فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۶۰ مورد از کل ۲٬۰۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی توان بخشی شناختی مبتنی بر رایانه و تمرین های عملی عصب روان شناختی بر بهبود حافظه کاری و توجه پیوسته دانش آموزان نارساخوان بود. روش پژوهش حاضر آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون چندگروهی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان ابتدایی مبتلا به اختلال یادگیری خاص از نوع نارساخوانی شهرهای آمل و محمودآباد در سال تحصیلی 98-1397 بودند که به مراکز اختلال یادگیری ارجاع داده شده بودند. تعداد 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس و با آزمون های تشخیصی هوش ریون و آزمون خواندن و نارساخوانی نما انتخاب شدند و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه قرار گرفتند. گروههای آزمایشی به مدت 14 جلسه تحت مداخله قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون از نسخه رایانه ای آزمون حافظه کاری ان- بک و آزمون عملکرد پیوسته استفاده شد. داده ها از طریق آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که توان بخشی شناختی رایانه ای بر روی میزان پاسخ های صحیح در توجه پیوسته و میزان پاسخ های صحیح و زمان واکنش در حافظه کاری اثربخشی بیشتری (05/0P < ) نسبت به روش تمرین های عملی دارد. این نتایج بیان می کنند که توان بخشی شناختی به کمک رایانه با جذابیت های بصری و صوتی و ایجاد فرصت های متناسب با سطح پیشرفت کودک، می تواند شرایط مناسب تری را برای بهبود نقایص کارکردهای عالی ذهن افراد مبتلا به اختلال یادگیری خواندن فراهم کند.
اثربخشی آموزش فنون مبتنی بر ذهن آگاهی بر پریشانی روانشناختی مادران دارای فرزند با ناتوانی یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش فنون مبتنی بر ذهن آگاهی بر پریشانی روان شناختی (استرس، اضطراب و افسردگی) مادران دارای فرزند با ناتوانی یادگیری خاص انجام گرفت. روش پژوهش به شیوه ی نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه ی آماری پژوهش را مادرانِ دانش آموزان مراکز ناتوانی یادگیری خاص شهر اردبیل در سال 1397 تشکیل می دادند. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد. نمونه ی مورد مطالعه شامل 40 مادرِ دانش آموزان مراکز ناتوانی یادگیری خاص شهر اردبیل بودند که بصورت تصادفی در گروه آزمایش (20 نفر) و گروه کنترل (20 نفر)، جایگزین شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش، 8 جلسه آموزش فنون مبتنی بر ذهن آگاهی را دریافت نمودند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی استرس، اضطراب و افسردگی لاویبوند و لاویبوند (1995) استفاده شد. داده ها با روش آماری کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که مادران گروه آزمایش نسبت به مادران گروه کنترل در پس آزمون به طور معناداری، پریشانی روان شناختی (استرس، اضطراب و افسردگی) کمتری داشتند و فرضیه ی پژوهش مبنی بر اثربخشی آموزش فنون مبتنی بر ذهن آگاهی بر پریشانی روان شناختی (استرس، اضطراب و افسردگی) مادران دارای فرزند با ناتوانی یادگیری خاص مورد تائید قرارگرفته است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که آموزش فنون مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش پریشانی روان شناختی (استرس، اضطراب و افسردگی) مادران دارای فرزند با ناتوانی یادگیری خاص اثربخش است.
بررسی نیازهای دانش آموزان با همبودی آسیب بینایی و ناتوانی یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همبودی آسیب های بینایی و ناتوانی های یادگیری چالش های منحصر به فردی را ارائه می کند. معلمان باید در مورد ویژگی های این جمعیت خاص آگاهی داشته باشند و همچنین روش های آموزشی برای برآورده سازی نیازهای منحصر به فرد آنها را بشناسند. مولفان در این مقاله الگوهای عملکرد نوعی را ارائه می کنند و پیشنهادهایی برای اقدام موثر عرضه می کنند.
مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی برای والدین افراد آهسته گام؛ مرور نظام مند و فراتحلیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال نوزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۷۱)
109-126
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، موج سوم مداخلات شناختی-رفتاری به عنوان پرادایمی که با ذهن آگاهی شناخته می شود، مورد توجه بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته است. این درحالی است که با توجه به مولفه های اساسی این رویکرد، از جمله، پذیرش، کنترل هیجانی، بازسازی شناختی، مواجه و توجه در لحظه حال، کاربرد این مداخلات را در رابطه با آسیب های بالینی و روانشناختی والدین و مراقبان افراد آهسته گام، نیز رو به گسترش است. به این ترتیب هدف این پژوهش مرورنظام مند و فراتحلیل اثربخشی مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی بر متغیرهای روانشناختی والدین و مراقبان افراد آهسته گام است. روش این پژوهش مرور نظام مند هفت پژوهش منتخب در این حوزه با حجم نمونه 211 نفر از والدین افراد آهسته گام (181 نفر از مادران و 22 نفر از پدران) و فراتحلیل آنهاست. یافته های این فراتحلیل بیانگر آن است که به طور کلی مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی منجر به بهبود متغیرهای روانشناختی از جمله فشارروانی، بهزیستی روانشناختی، امید به زندگی، راهبردهای تعاملی و مهارت های فرزندپروری با اندازه اثر 0/72 در میان والدین افراد آهسته گام می گردند.
