
مقالات
حوزههای تخصصی:
پاکستان ازجمله دولت های پسااستعماری است که اقوام مختلفی در آن ساکن هستند. این گروه های قومی از بدو تأسیس این کشور با تأکید بر مؤلفه های زبانی، فرهنگی و قومی خاص خود در صدد استقلال بوده اند. قوم بلوچ یکی از این اقلیت ها است که از ابتدای جدایی پاکستان از هند همواره امنیت این کشور را به چالش کشیده است. هدف اصلی مقاله پیش رو بررسی سابقه ملی گرایی قوم بلوچ و نیز سیاست های دولت پاکستان در قبال آن با تاکید بر موضوع ملت سازی ناکام در این کشور است. بر این اساس، این پژوهش ضمن بررسی فرایند ملت سازی در پاکستان در پی پاسخ دادن به این پرسش است که چرا قوم بلوچ در پاکستان همواره امنیت این کشور را به چالش کشانده است؟ یافته های این پژوهش نشان می دهد که ملت سازی ناکام از عوامل موثر بر ایجاد گرایش های واگرایانه قوم بلوچ در کشور چند قومیتی پاکستان بوده است؛ از این رو ادعای اصلی پژوهش این است که ضعف و ناکامی پاکستان در فرایند ملت سازی و عدم توانایی آن برای جذب قوم بلوچ در ملت واحد باعث شد این گروه قومی به سمت خط مشی گریز از مرکز سوق داده شود و امنیت پاکستان را به چالش بکشد.
چشم انداز موازنه قدرت در روابط هند - پاکستان در پرتو تحولات اخیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله بررسی موازنه قدرت رخ داده در آسیا در پرتو رقابت های هند و پاکستان است. هند و پاکستان از زمان استقلال تاکنون، به دلیل پیشینه مشترک، نوعی گریز و منازعه نسبت به یکدیگر داشته اند. آن گونه که پس از آزمایش هسته ای ١٩٧٤ هند، پاکستان به دنبال حفظ موازنه دفاعی خود با این کشور برآمد. در دهه ١٩٩٠ نیز دو کشور برای حفظ موازنه قدرت در مقابل یکدیگر، به یک بازدارندگی هسته ای دست پیدا کردند و قاعده بازی قدرت در روابط دو کشور تبدیل به حاصل جمع جبری صفری شد. با تحولات و حوادثی که از دهه اول قرن ٢١ رخ داده است، از جمله کشته شدن بن لادن، تیرگی روابط پاکستان و امریکا، مبارزه با تروریسم، همکاری های هسته ای و امنیتی هند-امریکا و تاثیر این تحولات بر روابط کشورهای منطقه جنوب آسیا با یکدیگر و با قدرت های خارج از منطقه این پرسش قابل طرح است که چشم انداز موازنه قدرت در روابط دو کشور هند و پاکستان به کدام سو سیر خواهد کرد؟ فرضیه پژوهش حاضر این است که با توجه به حاکم بودن ژئوپلتیک بحران بر روابط هند و پاکستان در منطقه جنوب آسیا هر یک از دو کشور هند و پاکستان سعی دارد به نوعی موازنه قدرت در مقابل دیگری مبادرت ورزد، با اتحاد و ائتلاف با دیگر کشورهای خارج از منطقه جنوب آسیا موازنه را به نفع خود تغییر دهد و به نوعی با کشورهای فرامنطقه ای وارد مناسبات و اتحاد استراتژیک شود. شایان ذکر است برای بررسی فرضیه مذکور از روش آینده پژوهانه و با استفاده از تکنیک گذشته نگری استفاده خواهد شد.
سیاست خارجی روسیه در قبال اوکراین: گریزناپذیری بحران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشنهاد امریکا در سال ٢٠٠٨ برای الحاق اوکراین به ناتو در راستای ادغام این کشور در بخش نظامی اروپا و اقدامات بروکسل برای عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا به منظور یکپارچگی این کشور در بخش اقتصادی اروپا، حساسیت فراوانی را در میان رهبران روسیه به وجود آورد. با توجه به حاکمیت منطق ارضی قدرت در میان تصمیم گیرندگان روسی واضح بود که تلاش برای الحاق و یکپارچگی اوکراین در منظومه های نظامی و اقتصادی اروپا به شدت به تشدید حس ناامنی تاریخی در میان نخبگان حاکم در مسکو دامن زند. پرسشی که مطرح می شود این است که منابع شاخص شکل دهنده بحران اوکراین چه منابعی هستند؟ ملاحظات تاریخی و الزامات ژئوپلیتیک روسیه در مورد اوکراین، شکاف های وسیع داخلی اوکراین و ناتوانی غرب و به ویژه امریکا در اطمینان خاطر دادن به روسیه درباره اینکه سیاست ها در مورد اوکراین در راستای تهدید نمی باشند، بحران اوکراین را گریز ناپذیر ساخت.
