فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۰۸۱ تا ۳٬۱۰۰ مورد از کل ۴٬۵۴۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر دلبستگی به خدا و تاب آوری را در مادران کودکان کم توان ذهنی و عادی مورد بررسی قرار داد. طرح پژوهش حاضر از نوع پس رویدادی و (همبستگی) بود. در این راستا، از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ای داده ها از مدارس استثنایی و عادی استان اردبیل شهرستان مشگین شهر جمع آوری شدند. از مقیاس دلبستگی به خدا روات و کرکپاتریک و تاب آوری کانر و دیویدسون استفاده شد. پس از کنار گذاشتن پرسشنامه های ناقص ، داده های 92 نفر از مادران دارای کودک کم توان ذهنی و 94 نفر مادران دارای کودک عادی برای تحلیل انتخاب شدند. تحلیل داده ها از طریق شاخص هوتلینگ برای نشان دادن تفاوت بین گروه ها، نشان داد که در همه ابعاد (دلبستگی اجتنابی ، دلبستگی ایمن، دلبستگی اضطرابی به خدا و تاب آوری) بین دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد؛ در رگرسیون چند گانه به روش گام به گام، از بین دلبستگی ها، دلبستگی ایمن به خدا تاب آور بودن را در بین مادران دارای کودکان عادی و دلبستگی اجتنابی به خدا، کاهش تاب آوری را در مادران کودکان کم توان ذهنی در مقایسه بین این دو گروه به خوبی پیش بینی کرده است. نتایج بدست آمده نشان داد که نوع دلبستگی به خدا می تواند به نوعی بر تاب آوری افراد در مواجهه با چالش های زندگی تاثیرگذار باشد.
چهارراه نوجوانی: وسواس
پیش بینی سبک های تصمیم گیری مصرف کنندگان با استفاده از سیستم های فعال سازی و بازداری رفتاری مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف اصلی پژوهش حاضر پیش بینی سبک های تصمیم گیری مصرف کنندگان از طریق ویژگی های شخصیت است. برای تعیین سبک های تصمیم گیری از الگوی اسکات و بروس مشتمل بر سبک های منطقی، شهودی، وابسته و اجتنابی و برای تعیین ویژگی های شخصیتی از مدل گری ویلسون مشتمل بر سیستم های فعال سازی رفتاری، بازداری رفتاری و جنگ/گریز استفاده شده است. روش: نمونه مورد مطالعه، 375 نفر از دانشجویان دانشگاه پیام نور مرکز قم که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شده اند. پرسشنامه های سبک های تصمیم گیری اسکات و بروس و ویژگی های شخصیتی گری - ویلسون توزیع و با استفاده از تحلیل رگرسیون چند متغیره، سبک های تصمیم گیری آزمودنی ها پیش بینی گردید. یافته ها: یافته های تحقیق نشان داد که علاوه بر وجود رابطه معنی دار بین مؤلفه های سبک های تصمیم گیری، شرکت کنندگان پژوهش که دارای سیستم های فعال سازی رفتاری و جنگ/گریز هستند، از سبک تصمیم گیری منطقی و در سیستم بازداری رفتاری از سبک تصمیم گیری اجتنابی و شهودی استفاده می نماید.
تأثیر درمان دیدگاه زمان بر شدت علائم وسواس و اجبار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با توجه به محدویت های درمان های مواجهه ای در کاهش شدت علائم وسواس-اجبار، بررسی در مورد کاربندی روش های درمانی غیر مواجهه ای جدید ضروری به نظر می رسد. بر همین اساس هدف این پژوهش بررسی اثربخشی درمان دیدگاه زمان، بر شدت علائم وسواس و علائم اجبار بیماران مبتلا به اختلال وسواس-اجبار بود. روش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری است. تعداد 30 بیمار که بر اساس ملاک های راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی تشخیص اختلال وسواس- اجبار دریافت می کردند، با استفاده از روش نمونه گیری سهل الوصول از بین سه مرکز خدمات روانشناختی و روانپزشکی شهر اصفهان در نیمه دوم سال 1392 انتخاب گردید. آزمودنی ها به صورت تصادفی در 2 گروه قرار گرفتند. این طرح شامل یک متغیر مستقل کاربندی درمان، در سطح 1-درمان دیدگاه زمان و 2-لیست انتظار بود. ابزار جمع آوری داده ها مقیاس وسواس-اجبار ییل براون(Y-BOCS)جهت اندازه گیری شدت علائم وسواس و اجبار بود. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس نشان داد درمان دیدگاه زمان باعث کاهش شدت علائم وسواس در مرحله پس آزمون می شود(05/0>P) ولی این اثر پایدار نیست. همچنین، درمان دیدگاه زمان بر شدت علائم اجبار اثربخش نبود (05/0P>). نتیجه گیری: بر اساس یافته ها درمان دیدگاه زمان می تواند برای درمان علائم وسواس بکار برده شود. ولی با توجه به عدم تأثیر این شیوه بر کاهش علائم اجبار می توان اینگونه بیان کرد که با رفع محدودیت های پژوهش حاضر و انجام تغییرات لازم، از درمان دیدگاه زمان می توان به عنوان یک روش درمانی جدید و غیر مواجهه ای در زمینه کاهش شدت علائم وسواس و اجبار استفاده کرد.
