فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۶۰۱ تا ۲٬۶۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
97-127
حوزههای تخصصی:
یرتبط فن الشعر بظاهره المحظور وملامسته ارتباطاً وثیقاً، وهذه میزه ینفرد بها الشعر أکثر من غیره من الفنون الأدبیه. إن ظاهره ملامسه المحظور تشیع فی العصور التی تشهد التطورات والثورات المختلفه ومما یؤکد علیه التاریخ أن العصر العباسی کان یتسم بسیطره الثورات الاجتماعیه والاقتصادیه والسیاسیه، وخاصه الفکریه التی تعتبر أکثرها تأثیراً على شیوع تلک الظاهره. تهدف دراستنا هذه البحث عن مظاهر ملامسه المحظور عند النواسی، والظروف المؤدیه إلى انتشار تلک الظاهره فی العصر العباسی الأول، وکذلک الأسباب التی دفعت النواسی إلى ملامسه المحظورات وتحطیم التابوهات بما فیها الأدبیه والاجتماعیه والاعتقادیه، متخذه المنهج الوصفی التحلیلی والتحلیل النفسی الاجتماعی. وتشیر نتائج البحث إلى أن النواسی، من خلال ملامسته للمحظور وهدم القیم والأعراف، کان یرنو إلى بناء قیم وأعراف جدیده یخلق بالمجتمع الجدید أن یتحلى بها، کما یستهدف إثاره کفاح مبرمج شامل ضد کل بالی مهترئ لا ینتج إلا عناءً لمن یرید أن یعیش مثله عیشه عصریه. وکان منطلق ملامسته للمحظور القوّه المستمدّه من العلم والفکر والثقافه والشجاعه ولا الضعف، ونفسیه الشاعر التی هی نفسیه ثائره محتنقه من الأوضاع الاجتماعیه الممتلئه بأنواع العادات القدیمه البالیه والرذائل الأخلاقیه، ودوره کناقد اجتماعی عالم بأمراض اجتماعیه تفشت فی مجتمعه، وکون مجتمعه مصاباً بأنواع الأمراض الاجتماعیه والأخلاقیه مثل الریاء والعصبیه والمفاخره وغیرها التی یراها النواسی أخطر وأقذر من الأمراض التی حذر رجل الدین المجتمع منها مثل الانغماس فی الملذات وارتکاب ما سماه الدین محرماً.
رهیافت های گریز از ترجمه ناپذیری رمان النظاره السوداء اثر احسان عبدالقدوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این دنیای به هم پیوسته، ارتباط مؤثر میان زبان های مختلف امری بسیار مهم است. با این حال، ترجمه متون موجود در زبان ها به دلیل تنوع، اغلب چالش هایی را ایجاد می کند که برابر دقیق مفاهیم یا عبارات خاص را دشوار می نماید. همچنین وابستگی دوسویه فرهنگ و زبان با یکدیگر این واقعیت را تبیین می کند که در فرآیند ترجمه همواره با فرهنگ و زبان مبدأ سروکار داریم. در این صورت مترجم به عنوان واسطه فرهنگی باید فرهنگ مبدأ را در کنار زبان قرار دهد. در همین راستا رمان النظاره السوداء اثر احسان عبدالقدوس که حاوی واژگان و جملات زبانی و فرهنگی بسیاری است، انتخاب شد و به شیوه توصیفی- تحلیلی، سطح ترجمه پذیری یا ترجمه ناپذیری واژگان و جملات آن مورد بررسی قرار گرفت. پس از تجزیه و تحلیل عبارات دریافتیم موارد بسیاری هم در حوزه زبانی و هم فرهنگی وجود دارد که ترجمه ناپذیر بوده و مترجم باید واژگان و جملات را به گونه ای ترجمه کند که با زبان و فرهنگ مبدأ (فارسی) همخوانی داشته و برای مخاطب قابل فهم باشد. بنابراین، مترجم برای ترجمه عناصر ترجمه ناپذیر، شیوه «معادل نقشی» را بیشتر از عناصر دیگر به کار گرفته است.
