فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۲۱ تا ۳٬۲۴۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
243 - 265
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش تاب آوری و روان شناسی مثبت نگر بر تاب آوری و سازگاری اجتماعی مادران دارای فرزند مبتلا به ملال جنسیتی اجرا شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماه بود. جامعه آماری، شامل کلیه مادران دارای فرزند مبتلا به ملال جنسیتی بودند که از طریق عضویت در گروه های رسمی افراد مبتلا به ملال جنسیتی و با تشخیص قطعی از طریق مصاحبه تشخیصی روان شناس بالینی در شهر اصفهان در سال 1401 بودند. نمونه گیری به روش در دسترس مبتنی بر معیارهای ورود انجام و 45 تن از مادران انتخاب و به طور تصادفی و با استفاده از قرعه کشی در سه گروه (دو گروه مداخله و یک گروه گواه) و هر گروه به تعداد 15 تن جایگزین شدند. داده ها از طریق پرسش نامه های سازگاری اجتماعی بل (1961) و تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) جمع آوری شد. آموزش تاب آوری (تدوین و اعتبارسنجی شده در مطالعه حاضر) و روان شناسی مثبت نگر مبتنی بر نظریه سلیگمن و همکاران (2006) هر یک طی 9 جلسه 95 دقیقه ای اجرا و گروه گواه آموزش را بعد از اتمام کار دریافت کردند. در راستای تحلیل استنباطی، داده ها از طریق تحلیل واریانس اندازه های تکرار شده و آزمون تعقیبی بونفرونی با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش تاب آوری و روان شناسی مثبت نگر بر ارتقا تاب آوری (94/9=F، 01/0> p ) مادران اثربخش بود. اما آموزش تاب آوری و روان شناسی مثبت نگر بر ارتقا سازگاری اجتماعی (80/3=F، 05/0> p ) مادران اثربخش نبود. همچنین بین دو گروه آموزش تاب آوری و آموزش مثبت نگر با گروه گواه تفاوت معناداری وجود داشت (01/0> p )، ولی بین دو گروه آزمایش تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0< p ). نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده اثربخشی آموزش تاب آوری و روان شناسی مثبت نگر بر افزایش تاب آوری مادران افراد دارای ملال جنسیتی بود. می توان از این دو نوع آموزش برای کمک به ارتقاءتاب آوری مادران این افراد استفاده کرد
واکاوی پویایی های قدرت در خانواده: یک نمونه مطالعه ی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
300 - 316
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی مولفه های قدرت در خانواده است. روش پژوهش: این مطالعه با روش کیفی و به روش تحلیل مضمون انجام شد. روش نمونه گیری هدفمند از نوع متجانس بود به این ترتیب که 12 نفر از زنان و مردان متاهل اعم از راضی و ناراضی از زندگی زناشویی بود که براساس ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و مورد مصاحبه قرار گرفتند. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. داده های گردآوری شده به کمک تحلیل مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج شش مقوله اصلی را نشان داد که عبارت بودند از 1) منابع قدرت (قانونی، فردی، زوجی، خانوادگی) 2) توزیع قدرت (براساس توامندی های فردی، منابع قدرت بیرونی، جنسیت و سن) 3) راهبردهای دستیابی به قدرت (راهبردهای سازگار و ناسازگار) 4) آسیب شناسی قدرت (نبود سلسله مراتب قدرت، تنظیم قدرت بر اساس منابع بیرونی و عجز یک یا هر دو زوج در تنظیم قدرت) 5) هدف از قدرت یابی (فردیت طلبی، زوجیت طلبی و آرمان جویی خانوادگی) 6) آثار قدرت در خانواده (آثار منفی و آثار مثبت). نتیجه گیری: با توجه به این نتایج می توان گفت قدرت در خانواده سازه ای چند بعدی و پویا است که آسیب های آن می تواند خانواده را به آشفتگی سوق دهد و بالعکس
اثربخشی درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر تعامل والد – فرزندی و تنیدگی والدگری: یک مطالعه کارآزمایی کنترل شده تصادفی بر روی کودکان مبتلا به نشانه های اختلال های تیک و مادران آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ ویژه نامه ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۷) مجموعه مقالات حوزه خانواده و فرزند
199 - 214
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف اصلی این پژوهش اثربخشی درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر تعامل والد-فرزندی و تنیدگی والدگری در یک مطالعه کارآزمایی کنترل شده تصادفی بر روی کودکان مبتلا به نشانه های اختلال های تیک و مادران آن ها بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به همراه گروه گواه بود. نمونه پژوهش شامل 30 نفر از مادران و کودکان آن ها با نشانه های اختلالات تیک بود که در نیمه دوم سال 1401 به مراکز و کلینیک های مشاوره شهر ماکو مراجعه کرده بودند که به صورت در دسترس انتخاب شده و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) گماشته شدند. گروه آزمایش 15 جلسه در برنامه مداخله گروهی درمان مبتنی بر ذهنی سازی شرکت کردند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. آزمودنی های هر دو گروه در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون به سوالات مقیاس رابطه والد- فرزند، فرم کوتاه مقیاس تنیدگی والدین پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره مختلط انجام شد. یافته ها : نتایج تحلیل واریانس چند متغیره آمیخته دال بر اثربخشی درمان گروهی ذهنی سازی بر بهبود ابعاد رابطه والد-کودک و استرس والدگری کودکان بود (001/0>P). همچنین نتایج نشان داد که مداخله ذهنی سازی موجب کاهش نمرات استرس والدگری کودکان دارای نشانه های اختلال تیک می شود (001/0>P). نتیجه گیری بر این اساس می توان به این نتیجه رسید که مداخله گروهی ذهنی سازی درمانی موثر در بهبود ابعاد رابطه والد-کودک و استرس والدگری کودکان دارای نشانه های اختلال تیک است و می توان از این درمان در جهت کاهش مشکلات روانشناختی کودکان دارای نشانه های اختلال تیک بهره برد
پیش بینی اخلاق تحصیلی براساس 5 عامل شخصیت با نقش میانجی درگیری تحصیلی و شیفتگی تحصیلی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: اخلاق تحصیلی نقش غیرقابل انکاری را در تصمیم گیری ها و رفتارهای نهایی فراگیران ایفا می کند. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی اخلاق تحصیلی براساس 5 عامل شخصیت با نقش میانجی درگیری تحصیلی و شیفتگی تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم انجام شد.
