فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۸۱ تا ۶۰۰ مورد از کل ۱٬۲۷۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
"نظریه متغیر گزینی فراگیری زبان در جهت حل مشکل منطقی فراگیری زبان گام برمیدارد.کودک با اطلاعات زبانی اندکی که از محیط دریافت میکند، زبان مادری خود را در مدت بسیار کوتاهی میآموزد و بالقوه قادر است تعداد بسیار زیادی جمله تولید کند.این پدیده را مسأله منطقی فراگیری زبان میگویند.راه حل مسأله یاد شده در پذیرش وجود یک نظام جهانی در مغز انسان است.نام دیگر این نظام دستور زبان همگانی است. دستور زبان همگانی جزء لاینفک مغز انسان است و مختص اوست.دستور زبان همگانی دارای اصولی است که در تمام زبانهای انسانها مشترکند.اصول جهانی دستور زبان همگانی با متغیرهایی همراه هستند.متغیرها طبق دادههای زبانی محیط کودک تثبیت میشوند و سبب اختلاف ظاهری بین زبانها میگردند.فراگیری یک زبان خاص به معنای تثبیت کلیه متغیرهای اصول دستور زبان همگانی است.
"
بررسی نقش راهبردهای خود تنظیمی در حل مسائل ریاضی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدل یابی روابط بین باورهای هوشی، معرفت شناختی و انگیزشی با راهبردهای یادگیری خودتنظیمی دانشجویان دانشگاه پیام نور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی روابط بین متغیرهای باورهای هوشی، باورهای معرفت شناختی و باورهای انگیزشی با یکدیگر و نیز نقش آنها بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (راهبردهای شناختی و فراشناختی) دانشجویان دانشگاه پیام نور در قالب مدل علّی و بهروش تحلیل مسیر است. به منظور آزمون فرضیه ها، نمونه ای شامل 600 نفر دانشجو از مراکز مختلف دانشگاه پیام نور با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و روش نمونه گیری طبقه ای به طور تصادفی انتخاب و به پرسش نامه خودگزارشی متشکّل از مقیاس های باورهای معرفت شناختی (شومر، 1993)، خودکارآمدی تحصیلی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (پینتریچ و دی گروت، 1990)، باورهای هوشی (عبدالفتاح و یتس، 2006) و اهداف پیشرفت (میدلتون و میگلی، 1997) پاسخ دادند. یافته ها حاکی از آن است که مدل عِلّی مفروض پس از اصلاح از برازش مناسبی برخوردار بوده و متغیرهای پژوهش در مجموع 29 و 35 درصد از کل واریانس راهبردهای شناختی و فراشناختی را تبیین نمودند. به طور کلی، نتایج نشان داد که باورهای هوشی علاوه بر تأثیر مستقیم، به واسطه باورهای معرفت شناختی، اهداف پیشرفت و خودکارآمدی تحصیلی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی دانشجویان تأثیر غیر مستقیم نیز دارند. همچنین یافته ها نشان داد که باورهای هوشی دانشجویان به ویژه باورهای هوشی افزایشی می توانند با میانجی گری باورهای معرفت شناختی، اهداف پیشرفت و خودکارآمدی تحصیلی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی فراگیران و نهایتاً عملکرد تحصیلی آنها مؤثر باشند. لذا، ضروری است که زمینة لازم جهت ارتقاء این باورها از طریق غنی تر کردن محیط زندگی و محیط یادگیری و آموزش فراهم گردد.