ساختارشناسی دیباچه های متون منثور در پنج متن برگزیده پارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۴
75 - 107
حوزههای تخصصی:
متون کهن پارسی در دو وجه منظوم و منثور خود بر مبنای ساختارهایی مشخص تکوین یافته اند که برونداد ژرف ساخت های گفتمانی حاکم بر نظام اندیشگانی مؤلفان آنها هستند. دیباچه ها در جایگاه نقطه آغازین این ساختارها، خود نیز سازمان بندی ویژه ای دارند. پژوهش حاضر با تکیه بر این انگاره و بر مبنای الگوی استنادی تاریخی در گردآوری داده ها، می کوشد ساختار حاکم بر دیباچه های پنج اثر روایی، تعلیمی، اخلاقی، عرفانی و تاریخی را با رویکردی توصیفی و تحلیلی شناسایی کرده، به سوی استخراج الگویی گام بردارد که تعمیم پذیر به تمام یا دست کم بخش عمده دیباچه های منثور ادب فارسی باشد. پژوهش پیش رو، ساختاری نُه سازه ای را در دیباچه های متون مورد مطالعه شناسایی کرده که به گونه ای تکرارشونده، نظام مند و نسبتا واحد نمود یافته، صرفا تفاوت نویسندگان از منظر ایستارهای ذهنی، شرایط اجتماعی و سیاسی و برخی عوامل دیگر باعث گسترش یا محدودیت برخی از این سازه ها شده است اما، در مجموع، این ساختار نه گانه برقرار مانده است. ساختار استخراج شده را می توان در کلان ساختار سه سازه ای «دیگری، خود، دیگری» خلاصه نمود. بر این اساس، در دیباچه های مورد مطالعه، گونه ای هنجارمندی و در نتیجه، نوعی وفاداری خودآگاه یا ناخودآگاه به این ساختار جز در مواردی معدود دیده می شود، مسئله ای که سخن درباب میزان ابتکار و نوآوری خالقان این دیباچه ها را پیش می کشد. بر مبنای پژوهش حاضر، می توان با تکیه بر همین ساختار حاکم بر دیباچه های منثور فارسی، از نوعی «زیرگونه» سخن گفت که در امتداد کلان گونه های شناخته شده در سنت ادبی فارسی شکل می گیرد و به مثابه نیروی جهت دهنده نویسندگان در فرایند خلق آثار منثور فارسی عمل می کرده است.
استعاره های مفهومی در شعر قالیچه سلیمون اثر قدمعلی سرامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله ی حاضر، تبیین پایه های شناخت سرامی، براساس نظریه ی استعاره ی مفهومی است. برمبنای این نظریه، این مقاله برآن است، نشان دهد، استعاره در ادبیات، صرفاً ابزاری زبانی در راستای تزیین کلام نیست؛ بلکه ابزاری شناختی است که با جهان نگری شاعر در ارتباط است. چارچوب نظری این مقاله، وام دار نظریه ی طرح واره های تصویری جانسون است. در این مقاله، پس از تأمل بر روی استعاره و معرفی نظریه ی طرح واره های تصویری، به گزارش طرح واره های تصویری شعر سرامی پرداخته ایم. نتایج این مقاله حاکی از آن است که طرح واره های تصویری این شعر، نشانگر نظام شناختی شاعر بوده و تقویت کننده ی شالوده ی تجربیات او برای دستیابی به زبانی خاص به حساب می آید. به یاری کشف استعاره های مفهومی در این اثر می توان دریافت که تصاویر این شعر از وحدت نگرش و کنش های پایدار شاعر با محیط فرهنگی و فیزیکی و... سرچشمه می گیرد و درنهایت به شکل گیری زبانی خاص منجر می شود. این مقاله به روش تحلیلی توصیفی بر مبنای مطالعات کتابخانه ای به انجام رسیده است.
تحلیل گفتمان انتقادی شعری از سیمین بهبهانی
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
23 - 48
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی نوعی رویکرد بین رشته ای است، این رویکرد جدید با تجزیه و تحلیل متن در پی ارائه خوانشی نسبتاً دقیق از آن است. این پژوهش بر آن است تا با بهره گیری از روش تحلیل گفتمان انتقادی، انعکاس مسائل سیاسی اجتماعی، فرهنگی و... را در شعر «مردی که یک پا ندارد» از سیمین بهبهانی کشف کرده و به چگونگی رابطه متقابل شعر (به عنوان متن) و جامعه بپردازد و از این رو به تبیین گفتمان موجود در شعر وی دست یابد. رویکرد فرکلاف، دارای سه سطح پرکتیس متنی(توصیف)، پرکتیس گفتمانی (تفسیر) و پرکتیس اجتماعی(تبیین) است. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، سعی بر آن است تا مؤلفه های گفتمان مدار در این سه سطح مورد تحلیل محتوایی، صوری، فردی و اجتماعی قرار گیرد. در این تحلیل مشخص شد که ویژگی های صوری زبان شعر سیمین نظیر واژگان، افعال، روابط معنایی و هم معنایی، عبارت بندی ها، انسجام صوری و معنایی و... در شعر وی دارای ارزش و بار گفتمانی هستند و به شعر او جنبه ایدئولوژیک می بخشد . بنابراین، هدف پژوهشگران، تبیین نوع گفتمان موجود در شعر سیمین و چگونگی پیوند آن با ساختارهای اجتماعی جامعه است.
