فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۴۲۱ تا ۵٬۴۴۰ مورد از کل ۲۹٬۴۰۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
بکارگیری سرمایه اجتماعی در فرایند بهسازی خیابان های واقع در محلات سنتی، مستلزم شناخت فرآیند های شکل دهنده به سکانس ها در طول زمان است. هدف پژوهش حاضر معرفی چارچوبی جهت به کارگیری سرمایه های اجتماعی در بهسازی محیطی و نگهداری مسئولانه سکانس های مرتبط با محلات در خیابان است. پرسش پژوهش آن است که چگونه می توان نقش امروزین خیابان به عنوان عنصر جداکننده محلات را به عنصر پیوند دهنده ی آن ها تبدیل نمود؟ پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی در 3 فاز 1- تبیین چارچوب مفهومی مرتبط جهت ورود به بستر پژوهش 2- تحلیل و بحث در خصوص یافته های عینی و ذهنی و 3_ رتبه بندی راهبردهای مشارکت موثر و تحلیل کیفی داده ها را به انجام رساند. ابزار سنجش، پرسشنامه نیمه ساختار یافته و استفاده از آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار SPSS در راستای سنجش معیارها و پاسخگویی به پرسش ها بوده است. بستر پژوهش خیابان امام خمینی و محلات مجاور آن می باشد. بر اساس جمعیت جامعه آماری پژوهش، حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 378 نفر محاسبه شد. شاخص های پژوهش، دعوت کنندگی، تظاهر شخصیت محله در لبه خیابان، شفافیت و عمق بخشی به لبه خیابان و احساس تعلق و رفتارهای مسئولانه محیطی می باشند. بر اساس نتایج پژوهش گویه های مرتبط با طراحی ورودی های همخوان با هویت تاریخی محلات و تداوم فعالیت های تفریحی و گردشگری در لبه و بافت درونی محلات، در جهت هویت بخشی به سکانس های خیابان از اهمیت بالاتری برخوردارند.
پدیدارشناسی خانه های قاجار تهران با تمرکز بر روش شناسی ون منن
منبع:
هویت محیط دوره اول پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴
97-107
حوزههای تخصصی:
آنچه که در مقاله حاضر قابل بررسی است، شناسایی ارزش های نهان خانه های قاجاری تهران با استفاده از روش ون-منن است. موضوع پژوهش، عدم پاسخگویی به برخی نیازهای روحی مردم در معماری امروز است. در معماری گذشته فضاهایی یافت می شد که تاثیر معنایی مثبتی برای مردم داشته است. اینکه چه ادراکی از این فضاها در تعامل میان مردم و مکان سکونت در ایران بسیار کم کارشده است. این پژوهش در پی آن است که با پاسخ گویی به سوال چگونگی شناسایی ارزش های نهفته در خانه های قاجاری تهران با تمرکز به روش شناسی ون منن، نیازهای روحی مردم در معماری امروز را پاسخگو باشد. هدف اصلی پژوهش دستیابی به ابعادی از تجربه حضور مردم در خانه قاجاری بر آمده از پدیدارشناسی است. این پژوهش به شیوه ی پدیدارشناسی بر پایه ی روش کیفی استوارو روش تحلیل داده ها، روش ون منن است. مطالعه ی اسنادی و کتابخانه ای بنیان تحلیل و دو پرسش اصلی انجام می شود: یکی مبتنی بر اینکه در همان لحظه بودن در مکان، احساس افراد چه بوده است؛ و مبتنی بر چگونگی این تجربه و تعامل فرد به اجزای محیط. پرسیده شد. محل های انتخاب شده ادر پژوهش هشت خانه از معماری قاجاری است.خانه ها شامل خانه امام جمعه، خانه هدایت ،خانه رضاخان، خانه انیس الدوله، خانه کوچه هفت تن، خانه رهاوی، خانه فیروزکوهی و خانه مشیرالدوله پیرنیا است.در این روش پس ازشناسایی مضامین، با پیگیری مصاحبه با مشارکت کنندگان، آن ها مورد تامل قرار می گیرند و به این ترتیب درون مایه های اصلی کشف می شوند. نتیجه ای که می توان از یافته های این تحقیق گرفت، میزان کارایی خانه در رفع نیازهای روحی و عاطفی مردم در خانه است. نتایج به دست آمده از مصاحبه نامه ها باعث کشف معنای این مکان های معمارانه در بستری از عوامل مثبت روانی و در تعادل نزدیک با افراد شد. این معانی شامل انفصال، نشاط، پیوند با محیط، آزادی خیال و فراغت کالبد و آرامش می باشد.
