فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۰۱ تا ۱٬۳۲۰ مورد از کل ۱٬۹۳۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقایسه سبک دلبستگی در نوجوانان عادی و نوجوانان دارای کم توانی ذهنی آموزش پذیر
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، مقایسه سبک دلبستگی در نوجوانان عادی و کم توان ذهنی آمـــــوزش پذیر می باشد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان عادی و کم توان ذهنی آموزش پذیر مدارس راهنمایی شهر تهران در سال 86 ـ1385 است که 250 نفر از طریق نمونه گیری چندمرحلـه ای انتخاب شدند که شامل 132 دانش آموز عادی (64 دختر و 68 پسر) و 118 دانش آموز کم توان ذهنی(57 دختر و 61 پسر) می باشد. میانگین سن گروه عادی 14 سال با انحراف معیار 83/0 و گروه کم توان ذهنی 8/16 با انحراف معیار 58/0 می باشـد. ابزار تحقیق شامل پرسشنامه های جمعیت شناختی و آزمون دلبستگی کولینز و رید می باشد که ضریب اعتبار آن برای هر یک از سبک های دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا به ترتیب 81/0، 78/0 و 85/0 می باشد به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعـات از تحلیل واریانس دو راهه استفـاده شـده است. نتایج نشـان داد که در بین دانش آموزان عادی (دختر ـ پسر) میزان سبک دلبستگی ایمن بالاتر از دانش آموزان کم توان ذهنی است (001/0P<) میزان سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا در دانش آموزان کم توان ذهنی (دختر ـ پسر) بیشتر از دانش آموزان عادی است (001/0P<). همچنین یافته های جانبی تحقیق نشان داد که صرف نظر از عامل هوشی آزمودنی ها، در آزمودنی هایی که سبک دلبستگی آنها ایمن نمی باشد، سبک دلبستگی اجتنابی در پسران و سبک دلبستگی دوسوگرا در دختران بیشتر است (001/0P<).
گفتار نشانه ای : روش آموزش ناشنوایان
حوزههای تخصصی:
گفتار نشانه ای1 روشی است که جهت تکمیل گفتارخوانی ابداع شده است. گفتار نشانه ای به افراد ناشنوا امکان می دهد از طریق حس بینایی به زبان گفتاری دسترسی داشته باشند. چون این روش نظام ساده ای مبتنی بر اصوات است که شامل بهره گیری از الگوهای لبی در گفتار طبیعی و یک سری حرکات تکمیلی دست است ، به کودک ناشنوا کمک می کند تا زبان گفتاری را بطورکامل درک کند و همه اصوات گفتاری را به همان وضوحی ببیند که فرد شنوا می تواند بشنود . در این مقاله ضمن توضیح پیرامون این روش تاثیر آن بر کودک دارای افت شنوایی و وضعیت موجود در کشورهای دیگر ذکر می شود.
بررسی پیوستگی 7 جایگاه ژنی برای ناشنوایی غیرسندرومی آتوزومی مغلوب در خانوادههای ایرانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف: نقص شنوایی فراوان ترین بیماری حسی– عصبی میباشد که به دو فرم سندرومی و غیرسندرومی مشاهده می شود. هدف این مطالعه، بررسی پیوستگی ۷ جایگاه ژنی مسئول در ناشنوایی غیر سندرومی آتوزومی مغلوب در خانوادههای ایرانی می باشد. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی، 41 خانواده دارای حداقل ۲ فرد مبتلا به ناشنوایی غیرسندرومی آتوزومی مغلوب که جهش در جایگاههای ژنیDFNB1, DFNB2, DFNB3, DFNB4, DFNB6 ,DFNB7/11 ,DFNB8/10 DFNB9, DFNB12, DFNB16, DFNB18, DFNB21, DFNB23, DFNB29, و DFNB4 در آنها منفی بود، به صورت ساده و در دسترس انتخاب و 7 جایگاه ژنیDFNB67 ,DFNB37 ,DFNB36 ,DFNB31 DFNB30 ,DFNB28 و DFNB22 با ژنهای مشخص در آنها بررسی شد. نقشه یابی هوموزیگوسیتی در مورد این خانواده ها با استفاده از مارکرهای چند شکل (STR) انجام شد. یافته ها: 3 خانواده در3 جایگاه ژنی DFNB28 ,DFNB30 و DFNB31 به طور مشخص پیوستگی نشان دادند. نتیجه گیری: در این تحقیق تقریباً 7% از علل ناشنوایی غیر سندرومی آتوزومی مغلوب در بین جمعیت ایران مشخص شد.
