فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۸۱ تا ۱٬۱۰۰ مورد از کل ۱٬۷۵۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
" مقدمه: پژوهش حاضر، با هدف مطالعه تأثیر مقابلهدرمانگری بر کاهش تنیدگی زنان مبتلا به اختلال عروق کرونر انجام شد.
روش: جامعه آماری، شامل همه بیماران زن مبتلا به این اختلال بود که در سال 1387 به کلینیک تخصصی قلب فرمانیه تهران مراجعه کردند. پرسشنامه رویدادها و تغییرات زندگی مککابین توسط 100 نفر از زنان بیمار در فاصله سنی 35 تا 55 سال تکمیل شد. سپس، 40 نفر که بالاترین نمره تنیدگی را داشتند بهعنوان نمونه انتخاب شدند. نمونهها بهطور تصادفی به دو گروه 20 نفره آزمایش و کنترل تقسیم شدند. افراد گروه آزمایش، 10 جلسه با استفاده از روش مقابلهدرمانگری تحت درمان فردی قرار گرفتند. دادهها بهروش تحلیل واریانس با اندازههای مکرر تحلیل شدند.
یافتهها: نمرات کل تنیدگی و تنیدگی با سرچشمه تعارضات و مشکلات درونخانوادگی در گروه آزمایش بهطور معنیداری کاهش یافتند. اجرای پردازشهای آماری با روش تحلیل کوواریانس نیز نتیجه یکسانی داشت.
نتیجهگیری: مقابله درمانگری می تواند تنیدگی زنان دارای اختلالات عروق کرونر را کاهش داده و مطابق مدل نظری مربوطه پیش بینی می شود در دراز مدت سهم تنیدگی در تشدید این اختلالات را کاهش دهد."
مقایسه اثربخشی دو روش مداخله مدیریت مورد (کارشناسان بهداشت و اعضاء خانواده بیماران) بر سلامت روانی، آگاهی و فرسودگی خانواده بیماران اسکیزوفرنیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیستم «مدیر مورد» یکی از اثربخش ترین روش های مداخله بیماران اسکیزوفرنی و خانواده های آنان است. مطالعـه حاضر بـا هـدف استفـاده از خدمـات مدیریت مورد توسط مصرف کنندگان خدمـات روان پزشکی و اعضاء خانواده بیماران اسکیزوفرنی و مقایسه اثربخشی آن با گروه کارشناسان بهداشت انجام شده است.
روش این مطالعه از نوع مداخله ای و دو سر کور بود. اعضاء خانواده 117 بیمار اسکیزوفرنی پرسشنامه های «سلامت روانی GHQ-28»، «پرسشنامه آگاهی سنجی خانواده های مبتلایان به اسکیزوفرنیا»، فرم کوتاه آزمون برنامه مصاحبه تجارب خانواده های بیماران روانی را قبل و بعد از ارائه خدمات در منزل توسط دو گروه مدیر مورد کارشناسان بهداشت روان و اعضاء خانواده بیماران تکمیل کردند. نتایج نشان داد که اثربخشی مداخله توسط گروه اعضاء خانواده با اثربخشی مداخله توسط کارشناسان گروه بهداشت، یکسان بوده است و آگاهی و فرسودگی خانواده های بیماران تنها در اثر مداخله، بدون در نظر گرفتن گروه مداخله گر افزایش معنا داری یافته است. استفاده از افراد غیر متخصص در مدیریت مورد امکان استفاده بیشتر و گسترده تر خانواده های بیماران را از خدمات بهداشت روانی فراهم می کند.