تحلیل وبررسی روایت در «داستان جامع مصیبت نامه عطار با تاکید بر طرح وپیرنگ، راوی» با رویکردی به نظریه «چندآوایی یا پولیفونی» باختین(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
چندآوایی به معنی تعددآهنگ و صداست و به گفتمانی اطلاق می شود که در آن چندین آوا هم زمان به صدا درمی آید. همانند نوای موسیقی که هرچند از ملودی های گوناگون ساخته شده اند، اما این ملودی ها در یک زمان نواخته می شوند تا آوا و نغمه نهایی خلق شود. منطق مکالمه ومفهوم گفتگو گوهرو اصل اندیشه باختین در زمینه «انسان شناسی فلسفی» است. مسأله و هدف اصلی در این مقاله، بررسی و واکاوی گفتگو و منطق مکالمه با تاکید بر« طرح و پیرنگ»، «راوی، شخصیت »در روایت جامع مصیبت نامه و مراتبی است که سالک فکرت با آن ها روبه رو می شود. سمفونی و منطق گفتگویی عطاردر چهل مقام نمود پیدا می کند. منطق مکالمه در روایت جامع، تلاشی است برای دانایی افراد ، نه فقط از طریق هم سخنی با دیگران، بلکه حضور هم دلانه آنان با خود و دیگران شکل می گیرد. دیدگاه و تفکر شخصیت ها که ممکن است به ایدئولوژی های متضادی تعلق داشته باشد، با دیدگاه نویسنده در یک سطح قرار گرفته و همه از اهمیت یکسانی برخوردار می شوند. در سمفونی آوایی عطار، بازیگران از هر صنف و طبقه و مقامی انتخاب شده ،تابتوانند ساز هم نوایی خود را بنوازند و در نهایت، این آواها منجر به آگاهی و درک بهتری از نغمه هستی و رسیدن به مقام قرب الهی می شود.روایت جامع به وضوح توانسته مفهوم چندآوایی یا پولیفونی را به نمایش بگذارد.
بررسی آموزه های تمثیلی- تعلیمی در تحفه الاحرار جامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نورالدین عبدالرحمن جامی، نام آورترین شاعر و عارف قرن نهم هجری است. در میان 45 اثر برجا مانده از وی، مثنوی تحف هالاحرار به داشتن مضامین تمثیلی تعلیمی متمایز است. این کتاب، مرام نامه ای حاوی دستورهای اخلاقی و نصایح پدر برای فرزند خردسال خویش بوده سؤال اصلی این است که جامی چ ه مس ائلی از این حوزه ودر چه حدودی بیان کرده است؟ لذا هدف این پژوهش، تبیین و بررسی مضامین تعلیمی از قبیل: تأکید بر علم اندوزی، توجّه به اصول و فروع دین، قناعت، مبارزه با هوس، بی اعتباری دنیا، یاد مرگ، نکوهش آزمندی، پرهیز از مداهنت، دوری از مصاحبت فرومایگان، توجه به عدل و انصاف، پیروی از پیر و ... است که از دریچه تمثیل بدان کم تر نگریسته شده است. در میان مبانی مختلف تمثیلی تعلیمی، توجه به دین، پرهیز از مداهنت و یاد مرگ، بسامد بالاتری دارند. پژوهش حاضر با روش توصیف و تحلیل، به بررسی این آموزه های پرداخته، روش گردآوری اطلاعات، اسنادی و کتاب خانه ای است. جامعه آماری شامل بیت های تحف هالاحرار جامی است. نمونه های آماری، بیت هایی از تحف هالاحرار است که علاوه بر مبانی تعلیمی، مبتنی بر صنعت تمثیل، حسب کتب فنون و صناعات ادبی است.
پیشگامان داستان نویسی زنانه در ادبیات فارسی و عربی (با تأکید بر داستان نویسان زن در قرن نوزدهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
127 - 152
حوزههای تخصصی:
نویسندگان زن در ایران و کشورهای عربی توانسته اند موقعیت خود را در نوشتن آثار داستانی ابراز کنند و مورد استقبال مخاطبان قرار گیرند. داستان نویسان زن تأکید داشته اند که زنان معنی ای خاص از تجربه زنانه را به خواننده نشان می دهند، که ادبیات مردانه قادر به توصیف و بیان آن نیست؛ از این رو کوشیدند آثاری بنویسند که مستقیماً مربوط به تجربه های زنان باشد. در پژوهش حاضر، بر پایه مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی، زمینه های شکل گیری و تحول جریان زنانه نویسی در ادبیات داستانی این دو سرزمین بررسی شده است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که دوره اول داستان نویسی زنانه در ادبیات فارسی و عربی، بیانگر بی عدالتی ها و رنج و محرومیت زنان است. دوره دوم، دوره بازیابی هویت زنان است و مسأله حق انتخاب، آزادی زن و تمایز بخشیدن به هویت زنانه مطرح است. آزادی زن، خروج از انفعال، ارتقای نقش پذیری زن از محیط خانه به سطوح مختلف جامعه اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و انتخاب قهرمان داستان از بین زنان، از مهم ترین ویژگی های آثار داستانی زنان در دوره سوم زنانه نویسی در ادبیات فارسی و عربی است. تلاش نویسندگان زن برای نمایش روایتی زنانه و بازنمودِ هویت زنان به شیوه های گوناگون در سطوح مختلف متن؛ ازجمله کاربرد واژگان، شخصیت پردازی، انتخاب قهرمان و روایت گرِ زن ارائه شده است.