مقایسه ی دانش آموزان تیزهوش و عادی از لحاظ کمال گرایی، افسردگی و سرزندگی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال نوزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۷۳)
105-114
حوزههای تخصصی:
هدف: دانش آموزان تیزهوش سرمایه های ملی هر کشوری محسوب می شوند و عدم توجه به آنان می تواند موجب آسیب های روانی ایشان گردد. هدف این پژوهش مقایسه دانش آموزان تیزهوش و عادی دوره دوم متوسطه از لحاظ کمال گرایی، افسردگی و سرزندگی تحصیلی است. روش: این پژوهش از نوع علی-مقایسه ای است. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه در سال تحصیلی 1397-1396 شهر خرم آباد است که از این جامعه آماری نمونه ای به تعداد 100 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده و با همتاسازی بر اساس سطح تحصیلات والدین، پایگاه اقتصادی-اجتماعی خانواده و تعداد اعضای خانواده به دو گروه 50 نفری (50 نفر دانش آموز تیزهوش و 50 نفر دانش آموز عادی) تقسیم شده اند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه کمالگرایی شورت (1995)، پرسش نامه افسردگی بک (1988) و پرسش نامه سرزندگی تحصیلی مارتین و مارش (2006) استفاده شده است. برای تحلیل داده ها از آزمون تی استفاده شده است. یافته ها: نتایج آزمون تی نشان می دهد که بین دانش آموزان دختر تیزهوش و عادی از لحاظ متغیرهای کمال گرایی مثبت و منفی، افسردگی و سرزندگی تحصیلی تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج نشان می دهد، با توجه به میانگین کمال گرایی منفی (60/52) و افسردگی (06/31) در افراد تیزهوش، کمال گرایی منفی و افسردگی بیشتری نسبت به دانش آموزان عادی وجود دارد. نتایج حاکی از این است که میانگین های کمال گرایی مثبت و سرزندگی تحصیلی در دانش آموزان عادی از میزان بیشتری برخوردار است. نتیجه گیری: یافته ها از تفاوت کمال گرایی و افسردگی در بین دانش آموزان تیزهوش و عادی حمایت می کند و توجه به این متغیرها در دانش آموزان تیزهوش از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
مقایسه میزان کارایی سیستم های حسی درگیر در کنترل پاسچر ناشنوایان و نابینایان مادرزادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه میزان کارایی سیستم های حسی درگیر در کنترل پاسچر ناشنوایان و نابینایان مادرزادی بود. روش : مطالعه حاضر از نوع مقطعی مقایسه ای بود، جامعه آماری پژوهش را کلیه ناشنوایان و نابینایان شهرستان قزوین تشکیل می دادند که از بین آن ها با توجه به معیارهای ورود و عدم ورود به مطالعه، تعداد ۲۱ دانش آموز ناشنوای مادرزادی (۱۱ پسر و 1۰ دختر) و ۱۹ نفر دانش آموز نابینای مادرزادی (۱۰ پسر و ۹ دختر) به صورت نمونه گیری هدفمند موردبررسی قرار گرفتند. از آزمون کنترل پاسچر ناشنر برای به دست آوردن میزان کارایی هر یک از سیستم های حسی درگیر در کنترل پاسچر استفاده شد . داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل در نرم افزار SPSS تجزیه وتحلیل شد (0/05≥ P ). یافته ها: با توجه به نتایج به دست آمده، در وضعیت بدون ایجاد تداخل حسی ( p=0/003 ) و وضعیت غالب بودن سیستم بینایی ( p=0/004 ) گروه ناشنوایان دارای عملکرد بهتری در حفظ تعادل بودند، اما در وضعیت غالب بودن سیستم حس پیکری (0/001 p= ) و غالب بودن سیستم دهلیزی ( p=0/001 )، نابینایان عملکرد بهتری نسبت به ناشنوایان نشان دادند. نتیجه گیری: به نظر می رسد در نبود سیستم بینایی افراد نابینا بیشترین وابستگی را به سیستم حس پیکری پیدا می کنند، درحالی که افراد ناشنوا برای حفظ تعادل بیشتر به داده های حاصل از اطلاعات بینایی متکی می باشند و در مرحله بعد سیستم حس پیکری نقش دوم را در این افراد بازی می کند.