روش: روش پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش را کلیه دانش آموزان ( دوره متوسطه) شهر سنندج که در سال تحصیلی 1399-1400 مشغول به تحصیل بودند تشکیل دادند که از بین آن ها ازطریق روش نمونه گیری دردسترس 384 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه های اخلاق تحصیلی (AEQ)، پنج عاملی نئو (NEO- FFI)، درگیری تحصیلی (EEQ) و شیفتگی تحصیلی (FSS) بود. تحلیل داده ها به روش آماری معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS-24 و AMOS-22 انجام شد.
یافته ها: یافته ها گویای آن بود که اثر مستقیم روان رنجورخویی، برون گرایی، پذیرا بودن، توافق پذیری و وجدانی بودن، درگیری تحصیلی و شیفتگی تحصیلی بر اخلاق تحصیلی معنادار بود (01/0 P <). همچنین نتایج نشان داد که روان رنجورخویی، برون گرایی، پذیرا بودن، توافق پذیری و وجدانی بودن از طریق واسطه گری درگیری تحصیلی و شیفتگی تحصیلی دارای اثرغیرمستقیم بر اخلاق تحصیلی بودند(01/0 P <).
نتیجه گیری: بنابراین معلمان و دست اندرکاران حوزه آموزش در برنامه های آموزشی می توانند با بهبود درگیری تحصیلی و شیفتگی تحصیلی.، اخلاق تحصیلی دانش آموزان را بهبود بخشند.
مدل تعلل ورزی تحصیلی بر اساس خود ناتوان سازی تحصیلی و کمال گرایی با نقش واسطه ای احساس شایستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعلل ورزی تحصیلی، پدیده ای شایع در بین دانش آموزان است که تحت تأثیر عوامل متعدد موقعیتی یا خصیصه های شخصیتی است. این پژوهش با هدف ارائه مدل ساختاری تعلل ورزی تحصیلی براساس خودناتوان سازی و کمال گرایی با نقش واسطه ای احساس شایستگی انجام شد. روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهرستان اسکو، در سال تحصیلی 1401-1400 بود. تعداد 346 نفر از دانش آموزان به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند که مقیاس های تعلل ورزی تحصیلی، مقیاس خودناتوان سازی تحصیلی، مقیاس کمال گرایی، و مقیاس احساس شایستگی را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS ویراست 24 تحلیل شد. براساس نتایج به دست آمده، خودناتوان سازی تحصیلی و کمال گرایی تحصیلی به صورت مستقیم و منفی بر احساس شایستگی و همچنین، با واسطه گری احساس شایستگی بر تعلل ورزی تحصیلی اثر دارند. احساس شایستگی نیز به صورت مستقیم بر تعلل ورزی تحصیلی تأثیر منفی دارد. باتوجه به نتایج، پیشنهاد می شود معلمان برای کاهش تعلل ورزی دانش آموزان، محیط های یادگیری را تدارک ببینند که با درنظرگرفتن کمال گرایی و رفتارهای خودناتوان ساز، از احساس شایستگی آنان در امور تحصیلی حمایت کند.
The Role of Object Relations in Predicting Emotional Expression, Distress Tolerance and Marital Quality(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of this study was to investigate the role of object relations in predicting emotional expression, distress tolerance and marital quality.Methods: The research method was quantitative, applied and descriptive-correlational. The statistical population of the study was all 257 couples which formally married in the first three months of 2022 in Ardabil. The non-random available sampling method was used due to the limitations of the corona pandemic. The sample size was 110 couples, including 110 males and 110 females. Bell Object Relationships Inventory (1995), King & Ammons Emotional Expression Questionnaire (1990), Distress Tolerance Scale (DTS) and Basby Marital Quality Questionnaire (1995) were used for data collection. In the descriptive part, we used the central and dispersion indices. Also, in the inferential part, multiple regression was used. The data were analyzed using SPSS software.Results: The results of this study showed there is a significant negative relationship between social incompetence with emotional expression, distress tolerance and marital quality (p<0.01), and a significant negative relationship between egocentricity with emotional expression, distress tolerance and marital quality (p<0.01). Also, there is a significant negative relationship between insecure attachment with emotional expression, distress tolerance and marital quality (p<0.01) and finally there is a significant negative relationship between alienation with emotional expression, distress tolerance and marital quality (p<0.01).Conclusion: Considering the results, couple therapy based on object relations can be used to improve emotional expression, distress tolerance and marital quality of couples.