راهکارهای مقابله با نفس با تأکید بر دو مفهوم مرگ اختیاری و فناء (بررسی تطبیقی دیدگاه های مولوی و عطار)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
176 - 212
حوزههای تخصصی:
مفهوم نفس و جدال آن با عقل و روح از مهم ترین موضوعات عرفان و نیل به حقیقت است. مسئله مهم آنکه، نفس دارای شاخص ها و کارکردهایی است که نیل به حقیقت را با چالش مواجه کرده و انسان را به قهقرا می برد، به همین سبب، عرفا در آثار خود ضمن تبیین تهدیدها و کارکردهای نفس، به ارائه راهکارهای عمل گرایانه برای موفّقیت در جدال عقل با نفس و نیل به معشوق حقیقی مبادرت نموده اند. این مقاله تلاش می کند با استفاده از روش تطبیقی به بررسی کارکردهای نفس از منظر مولوی و عطار و راهکارهای مقاله با آن بپردازد. به همین دلیل سوال اصلی این مقاله عبارت است از: «مولوی و عطار چگونه کارکردهای نفس را تبیین نموده و در ادامه برای مبارزه با آن چه راهکارهایی ارائه کرده اند؟» فرضیه نویسندگان تأکیدی است بر این موضوع که مولوی و عطار، ضمن ترسیم نفس به جانورانی درنده، انسان را به ریاضت و پیرایش روح دعوت می کنند. یافته های مقاله نشان می دهد که کلیدی ترین مفهوم مولوی برای مبارزه با نفس و نیل به حقیقت «مرگ اختیاری» است که برای وقوع آن سه مرحله ضروری است. همین مفهوم در اشعار عطار «فنا» است که برای تحقّق آن سالک باید چهار مرحله را سپری کند.
نمود جنسیت گرایی، ناجنسیت گرایی و فراجنسیت گرایی در شعر فروغ فرخزاد
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
65 - 85
حوزههای تخصصی:
زبان از عناصر بنیادین نوشتار به شمار می رود. بسیاری معتقدند میان زبان مردانه و زنانه در نوشتار تفاوت وجود دارد. لذا در شاخه رادیکال و پست مدرن جنبش زنان فمینیسم زبان و نوشتار زنانه مورد توجه بسیاری قرار گرفت. هر چند وجود چنین زبانی، با منطق شکل گیری خود زبان سازگار نیست و عنصر جنسیت نمی تواند عامل مؤثری برای ایجاد زبانی مستقل باشد. بنابراین از زبان و نوشتار زنانه به عنوان یک رویکرد به زبان و نوشتار یا نوعی شیوه نگارش که در قید و بند جنسیت قرار گرفته می توان یاد کرد. لذا نگرش فرافمنیسم از شاخه زبان شناسی فراساختارگرا با تمایزی که بین نوشتار زنانه (جنسیتی) نوشتار فراجنسیتی، و غیرجنسیتی قائل است سعی دارد نمونه هایی را بررسی و نگرش های ذکر شده را تبیین و تشریح نماید. مقاله حاضر ضمن بررسی انواع نوشتار (جنسیتی، فراجنسیتی، غیرجنسیتی)، می کوشد نشان دهد که نگاهی دیگر به نسبت بین زبان و جنسیت و هر گونه الگوی پیشینی دارد که زبان نوشتار را به زنانه و مردانه تقسیم می کند. لذا با بررسی آثاری از فروغ فرخزاد نمونه هایی از انواع روابط بین زبان و نوشتار را ارائه می دهد. تا نشان دهد تقسیم بندی نوع نوشتار به زنانه و مردانه نگرشی کاملاً جنسیت زده است.