نقش یادگیری و خودباوری در پرورش استعداد
حوزههای تخصصی:
بررسی ویژگی های گفتار و زبان کودکان حاصل از درمانهای کمک باروری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف: در این مطالعه به بررسی برخی ویژگی های گفتار و زبان کودکان حاصل از درمانهای کمک باروری پرداخته شده است. روش بررسی: مطالعه از نوع توصیفی – تحلیلی و نمونه گیری به صورت ساده از جامعه در دسترس و به شکل تمام شمار بوده است. 50 کودک صفر تا ۴۹ ماهه از طریق مصاحبه با والدین و مشاهده بالینی کودک توسط آسیب شناس گفتار و زبان مورد ارزیابی قرار گرفته و اطلاعات اخذ شده در پرسشنامهای ثبت شد. طلاعات این پرسشنامه بر اساس مقیاس نشانگان زبان ابتدایی دو (ELM–2)، آزمون میانگین طول گفته (MLU) و بسته مهارتهای دهانی اطفال (POSP) می باشد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای تی مستقل، کولموگروف اسمیرنوف، من ویتنی یو و مجذور خی استفاده شد. یافته ها: از 50 کودک مورد بررسی 33 نفر (66%) حاصل از درمانهای تزریق داخل سیتوپلاسمی اسپرم (ICSI) و بقیه حاصل از تلقیح (تزریق اسپرم) داخل رحمی (IUI) و لقاح آزمایشگاهی (IVF) بودند. میانگین طول گفته بر حسب واژه در آزمودنی های 19 تا ۴۹ ماهه 3/3 واژه بود. 8% این کودکان در ساختمان اندامهای گویایی و 6% در عملکرد اندامهای گویایی اختلال نشان دادند. یافته های این پژوهش نشان داد در میانگین طول گفته بر حسب واژه (۰/۰۶۹=P)، سن شروع صداسازی بازتابی (۰/۱۲۵=P)، تعداد واژه های با معنی(۰/۰۷۹=P) و ساختمان و عملکرد اندامهای گویایی (۰/۳۲۷=P) بین دو جنس تفاوت معناداری وجود ندارد. در صورتی که در سن شروع قان و قون آهنگین تفاوت بین دو جنس معنا دار بود (026/0=P). نتیجهگیری: گفتار و زبان کودکان حاصل از درمانهای کمک باروری در محدوده طبیعی قرار دارد. برای تعمیم یافته ها نیاز به مطالعات جامع تری می باشد.
استدلال، استنتاج و زبان: مروری بر ادبیات و بررسی روش های عملی ارزیابی
حوزههای تخصصی:
مفاهیمی مانند استدلال، استنتاج، منطق و تفسیر و ارتباط آنها با زبان و فرهنگ از مسایل جنجالی شاخه های مختلف علوم انسانی به شمار می آیند. در چند دهه گذشته، دانشمندان علوم شناختی با طراحی گروهی از آزمون ها و به کارگیری آنها در روشن سازی ساز و کارهای دخیل در نحوه پردازش این فرآیندهای عالی شناختی، نقشی اساسی داشته اند. مولفان در این مقاله مروری سعی نموده اند ضمن ارایه تعاریف و نظریات مختلف مطرح شده در مورد استدلال، استنتاج، آزمون ها و روش های ارزیابی، آنها را با روش های مرسوم علوم شناختی معرفی نمایند و ارتباطات استدلال و استنتاج را با زبان، عرف و فرهنگ مورد بررسی اولیه قرار دهند.
انتظارات بجا و نابجا از فلسفه تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
" در سده های گذشته، نفس دانش که با هدف کشف حقایق جهان هستی توسعه یافته بود، اهمیت زیادی داشت. این نگرش در قرن بیستم، به ویژه از نیمه ی دوم آن به تدریج تغییر یافت و جنبه کاربردی و سودمند دانش روز به روز نقش محوری پیداکرد؛ به طوری که امروز در دهه آغازین قرن بیست ویکم، تولید دانش- محور، اقتصاد دانش- محور و جامعه مطلع و در حال یادگیری از ملاک های توسعه یافتگی محسوب می شوند.
ظهور مکتب عمل گرایی به ویژه پیشرفت گرایی که ارزش دانش را نه در حقیقی بودن یا تطابق آن با واقعیت بیرونی، بلکه در سودمندی و کارایی آن معرفی می کرد، نقش بسزایی در این تغییر نگرش داشته است ( اوزمن و کراور، 1379 :225 ). به دنبال آن، رشد و گسترش مدرنیسم و پسامدرنیسم که دستیابی به هرگونه حقیقت مطلق را ناممکن دانسته و آن را امری نسبی و متکثر تلقی کرد، باعث شد تا سودمندی و کارکرد علوم و معارف مختلف بیش از ارزش آن ها در بیان حقایق مورد توجه مجامع و محافل علمی قرار گیرد. این امر به نوبه خود باعث شد از فلسفه و به تبع آن فلسفه تربیت انتظارات مشابهی شکل بگیرد و این شاخه از معارف بشری به سمت و سوی کاربردی شدن و سودمندی پیش رود.