تأثیرآموزش گروهی والدین کودکان 4 تا 10 ساله مبتلا به اختلال نقصان توجه – بیش فعالی بر اختلالات رفتاری فرزندانشان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف :اختلال نقص توجه – بیش فعالی شایعترین اختلال عصبی رفتاری دوران کودکی می باشد که برای بهبود تعاملات اجتماعی و عاطفی ایشان به مداخلات روانی اجتماعی نیاز است و یکی از تأثیرگذارترین این برنامه ها آموزش گروهی والدین می باشد. هدف این مطالعه بررسی تأثیر برنامه آموزش گروهی والدین بر میزان اختلالات رفتاری کودکان دچار نقص توجه- بیشفعالی می باشد. روش بررسی : در این مطالعه شبه تجربی 54 کودک 4 تا 10 ساله مبتلا به اختلال نقص توجه- بیشفعالی، از بین مراجعهکنندگان به 7 مرکز کاردرمانی سطح شهر تهران بهروش ساده و در دسترس انتخاب و به طور تصادفیتعادلی به دو گروه شاهد و مداخله اختصاص یافتند. علاوه بر برنامه های کاردرمانی و دارودرمانی مشترک در هر دو گروه، به مادران کودکان گروه مداخله، به مدت 8 جلسه دو ساعته و بهصورت هفتگی برنامه آموزش گروهی والدین طبق دستورالعمل فرزندپروری مثبت ساندرز (2005) ارائه شد. ابزار گرد آوری داده ها شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه 48 سئوالی مقیاس ردهبندی والدین کانرز بود. دادههای حاصل به وسیله آزمون های آماری مجذور خی، تی زوجی، تی مستقل و آنالیز کوواریانس تحلیل شد. یافته ها : علی رغم بهبود معنادار هر دو گروه در ارزیابی درونگروهی قبل و بعد، میزان کاهش نمرات خرده مقیاس های رفتاری سلوک (00۱/0>P)، اضطراب (00۱/0>P)، شاخص بیش فعالی (016/0 =P) و نمره کل پرسشنامه (00۱/0>P) در گروه مداخله نسبت به گروه شاهد معنادار بود. در حالی که در خرده مقیاس های یادگیری(052/0 =P)، تکانشی بیش فعالی (267/0 =P) و مشکلات روانتنی(526/0=P) تغییر معناداری ایجاد نشد. نتیجه گیری : آموزش گروهی والدین کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه-بیشفعالی در کاهش میزان اختلالات رفتاری و اضطرابی ایشان تأثیر گذار است و این مداخله می تواند در کنار برنامه های دارودرمانی و کاردرمانی سودمند واقع شود.
مقایسه درک اجتماعی و ابعاد آن در دانش آموزان با و بدون اختلال شنوایی
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه درک اجتماعی و ابعاد آن در دانش آموزان با و بدون اختلال شنوایی شهر شیراز بود. در این پژوه پژوهش تعداد160 نفر (80 نفر با اختلالات شنوایی) و (80 نفربدون اختلال شنوایی) مورد بررسی قرار گرفتند. آزمودنی های موردبررسی شامل دو گروه از دانش آموزان با اختلال شنوایی(40 پسر و40 دختر) و دو گروه از دانش آموزان بدون اختلال شنوایی (40 پسر و40 دختر) بودند که از بین دانش آموزان دو مرکز ناشنوایی، دانش آموزان با اختلال شنوایی به صورت تصادفی ساده و در انتخاب دانش آموزان بدون اختلال شنوایی از روش نمونه برداری چند مرحله ای استفاده شد. ابزار مورد استفاده مقیاس درک اجتماعی بوزاکی(1998) بود. مقیاس درک اجتماعی شامل ابعاد مفهوم نقش پذیری، ادراک شخصی، احساس همدلی و توضیحات متناوب بود. روایی مقیاس از طریق همسانی درونی و پایایی آنها از طریق آلفای کرنباخ( 81/0) احراز گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روشهای آماری تحلیل واریانس یک طرفه و دوطرفه و رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج نشان داد بین دانش آموزان دختر و پسر در نمره کل مقیاس درک اجتماعی و ابعاد آن تفاوت معناداری وجود ندارد. همچنین نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه با اختلال شنوایی و بدون اختلال شنوایی در نمره کل مقیاس درک اجتماعی و ابعاد آن وجود دارد (001/0P<). نتایج نشان داد در میان دانش آموزان با اختلال شنوایی و بدون اختلال شنوایی با توجه به طبقه اقتصادی – اجتماعی (تحصیلات و شغل پدر) در مقیاس درک اجتماعی و ابعاد-آن تفاوت معنا داری وجود دارد (001/0P<). همچنین نتایج رگرسیون چند متغیره نشان داد که در مقیاس درک اجتماعی به ترتیب، متغیرهای تحصیلات پدر(لیسانس و بالاتر)، شغل پدر (فنی تخصصی و خدماتی) در مقایسه با سایر متغیرها از قدرت پیش بینی معنا دار و بالاتری برخوردار هستند (001/0P<).
