فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶٬۹۸۱ تا ۷٬۰۰۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای هوش هیجانی در رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه و فرسودگی شغلی در پرستاران بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه پرستاران زن و مرد در دو بیمارستان شریعت رضوی و شهید چمران شهر تهران در سال 1398 بود که با روش سرشماری 186 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش (MBI)، پرسشنامه هوش هیجانی برادبری-گریوز و فرم کوتاه شده طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (SQ-SF) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر و نرم افزارهای SPSS و LISREL استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون همبستگی نشان از وجود رابطه معنی دار بین پنج طرحواره ناسازگار اولیه با هوش هیجانی و فرسودگی شغلی بود و همچنین رابطه هوش هیجانی با فرسودگی شغلی تایید شد (05/0>p). آزمون مدل پژوهش نشان داد سه طرحواره بریدگی و طرد، خودمختاری و عملکرد مختل و گوش به زنگی بیش از حد هم به طور مستقیم و هم با میانجی گری هوش هیجانی بر فرسودگی شغلی تاثیر دارند. طرحواره محدودیت های مختل به طور مستقیم بر فرسودگی شغلی موثر است و طرحواره دیگر جهت مندی اثر مستقیم یا غیر مستقیم بر فرسودگی شغلی ندارد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که در فرسودگی شغلی، چهار طرحواره ناسازگار اولیه (طرحواره بریدگی و طرد، خودمختاری و عملکرد مختل، گوش به زنگی بیش از حد و محدودیت های مختل) و هوش هیجانی نقش دارند بنابراین روانشناسان و مشاوران می توانند به نقش این عوامل در پیشگیری و کاهش فرسودگی شغلی توجه ویژه ای نمایند.
اثربخشی آموزش الگوی سبک زندگی علوی بر افزایش رضایت زناشویی زوجین دارای اختلافات زناشویی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، ترویج سبک زندگی علوی و تشویق زوجین به الگوگیری از سبک زندگی علوی، برای افزایش رضایت زناشویی می باشد. این پژوهش، از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه شاهد بود. جامعه آماری پژوهش، زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره دانشگاه ملایر بودند که40 نفر به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایشی (20 نفر) و کنترل (20 نفر) جایگزین شدند. از ابزار پرسش نامه رضایت زناشویی آنریچ ESQ، به عنوان پیش آزمون پس آزمون در این پژوهش استفاده شد. سپس برنامه آموزشی الگوی سبک زندگی علوی، به عنوان متغیر مستقل در 8 جلسه یک ساعته به زوجین آموزش داده شد. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش الگوی سبک زندگی علوی بر افزایش رضایت زناشویی زوجین دارای اختلافات زناشویی، تأثیر معناداری داشت. ازاین رو می توان گفت: ارائه آموزه های سبک زندگی مبتنی بر نهج البلاغه و سیره علوی، الگویی مناسب برای افزایش رضایت زناشوبی زوجین است.
اثربخشی زوج درمانی گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT-G) با استفاده از مفهوم بندی طرح واره ای بر بهبود شاخص های عملکرد زوجین متعارض(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: در توصیف واقعیت عینی، آنچه به رابطه آسیب می رساند، الگوهای عملی تکرارشونده در رفتار است. درواقع آسیب به رابطه ناشی از رفتاری است که از ما سر می زند نه فکر یا احساسی که در درون ما جریان دارد؛ بنابراین، پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی زوج درمانی گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد با استفاده از مفهوم بندی طرح واره ای بر بهبود شاخص های عملکرد زوجین متعارض شهر زاهدان انجام گرفت . مواد و روش ها: روش تحقیق نیمه تجربی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر زاهدان در بازه زمانی آذر و دی ماه ۱۳۹۸ بود که با گزینش خوشه ای سه مرکز و با نمونه گیری هدفمند در دسترس ۱۸ زوج انتخاب و به شیوه تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. مداخله شامل ۱۰ جلسه ۲ ساعته به صورت هفتگی بود و تجربه عملی حین درمان منجر به شکل گیری مدل های مفهومی جدیدی در فرایند آسیب و درمان شد. گردآوری داده ها به وسیله پرسشنامه سنجش عملکرد ازدواج انجام گرفت که قبل و بعد از مداخله از هر دو گروه کنترل و آزمایش اخذ شد. آزمون فرضیه های پژوهش به روش آماری تحلیل کوواریانس ( ANCOVA ) و به وسیله نرم افزار SPSS نسخه ۲۰ انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که پروتکل تدوین شده درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد با استفاده از مفهوم بندی طرح واره ای به طور معناداری بر بهبود عملکرد زوجین در تمامی خرده مقیاس های موردمطالعه اثربخش بوده است (۰۰۱/۰ ≥ P ). نتیجه گیری: به نظر می رسد که درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد با استفاده از مفهوم بندی طرح واره ای بر عملکرد زوجین اثرگذار است. باوجوداین در جهت بالا رفتن اعتبار بیرونی تحقیق پیشنهاد می گردد که تحقیقات بیشتری صورت بگیرد.