وضعیت اصل و نسب زنان ایرانی دربار ساسانی براساس منابع مکتوب و مصور تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
314 - 332
حوزههای تخصصی:
بررسی تاریخ اجتماعی ادوار طولانی از تاریخ ایران نشان می دهد مسئله اصل و نسب یکی از دغدغه های مهم سیاسی و اجتماعی بوه است که ارتباط نزدیکی با مشروعیت داشت. ساسانیان بیش از چهار سده بر قلمرو وسیعی از ایران و انیران حکم راندند و شاهنشاهی به وجود آورند که دغدغه پاکی خون و اصالت نسب داشت. این اهمیت علاوه بر نژاده بودن تبار پدر برای تبار مادر نیز مطرح بوده است؛ چنانچه از نظر حفظ پاکی خون و نسب، توصیه به خویدوده یا ازدواج با محارم می کردند. به نظر می رسد در سلسله ساسانی، پادشاهان همسران ایرانی و انیرانی اختیار می کردند که از آن ها هم درمنابع مکتوب و هم در آثار تاریخی مربوط به زمان ساسانیان مانند کتیبه کعبه زردشت نام برده شده است. مسئله ای که در اینجا مطرح است چگونگی تأثیر این رویکرد بر وضعیت زنان و اصل و نسب آن ها در دوره ساسانی است. این پژوهش با هدف بررسی اصالت نژادی و نسب زنان ایرانی بر پایه منابع مکتوب و مصور تاریخی انجام گرفته است. روش این پژوهش تحلیلی- توصیفی و با تکیه بر داده های کتابخانه ای می باشد. یافته های این پژوهش نشان می دهد، در این دوران همسران پادشاهان ساسانی بیشتر از خاندان های بزرگ اشکانی انتخاب می شدند و می توان گفت در سلسله ساسانی، حداقل در بدو تأسیس، از عنوان خانوادگی این زنان، به واقع یا به صورت تبلیغی برای مشروعیت بخشیدن به پادشاهی استفاده می شد. علاوه بر این موارد به چند نمونه ازدواج خویدوده نیز می توان اشاره نمود. اهداف پژوهش: 1 . بررسی اصل و نسب زنان دربار ساسانی براساس منابع مکتوب و مصور تاریخی. 2.بررسی نقش ازدواج در مناسبات قدرت در دوره ساسانی. سؤالات پژوهش: 1.مسئله اصل و نسب زنان در دوره ساسانی چه تأثیر در مناسبات سیاسی داشت؟ 2.آیا شواهدی ازازدواج خویدوده درمنابع مکتوب و مصور تاریخی می توان یافت؟
بررسی معنا در سوره یوسف و نمود آن در نگاره های ایرانی با رویکرد دلالت های صریح و ضمنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سوره یوسف(ع) یکی از عالی ترین نمودهای تصویرپردازی در میان داستان های قرآنی است. این سوره دارای چنان جوهری است که باعث شده مفسران و هنرمندان آن را در قاب واژگان و قاب تصاویر به نمایش درآورند و دریچه ای، نو پیش روی مخاطب بگشایند. هدف اصلی این پژوهش، یافتن ساختار تشکیل دهنده دو متن نوشتاری و تصویری این قصه است، که هم دیگر را در ترکیب بندی منسجم، تقویت کرده اند. اما در این جستار با این پرسش ها روبه رو می شویم: 1) چگونه مولفه های تصویری سوره حضرت یوسف(ع) در تفاسیر و نگاره ها بازنمایی شده اند؟ 2) چگونه دلالت های صریح و ضمنی از سوره یوسف(ع) در تفاسیر و نگاره های ایرانی به کار برده شده اند؟ برای این منظور، با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی در ابتدا، تصاویری را -که منطبق بر آیات بودند- از بین نگاره های موجود در موزه ها انتخاب شد و در گام دوم، مولفه های تصویری سوره یوسف(ع) را در تفاسیر با نگاره ها تطبیق داده شد و بر اساس دلالت های صریح و ضمنی مورد تحلیل قرار گرفت. نگارگر با توجه به رمزگان تجسمی، سعی دارد تا در گام نخست، مخاطب را با داستان آشنا کند؛ و در لایه های پنهان، معناهای عمیق تری از آیات را تصویر نماید. بررسی ها نشانگر این مطلب هستند که نگارگر با انتقال این مولفه ها از متن نوشتاری به متن تصویری و با استفاده از رمزگان تجسمی سعی در انتقال معانی و مفاهیم موجود در آیات و تفاسیر را دارد.
تأملی بر قرابت و تناسب روش های آموزش سازه با ماهیت طراحی معماری(به منظور کشف ضعف ها و ارائه راهکارهایی برای حذف آنها)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار مؤید آن بوده که سازه بخش جدایی ناپذیر وجوه مختلف معماری است و موجودیت طرح های معماری وابسته به سازه است. جدایی سازه از طراحی که ریشه در انقلاب صنعتی دارد در بخش آموزش هم تداوم یافته است. این جدایی، در آموزش های رشته معماری به نارسایی های متعددی منجر شده است. لذا نوشتار پیشِ رو درصدد بوده تا ازطریقِ بررسی میزان قرابت روش های آموزش سازه با ماهیت طراحی، ازیک سو به کشف ضعف ها و قابلیت های هر روش نائل آید و ازسوی دیگر به ارائه راهکارهایی برای نزدیک ساختن این دو مقوله اقدام نماید. این تحقیق نظری، ماهیتی توصیفی-تحلیلی داشته و از نظریه های کدگذاری دوگانه و الگوی پردازش اطلاعات برای توصیف ماهیت انتقال مطالب استفاده نموده است. در بخش ارائه پیشنهادات هم به تجربیات آموزشی نگارنده اول، در چند دانشگاه مختلف متوسل شده است. یافته ها مؤید آن بوده که روش نظری (بالاخص در استفاده از منابع گروه های عمران و...)، به علت انتزاعی، کلام محور، تحلیلی و مجزابودن مطالب، تأکید بر فرمول ها و مسائل رام، تأکید بر کمیت ها، عدم تأکید بر ساخت و...، با ماهیت های سازنده، کل نگر، واقعی، سه بعدی، غیرکلامی،... و اکتشافی طراحی سنخیت بسیار کمی دارد. برعکس، آموزش براساس مدل های فیزیکی و سازه های واقعی (بالاخص درصورت همراه شدن با طراحی) با ماهیت طراحی سنخیت بیشتری دارد. یافته ها مؤید آن بوده که برای نزدیک ساختن آموزش سازه با ماهیت طراحی می بایست در قالب سه گام از دانش معنایی تؤام با روش نظری به سمت دانش های رویدادی و رویه ای دیگر روش ها متمایل شد.