روابط ایران و هند: فرصت ها و محدودیت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایران و هند در دهه گذشته روابط پیچیده ای داشته اند. هند از طرفی به رغم دهه ها سیاست جهان سوم گرایانه، در چندین حوزه مختلف علیه ایران با ایالات متحده همکاری کرده و از دیگر سو هرگز شریکی تمام عیار برای ایالات متحده بر علیه ایران نبوده است. چرا هند آن گونه که می بایست انتظارات ایران را در حوزه های مختلف بر آورده کند عمل نکرده است؟ فرصت های گسترش روابط ایران و هند کدامند و چه عواملی نقش محدود کننده در روابط این دو کشور داشته اند ؟فرضیه ای که این پژوهش مطرح می کند این است که ایران و هند در زمینه های سیاسی، اقتصادی به ویژه انرژی و کریدورهای ارتباطی، فرصت هایی برای همکاری یافته اند که بر منافع ایالات متحده، اسرییل و اعراب حوزه خلیج فارس تاثیر گذاشته است؛ طوری که این بازیگران در راستای تامین منافع خویش بر پیوندهای ایران وهند تاثیری محدود کننده داشته اند. البته منافع ایران وهند بیش از فشارهای خارجی بر روابط دو کشور تاثیرگذار بوده است. این پژوهش از چشم انداز نظریه موازنه منافع و به روش تبیینی به بررسی فرصت ها و محدودیت های روابط ایران و هند پرداخته است. از چشم انداز این نظریه، هند قدرتی نوظهور با اهداف تجدید نظر طلبانه محدود و ایران دولتی با اهداف تجدید نظرطلبانه نامحدود است بنابراین دو دولت راهبردهای متفاوتی نسبت به نظم بین المللی دارند لذا شکل گیری اتحاد راهبردی بین دو کشور دشوار می باشد.
تحلیل انقلاب لیبی و چالش های فراروی حکومت پسا اقتدارگرا از منظر بحران هویت و آمریت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وقوع انقلاب ها و جنبش های اجتماعی اخیر در شمال افریقا و خاورمیانه منجر به توجه فزاینده تحلیل گران به این پدیده های نسبتا غیرمنتظره شد و وقوع چالش های سیاسی در مقابل این حرکت ها در دو سال اخیر نیز بر شدت توجه و بررسی های تحلیلی افزود. در این نوشتار، نگارندگان در صدد هستند با رویکرد روشی تبیینی جامعه شناختی سیاسی و تاریخی به این سوالات پاسخ دهند که: انقلاب لیبی به لحاظ ماهوی چه تفاوتی با انقلاب مصر و تونس داشت؟ مهمترین کنشگران در این انقلاب چه بودند؟ و مهمترین چالش های سیاسی و اجتماعی انقلاب لیبی در حال حاضر چه هستند؟ در پاسخ به این سوالات باید گفت که انقلاب لیبی به دلایلی همچون ساخت اجتماعی ریشه دار قبیله ای- طایفه ای و چیرگی شدید پیوندهای مرتبط با این ساخت اجتماعی بر پیوندهای مدنی و ضعف شدید نهادهای مدنی دارای ماهیت متفاوتی با انقلاب های مصر و تونس بود. در این انقلاب، کنشگران قبیله ای و طایفه ای نقش مهم تری نسبت به کنشگران مدنی ایفا کردند. انقلاب لیبی در روند دموکراسی و دولت سازی مقتدر فراگیر و دموکراتیک با چالش های مهمی همچون: بحران هویت ناشی از تعارضات شدید قبیله ای، تعارضات اسلام گرایان با حکومت و بحران اقتدار یا آمریت و ناامنی ناشی از خشونت های کنشگران قبیله ای و اسلام گرایان تندرو سلفی مواجه بوده است.