گسترش مدل خودتخریب گری با تأکید بر تحول یافتگی من(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۷)
242 - 250
حوزههای تخصصی:
پژوهش با هدف ارائه مدل نظری و تجربی خودتخریب گری با تأکید بر تحول یافتگی من، با این فرضیه انجام شد که تحول یافتگی من می تواند در رابطه میان تنیدگی و تنیدگی ادراک شده به عنوان متغیر تعدیل کننده نقش ایفا نماید. 258 دانشجو به پرسش نامه های خودتخریب گری مزمن (CSDS)، آزمون تکمیل جمله دانشگاه واشنگتن (WUSCT)، مقیاس تنیدگی ادراک شده (PSS) و مقیاس وقایع زندگی پایکل (PSLE) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با کمک نرم افزارهای SPSS-21 و LISREL-8.72 و با بهره گیری از همبستگی و تحلیل مسیر انجام شد. یافته ها نشانگر ارتباط معکوس تحول یافتگی من و خودتخریب گری بود. شرکت کنندگان به دو دسته با سطح تحول یافتگی بالا و پایین تقسیم شدند و رابطه خطی میان تنیدگی، تنیدگی ادراک شده و خودتخریب گری در هر گروه مورد بررسی قرار گرفت؛ تمامی مسیرها معنی دار بودند و مدل با یافته ها برازش داشت. معنی داری CR به دست آمده، حاکی از وجود تفاوت معنی دار در ضریب دو گروه با تحول یافتگی من بالا و پایین بود. مسیر «عامل تنیدگی زا← تنیدگی ادراک شده» در افراد با تحول یافتگی پایین من، از قدرت بیشتری برخوردار بود، چرا که طبق انتظار تحول یافتگی بالای من، به عنوان یک سازه بنیادین، قبل از ادراک تنیدگی، می تواند از اثر و میزان تنیدگی بکاهد. یافته ها به بسط مدل ساده ای منتهی شد که در آن صرفاً وجود تنیدگی ها یا ادراک آنها را عاملی برای گرایش به خودتخریب گری می دانست. تحول یافتگی من، به عنوان یکی از شاخص های اساسی در تحول شخصیت، نقش مهمی در این مدل تبیینی ایفا کرد. این یافته ها در درمان افراد با گرایش های خودتخریب گر کمک کننده است.
تاثیر آموزش شیوه فرزندپروری مبتنی بر توانمندی ها بر بهزیستی روان شناختی نوجوانان و خودکارآمدی والدین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
67 - 74
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش شیوه فرزندپروری مبتنی بر توانمندی ها بر بهزیستی روان شناختی نوجوانان و خودکارآمدی والدین انجام شد. پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری والدین دارای نوجوان 12 تا 18 سال شهر تهران در سال 1401- 1400 بودند که از طریق اطلاع رسانی در شبکه های مجازی شرکت کرده بودند. نمونه پژوهش شامل 44 نفر (22 نفر گروه آزمایش و 22 نفر گروه کنترل) بودند که با روش نمونه گیری در دسترس و با در نظرگرفتن شرایط ورود و خروج، انتخاب شدند. پس از همتاسازی هر دو گروه به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. در همتاسازی هر دو گروه به لحاظ داشتن سن مشابه نوجوانان و جنسیت والدین برابر شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه خودکارآمدی والدین دومکا و همکاران (1996) و پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف (1989) در مراحل قبل و بعد از اجرای برنامه و سه ماه پس از آموزش استفاده شد. برنامه آموزش شیوهفرزندپروری مبتنی بر توانمندی ها به شیوه گروهی در هشت جلسه دو ساعته برای گروه آزمایش ارائه شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS22 از روش تحلیل وایانس آمیخته استفاده شد. یافته ها نشان داد آموزش شیوه فرزندپروری مبتنی بر توانمندی ها بر افزایش خودکارآمدی والدین و بهزیستی روان شناختی نوجوان به طور معناداری تاثیر دارد (001/0 ≥P). این تاثیر در مرحله پیگیری سه ماه پایدار مانده بود. بنابراین با استفاده از آموزش شیوه فرزندپروری مبتنی بر توانمندی ها می توان خودکارآمدی والدین و بهزیستی روان شناختی نوجوانان را بهبود بخشید.