مفاهیم عرفانی هنر و زیبایی در حکایت قلعه ذات الصُور یا دژ هوش ربا برگرفته از مثنوی معنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
160 - 176
حوزههای تخصصی:
زیبایی از مهم ترین مفاهیمی است که از دیرباز در حوزه ی فلسفه و عرفان مورد توجه و مطالعه واقع شده است. یکی از برجسته ترین متون ادبی و عرفانی که می توان برای شناختِ حقیقت زیبایی به آن رجوع کرد، مثنوی معنوی است که مهم ترین مبانی زیبایی شناسی را در قالب دقیق ترین تمثیلات تبیین برساخته است. در این اثر، حکایات متعددی وجود دارد که هر کدام به نوعی نمونه روشنی از زیبایی هنری محسوب می شوند. در این میان، حکایت قلعه ذات الصور، یکی از مشهورترین حکایات این اثر است. مسأله ای که می توان اینجا مطرح کرد جایگاه مفاهیم عرفانی هنر و زیبایی در این حکایت است. این پژوهش با رویکرد توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های کتابخانه ای، به بررسی این مسأله پرداخته است. یافته های پژوهش حاکی از این است که داستان قلعه ی ذات الصور یا دژ هوش ربا از داستان های بسیار عمیق و غامض مثنوی است که دریایی از معانی بلند و ملکوتی را در خود دارد. قلعه ی ذات الصور، جهان تجلیات الهی و جلوه گاه صور نورانی و مثالی در قوالب محسوس و مشهود است. این نقوش متعدد و زیبا می تواند از یک سو حجاب و مانع درک حقیقت شوند و سالک را در همین مرحله صورت های محسوس و زیبایی های عاریتی محدود و متوقف سازند و او را گرفتار سازند و هم می تواند خود به اعتبار مرات و آیت بودندشان دلالت بر زیبایی های حقیقی باشند و موجبات رهایی و رستگاری انسان را فراهم آورند. درک و رؤیت زیبایی حقیقی تنها از طریق رسیدن به معرفت نفس و با چشم سِر ممکن است. چراکه آدمی از طریق حواس ظاهری، تنها عالم محسوسات را درک می کند و از طریق حواس باطنی به دریای حقایق راه می یابد و آن کس که در محدوده ی محسوسات ظاهری باقی ماند درک حقیقت امور برایش غیر ممکن شود. از این رو مولانا به گذار از نقوش و زیبایی های فریبنده ظاهر تأکید می کند. اهداف پژوهش: 1. بررسی مفهوم عرفانی هنر و زیبایی در مثنوی معنوی. 2. واکاوی مفاهیم عرفانی هنر و زیبایی در حکایت قلعه ذات الصور سؤالات پژوهش: 1.مفاهمیم عارفانی هنر و زیبایی چه جایگاهی در مثنوی معنوی مولوی دارد؟ 2. حکایت قلعه ذات الصور چه تأثیری در انتقال مفاهیم عرفانی هنر و زیبایی دارد؟
تحلیل مؤلفه های مؤثر بر ادراک نماهای شهری از منظر پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
344 - 360
حوزههای تخصصی:
نماهای شهری به عنوان اولین و خارجی ترین پوسته علاوه بر معرفی هویت و شخصیت شهرها، به صورت خودآگاه یا ناخودآگاهانه بر انسان اثر گذاشته و ادراک ناشی از این تأثی رات عامل رفتارهای انسان در محیط می گردند. در پژوهش حاضر چارچوب نظری بر مبنای نظریات کلی مطرح شده در مبحث پدیدارشناسی ادراک، خصوصاً در زمینه معماری و شهری طرح ریزی شدند. محدوده مورد مطالعه (سه شهر میانه اندام محدوده شمال غرب ایران) شامل مهاباد، بوکان و سقز می باشند که در حالت کلی دارای بافت یکنواخت از مشترکات قومی، فرهنگی، اعتقادی و آداب و سنن هستند. 154 شرکت کننده شامل94 مرد و 60 زن، به روش نمونه گیری هدفمند و غیراحتمالی انتخاب گردیدند. روش تحقیق ترکیبی از دو روش پدیدارشناسی و نظریه زمینه ای است. از روش نظریه زمینه ای در مرحله کدگذاری داده ها و استخراج مقوله ها و از روش پدیدارشناسی تفسیری در بخش تفسیر داده ها استفاده شد. نتایج مطالعه، مؤلفه های مؤثر بر تجارب ادراکی نماهای شهری را مشخص و درنهایت نمودار مراحل ادراکی نماهای شهری ارائه شده است که می تواند همچون پارادایمی در طراحی نماهای شهری مورد توجه قرار گیرد. اهداف پژوهش: 1- تدوین مدل پدیدارشناسی ادراک نماهای شهری 2- پیشنهاد راهکارهایی برای طراحی نماهای شهری برای رسیدن به فضاهای انسانی تر سوالات پژوهش: 1- مؤلفه های ذهنی و عینی نماهای شهری که بر ادراک مخاطب مؤثرند کدامند؟ 2- بر اساس نظریات پدیدارشناسی ادراک، نماهای شهری بر اساس چه الگو یا مدلی در ذهن مخاطب ادراک می گردد؟
ساختار فرهنگی، هنری و اقتصادی خانقاه ها در فرآیند رشد مریدان صوفیه ایلخانان ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۷
317 - 335
حوزههای تخصصی:
خانقاه به عنوان مرکز عرفان و تصوف ایرانی و اسلامی و بنایی مقدس، با کارکردهای گوناگون اجتماعی، فرهنگی، هنری، اقتصادی و سیاسی، به نوعی بازنمایی فرهنگ و تمدن ایرانی است. عصر ایلخانی به عنوان دوره ی گسترش تصوف و خانقاه سازی شناخته می شود. در این برهه خانقاه ها، مأمنی اجتماعی و فرهنگی و مکانی مقدس قلمداد می شدند که جای مدارس را گرفته و علاوه بر زهد و عبادت، برنامه های دیگری در آنها انجام می شد. در این مقاله تلاش شده است که از میان عوامل متعدد تأثیرگذار در پیدایش و رشد تصوف و خانقاه ها در دوره ایلخانان به مهم ترین آنها اشاره شود. در واقع پژوهش مذکور، تأثیر عوامل کلیدی در فرآیند گسترش صوفیان در دوره ی ایلخانان را بررسی می کند. از آنجا که نمی توان از نقش تصوف در دوره ی ایلخانان بر بناهای خانقاه های این دوره صرف نظر نمود؛ مطالعه ی معماری خانقاه ها، به منظور بررسی عوامل گسترش تصوف ایلخانی قابل توجه است، چرا که با مطالعه عوامل فرهنگی و هنری بناهای خانقاه ها می توان با ساختار آن در این برهه آشنا شد. روش پژوهش مقاله حاضر توصیفی تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات به شیوه ی مطالعه ی منابع کتابخانه ای است و برای بررسی نقش بناهای خانقاهی در گسترش تصوف در دوره ی ایلخانان، به مطالعه عوامل فرهنگی و هنری بناهای خانقاه ها پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد معماری خانقاه ها و ساختار هنری آنها، ارتباط تنگاتنگی با اندیشه های عرفانی و صوفیانه داشته است و بررسی ساختار هنری و عناصر نمادین خانقاه نمایان گرِ ارتباط مستقیم آن با گسترش عرفان و تصوف در دوره ایلخانان است. در هنر معماری اسلامی، بسیاری از نمادپردازی ها منشاء عرفان و تصوف بوده است. رخداد های فرهنگی و هنری خانقاه ها در رشد مریدان صوفیه در دوره ایلخانان مؤثر بوده و رواج تصوف در این دوره، پیوندی میان عرفان و تصوف و هنر دوره ی ایلخانی ایجاد کرد. اهداف پژوهش: بررسی تأثیر مهم ترین عوامل در پیدایش و رشد تصوف و خانقاه ها در دوره ایلخانان. مطالعه معماری خانقاه ها و بررسی تأثیر آن در گسترش تصوف ایلخانی. سؤالات پژوهش: معماری خانقاه ها و ساختار هنری آنها چه ارتباطی با اندیشه های عرفانی و صوفیانه داشته است؟ بناهای خانقاهی چه تأثیری در گسترش تصوف در دوره ی ایلخانان گذاشته است؟
واکاوی کمّی و کیفی اُرسی در خانه های قاجار اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
131 - 145
حوزههای تخصصی:
اُرسی، بازشوهای دست ساز ایرانی، با قدمتی طولانی از صفویه تا قاجار همواره زینت بخش بناهای ایرانی بوده است و در جای جای ایران به چشم می خورد. بیش از هر بنا اُرسی ها را در خانه ها می بینیم و خانه های اردبیل نیز از این موهبت معماری بی نصیب نمانده اند. عناصر تزینی –معماری گسترده ای در آثار تاریخی به جای مانده در شهر اردبیل به چشم میخورند.و اُرسی ها به عنوان یک هنر ایرانی از این قاعده مستثنی نیستند. اُرسی های به جا مانده در خانه های اردبیل یادگار هایی از زمان زندیه و به ویژه قاجار بوده اند. آن ها دارای طیف وسیعی می باشند و به ما این امکان را می دهند تا از جهات گوناگون به بررسی و تفکیکشان بپردازیم. از این رو این پرسش مطرح می گردد که: آیا علاوه بر دس ته بندی تاریخی اُرس ی های قاجاری اردبیل، مؤلفه دیگری چون تزیینات، تناسبات و تعداد بازشو جهت طبقه بندی آنها وجود دارد؟ با بررس ی و مقایس ه اُرس ی های خانه های اردبیل، در این سه دوره زمانی چه تمایزات و یا تشابهاتی در حیط ه شکل، ساختار، تزئینات و یا ویژگی های دیگر آن ها دیده می شود؟ در ادامه جهت پاسخ به سوال پیش رو سعی بر آن است که اُرسی در س ه بازه زمانی پیش نهادی در دوران قاجار، از لحاظ وجوه تمایزات و تش ابهات در فراوانی، طرح و نقش، شکل کلی، رنگ شیشه ها، جهت گیری، استفاده از نقوش گیاهی و آیات و اسماء الهی و روش ساخت مورد مطالعه قرار می گیرد. لذا با نظر به ماهیت پژوهش از روش توصیف ی تحلیلی استفاده شده و اطلاعات به شیوه کتابخانه ای و میدانی جمع آوری گردیده اس ت. با توجه به پژوهش های صورت گرفته، می توان گفت اُرس ی های خانه های قاجار اردبیل در سه دوره قاجار با وجود تشابهاتی در بخش جهت گیری و طرح و نقش و تمایزات فراوانی در استفاده از رنگ در شیشه اُرسی ها و همچنین استفاده از نقوش گیاهی و اسماء الهی بر روی روکوب اُرسی ها و ش کل کلی شان دارند. با توجه به تشابهات و تفاوت های موجود در تحلیل های ارائه شده می توان گفت از دوره اول به سوم استفاده از شیشه های رنگی ونقش و نگار و سایر هنرهای زینت بخش در اُرسی ها کاهش یافته و تزیینات کمتر و ساده تر شده اند درواقع کیفیت اُرسی های قاجار در اردبیل در طی سه دوره از اوایل تا اواخر این دوران سیری نزولی داشته است.
تاثیر هندسه پوسته متحرک بر بهینه سازی مصرف انرژی با الهام از الگوریتم حرکتی گیاه قهر و آشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
219-230
حوزههای تخصصی:
اهداف: سایبان های عمودی و افقی ثابت به کاربرده شده در بناها از لحاظ بهره بردن مناسب از تابش خورشید، دارای میزان پایینی از استحصال انرژی پاک و ارزان هستند. بنابراین برای رفع مانع استفاده حداکثری از این نعمت خدادادی باید بناهای جدید را به سوی تکنولوژی روز هدایت کرد. یکی از این موارد، استفاده از سایبان های متحرک در نما است که علاوه بر بهره جویی از نور خورشید، موجب ایجاد نماهایی با طراحی دینامیکی می شود. هدف از انجام پژوهش حاضر، ارایه مدل پوسته هوشمند متحرک در راستای بهینه سازی مصرف انرژی با الهام از الگوریتم حرکتی گیاه قهر و آشتی است. مواد و روش ها: این پژوهش از نوع کمی و مدل سازی- شبیه سازی است که مدل سازی یک پوسته متحرک در نرم افزار راینو ۶ و پلاگین گرس هاپر و تحلیل های اقلیمی توسط پلاگین لیدی باگ انجام شده است. این پوسته در جبهه جنوبی یک بنا با موقعیت اقلیمی شیراز مورد تحلیل قرار گرفته است. یافته ها: در پژوهش حاضر، سعی بر آن شد تا با هوشمندسازی نما بتوان سایبان هایی با تغییر زاویه یک درجه ای در هر یک از پنل ها ایجاد کرد تا علاوه بر فرم زیبایی شناسانه بتوان به عملکرد بهتری دست یافت. میزان تابش دریافتی در این تحلیل بین صفر تا ۱۶/۵۰کیلووات ساعت بر مترمربع است. در نهایت جدولی از تحلیل انرژی پوسته متحرک از ساعت ۶ تا ۱۹ در ماه مرداد و اقلیم شهر شیراز ارایه شده است. نتیجه گیری: از پوسته هوشمند مدل شده می توان در جهت بهینه سازی مصرف انرژی متناسب با اقلیم شیراز به عنوان سایبان متحرک بهره گرفت.