بررسی رابطه هوش هیجانی و سلامت روانی دانشجویان دختر رشته مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد بهبهان
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش بررسی رابطه هوش هیجانی و سلامت روانی دانشجویان دختر رشته مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد بهبهان بود. پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری کلیه دانشجویان دختر رشته مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی در سال تحصیلی 88 ـ1387 بودند. برای انجام پژوهش 120، نفر از دانشجویان دختر رشته مشاوره به شیوه تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه هوش هیجانی سیبر یا شرینگ و پرسشنامه سلامت روان (GHQ) بود. داده ها با استفاده از روشهای آماری ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندمتغیری تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین هوش هیجانی وسلامت روان دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد (0001/0P<). همچنین نتایج حاصل از رگرسیون به روش مرحله ای نشان داد که همه مؤلفه های هوش هیجانی بجز خودآگاهی و خودانگیزی، پیش بینی کننده سلامت روان می باشند. پس می توان نتیجه گرفت، افرادی که قابلیت اجتناب از هیجان های منفی نظیر اضطراب، ناامیدی و تحریک پذیری را داشته و به خوبی می توانند هیجان ها و عواطف دیگران را تشخیص داده و به دنبال ایجاد و حفظ روابط اثربخش با دیگران باشند، در فراز و نشیب زندگی کمتر با مشکل مواجه شده و از سلامت روان بالایی برخوردار می باشند.
تأثیر آموزش خودمراقبتی بر کیفیتزندگی بیماران مبتلا به نارساییقلبی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف: نارساییقلبی یکی از شایع ترین اختلالات قلبی- عروقی بوده و به عنوان یک اختلال مزمن، پیشرونده و ناتوان کننده مطرح میباشد. کیفیتزندگی در بیماران مبتلا به نارساییقلبی پائین است. یکی از روشهای ارتقادهنده کیفیتزندگی، آموزش خودمراقبتی میباشد. هدف مطالعه حاضر تعیین تأثیر آموزش خودمراقبتی بر کیفیتزندگی بیماران مبتلا به نارساییقلبی میباشد. روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی 126 بیمار مبتلا به نارساییقلبی از بین مراجعه کنندگان به بیمارستان قلب و عروق شهید رجایی تهران مطابق معیارهای تحقیق انتخاب و با روش بلوکهای تبدیل شده تصادفی به طور مساوی در دوگروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. ابزار گرد آوری دادهها شامل فرم مشخصات دموگرافیک، پرسشنامه کیفیتزندگی بیماران مبتلا به نارساییقلب و "پرسشنامه اروپایی رفتار مراقبت از خود بیماران نارساییقلبی" بود. بیماران گروه مداخله در شش گروه ده نفری جهت آموزش قرار گرفته و در 4 تا ۶ جلسه آموزش دیدند و در نهایت بسته آموزشی در اختیار این بیماران قرار گرفت. طول مدت جلسات 30 تا ۴۵ دقیقه بود. برای تحلیل دادهها از آزمونهای تیزوجی و مستقل، کای اسکوئر ،کلموگروف- اسمیرنوف، لیون و آنالیز کوواریانس استفاده شد. یافتهها: میانگین کیفیتزندگی، (۰٫۲۱۴=p) و خودمراقبتی (۰٫۷۹۵=p) بین گروه مداخله و کنترل قبل از انجام مداخله تفاوت معنادار نداشت، ولی بعد از مداخله تفاوت دو گروه در این ۲ متغیر معنادار شد (۰٫۰۰۱>p). میانگین ابعاد اقتصادی-اجتماعی، روانی، جسمی- فعالیت و سلامت عمومی کیفیتزندگی بین دو گروه بعد از انجام مداخله تفاوت معنادار داشت (۰٫۰۰۱>p). کیفیتزندگی (۰٫۱۵۴=p) و رفتارهای مراقبت از خود (۰٫۴۳۱=p) در گروه کنترل قبل و بعد از مداخله تفاوت معنادار نداشته، ولی در گروه مداخله این متغیرها بعد از مداخله نسبت به قبل از آن تفاوت معناداری یافته بود (۰٫۰۰۱>p). نتیجه گیری: نتایج مطالعه نشان داد که آموزش خودمراقبتی بر کیفیتزندگی بیماران مبتلا به نارساییقلبی مؤثر میباشد و توصیه میشود به عنوان یکی از روشهای اثربخش و غیر دارویی، جهت ارتقاء کیفیتزندگی این بیماران بهکار برده شود.