Structural Model of Medication Adherence based on Health Anxiety, Positive Meta-Emotion, and Pain Self-Efficacy Mediated by Health Locus of Control in Cancer Patients(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۶, Issue ۲ - Serial Number ۱۶, Spring ۲۰۲۳
67 - 80
حوزههای تخصصی:
Objective: Cancer is one of the most essential health issues in the world and Iran which is usually associated with significant clinical and psychological discomfort in the optimal use of coping strategies. Therefore، the purpose of the present study was to analyze a structural model of medication adherence based on health anxiety, positive meta-emotion, and pain self-efficacy mediated by health locus of control in men with cancer. Method: The research was descriptive-correlational using structural equation modelling to test the relationships between the variables. The statistical population was men with gastrointestinal cancer in Golestan province referred to Shafi Hyrkan Cancer Patients Support Center. According to, 227 people were selected through targeted sampling. The research instruments included the Salkowski and Warwick Health Anxiety Inventory, Beer and Moneta Positive Metacognitions and Positive Meta-Emotions Questionnaire, Nicholas Pain Self-Efficacy questionnaire, Morisky, Ang, and Wood's Medication Adherence Questionnaire, and Wallston's Health Control Source Inventory. Data analysis was performed in LISREL software version 8.71. Findings: The results showed that health anxiety, internal health locus of control, and positive meta-emotion had a positive effect (P <0.005) and pain self-efficacy had a negative and significant effect on medication adherence (P <0.001). The source of internal health locus of control mediated the effect of pain self-efficacy and positive meta-emotion mediated the medication adherence positively and significantly (P <0.005). Conclusion: Health anxiety, positive meta-emotion, and pain self-efficacy are correlated with medication adherence and affect medication adherence mediated by health locus of control.
اثربخشی تلفیق سایکودراما با درمان شناختی رفتاری گروهی بر ابعاد حساسیت بین فردی و اضطراب اجتماعی در نوجوانان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
13 - 25
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال اضطراب اجتماعی با فراوانی 13 درصدی و شیوع بالاتر در نوجوانان دختر به عنوان سومین اختلال شایع روانی مطرح شده است؛ بنابراین هدف این پژوهش بررسی تلفیق سایکودراما با درمان شناختی رفتاری گروهی بر ابعاد حساسیت بین فردی و اضطراب اجتماعی نوجوانان دختر شهرستان سیرجان بود. روش: پژوهش حاضر یک پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه نهم شهرستان سیرجان در سال تحصیلی 401-1400 بودند که پس از غربالگری و تشخیص اولیه، تعداد 24 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (12 نفر) و گروه کنترل (12 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش درمان تلفیقی سایکودراما با درمان شناختی رفتاری گروهی را به مدت 9 جلسه 120 دقیقه ای و به صورت هفتگی دریافت کردند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه اضطراب اجتماعی نوجوانان (SAS-A) و حساسیت بین فردی (IPSM) استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس چندمتغیری بیانگر تأثیر معنی دار درمان تلفیقی سایکودراما با درمان شناختی رفتاری گروهی بر کاهش حساسیت بین فردی و اضطراب اجتماعی، در مرحله پس آزمون و پیگیری در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل بود (p≤0.01). نتیجه گیری: بطور کلی نتایج حاکی از آن بود که تلفیق سایکودراما با درمان شناختی رفتاری گروهی بدلیل استفاده از ایفای نقش و عینی ساختن تخیلات و گرایش های درونی و همچنین تأکید بر بازسازی شناختی، بر بهبود اضطراب اجتماعی و کاهش حساسیت بین فردی در نوجوانان مؤثر بود.
بهبود کارایی یک سیستم تشخیص احساس از گفتار به کمک شبکه مولد متخاصمی جهت کاربرد در روانشناسی بالینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی بالینی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
53 - 67
حوزههای تخصصی:
مقدمه: فناوری تشخیص احساس از گفتار، می تواند به محققان کمک کند تا دریابند چه عواملی باعث می شود برخی از روان درمانگران درمان مؤثرتری نسبت به دیگران ارائه دهند، اطلاعاتی که می تواند برای بهبود تشخیص روش درمان استفاده شود. اگر بدانیم چه کسی می خواهد اقدام به خودکشی کند یا حداقل ریسک بالایی برای این کار دارد می توانیم پیشگیری کنیم و این دقیقاً همان چیزی است که علم روانشناسی سال هاست به آن نیاز دارد تا هزینه های درمان را کاهش دهد. ازاین رو، نیاز به تشخیص احساس از گفتار و پایگاه داده احساسی به شدت احساس می شود؛ ولی جمع آوری پایگاه داده با نمونه های زیاد نیازمند صرف چندین دهه است. افزایش داده و انتخاب ویژگی، از مفاهیم کلیدی در یادگیری ماشین هستند. روش: هنگامی که داده های آموزشی در پایگاه داده متنوع نیستند و تعداد و تنوع آن ها در هر کلاس آموزشی محدود است، آموزش یک شبکه عصبی عمیق بدون آنکه پدیده اور فیتینگ اتفاق بیفتد، بیش از حد چالش برانگیز است. برای غلبه بر این چالش، این مقاله یک شبکه افزایش داده جدید، یعنی شبکه افزایش داده متخاصمانه و مبتنی بر شبکه های مولد متخاصمی را پیشنهاد می کند. این شبکه افزایش داده پیشنهادی، از یک شبکه مولد متخاصمی، یک رمزگذار خودکار و یک طبقه بند تشکیل شده است. این شبکه ها به طور خصمانه آموزش داده می شوند تا بردارهای ویژگی وابسته به هر کلاس را در فضای ویژگی ها ترکیب کنند، و سپس آن ها را به داده های موجود در پایگاه داده بیفزایند. برای داده های هر کلاس به صورت جداگانه یک شبکه مولد متخاصمی پیشنهاد شده است که از یک سو شباهت بین نمونه های واقعی و تولید شده را تضمین کند و از طرف دیگر باعث ایجاد تمایز عاطفی در بین نمونه های تولید شده بین کلاس های مختلف شود. برای رفع مشکل کوچک شدن بیش از حد گرادیان در فرایند آموزش شبکه افزایش داده متخاصمی که منجر به عدم آموزش کافی شبکه های مولد و تشخیص دهنده و متوقف شدن فرایند آموزش پیش از یادگیری کامل توزیع داده ها در فضای ویژگی ها می شود، به جای استفاده از خطای متداول آنتروپی متقابل برای آموزش شبکه مولد متخاصمی، واگرایی و اسراستین برای تولید نمونه های مصنوعی باکیفیت بالا استفاده شده است. یافته ها: عملکرد این مدل با استفاده از پایگاه داده احساسی برلین به عنوان مجموعه داده های آموزش، تست و ارزیابی شبکه مورد آزمایش قرار گرفته و مشخص شد که با ترکیب نمودن بردارهای ویژگی مصنوعی و بردارهای ویژگی واقعی، می توان مشکل کوچک شدن بیش از حد گرادیان و متعاقباً متوقف شدن ادامه روند آموزش شبکه را تا حد زیادی کاهش داد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که داده های تولید شده توسط شبکه پیشنهادی می توانند در یک شبکه تشخیص احساس از سیگنال گفتار استفاده شوند و به این شبکه کمک کنند تا کلاسه بندی احساسی بهتری را انجام دهد.
طراحی و اعتباربخشی الگوی نظام آموزش اثربخش برای مدیران دوره ی ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش ارائه الگوی نظام آموزش اثربخش برای مدیران دوره ی ابتدایی آموزش و پرورش شهر تهران بود. روش: روش پژوهش حاضر در کلان مطالعه از نظر اهداف کاربردی و مقطعی بود، در این مقاله تمرکز اصلی نتایج بر بخش کمی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه مدیران مدارس شهر تهران بودند و نمونه آماری تعداد 269 نفر از آنان که براساس جدول مورگان مشخص شدند. ابزار اصلی گردآوری داده ها در ابتدا مصاحبه با خبرگان این حوزه و سپس تدوین پرسشنامه بود. یافته ها: براساس تجزیه و تحلیل داده ها الگوی نظام آموزش اثربخش برای مدیران دوره ی ابتدایی ارائه شد که دارای هشت بعد: 1) رهبری و خط مشی گذاری با اعتبار 87/0، 2) ساختار مدیریتی با اعتبار 88/0، 3) آموزش اثربخش با اعتبار 93/0، 4) طراحی آموزشی با اعتبار 89/0، 5) برنامه ریزی آموزشی با اعتبار 90/0، 6) مدیریت اجرایی با عاتبار 89/0، 7) الزامات اجرایی با اعتبار 91/0، 8) ارزشیابی و پایش با اعتبار 93/0 می باشد. نتیجه گیری: در مجموع الگوی آموزش اثربخش با 8 بعد، 36 مؤلفه و 154 شاخص بدست آمد، که این الگو می تواند مددکار مدیران سایر مناطق آموزش و پرورش باشد.
واکاوی تجارب زیسته دانشجویان از فرهنگ آموزش مجازی در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر فهم تجارب زیسته تجارب زیسته دانشجویان از فرهنگ آموزش مجازی در آموزش عالی بود. این پژوهش کیفی با استفاده از روش پدیدارشناسی اجرا شد. روش گردآوری اطلاعات استفاده از مصاحبه های نیمه ساختارمند بود.بدین منظور با استفاده از روش ملاک محور و زنجیره ای داده ها با مصاحبه از 17 نفر از دانشجویانی که زمینه آشنایی با پدیده مورد نظر را داشتند جمع آوری و به روش تحلیل مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.جهت تامین اعتبار تحقیق، معیارهای لینکن و گابا مورد استفاده قرار گرفت.تحلیل حاصل از مصاحبه ها حاکی1 مضمون فراگیر 3 مضمون سازمان دهنده سطح اول و 11 مضمون سازمان دهنده سطح دوم و 27 مضمون پایه بود. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که آیتم های تاثیرگذار در فرهنگ آموزش مجازی در آموزش عالی عبارتند از بین رفتن هویت دانشجویی، از بین رفتن انجمن های دانشجویی، از بین رفتن محافل علمی دانشجویی، از بین رفتن هویت اساتید، عدم ارتباط موثر و شبکه سازی بین اساتید، از بین رفتن پروژه های مشارکتی علمی، نگاه زاویه دار به آموزش مجازی، غریبگی با آموزش مجازی، از بین رفتن ساختار فیزیکی دانشگاه، ارتباطات خشک و یکجانبه، افزایش یادگیری سطحی، افزایش میزان تقلب علمی، ارتقا آزادی علمی، ازبین رفتن دیکتاتوری علمی، از بین رفتن استثمار آکادمیک، از بین رفتن قدرت پوشالی برخی اساتید، افزایش یادگیری مشارکتی، گشایش زبان فنی، ارتقا رضایت دانشجویان، عدم آشنایی با تکنولوژی، تلقی آموزش مجازی به عنوان امری دست چندم، یکسان بودن یادگیری در آموزش حضوری و مجازی، بی ثمر بودن جنگ بین آموزش مجازی و حضوری، تفویض اختیار به دانشجویان در انتخاب نوع آموزش، نبود ساختارها برای هر دو آموزش مجازی و حضوری، برنامه ریزی بر اساس شرایط، تاکید بر اصل و اساس یادگیری.