این طرز تلقی، نه تنها در محافل علمی، بلکه در میان سیاست گزاران و برنامه ریزان تربیتی نیز رسوخ پیداکرد. فلسفه از آن جا که اساسا به مسائل بنیادی می پردازد و تحقیقات مربوط به آن نیز از نوع نظری است، به تدریج از دایره توجه برنامه ریزان و سیاست گزاران تربیتی خارج شد. آنان که به شدت در پی توسعه و صنعتی شدن و نوسازی جامعه بوده و هستند موجب شدند که فلسفه و به طور کلی علوم انسانی در درجه دوم اهمیت قرار گیرد؛ چرا که کارکرد و سودمندی آن به روشنی و وضوح علوم طبیعی و دانش فنی یا فناوری نیست.
اگرچه عده ای از اندیشمندان فلسفه تعلیم و تربیت برای کاربردی کردن و نشان دادن سودمندی آن تلاش های ارزشمندی به خرج دادند، اما این تلاش ها ظاهراً به اندازه ای که نظر منتقدان را جلب کند، مؤثر نیفتاد. این مقاله در پی آن است تا به آسیب شناسی این تفکر بپردازد و با توجه به اهمیت فلسفه تربیت، چه در سیاست گزاری و برنامه ریزی و چه در پژوهش های تربیتی و فرایند یاددهی- یادگیری انتظارات بجا و نابجا را یاد آور شود.
"
رابطه ی ساختار انگیزشی با باورهای فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ساختار انگیزشی به سازه ای اطلاق می شود که جهت گیری فرد را
درباره ی علایق، اهداف و دل مشغولی ها و آرزوهایش توصیف می کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی مولفه های ساختار انگیزشی با باورهای فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر انجام شد.
روش کار: در این پژوهش همبستگی، 370 نفر از دانشجویان مشغول به تحصیل در سال 91-1390 دانشگاه فردوسی مشهد که از چهار دانشکده و دوازده رشته به صورت نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. هر یک از آزمودنی ها سه پرسش نامه ی علایق و دل مشغولی های شخصی، باورهای فراشناختی-30 سئوالی و راهبردهای کنترل فکر را تکمیل کردند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه ی گام به گام و تجزیه و تحلیل واریانس چندمتغیری استفاده شد.
یافته ها: مولفه های ساختار انگیزشی با مولفه های باورهای فراشناختی و راهبرد های کنترل فکر، رابطه ی معنی دار داشته (05/0P<) و مولفه های تنبیه، کنترل اجتماعی،ارزیابی مجدد، نگرانی و مجموع باورهای فراشناختی، ساختار انگیزشی را به طور معنی داری پیش بینی می کنند (001/0P<). ساختار انگیزشی در مردان و زنان در مولفه های میزان موفقیت و میزان خشنودی، تفاوت معنی دار دارد (05/0P<). هم چنین این ساختار در افراد متاهل و مجرد و بومی و غیر بومی در مولفه های میزان شانس و میزان ناخشنودی، تفاوت معنی دار دارد (05/0P<).
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن بود که کاهش باورهای فراشناختی مختل و راهبرد های کنترل فکر ناکارآمد باعث شکل گیری ساختار انگیزشی در جهت انطباقی خود می شود.
پدیدارشناسی حافظه سرگذشتی واقعی و خیالی در افراد سالم و افسرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه بررسی جنبه های پدیدارشناختی حافظه و ارتباط آن با عاطفه مثبت و منفی در دو گروه از دانشجویان رشته های هنر و علوم انسانی و یک گروه افسرده است.
روش: در شروع، خلق غالب هر یک از شرکت کنند گان به وسیله پر کردن پرسش نامه های مربوط به خلق مثبت و منفی تعیین شد. سپس از آنها خواسته شد تا چهار خاطره (دو خاطره واقعی، دو خاطره خیالی و برای هر کدام یک خاطره خوشایند و یک واقعه ناخوشایند) را توصیف کنند. شرکت کنندگان از طریق پرسشنامه پدیدارشناسی(MCQ) اجزای پدیدار شناختی هر خاطره را امتیازبندی می کردند. علاوه بر جمعیت بهنجار، آزمون فوق روی گروه دارای خلق افسرده هم تکرار شد تا مبنایی برای مقایسه پدید آید. آزمودنی ها مقیاس عاطفه مثبت و منفی (PANAS) و نیز پرسشنامه افسردگی بک را تکمیل کردند.