فراگیرسازی کودکان با نیازهای ویژه در دوران پیش از دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آموزش فراگیر به عنوان یک آموزش امید بخش برای تعلیم و تربیت کودکان خردسال است. مطالعاتی که در زمینه ی فراگیرسازی دانش آموزان با نیازهای ویژه انجام شده بیشتر بر فراگیرسازی دانش آموزان سنین مدرسه متمرکز است و کمتر به بررسی فراگیرسازی در سنین پیش از دبستان پرداخته می شود و این در حالی است که آموزش کودکان با نیازهای ویژه در مهدکودک های فراگیر در کنار همسالان خود در طول چند دهه ی گذشته افزایش یافته و بسیاری از کودکانی که قبلا در مراکز جداگانه و ویژه تحصیل می کردند امروزه می توانند در مهدکودک های فراگیر حضور داشته باشند. همچنین مطالعات بیانگر مزیت های بسیار فراگیرسازی برای کودکان اعم از کودکان با و بدون نیازهای ویژه در محیط پیش از دبستان بوده و کودکان با ثبت نام در مهدکودک های فراگیر به موفقیت و پیشرفت های بسیاری نسبت به کودکان در مهدکودک های ویژه دست میابند.کلید ساخت فراگیرسازی موفق در دسترس بودن استراتژی فراگیر موفق و آموزش معلمین است با وجود پشتیبانی و حمایت قوی از فراگیرسازی در مهدکودک ها، متاسفانه مطالعات انجام شده در این زمینه اندک هستند.
مقایسه میانگین طول گفته و غنای واژگانی و آگاهی های فرازبانی نحوی و واژگانی درکودکان دو زبانۀ طبیعی و کم شنوا (ترکی- فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به تأثیر کم شنوایی بر رشد زبان و مهارت های فرازبانی و متفاوت بودن مهارت زبانی و فرازبانی در کودکان دوزبانه، بررسی این مهارت ها در کودکان دوزبانۀ مختلف و مقایسۀ آنها با کودکان دوزبانۀ طبیعی می تواند به شناخت بیشتر ما از رشد زبان در این کودکان و عوامل دخیل در آن شود. هدف پژوهش حاضر، بررسی و مقایسه مهارت های زبانی و فرازبانی کودکان پیش دبستانی دوزبانۀ (ترکی-فارسی) کم شنوای دارای کاشتینۀ حلزونی با کودکان دوزبانۀ (ترکی-فارسی) همتای سنی طبیعی است. روش: برای انجام این پژوهش 6 کودک دوزبانۀ پیش دبستانی دارای کاشتینه حلزونی از بین مدارس استثنایی شهر زنجان در سال تحصیلی 98-97 به صورت آمارگیری سرشماری و 6 کودک همتای سنی طبیعی از مدارس شهر زنجان به صورت تصادفی انتخاب و در آزمون های مهارت های زبانی و فرازبانی (میانگین طول گفته، غنای واژگانی و آگاهی واژگانی و آگاهی نحوی) با هم مقایسه شدند. برای بررسی رشد شاخص های زبانی از نمونۀ گفتار پیوسته و برای بررسی مهارت های فرازبانی از آزمون های آگاهی واژگانی (شامل بررسی محتوایی و ساختاری تعریف واژه) و آگاهی نحوی استفاده شد. یافته ها: بررسی و تحلیل داده ها نشان داد که در زبان ترکی رشد مهارت های زبانی و فرازبانی کودکان پیش دبستانی دوزبانۀ ترکی-فارسی کم شنوا دچار تأخیر است (05/0> P ). اما در زبان فارسی از شاخص های رشد زبانی فقط میانگین طول گفته (میانگین تعداد تکواژ در گفته) تأخیر دارد (05/0> P ) و در هیچ کدام از جنبه های محتوایی و ساختاری مهارت تعریف واژگانی کودکان کم شنوا تفاوت معناداری مشاهده نشد (05/0< P ). پایین بودن سطح توانایی فرازبانی آزمودنی ها در آزمون های فرازبانی زبان ترکی را می توان ناشی از آموزش رسمی زبان فارسی در مدارس دانست. همچنین، ضریب همبستگی اسپیرمن مشخص کرد که میان شاخص های رشد زبانی و آگاهی واژگانی کودکان دوزبانۀ ترکی-فارسی کم شنوا و کودکان همتای طبیعی هم در زبان فارسی و هم ترکی همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم شناختی هیجان و تحمل ابهام دانش آموزان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم شناختی هیجان و تحمل ابهام دانش آموزان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی انجام گرفت. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل دانش آموزان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی شهر اصفهان در سال تحصیلی 97-1396 بود. در این پژوهش تعداد 30 دانش آموز دوره متوسطه اول مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی با روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند (15 دانش آموز در گروه آزمایش و 15 دانش آموز در گروه کنترل). گروه آزمایش مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را طی سه ماه در 10 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه وسواس هاجسون و راچمن (1980)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گروس و جان (2003) و پرسشنامه تحمل ابهام مک لین (1993) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنظیم شناختی هیجان و تحمل ابهام دانش آموزان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی تأثیر معناداری داشته است (P<0/05). بدین صورت که این درمان توانسته منجر به بهبود تنظیم شناختی هیجان و تحمل ابهام دانش آموزان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی شود. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با بهره گیری از فنونی همانند کاربرد تکنیک های ذهنی، مشاهده خود به عنوان زمینه، تکنیک های گسلش شناختی، تصریح ارزش ها و عمل متعهدانه می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت بهبود تنظیم شناختی هیجان و تحمل ابهام دانش آموزان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی مورد استفاده گیرد.