پیش بینی افکار پارانویا در دو بعد برداشت اجتماعی و هذیان های گزند و آسیب در نوجوانان بر اساس سبک های فرزندپروری ادراک شده و جو عاطفی خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۰
49 - 57
حوزههای تخصصی:
پارانویا باوری است بی اساس و تهدید آمیز مبنی بر اینکه دیگران قصد آسیب رساندن به فرد را دارند که به شکلی از پیوستار در محیط بالینی و غیربالینی پراکنده است. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سبک های فرزند پروری ادراک شده و جو عاطفی خانواده با افکار پارانویا در دو بعد برداشت اجتماعی و هذیان های گزند و آسیب در نوجوانان است. روش پژوهش از نوع توصیفی همبستگی می باشد. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دوره دوم دبیرستان های شهر آذرشهر می باشد که از میان آنها تعداد 321 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار بررسی شامل پرسشنامه های سبکهای فرزند پروری بوری (1991)، جو عاطفی خانواده هیل برن (1964) و افکار پارانوییدی گرین و همکاران (2008) می باشد. برای تحلیل داده ها از نرم افزار spss، نسخه 26 استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون انجام شد. نتایج نشان داد بین جو عاطفی خانواده با افکار پارانویا در دو بعد برداشت اجتماعی و هذیان های گزند و آسیب و نیز بین سبک فرزند پروری مقتدر با هذیان های گزند و آسیب رابطه منفی و معناداری وجود دارد. همچنین براساس نتایج تحلیل رگرسیون متغیرهای پیش بینی توانستند 5 درصد از تغییرات در افکار برداشت اجتماعی و 8 درصد از تغییرات در هذیان های گزند و آسیب را پیش بینی کنند.
مرور نظری ارتباط فرسودگی تحصیلی، هوش معنوی و تاب آوری روان شناختی
حوزههای تخصصی:
زمینه: فراگیران در حین تحصیل با استرس ها و فشارهایی روبه رو می شوند که گاهی باعث نگرش و احساس منفی نسبت به درس و محیط تحصیل و در نهایت فرسودگی تحصیلی می شود. فرسودگی تحصیلی باعث ایجاد احساس خستگی جسمی، هیجانی، بی علاقگی و ناکارآمدی تحصیلی و در نهایت افت تحصیلی می شود. به همین جهت برای داشتن یک نظام آموزشی اثربخش، باید به وضعیت روانی و تحصیلی فراگیران و کاهش فرسودگی تحصیلی در آن ها توجه داشت.
هدف: این مطالعه با هدف بررسی تعاریف و مبانی نظری سه متغیر فرسودگی تحصیلی، هوش معنوی و تاب آوری روان شناختی و ارتباط نظری و پژوهشی این سه متغیر با یکدیگر صورت پذیرفت. روش جمع آوری اطلاعات به صورت بررسی، مطالعه و جمع آوری اطلاعات از پایان نامه های در دسترس و مرتبط و پژوهش های شش اخیر ایران و خارج با جستجو کلیدواژه های فرسودگی تحصیلی، تاب آوری روان شناختی و هوش معنوی به فارسی و انگلیسی در مجلات پایگاه های معتبر صورت پذیرفت.
روش: روش پژوهش به صورت مروری نظری بر پایان نامه های مرتبط و در دسترس در مورد تاب آوری روان شناختی، هوش معنوی و فرسودگی تحصیلی و پژوهش های شش سال اخیر انجام شده در مورد این متغیرها و ارتباط آن ها با یکدیگر صورت پذیرفت. پس از محدودسازی جست و جو با واژگان فراگیران، دانش آموزان و مقالات علمی مصوب حدود 600 پایان نامه و پژوهش به دست آمد که بعد از بررسی و مطالعه چکیده و متن آن ها، 32 پژوهش و پایان نامه جامع و جدیدتر انتخاب و برای انجام پژوهش حاضر به کار برده شد.
یافته ها: پس از بررسی به این نتیجه دست یافتیم که مبانی نظری و پژوهشی فرسودگی تحصیلی با تاب آوری روان شناختی، فرسودگی تحصیلی با هوش معنوی و هوش معنوی با تاب آوری روان شناختی ارتباط دارد.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، می توان با آموزش و افزایش مهارت تاب آوری روان شناختی و هوش معنوی فراگیران باعث پیشرفت تحصیلی و کاهش فرسودگی تحصیلی آنان گردید.