مقایسه ویژگی های شخصیتی و کیفیت زندگی در افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:سندرم روده تحریک پذیر نوعی اختلال عملکردی در سیستم روده-معده است که با علائم ویژه گوارشی بدون علت ارگانیک تعریف شده است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه کیفیت زندگی و ویژگی های شخصیتی در افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر و افراد غیرمبتلا انجام شد. روش:این مطالعه از نوع علّی- مقایسه ای بود. نمونه تحقیق شامل 60 نفر (30 نفر بیمار مبتلا به اختلال و30 نفر سالم) بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با استفاده از مقیاس پنج عاملی شخصیت نئو و مقیاس پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها:تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که میزان روان رنجور خویی و وظیفه شناسی و وجدان گرایی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بیشتر از افراد عادی و میزان برون گرایی ، توافق جویی و گشودگی به تجربه آنان کمتر از افراد غیر مبتلا می باشد. میزان سلامت جسمانی، سلامت روانی، روابط اجتماعی، محیط/ وضع زندگی بیماران کمتر از افراد غیر مبتلا به دست آمد. نتیجه گیری:بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت بین دو گروه افراد مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر و افراد غیر مبتلا به لحاظ ویژگی های شخصیتی و کیفیت زندگی تفاوت معناداری وجود دارد. و بر پایه یافته های پژوهش حاضر می توان از ویژگی های شخصیتی و کیفیت زندگی به عنوان شاخص های مهم در تمایز و پیش بینی آسیب پذیری ابتلا به سندرم روده تحریک پذیر استفاده کرد.
اثربخشی آموزش شناختی- رفتاری به مادران برکاهش اختلال کاستی-توجه / بیش فعالی کودکان آنها و افزایش شادکامی والدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش بررسی اثربخشی آموزش شناختی- رفتاری برکاهش اختلال کاستی توجه / بیش فعالی کودکان آنها و افزایش شادکامی مادر و پیرو آن شادکامی پدر. روش: طرح پژوهش نیمه تجربی با پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. نمونه شامل 45 کودک مراجعه کننده به کلینیک امام حسین استان یزد که دارای نشانگان ADHD بودند. نمونه ها به صورت داوطلبانه و با جایگزینی تصادفی (هر گروه 15 نفر) در سه گروه، 1- آزمایشی (دارو درمانی کودک) 2- آزمایشی (دارو درمانی کودک به همراه آموزش به مادر)، و 3- (کنترل) قرار گرفتند. گروه آزمایشی اوّل علاوه بر دارو درمانی کودکان، طی 9 جلسه به مادران آموزش ارایه شد و گروه آزمایشی دوّم، فرزندانشان فقط تحت نظر روانپزشک دارو دریافت کردند و گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکردند و در لیست انتظار کلنیک قرار گرفت. ابزار های مورد استفاده شامل پرسشنامه کانرز فرم والدین، پرسشنامه شادکامی آکسفورد بزرگسالان بود. نمره پرسشنامه کانرز و شادکامی آکسفورد به عنوان پیش آزمون و پس آزمون مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: نتایج با استفاده از آزمون های آماری تحلیل واریانس یک راهه و دو راهه تحلیل شد. یافته ها نشان داد دارو درمانی و آموزش به مادران هر دو موثر است و منجر به کاهش علائم شده است (01/0>P). اما تفاوت بین دارو درمانی و آموزش به مادران نیز معنا دار است (05/0>P) و این نشان می دهد آموزش به مادران به همراه دارو در مانی در کاهش علایم موفق تر است. به علاوه تاثیر آموزش به مادران در افزایش شادکامی آنها معنا دار است (01/0>P) همچنین یافته ها حاکی از آن است افزایش شادکاهی مادران می تواند شادکامی پدران را که در جلسات آموزشی حضور نداشتند به دنبال داشته باشد (05/0>P). نتیجه گیری: در نهایت نتیجه گیری می شود گرچه دارو درمانی برای کاهش علائم و افزایش شادکامی مادران مؤثر است اما با اضافه کردن متغیر آموش به مادر این اثربخشی افزایش می یابد. همچنین نتیجه گیری می شود متغیر شادکامی انتقالی است و به پدر که در جلسات حضور نداشته است نیز منتقل می شود.
