"در این مقاله بزهکارانه دانشآموزان دبیرستانهای نظام جدید و قدیم شهر شیراز بررسی شده و مورد تطبیق گرفته است.عوامل جامعه پذیری نظیر خانواده، مدرسه و گروه همسالان مورد توجه قرار گرفته و تأثیر آنها بر رفتار بزهکارانه دانشآموان سنجیده شده است.همچنین، برنامههای مدارس نظام قدیم و جدید با یکدیگر بلحاظ نقش این برنامهها در کنترل دانشآموزان و نظم اجتماعی و گرایش آنها به رفتار بزهکارانه مقایسه شده است.نظریه کنترل اجتماعی چارچوب نظری این تحقیق را تشکیل میدهد. این نظریه رفتار بزهکارانه را به جوانان همه طبقات اجتماعی نسبت داده و آن را نتیجه کارکرد ضعیف نهادهای بنیادین اجتماعی مانند خانواده و مدرسه میداند.روش تحقیق کمّی به شیوه پیمایشی در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفته و نمونه مورد مطالعه، حدود 650 نفر از دانشآموزان دبیرستانهای نظام قدیم و جدید نواحی چهارگانه شهر شیراز میباشند که با روش نمونهگیری با طبقهبندی از هر ناحیه متناسب با تعداد دانشآموزان آن ناحیه انتخاب شدهاند.یافتههای تحقیق نشان میدهد که درصد بزهکاری در دانشآموزان نظام جدید، نسبت به دانشآموزان نظام قدیم بیشتر است.همچنین براساس یافتههای تحقیق بین محل تولد، جنسیت، وضعیت تحصیلی، استفاده از تولیدات فرهنگی غرب، و نحوه گذراندن اوقات فراغت و رفتار بزهکارانه دانشآموزان رابطه معنیداری وجود دارد.
"
در بخش نخست، با بررسی انتقادات وارده به فقه جزا، بیان شد که از دید منتقدان فقه جزای اسلامی به دو دلیل تاریخی و فلسفی بین فقه جزا و سیاست جنایی، به معنای سیاست مبتنی بر عقلانیت مواجه با بزهکاری، با توجه به ملاحظه شخصیت بزهکار و رعایت جنبههای حمایتی او به لحاظ منطقی، نسبت تباین برقرار است. در یک نگاه سطحی، بنظر میرسد که این دو موضوع در دو جهت کاملاً مقابل هم قرار دارند. ما به منظور رد علمی این اتهامات و تبیین سیاست جنایی اسلام، از اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها شروع کردیم و خاستگاههای این اصل را در مکاتب و جنبشهای جزایی و غیر جزایی، مورد بررسی قرار دادیم.