Investigating the Perfecting Role of the Attachment In the Corona Anxiety to Primary Schools Students of Ardabil City(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study aimed to investigate the relationship between attachment and coronary anxiety in students of Ardabil province. The research method is correlational. The statistical population in this study includes 125,000 primary school students in Ardabil province. In this study, we tested 1062 people using a stratified random sampling method based on the Morgan table, of which 531 were girls and 531 were boys. To assess corona anxiety, we used the edited Coronavirus Anxiety Scale (CDAS), which has been prepared and validated in Iran. To assess children's attachment, we used the edited questionnaire on the relationship between child attachments. (KCAQ) used Halpern and Rotenberg. The results of the present study showed that attachment and its subscales have a positive and significant relationship with corona anxiety. To answer the first question of the study, indicate that corona anxiety. And each of its dimensions in the statistical population is in an unfavorable situation. In response to the second question of the research, it should be show that the state of attachment and each of its dimensions (except positive adaptive change) in the statistical population is unfavorable according to the results. Statistical analysis suggestion that families should modify their parenting and care patterns to decrease stress, fear, and corona anxiety in their children, and to know that their anxiety can be effect on their children.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سلامت معنوی و فشار خون بیماران همودیالیزی شهرستان گرگان
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بیماری های مزمن کلیوی از جمله مشکلات سلامتی در دنیای امروز است. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سلامت معنوی و فشارخون بیماران همودیالیز بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری کلیه بیماران همودیالیز شهر گرگان در سال ۱۳۹۷ بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس ۴۵ نفر انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایشی ۱ (پذیرش و تعهد)، گروه آزمایشی ۲ (ذهن آگاهی) و گروه گواه (هر گروه ۱۵ نفر) جایگزین شدند. در شرایط یکسان و هم زمان، پیش آزمون با پرسشنامه سلامت معنوی (SWB) از هر سه گروه به عمل آمد و فشارخون اعضای نمونه اندازه گیری شد. گروه های آزمایشی تحت درمان پذیرش و تعهد و ذهن آگاهی (۸ جلسه ۶۰ دقیقه ای) قرار گرفتند؛ اما گروه گواه هیچگونه درمانی دریافت نکردند. سپس پس آزمون از هر سه گروه به عمل آمد. یافته ها با نرم افزار SPSS نسخه ۲۲ در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو رویکرد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و ذهن آگاهی در افزایش سلامت معنوی و کاهش میزان فشارخون مؤثر بوده اند (۰/۰۵>P). مقایسه میزان اثربخشی در این دو رویکرد تفاوت معناداری با هم نداشتند. نتیجه گیری: براساس نتایج به دست آمده می توان گفت، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و ذهن آگاهی باعث افزایش سلامت معنوی و کاهش فشار خون در بیماران همودیالیزی شده؛ لذا از این درمان ها در کنار درمان پزشکی این بیماران می توان استفاده کرد.
ارائه مدل ترکیبی توانمندسازی برای زنان حاشیه نشین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی و تدوین الگوی توانمندسازی زنان حاشیه نشین انجام گردیده است. این تحقیق با روش ترکیبی (کیفی–کمی) از نوع اکتشافی انجام شد. داده ها از طریق مصاحبه های عمیق پرسشنامه طی سال 1398 جمع آوری شده و در همین راستا در بخش کیفی با به کارگیری روش هدفمند قضا و تیم در بخش کمی نمونه آماری را 357 نفر زنان حاشیه نشین شهرستان اهواز تشکیل دادند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی از فن کدگذاری (باز و محوری) و در بخش کمی از آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و آمار استنباطی (تحلیل عاملی اکتشافی) بهره گرفته شد. داده های به دست آمده در پژوهش حاضر برگرفته از نظرات خبرنگاران فعال در حوزه زنان و زنان حاشیه نشین شهر اهواز در سه بعد روان شناختی (با 18 کدباز) و اقتصادی (با 11 کدباز) و فرهنگی اجتماعی (با 31 کدباز) بوده است سپس الگوی توانمندسازی زنان شهر اهواز ترسیم گردید. زنان حاشیه نشین در بسیاری از موارد علی الخصوص موضوعات اجتماعی خانوادگی، همسرداری، کودک پروری و حتی موضوعاتی از قبیل بارداری و سلامت بی توجه هستند که اساس این بی توجهی، عدم آگاهی در این زمینه می باشد و برای بالا بردن سطح آگاهی آنان باید به توانمندسازی آن ها در ابعاد روان شناختی، فرهنگی اجتماعی و اقتصادی پرداخته شود.