کمال گرایی و عزت نفس در نخبگان علمی، ورزشی و افراد غیرنخبه در شهر تهران
حوزههای تخصصی:
کمال گرایی و عزت نفس دو سازه مهم شخصیتی هستند که مدتهاست مورد توجه روان شناسان قرار گرفته و پژوهش های متنوعی وارسی هر کدام از آنها را به شکل منفک وجهه همت خود قرار داده اند، اما تعدادی از پژوهش ها نیز بررسی همزمان دو متغیر یاد شده را پی گرفته اند. بر این اساس، هدف اساسی پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین کمال گرایی و عزت نفس در آزمودنی های نخبه علمی، ورزشی و غیرنخبه بوده است. بدین منظور 200 آزمودنی نخبه (100 نخبه علمی و 100 نخبه ورزشی) و 200 آزمودنی غیرنخبه (100 آزمودنی غیرنخبه منطبق با نخبگان علمی و 100 آزمودنی غیرنخبه منطبق با نخبگان ورزشی) در شهر تهران مورد مطالعه قرار گرفته اند. اندازه گیری متغیرهای یاد شده به وسیله پرسشنامه کمال گرایی مثبت و منفی تری ـ شورت و همکاران (1995) و عزت نفس نوجنت و توماس (1993) انجام شده است. روش پژوهش در این تحقیق همبستگی و تحلیل واریانس می باشد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که در دو گروه مورد بررسی، بین کمال گرایی مثبت و عزت نفس رابطه مثبت و معنادار و بین کمال گرایی منفی و عزت نفس رابطه منفی معناداری در سطح 01/0 وجود دارد. همچنین یافته ها بیانگر این نکته است که بین کمال گرایی و عزت نفس آزمودنی های نخبه و غیرنخبه تفاوت معناداری در سطح 01/0 وجود دارد.
بررسی تأثیر آموزش « نحوه مراقبت از کودکان مبتلا به فلجمغزی» بر کیفیتزندگی مراقبین خانوادگی آنها(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف: نظر به اینکه وجود فرزند مبتلا به فلجمغزی زندگی خانواده و بهویژه مراقب خانوادگی کودک را متأثر می سازد، مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش نحوه مراقبت از کودکان مبتلا به فلجمغزی بر کیفیت زندگی مراقبین خانوادگی این کودکان انجام شده است. روش بررسی: در این مطالعه مداخلهای و شبهتجربی، ۲۵ نفر از مراقبین اصلی خانوادههای دارای کودک مبتلا به فلجمغزی اسپاستیک تحت پوشش بهزیستی شهرستان بابلسر که حداقل سواد خواندن و نوشتن داشتند، بهروش تمامشمار و با رعایت معیارهای لازم انتخاب و مورد آموزش قرار گرفتند. قبل و سهماه پس از آموزش، میزان مهارت مراقبین در مراقبت از کودک مبتلا به فلجمغزی بر اساس فرم جمعآوری اطلاعات نحوه مراقبت از کودکان فلجمغزی و کیفیتزندگی مراقبین با پرسشنامه فرم کوتاه بررسی وضعیت سلامت (SF36) مورد سنجش قرار گرفت. آموزش بهصورت عملی و با حضور مراقب و کودک مبتلا در طی 6 تا ۸ جلسه 30 دقیقهای انجام پذیرفت. دادههای حاصل با استفاده از آزمون تیزوجی و آزمون ناپارامتری ویلکاکسون تحلیل شد. یافتهها : نمرات کیفیتزندگی مراقبین 3 ماه پس از پایان آموزش نسبت به قبل از دریافت آموزش در تمامی 8 قلمرو، 2 حیطه کلی سلامتذهنی و سلامتجسمانی و کیفیتزندگی کل به میزان معناداری افزایش یافت (00۱/0>P). از میان قلمروهای هشتگانه کیفیتزندگی، کمترین میانگین افزایش در قلمرو سلامتذهنی (54/1336/11) و بیشترین آن در قلمرو نقشعاطفی (24/78 66/50) مشاهده شد. میزان این تغییر در نمره کلی کیفیتزندگی (83/15 18/23) بود. نتیجه گیری: با توجه به ارتقاء کیفیتزندگی والدین بهدنبال گذراندن دوره آموزشی درباره نحوه صحیح مراقبت از کودکان مبتلا به فلجمغزی، اهمیت آموزش والدین بیش از گذشته معلوم شده و به نظر میرسد در ارزیابی اثربخشی برنامههای توانبخشی کودکان، میبایست آثاری که این برنامه ها بر سایر اعضاء خانواده دارد نیز همواره مورد توجه قرار گیرد.