نظم نامتقارن سیستم های پیچیده و آشوب و راهبرد دفاع جامع در سیستم بازدارندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تاریخ روابط بین المل بازدارندگی به عنوان یکی از مهم ترین سیستم های مدیریت نظم و حفظ امنیت مطرح بوده است. اما با تحول سیستم بین الملل، راهبردها و سازه های آن نیز متحول شد. در این میان شکل گیری سیستم های پیچیده و آشوب سبب تغییر راهبردهای چنین سیستمی شده است؛ به همین سبب این پرسش اساسی مطرح می شود که تحول سیستم جهانی و شبکه ای شدن آن در قالب سیستم های پیچیده و آشوب چه تاثیری بر اصول منطقی و فیزیکی (سازه فیزیکی)راهبرد دفاعی سیستم بازدارندگی بر جای می گذارد؟ در همین راستا با شکل گیری نظم نامتقارن، راهبرد های دفاعی سیستم بازدارندگی تغییر خواهد کرد و مقاله استدلال می کند که راهبرد دفاع جامع به عنوان الگوی حاکم در بازدارندگی در چنین نظمی مطرح می شود واصل توازن سازی، هم پایانی؛ هم زمان سازی ارتباطات و هم افزایی؛ برون گرایی در سیستم؛ شبکه ای کردن سیستم؛ چند سطحی نمودن شبکه؛ شاخه ای نمودن سیستم به عنوان اصول منطقی دفاع جامع مطرح و دفاع شبکه ای سیبرنتیک به عنوان شکل فیزیکی چنین دفاعی مطرح می شود. برای پاسخ به پرسش اصلی و بررسی فرضیه نیز ضمن بهره مندی از مدل سازی قیاسی ابتدا چارچوب نظری و مفهومی مطالعه راهبرد دفاع جامع در نظم نامتقارن مطرح می شود. در قسمت دوم عناصر تحلیلی نظم نامتقارن در سیستم های پیچیده و آشوب مورد بررسی قرار می گیرد. در بخش سوم چارچوب تحلیلی عناصر بازدارندگی در نظم نامتقان ترسیم می شود .
چالش های پیش روی امنیت اجتماعی در اروپا بعد از ١١ سپتامبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امنیت اجتماعی از رویکردهای متأخر در مطالعات امنیت به ویژه در میان اروپائیان بوده است و نو واقع گرایانی چون باری بوزان و اندیشمندان مکتب کپنهاگ را در توضیح معماهای امنیت در سطوح درون دولتی و میان دولتی یاری داده است. تهدیدات امنیت اجتماعی ممکن است شامل مواردی چون ممنوعیت به کارگیری زبان، نام و یا لباس خاص یا تبعید و کشتار اعضای یک اجتماع هویتی باشد و ابراز هویت آنها را امکان ناپذیر کند. بر این اساس، مقاله حاضر با عملیاتی کردن مفهوم معمای امنیتی در سطح درون دولتی ، بر آن است تا هویت های متمایز خودی و دیگری در روابط اجتماعی را بازنمایی کند. دیدگاه رسمی اتحادیه اروپا از مفهوم امنیت اجتماعی بسیار سطحی بوده و از این موضوعات فاصله شگرفی دارد. اما نیازهای جامعه امروز نگاه عمیق تر به بعد اجتماعی امنیت را ضروری می کند. سوال اصلی این پژوهش بر این اساس است که امنیت اجتماعی در سیاست های اتحادیه اروپا چه جایگاهی دارد و وضعیت آن به چه صورت است؟ برای پاسخ صحیح به این پرسش این مفروضه در نظر گرفته شده است که تأمل در رهیافت امنیت اجتماعی با هدف تبیین نسبت نظری امنیت و هویت بسیار مهم است به گونه ای که بقا و دوام هر جامعه منوط به حفظ هویت آن است بنابراین موضوع امنیت اجتماعی در اروپا عمیقا بعد هویتی دارد و با دیدگاه رسمی فاصله دارد. هدف این پژوهش بررسی آنچه هست و آنچه که باید باشد از مفهوم امنیت اجتماعی در اروپا به ویژه پس از حادثه 11 سپتامبر می باشد.