رابطه اخلاق وظیفه گرا و اهداف پیشرفت: نقش واسطه ای منبع کنترل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۵ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۹۷)
32 - 49
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه اخلاق وظیفه گرا و اهداف پیشرفت با واسطه گری منبع کنترل به انجام رسیده است. این پژوهش به روش توصیفی- همبستگی انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه شیراز بودند؛ که از آن میان 440 دانشجو (221 دختر) و (219 پسر) به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند؛ و به پرسشنامه های اخلاق وظیفه گرا، منبع کنترل و اهداف پیشرفت پاسخ دادند. جهت پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از تحلیل مسیر در مدل یابی معادلات ساختاری استفاده گردید. نتایج نشان داد که اگرچه وظیفه شناسی و معتمد بودن با هر سه هدف پیشرفت عملکردگرایی، تبحرگرایی و تبحرگریزی رابطه مثبت و معنی دار دارند؛ امّا با هدف عملکردگرایی میزان رابطه بیشتر است. همچنین نتایج نشان داد که منبع کنترل می تواند در رابطه بین اخلاق وظیفه گرا و اهداف پیشرفت واسطه گری کند. از دیگر نتایج این پژوهش می توان به رابطه معنی دار منبع کنترل درونی و بیرونی با هر سه هدف پیشرفت حاضر در پژوهش اشاره کرد. نتایج این پژوهش به توسعه دانش نظری در مورد نقش پیشایندی منش های اخلاقی و منبع کنترل در رابطه با اهداف پیشرفت کمک شایانی می کند. همچنین به لحاظ کاربردی، تلویح نتایج پژوهش آن است که با آموزش منش های اخلاقی وظیفه شناسی و معتمد بودن و بازآموزی اسنادی (منبع کنترل) می توان به رشد اهداف پیشرفت مناسب کمک نمود.
اثربخشی بازی درمانی آدلری بر مهارت های اجتماعی کودکان دارای اختلال اضطراب اجتماعی: یک طرح سری های زمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال اضطراب اجتماعی در کودکان اجتناب از روابط اجتماعی را در پی دارد و می تواند به نارسایی کنش اجتماعی در بزرگسالی منتهی شود. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی بازی درمانی آدلری بر مهارت های اجتماعی کودکان دارای اختلال اضطراب اجتماعی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح سری های زمانی همراه با گروه کنترل بود. نمونه شامل 10 کودک مبتلا به اضطراب اجتماعی بود که با توجه به مصاحبه بالینی روانشناس و نمره برش در پرسشنامه اضطراب اجتماعی لایبویتز (1987) به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند. کودکان به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند و گروه آزمایش 8 جلسه بازی درمانی آدلری دریافت کرد درحالی که گروه کنترل مداخله خاصی دریافت نکرد. سنجش با استفاده از پرسشنامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (1990) در پنج مرحله پیش آزمون، جلسات دوم، چهارم، ششم و پس آزمون انجام شد و داده ها با استفاده از تحلیل واریانس همراه با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات گروه آزمایش و گواه در مهارت های اجتماعی تفاوت ایجاد شده است (01/0>P ,52/63=F)؛ آزمون تعقیقبی بن فرونی نیز نشان داد، تفاوت نمره مهارت های اجتماعی بین مراحل 1 و 3 (039/0=p) 1 و 4 (007/0=p) و همچنین 1 و 5 معنی دار است (002/0=p) درحالی که این تفاوت در گروه کنترل وجود نداشت. نتیجه گیری: بازی درمانی آدلری بر مهارت های اجتماعی کودکان دارای اختلال اضطراب اجتماعی اثربخش است و می تواند به عنوان یک درمان مکمل در کنار سایر درمان های دارویی و روانشناختی به این کودکان ارائه شود.