چگونگی تأثیر کمبود ویژگیهای زبانی کودکان مبتلا به اختلالات طیف اتیسم بر تعامل اجتماعی آنها در اواسط دوران کودکی و راهبردهای مداخله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد انسان به تعاملات اجتماعی وابسته است که در طول سالهای میانی دوران کودکی (15-10 سالگی) به طوز فابل توجهی اساسی و ضروری هستند. هرچند رشد برخی از کودکان متفاوت از دیگر کودکان است؛ اما همه آنها فرایندهای ذهنی یکسانی را تجربه می کنند که به دلیل عوامل مختلفی این فرایندها ممکن است منجر به رشد کودکان یا مانع رشد آنها شوند. زبان بخشی از وجود بشر است و ارتباط ازطریق رفتارهای کلامی و غیرکلامی صورت می گیرد. افراد از طریق فرایندهای متعدد تعبیر و تفسیر، قادر هستند آنچه که دیگران سعی در رمزگذاری اش دارند را درک کنند. هرچند انسانها یاد می گیرند تا زبان را ازطریق تعامل با دیگران به کار برند، اما با توانایی فراگیری زبان زاده می شوند. با اینکه کودکان مبتلا به اختلالات طیف اتیسم نظام ارتباطی متفاوتی را به کار می گیرند، اما آنها زبان را به همان روش کودکان دارای رشد طبیعی فرا می گیرند. در این مقاله، مشکلات کاربرد زبان در موقعیتهای اجتماعی ای که کودکان مبتلا به اتیسم، با آنها مواجه هستند توصیف می شود. در این باره نیز بحث خواهد شد که چگونگی رشد شناختی و فراگیری زبان شیوه هایی را شکل می دهند که در سالهای میانی دوران کودکی، تعامل اجتماعی در کودکان دارای رشد طبیعی در مقایسه با کودکان اتیستیک تفاوت دارد. علاوه بر این، مقاله حاضر، در مورد عواملی که ممکن است در نقائص قابل ملاحظه در اتیسم سهم داشته باشند، و نیز اقداماتی که برای رفع این نقائص انجام می شود، توضیح می دهد.
مشخصه های واژگانی در گفتار بزرگسالان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر بررسی مشخصه های واژگان شامل غنای واژگانی ، تعداد کل واژگان و درصد انواع کلمات قاموسی در گفتار افراد کم توان ذهنی و نیز مشخص نمودن درصد و مقایسه آنها با گفتار افراد طبیعی است.در این مطالعه توصیفی – تحلیلی، جامعه مورد بررسی 10 بزرگسال کم توان ذهنی با بهره هوشی 40-52 و در گروه تربیت پذیر بالا قرارداشتند که از طریق آزمون گودیناف سن عقلی آنها تعیین و با 10 کودک طبیعی از لحاظ سن عقلی همسان شدند. مشخصه های واژگانی از گفتار آزاد و توصیفی بدست آمد. در بین دو گروه تعداد کل واژه ها، تعداد واژه های قاموسی و دستوری و درصد واژگان دستوری و قاموسی در هر دو نوع گفتار توصیفی و آزاد معنی دار است و غنای واژگانی در گفتار آزاد به طور معنی داری در گروه هنجار بالاتر از افراد کم توان ذهنی است (02/0 =P). افراد کم توان ذهنی علاوه براینکه از تعداد واژگان کمتری استفاده می کنند ، تنوع واژه ها بسیار کم و بیشتر از فعل و سپس از اسم برای انتقال اطلاعات خود استفاده می کنند و کلمات دستوری کمتری را بکار می برند.
