. نقطه عطف این جنگ را می توان در جنگ 33 روزه اسرائیل و حزب الله لبنان در سال 2006 دانست که در آن حزب الله، به عنوان یک گروه مسلح غیردولتی، مجهز به تسلیحات با فناوری پیشرفته و سایر فناوری های مخرب، توانست بازدارندگی اسرائیل را به چالش بکشد. علاوه بر آن سایر گروه های مقاومت در فلسطین، یمن و عراق نیز در سال های اخیر توانسته اند به صورت غیرمتمرکز در سطوح تاکتیکی، نیروهای دفاعی اسرائیل را با انواع جنگ متعارف و غیرمتعارف خود شوکه کنند. این در حالی است که اسرائیل در چشم انداز 2030 استراتژی امنیت ملی خود که در سال 2018 تدوین کرد بر تقویت سیستم امنیت ملی و دفاعی خود تأکید دارد. گسترش نبرد ترکیبی میان محور مقاومت و اسرائیل این سؤال را به ذهن متبادر می سازد که مهم ترین پیشران های نبرد ترکیبی محور مقاومت با اسرائیل 2030 کدم اند؟ مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیل روند تلاش دارد به سؤال مزبور پاسخ دهد. یافته های پژوهش نشان می دهد آینده نبرد ترکیبی محور مقاومت با اسرائیل بیش از هر چیز تابعی از پیشران های «دسترسی به فناوری های نوین»، «توانایی ائتلاف سازی منطقه ای»، «توانایی بازدارندگی شناختی و تصویرسازی» و «ایجاد فرهنگ راهبردی» است.
وضعیت مقاومت منطقه ای جمهوری اسلامی ایران در پرتو قوانین و اسناد بالادستی و چالش های وضعیت مطلوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در چهار دهه گذشته، کنشگری مقاومت جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا که از آن به «مقاومت منطقه ای» یاد می شود فارغ از دستاوردهای مهمی که به همراه داشته با خلأهایی نیز همراه بوده است. ارزیابی این فرایند و تبیین بایسته های مقاومت منطقه ای ج. ا. ایران به مثابه قلب تپنده محور مقاومت برای کنشگری آینده مهم بوده و مسئله پژوهش حاضر را تشکیل می دهد؛ ازاین رو در این مقاله تلاش شده است ضمن مطالعه و تحلیل برخی از مهم ترین قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی ایران، قانون اساسی، سند چشم انداز و بیانیه گام دوم انقلاب، رویکردهای موجود در قوانین و اسناد بالادستی و عملکرد کلی کشور در ترسیم و تبیین وضعیت مطلوب مقاومت منطقه ای ج. ا. ایران و روش نیل به آن مورد ارزیابی انتقادی قرار بگیرد. انجام این پژوهش از این حیث که موجب بازخوانی سیاست های کلی نظام و بایسته های ج.ا.ایران در قبال محور مقاومت جهت نیل به وضعیت مطلوب می گردد از اهمیت نظری و کاربردی برخوردار است. تحقیق پیشِ رو اکتشافی است. این تحقیق از حیث نوع، توسعه ای و کاربردی است. برای گردآوری داده ها، از تکنیک اسنادی - کتابخانه ای استفاده شده و برای تحلیل داده ها نیز از روش کیفی و از رویکرد توصیفی و تحلیلی بهره برده شده است. یافته های پژوهش حکایت از آن دارد که ج. ا. ایران در چهار دهه گذشته بیشتر از رویکرد ژئوپلیتیکِ محدود و غیرسینرژیک در مقاومت منطقه ای خود استفاده کرده است. اگرچه این رویکرد موفقیت های مهمی را به دنبال داشته اما با چالش هایی نیز روبه رو بوده است، این در حالی است که طرف غربی با کاربست یک جنگ ترکیبی سینرژیک و چندجانبه در صدد برآمده است از ترکیب دو رویکرد ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک در استراتژی ضد محور مقاومت علاوه بر پیگیری موفقیت هایی در سطوح نیمه سخت به طراحی یک مدل توسعه و کنش ترکیبی بپردازد. در این بین، داشتن یک تصویر هماهنگ از آینده ایران و مقاومت بر قوانین و اسناد بالادستی اولویت دارد، در این راستا کاربست راهبردهای تنیده از ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک برای طراحی بازدارندگی ترکیبی، ضرورت جایابی نوین ایران در زنجیره ارزش بین الملل در دوران پسا نفت شیل و توجه به استراتژی آمریکا برای مهار چین و تأثیر این مؤلفه ها بر وضعیت مقاومت منطقه ای ایران از اهمیت برخوردار است.
تدوین سناریوهای راهبردی مبادلات منابع انرژی در خلیج فارس پس از بحران جنگ روسیه و اوکراین با رویکرد آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحران نظامی روسیه و اوکراین، بسترساز وقوع دگرگونی ها و تحولات بنیادین در پارادایم ها و الگوهای بین المللی تأمین و تبادل منابع و انرژی شده است. روسیه با بهره برداری گسترده از مزیت راهبردی و اهرم فشار خود در عرصه نفت و گاز، چالش ها و موانعی را بر سر راه کشورهای غربی ایجاد کرده است. در این میان، جایگاه و اهمیت منطقه خلیج فارس به عنوان یکی از بزرگترین و حیاتی ترین منابع تأمین انرژی برای قدرت های غربی، بیش از پیش مشخص و برجسته شده است. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که الگوها و ساختار مبادلات منابع انرژی در منطقه خلیج فارس در پرتو بحران اوکراین چه تحولاتی را تجربه خواهد کرد؟ روش شناسی پژوهش حاضر، ترکیبی از رویکردهای کیفی، کمی و آینده پژوهی بوده است. در بخش کیفی از طریق مصاحبه عمیق با 10 تن از خبرگان حوزه های مطالعات منطقه ای، روابط بین الملل و اقتصاد انرژی، داده های مورد نیاز گردآوری شد. سپس با به کارگیری تکنیک تحلیل مضمون و طبقه بندی، مهمترین متغیرهای کلیدی شناسایی گردید. در ادامه با استفاده از تحلیل ساختاری-تفسیری MICMAC، روابط درونی میان این متغیرها بررسی و تبیین شده است. در پایان نیز پژوهش با بهره گیری از اصول و مبانی آینده پژوهی و تکیه بر یافته های دو مرحله پیشین، 5 سناریوی محتمل در وضعیت های مختلف متغیرهای کلیدی را طراحی و تدوین کرده است. نتایج حاکی از آن است که برنامه های نوسازی و توسعه ظرفیت های نفت و گاز در منطقه و همچنین افزایش نقش ایران، می تواند اثرات مثبتی بر بازار انرژی اروپا داشته باشد.