فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۸۱ تا ۲٬۸۰۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی و مقایسه ارزیابی ها و نگرش های بیماران دارای تشیخص های اسکیزوفرنیا، اسکیزوافکتیو و افسردگی اساسی بدون علائم روا ن پریشی نسبت به بیماری شان بود.
روش: هفتاد و هفت بیمار دارای تشخیص-های اسکیزوفرنیا، اسکیزوافکتیو و افسردگی اساسی بدون علائم روان پریشی تحت مصاحبه تشخیصی قرار گرفته و به -وسیله پرسشنامه خود– ارزیابی بیماری مورد سنجش قرار گرفتند.
یافته ها: در بین بیماران فوق، گروه بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و اسکیزوافکتیو در مقایسه با بیماران دارای تشخیص افسردگی اساسی بدون علائم روان پریشی، دارای سطوح بالاتر انکار بیماری و پیامدهای آن و انکار نیاز به درمان و نیز دارای سطح پایین-تر نگرانی بودند.
نتیجه گیری: بیماران اسکیزوفرنیا و اسکیزوافکتیو در مقایسه با بیماران افسردگی اساسی نقایص خودآگاهی بیشتر و بینش پایین تری دارند. جمعیت افسرده بدون علائم روان پریشی از بینش نسبتاً بالایی در مقایسه با دو گروه دیگر برخوردار بودند.
مقایسه اثربخشی درمان های رفتاردرمانی شناختی و فلئوکزتین در بهبود مبتلایان به اختلال وسواسی-اجباری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، مقایسه میزان اثربخشی رفتاردرمانی شناختی و فلئوکزتین در بیماران وسواسی-اجباری است. این بررسی از نوع آزمایشی بود. آزمودنیهای پژوهش را 42 نفر بیمار وسواسی-اجباری که به صورت جایگزینی تصادفی در سه گروه رفتاردرمانی شناختی، فلئوکزتین و لیست انتظار جای داده شده بودند، تشکیل میدادند. آزمودنیهای سه گروه از نظر متغیرهایی چون سن، جنس، سطح تحصیلات و وضیعت تاهل همتاسازی شده بودند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های وسواسی-اجباری مادزلی، افسرد گی بک و اضطراب بک استفاده شد. نمره های به دست آمده از ارزیابیها در سه مرحله (پیش آزمون، پس آزمون و دو ماه بعد از پس آزمون) به کمک آزمون های آماری تحلیل واریانس چند متغیره یک راهه و آزمون تعقیبی T توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که در کاهش علایم وسواسی، رفتاردرمانی شناختی اثر درمانی بیشتری نسبت به فلئوکزتین در کوتاه مدت (P<0.05) و بلند مدت (P<0.01) دارد، و این تفاوت بین رفتاردرمانی شناختی و گروه لیست انتظار در کوتاه مدت و بلندمدت معنی دار است (P<0.01)، اما فلئوکزتین فقط در کوتاه مدت تفاوت معنی داری با گروه لیست انتظار دارد (P<0.01)، در کاهش علایم افسردگی بیماران وسواسی-اجباری هم فلئوکزتین اثر درمانی بیشتری نسبت به رفتار درمانی شناختی در کوتاه مدت و بلندمدت دارد (P<0.05)، همچنین، این تفاوت بین فلئوکزتین و گروه لیست انتظار در کوتاه مدت و بلندمدت معنی دار است (P<0.01)، در کاهش علایم اضطراب بیماران وسواسی-اجباری هم بین هیچ کدام از گروه تفاوت معنی داری وتجود ندارد. بر پایه یافته های این پژوهش نتیجه گرفته می شود که رفتاردرمانی شناختی در کاهش علایم وسواسی-اجباری و فلئوکزتین هم در کاهش سطح افسردگی این بیماران اثر درمانی عمده دارند. همچنین، رفتاردرمانی شناختی در طولانی مدت بیشتر از فلئوکزتین اثرات درمانی خود را حفظ می کند.