اثربخشی روش آرامش عضلانی همراه با تجسم مثبت موفقیت بر اضطراب امتحان و ترس از ارزیابی منفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ترس از قضاوت و ارزشیابی دیگران، شالوده و مبنایی اضطراب امتحان و ترس از ارزیابی منفی می باشد. هدف مطالعه حاضر ارزیابی تأثیر تکنیک های آرام سازی و تجسم مثبت موفقیت بر کاهش اضطراب امتحان و ترس از ارزیابی منفی دانش آموزان بود روش : طرح پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون، پی گیری و گروه کنترل بود. نمونه آماری این پژوهش شامل 30 دانشجو بودند که بصورت در دسترس انتخاب و از لحاظ سن، وضعیت اجتماعی اقتصادی، کسب یک انحراف معیار بالاتر از میانگین در اضطراب امتحان و ترس از ارزیابی منفی و سایر متغیر های مورد نظر در پژوهش کاملاً همتا سازی شده بودند. سپس این افراد به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش تحت 8 جلسه آرامش عضلانی همراه با تجسم مثبت موفقیت قرار گرفتند اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. برای اندازه گیری اضطراب امتحان از پرسشنامه ی اضطراب امتحان ساراسون و همچنین از پرسشنامه ترس از ارزیابی منفی دیگران- واتسون و فرند فرم کوتاه (FNES-B) استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که میان دو گروه آزمایش و کنترل از لحاظ اضطراب امتحان و ترس از ارزیابی منفی تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0>P). میزان اضطراب امتحان و ترس از ارزیابی منفی در گروه آزمایش نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل به طور معناداری کاهش یافته بود. این نتایج در دوره پیگیری کماکان به طور معناداری تداوم یافته بود ( 001/0P<) یعنی آرامش عضلانی همراه با تجسم مثبت موفقیت سبب کاهش اضطراب امتحان و ترس از ارزیابی منفی در گروه آزمایش در دوره پی گیری سه ماه شده بود. نتیجه گیری: تمرینات تن آرامی و تجسم ذهنی مثبت موفقیت می تواند موجب کاهش اضطراب امتحان و ترس از ارزیابی منفی دانش آموزان گردد.
اثرات مستقیم و غیرمستقیم دانش دیابتی و حمایت اجتماعی بر خودمدیریتی دیابت(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر با هدف بررسی و مدل یابی تأثیر مستقیم و غیرمستقیم دانش دیابتی و حمایت اجتماعی بر خودمدیریتی دیابت اجرا شد. در یک زمینه یابی مقطعی تعداد500 نفر (245 مرد و 255 زن ) بیمار سرپایی مبتلا به دیابت نوع II انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، مقیاس خودمدیریتی دیابت (DSMS)، مقیاس خودکارآمدی دیابت (DSES)، مقیاس باور به اثربخشی درمان (BTES)، مقیاس حمایت اجتماعی (SOSS)، مقیاس دانش دیابتی (DKS) و مقیاس رابطه پزشک- بیمار (PPCS) جمع آوری و مدل به دست آمده، تحلیل شد. تاثیر مستقیم دانش دیابتی بر خودمدیریتی دیابت معنادار بود و تأثیر غیرمستقیم آن از طریق باور به اثربخشی درمان و خودکارآمدی بر خودمدیریتی دیابت تأیید شد. تاثیر مستقیم حمایت اجتماعی بر خودمدیریتی دیابت معنادار بود و تأثیر غیرمستقیم آن از طریق باور به اثربخشی درمان و خودکارآمدی بر خودمدیریتی دیابت تایید شد. اگرچه تاثیر دانش دیابتی و حمایت اجتماعی بر رابطه درمانی معنادار بود، ولی رابطه درمانی بر خودمدیریتی دیابت تاثیر معناداری نداشت. دانش دیابتی و حمایت اجتماعی از طریق باور به اثربخشی درمان و خودکارآمدی بر خودمدیریتی دیابت تاثیر مستقیم و غیرمستقیم دارند. بنابراین، در تدوین برنامه های بهبود خودمدیریتی و مدیریت بهتر دیابت، توجه متخصصان درمانی به باورهای بیمار و متغیرهای وابسته آن مفید است.
