فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۵۰۱ تا ۳٬۵۲۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، پیش بینی گرایش به مصرف سیگار براساس باورهای سلامتی، نگرش ها، هنجارهای ذهنی و تاب آوری در میان دانشجویان بود. روش:آن یک مطالعه مقطعی و تحلیلی با نمونه 361 نفری از دانشجویان دانشگاه بود..دو پرسشنامه، یکی برگرفته از الگوی باورهای مرتبط با سلامت و نظریه عمل منطقی و دیگری در باره تاب آوری، اجرا شد. تجزیه و تحلیل داده هابا بسته بندی های SPSS و کمترین مجذورات جزئی (PLS) بود. مطالعه اصلی (پس از آزمایشی) نشان داد 66/16%از 108 نفری که سیگار مصرف کرده بودند، قبل از 10 سالگی سیگار کشیدن را آزموده بودند. کلیه دوستان بیش از 5/10% از آنها (108 نفر) سیگار مصرف می کردند. معادلات ساختاری گویای آن بود که مدل مفهومی تحقیق حاضر می تواند گرایش به مصرف سیگار را در میان دانشجویان پیش بینی کند. بالاترین ضریب بین نگرش و مصرف سیگار است. هنجار ذهنی در مرحله بعدی قرار دارد. یافته ها از نقش ترکیبی مدل های باورهای سلامت، مدل رفتار برنامه ریزی شده و تاب آوری در پسش بینی گرایش به مصرف سیگار حمایت می کند.
اثربخشی آموزش حافظه کاری هیجانی در بازداری رفتاری مبتلایان به اختلال وسواس فکری-عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به مشکلات فراوانی که افراد مبتلا به وسواس در زمینه بازداری مواجهه هستند، لزوم توجه بیشتر به روش های درمانی جدید برای بهبود بازداری را در این اختلال برجسته می نماید. لذا پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر آموزش حافظه کاری هیجانی در بازداری رفتاری مبتلایان به اختلال وسواس فکری-عملی انجام گرفت. روش: در یک پژوهش از نوع شبه تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون بدون گروه کنترل تعداد 9 بیمار مبتلا به وسواس فکری عملی به شیوه نمونه گیری در دسترس و با استفاده از ابزارهای مصاحبه بالینی ساختاریافته و پرسشنامه ییل-براون (1989) انتخاب گردیدند و سپس طی20 جلسه، تحت آموزش حافظه کاری هیجانی قرار گرفتند. همه آزمودنی ها قبل و پس از آموزش با استفاده از تکلیف برو/ نرو و آزمون تی همبسته مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج از کاهش معنادار نمرات آزمودنی ها در مرحله پس آزمون نسبت به مرحله پیش آزمون، در سه مؤلفه خطای ارائه، خطای حذف و زمان واکنش پاسخ آزمون برو/ نرو حکایت داشت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان بیان نمود که آموزش حافظه کاری هیجانی گزینه مناسبی برای بهبود بازداری رفتاری بیماران مبتلابه اختلال وسواس فکری-عملی باشد.
سرکوبی بیانی و اضطراب اجتماعی: نقش تعدیل کننده یا واسطه گر رجحان نیمکره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت متغیرهای تعدیل کننده و واسطه گر در علت یابی و پیش بینی اختلالات روانی، هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه گر یا تعدیل کننده ی رجحان نیمکره در رابطه ی بین سرکوبی بیانی و اضطراب اجتماعی بود. در این پژوهش، 120 دانش آموز دختر دوره ی دبیرستان که با استفاده از نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده بودند، نمونه ی پژوهش را تشکیل دادند. در این پژوهش، شرکت کنندگان پرسشنامه ی اضطراب اجتماعی کانور، پرسشنامه ی تنظیم هیجان و مقیاس رجحان نیمکره را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از آزمون ناپارامتری خی دو و همبستگی پیرسون و همچنین از آزمون Z برای بررسی معناداری تفاوت دو ضریب همبستگی در نمونه های مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد که سرکوبی بیانی با اضطراب اجتماعی همبستگی معنادار مثبت دارد. همچنین رجحان نیمکره ی راست با اضطراب اجتماعی بالاتر رابطه ی معنادار مثبت داشت. در نهایت نتایج نشان داد که رجحان نیمکره در بین رابطه ی سرکوبی بیانی و اضطراب اجتماعی نقش تعدیل کننده دارد. با توجه به یافته ها، به نظر می رسد که سرکوبی بیانی همراه با نقش تعدیل کننده ی رجحان نیمکره، بهتر می تواند اضطراب اجتماعی را پیش بینی کند.