بررسی و مقایسه عشقِ ابلیس و انسان به معبودحقیقی (با تکیه بر آثار عرفانی از جمله: الهی نامه عطار و تمهیدات عین القضات همدانی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۷
267 - 295
حوزههای تخصصی:
عشق نوعی تعادل زاینده است، تعادلی که باید ایجاد شود و تحت مراقبت قرار گیرد. عشق رنج و لذّت توأمان را به جوینده و سالک راه خود می دهد و تجربه ای از وحدت و یگانگی در میان تضادهاست. تضادی که گاه شیرین تر از عسل و گاه تلخ تر از زهر است؛ با همه این توصیفات، عاشق آن را برای رسیدن به معشوقش دوست دارد. می جنگد و می جوید، آن هم با تمام وجود. بر همین اساس، این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی - تحلیلی وبا ابزار کتابخانه ای به بررسی و مقایسه عشقِ ابلیس و انسان به معبود حقیقی بپردازد و از این میان با توجه به دو اثر ارزشمند الهی نامه شیخ عطار و تمهیدات عین القضات، نشان دهد؛ کدام یک مدافع ابلیس و عشق وی و کدام یک، جانبدار انسان و محبّت او نسبت به معبود، خالق و معشوق خود بوده است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که برای رسیدن به حق، عطار و عین القضات، عشق را واجب سالک می دانند؛ بخصوص اگر این سالک، انسان ظلوماً جَهولا باشد یا ابلیس حاسد. همچنین هر دو عشق را وسیله کمال معنوی دانسته اند و گاه با شدّت یا ضعف و خواسته و ناخواسته در مقایسه میان عشق انسان نسبت به معبود و ابلیس، تمایز قائل شده اند و حتی عطار بارها در الهی نامه به مخاطب خود این موضوع را گوشزد کرده است.
بررسی تطبیقی شخصیت های رمان جزء از کل اثر استیو تولتز و انجمن شاعران مرده اثر ان. اچ.کلاین بام براساس نظریه تحلیل رفتار متقابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل روانشناختی شخصیت از زیرشاخه های نقد روانشناختی است که در آن، شخصیت داستانی مانند شخصیت در دنیای واقعی تحلیل می شود و با تحلیل محتوای داستان، الگوهای رفتاری شخصیت ها تبیین می گردد. اریک برن در نظریّه تحلیل رفتار متقابل، حالات و شخصیت های انسانی را به سه الگوی رفتاری والد(باورهای تقلید شده و درون فکنی شده)، کودک (رفتار های هیجان زده وغرایز سانسور نشده) و بالغ (پردازشگر ومنطق گرا) تقسیم و بیان می کند که سه بعد شخصیتی فوق در همه انسان ها موجود است؛ اما یک بُعد، چیرگی بیشتری دارد و انسان تکامل یافته باید بتواند هر سه بعد را در جای خود به کارگیرد؛ چراکه این امر به درک متقابل و بهبود روابط میان انسان ها می انجامد. در این پژوهش با استمداد از ماهیت بینارشته ای نقد روانشناختی آثار ادبی، دو رمان جزء از کل اثر استیو تولتز و انجمن شاعران مرده اثر ان. اچ. کلاین بام با استفاده از نظریه تحلیل رفتار متقابل اریک برن به روش توصیفی-تحلیلی مقایسه و تحلیل شده اند. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که شخصیت های اصلی در رمان های یادشده با استفاده از قدرت انتخاب، آزادانه و به اراده خود تغییر می کنند و به تحریکات جدید پاسخ های منطقی می دهند. افزون بر آن شخصیت های اصلی دو رمان برگزیده اگر چه در دو زبان و دو فضای فرهنگی متفاوت، و با اختلاف در بازه زمانی حدوداً 1۰ ساله، در دو کشور مختلف خلق شده اند، از منظر تحلیل رفتار متقابل از الگوی مشابهی پیروی می کنند، به گونه ای که چهارچوب، ساختار، رکن و پیام اصلی هر دو رمان بر قالب شدن اندیشه های بالغ استوار است.