واکاوی نقش فرهنگ وقف در تکوین ارسن های شهری بر اساس نظریه ساخت یابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نهاد وقف در فقدان سازوکارهای رسمی برای مدیریت، برنامه ریزی و توسعه فضایی شهرها در نظام های سیاسی حاکم در جوامع خاورمیانه و ایران، دارای کارکردهای مدنی- اجتماعی بوده و نقش مهمی نیز در تکوین، معنا دادن و استمرار فرهنگ اسلامی در این شهرها داشته است. مجموعه¬های شهری نقش جهان اصفهان، گنجعلی¬خان کرمان و شیخ صفی الدین اردبیلی در دوره صفویه، از آن جمله هستند که با فرهنگ وقف شکل گرفته و تداوم حیات یافته اند و اکنون نیز ساختار اصلی آن شهرها را تشکیل می دهند. در مقاله حاضر نقش فرهنگ وقف در تکوین این مجموعه های شهری بر اساس نظریه ساخت یابی گیدنز و روش تفسیری-تاریخی تبیین شده است. یافته ها نشان می دهند که نهاد وقف ژرف لایه ترین اعمال و خواص تشکیل دهنده و تولیدکننده نظام های شهری فوق است. در خصوص استمرار تاریخی آن ها هم این شرایط و مناسبات دینی، اجتماعی و سیاسی حاکم بوده است که با تداوم و یا تغییر قواعد و منابع وقف، سبب بازتولید فضاهای شهری در دوره های مختلف شده است. در این میان، علما و مجتهدان به عنوان تأییدکنندگان و مشروعیت دهندگان وقف نامه ها، با نظارت، کنترل و بازاندیشی به طور غیرمستقیم فرهنگ اسلامی را در شهر تداوم بخشیده اند. آنچه از این مطالعات قابل استخراج و ارجاع به نظر می رسد، این است که در ساختار نظام اجتماعی، رسیدن به سعادت واقعی و همه جانبه، جز در پرتو همکاری اجتماعی میسر نیست که نهاد وقف به عنوان یکی از مصادیق مشارکت های اجتماعی، در کیفیت ساختاری و برنامه ریزی جامعه، نقش مهم و تأثیرگذاری ایفا می¬کند.
مفهوم سازی و حقیقت یابی رسالت «سبک زندگی اسلامی» در تبیین معیارهای بُنیادین «مسکن ایرانی اسلامی» در «عصر جهانی شدن»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«جهانی شدن»، نه به مفهوم جغرافیایی بلکه به مفهوم سیاسی و ایدئولوژیک طرحی است که توسط کشورهای ثروتمند و قدرتمند دنیا، تدوین شده و منظور از آن، ادامه سلطه اقتصادی، سیاسی و نظامی بر دیگر کشورهای عالم است. یکی از اشکال نفوذ سلطه در عصر حاضر، از طریق تهاجم فرهنگی است که به واسطه آن، برای تضعیف بنیان های فرهنگی و اعتقادی مردم مسلمان به ویژه کمرنگ کردن سبک زندگی اسلامی تلاش می کند. در حوزه معماری و مسکن نیز، امروزه نسبت به گذشته، فرم ها و فضاهای زیستی، با گرایش به هم شکلی با الگوهای وارداتی و بیگانه با هویت خویش، جامعه را نیز به ازخودبیگانگی دچار کرده اند و کاملاً دگرگون شده اند. به تعبیر مقام معظم رهبری: «یکی از ابعاد پیشرفت با «مفهوم اسلامی»، سبک زندگی کردن، رفتار اجتماعی و شیوه زیستن است»؛ ازاین رو، مفهوم سازی رسالت «سبک زندگی اسلامی» به عنوان ظرف و مقوم شکل دهنده به «مسکن ایرانی اسلامی» باید موردتوجه قرار گیرد. پژوهش حاضر از نوع کیفی و در قالب دو بخش ارائه شد: در بخش اول، اطلاعات لازم در حوزه ارتباط «جهانی شدن» و «سبک زندگی اسلامی» و در مرحله بعد، بررسی ارتباط «سبک زندگی» با «مسکن» در ادوار تاریخی مورد تحلیل قرار گرفت. در بخش دوم، با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی واژگان کلیدی پژوهش، موردتحقیق و کندوکاو قرارگرفتند و با استفاده از مؤلفه ها و آثاری که دراین ارتباط هست، به تبیین «اصول و معیارهای بنیادین مسکن ایرانی اسلامی» پرداخته شد. نتایج پژوهش نشان می دهد «روح اسلامی» جاری در فضای سکونت ایرانی مسلمان، در تجلی حقیقت مفهوم «حیات طیبه» به عنوان عالی ترین درجه سبک زندگی اسلامی، در «حیاط خانه ایرانی»، به عنوان قلب تپنده آن معنی می شود.
مطالعه پیکرک های انسانی شمال شرقی ایران باستان و آسیای میانه در عصر مفرغ از منظر ریخت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوره ی مفرغ یکی از مهم ترین ادوار باستانی در ایران است. در این عصر رابطه ی بازرگانی و تجاری گسترده ای بین شمال شرق ایران باستان و آسیای میانه بوجود آمده بود. در جریان این تعاملات ارتباطات قابل توجه فرهنگی و هنری بین این دو منطقه دیده می شود. پیکرک های انسانی در قبور مناطقی در شمال شرقی ایران باستان و آسیای میانه یافت شده اند که به صورت تجریدی و انتزاعی از جنس گل و سنگ با قطر کم ساخته شده و از ظرافت و دقت زیادی برخوردارند که می تواند بازگوی ارتباط و برهم کنش های این دو منطقه در عصر مفرغ باشد. هدف از پژوهش حاضر، یافتن پاسخ این پرسش است که: پیکرک های انسانی شمال شرقی ایران باستان و آسیای میانه از لحاظ ریخت و کاربرد چه رابطه ای با هم داشته اند؟ در دوره مفرغ بیشترین پیکرک های پیداشده را زنان تشکیل می دهند. این آثار ازلحاظ ساختار و فرم بدن به شیوه انتزاعی و با لطافت، دقت و ظرافت قابل ملاحظه ای در اندازه های کوچک از جنس سنگ و گلِ رنگی ساخته شده اند و بر اندام های مادینگی تأکید داشته اند. این پیکرک ها علاوه بر کاربرد مذهبی و آیینی، به مفهوم باروری و زایش اشاره دارند. پژوهش حاضر با استفاده از داده های کتابخانه ای و به روش تطبیقی توصیفی انجام گرفته است.