ساز و کار تاثیرگذاری توانایی زبان بر مشکلات رفتاری کودکان با کاشت حلزون: نقش واسطه ی گفتار با خود و خودتظیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی پیش بینی مشکلات رفتاری کودکان با کاشت حلزون بر اساس توانایی زبان با نقش واسط ه ای گفتار با خود و خودتنظیمی است ( روبیو، مدینا، و گریسا، ۲۰۱۴ ) . روش: در این مطالعه همبستگی، 114 کودک کاشت حلزون شده با دامنه سنی 7-3 سال که حداقل یک سال از جراحی کاشت حلزون آن گذشته است بصورت روش در دسترس انتخاب شدند. آزمون توانایی زبان (حسن زاده و مینایی، 1380)، مشاهده ساختارمند خودتنظیمی ( پونیتز و همکاران، 2008) بر روی کودک و مقیاس گفتار با خود (امرایی، 1394) و پرسشنامه مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی (شهیم و یوسفی، 1378) بروی مادران آنها اجرا شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل مسیر استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که توانایی زبان (60/0= b ، 01/0> P ) 36/0 واریانس گفتار با خود را پیش بینی می کنند. همچنین توانایی زبان (45/0-= b ، 01/0> P ) و گفتار با خود (28/0= b ، 01/0> P ) توانایی پیش بینی 43/0 از پراکندگی خودتنظیمی را دارند و توانایی زبان (23/0-= b ، 01/0> P )، با میانجی گری گفتار با خود (33/0-= b ، 01/0> P ) و خود تنظیمی رفتاری(29/0-= b ، 01/0> P ) 43 درصد واریانس مشکلات رفتاری را تبین می کنند. نتیجه گیری: پژوهش حاکی از پیش بینی مشکلات رفتاری کودکان با کاشت حلزون بر اساس توانایی زبان و با نقش واسطه ای گفتار با خود و خودتنظیمی رفتاری است، که می تواند در راستای کاهش مشکلات رفتاری در برنامه های پیشگیری و توانبخشی مورد توجه قرار گیرند.
اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر نشاط ذهنی، تاب آوری و شفقت به خود در مادران دارای کودکان مبتلا به فلج مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال نهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
193 - 213
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر درمان مثبت نگر بر نشاط ذهنی، تاب آوری و شفقت به خود در مادران دارای کودکان مبتلا به فلج مغزی به اجرا درآمد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، تمام مادران دارای کودکان مبتلا به فلج مغزی شهر اصفهان در سال 1395 بود. از میان جامعه آماری تعداد 30 مادر به روش نمونه گیری غیرتصادفی در دسترس و هدفمند انتخاب و در گروه های آزمایش و گواه به تصادف گمارده شدند. گروه آزمایش مداخله مثبت نگر را طی نه جلسه آموزشی 90 دقیقه ای به صورت هفته ای یک جلسه دریافت نمودند، در حالی که گروه گواه در طی انجام فرایند پژوهش از دریافت مداخله فوق بی بهره بودند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه نشاط ذهنی، تاب آوری و شفقت به خود بود. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که درمان مثبت نگر بر نشاط ذهنی، تاب آوری و شفقت به خود در مادران دارای کودکان مبتلا به فلج مغزی در مراحل پس آزمون و پیگیری تاثیر معنادار داشت. بر اساس یافته های حاصل از این پژوهش، می توان نشاط ذهنی، تاب آوری و شفقت به خود مادران دارای کودکان مبتلا به فلج مغزی را با به کارگیری درمان مثبت نگر بهبود بخشید.