سیستم بازداری رفتاری و شدت نشانه های اضطراب اجتماعی: نقش واسطه ای کمال گرایی و عاطفه منفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال شانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۲
209 - 223
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش میانجی کمالگرایی، عاطفه منفی در رابطه بین سیستم بازداری رفتاری و شدت نشانههای اختلال اضطراب اجتماعی انجام گرفت.طرح پژوهش حاضر به روش توصیفی و جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه تبریز در سال 1398 بود که به شیوه نمونهگیری در دسترس تعداد 333 نفر انتخاب شدند. پرسشنامههای اضطراب اجتماعی، سیستمهای مغزی بازداری و فعالسازی رفتاری (BIS/BAS) کارور و وایت، مقیاس چندبعدی کمالگرایی (MPS) و مقیاس عاطفه مثبت و عاطفه منفی (PANAS) بعنوان ابزارهای پژوهش مورد استفاده قرار گرفتند. دادهها با استفاده از روش مدلیابی معادلات ساختاری مورد تجزیهو تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که کمال گرایی و عاطفه منفی میتواند رابطه بین سیستم بازداری رفتاری و نشانههای اختلال اضطراب اجتماعی را میانجیگری کنند.یافته ها نشان میدهد که کمالگرایی و عاطفه منفی می توانند تأثیر سیستم بازداری رفتاری را بر اختلال اضطراب اجتماعی افزایش دهند
اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر سازگاری و صمیمیت زناشویی زنان دچار تعارضات زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم اسفند ۱۴۰۰ شماره ۱۲ (پیاپی ۶۹)
۱۷۸-۱۶۹
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر سازگاری و صمیمیت زناشویی زنان دچار تعارضات زناشویی انجام گرفت. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه ی زنان دارای تعارضات زناشویی بودند که جهت حل اختلاف خانوادگی خود در شش ماهه پاییز و زمستان 1399 به مراکز مشاوره شهر تهران مراجعه کرده بودند، با استفاده از پرسشنامه ی تعارضات زناشویی ثنایی و براتی (1387)، 30 نفر از زنانی که دارای تعارضات زناشویی بودند، به طور هدفمند انتخاب و به طور تصادفی ساده در دو گروه آزمایشی و گواه (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند و به پرسشنامه های سازگاری زناشویی لاک-والاس (LWMAT) (1959) و صمیمیت زناشویی (MIS) والکر و تامپسون (1983) پاسخ دادند. گروه آزمایش 8 جلسه 60 دقیقه ای (هفته ای یک بار) فنون رفتار درمانی دیالکتیکی را براساس بسته آموزشی لینهان (1970) آموزش دیدند. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری، مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که اثربخشی درمانی دیالکتیکی بر سازگاری (01/0P<، 79/17=F)، و صمیمیت زناشویی (01/0P<، 82/14=F)، زنان دچار تعارضات زناشویی، مورد تائید قرارگرفته است (05/0>P) و زنان دچار تعارضات زناشویی گروه آزمایش نسبت به زنان دچار تعارضات زناشویی گروه گواه در پس آزمون، به طور معناداری، سازگاری و صمیمیت زناشویی بیشتری داشتند (05/0>P). بنابراین، می توان نتیجه گرفت که رفتار درمانی دیالکتیکی در افزایش سازگاری و صمیمیت زناشویی زوجین اثربخش است.
بررسی کیفی نقش پیشگیرانه پلیس زن در افزایش احساس امنیت اجتماعی پس از بحران زلزله کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۸
123 - 164
حوزههای تخصصی:
نیروی انتظامی پس از وقوع بحران، می تواند در ایجاد احساس امنیت برای مردم منطقه بحران زده نقش مؤثری ایفا کند. این پژوهش با هدف بررسی نقش پیشگیرانه پلیس در افزایش احساس امنیت اجتماعی پس از بحران زلزله کرمانشاه انجام گرفت. جامعه ی پژوهش شامل کلیه کارکنان نیروی انتظامی بود که پس از زلزله کرمانشاه در منطقه حضور یافتند و درصدد برقراری امنیت اجتماعی می کوشیدند. از میان جامعه مذکور نمونه گیری به صورت هدفمند تا حد اشباع (17 کارمند نیروی انتظامی) ادامه یافت. در این پژوهش برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش پدیدارشناسی استفاده گردید. به این ترتیب که با کمک مصاحبه ساختارنیافته اطلاعات مرتبط با افراد نمونه جمع آوری شدند. نقش بازدارندگی شامل نقش بازرسی و بازجویی، نقش رصد و شناسایی، نقش مقابله ای و مواجه ای و عملکرد نظارتی و کنترلی شد. نقش مراقبت پیشگیرانه؛ شامل پیشگیری از بحران های آتی، نقش آگاهی بخشی، نقش حفاظتی و نقش انضباط عملکردی در سه زیرمجموعه نقش شامل امنیت بخشی مقتدرانه؛ هدفمندسازی اقدامات؛ اصلاح سیاستمدارانه رفتار؛ نقش تنویر افکار عمومی طبقه بندی شد. این بررسی نشان دهنده نقش محوری است که زنان پلیس می توانند در ایجاد احساس امنیت اجتماعی ایفا کنند. همچنین بیانگر آن است که جامعه با توجه به ملاحظات فرهنگی-اسلامی به حضور پلیس زن در مداخلات انتظامی نیاز دارد.