بررسی الگوی مصرف مواد در معتادان شهرستان ارومیه
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی الگوی مصرف در بیماران سوء مصرف کننده مواد و با هدف شناسایی انواع مواد و ارایه راه کارهایی برای پیشگیری از سوء مصرف مواد صورت گرفت. روش: این مطالعه تحلیلی-توصیفی به روش گذشته نگر انجام شد. با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تعداد پرونده های 461 نفر از بیماران مراجعه کننده به مراکز درمانی اقامت اجباری سلامت محور، مرکز کاهش آسیب های اجتماعی، درمانگاه سرپایی دولتی و درمانگاه ترک اعتیاد خصوصی که در سه ماهه اول سال 1391 پذیرش شده بودند مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد 8/54 درصد بین سنین 30-21 سالگی قرار دارند، 48درصد از بیماران در سنین 30-21 مصرف مواد را شروع کرده اند، 49درصد بیماران کمتر از 10 سال اعتیاد دارند، 6/60درصد از بیماران در ابتدا تریاک مصرف کرده اند، 8/53درصد بیماران رفتار پرخطر داشته اند، 1/44درصد بیماران در حال حاضر هروئین و 3/38درصد آنها شیشه مصرف می کنند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که ماده مخدر هروئین و شیشه بیشترین تعداد مصرف کنندگان را به خود اختصاص داده اند. بنابراین، با توجه به نتایج این مطالعه لزوم توجه جدی تر به پیشگیری و درمان علمی تر با بهره گیری بیشتر از درمان های روانشناختی ضروری به نظر می رسد.
اثربخشی آموزش گروهی مفاهیم نظریه انتخاب بر کیفیت زندگی معتادان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش گروهی مفاهیم نظریه انتخاب بر کیفیت زندگی معتادان بود. روش: پژوهش مورد نظر از نوع روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه پژوهش عبارت بودند از: مردان معتادی که در سال 1394 به مراکز ترک اعتیاد شهر اهواز مراجعه کرده بودند.50 نفر از این معتادان با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شده و بطور تصادفی کاربندی آزمایش انجام شد. شرکت کنندگان پرسش نامه کیفیت زندگی را در سه مرحله (پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بعد از 60 روز) تکمیل کردند. گروه آزمایش، آموزش گروهی مفاهیم نظریه انتخاب را در 10 جلسه، 90 دقیقه ای، هرهفته یک بار دریافت نمودند. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش گروهی مفاهیم نظریه انتخاب منجر به افزایش کیفیت زندگی در حیطه های جسمانی، روان شناختی، اجتماعی و محیطی در معتادان شد. نتیجه گیری: آموزش گروهی مفاهیم نظریه انتخاب می تواند افزایش کیفیت زندگی در معتادان را در پی داشته باشد.
"اثرات بیولوژی مستقیم و غیر مستقیم الکل "
منبع:
مکتب مام ۱۳۵۶ شماره ۸۸
حوزههای تخصصی:
توصیه های پزشکی: وسواس
منبع:
پیوند ۱۳۶۶ شماره ۹۹
حوزههای تخصصی:
مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های مقابله ای و سبک زندگی بر پیشگیری از عود بعد از مرحله سم زدایی در افراد ترک کننده مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه ای اثربخشی آموزش مهارت های مقابله ای و سبک زندگی بر پیشگیری از عود در افراد ترک کننده مواد بعد از مرحله سم زدایی انجام شده است.
روش: در یک طرح نیمه آزمایشی گروهی 39 نفر با تشخیص وابستگی به مواد افیونی (بر پایه معیارهای تشخیصی (DSM- IV- R) که مرحله سم زدایی را به پایان رسانده و به مرکز جمعیت آفتاب شهر تهران مراجعه کرده بودند به صورت نمونه گیری در دسترس در دو گروه آزمایشی (گروه مهارت های مقابله ای و سبک زندگی) و یک گروه کنترل گمارده شدند. گروه های آزمایشی اول و دوم در 12 جلسه 90 دقیقه ای به صورت گروهی تحت آموزش مهارت های مقابله ای و سبک زندگی قرار گرفت و گروه کنترل در طول مدت درمان هیچ آموزشی دریافت نکرد و در انتظار درمان ماند. آزمودنی های مورد پژوهش از طریق آزمایش مورفین قبل از شروع درمان و 4 ماه پس از پایان درمان گروهی مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و آزمون خی دو استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت معنی داری بین فراوانی عود در سه گروه مهارت های مقابله ای، سبک زندگی و کنترل وجود داشت (01/0P<). همچنین بین فراوانی عود در دو گروه مهارت های مقابله ای و سبک زندگی تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0P>).
نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که هر دو آموزش مهارت های مقابله ای و سبک زندگی در پیشگیری از عود در گروه های مورد مطالعه موثر بوده اند. همچنین بین اثربخشی دو گروه آموزشی در پیشگیری از عود در مرحله پی گیری تفاوتی مشاهده نشد. با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت آموزش مهارت های مقابله ای و سبک زندگی به نحو قابل توجهی موجب پیشگیری از عود در افراد تحت آموزش می شود.
عملکردهای جنسی و سازگاری زناشویی در زنان متأهل مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده\nهدف پژوهش: مولتیپل اسکلروزیس(ام اس) یک بیماری مزمن است و تاثیر عمیقی روی زندگی بیمار دارد و زندگی با اختلال پیشرونده مزمن نظیر مولتیپل اسکلروزیس(ام اس) نه تنها برای بیماران تنش هایی را ایجاد می کند، پریشانی قابل توجهی را برای شریکان صمیمی ایجاد می کند. این مطالعه با هدف مقایسه عملکرد جنسی و سازگاری زناشویی زنان متاهل ام اس و سالم انجام شده است. در یک طرح علی-مقایسه ای و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی 100 آزمودنی زن (50 نفر ام اس و 50 نفر سالم) که گروه سالم در ویژگی های جمعیت شناختی (جنسیت، سن، سطح تحصیلات) با گروه ام اس همتا شده بودند، مورد ارزیابی قرار گرفتند و پرسشنامه های عملکرد جنسی روزن و سازگاری زناشویی اسپانیر را تکمیل کردند و با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان دادند که بین عملکرد جنسی وسازگاری زناشویی بیماران ام اس و سالم تفاوت معنی داری وجود دارد. بیماران ام اس در زمینه های عملکرد جنسی و سازگاری زناشویی در مقایسه با گروه سالم عملکرد ضعیف تری دارند.
اختلالات عاطفی فصلی (تشخیص، پیشگیری و درمان)
حوزههای تخصصی:
مقایسه ادراک زمان محرک های دارای بار هیجانی درکودکان مبتلا و غیرمبتلا به اختلال اوتیسم
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مطالعات مختلف نشان می دهد که هیجان، ادراک زمان را تحت تأثیر قرار می دهد و از سویی دیگر گزارش های بالینی از مشکلات پردازش زمان در اختلال اوتیسم خبر می دهند. هدف پژوهش حاضر مقایسه تأثیر محرک های دارای بار هیجانی متفاوت (شاد، غمگین و خنثی) بر ادراک زمان در کودکان مبتلا و غیرمبتلا به اختلال اوتیسم بود.
روش: مطالعه حاضر از نوع پس رویدادی است. 13 کودک مبتلا به اوتیسم با کنش وری بالا از رده سنی 5 تا 15سال از میان مددجویان مراکز توان بخشی تبریز و 13 کودک بدون اختلال اوتیسم با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که هر دو گروه از نظر سن و جنس همتا شدند. برای تشخیص عملکرد بالای کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم از پرسشنامه سنجش دامنه اوتیسم (اهلر و گیلبرگ، 1993) استفاده شد. سپس آزمون بازتولید زمان در دو سطح 2000 و 7000 میلی ثانیه بر روی دو گروه اجرا شد. داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و تحلیل واریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم الگوی متفاوتی از بازتولید زمانی نسبت به کودکان بدون اختلال اوتیسم داشتند، به طوری که زمان را کمتر بازتولید کردند و این الگو در هر دو زمان ( P=0/001) تقریباً ثابت بود.
نتیجه گیری: کمترسنجی مشاهده شده در پژوهش حاضر منطبق با مدل های توجهی است و نارسایی توجه یکی از نارسایی های اولیه در کودکان اوتیسم است که می تواند منجر به انحراف آزمودنی از محرک شده و منجر به کمترسنجی گردد.