بررسی رابطه رهبری اصیل و تعهد سازمانی با متغیر میانجی رضایت شغلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه رهبری اصیل و تعهد سازمانی کارکنان با متغیر میانجی رضایت شغلی در منطقه 4 آموزش-وپرورش شهر تهران بود. این پژوهش از نظر هدف بنیادی، روش گردآوری اطلاعات میدانی و از نظر روش اجرا توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه کارکنان اداره آموزش و پرورش منطقه چهار آموزش و پرورش شهر تهران به تعداد 420 نفر بودند، که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان و روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی 201 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های استاندارد سبک رهبری اصیل آلیو و همکاران (2007)، تعهد سازمانی آلن و مایر (2007) و رضایت شغلی اسمیت و هیولین (1969) بود. روایی این پرسشنامه ها توسط متخصصان مورد تأیید قرار گرفت، و پایایی از طریق ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب (90/0، 88/0، 86/0 صدم) محاسبه گردید. برای تجزیه وتحلیل داده ها نیز از بخش توصیفی (فراوانی، درصد فراوانی و درصد تجمعی) و استنباطی (کولموگروف- اسمیرنوف و معادلات ساختاری) با استفاده از نرم افزارهای Spss26 و Lisrel انجام شد. نتایج نشان داد که مدل تبیین تعهد سازمانی مبتنی بر رهبری اصیل و رضایت شغلی براساس داده های تجربی به دست آمده برازش دارد. هم چنین نتایج نشان داد بین رهبری اصیل با تعهد سازمانی کارکنان و رضایت شغلی با تعهد سازمانی کارکنان اداره آموزش و پرورش منطقه 4 شهر تهران رابطه معنا داری وجود دارد. همین طور نشان داد که بین رهبری اصیل و تعهد سازمانی با میانجیگری رضایت شغلی کارکنان اداره آموزش وپرورش منطقه 4 شهر تهران رابطه معنا داری وجود دارد.
مرور سیستماتیک کاربست وب کوئست در یادگیری زبان انگلیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فناوری های آموزشی در یادگیری دوره ۶ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۲
58 - 83
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف کاربست وب کوئست در یادگیری زبان انگلیسی با یکارگیری روش مرور سیستماتیک سندلوفسکی و باروسو انجام شد. این مطالعه حاصل 10 سال بررسی مطالعات در فاصله سال های 2013-2023 در زمینه تحقیقات کاربست وب کوئست در یادگیری زبان انگلیسی بود. کلیدواژه های کاربردی مورد استفاده در این تحقیق شامل: «وب کوئست و یادگیری زبان انگلیسی» و نیز «وب کوئست و آموزش زبان انگلیسی» بود که در پایگاه های Sciencedirect, Tylor & Francis, Google scholar, Sage, Irandoc, Magiran, ensani.ir مورد جستجو قرار گرفت. در بررسی اولیه 227 سند شناسایی گردید که در گام اولیه غربالگری بر اساس دستورالعمل پریسما و با بکارگیری از چک لیست سیاهه رفتار کسپ حدود 64 مطالعه مرتبط حاصل شد؛ سرانجام در گام دوم غربالگری، با بررسی متن کامل اسناد مدنظر و ارزیابی این اسناد حدود 17 سند وارد چرخه پردازش مطالعه شدند. تجزیه و تحلیل این اسناد بر 21 محور پایه و 5 مقوله سازمان دهنده فرعی تاکید داشت که از میان 21 مضمون شناسایی شده، مقوله های «یادگیری مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات»، «اثربخشی وب کوئست در مهارت های نوشتاری» و «اثربخشی وب کوئست در مهارت های خوانداری» بیشترین درصد حوزه تفوق موضوعی را از آن خود نمودند. محقق این محورهای پایه را در یک فرایند ساخت و پرداخت مفهومی با استفاده از کدگذاری نظام مند اشتراوس و کوربین در پنج بخش "مهارت های یادگیری زبان انگلیسی" ، "جنبه های کارکردی یادگیری زبان انگلیسی" ، "جنبه های تاکتیکی یادگیری زبان انگلیسی" ، "مهارت های شناختی" و "عوامل نظری" حول پدیده اصلی پژوهش یعنی کاربست وب کوئست در یادگیری زبان انگلیسی سازماندهی نمود.