اثربخشی آموزش تنظیم هیجانی بر مبنای مدل گراس بر عملکرد تحصیلی و حلمسئله در دانشآموزان دختر مقطع متوسطه اول
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش تنظیم هیجانی بر مبنای مدل گروس بر عملکرد تحصیلی و حل مسئله در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول در سال 1399 انجام شد. این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول منطقه 2 شهر تهران بود و با روش نمونه گیری در دسترس ، انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار داده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه تحت آموزش تنظیم هیجان بر مبنای مدل گراس قرار گرفتند و گروه کنترل در طول این مدت در انتظار درمان ماندند. روش جمع آوری داده ها بر اساس پرسشنامه حل مسئله کسدی و لانگ (1396) انجام گرفت، همچنین عملکرد تحصیلی بر مبنای معدل دانش آموزان موردسنجش قرار گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه از طریق نرم افزار SPSS 23 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام پذیرفت. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش تنظیم هیجانی بر مبنای مدل گروس بر عملکرد تحصیلی و حل مسئله در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول تاثیرگذار است.
روابط ساختاری ابعادِ کارکرد خانواده با نستوهی خانواده در دانشجویان متأهل: با تمرکز بر نقشِ میانجی خودکارآمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کارکرد خانواده با میانجی گری خودکارآمدی، می تواند به ارتقاء و بهبود نستوهی خانواده در دانشجویان متأهل منجر شود؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی روابط ساختاری ابعادِ کارکرد خانواده با نستوهی خانواده در دانشجویان متأهل با تمرکز بر نقشِ میانجی خودکارآمدی انجام قرار گرفت. پژوهش حاضر کمی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری دربرگیرنده همه دانشجویان متأهل دانشگاه های شهر سنندج در سال تحصیلی 1397 بودند که تعداد 500 نفر (212 مرد و 288 زن) با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از سه سنجه معتبر نستوهی خانواده ((McCubbin, Thompson & McCubbin, 1986، کارکرد خانواده ( (Epstein, Baldwin, & Bishop,1983 و خودکارآمدی عمومی (Jerusalem & Schwarzer, 1992(استفاده شد. داده ها با به کارگیری نرم افزارهای SPSS و AMOS تحلیل شدند. برآیندهای پژوهش نشان داد که مدل فرضی داد ه ها برازش کمابیش مطلوبی دارد و کارکرد خانواده بر نستوهی خانواده اثر مثبت و مستقیم داشت (05/0p<). همچنین کارکرد خانواده با میانجی گری خودکارآمدی اثر غیرمستقیم و معنی داری بر نستوهی خانواده دارد (05/0p<). یافته های این پژوهش در کنار حمایت از مدل فرضی برای نستوهی خانواده، الگوی درخوری برای تاثیر خودکارآمدی همچون متغیر میانجی در رابطه ی بین کارکرد خانواده و نستوهی خانواده در دانشجویان متأهل ارائه می دهد. بر این اساس، ابعاد کارکرد خانواده با میانجی خودکارآمدی، به ارتقاء و بهبود نستوهی خانواده در دانشجویان متأهل سطح شهر سسندج منجر شده است.