تاثیر آموزش کارکردهای اجرایی بر عملکرد ریاضیات و خواندن دانش آموزان دبستانی با ناتوانیهای یادگیری ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: در پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش کارکردهای اجرایی در چهار عامل سازمان دهی، برنامه ریزی، حافظه فعال و بازداری پاسخ بر بهبود عملکرد خواندن و ریاضیات دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه پرداخته شده است. روش: با توجه به ماهیت موضوع از روش نیمه تجربی و طرحهای بلوکی تصادفی ساده با پیش آزمون - پس آزمون و مرحله پیگیری استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانش آموزان دختر و پسر پایه چهارم دبستان با اختلال خواندن و اختلال ریاضیات شهر اصفهان به تعداد 209 نفر بوده است. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 90 دانش آموز به شکل تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل به شکل تصادفی قرار گرفتند. در مرحله پیش آزمون از آزمونهای حافظه فعال کورنولدی و آزمون عصب شناختی کولیج برای اندازه گیری کارکردهای اجرایی و از آزمونهای ریاضیات کی - مت و آزمون تشخیص سطح خواندن به ترتیب برای اندازه گیری عملکرد ریاضیات و خواندن استفاده شد. آموزش کارکردهای اجرایی به شکل گروهی و برای هر کارکرد در هر بلوک ده ساعت آموزش اعمال شد. تمرکز اصلی آموزش بر فعالیتهایی بود که موجب تحریک و تقویت پیوندهای عصب شناختی کودک می شد. پس از آموزش، پس آزمون و بیست و پنج روز بعد مرحله پیگیری به اجرا درآمد. از روش تحلیل واریانس چندمتغیره آمیخته همراه با اندازه گیری مکرر برای آزمون فرضیه ها استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که بین کارکردهای اجرایی در دو گروه دانش آموزان با اختلال خواندن و اختلال ریاضیات به تفکیک جنسیت تفاوت معنادار آماری وجود دارد . همچنین تاثیر آموزش کارکردهای اجرایی بر بهبود عملکرد خواندن و عملکرد ریاضیات به لحاظ آماری معنادار است (p<0.01). نتیجه گیری: آموزش و توجه به تقویت کارکردهای اجرایی به مثابه کارکردهایی با زیربنای عصب شناختی می تواند به صورت رویکردی نوین در درمان اختلالهای یادگیری ویژه، مطرح شود.
نقش فعالیت های گروهی فوق برنامه بر سازگاری روانی اجتماعی دانش آموزان استثنایی استان گیلان
حوزههای تخصصی:
بررسی وضعیت عادت ماهیانه در دختران کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش تعیین وضعیت عادت ماهیانه، نشانگان قبل از عادت ماهیانه، عادت ماهیانه دردناک و رعایت بهداشت دوران عادت ماهیانه در معلولین ذهنی یک مرکز توانبخشی در شهرضا بوده است. روش: این پژوهش به روش توصیفی بر روی 188 نفر ازدختران عقب مانده ذهنی، که در محدوده سنی 60-14 سال قرار داشتند و به طور شبانه روزی دراین مرکز نگه داری می شدند، انجام شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه ای مشتمل بر 21 سؤال بود که 6 سؤال مشخصات فردی و 15 سؤال در مورد وضعیت عادت ماهیانه بود. پرسشنامه ها در طی 2 ماه، به وسیله مادریاران مرکز تکمیل شد و اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:در رابطه با اهداف پژوهش، یافته ها نشان دادند که اکثریت افراد (4/89درصد) وارد دوره عادت ماهیانه شده اند، اکثریت(5/65 درصد)مشخص نیست که کدام یک از علائم نشانگان قبل از عادت ماهیانه را دارند، 6/59 درصد عادت ماهیانه منظم داشتند، 2/78 درصد هیچ آگاهی در مورد رعایت بهداشت فردی در دوران عادت ماهیانه نداشتند و مادریار مراقبت آنان را به عهده داشت. نتیجه گیری : نتایج حاصل از این پژوهش، تعدادی از نیازهای این افراد را مشخص کرده که بر این اساس مسئولان و مدیران می توانند راهکارهایی برای بالا بردن کیفیت زندگی این دختران بیابند.