مخاطب شناسی شبکه ماهواره ای امام رضا (ع) با تمرکز بر زائران عرب زبان غیر ایرانی حرم مطهر رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماهیت متنوع و متغیر مخاطبان متأثر از جغرافیای فرهنگی و همچنین تحولات حوزه رسانه، مخاطب شناسی را به ضرورتی جدی برای مالکان رسانه ها و تولیدکنندگان محصولات رسانه ای تبدیل کرده است؛ مسئله ای که در نسبت با رسانه های وابسته به اماکن زیارتی همچون حرم مطهر رضوی و مخاطب-زائر پیچیدگی و اهمیت بیشتری پیدا می کند. شبکه ماهواره ای امام رضا(ع) از جمله جدیدترین رسانه های آستان قدس رضوی است که در مدتی کوتاه راه اندازی شده و شناخت علائق و نیازهای مخاطب-زائران -به ویژه زائران عرب زبان که بخش قابل توجهی از مخاطبان هدف این شبکه را تشکیل می دهند-نقش حیاتی در جهت گیری و کیفیت تولیدات آن دارد؛ در این پژوهش با بهره گیری از روش پیمایش و با ابزار پرسشنامه جامعه آماری زائران عرب زبان غیرایرانی حاضر در حرم مطهر رضوی مورد مطالعه قرار گرفته است. یافته ها حکایت از آن دارد که از میان زائران عرب زبان غیرایرانی در این مدت کوتاه، 22/6 درصد مخاطب این شبکه بوده اند. در خصوص نیازها و انتظارات از شبکه ماهواره ای امام رضا (ع) از میان قالب های مختلف، «پخش سخنرانی های مذهبی» و از حیث موضوع و محتوا، «پاسخ به شبهات مذهبی» بیشترین فراوانی را در میان نیازهای زائران عرب زبان غیر ایرانی داشته است. به طورکلی از مهم ترین مشکلات شبکه های مذهبی به نبود تنوع در قالب ها می توان اشاره کرد که در خصوص شبکه ماهواره ای امام رضا (ع) هم شایان توجه است.
آینده پژوهی فعالیت سازمان های خبری ایران با تأکید بر پسا کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحران کرونا هر چند به ظاهر ماهیتی صرفاً پزشکی و مرتبط با نظام سلامت داشت، در واقع پدیده ای چندبعدی بود که آثار و پیامدهای آن در حوزه های گوناگون از جمله رسانه و خبررسانی قابل رصد و رهگیری است.ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف شناسایی نقش کرونا در تحول فعالیت های خبری و فناورانه در سازمان های خبری ایران در آینده انجام شده است. برای نیل به این هدف از روش کیفی در دو بخش، شامل مصاحبه نیمه ساختاریافته و همچنین مطالعه نقش عوامل پستل در سازمان های خبری ایران در دوران پساکرونا استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش را مدیران رسانه و استادان رشته ارتباطات تشکیل داده اند و یافته ها بیانگر آنند که افزایش سرعت در تولید محتوا، گرایش مخاطب به استفاده از اطلاعات کپسولی، مرگ رسانه های رسمی با توسعه پلتفرم های شبکه های اجتماعی، پدیده اینفلوئنسرها و مرجعیت خبری آنها، استفاده از هوش مصنوعی، بهره گیری از اینترنت اشیا و واقعیت افزوده، کاهش رسانه های چاپی، کاهش محتواهای ارتباط چهره ای و رو در رو، افزایش محتواهای سطحی و گسترش استفاه از پادکست ها، فراگیر شدن کاربرد فناورهای نوین در حوزه خبر، دستیابی گسترده به اطلاعات ملت ها و امکانات تحلیل و پردازش آنها، کاهش حجم فیزیکی اطلاعات، تبدیل هر فرد به منبع اطلاعاتی مجزا، تبدیل مدل های کسب و کار از سنتی به دیجیتال و تولید و انتشار محتوا در مقیاس بالا به عنوان مهم ترین تحولات در محتوای تولید شده از سوی سازمان های خبری به ویژه از دیدگاه فناورانه در آینده محسوب می شوند.