رابطه بین اضطراب و افسردگی با میانجی گری تفکر ارجاعی وکمال گرایی به روش معادلات ساختاری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در پژوهش حاضر رابطه بین اضطراب و افسردگی با میانجی گری تفکر ارجاعی و کمال گرایی مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: در این مطالعه، 24۰ نفر از دانش آموزان دختر دبیرستان های متوسطه دوم به روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شدند و با تکمیل پرسش نامه افسردگی بک (۱۹۹۶) و پرسش نامه اضطراب اسپیتزر و همکاران (2006) و پرسشنامه تفکرارجاعی اهرینگ و همکاران (۲۰۱۰) مقیاس کمال گرایی چند بعدی فلت و هویت (1991) در این پژوهش شرکت کردند. داده های گردآوری شده با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل نشان داد که رابطه مستقیم اضطراب و افسردگی غیر معنی دار است. در مقابل، رابطه غیر مستقیم آن ها با میانجی گری تفکر ارجاعی و ابعاد کمال گرایی در سطح 01/0 معنی دار بود. همچنین اثر تفکر ارجاعی بر افسردگی در سطح 01/0 معنی دار بود. از بین ابعاد کمال گرایی، کمال گرایی جامعه مدار و کمال گرایی دیگرمدار به صورت مثبت و در سطح معنی دار 01/0 و کمال گرایی خودمدار به صورت منفی در سطح معنی دار 01/0 بر افسردگی، اثر دارد. نتیجه گیری: یافته ها نشان دادند کمال گرایی دیگرمدار و جامعه مدار و تفکر ارجاعی رابطه بین اضطراب و افسرگی را میانجی گری می کند و در مجموع از طریق کنترل تفکر ارجاعی و اصلاح ابعاد ناسالم کمال گرایی به ابعاد سالم و کارآمد از تبدیل اختلال اضطراب به اختلال افسردگی می توان جلوگیری کرد.
مقایسه سبک های دلبستگی، احساس تنهایی ادراک شده و سلامت روان در دانشجویان سیگاری و غیر سیگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یکی از مهم ترین دغدغه ها و نگرانی های سیاست گذاران بهداشتی- اجتماعی جوامع امروزی، شیوع روزافزون رفتارهای اعتیادی به خصوص اعتیاد به سیگار و دخانیات در گروه سنی جوان است. پژوهش حاضر با هدف، مقایسه سبک های دلبستگی، احساس تنهایی ادراک شده و سلامت روان در دانشجویان سیگاری و غیر سیگاری خوابگاهی انجام شد.
روش شناسی: بر اساس روش پژوهش علی مقایسه ای کلیه دانشجویان خوابگاهی دانشگاه شهید بهشتی در سال تحصیلی 91-92 مطالعه شدند. گروه نمونه شامل 50 نفر از افراد سیگاری و 50 نفر از افراد غیرسیگاری به روش نمونه گیری در دسترس در این تحقیق شرکت کردند و به پرسشنامه سبک های دلبستگی (مقیاس هایی اضطرابی، وابستگی و نزدیکی) ، پرسشنامه احساس تنهایی ادراک شده (مقیاس هایی احساس تنهایی ناشی از خانواده، احساس تنهایی ناشی از دوستان و نشانه هایی عاطفی تنهایی) و پرسشنامه سلامت روان (GHQ) پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) استفاده شد.
یافته ها: نتایج به دست آمده از پژوهش نشان داد بین دو گروه سیگاری و غیرسیگاری در مقیاس سبک های دلبستگی، احساس تنهایی و سلامت روان تفاوت معناداری وجود دارد و افرادی که سیگار مصرف می کردند از سبک های دلبستگی ناایمن تر، احساس تنهایی بیشتر و سلامت روان پایین تری برخوردار بودند.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که مصرف سیگار تحت تاثیر عوامل روانشناختی قرار دارد و سبک های دلبستگی، احساس تنهایی و سلامت روان با مصرف سیگار مرتبط هستند.