بررسی الگوی عدم تعادل تلاش-پاداش و تقاضا-کنترل-حمایت در بروز علایم روان تنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به اینکه در محیط های کاری میزان استرس شغلی و به تبع آن میزان بیماری های ناشی از استرس بسیار افزایش یافته است، بنابراین پژوهش حاضر نقش دو الگوی عدم تعادل تلاش-پاداش و تقاضا-کنترل-حمایت را در بروز علایم روان تنی در کارکنان یک شرکت در اهواز مورد بررسی قرار داده است. روش: جامعه آماری پژوهش شامل کارکنان یک شرکت در اهواز بودند که در سال 1392 در این شرکت مشغول بکار بودند که از میان آنها 202 نفر به روش تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند و به مقیاس ع دم ت وازن ت لاش-پ اداش، پرسشنامه محتوای شغل، و پرسشنامه ی بروز علایم روان تنی در محیط غیربالینی پاسخ دادند. ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از روش الگویابی معادلات ساختاری (SEM) و بااستفاده از نرم افزارهای SPSSویراست 18 وAMOS ویراست 18 انجام گرفت. جهت آزمودن اثرهای واسطه ای در الگوی پیشنهادی نیز از روش بوت استراپ استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان دهنده برازش نسبتاً خوب الگوهای پیشنهادی با داده ها بود. همچنین نقش میانجی گر تعهدافراطی در الگوی عدم تعادل تلاش-پاداش و حمایت اجتماعی در الگوی تقاضا-کنترل-حمایت در بروز علایم روان تنی مورد تأیید قرار گرفت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج، متغیرهای بکاررفته در این پژوهش و به ویژه متغیرهایی که دارای نقش میانجی بودند باید در برنامه ریزی و سیاست گذاری های سازمانی، جهت کاهش بیماری های شغلی و افزایش سلامت کارکنان، مورد توجه قرار گیرند.
تأثیر راهبردهای مقابله با تنیدگی بر رضایت زناشویی و تنیدگی والدین کودکان کم توان ذهنی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نگهداری کودک کم توان ذهنی برای خانواده بسیار تنش آور است و گاهی منجر به تعارضات زناشویی می شود. این پژوهش با هدف تأثیر آموزش شیوه های مقابله با تنیدگی بر روی رضایت زناشویی و تنیدگی والدین کودکان کم توان ذهنی انجام شد. روش: طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش تمامی والدین دانش آموزان کم توان ذهنی مقطع ابتدایی در سال تحصیلی 1393-1392 شهر رشت بوده است. نمونه مورد مطالعه شامل 20 زوج والدین کودکان کم توان ذهنی بودند که به طور در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای دهی شدند. از مقیاس افسردگی، اضطراب، تنیدگی-21 و پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ برای جمع آوری داده ها استفاده شد. گروه آزمایش در 12 جلسه راهبردهای مقابله با تنیدگی را به صورت هفتگی آموزش دیدند درحالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. داده ها از طریق تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش شیوه های مقابله با تنیدگی به طور معناداری بر رضایت زناشویی و تنیدگی والدین مؤثر بوده و والدین در گروه آزمایش افزایش معناداری در رضایت زناشویی و کاهش معناداری در تنیدگی نشان دادند (05p<0/). نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش می توان آموزش شیوه های مقابله با تنیدگی را به عنوان یک روش مؤثر در افزایش رضایت زناشویی و کاهش تنیدگی زناشویی والدین کودکان کم توان ذهنی به کار برد.