تاثیر یک دوره برنامه تمرینی منتخب تحت شرایط تکلیف دوگانه و منفرد بر انعطاف پذیری شناختی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر یک دوره برنامه تمرینی منتخب تحت شرایط تکلیف دوگانه و منفرد بر انعطاف پذیری شناختی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون- قالوآپ با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل دانش آموزان پسر مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی شهر اهواز بود. از جامعه مذکور، نمونه ای به حجم 39 نفر که واجد شرایط ورود به مطالعه بودند، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد و پس از انجام آزمون ساخت دنباله به عنوان پیش آزمون، به صورت تصادفی به 3 گروه: تمرین تکلیف دوگانه (13 نفر)، تمرین تکلیف منفرد (13 نفر) و کنترل (13 نفر) تقسیم شدند. سپس دو گروه تجربی، برنامه تمرینی منتخب با شرایط متفاوت را به مدت 8 هفته و هر هفته 3 جلسه 45 دقیقه ای انجام دادند. در انتها از همه افراد با استفاده از آزمون ساخت دنباله پس آزمون و دو ماه بعد نیز آزمون فالوآپ به عمل آمد. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس یکراهه و همچنین آزمون تی وابسته نشان داد که در پس آزمون، انعطاف پذیری شناختی در گروه تکلیف دوگانه برتر از هر دو گروه تکلیف منفرد و کنترل بود (P<0.05). در آزمون قالوآپ، این برتری تنها نسبت به گروه کنترل باقی ماند. همچنین، گروه تکلیف منفرد در پس آزمون تنها از گروه کنترل برتر بود (P<0.05). در مقایسه با رویکردهای تکلیف منفرد، تمرینات مبتنی بر رویکردهای تکلیف دوگانه می تواند منجر به بهبود بیشتر انعطاف پذیری شناختی کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی شود، لذا بهره گیری از این روش در برنامه ریزی کلاس های فعالیت بدنی برای این گروه از کودکان پیشنهاد می شود.
نقش طرح واره های ناسازگار اولیه، سیستم فعال سازی- بازداری رفتاری و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در پیش بینی اضطراب اجتماعی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی نقش طرحواره های ناسازگار اولیه، سیستم فعال سازی-بازداری رفتاری و راهبرد های تنظیم شناختی هیجان در پیش بینی اضطراب اجتماعی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری انجام گرفت. روش: روش تحقیق در این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان مراجعه کننده به مرکز اختلال یادگیری شهر بوشهر تشکیل می دادند. نمونه پژوهش شامل 232 دانش آموز به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جمع آوری داده های پژوهش از طریق پرسشنامه های طرحواره یانگ (1999)، سیستم های فعال سازی-بازداری رفتاری کارور و وایت (1994)، راهبردهای تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی، کرایچ و اسپینهاون (2002) و اضطراب اجتماعی کانور و همکاران (2000) انجام گرفت. داده های حاصل از اجرای پرسشنامه ها با استفاده از روش آماری رگرسیون تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که طرحواره های ناسازگار اولیه، سیستم فعال سازی-بازداری رفتاری و راهبرد های تنظیم شناختی هیجان در پیش بینی اضطراب اجتماعی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری نقش دارند. نتیجه گیری: با توجه به نقش طرحواره های ناسازگار اولیه، سیستم فعال سازی-بازداری و راهبرد های تنظیم شناختی هیجان در بروز و نگه داری اضطراب اجتماعی در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری، می توان با شناسایی آنها در جهت پیشگیری از اختلال اضطراب اجتماعی این دانش آموزان اقدام نمود.
اثربخشی آموزش توانایی های شناختی برحافظه کاری کلامی و غیر کلامی دانش آموزان نارساخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش توانایی های شناختی مبتنی بر رویکرد کتل – هورن – کارول برحافظه کاری دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود و جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر پایه سوم ابتدایی با اختلال یادگیری خاص شهر تهران در سال تحصیلی 97 – 1396 است که توسط مراکز آموزش و توانبخشی مشکلات ویژه یادگیری سازمان آموزش و پرورش استثنایی به عنوان کودک نارساخوان تشخیص داده شده بودند، از بین آن ها 30 دانش آموز با روش نمونه گیری هدفمند در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جایگزین شدند. ابزار مورد استفاده، نسخه نوین هوش آزمای تهران- استانفورد- بینه و روش تحلیل داده ها اندازه گیری مکرر ترکیبی بود. نتایج نشان داد که بین گروه های آزمایش و گواه بر روی متغیرهای مقیاس کلی حافظه کاری کلامی و غیرکلامی در گروه های آزمایشی و گواه دانش آموزان تفاوت معنادار وجود دارد و روش آموزشی مبتنی بر رویکرد کتل – هورن – کارول در تقویت حافظه کاری دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص با مشخصه نارساخوانی ، موثر بوده است. می توان نتیجه گرفت که آموزش های مبتنی بر این رویکرد سبب بالا رفتن توانایی های شناختی دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص با مشخصه نارساخوانی می شود و می توان از آن به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر سود جست.