ابعاد اسکیزوتایپی: پیوستاری بین اسکیزوفرنیا و اختلال وسواس فکری عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگرچه اسکیزوفرنیا و اختلال وسواس فکری عملی مقوله های تشخیصی متمایزی هستند، ولی بر اساس برخی ویژگی ها بین دو اختلال همپوشی وجود دارد. همچنین، بین شخصیت اسکیزوتایپی به عنوان شخصیت پیش نشانه ای اسکیزوفرنیا و اختلال وسواس فکری عملی شباهت هایی وجود دارد که در ادبیات پژوهشی اخیر انعکاس یافته اند. بررسی حاضر، به منظور امکان ارتباط الگوهای اسکیزوتایپی با اسکیزوفرنیا و اختلال وسواس فکری عملی انجام گرفت. صد و دو آزمودنی (دو گروه از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و اختلال وسواس فکری عملی به همراه گروه بهنجار، هر کدام 34 نفر) با استفاده از مقیاس شخصیتی اسکیزوتایپی (STA) و پرسشنامه شخصیت اسکیزوتایپی، فرم کوتاه (SPQ-B)، بررسی شدند. نتایج نشان داد گروه های اسکیزوفرنیا، اختلال وسواس فکری عملی و بهنجار به ترتیب بیشترین نمره را در مقیاس-های اسکیزوتایپی کسب کرده اند. این یافته ها در راستای تحقیقات قبلی و بر اساس رابطه وسواس و اسکیزوفرنیا از طریق الگوهای شبه پسیکوزی شخصیت اسکیزوتایپی تفسیر گردید.
مقایسه اثر بخشی درمان گروهی شناختی- رفتاری، فلوکستین و هایپیران در کاهش شدت علایم افسردگی اساسی زنان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: روش های متنوعی جهت درمان افسردگی وجود دارد. این مطالعه با هدف مقایسه اثر بخشی سه روش روان درمانی گروهی شناختی- رفتاری، داروی ضد افسردگی فلوکستین و داروی گیاهی هایپیران در درمان افسردگی زنان انجام شده است.
مواد و روش ها: این مطالعه به روش آزمایشی و با انتخاب تصادفی 45 آزمودنی زن، که با پرسش نامه سنجش میزان افسردگی و بر اساس ملاکهای DSM- IV توسط روان پزشک مورد ارزیابی قرار گرفتند، انجام شد. نمونه های تشخیص گذاری شده به عنوان افسرده اساسی، در سه گروه آزمایش گمارده شدند؛ گروه تحت درمان گروهی شناختی- رفتاری، گروه تحت درمان با داروی فلوکستین و گروه تحت درمان با داروی گیاهی هایپیران. نمرات قبل و بعد از مداخله و مرحله پیگیری در هر سه گروه جمع آوری گردید و با استفاده از آزمون های آماری کواریانس، واریانس یکراهه و آزمون های تعقیبی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: مقایسه میانگین ها نشان داد که بین میزان اثر بخشی سه روش درمانی با یکدیگر تفاوت معنیدار وجود دارد (01/0 P <). نتایج آزمون شفه نیز بیانگر آن بود که درمان گروهی شناختی- رفتاری از هایپیران مؤثرتر است، در حالی که بین اثر بخشی درمان گروهی شناختی- رفتاری با فلوکستین و فلوکستین با هایپیران تفاوت معنیداری مشاهده نشد (05/0 P >). پایداری نتایج درمان در مطالعه پیگیری نیز تأیید شد، البته بین میزان پایداری روش های درمانی تفاوت معنیدار مشاهده شد (01/0 P <).
نتیجه گیری: یافته های پژوهش مؤید اثر بخشی سه روش درمان افسردگی بودند. به خصوص برتری درمان گروهی شناختی- رفتاری در مقایسه با هایپیران در مرحله پس آزمون و نسبت به فلوکستین و هایپیران در مرحله پیگیری تأیید شد.
آموزش مهارتهای زندگی برای کاهش افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"پژوهش حاضر به مطالعه اثربخشی آموزش مهارتهای زندگی در کاهش نشانه های افسردگی دانش آموزان پرداخت. 62 دختر دانش آموز سال سوم راهنمایی به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایشی هفته ای دو بار و طی 12 جلسه دو ساعته، مهارتهای زنـدگی را آموزش دیدند. هر دو گروه، مقیاس افسردگی کودکان (لانگ و تیشر، 1983) را قبل و بعد از آموزش تکمیل کردند. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی، نشانه های افسردگی، مشکلات اجتمـاعی و اشتغـال ذهنی با بیماری و مرگ را به گونـه ای معنادار کاهش می دهد، اما از لحاظ پاسخ عاطفی، احساس گناه، حرمت خود و خوشی و لذت بین دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد. بنابراین به نظر می رسد برای بهبود کامل نشانه ها به دوره های طولانی تر آموزش نیاز است.
"
مقایسه شیوه های حل مساله و سبک های تفکر در افراد مصرف کننده مواد و افراد غیرمعتاد
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه اعتیاد به مواد مخدر و سوءمصرف مواد به صورت یک معضل اجتماعی ـ روانی درآمده است که کشورهای مختلف و جوامع انسانی را به شدت تهدید می کند. هدف پژوهش حاضر بررسی شیوه های حل مساله و سبک های تفکر در افراد مصرف کننده مواد و مقایسه آن با افراد عادی بود.