جستاری در گونه ها و کارکردهای استعاره هستی شناختی در دفتر اول مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
65 - 86
حوزههای تخصصی:
مثنوی معنوی اثری عرفانی و زاییده تحول روحی مولاناست؛ این کتاب دربردارنده مفاهیم انتزاعی و مجرّد است که مولانا با ابزار زبان، به گونه ای این مفاهیم را بیان کرده است تا برای مخاطب فهمیدنی باشد؛ زبانی که در آن، مفاهیم ذهنی و انتزاعی به صورت مفاهیم عینی و محسوس تبیین می شود. اواخر قرن بیستم، نوعی تازه از استعاره در زبان شناسی شناختی با عنوانِ استعاره مفهومی مطرح شد. به باور زبان شناسان شناختی به کمک این استعاره که در زبانِ روزمره مردم جاری است مفاهیم انتزاعی و ذهنی، عینی و محسوس می شود. در این نوع استعاره، حوزه مفهومی مقصد که انتزاعی و مجرّد است، با کمک تجربیاتِ روزمره و به تأثیر از فرهنگ در حوزه مبدأ به صورت عینی و فهم پذیر بیان می شود. استعاره مفهومی سه گونه است: هستی شناختی، ساختاری و جهتی. استعاره هستی شناختی خود سه نوع است: استعاره «هستومند»، «ظرف» و «شخصیت بخشی». بین زبانِ عرفانی که رمزی و استعاره گونه است و استعاره مفهومی، ویژگی مشترکی وجود دارد؛ درواقع به کمک هر دو، مفاهیم مجرّد و انتزاعی برای تفهیم بهتر مخاطب به امور محسوس و فهم پذیرتر تبدیل می شوند. با بررسی مثنوی ازنظر هستی شناختی دیده شده است که مولوی مفاهیم انتزاعی و بنیادین مانند «دل، عشق، عقل، فقر، هستی و نیستی» و... را گاهی به صورت مادّه و شیء و گاهی به صورت ظرف و مکان و گاهی نیز با کمک تشخیص و جاندارانگاری به صورت عینی و فهم پذیرتر تبیین می کند
موتیف های پزشکی در قصه های مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۲ شماره ۹۵
97 - 123
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر پیرامون قصه هایی از مثنوی می باشد که حاوی نکات درمانی و پزشکی است؛ بدین منظور نگارندگان تمام داستان های مثنوی را بررسی و موتیف های درمانی و پزشکی را از آن استخراج کردند. این گزاره ها بدون در نظر داشتن نام گوینده به تجویزهای یک پزشک می ماند. این پژوهش نشان داد که مولانا با مفاهیم پزشکی آشنا بوده است و برای القای مقصود از گزاره های درمانی و پزشکی استفاده کرده است؛ سراینده در لابه لای داستان های مثنوی در کسوت یک پزشک پدیدار شده است و به تشریح بیماری های جسمی و به ویژه بیماری های روحی و طریق درمان آن ها پرداخته است. عمده مطالب درمانی مطروحه در مثنوی در ارتباط با مزاج شناسی، نبض شناسی، گیاه درمانی و شیوه های درمان است. در بسیاری از داستان ها، شخصیت اصلی داستان درگیر یک بیماری جسمی یا روحی بوده که توسط طبیب جسمانی یا روحانی، وضعیت او بهبود یافته است.
تحلیل زاویه الرؤیه فی شعر رضا براهنی وفاروق جویده من منظار تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
9 - 36
حوزههای تخصصی:
إنّ زاویه الرؤیه من المصطلحات الأکثر أهمیّه فی الدراسات السردیّه الحدیثه؛ فهی محاوله حمیده لتقلیل تفوّق دور السارد علی النصّ وطریقه فنّیّه فاعله تُظهر نوع إدراک السارد ونظرته إلی موضوعات متداخله یستهدفها والعلاقات الّتی یقیمها مع الشخصیات الأخری. یعتنی تودوروف بالجانب المعرفیّ والفکریّ فی زاویه الرؤیه ویسخّرها طریقه فنّیّه من طرق التحکّم فی رؤی الشخصیّات خلال الأحداث المختلفه أو الإشعار بمدی إدراک السارد أمام الشخصیات الأخری. إنّ رضا براهنی وفاروق جویده من الشعراء المحدثین فی الشعر الفارسیّ والعربیّ المعاصر وهما یحتفیان بأحداث السرد وما یجری على شخصیاته من تغیّرات سلوکیّه عند صراعها مع قضایا مختلفه کما یولیان أهمیّه لمشارکه السارد فی السرد بحیث یمتلک السارد فی قصائدهما حرّیه العمل وقوّه التنقّل إلی أیّ مکان وزمان، غیر أنّه بدلاً من أن یتدخّل فی الأحداث مباشره، یلخّصها أو یحلّلها بعد حدوثها عاده. بما أنّ لنظریّه تودوروف النقدیّه فی دراسه زاویه الرؤیه أثراً کبیراً فی النقد الأدبیّ، جعل البحث الراهن هذا التأثیر الملحوظ فی ساحه التطبیق والمقارنه فی نماذج شعریّه للشاعرین الإیرانیّ والعربیّ الحدیثین، وصولاً إلی رؤی السارد الجوهریه إزاء القضایا المتصارعه الّتی یعیشانها فی عالمهما الحقیقیّ والتخییلیّ. لقد انتهجت هذه المقاله المنهج الوصفیّ – التحلیلیّ وترمی إلی دراسه أنماط زاویه الرؤیه فی شعر فاروق جویده ورضا براهنی من منظار تودوروف مرتکزه علی دعائم المدرسه الأمریکیّه للأدب المقارن. تفید نتائج البحث بدینامیه ثلاث تقنیات رئیسه اعتبرها تودوروف فی تصنیف أنواع زاویه الرؤیه، منها تقنیه "الرؤیه من الخلف" الّتی تمتاز فی شعر فاروق جویده بانهماک السارد فی التعبیر عن عمق الموضوع، وبالعکس یبادر السارد إلی الهرب منه فی شعر رضا براهنی. تمتاز تقنیه "الرؤیه مع" فی شعر رضا براهنی بتعایش السارد السلمیّ مع الشخصیه أو مشارکته فی شؤون حیاتها وتأتی فی شعر فاروق جویده فی موضع نقاش السارد مع الشخصیه واستجوابها تجاه تصرّفاتها وأفکارها. أمّا تقنیه "الرؤیه من الخارج" فتقترب فی شعر رضا براهنی من حاله إخفاء السارد الحقیقه بتعمّد وتدلّ فی شعر فاروق جویده علی حاله عجزه عن اکتشافها.