بررسی و مقایسه دانش واژگانی کودکان ناشنوا و شنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر، دانش واژگانی خوانداری کودکان ناشنوای عمیق در دو گروه 9-10 و 10-11 ساله را با دو گروه از کودکان شنوای 9-10 و 10-11 ساله همتای زبانی آن ها در مدرسه باغچه بان شهر ایلام مورد مقایسه و بررسی قرار می دهد. روش: پژوهش حاضر از نوع علی-مقایسه ای می باشد. عملکرد 16 دانش آموز پسر ناشنوای 9-1 1 ساله و 16 دانش آموز پسر شنوای 9-11 ساله در آزمون دانش واژگانی که مشتمل بر دو زیر آزمون تشخیص واژگانی و کاربرد واژگانی است [B1] ، مورد بررسی و [B2] مقایسه قرارگرفت. یافته ها: نتایج حاصل از آزمون تی مستقل نشان داد که عملکرد آزمودنی های شنوا در هر دو گروه سنی در مقایسه با عملکرد کودکان ناشنوای همتای آن ها در هر دو آزمون تشخیص واژگانی [B3] ( p ≤ 0/05 ) و کاربرد واژگانی ( p ≤ 0/05 ) [B4] به طور معنی داری بهتر بود. نتیجه گیری : نتایج پژوهش نشان می دهد که کودکان ناشنوا در مقایسه با کودکان شنوا نه تنها واژه های کمتری می دانند بلکه عمق دانش آن ها نسبت به این واژه ها نیز کمتر است. علاوه براین، مقایسه دو آزمون نشان دهنده کارامدی تکلیف تشخیص واژگانی به عنوان ابزاری جهت سنجش دانش معنایی واژگانی است .
رویکرد های مشاوره ای برای مشاوره با والدین کودک ناشنوا: راهنمای شنوایی شناسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بیشتر شنوایی شناسانی که وارد این حوزه می شوند آموزش خاصی در مشاوره نمی بینند و راهنمایی اندکی به آنها می شود تا بدانند چگونه به طور مؤثری با هر مُراجع ارتباط برقرار کنند. امروزه رشد مشاوره به عنوان بخش جدایی ناپذیر کار بالینی در شنوایی شناسی به روندی قاعده مند و به خوبی تعریف شده آغاز شده است. آنها به عنوان مشاوران غیرحرفه ای می توانند به مُراجعان خشمگین، افسرده، تندخو، یا مضطرب کمک کنند تا بدانند چگونه کم شنوایی بر زندگی فرزندشان اثر می گذارد و در موارد نگرانی های نامرتبط با کم شنوایی (مثلاً، آزارهای خانگی، دارودرمانی، بیکاری اعضای خانواده، ...) باید مرزهای حرفه ای خود را تشخیص داده و این مُراجعان را به مراکز یا متخصصان مناسب ارجاع دهند. رویکردهای مشاوره ای بسیار متفاوتی وجود دارد، تقریباً 400 رویکرد که این تعداد رو به افزایش است. رویکردهای مشاوره ای با والدین کودک ناشنوا به چهار گروه اصلی دسته بندی می شوند. نتیجه گیری: از آنجا که هیچ نظریه، راهبرد یا تکنیکی همیشه مؤثر نیست خردمندانه آن است که هنگام کار با گستره وسیع سنی، تأخیرها و اختلال ها، و انواع شخصیت ها خود را به یک نظریه محدود نکنیم. بنابراین، شنوایی شناسان ممکن است از چندین رویکرد درمانی برای یک مراجع یا خانواده استفاده کنند. رویکردهای مشاوره ای که بالین گر انتخاب و استفاده می کند اغلب وابسته است به جهت گیری شخصی بالین گر (انسانگرایانه، رفتارگرایانه، ...)، آنچه بالین گر در درمان آموخته، و آنچه در گذشته کارآیی خود را نشان داده. اگرچه در دو دهه گذشته برخی رویکردها نسبت به بقیه اعتبار بیشتری به دست آورده اند یک چهارچوب نظری یا درمانی «بی عیب ونقصی» وجود ندارد. لازم است شنوایی شناسان برای ارتباط مؤثر با مراجعان و خانواده های آنها مفاهیم، راهبردها و تکنیک ها را از قالب های مشاوره ای گوناگونی بگیرند. این مقاله اطلاعاتی درباره هر رویکرد به دست می دهد تا به شنوایی شناس در گزینش رویکرد مناسب مشاوره با والدین کودک کم شنوا/ناشنوا کمک کند.