شناسایی مؤلفه های اقناعی مبتنی بر علوم شناختی، دستاوردهای یک مطالعه فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باتوجه به اهمیت و توسعه روزافزون علوم شناختی و تأثیر و کاربرد آن در رشته های مختلف علمی، به ویژه در حوزه ارتباطات، هدف از این پژوهش، احصا و شناسایی مؤلفه های اقناعی مبتنی علوم شناختی با استفاده از روش فراترکیب بوده است. از میان ۱۴۲۵ مقاله بررسی شده، مقالاتی که عنوان آنها ارتباطی با پژوهش نداشت، حذف و بقیه با معیارهای سختگیرانه تری از نظر چکیده و سپس محتوا ارزیابی شده اند. دراین میان، از آثاری هم که نیازهای محتوایی پژوهش را برآورده نمی ساختند، صرف نظر شده است. داده های استخراج شده از این مراحل، یعنی ۱۱۱ مقاله، زمینه تحلیل های کمی و کیفی را فراهم آورده اند. براین اساس ۵ مؤلفه اصلی «توجه، تصمیم، استدلال، احساسات و کنترل» به عنوان مؤلفه های شناختی اقناع، شناسایی شده اند. این مؤلفه ها دلالت بر اهمیت طراحی پیام های متقاعدکننده باتوجه به اصول شناختی دارند. روایی پژوهش، با استناد به منابع علمی و استفاده از داده های معتبر تأیید شده و با بررسی خبرگانی، با شاخص کاپا ۰/۶۹۵، پایایی نیز مورد تأیید قرار گرفته است. این پژوهش می تواند با تعمیق درک ما از تعامل و ارتباط بین اقناع و فرایندهای شناختی، بنیانی برای توسعه راهبردهای اقناعی دقیق تر و مبتنی بر داده های علمی، باتوجه به اهمیت آن در حوزه های مختلف از جمله مهندسی و ساخت پیام مباحث و رقابت های رسانه ای در آینده باشد.
نقش مصرف محصولات فرهنگی رسانه های آسیای شرقی (انیمه، کی دراما و کی پاپ) در هویت دختران نوجوان 18-12 سال در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شکل گیری برخی از گونه های هویتی خاص در نوجوانان، مانند طرز پوشش و آرایش سر و صورت که مغایر با آموزش های رسمی حکومت، والدین، آموزش و پرورش و صداوسیماست، توجه را به حوزه مصرف رسانه های نوجوانان متمرکز می کند این رسانه ها که اغلب بخش زیادی از وقت نوجوانان را به خود اختصاص می دهند به عنوان یک منبع هویت ساز، گاه در انطباق با دیگر منابع هویت ساز موجود در جامعه نیستند. نوجوان امروزی با استفاده از اینترنت، محتوای موسیقی و سریال هایی را مصرف می کند که متفاوت با ارزش ها و آموزش های رسمی جامعه است. پژوهش حاضر با رویکرد کاربردی و با هدف شناسایی تأثیر مصرف محصولات فرهنگی رسانه های آسیای شرقی (انیمه، کی دراما و کی پاپ) بر هویت نوجوانان براساس روش داده بنیاد انجام شده است. 21 نوجوان دختر 12 تا 18 سال هوادار انیمه، کی دراما و کی پاپ، از طریق روش گلوله برفی، تا رسیدن به اشباع نظری، انتخاب و با آنان مصاحبه شده است. از طریق کدگذاری؛ دو مقوله در شرایط علی، دو مقوله در شرایط زمینه ای، سه مقوله در شرایط مداخله گر، شش مقوله در شرایط راهبردی و شش مقوله در پیامدها به دست آمده و مقولات حاصل نشان داده است که مصرف این محصولات در ابعاد مختلف هویتی، هویت ملی، هویت اجتماعی، هویت دینی، هویت سیاسی و هویت جنسی مؤثر است. ضمن آنکه بر اساس نتایج، هویت های ترکیبی جدیدی در مصرف کنندگان این محصولات شکل می گیرد. به این ترتیب، بخشی از هویت های جدید کسب شده، در کنار هویت های قبلی قرار می گیرد و هویت جدیدی حاصل می شود. افزایش سواد رسانه ای نوجوانان، والدین و مسئولان در این زمینه بسیار حائز اهمیت است.