فلسفه و اقتباس سینمایی؛ بررسی مصادیق سینمایی تمثیل غار افلاطون
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
139 - 178
حوزههای تخصصی:
سینما همواره در جست وجوی کشف منابع جدید و متنوع جهت اقتباس و خلق فیلم به عنوان محصول نهایی اش است. از دیگر سو، فلسفه نیز بیش تر به عنوان چارچوبی برای تبیین و نقد و توصیف و تشریح و ارزش داوری فیلم های سینمایی به کار گرفته شده است؛ حوزه ای فرا دست سینما که به پژوهش گران اجازه می دهد به میانجی فیلم بیندیشند و فلسفه بورزند. این مقاله امّا قصد دارد مسیر برعکسی را نشان دهد که در خلال آن سینماگران و به ویژه فیلم نامه نویسان یکی از مشهورترین تمثیل ها و حکایاتِ فلسفه را به عنوان دست مایه ای برای آفرینش پیرنگ داستانی مورد استفاده قرار داده اند. سخن از این که افلاطون در «تمثیل غار» آینده را پیش بینی کرده و سینما را درهزاره های پیشین به تصویر کشیده است، نیست. پرسش اصلی این پژوهش این است که در نمونه فیلم های منتخب نسبت و وابستگی بین منبع اصلی اقتباس با عناصر دراماتیک و ساختاری فیلم نامه های مذکور چیست؟ مقاله با روشی تطبیقی، با بررسی متون فیلم نامه ها و به واسطۀ اشارات و تلمیحات انجام شده در دیالوگ ها یا پیرنگ فیلم نامه، به آشکار ساختن چگونگی فرایند اقتباس از یکی از مشهورترین حکایات و تمثیلات فلسفی جهان در سینما می پردازد و بر آن است که با بررسی نمونه هایی از جریان های سینمایی متفاوت، یعنی طیفی متشکل از «جریان اصلی سینمای هالیوود» و کارگردانی چون پیتر ویر گرفته تا «سینمای هنری اروپا» و فیلم سازی چون برناردو برتولوچی و از خلال تفسیر محتوای متون فیلم نامه ها، به تحلیل و توصیف این شیوه از اقتباس پرداخته، آن را به عنوان راهی برای دیگر اقتباس ها در سینمای ایران ارایه دهد.
خوانش شهرسازی معنا گرا در شکل گیری کالبدی شهر در نظام شهرسازی دوره صفویه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۴ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
63 - 80
حوزههای تخصصی:
بیان مسأله: در شهرسازی معناگرا در دوره صفویه، فضای شهری فقط یک موضوع کالبدی تلقی نمی شود، بلکه آن را نمودی از معانی پر رمز و راز می دانستند تا طراح بتواند پیام های معنوی را بصورت عبور از واقعیت به مجاز، در کالبد شهر مادیت ببخشد. مساله این است که در شهرسازی معاصر ایران، دچار بحران معنویت در طراحی فضاهای شهری شده ایم. حال سؤال اساسی این است چگونه می توان مفاهیم معناگرایی صریح و ضمنی را در شکل گیری کالبد شهر عینیت بخشید؟ هدف: قرائت شهرسازی معنا گرا در دوره صفویه در شکل گیری کالبدی شهر اصفهان و کاربست آن در ساخت کالبدی شهر های معاصر ایران، هدف اصلی این پژوهش است. روش:پژوهش حاضر از نظر اهداف، بنیادی و کاربردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفی تحلیلی است؛ از نظر شیوه گردآوری داده ها، مبتنی بر متن کاوی اسناد و مدارک و مشاهدات میدانی و بالاخره از نظر تجزیه و تحلیل داده ها، از نوع پژوهش کیفی است. یافته ها: با تأمل در سیمای بصری سازمان فضایی شهر در دوره صفویه، به وضوح تجلّی نظام مادی (نظم آب، نظم گیاه، نظم خاک، نظم هوا، نظم خاک) و نظام معنایی (نظم مقدس) آشکار می گردد. عبور از واقعیت به مجاز از طریق بهره گیری از عناصر طبیعی با بازی های شکلی و نمادین، به منظور ایجاد حس مکان و این همانی با فضا، وحدت و کثرت و پیوستگی فضایی و... متأثر از شهرسازی معناگرای ناظر بر آن بوده است. نتیجه گیری: توسعه شهری در دوره صفویه بازتاب ترجمان فضایی معیارهای معناشناسانه در راستای تلفیق نوآورانه برای قابلیت های خود، در پاسخگویی توأمان به نیاز های کالبدی، روانی و معنوی مردم بوده است. در وضعیت کنونی، بافت و ساخت کالبدی شهرهای ایران با تاکید بر انقطاع تاریخی و تجدد طلبی در پی تغییر شکلی و نه محتوایی، نشان از بحران معنویت در ساخت کالبدی آن دارد.