روش: به این منظور 100 شرکت کننده (50 نفر افراد مصرف کننده مواد و 50 نفر افراد عادی) انتخاب شدند و به پرسشنامه های شیوه های حل مساله و سبک های تفکر به صورت انفرادی پاسخ دادند.
یافته ها: نتایج نشان داد که شیوه های حل مساله و سبک های تفکر افراد مصرف کننده مواد و افراد عادی با هم متفاوت است. افراد وابسته در مقایسه با افراد غیر وابسته کمتر از شیوه های حل مساله خلاقیت و تقرب بهره می جویند. همچنین افراد وابسته در مقایسه با افراد غیر وابسته از سبک های تفکر قانون گذاری، قضایی، گروه سالاری، جزئی، درونی و آزاد منشی کمتر استفاده می کنند.
نتیجه گیری: نتایج حاکی از تفاوت افراد در سبک های حل مساله و تفکر است و می تواند در پیشگیری از اعتیاد مورد توجه قرار گیرد.
نقش اضطراب و افسردگی در تبیین اختلالات نارسایی توجه در کودکان دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال فزون کنشی/نارسایی توجه با اضطراب و افسردگی در نمونه های بزرگسال و گروه های بالینی رابطه نشان داده است. به نظر می رسد تا این تاریخ رابطه مؤلفه های عاطفی اضطراب و افسردگی با اختلال فزون کنشی/نارسایی توجه در کودکان دبستانی بسیار اندک مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه دو اختلال ذکر شده در کودکان دبستانی انجام گرفت.
روش: بدین منظور نمونه ای به حجم 1009 نفر (490 دختر و 519 پسر) به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از نواحی چهارگانه مدارس ابتدایی شیراز، انتخاب و مورد آزمون قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که اضطراب - افسردگی در تبیین تغییرات انواع سه گانه فزون کنشی/نارسایی توجه یعنی نارسایی توجه، فزون کنشی - تکانشگری و ترکیبی سهم قابل ملاحظه ای دارد. این یافته ها همسو با تحقیقات قبلی تفسیر گردید و نشان داد ساز وکار های مشترکی بین مؤلفه های عاطفی و فزون کنشی/نارسایی توجه وجود دارد. نتیجه گیری: نارسایی توجه نقش اساسی در اشتراکات دو متغیر دارد و در این راستا شاید بتوان نوعی آمادگی ژنتیکی عمومی برای شکل گیری اختلالات نارسایی توجه و اضطراب - افسردگی را متصور شد.
بررسی ارتباط خستگی مادر با افسردگی پس از زایمان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
"
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط خستگی مادر در دوره ی حاملگی و پس از زایمان با افسردگی پس از زایمان
انجام شد.روش کار: پژوهش حاضر مطالعه ی همبستگی طولی است که با نمونه گیری چند مرحله ای در مراکز بهداشتی درمانی شهر مشهد، در سال های 87-86 13، بر روی60 خانم باردار واجد شرایط با سن حاملگی36 هفته و نمره ی آزمون ادینبورگ 9 یا کمتر انجام شد. خستگی با چک لیست اصلاح شده علایم خستگی در هفته 36 و37 حاملگی و روزهای 5 و14 بعد از زایمان و افسردگی پس از زایمان با آزمون افسردگی ادینبورگ و تایید روان پزشک در روزهای 5 ،14 و 28 پس از زایمان ارزیابی شد. داده
ها با استفاده ازآزمون های مجذور خی، دقیق فیشر، تحلیل واریانس با مقادیر تکراری، رگرسیون لجستیک و همبستگی اسپیرمن و لامبدا با نرم افزار SPSS تحلیل شد.یافته ها: همبستگی معنی داری بین خستگی هفته ی 37 بارداری با افسردگی پس از زایمان روز
5 (651/0 =r، 045/0P=)،14 (651/0=r، 045/0=P) و 28 (000/1 = r ,001/0=P) هم چنین بین خستگی هفته ی 36 بارداری با افسردگی پس از زایمان روز 5 (000/1=r، 001/0=P) و خستگی روز 14 با افسردگی بعد از زایمان روز 28 (000/1=r،000/0=P)به دست آمد. نتیجه گیری: وجود خستگی اواخر حاملگی و پس از زایمان مادران با وقوع افسردگی پس از زایمان ارتباط دارد.