مطالعه چالش های اجتماعی ناشی از استفاده افراط گونه از شبکه های اجتماعی مجازی (مورد مطالعه: دانش آموزان متوسطه دوم شهر پلدختر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استفاده افراطی از شبکه های اجتماعی مجازی منجر به وابستگی و بروز آسیب هایی در میان برخی از کاربران شده است. از این منظر، پژوهش حاضر با هدف شناسایی چالش های اجتماعی استف اده افراطی از شب که های اجتم اعی مج ازی در بین دانش آموزان متوسطه دوم شهر پلدختر انجام گرفته است. رویکرد پژوهش کیفی و نمونه گیری به دلیل ماهیت اکتشافی به صورت هدفمند بوده است. حجم نمونه نیز بر اساس معیار اشباع، تعیین و به این ترتیب با ۱۹ نفر مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شده است. سپس داده های گردآوری شده، به صورت مضمونی کدگذاری و تحلیل شده اند و براین اساس، ۱۶۸ کد باز، ۹ مضمون انسجام بخش و ۴۷ مضمون فرعی به دست آمده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که چالش های اجتماعی استفاده افراطی از شبکه های اجتماعی مجازی در بین دانش آموزان عبارت اند از: فاصله گیری از نقش های اجتماعی؛ کاهش تعاملات خانوادگی-خویشاوندی؛ بیگانگی تحصیلی؛ بحران ازدواج؛ شکاف نسلی-ارزشی؛ انگ رهاشدگی؛ خود پنداره شکاک؛ هویت دوگانه اجتماعی و ظهور رفتارهای پرخطر جنسی. نتایج همچنین حکایت از آن دارند که لازم است با فراهم آوردن بسترهای مناسب برای ایجاد مشارکت خانوادگی و تقویت جایگاه گروه های مرجع (والدین، مدرسه، افراد معتمد خویشاوند)، شرایط بازپیوندسازی نوجوانان فراهم آید تا ضمن استفاده درست از این شبکه ها، از وابستگی افراطی آنان هرچه بیشتر کاسته شود.
مطالعه نقش رسانه و شبکه های اجتماعی در تغییرات هویت فرهنگی ایرانیان: مرور تاریخی-تجربی داده های ثانویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رسانه و شبکه های اجتماعی، با احاطه زندگی و جهان اطراف ما منجر به گذار از الگوهای مرجع سنتی، خویشاوندی، هنجارها و ارزش های محلی به سوی ارزش های مدرن و هنجارهای نوینی شده اند که هویت فرهنگی را دچار تغییرات اساسی کرده است، جامعه ایرانی نیز در روند گذار اجتماعی و جامعه پذیری با ظهور رسانه و مصرف آن، تغییرات هویت فرهنگی را پذیرفته است. هدف اصلی پژوهش حاضر، مطالعه نقش رسانه و شبکه های اجتماعی در تغییرات هویت فرهنگی ایرانیان (مرور تاریخی-تجربی داده های ثانویه) بوده است. روش پژوهش از نوع فراتحلیل کمی و مرور نظام مند با تکیه بر منابع و اسناد علمی منتشرشده از سایت نورمگز، مگ ایران و ایران داک دربازه زمانی 1403-1379 بوده و از جامعه آماری 98 پژوهش، با رعایت مراحل غربالگری و ملاک ورود (پیمایش و کمی بودن، دارا بودن حجم نمونه و ضریب همبستگی پیرسون و اسپیرمن، سطح معنی داری و اعتبار علمی)، 52 سند به روش نمونه گیری غیراحتمالی (تعمدی و دسترس)، انتخاب و وارد نرم افزار CMA2 شده اند. آزمون مورداستفاده d کوهن و f فیشر بوده است. درنهایت ضریب اندازه اثر (Effect Size) کوهن و فیشر نشان داده است که رسانه و شبکه های اجتماعی در هویت فرهنگی ایرانیان تأثیر معنی داری داشته و 51 درصد (معکوس) از آن را پیش بینی کرده است. همچنین رسانه و شبکه های اجتماعی بر ارزش و هنجارهای خانوادگی (10 درصد)، تعلق به هنجارهای ملی (21 درصد)، تعلق به هنجارهای قومی (13 درصد)، هنجارهای پوشش و عفاف (16 درصد) و باورها و مناسک دینی (27 درصد) اثری معکوس و منفی و بر متغیرهای مصرف متظاهرانه (33 درصد)، هویت خرده فرهنگی (48 درصد) و ارزش های فرهنگی مدرن (19 درصد) تأثیر معنی دار و مستقیم (مثبت) داشته اند.