بررسی کاربرد هنرهای نمایشی در رشد اجتماعی دانش آموزان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: کودکان کم توان ذهنی به لحاظ فکری، جسمی، عاطفی و رفتاری با همسالان خود متفاوت هستند و بر همین اساس برای شکوفایی استعدادهای نهانی شان به کمک ویژه و شیوه های آموزشی خاص نیاز دارند. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر شیوه های آموزش نمایشی (وانمود سازی تخیلی و نمایش عروسکی) بر رشد اجتماعی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر می باشد. روش: پژوهش حاضر از نوع کاربردی و روش آن نیمه تجربی و با شمای طرح سه گروهی با پیش آزمون- پس آزمون است. جامعه مورد مطالعه کلیه دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر 11- 9 ساله مدارس استثنایی شهر تهران است. نمونه مورد پژوهش متشکل از 36 دانش آموز کم توان ذهنی آموزش پذیر 11-9 ساله است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و در سه گروه 12 نفری شامل 2 گروه آزمایشی و یک گروه کنترل جایابی شدند؛ بدین ترتیب تاثیرات آموزش با شیوه های نمایشی که شامل نمایش وانمود سازی تخیلی و نمایش عروسکی است بر روی رشد اجتماعی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر مورد بررسی قرار می گیرد. تعامل مربی- کودک در این شیوه، تعاملی جذاب و پویا می باشد، ضمن آنکه فراهم کردن فضای گرم و صمیمی که کودک آزادانه بتواند بدون ارزیابی و قضاوت ابراز وجود کند، موجب افزایش توان رفتاری کودک می گردد. در این تحقیق جهت سنجش بهره ذهنی از آزمون ریون سیاه و سفید کودکان و برای اندازه گیری میزان رشد مهارت های اجتماعی از مقیاس رشد اجتماعی واینلند استفاده شده است. یافته ها: یافته ها نشان داد شیوه های آموزش نمایشی در سطح اطمینان 99% موجب افزایش رشد اجتماعی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر 9 تا 11 ساله می شود و از طرف دیگر با توجه به میانگینهای محاسبه شده مشخص می گردد که شیوه آموزش وانمودسازی تخیلی در مقایسه با شیوه آموزش نمایش عروسکی موثرتر است. تیجه گیری: با توجه به تاثیرات مثبت شیوه های آموزش نمایشی در افزایش رشد اجتماعی کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر، در نظر گرفتن واحد خاصی تحت این عنوان در برنامه آموزشی ویژه این کودکان جهت آموزش مهارتهای اجتماعی مفید می باشد.
مقایسه بهداشت روانی،رضایت زناشویی و ابراز وجود والدین دانشآموزان کمتوان ذهنی و عادی در استان آذربایجانغربی
حوزههای تخصصی:
"این پژوهش بهمنظور بررسی مقایسهای بهداشت روانی، رضایت زناشویی و ابراز وجود والدین دانشآموزان (دختر و پسر) کمتوان ذهنی و عادی اجرا شده است. برای گردآوری اطلاعات، پرسشنامههای بهداشت روانی ( SCL-)، رضایت زناشویی (ENRICH) و ابراز وجود (ASRI) بر روی 414 مورد از والدین دانشآموزان (دختر و پسر) کمتوان ذهنی و عادی اجرا شد. میانگین دادههای گردآوری شده با استفاده از آزمون t گروههای مستقل تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین بهداشت روانی، رضایت زناشویی و ابراز وجود والدین دانشآموزان (دختر و پسر) کمتوان ذهنی و عادی تفاوت معناداری در سطح (P<0/01) وجود دارد. با توجه به یافتههای پژوهش تشکیل کلاسهای آموزش خانواده با هدف آموزش والدین دانشآموزان کمتوان ذهنی و معلول در مدارس استثنایی و کمک مالی از طرف دولت به این گروه از والدین پیشنهاد میگردد.
"