کاربرد تئوری عمل منطقی در پیشگیری از سوء مصرف اکستازی در دانشجویان
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر تئوری عمل منطقی در پیشگیری از سوء مصرف اکستازی در بین دانشجویان شهر همدان انجام گردید.
روش: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی بود که روی 140 نفر از دانشجویان دانشگاه های شهر همدان انجام شد. روش نمونه گیری از نوع تصادفی ساده بود که با تخصیص تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم و وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه استاندارد در دوبخش کلی آگاهی از عوارض سوء مصرف اکستازی و سازه های تئوری عمل منطقی بود که قبل و 2 ماه بعد از انجام مداخله آموزشی توسط دانشجویان تکمیل گردید.
یافته ها: نتایج نشان داد که در بین سازه های تئوری عمل منطقی، هنجارهای انتزاعی قویترین پیش بینی کننده سوء مصرف اکستازی بود. اختلاف معنی داری برای میانگین نمرات سازه های این تئوری از قبیل نگرش نسبت به مصرف، هنجارهای انتزاعی ترغیب کننده و قصد مصرف اکستازی در گروه های مداخله و شاهد به دست آمد. همچنین ارتباط معنی داری بین بهره گیری از مداخله آموزشی در افزیش آگاهی دانشجویان از پیامدهای سوء مصرف اکستازی بین گروه مداخله و گروه شاهد مشاهده گردید.
نتیجه گیری: با توجه با یافته های پژوهش چنین استنباط می شود که آموزش اختصاصی بر اساس تئوری عمل منطقی در بهبود نگرش، هنجارهای انتزاعی و قصد رفتاری دانشجویان موثر بوده است، لذا پیشنهاد می گردد از این الگو در آموزش پیشگیری از سوء مصرف مواد استفاده گردد.
اثربخشی معنی درمانی گروهی بر امید به زندگی بیماران سرطانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
" مقدمه: در این پژوهش، اثربخشی معنیدرمانی به شیوه گروهی بر افزایش امید به زندگی بیماران سرطانی بیمارستان شفای اهواز مورد بررسی قرار گرفت.
روش: این پژوهش، مطالعه نیمهتجربی پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه است. جامعه آماری شامل افراد زیر 45 سال مبتلا به سرطان بودند که در خرداد 1386 در بیمارستان شفای شهر اهواز تحت درمان قرار داشتند. روش نمونهگیری سرشماری بود. ابتدا از کلیه افراد آزمون امید به زندگی میلر گرفته شد؛ سپس تعداد 40 نفر از جامعه فوق که کمترین نمره را در این آزمون کسب کرده بودند، انتخاب شدند. از این تعداد، 20 نفر (دو گروه 10 نفری) برای گروه آزمایش و 20 نفر برای گروه گواه بهصورت تصادفی ساده برگزیده شدند. روش معنیدرمانی طی 10 جلسه 45دقیقهای، هر هفته یک جلسه اجرا شد. پس از اتمام جلسات پسآزمون روی دو گروه آزمایش و گواه اجرا گردید. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش کوواریانس و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. در این پژوهش سطح معنیداری 05/0>p در نظر گرفته شد.
یافتهها : براساس نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس، بین میانگین نمرههای پسآزمون گروه آزمایش و گواه تفاوت معنیداری وجود داشت (001/0>p).
نتیجهگیری: معنیدرمانی به شیوه گروهی باعث افزایش امید به زندگی بیماران سرطانی میشود."