هم سنجی اثربخشی برنامه ایجاد پیوندهای خانوادگی پایدار و درمان متمرکز بر هیجان بر تاب آوری، بی آلایشی و تنظیم شناختی هیجان در زوجین متعارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به کارگیری مداخلات فراخور برای کاهش تعارضات زوجین اهمیت بسزایی دارد. بر این اساس، پژوهش حاضر باهدف هم سنجی اثربخشی برنامه ایجاد پیوندهای خانوادگی پایدار و درمان متمرکز بر هیجان بر تاب آوری، بی آلایشی و تنظیم شناختی هیجان در زوجین متأهل و متعارض مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان رشت صورت گرفت. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی به شیوه پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری دربرگیرنده همه زوجین متأهل و متعارض ارجاع داده شده از سوی اداره بهزیستی به مراکز مشاوره شهرستان رشت در سال 1398 بودند. از این جامعه 36 نفر از زوجین با داشتن ملاک های ورود به پژوهش، به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با گمارش تصادفی در سه گروه 12نفری قرار گرفتند؛ ولی به دلیل افت آزمودنی ها تعداد نفرات هر گروه به 10 نفر رسید. برنامه ایجاد پیوندهای خانوادگی پایدار و درمان متمرکز بر هیجان در گروه های آموزش به مدت 8 جلسه 1 ساعته اجرا شد و گروه کنترل درمانی دریافت نکرد. پس از پایان جلسات از هر سه گروه پس آزمون گرفته شد. ابزار های مورداستفاده مقیاس تاب آوری (Connor & Davidson, 2003)، مقیاس بی آلایشی زناشویی (Walker & Thompson, 1983) و پرسشنامه تنظیم شناختی (Garnefski, 2001) بودند. برای تجزیه تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد. نتایج نشان داد که برنامه ایجاد پیوندهای خانوادگی پایدار و درمان متمرکز بر هیجان بر تاب آوری، بی آلایشی و تنظیم شناختی هیجان تأثیر معنی داری داشته است (P<0/05). همچنین نتایج نشان داد از میان دو مداخله برنامه ایجاد پیوندهای خانوادگی پایدار و درمان متمرکز بر هیجان، برنامه ایجاد پیوندهای خانوادگی پایدار بر تاب آوری و بی آلایشی زوجین مؤثرتر از درمان متمرکز بر هیجان است. با توجه به یافته های پژوهش، به مشاوران و روان شناسان پیشنهاد می شود متغیر های تاب آوری، بی آلایشی و تنظیم شناختی هیجان را در کار با زوجین متعارض موردتوجه قرار دهند.
اثربخشی بسته روان شناختی انتظارمحور مبتنی بر آموزه های مهدویت بر سبک های هویتی و اهمال کاری دانش آموزان دختر متوسطه دوم(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بسته روان شناختی انتظارمحور مبتنی بر آموزه های مهدویت بر سبک های هویتی و اهمال کاری دانش آموزان دختر متوسطه دوم انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر اصفهان در سال تحصیلی 98-1397 بود. در این پژوهش تعداد 30 دانش آموز دختر متوسطه دوم با روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه گمارده شدند (15 دانش آموز در گروه آزمایش و 15 دانش آموز در گروه گواه). گروه آزمایش مداخلات بسته انتظارمحور (12 جلسه) را طی سه ماه دریافت نمود. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس خودسنجی التزام عملی به اعتقادات اسلامی (نویدی، 1376)، پرسشنامه سبک های هویت (برزونسکی، 1992) و پرسشنامه اهمال کاری (تاکمن، 1991) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرنی توسط نرم افزار آماری SPSS 23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که بسته روان شناختی انتظارمحور بر سبک های هویت اطلاعاتی، سردرگم، متعهد و اهمال کاری دانش آموزان تاثیر دارد (0001/0>p). نتیجه گیری: بر اساس جهت بهبود سبک های هویت و کاهش اهمال کاری دانش آموزان می توان بسته روان شناختی انتظارمحور مبتنی بر آموزه های مهدویت را مورد استفاده قرار داد.