نقش راهبردهای مقابله با تنیدگی و رضایت مندی زناشویی بر سلامت عمومی مادران کودکان اتیستیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مطالعه نقش راهبردهای مقابله با تنیدگی و رضایت مندی زناشویی بر سلامت عمومی مادران کودکان اتیستیک بود. پژوهش از نوع کاربردی و شیوه ی انجام گرفتن آن همبستگی است. جامعه آماری شامل همه مادران کودکان اتیستیک شهر تهران در سال 1391 بود که از بین آنان 63 نفر از مادران به عنوان شرکت کننده در پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از چهار ابزار پرسشنامه ارتباط اجتماعی (راتر و همکاران، 2003) به منظور تشخیص اختلال اتیستیک، مقیاس های سلامت عمومی (گلدبرگ،1972)، سیاهه مقابله با موقعیت های تنیدگی زا اندلر و پارکر (1990) و مقیاس رضایت مندی همسران افروز (افروز و قدرتی، 1390) در پژوهش به کاربرده شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی مانند میانگین و انحراف استاندارد و آمار استنباطی تحلیل رگرسیون به شیوه گام به گام استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین راهبردهای مقابله مسئله مدار و رضایت مندی زناشویی و داشتن سلامت عمومی رابطه ی مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج نشان داد که راهبردهای مسئله مدار و هیجان مدار توانستند سلامت عمومی را به طور معنادار پیش بینی کرده و راهبرد اجتنابی به طور معنادار توان پیش بینی سلامت عمومی را نداشت. همچنین چهار مؤلفه از مقیاس رضایت مندی زناشویی بهترین پیش بینی کننده های سلامت عمومی مادران بودند. نتایج بیانگر آن است که با وجود آنکه داشتن کودکی با اختلال های اتیستیک تنش هایی برای والدین آنان و به ویژه مادران دارد، داشتن رضایت مندی زناشویی و به کارگیری راهبردهای حل مسئله در مقابله با تنیدگی به عنوان متغیرهای تعدیل گر می تواند به سلامت و بهزیستی روانی آنان کمک نماید.
مقایسه اثر بخشی درمانگری شناختی– رفتاری(CBT) و درمانگری فعال سازی رفتاری(BAT) در اصلاح عملکرد شناختی ( حافظه کاری و زمان واکنش ساده(SRT)) سوء مصرف کنندگان هروئینی در افغانستان
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمانگری شناختی– رفتاری(CBT) و درمانگری فعال سازی رفتاری(BAT) در اصلاح عملکرد شناختی ( حافظه کاری و زمان واکنش ساده(SRT)) سوء مصرف کنندگان هروئین در افغانستان انجام شده است.
بدین منظور در قالب یک طرح شبه آزمایشی دو گروهی با پیش آزمون و آزمون نهایی تعداد 30 نفر از سوء مصرف کنندگان هروئینی مراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد طبیبان جهانی کابل به روش در دسترس انتخاب و با استفاده از روش تصادفی ساده در دو گروه آزمایشی یک (CBT) و آزمایشی دو (BAT) جایگزین شدند. هر دو گروه در ابتدا با استفاده از آزمون حافظه فعال (WMI) از زیر مقیاس های حافظه وکسلر (ویرایش سوم) و نرم افزار استروپ، حافظه کاری و زمان واکنش آنان ارزیابی گردید. سپس گروه آزمایشی یک درمان شناختی رفتاری و گروه دو درمان فعال سازی رفتاری طی 10 جلسه درمان گروهی را دریافت نمودند. در پایان مجدداً بواسطه آزمون های فوق مورد ارزیابی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل یافته ها نشان دهنده تفاوت معناداری در عملکرد حافظه کاری و زمان واکنش ساده هر دو گروه می باشد. این یافته ها نشان می دهند که درمانگری رفتاری- شناختی بر بهبود حافظه کاری و درمانگری فعال سازی رفتاری بر کاهش زمان واکنش افراد وابسته به هروئین اثر بخش تر می باشد. بنابر این هر دو روش درمانگری در اصلاح عملکرد شناختی برای افراد وابسته به هروئین قابل کاربرد است.
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی (مبتنی بر آموزش مهارت ها) بر کاهش تکانشگری و افزایش تنظیم هیجانی زنان وابسته به متامفتامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش، بررسی اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر کاهش تکانشگری و افزایش تنظیم هیجانی زنان وابسته به متامفتامین بود. پژوهش حاضر طرحی نیمه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود و جامعه آماری آن، کلیه زنان وابسته به متامفتامین بود که در مراکز درمانی ترک اعتیاد شهر بیرجند در سال 1393 تحت درمان نگهدارنده با متادون قرار داشتند. با روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 34 نفر انتخاب و به صورت مساوی و کاملاً تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. سپس تنها گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 90 دقیقه ای تحت رفتار درمانی دیالکتیکی به صورت گروهی قرار گرفت. برای جمع آوری داده ها از مقیاس تکانشگری بارت و پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجانی (DERS) استفاده شد که در پیش آزمون، پس آزمون و دوره پیگیری، بر روی هر دو گروه اجرا گردید. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در سطح معناداری 05/0P< تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که رفتار درمانی دیالکتیکی بطور معناداری در کاهش تکانشگری و افزایش تنظیم هیجانی زنان وابسته به متامفتامین موثر می باشد (001/0P<).