رابطه امیدواری، خودکارآمدی و تاب آوری تحصیلی با انگیزش تحصیلی دانش آموزان دارای نارسایی های جسمی–حرکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین امیدواری، خودکارآمدی و تاب آوری تحصیلی با انگیزش تحصیلی دانش آموزان دارای نارسایی های جسمی-حرکتی می باشد. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع همبستگی است جامعه آماری آن شامل دانش آموزان دارای نارسایی های جسمی–حرکتی با هوشبهر عادی شهرستان تبریز در سال 1397-1398 بودند. تعداد 90 نفر از این گروه از دانش آموزان به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه های امید اسنایدر، پرسشنامه خودکارآمدی جینکز و مورگان، پرسشنامه تاب آوری تحصیلی کانر و دیویدسون و انگیزش تحصیلی هارتر استفاده شده است.. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که بین امیدواری و انگیزش تحصیلی دانش آموزان دارای نارسایی های جسمی-حرکتی رابطه معنی داری وجود ندارد. اما بین خودکارآمدی و تاب آوری تحصیلی با انگیزش تحصیلی رابطه مثبت و معنی داری مشاهده شد. نتیجه گیری: براساس نتایج این تحقیق دانش آموزان نا امید به دلیل اینکه عوامل و گذرگاه های کمی دارند در برخورد با موانع به راحتی انگیزه خود را از دست می دهند و دچار هیجان های منفی می شوند که این امر به نوبه خود منجر به افسردگی می شود. و موفقیت مهم ترین منبع برای انگیزش تحصیلی دانش آموزان دارای نارسایی های جسمی-حرکتی است. هیجان های مثبت به تاب آوری دانش آموزان دارای نارسایی های جسمی-حرکتی کمک می کند و در نتیجه انگیزش تحصیلی آنان نیز افزایش می یابد.
اثربخشی آموزش کارکردهای اجرایی بر عملکرد توجه و بازداری پاسخ در دانش آموزان دارای اختلال ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش کارکردهای اجرایی بر عملکرد توجه و بازداری پاسخ در دانش آموزان دارای اختلال ریاضی است. این پژوهش از طرح شبه آزمایشی پیش آزمون پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دچار اختلال یادگیری ریاضی مراجعه کننده به مرکز ناتوانی یادگیری آموزش و پرورش شهر بوشهر به تعداد 143 نفر در سال تحصیلی 98-1397 بود. از میان آن ها به روش نمونه گیری در دسترس 40 نفر که ویژگی های لازم بر اساس آزمون تشخیص اختلال ریاضی ملک پور (۱۳۷۳)، آزمون وکسلر و ملاک های ویرایش پنجم کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی را داشتند فهرست شدند و سپس در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 20 نفر) گمارش شدند. برای سنجش عملکرد توجه، از خرده مقیاس خطای حذف آزمون عملکرد پیوسته TOVA (رازولد، میرسکی، ساراسون، برانسوم و بک، ۱۹۵۶) و برای ارزیابی عملکرد بازداری پاسخ از خرده مقیاس خطای ارتکاب آزمون TOVA (رازولد، و همکاران، ۱۹۵۶) استفاده شد. گروه آزمایش به مدت یازده جلسه 60 دقیقه ای و به صورت گروهی تحت آموزش قرار گرفت. داده های حاصل از پژوهش با آزمون تحلیل واریانس با اندازه-گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد آموزش کارکردهای اجرایی در گروه آزمایش موجب بهبود عملکرد توجه و بازداری پاسخ شده است و این تاثیر در مرحله پیگیری دو ماهه پایدار ماند (۰۵/0˂P). با توجه به یافته های به دست آمده از مطالعه حاضر می توان نتیجه گیری کرد که آموزش کارکردهای اجرایی می تواند به عنوان یک روش مداخله ای در بازداری و بهبود عملکرد توجه دانش آموزان با اختلال یادگیری ریاضی استفاده شود