اثر تحریک مستقیم فراجمجمه ای بر یکپارچگی بینایی حرکتی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کودکان مبتلا به DCD در هماهنگی حرکات، کندی و عدم دقت در عملکرد مهارت های حرکتی مشکل دارند و به طور کلی در مقایسه با کودکان با رشد معمولی، عملکرد ضعیف تری در تکالیفی دارند که به یکپارچگی بینایی حرکتی نیاز دارند، بنابراین مطالعه حاضر با هدف اثر تحریک tDCS بر یکپارچگی بینایی حرکتی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی انجام گرفت. در این مطالعه نیمه تجربی که با طرح پیش آزمون - پس آزمون اجرا گردید، 40 دانش آموز 7 تا 10 ساله دارای اختلال هماهنگی رشدی با توجه به معیارهای ورود انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه تحریک tDCS و تحریک ساختگی قرار گرفتند. شرکت کنندگان در پیش آزمون، به اجرای آزمون یکپارچگی حرکتی پرداختند. مرحله مداخله در 5 روز متوالی انجام گرفت که در هر روز، تحریک الکتریکی مغز از قشر حرکتی (آند C3 و کاتدFp2 ) و تحریک ساختگی انجام می گرفت. در آخرین جلسه، پس آزمون اجرا گردید. یک روز و 42 روز بعد از مرحله پس آزمون، به ترتیب مرحله پیگیری کوتاه مدت و بلندمدت انجام گرفت. داده ها به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری تحلیل شد. نتایج نشان داد که تحریک الکتریکی فراجمجمه ای قشر حرکتی، باعث بهبود معنی دار یکپارچگی بینایی حرکتی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی گردید. دیگر نتایج، حاکی از ماندگاری یکپارچگی بینایی حرکتی کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی در آزمون های پیگیری کوتاه مدت و بلندمدت بود. به طور کلی، نتایج مطالعه حاضر بر اثربخشی تمرینات tDCS بر یکپارچگی بینایی حرکتی کودکان اختلال هماهنگی رشدی تأکید دارد.
بررسی نقش عصب حسابداری در اتخاذ تصمیمات مالی و بودجه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در علوم اعصاب تصمیم گیری یک فرایند حسی محسوب شده که در قشر مغز آغاز می شود. در هنگام تصمیم گیری اطلاعات حسی باید تفسیر و به رفتار تبدیل شوند. در همین راستا پژوهش حاضر تلاش کرده است اثرات یک شاخه جدید از علوم اعصاب (عصب حسابداری) بر تصمیمات مالی و بودجه ای را مورد مطالعه و بررسی قرار دهد. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش گردآوری داده ها توصیفی-پیمایشی، از نوع همبستگی است. داده های پژوهش از طریق توزیع پرسش نامه بین 245 سرمایه گذار حقیقی فعال در بورس اوراق بهادار تهران گردآوری شده است. تحلیل داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری انجام شده است. این پژوهش شامل دو متغیر مستقل رله-محرک و شهود (حس درونی) است. متغیرهای وابسته این پژوهش عبارتنداز: (1) پردازش شناختی پویا با چهار زیر سازه: فضای ادراکی چند بعدی، فضای پیامد رفتاری، راه کار (رِزولوشن) و بهینه سازی. (2) خبرگی شامل دو زیرسازه: حافظه و راه کار (رِزولوشن) قبلی است. بنابر یافته های پژوهش متغیرهای رله-محرک و شهود دارای اثرات مثبت و معناداری بر متغیرهای پردازش شناختی پویا و خبرگی است. همچنین یافته های پژوهش نشان می دهد دو متغیر مستقل دارای اثر مثبت و معنادار بر شش زیرسازه پژوهش است. درنهایت، در هنگام اتخاذ تصمیمات مالی و بودجه ای، مدیران باید اطلاعات داخلی و خارجی و همچنین پیامدهای انتخاب یک تصمیم مشخص را مدنظر قرار دهند.
رابطه دشواری در تنظیم هیجان و پرستش افراد مشهور: نقش میانجی گری اعتیاد به اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۶۸)
217 - 241
حوزههای تخصصی:
هدف: افزایش چشم گیر درآمیختگی با افراد مشهور و شبکه های اجتماعی همچون اینستاگرام در سال های اخیر، پرسشهایی در رابطه با مشخصه ها و الگوهای ابراز هیجانی افراد دنبال کننده و کاربران به وجود آورده است. پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه دشواری در تنظیم هیجان با پرستش افراد مشهور با نقش میانجی گری اعتیاد به اینستاگرام انجام شد. روش: جامعه آماری پژوهش متشکل از دانشجویان دانشگاه های دولتی تهران در سال تحصیلی ۱۴۰2 بود که از این میان، ۴۶2 نفر از دانشجویان آقا و خانم به روش دسترس از طریق شبکه های اجتماعی دانشجویی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس نگرش نسبت به افراد مشهور (مک کاتچئون و همکاران، ۲۰۰۲)، فرم کوتاه مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (بجوربرگ و همکاران، ۲۰۱۶) و مقیاس اعتیاد به اینستاگرام (آندرسن و همکاران، ۲۰۱2) استفاده شد و داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد دشواری در تنظیم هیجان پرستش افراد مشهور را به طور معنی داری پیش بینی می کند و اعتیاد به اینستاگرام این رابطه را به طور نسبی میانجی گری می کند. (05/0p< ،048/0= β). نتیجه گیری: یافته های پژوهش پیشنهاد می دهند که مشکلات در تنظیم هیجان می تواند با افزایش درآمیختگی با افراد مشهور ارتباط داشته باشد. علاوه بر این استفاده از شبکه های اجتماعی همچون اینستاگرام از طریق ایجاد فرصت مواجهه بیشتر با افراد مشهور و افزایش ارتباط فرا اجتماعی با آن ها، می تواند تسهیل گر این ارتباط باشد.