بررسی ارتباط دوزبانگی با توانایی انتخاب منظر فضایی و خودتنظیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش ها نشان می دهد که دوزبانگی بر فرایندهای شناختی اثر دارند. با مطالعه دوزبانه های ترکی آذری/ فارسی زبان و تک زبانه های فارسی زبان، به بررسی شواهدی از مزیت های دوزبانگی در توانایی های انتخاب منظر فضایی و خودتنظیمی پرداختیم. روش کار: شرکت کنندگان در این پژوهش ۳۹ نفر از دانشجویان تک زبانه و دوزبانه فارسی و ترکی با میانگین سنی ۲۹ سال بودند. برای سنجش توانایی انتخاب منظر فضایی، از آزمون تصویری انتخاب منظر فضایی Hegarty استفاده شد که طی آن از شرکت کنندگان خواسته شد که خود را در موقعیت های فضایی متعددی تصور کنند و زاویه قرارگرفتن چند شیء را نسبت به موقعیت مجسم شده تشخیص دهند. برای سنجش توانایی خودتنظیمی، یک معمای حل نشدنی که به زبان فارسی طراحی شده بود به هر دو گروه ارائه شد و مدت زمان تلاش آنها برای حل معما به عنوان شاخص سنجش خودتنظیمی در نظر گرفته شد، به طوری که مدت زمان بیشتر منجر به کسب نمره بالاتری در توانایی خودتنظیمی بود. برای سنجش ارتباط های مورد نظر بین متغیرها از آزمون های ناپارامتری من_ویتنی و همبستگی کندال استفاده شد. یافته ها: تفاوت نمره خودتنظیمی افراد در دو گروه تک زبانه و دوزبانه معنا دار بود؛ به عبارتی، افراد تک زبانه نمره خودتنظیمی کمتری داشتند. همچنین، ارتباط بین توانایی انتخاب منظر فضایی و دوزبانگی معنا دار نبود، گرچه تفاوت های مشاهده شده در میانگین ها و پراکندگی ها بین این دو گروه قابل توجه بود. بین توانایی های خودتنظیمی و انتخاب منظر فضایی نیز تفاوت معنا داری در هیچ یک از دو گروه تک زبانه و دوزبانه مشاهده نشد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که بین دوزبانگی و خودتنظیمی ارتباط معنا دار وجود دارد. گرچه آزمون های همبستگی به لحاظ آماری معنا دار نبودند، افراد دوزبانه به طور متوسط مدت زمان کمتری را صرف آزمون انتخاب منظر فضایی کرده بودند که حاکی از بالاتر بودن متوسط توانایی انتخاب منظر فضایی در ایشان است. احتمال دارد که با بررسی بیشتر، بتوان به شواهد بیشتری برای معنا دار بودن تفاوت بین این دو گروه دست یافت. واژه های کلیدی:
بررسی نقش میانجی فرایند های خودشناختی در رابطه بین سرکوبگری (خودفریبی و دگر فریبی) با میل به طلاق در زنان و مردان متقاضی طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش ها و مدل های روان شناختی سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۶
147 - 162
حوزههای تخصصی:
مقدمه: میل به طلاق زمینه ساز از هم گسیختگی ساختار بنیادی ترین بخش جامعه یعنی خانواده است. تردیدی نیست این مساله علل متفاوتی دارد که بر روی زوجین و کسانی که با آنان در ارتباطند اثرات نامطلوبی به جا می گذارد. این پژوهش با هدف بررسی نقش میانجی فرایندهای خودشناختی دررابطه بین سرکوبگری (خودفریبی و دگر فریبی) با میل به طلاق در زنان و مردان متقاضی طلاق انجام گرفت.
روش: جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان و مردان متقاضی طلاق مراجعه کننده به سازمان بهزیستی شهرستان بندرعباس بودند. حجم نمونه با نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای 380 نفر تعیین شد. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه خودشناسی انسجامی(2008)، بهشیاری(2003)، خودمهارگری (2004)، مقیاس شفقت خود- فرم کوتاه (2011)، سرکوبگری (1990) و پرسش نامه میل به طلاق(1996) استفاده شد. و برای تجزیه و تحلیل داده ها مدل معادلات ساختاری به کار گرفته شد و از نرم افزار آماری Amos استفاده شد
یافته ها: نتایج نشان داد که بین سرکوبگری و میل به طلاق رابطه معنی داری وجود دارد. از بین فرایندهای خودنظم بخشی تنها رابطه میل به طلاق با شفقت مورد تایید قرار گرفت و در ادامه نتایج نشان دادندکه رابطه بین سرکوبگری با خودمهارگری، خودشناسی انسجامی و شفقت نیز از لحاظ آماری مورد تایید قرار گرفت. در نهایت شاخص های برازندگی نشان دادندکه در کل نمونه، مدل، با داده ها برازش قابل قبولی دارد.
نتیجه گیری: بابررسی فرایندهای خودشناختی به عنوان پیش بینی کننده طلاق و نقش این عوامل،می توان خود کارآمدی مدیریت طلاق را افزایش داد.