اثربخشی مداخلات شناختی - رفتاری مدیریت استرس بر کیفیت زندگی زنان مبتلا به آسم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مداخلات روانشناختی می تواند به واسطه بهبود وضعیت جسمی - روانی و اجتماعی سهم به سزایی در ارتقای کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم داشته باشد. هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش گروهی مدیریت استرس با رویکرد شناختی - رفتاری بر کیفیت زندگی بیماران زن مبتلا به آسم بود. مواد و روش ها: این پژوهش به روش آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه شاهد انجام شده است. نمونه شامل 24 بیمار با تشخیص آسم بود که به شیوه تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آسم استفاده شد که در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری توسط افراد تکمیل گردید. درمان شناختی - رفتاری مدیریت استرس طی هشت جلسه بر روی گروه آزمایش انجام گرفت و در این فاصله ضمن ادامه درمان های متداول پزشکی در هر دو گروه، گروه شاهد جهت درمان روانشناختی در لیست انتظار قرار گرفت. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: میانگین نمرات کیفیت زندگی در گروه آزمایش به طور معنی داری نسبت به گروه شاهد افزایش پیدا کرد (P<0.05).. نتیجه گیری: نتایج حاکی از اثربخشی آموزش گروهی مدیریت استرس با رویکرد شناختی رفتاری بر بهبود کیفیت زندگی بیماران زن مبتلا به آسم بود.
بررسی رابطه راهبردهای مقابله ای و سلامت روانی در ساکنین شهر خرم آباد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
"مقدمه : همه مردم مشکلات و عوامل استرس زا را در زندگی شان تجربه می کنند و بایستی مکانیزم هایی برای مقابله با این دشواری ها پیدا کنند. این عوامل استرس زا در دامنه ای از هر روز، در حد معمول و یا خیلی شدید همچون بیکاری و بیماری قرار می گیرد. این که مردم چگونه با استرس مقابله می کنند از شخصی به شخص دیگر متفاوت است. حتی همچنان که یک موقعیت خاص ممکن است رشد کند ، راهبردهای استفاده شده توسط یک فرد هم ممکن است، تغییر و رشد یابد. در این پژوهش رابطه راهبردهای مقابله ای با سلامت روانی مورد بررسی قرار گرفت. هدف اصلی تبیین سلامت روانی و خرده مقیاس های اضطراب، افسردگی، اختلال در کارکرد اجتماعی و آسیب جسمانی بر حسب راهبردهای مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار است.روش کار : در این تحقیق از روش همبستگی استفاده شد و به این منظور نمونه ای به تعداد 383 نفر از ساکنین 25 تا 54 ساله شهر خرم آباد با نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات از طریق مقیاس راهبردهای مقابله با استرس بیلینگز و موس (1981) و مقیاس سلامت عمومی کلدبرگ (1979) صورت گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های آماری میانگین، انحراف معیار و تحلیل رگرسیون استفاده شد.نتایج : نتایج نشان داد که بین سلامت روانی و راهبردهای مقابله رابطه معناداری وجود دارد (001/0p<). بین استفاده از راهبرد مساله مدار و خرده مقیاس های آزمون کلدبرگ رابطه معناداری دیده نشد. این امر نشان می دهد که هر چه فرد راهبرد مقابله مساله مدار را بیشتر به کار برد از سلامت بالاتری برخوردار است و بالعکس راهبرد هیجان مداری سبب افزایش علائم جسمانی، اضطراب، اختلال در عملکرد اجتماعی و افسردگی می شود (001/0p<). همچنین نتایج نشان داد که راهبردهای مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار به طور متفاوتی واریانس متغیرهای اضطراب، آسیب جسمانی، افسردگی و اختلال در عملکرد اجتماعی که ازمؤلفه های سلامت روانی هستند را به صورت معناداری تبیین می کنند (001/0p<) .بحث: به طور کلی نتایج نشان می دهد که بهداشت روانی افراد در زمینه های جسمانی، روانی و اجتماعی تحت تاثیر شیوه مقابله فرد با مسائل قرار می گیرد . شیوه هیجان مدار در کاهش بهداشت روانی و شیوه مساله مدار در افزایش آن نقش دارد.