یافته ها: یافته ها نشان می دهد که عاطفه مثبت و منفی در دو گروه سالم یکسان است، ولی افسرده ها عاطفه مثبت پایین تر و عاطفه منفی بالاتر از دو گروه دیگر را گزارش می کنند. در مجموع، به لحاظ حافظه، گروه افسرده نسبت به دو گروه دیگر در رخدادهای واقعی و تخیلی (در دو حالت خوشایند و ناخوشایند)، ویژگی های پدیدارشناختی کمتری نشان داد و عملکرد گروه هنر بهتر از گروه علوم انسانی بود. نتایج همبستگی بین مولفه های مورد مطالعه و خلق در کنار این یافته ها معنی پیدا می کند.
نتیجه گیری: این یافته ها با نظریه شناختی درباره افسردگی هماهنگ است. نگرش منفی افسرده ها به خود، جهان و آینده در این چهارچوب قابل فهم است.
"بررسی رابطه تحمل ابهام و توانش زبانی "(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"هدف اسلاسی تحقیق حاضر بررسی رابطه بین تحمل ابهام و انگلیسی کنکور سراسری و نمرات درس زبان انگلیسی عمومی دانشجویان است. بدین خاطر 135 آزمودنی از بین دانشجویان دانشگاه شاهد که در نیمسال اول تحصیلی در کلاس های زبان انگلیسی عمومی شرکت داشته اند، مورد وارسی قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان داده است که بین تحمل ابهام با امتیاز زبان انگلیسی کنکور سراسری و نمرات زبان انگلیسی عمومی آزمودنی ها رابطه مثبت و معنا داری وجود دارد. همچنین یافته های رگرسیون چند متغیری بیانگر این نکته بوده اند که تحمل ابهام و امتیاز زبان انگلیسی کنکور سراسری در یک ترکیب خطی می تواند 61 درصد واریانس مربوط به نمرات زبان انگلیسی عمومی آزمودنی ها را پیش بینی کنند. از سوی دیگر قابل اشاره است که میزان تحمل ابهام در گروه های مختلف بر حسب جنسیت، رشته تحصیلی و شاهد و غیر شاهد، تفاوت معناداری نداشته است.
"
تعیین سهم پیش پراکندگی رویکردهای برنامه درسی در گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت گرایش به تفکر نقادانه در حوزة علوم انسانی، پژوهش حاضر با هدف تعیین سهم رویکردهای برنامة درسی دانشجویان علوم انسانی در میزان تمایل آنان به تفکر انتقادی صورت گرفت. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعة آماری، تمامی دانشجویان رشته های علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 92-91 بوده اند. تعداد 366 نفر از این دانشجویان طبق جدول کرجسی و مورگان و به شیوة نمونه گیری طبقه ای نسبی انتخاب و پرسش نامه های گرایش به تفکر انتقادی ریکتس (2003) و رویکردهای برنامة درسی ارنشتاین و هانکینز (2009) را تکمیل کردند. داده های حاصل نیز با استفاده از آمار توصیفی و تحلیل رگرسیون تحلیل شدند. از بین رویکردهای شش گانه، رویکردهای رفتاری، سیستمی، مدیریتی و علمی قادر به پیش بینی تفکر انتقادی دانشجویان نبوده اند (05/0p>)؛ درحالی که دو رویکرد دیگر، یعنی رویکرد انسان گرایی و نومفهوم گرایی قادر به پیش بینی گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان علوم انسانی بوده و رویکرد نومفهوم گرایی، بیشترین میزان پیش بینی کنندگی را به خود اختصاص داده است (000/0p= ، 54/14=(1،364)F). با عنایت به نقش رویکردهای انسان گرایی و نومفهوم گرایی در توسعة گرایش به تفکر انتقادی، حرکت علوم انسانی به سمت رویکردهای غیر فنی در جهت تحول برنامه های درسی این حوزه پیشنهاد می گردد.
مهارت تفکر انتقادی دانشجویان فنی- مهندسی و علوم انسانی
حوزههای تخصصی:
اهداف. هدف غایی نظام تعلیم و تربیت، پرورش انسانهایی متفکر و تفکر انتقادی، یکی از شاخصترین انواع تفکر است. هدف این مطالعه بررسی و مقایسه مهارتهای تفکر انتقادی دانشجویان دانشکدههای فنی- مهندسی و علوم انسانی دانشگاه شیراز در سال 1387 بود.
روشها. این پژوهش از نوع توصیفی است و با روش نمونهگیری طبقهای تصادفی روی 200 نفر از اعضای جامعه مورد نظر انجام شد. ابزار این پژوهش آزمون فرم «ب» مهارتهای تفکر انتقادی کالیفرنیا بود. روش تجزیه و تحلیل دادهها شامل دو بخش توصیفی و استنباطی بود و در بخش آمار استنباطی از روش تحلیل واریانس یکطرفه استفاده شد.