سنگ نگاره های نویافته خانم علیلو مشکین شهر (شمال غرب ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۱ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۸۹)
215-206
حوزههای تخصصی:
سنگ نگاره ها به عنوان یکی از کهن ترین هنرهای باقی مانده از انسان در طول تاریخ است. در مناطق مختلف ایران، تاکنون شماری نقوش صخره ای شناسایی و معرفی شده که تعدادی از این آثار در پهنه جغرافیایی شمال غرب ایران قرار دارد. تاکنون در این منطقه، سنگ نگارهای مختلفی شناسایی و معرفی شده که در این میان سهم شهرستان مشکین شهر بسیار چشم گیر است. در این شهرستان تاکنون ۹ محوطه دارای سنگ نگاره شناسایی، مستندنگاری و معرفی شده است. نگارندگان در سال ۱۳۹۵ ضمن بررسی میدانی از محوطه خانم علیلو از توابع مشکین شهر، ۳۰۰ سنگ نگاره در صحنه های مختلف را شناسایی، بررسی و مستندنگاری کردند. در پژوهش حاضر، نگارندگان به روش میدانی و کتابخانه ای که اساس آن مطالعات توصیفی – تطبیقی است، به دنبال پاسخ به پرسش های زیر بودند که ۱. سنگ نگاره های خانم علیلو از نظر نقش مایه، به چند گونه قابل تقسیم هستند؟ ۲. این نگاره ها براساس گاه نگاری نسبی متعلق به چه دوره هایی است؟ در پاسخ به پرسش های فوق، نگاره ها به ۳ دسته کلی نقش مایه انسانی، حیوانی و علائم و نشانه تقسیم می شوند؛ همچنین براساس گاه نگاری نسبی این نگاره ها در حدفاصل هزاره اول ق. م تا دوران اشکانی و اوایل اسلام ایجاد شده اند. نتایج این پژوهش می تواند در تکمیل اطلاعات سنگ نگاره های حوزه شمال غرب ایران، به خصوص شهرستان مشکین شهر مورد استفاده قرار گیرد.
تقسیمات هندسی کاربندی های خاص در زمینه های غیرمتداول (با نگاهی ویژه به تومار میرزا اکبر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه معماری و شهرسازی سال سیزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۹
113 - 127
حوزههای تخصصی:
در برخی موارد شکل زمینه کاربندی به گونه ای است که از ترکیب مربع و مستطیل به دست نمی آید. این زمینه ها غیرمتداول بوده و به ندرت دیده می شوند. در شرایط خاص، هندسه کاربندی را می توان بر زمینه های غیرمنتظم هندسی پیاده سازی کرد. کتاب ها و مقاله های نوشته شده در مورد هندسه انواع کاربندی ها همگی بیشتر به شیوه ترسیم کاربندی در زمینه های منتظم و متداول پرداخته اند. کمبود چنین نگاهی در میان بسیاری از مطالعات انجام شده منجر به بررسی چگونگی ترسیم کاربندی در زمینه های غیر متداول و نامنتظم شده است. بدین منظور، در این مقاله پس از تقسیم بندی زمینه های کاربندی، اطلاعات مربوط به نمونه های واقعی در زمینه های غیرمنتظم از طریق مشاهده و برداشت مستقیم میدانی به دست می آید. سپس نمونه های موجود در تومار میرزا اکبر با مطالعات کتابخانه ای ترسیم می شوند. پس از آن، نظام هندسی نمونه ها با نرم افزار اتوکد مدل سازی می شوند. هدف تحقیق مشخص کردن هندسه کاربندی ها در زمینه های غیرمعمول از منظر شکل پلان زمینه است. یافته های این پژوهش نشان می دهند تعداد اضلاع اصلی ترین وجه تمایز این کاربندی ها از بقیه کاربندی ها می باشد. عواملی همچون تعداد اضلاع کاربندی، فواصل اتصال، شکل زمینه و غیره در شیوه ترسیم انواع کاربندی ها موثر هستند.
واکاوی ساختار معماری خانه های تاریخی و سنتی روستای سپورغان شهرستان ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۹ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷۰
۸۲-۶۷
حوزههای تخصصی:
میراث روستایی شامل معماری و چشم اندازهای ویژه آن است؛ ساختار معماری سکونتگاه های روستایی برآیند مجموعه فعالیت های انسان در ارتباط با محیط طبیعی و فرهنگی بشمار می آیند. بطوریکه مصداق های خوب این گونه از معماری را می توان در معماری بومی مشاهده نمود که عمده ترین عنصر تشکیل دهنده بافت روستایی است؛ سازمان فضایی، نحوه استقرار و ساختار کالبدی آن بیانگر کیفیت استفاده از محیط، تأثیر اقتصاد، سنت ها و فرهنگ حاکم بر جامعه روستایی می باشد که پس از سالها آزمون وخطا، راهبردها، راه کارها، روش ها، الگوها و سرمشق های خود را منطبق با نیازهای مادی و معنوی مردم و محیط و فعالیت های روزمره آنان یافته است که می تواند به عنوان الگویی جهت برنامه ریزی و طراحی نمونه های جدید به کار گرفته شود. جلگه ارومیه به واسطه شرایط طبیعی از هزاران سال گذشته مسکون بوده و ساختار فضایی-کالبدی روستاهای واقع در آن نشان از اهمیت و غنای فرهنگی است و ارزش های معماری خانه های روستایی برجا مانده از گذشته آن نیز قابل توجه می باشد، که دراین ارتباط روستای سپورغان به واسطه وجود بقایای بافت سنتی و معماری خانه های تاریخی و سنتی؛ نمونه بارزی می باشد. این تحقیق باهدف شناخت جامع از سازمان کالبدی - فضایی خانه های تاریخی و سنتی روستای سپورغان شهرستان ارومیه به بررسی مجموعه ویژگی های روستا و معماری خانه های تاریخی و سنتی پرداخته است. داده های پژوهش به واسطه مطالعات کتابخانه ای و برداشت های میدانی حاصل شده که به روش توصیفی و تحلیلی موردبررسی قرارگرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که در ساختار کالبدی - فضایی اعم از سازمان دهی فضاها، فن آوری ساخت، مصالح به کاررفته و همچنین جهت گیری خانه های روستا علاوه بر شرایط اقلیمی حاکم بر منطقه؛ متأثر از مسائل فرهنگی، سنت های محلی، باورهای دینی و مقتضیات اقتصادی است. به طوری که تمام بناهای موجود سمت گیری شرقی-غربی دارند و نورگیرها به سمت شرق و یا غرب می باشد. مجموعه این ویژگی ها ساختاری متفاوت نسبت به سایر گونه های مشابه در شهرستان ارومیه به وجود آورده است؛ که امروزه به واسطه مداخلات متعددی که صورت گرفته بسیاری از نمونه ها تخریب و از بین رفته است.