تبیین و تحلیل مولفه های اجتماعی در شهنشاه نامه تبریزی و تطبیق آن با شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولفه های اجتماعی به عناصر یا اجزای تشکیل دهنده یک اجتماع اطلاق می شود که بدون داشتن آن ها نمی توان آن اجتماع را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. شاهنامه به عنوان اثری برآمده از میراث فرهنگی، تاریخی و اجتماعی حائز اهمیت است، غنای این اثر و اهمیت آن به حدی است که منظومه های حماسی و تاریخی بسیاری به تقلید از آن نوشته شده که شهنشاه نامه تبریزی نمونه ای از این موارد است. بررسی مولفه های اجتماعی دراین دو اثر نه تنها منجربه روشن شدن آیین زندگی از دوران حیات فردوسی تا پایان حکومت مغولان می گردد، بلکه شباهت ها و تفاوت های مولفه های اجتماعی را دراین دو اثر روشن می سازد. پیرامون این مبحث تاکنون پژوهشی انجام نشده است و موارد موجود تنها به بررسی برخی از مولفه های اجتماعی در شاهنامه پرداخته است. نگارنده در پی اثبات این فرضیه است که در این دو اثر پادشاه به عنوان قطب اصلی مملکت مطرح است، نتایج پژوهش نشان می دهد مردم در شاهنامه از آگاهی و بیداری برخوردارند و در روند سیاست های کشور خود دخالت دارند اما در شهنشاه نامه مردم تسلیم به جبرو زورگویی می باشند و در تعیین سرنوشت خود نقشی ندارند، این امر حاکی از فضای خفقان آور حکومت مغولان در دوران سرایش شهنشاه نامه می باشد. علاوه براین شهنشاه نامه در مولفه هایی نظیر آداب و رسوم، آداب جشن و سوگواری و برخی از آداب جنگ با شاهنامه مشابهت دارد، اما مولفه هایی نظیر شیوه حکمرانی پادشاهان، عدالت اجتماعی و آگاهی عامه مردم در این دو کتاب متفاوت است.
بازتاب تمثیلی بر شخصیت های انسانی وحروف تهجی در منظومه ی غنایی چنیسرنامه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
چنیسرنامه منظومه ای نو یافته و نا شناخته از ادراکی بیگلاری در قرن یازدهم به تقلید و وزن خسرو وشیرین نظامی گنجوی با ضرورت شناشایی هنرمندانه و دقیق تر این منظومه از بعد تمثیلی دو جانبه با اهداف تشخیص هدف و همچنین پی بردن به ارتباطات استنباطی و واقعی در بین شخصیت های تمثیلی داستان و واقعی پنداشتن شخصیت های خیالی و پیاده کردن این شخصیت ها در دنیای امروزی و شناخت هنرمندانه حروف تهجی (الفبا) در چنیسرنامه و زیباشناسی آن از بُعد تمثیلی. به همراه نتایج آن ها. و همچنین شناختی بهتر از آن چه در زندگی واقعی برای افراد امکان پذیر است از طبیعت و رفتار انسانی ارائه می دهد. این پژوهش به صورت تحلیلی و توصیفی و کتابخانه ای با توجه به سوال ها و فرضیه ی پژوهش مبنی بر تحلیل تمثیلی شخصیت های انسانی مشابه موجودات انسانی واقعی هستند چون شاعر آن ها را می سازد، اما خوانندگان انتظار دارند شخصیت های تمثیلی منظومه مانند شخصیت های واقعی کامل و زنده، باور کردنی و در خور توجه به نظر برسند، و از بُعد تمثیلی حروف تهجی در این منظومه به صورت تمثیل تشبیهی و نمادین می باشد. شخصیت های تمثیلی مهم و اصلی در چنیسرنامه، تقریباً همان افراد شناخته شده ای هستند که بیشتر در داستان های عاشقانه و نمایش نامه ظاهر می شوند، این شخصیت های تمثیلی انسانی کونرو (زن)، لیلا و چنیسر (مرد) شکل مثلثی داستان را تشکیل می دهند در این مقاله سعی پژوهشگران در این است این هدف را پی جویی و این شخصیت های انسانی تمثیلی را در دنیای واقعی بررسی کنند.