یافتهها. میانگین مهارت ارزشیابی در گروه فنی- مهندسی 88/22 و در گروه علوم انسانی 13/20 بهدست آمد. میانگین مهارت تحلیل، در گروه فنی- مهندسی 73/30 و در گروه علوم انسانی 49/24 بود و مهارت استنباط، در گروه فنی- مهندسی 71/25 و در گروه علوم انسانی 39/21 بهدست آمد.
نتیجهگیری. مهارتهای تفکر انتقادی در کل در هر دو گروه مورد مطالعه پایین، اما در دانشجویان فنی- مهندسی از علوم انسانی بیشتر است. علیرغم تفاوتهایی که وجود دارد، بهکارگیری الگوها و روشهای آموزشی متناسب با موضوعات درسی برای پرورش این مهارتها پیشنهاد میشود.
اثربخشی گروه درمانی شناختی-رفتاری بر تنظیم هیجانی، باورهای فراشناختی و نشخوار فکری زنان مطلقه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش به منظور تعیین اثربخشی گروه درمانی شناختی-رفتاری بر تنظیم هیجانی، باورهای فراشناختی و نشخوار فکری زنان مطلقه انجام شد.\nروش کار: جامعه ی آماری این کارآزمایی بالینی شامل تمام زنان مطلقه ی مراجعه کننده به مرکز مشاوره ی سنجش دانش آرامش شهرستان مشهد در سه ماهه ی ابتدایی سال 1394 بود. تعداد 30 زن مطلقه با نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه برابر شاهد و آزمون تقسیم شدند. گروه آزمون طی دوازده جلسه ی گروه درمانی شناختی-رفتاری به روش مایکل فری تحت درمان قرار گرفت و بر روی گروه شاهد هیچ مداخله ای انجام نشد. پرسش نامه ی تنظیم هیجانی (CERQ-36) گارنفسکی و همکاران، پرسش نامه ی باورهای فراشناختی (MCQ-30) و پرسش نامه ی نشخوار فکری (RRS-22) نولن هوکسما به عنوان ابزار ارزشیابی استفاده قرار گرفت. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 21 انجام شد.\nیافته ها: نتایج آزمون مانکووا نشان داد که تفاوت معنی داری بین گروه ها در تمام متغیرهای تنظیم هیجانی، باورهای فراشناختی و نشخوار فکری وجود دارد (005/0>P).\nنتیجه گیری: بر اساس نتایج، گروه درمانی شناختی-رفتاری بر تنظیم هیجانی، باورهای فراشناختی و نشخوار فکری، اثربخش است لذا به کارگیری این روش می تواند در زمینه ی کاهش علایم بعد از طلاق در زنان و حفظ و بهبود سلامت روانی آنان، نتایج مفیدی را به دنبال داشته باشد.
" تاثیر تغییر تحمل ابهام بر توانش زبانی فراگیران زبان انگلیسی "(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اساسی پژوهش حاضر، بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری ویژه «تحمل ابهام» بر فرایندهای یادگیری و توانش زبانی، زبان دوم یادگیرندگان است. بدین خاطر 135 دانشجوی دوره کارشناسی که دارای حداقل نمره زبان خام کنکور سراسری بودند و بر اساس آزمون سلت (CELT) نیز توانش زبانی نزدیکی داشتند، انتخاب گردیدند. پس از وارسی «تحمل ابهام» آن ها بر اساس مقیاس تحمل ابهام زبان دوم مک لین (Mc Lain، D.، 1993)، افرادی که دارای تحمل ابهام بالا و پایین بودند تعیین شدند. سپس دو گروه آزمایش با تحمل بالا و پایین به دو گروه کنترل مشابه تشکیل شد. آنگاه پیش آزمون تافل در مورد آن ها اجرا گردید. سپس گروه های آزمایش در یک ترم تحصیلی تحت آموزش راهبردهای یادگیری ویژه تحمل ابهام قرار گرفتند. بعد از آن، پس آزمون تافل نیز در مورد آن ها اجرا شد. یافته ها نشان داد که راهبردهای یادگیری ویژه تحمل ابهام، بر گروه آزمایش دارای تحمل ابهام پایین موثر بوده و توانسته است توانش زبانی آن ها را به شکل معنادار نسبت به دیگر گروه ها افزایش دهد.