"
درمان اختلال اضطراب تعمیم یافته با استفاده از روی آوردهای درمانگری دارویی و روان پویشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"یک نمونه 36 نفری از بیماران مبتلا به اختلال اضطراب تعمیم یافته، با استفاده از مصاحبه بالینی براساس DSMI-IV-TR (2000)، انتخاب شدند. نیمی از آزمودنیها تحت روان درمانگری روان پویشی و نیم دیگر، به عنوان گروه مقایسه، به مدت سه ماه تحت دارودرمانگری قرار گرفتند. حضور و شدت نشانه های اضطراب آنها از طریق فهرست نشانه های اختلال اضطراب تعمیم یافته در DSM-IV-TR (2000) و ماده های سنجش اضطراب پرسشنامه MMPI-II (باچر و ویلیامز، 2000) قبل و بعد از درمانگری ارزیابی شدند. نتایج پژوهش بیانگر کاهش مشابه حضور نشانه های اضطراب در دو گروه بودند. اما شدت اضطراب، در گروه روان ـ درمـانگری روان پویشی کاهش بیشتری را نشان داد. نتایج براسـاس تعارضهای ادیپی در نظریه روان پویشی تفسیر شد.
"
مقایسه میزان اضطراب در پایگاه های هویت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق رابطه بین پایگاه هویت و اضطراب مورد بررسی قرار گرفته است، با این فرض که بعضی از پایگاه های هویت آسیب پذیری بیشتری در برابر اضطراب دارند. به این منظور میانگین های اضطراب چهار پایگاه هویت یعنی دستیابی، تعیلق، ممانعت و پراکندگی مورد مقایسه قرار گرفته است. همچنین در تحلیل دیگری مقایسه ای بین فراوانی پایگاه های مختلف هویت در بخشی از گروه نمونه که مبتلا به اضطراب در سطح مرضی بوده اند، انجام شده است و معنادار بودن این تفاوت ها مورد آزمون قرار گرفته است. این تحقیق بر روی 78 زن و 60 مرد دانشجوی کارشناسی دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه فردوسی صورت گرفته است. برای تشخیص پایگاه هویت از آزمون گسترش یافته عینی پایگاه هویت من ـ تجدید نظر دوم (EOM-EIS-2) و برای سنجش میزان اضطراب از سیاهه اضطراب آشکار و پنهان ـ فرم (STAI-Y) Y استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که اضطراب افرادی که در پایگاه های فاقد تعهد به هویت هستند، بطور معناداری بالاتر از اضطراب افرادی است که به هویت مشخصی متعهد شده اند. همچنین فراوانی افراد فاقد تعهد به هویت در گروه مبتلا به اضطراب (در سطح مرضی) بطور معناداری بیشتر از افراد متعهد به هویت است. براین اساس می توان گفت که تعهد به هویت می تواند مانع ابتلا به اضطراب باشد و پایگاه های فاقد تعهد در برابر اضطراب آسیب پذیرترند.
تاریکی ترس ندارد!
شدت استرس ادراک شده و راهبرد های مقابله با استرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت عوامل تعیین کننده شیوه های مقابله افراد با موقعیت های استرس زا به منظور تقویت توانایی های آن ها در مدیریت و کنترل استرس، یکی از موضوعات اساسی در مطالعات رفتاری است. مطالعه حاضر با هدف تعیین نقش شدت استرس ادراک شده در شیوه های مقابله افراد در موقعیت های استرس زا انجام شد. داده های مطالعه حاضر، از 373 نفر از دانشجویان دانشگاه یزد که با روش نمونه-گیری تصادفی، از هفت گروه آموزشی انتخاب شده بودند، در خرداد ماه 1385 گردآوری شد. شرکت کنندگان در پژوهش، به پرسش های مقیاس اصلاح شده راهبرد های مقابله (CSS-R؛ مسعودنیا، 1384) و مقیاس شدت استرس ادراک-شده (PSS؛ نیوکام، هوبا و بنتلر، 1981) پاسخ دادند. تفاوت معناداری بین افراد با سطوح مختلف استرس ادراک شده، در زمینه شیوه های مقابله به طور کلی و تنها دو مؤلفه مقابله اجتنابی و مقابله فعالانه مشاهده شد. هیچ گونه تفاوتی بین افراد از نظر سایر مؤلفه های شیوه های مقابله مشاهده نشد. تحلیل رگرسیون چندگانه سلسله مراتبی، نشان داد که متغیر شدت استرس ادراک شده هیچ سهمی در تبیین واریانس متغیر شیوه های مقابله نداشت. مطابق با مدل باور تندرستی و مدل رفتار مقابله لازاروس و فولکمن (1984الف)، انتظار می رفت افراد با سطوح بالای شدت استرس ادراک شده بیشتر از شیوه های مقابله هیجانی و افراد با سطوح پایین شدت استرس ادراک شده بیشتر از شیوه های مقابله مسأله محور استفاده کنند. مطالعه حاضر غیر از دو مؤلفه مقابله اجتنابی و مقابله فعالانه، هیچ-گونه تفاوتی را بین افراد با سطوح متفاوت شدت استرس ادراک شده از نظر شیوه های مقابله نشان نداد.