بررسی نقادانه ی روایت ها و داستان های کتاب فارسی چهارم دبستان و ارائه راهکارهای برون متنی تدریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش برآن است تا هم زمان با بررسی ابزارهای روایی و عناصر داستان های فارسی چهارم دبستان و یافتن آبشخور اصلی آن ها و نیز صورت دادن فعالیت های متنوع کلاسی و کارگاهی، مؤلفه های نقد خواننده محور را در درس ها بکاود، رویکردهای آموزشی و لذت بخشی در هر درس را ارزیابی کند، تا به صورت ملموس تری به کنش و واکنش ذهن کودک و متن داستان نزدیک شود و برپایه ی آن راهکارها و فعالیت های آموزشی متناسب با محتوا پیشنهاد دهد. این پژوهش براساس هدف، از نوع توسعه ای و براساس ماهیت داده ها، هم زمان از دو نوع توصیفی و پیمایشی است؛ یعنی روش گردآوری اطلاعات در بخش های توصیفی، به صورت کتابخانه ای بوده و در قسمت هایی که براساس پیمایشی است به مصاحبه و پرسش شفاهی با دانش آموزان پرداخته شده است. از این طریق مشخص شد که آن دسته از داستان های کتاب که از منظر ساختاری نقص کمتری دارد، هم زمان دو رویکرد آموزشی و لذت بخشی دارند و درنتیجه بیشتر توجه و اقبال دانش آموزان را به خود جل می کنند.
بررسی سبکی معدن الجواهر اثر ملا طرزی دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
163 - 180
حوزههای تخصصی:
دولت خان ملّا طرزی گوالیاری یا دهلوی (قرن یازدهم)، شاعر و نویسنده پارسی گوی شبه قاره هند است که مهم ترین اثر او کتاب معدن الجواهر است. این اثر تاکنون تصحیح نشده و به صورت نسخه خطی نگهداری می شود. مضمون این کتاب مسائل اخلاقی است که در قالب حکایات بیان شده اند. این اثر منثور به شیوه گلستان سعدی در هفده باب به نگارش درآمده است. در این کتاب بعد از ستایش خداوند و نعت پیامبر اکرم، به مسائل اخلاقی و تربیتی پرداخته شده است. در تحقیق حاضر که به روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه ای انجام شده است، نگارندگان به بررسی سبک کتاب معدن الجواهر پرداخته اند. نتیجه تحقیق نشان می دهد بسیاری از تعابیر عامیانه و الفاظ کوچه بازاری در کلام دولت خان راه یافته است. وجود اصطلاحات صوفیانه و عرفانی، نشانه علاقه طرزی به عرفان است. در حیطه زبانی، کاربرد انواع واژه های عربی، ترکیبات و عبارات کهن و ساختار دستوری کهن دیده می شود. در بررسی ادبی اثر، وجود انواع صور خیال، اعم از تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه، بیانگر توانایی نویسنده در پیروی از سعدی شیرازی است.
تأملی تحلیل گرایانه به ژانر تمثیلی فیل و خانه تاریک مولانا با تکیه بر نظریه نومن و فنومن کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴۷
71 - 88
حوزههای تخصصی:
مقوله های نومن و فنومن یا بود و نمود از جمله مبانی مهم در نظام فلسفی ایمانوئل کانت تلقی می شوند. وی از ره گذر این مسایل، پیامد اندیشه های فلسفی خود را درمورد اثبات ناپذیری نومن خدواند و شناسایی و معرفت جهان، تبیین کرده است. مولانا در گفتمان ژانر تمثیلی فیل و خانه ی تاریک در پی این بوده تا از مجاری مفاهیم ادراک حسی و شناخت گرایی تجربی به موازات بهره گیری از شکل وارگی و شاکله سازی تخیل به تفهیم ابعاد پدیداری و ناپدیداری بپردازد. از آن جا که بین سرشت قدرت درک بی-واسطه ی عرفان و وجه استدلالی عقلانی فلسفه تفاوت و تمایزی وجود ندارد، این مقاله می کوشد تا با تکیه به همین استدراک علمی به واکاوی و تحلیل این گفتمان تمثیلی عمل نماید. مساله ی اساسی پژوهش این است: آیا مولانا توانسته تا از طریق میانجی سازی تخیل و مفاهیم حسی ادراکی و تجربی ادراکی به شناخت شناسی شی فی نفسه و پدیدارها دست یابد؟ داده های این پژوهش با شیوه ی تحلیلی توصیفی به روش مطالعه ی کتاب خانه یی گردآوری شده است. به طور کلی یافته های این مقاله نشان می دهد که مولانا از روی آگاهی و منظومه ی فکری عرفان در راستای ابعاد شناخت شناسی نومن خداوند و فنومن پدیدارها و اشیا مبادرت ورزیده است. البته به فراوانی تلاش کرده تا موضوع فهم و درک زمان را با ایجاد سیری منطقی و منسجم رعایت کند.