مدل سازی ویدئویی: مبانی نظری، انواع، اثربخشی، کاربرد و گام های اجرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مدل سازی ویدئویی یک روش آموزشی است که در آن از ضبط ویدئویی تصاویر و نمایش آنها استفاده می شود تا یک مدل دیداری از مهارت یا رفتار هدف ارائه گردد. انواع مدل سازی ویدئویی عبارتند از مدل سازی ویدئویی مقدماتی، خودمدلی ویدئویی، مدل سازی رفتار هدف، سرنخ دهی یا رهنمود ویدئویی. مدل سازی ویدئویی بر اساس شواهد پژوهشی برای یادگیرندگان از سنین کودکی اولیه تا سال های میانی دبیرستان اثربخش گزارش شده است. این روش آموزش عملی و کاربردی برای دانش آموزان دبیرستانی هم مفید است و به کار می رود. نتیجه گیری: مدل سازی ویدئویی مقدماتی شامل ضبط مهارت های فردی به عنوان مدل می شود که در کنار یادگیرنده، سرگرم انجام رفتار یا مهارت هدف است. بعدها یادگیرنده می تواند در هر زمانی این فیلم را ببیند. خودمدلی ویدئویی یعنی ضبط رفتار یا مهارت هدف در یادگیرنده که امکان بازبینی آن در فرصت های بعدی وجود دارد. مدل سازی دیدگاه موردنظر به معنی ضبط رفتار یا مهارت هدف از دیدگاه یادگیرنده است. رهنمود ویدئویی شامل خرد کردن مهارت رفتاری به گام های کوچک و ضبط و نمایش هر گام با وقفه و مکث تا یادگیرنده تلاش کند آن گام ها را قبل از این که ببیند انجام دهد. رهنمود ویدئویی را می توان با یادگیرنده یا هر فردی به عنوان مدل انجام داد. در این مقاله مبانی نظری، انواع، اثربخشی، کاربرد و گام های اجرای مدل سازی ویدئویی مورد بررسی قرار گرفته است.
ارزشیابی کتاب درسی و راهنمای معلم زبان آموزی و جمله سازیِ دانش آموزان ناشنوا/کم شنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: مقاله حاضر به ارزشیابی کتاب زبان آموزی و جمله سازی و کتاب راهنمای معلم دانش آموزان ناشنوا/کم شنوا می پردازد. این پژوهش رویکردی بازنگرانه به کتاب درسی دارد. روش: از آنجایی که مولفه های زبان و سطوح مختلف زبان مورد توجه است، می توان گفت که در پژوهش حاضر از منظر ساخت گرا به نقد و بررسی و واکاوی نقاط قوت و ضعف صوری و محتوایی کتاب های مورد بررسی و فرایند یاد دهی و یادگیری سواد آموزی پرداخته می شود. با توجه به موضوع و هدف، از رویکرد پژوهش ارزشیابی و از روش های پژوهش کمی و کیفی (پژوهشی توصیفی، گروه کانونی و تحلیل محتوا) استفاده شده است. ابزار پژوهش پرسش نامه های محقق ساخته است. برای گردآوری داده های مرتبط گروه های مختلفی در پژوهش حاضر به روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب شدند. ده متخصص از حوزه های شنوایی شناسی، طراحی و تدوین کتاب درسی و ارزشیابی از شهر تهران بررسی روایی و پایایی پرسشنامه را بر عهده داشتند؛ چهار معلم مجرب از استان تهران در مصاحبه متمرکز در گروه هم اندیش (ارزشیابی توصیفی) شرکت داشتند؛ هشتاد و دو نفر از دوازده استان پرسشنامه بسته-پاسخ برای ارزیابی اجمالی کتاب درسی و راهنمای معلم (لیکرتی) را تکمیل کردند؛ بیست نفر از شش استان منتخب برای تکمیل پرسشنامه تفصیلی (درس به درس/ تحلیل محتوا) در این پژوهش شرکت کردند و به گویه های مختلف پرسشنامه پاسخ دادند و گزارش روزانه از تدریس خود را برای درس های منتخب ارائه کردند؛ شش نفر متخصص آموزش زبان، زبان شناسی، شنوایی شناسی، برنامه ریزی درسی، گرافیک و ویراستاری پرسشنامه متخصصان موضوعی و هنر (حاشیه نویسی) را تکمیل کردند؛ و در نهایت پرسشنامه بررسی اسنادی توسط پژوهشگر تکمیل شد. یافته ها و نتیجه گیری: نتایج تحلیل کمی نشان می دهد که همبستگی میان نمره های ویژگی های ظاهری و محتوایی برابر با 80/0 بوده که با احتمال خطای کمتر از 01/0 معنا دار است. در نهایت، پاسخ های مختلف به گویه ها در قالب مولفه های مهم در زبان آموزی و جمله سازی فهرست می شود و نظرات در خصوص نقاط ضعف و قوت محتوایی و صوری جمع بندی و با نتایج پژوهش های پیشین در حوزه ارزشیابی کتاب های زبان فارسی مقایسه می شود.