تبیین سنخیت رویکرد پدیده شناسی جهت شناخت معماری بومی (نمونه موردی: مسکن بومی منطقه منوجان استان کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۹ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۱۷۱
۳۴-۱۹
حوزههای تخصصی:
تاکنون معماری بومی عمدتاً با نگرش های اقلیمی و فرهنگی تبیین شده است؛ پژوهشگران در مطالعات و بررسی هایشان، اغلب با روش های معمولِ آماری و ترسیم جدول و نمودار و سپس با یافتن معیارهایی برای مقبول بودن روش، تحلیلی از مقبولیت آن ها به دست می دهند؛ اما این رویکردها و روش ها به دنبال پاسخ به «چرایی» بوده و در گسست «عین» و «ذهن» رقم می خورند. درحالی که معماری بومی در هماهنگی با «تجربه زیسته» بومیان شکل می گیرد، بنابراین در این تحقیق، این جنبه های مغفول از معماری بومی مدنظر بوده و بر آن شد تا با تکیه بر روشی متناسب در شناخت کامل و جامعِ موضوع که در آن گسست عین و ذهن وجود نداشته باشد و«چگونگی» در آن ممکن شود به پدیده شناسی رجوع کند. مطالعات پدیده شناختی ریشه در فلسفه داشته و بر مفاهیمی چون «تجربه زیسته» و «ادراک» انسان از هستی اشاره دارند. درواقع ماهیت فلسفی پدیده شناسی آن را واجد پیچیدگی هایی کرده که گشودن آن ها افق های جدیدی را باز می کند. افق هایی که در تقابل با محدودیت استانداردگرایی افراطی، «در- جهان- بودنِ» انضمامی و انفرادی انسان را مطرح می کنند. انسانی که فراتر از ابعاد و اندازه های فیزیکی و متافیزیکیِ تعیین شده، فضای زیستی اش را می شناسد و می سازد. این مقاله به بازخوانی منابع و تفسیر محتوای پدیده شناسی، با تکیه بر آرای شولتز- معمار و نظریه پرداز معاصر- که نظریات پدیده شناسی او معطوف به فلسفه هستی شناسانه «هایدگر» است، برای پاسخ به اینکه چگونه پدیده شناسی برای خوانش معماری بومی متناسب می باشد، با روش پژوهشِ تحلیلی- توصیفی پرداخته است. ازآنجاکه پدیده شناسی در پی بررسی و توصیف ساختارهای آگاهی آن چنان که از منظر اول شخص تجربه می شود، است؛ درنتیجه معماری بومی منوجان با این روش با توجه به جنبه های گوناگون مواجهه انسان با زیست- جهانش به گونه ای فردی- کیفی و فراتر از پاسخ به کارکردهای آشکار و ظاهری، مورد تأمل و تفسیر قرار می گیرد. نتایج، بیانگر ارتباط ویژه میان شاعرانگی، محیط طبیعی، پدیده مکان با معماری بومی و خصوصاً در نمونه موردی موردبررسی یعنی معماری بومی منوجان است که درنهایت سعی شد نشان داده شود تحقق سکونت و حس مکان معطوف به تجربه زیسته ساکنان و با تحلیل و رویکردی وجودی به دید می آیند.
ارزیابی و سنجش میزان آمادگی شهر تهران در مقابله با زلزله با تأکید بر تئوری تاب آوری (مطالعه موردی: منطقه 4 کلان شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۹ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۱۷۱
۱۴۴-۱۲۹
حوزههای تخصصی:
آسیب پذیری ناشی از زلزله یکی از مهم ترین چالش های پیش روی شهرهای بزرگ خصوصاً در ایران است. لذا با توجه به اینکه در میان مخاطرات و حوادث مختلف طبیعی و غیرطبیعی زلزله به عنوان غافلگیرکننده ترین سانحه شناخته می شود و قاعدتاً تدابیر خاصی در جهت پیشگیری خاصی در زمینه جلوگیری از وقوع آن نمی توان اندیشید و تاکنون هیچ ابزار و فنّاوری توانایی پیش بینی وقوع زلزله نداشته است، ازاین رو آنچه ذکر شد بیشترین آسیب پذیری ها در زمان وقوع بحران خصوصاً زلزله ناشی از عدم آمادگی لازم در سطوح مختلف جامعه است و افزایش خسارات جانی و مالی در زمان وقوع بحران ناشی از همین عدم آمادگی است، حفظ این آمادگی ها در شهر زلزله خیز تهران بسیار حائز اهمیت است. تهران به عنوان بزرگ ترین کلان شهر و پایتخت کشور، در معرض خطر شدید زلزله قرار دارد. بنابراین هدف از انجام این پژوهش سنجش و ارزیابی شاخص های میزان آمادگی شهر تهران در مقابله با زلزله است. ابعاد موردبررسی در این تحقیق با رویکرد تئوری تاب آوری در برابر حوادث طبیعی، شامل ابعاد کالبدی - محیطی، اجتماعی - فرهنگی، نهادی - مدیریتی و اقتصادی موردبررسی قرار گرفته است. در این تحقیق از روش توصیفی - تحلیلی با رویکرد پیمایشی و برای بررسی و پاسخگویی به سؤالات تحقیق تأکید شده است. جامعه آماری موردبررسی در این تحقیق شامل: مدیران، خبرگان و کارشناسان مدیریت بحران شاغل در منطقه 4 شهرداری تهران است. پس از بررسی و تجربه و تحلیل استنباطی اسناد و با استفاده از آزمون کلموگروف اسمیرنوف و نظرات مدیران و خبرگان حاصل از جمع آوری اطلاعات پرسشنامه ای یافته های این تحقیق نشان داد که شاخص های آمادگی اجتماعی و شاخص های آمادگی نهادی - مدیریتی منطقه 4 شهر تهران در مقابله با زلزله در وضعیت متوسطی از آمادگی در برابر وقوع زلزله قرار دارند؛ اما آمادگی کالبدی - محیطی و آمادگی اقتصادی منطقه 4 شهر تهران در برابر حادثه زلزله در وضعیت مناسبی قرار ندارد.