"
بی اشتهایی
حوزههای تخصصی:
بررسی میزان ناتوانی و عوامل مرتبط با آن در سالمندان شهر کاشان در سال 1386(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقایسه تمرینات ذهنی، فیزیکی و ترکیبی بر تعادل ایستا و پویای سالمندان سالم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
تأثیر آموزش تنشزدایی تدریجی بر مدیریت تنیدگیهای ناشی از رویدادهای زندگی روزمره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"
چکیده
این پژوهش بهمنظـور بررسی اثربخشی آموزش تنشزدایی تدریجی در ارزیابی تنیدگی رویدادهای زندگی روزمره انجام شد. 100 دانشجوی دختر رشته مشاوره بهطـور تصادفی انتخاب و براساس زمینهیابی دیدگاههای شخصی (PVS؛ مؤسسه سرسختی، 1985)، فهرست حرمت خود (کوپر اسمیت، 1967) و مقیاس اضطراب کتل (کتل، 1958) ارزیابی شدند. پس از جایگزینی تصادفی آزمودنیها در دو گروه آزمایشی و کنترل، گروه آزمـایشی بهمدت 10 هفتـه در معـرض آموزش تنـشزدایی تدریـجی (جاکوبسون،1934) قرار گرفت. سپس مقیـاس رویدادهای دردسرآفرین و خشنودکننده (دلانگیس و دیگران،1982) در دو گـروه اجرا شد. یافتهها نشان دادند که با کنترل سطوح سرسختی، حرمت خود و میزان تنش، گـروه آزمایشی پس ازآموزش توانسـت رویدادهـای زندگی روزمـره را نسبت به گروه کنترل کمتر تنیدگیزا ارزیابی کند.
"
"رایحه درمانی و نقش آن در بهداشت روان "
حوزههای تخصصی:
مقایسه دانشجویان با سطوح مختلف عزت نفس از لحاظ سبک های مقابله با استرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت عوامل اثرگذار بر واکنش ها در مقابل رویدادهای استرس زا، نقش به سزایی در مدیریت و کنترل استرس دارد و همواره یکی از موضوعات عمده در مطالعات مرتبط به رفتارشناسی مقابله بوده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تفاوت در سبک ها و واکنش های مقابله افراد با توجه به سطح عزت نفس انجام شده است. این مطالعه با روش پیمایشی و به صورت مقطعی انجام شده است. داده های مطالعه حاضر از 373 نفر از دانشجویان دانشاگه یزد ( 140 مرد و 233 زن) که با روش نمونه گیری طبقه ای متناسب، در خردادماه 1385 از هفت دانشکده انتخاب شده بودند، گرد آوری شد. این پاسخگویان، سپس به پرسش های مقیاس سبک های مقابله (CSS) و نسخه اصلاح شده مقیاس عزت نفس روزنبرگ پاسخ دادند. تفاوت معنی داری بین افراد با سطوح مختلف عزت نفس، در زمینه سبک های مقابله به طور کلی (p<0.001) و نیز عامل های ارزیابی مجدد / سازگاری (p<0.001)، مقابله اجتنابی (p<0.001)، مقابله مساله مدار (p<0.001)، مقابله هیجان مدار (p<0.001)، و خویشتنداری (p<0.01) مشاهده شد. در حالی که پژوهش های پیشین، استفاده بالاتر افراد با عزت نفس پایین از برخی سبک های مقابله هیجانی، یعنی مقابله هیجان مدار و ارزیابی مجدد / سازگاری را نشان داده بودند، نتایج پژوهش حاضر استفاده بیشتر افراد با سطح عزت نفس بالا از سبک های مقابله هیجان مدار و ارزیابی مجدد / سازگاری را نشان داده است.