نقش آزار کودکی و دلبستگی ناایمن در تبیین اختلال سلوک نوجوانان به واسطه پردازش شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
117 - 138
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش آزارهای کودکی و دلبستگی ناایمن در تبیین اختلال سلوک با میانجی گری پردازش شناختی در نوجوانان بود. جامعه آماری پژوهش، شامل تمامی دانش آموزان دختر شهر قروه می شد که در سال تحصیلی 1400-1399 در دوره اول متوسطه مشغول به تحصیل بودند. از میان آن ها از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تعداد 300 دانش آموز انتخاب شدند که در دامنه سنی 15-12 سال بودند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های مشکلات رفتاری آخنباخ، کودک آزاری، دلبستگی کولینز و رید، پردازش اطلاعات عمیق، مقیاس حافظه وکسلر برای کودکان و آزمون کلمه- رنگ استروپ استفاده شد و داده ها با روش همبستگی و معادلات ساختاری تحلیل شدند. طبق یافته های پژوهش آزار کودکی، دلبستگی ناایمن و پردازش شناختی رابطه مستقیم و معناداری با اختلال سلوک دارند و آزار کودکی و دلبستگی ناایمن با اختلال سلوک از طریق پردازش شناختی دارای ارتباط غیرمستقیم و معنادارند. همچنین یافته های پژوهش نشان از برازش خوب مدل داشته است. نتایج این پژوهش نشان داد، آزار کودکی و دلبستگی ناایمن با میانجی گری پردازش شناختی اختلال سلوک را تبیین می کنند. لذا یافته های این پژوهش می تواند کاربردهای بالینی داشته باشد و در برنامه های پیشگیری و آموزشی مورد توجه متخصصان حوزهای بهداشت و روان و آموزش و پرورش قرار گیرد.
تاثیر مشاوره مسیر شغلی بر چالش های اشتغال زنان و کیفیت زندگی کاری آنان در صنعت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مشاوره مسیر شغلی مبتنی بر تعهد و پذیرش در چالش های اشتغال زنان و کیفیت زندگی کاری زنان در صنعت ایران اجرا شد. در این پژوهش از روش تحقیق نیمه تجربی پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش کلیه کارکنان زن شاغل در ذوب آهن اصفهان بوده که بر اساس نمونه گیری تصادفی (30 ) نفر انتخاب و در دو گروه (15) نفر آزمایش و (15) نفر گواه گمارده شدند. ابزار اندازه گیری در این پژوهش پرسشنامه محقق ساخته چالش های اشتغال زنان و کیفیت زندگی کاری زنان است. اطلاعات تحقیق توسط نرم افزار(spss21 ) و با استفاده از تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد مشاوره مسیر شغلی مبتنی بر تعهد و پذیرش در چالش های اشتغال زنان تاثیر معنی دار اما بر کیفیت زندگی کاری تاثیر معنی داری ندارد.
پیش بینی مشکلات جنسی براساس ترس از صمیمیت و اهمال کاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت متغیرهای تاثیرگذار بر مشکلات جنسی زوجین می تواند در قالب برنامههای پیشگیری و درمان مرتبط با این نوع مشکلات به کار بسته شود. هدف این پژوهش پیش بینی مشکلات جنسی بر اساس ترس از صمیمیت و اهمال کاری بود. بدین منظور تعداد 220 دانشجوی متاهل از دانشگاه های شهر تهران (130 زن، 90 مرد) در سال تحصیلی 1398 در این پژوهش شرکت کردند و مقیاس ترس از صمیمیت (دسکاتنر و ثلن، 1991)، مقیاس اهمال کاری ناب (استیل، 2010) و پرسشنامه وضعیت جنسی گلومبک ـ راست (گلومبک و راست، 1986) توسط آن ها تکمیل شد. برای تحلیل داده ها از روش همبستگی و رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین متغیرهای ترس از صمیمیت و مشکلات جنسی و همچنین بین متغیرهای اهمال کاری و مشکلات جنسی رابطه مثبت معنادار وجود دارد که در سطح (01/0 ≥ p ) معنادار است. ضریب تعیین (درصد واریانس) در گام اول تحلیل رگرسیون 52/0 و در گام دوم، 56/0 به دست آمد که این مقادیر در سطح (01/0 ≥ p ) معنادار است. براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که ترس از صمیمیت و اهمال کاری می توانند مشکلات جنسی را پیش بینی کنند و متغیر ترس از صمیمیت، نسبت به متغیر اهمال کاری، پیش بینی کننده قوی تری برای مشکلات جنسی است. بررسی این متغیرها در افراد می تواند به پیشگیری و درمان کارآمدتر مشکلات جنسی کمکی قابل توجه کند و رضایت زناشویی زوجین را ارتقا ببخشد.